eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
427 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫 💫 ✅پرسش 💠چرا (ص) مسئله (ع) را در بازگشت از « الوداع » و در آن شرایط سخت، در محل « » مطرح فرمودند؟ ⭕️پاسخ اجمالی 🔷آن‌گاه که تهدید رومیان از ناحیه سرزمین‌هاى شام، مرزهاى شمالى کشور اسلامى را به خطر انداخت و قدرتِ زبان‌زد رومیان، همه را وحشت‌زده کرد، (ص) چنین مصحلت دانست که سپاهى گران از تمام بلاد اسلامى فراهم و به قصد سرحدّات شمالى روانه گرداند. چون زمان مقّرر فرا رسید، (ص) دستور حرکت دادند و بر خلاف گذشته نماینده خود؛ یعنی (ع) را در مدینه معیّن نمودند. نیز از این فرصت در پى بهره‌جویى آمدند. به همین جهت چنین کردند که (ص) را حفظ جان داماد و پسر عمّ، عزیزتر از جهاد با رومیان بوده و شاید این به خواست خود  (ع) انجام شده است. این شایعه را على(ع) دریافت و سراسیمه خود را به پیامبر رسانید و مصرّانه از مقتداى خویش خواست تا اذن حضور در رکاب را صادر نماید. اما رسول خدا(ص) در ظاهر براى اطمینان خاطر على(ع)، و در واقع براى به و در اردوگاه، به (ع) فرمود: «آیا راضى نیستى به این‌که براى من چون براى باشى با این فرق که بعد از من نخواهد بود». این بگذشت تا موسم آن خیرالبشر گردید. اراده آن‌ حضرت که ملهم از خواست خداوندى بود بر این قرار گرفت که مردمان جملگى را از این سفر آگاه سازد تا هر کس از ، ، و توان دارد، در ، آن سرور را همراه باشند و دستور فرمود تا خبر به همگان ابلاغ شود. پیک‌هاى ویژه به تمام نقاط فرستاده شدند و مردم شهرها، واحه‌ها و بادیه‌نشینان به (ص) فراخوانده شدند. (ص) پیشاپیش کاروان حجاج از شهر خارج شدند و کاروانیان به دنبال وى. هر کس قدرت یا توفیق همراهى نداشت، با اشک، کاروان را بدرقه می‌کرد. در میان راه مردمان، گروه گروه و دسته دسته به کاروان حجّ می‌پیوستند. ، در راه بازگشت، ناگهان . حالتى که همواره بر ایشان عارض می‌شد. ، : «اى پیامبر! آنچه بر تو شده است، کاملاً [به مردم] برسان! و اگر نکنى، او را انجام نداده‌اى! تو را از [خطرات احتمالى] مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران [لجوج] را هدایت نمی‌کند». پیامبر(ص) توقف نمود. محل توقف، آخرین نقطه مشترک مسیر کاروانیان بود و از آن پس، هر کدام، راه دیار خویش، در پیش می‌گرفتند. (ص) می‌دانست خزیده‌اند که اگر مجال یابند، را آن‌گونه رقم خواهند زد که خود می‌خواهند و خواست خداوند و رسولش نزد آنان متاعى است که خریدار ندارد. پس باید کاروان خوش آهنگِ تازه به حرکت درآمده را باشد و از طرفى، نیز براى این است. آهنگ توقف کاروان توسط جارچیان نواخته شد. رفته‌ها بازگشتند؛ پراکنده‌ها جمع شدند؛ پیاده‌ها توشه بر زمین نهادند، سواره‌ها پیاده شدند و همه گوش به فرمان. همه می‌دانستند به یقین، پیش آمده که (ص)، را به ماندن و شنیدن آن دعوت کرده است. در پایین‌ترین نقطه دشت بنا شد تا همه بتوانند آفتاب روى رسول خدا(ص) را نظاره کنند. و بیان داشت و در ضمن آن، (ع) را کنار خود آورد و و فرمود: «هرکس من اویم، ». سپس براى ایشان فرمود و را به دعوت کرد. خیمه مولا آن روز حال و هواى خاصى داشت. (ص) که بار سنگین را از دوش خود برداشته بود به وفادارى امت نسبت به  شادمان بود. ∆منبع: وبسایت اسلام کوئست. نت @tabyinchannel