eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
223 دنبال‌کننده
153 عکس
32 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
یه حبه قند: احیای هویت چرا شیعه عزای حسین ع را بعد از این همه سال با این شور و گستردگی تکرار می کند مگر برای یک واقعه تلخ تاریخی چند بار باید بزرگداشت گرفت؟ تفاوت واقعه کربلا با حوادث دیگر چیست؟ برای بشریت: وجه تمایز مهم این واقعه با دیگر تقابل های حق و باطل این است که اولا مظهر تقابل «اوج حق» در مقابل «اوج باطل» است و ثانیا با همه شاخصه های منحصر به فرد حماسی و عاطفی اش، حلقه اتصال «وجدان عام و مشترک بشری» به «ولی الله» است؛ این دو ویژگی مهم تقریبا در هیچ حادثه قطعی و ثبت شده تاریخی وجود ندارد. وقایع دیگر یا روایتگر حق های ظریف ترند و افکار عمومی در ابتدا آن را درک نمی کند مثل آنچه در سقیفه رخ داد یا بار عاطفی شدید و آشکاری ندارند و یا قهرمان آنها ولی الله نیست. اتصال فکری و قلبی با انسان کامل حیاتی ترین پیوند قابل تصور انسان و مبداء تمامی اصلاحات فردی و اجتماعی و گسست این پیوند، منشاء بزرگترین فسادها در زمین است. دیگر این که داستان حسین ع اگر چه در تاریخ رخ داده اما تاریخی نیست. داستان انسان است و مخاطراتش؛ انسان و طمع ها، وسوسه ها و ترس هایش؛ انسان و نزاع همیشگی اش در انتخاب ذلت یا عزت؛ آزادگی یا بردگی؛ خوبی یا خوشی. قرآن که داستان موسی و فرعون یا یوسف و زلیخا و...را نقل میکند صرفا برای نقل قصه های تاریخی نیست برای شرح چیستی و چگونگی انسان و تهدیدات فکری و روحی اوست تا بفهمد از کجا و چگونه ضربه می خورد و در مقابل، باید چه کند و به کجا پناه ببرد. لذا قرآن هم داستان «انسان» است نه موسی و فرعون و یوسف و زلیخا. این است که حسین ع، مسیحی و سنی و زرتشتی را هم مخاطب خود می داند. و اما برای شیعه: مکتب اصیل؛ آرمان و ایده آل دارد هدف و هویت و شخصیت دارد امام و معیار دارد. معلق و رها و هرجایی نیست با همه چیز جمع نمی شود صلح کل نیست جدی است. داستان عاشورا ظرفیتی دارد که شیعه هویت خود را؛ هدف و ایده آل خود را و نسبتش با امام خود را در آن بازخوانی و بازیابی می کند و این مهم، به تنهایی برای احیاء هرساله این کنگره، دلیل موجّهی است اما شاید مهمترین چیزی که بزرگداشت داستان حسین ع را بعد از این همه سال برای شیعه حیاتی می کند این است که اصلا پرونده قیام حسینی هنوز مفتوح و ناتمام است و پرچم او هنوز به مقصد نرسیده است. کوفه و کوفه ها هنوز بی حاکم است بی امام است. آن انسان ۲۵۰ ساله هنوز موقعیت حاکمیت پیدا نکرده و آن آرمان بزرگ اجتماعی انبیاء و اولیا هنوز بر کرسی ننشسته است. بازخوانی داستان حسین ع تحرکی است به سوی آینده و نه سکونی در سوگ گذشته. این است که این چنین زنده و امیدآفرین است. https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند آیا امام حسین ع "قیام" کرد؟ دلیل حرکت امام حسین ع دقیقا چه بود؟پاسخ این سوال اگرچه ساده به نظر می رسد اما اختلافات مهمی درباره آن وجود دارد مثلا برخی فکر می کنند دلیل اصلی حرکت ایشان، پاسخ به دعوت کوفیان بود درحالی که به دو دلیل این امر علت اصلی نبود: اولا امام قبل از رسیدن نامه کوفیان حرکت خود را از مدینه آغاز کرده بود ثانیا وقتی مسلم به ایشان خبر عهدشکنی کوفیان را داد امام از میانه راه برنگشت هدف دیگری که عنوان می شود عدم بیعت و یا فرار از بیعت با یزید است که واکنشی منفعلانه و سلبی است عده ای با طرح این مسئله تاکید دارند که حرکت امام یک قیام سیاسی علیه حاکمیت نبود مسئله این بود که امام نباید با فرد فاسدی مثل یزید به عنوان خلیفه پیامبر بیعت می کرد؛ اجبار امام به این امر و امتناع ایشان از بیعت، نهایتا به شهادتی مظلومانه منجر شد لذا تحلیل این حرکت به عنوان یک قیام، نوعی سواستفاده از این واقعه به نفع اهداف سیاسی است! اما دیدگاه سوم، حرکت امام را یک قیام ایجابی تمام عیار علیه حکومت میداند چرا؟ چون خود امام از همان آغاز برای قیامش دو هدف مهم مشخص می کند [ امر به معروف و نهی از منکر] و [عمل به سیره پیامبر و علی ع ] امر به معروف نسبت به چه امری و چه کسی؟ مگر مردم به نماز و روزه و حج و... را عمل نمی کردند واضح است که مسئله، قیام علیه حکومت و نهی او از منکر است با همه مراتبش از جمله جهاد هدف دیگر، طبق بیان امام نشان دادن چهره حقیقی اسلام، منطبق با سیره ناب پیامبر و علی است که با حضور یزید چه در عرصه اجتماعی، چه سیاسی و حکومتی و چه حتی فردی به کلی درحال نابودی بود البته در برخی منابع ذکر شده امام فرمود«اگر نمی خواهید بر می گردم» اما این جمله به خودی خود نشان دهنده انصراف امام از قیام نیست به تعبیر استاد مطهری با توجه به قرائن دیگر، این سخن بدین معناست: اگر شما حاضر نیستید مرا در قیامم همراهی کنید برمی‌گردم و قیامم را از جایی دیگر پی می گیرم به همین دلیل است که اجازه بازگشت به امام داده نمی شود چون می دانستند ایشان اگر از این مخمصه خارج شود به عنوان فردی انقلابی، بنا دارد هرجا که باشد قیام خود را از همان نقطه و این بار از موضعی برتر از سر بگیرد پس نباید به او فرصت داد و ندادند نقل شده افرادی به امام پیشنهاد دادند با یزید بیعت نکند اما به منطقه ای دوردست برود و مقابله را به کنار بگذارد اما ایشان نپذیرفت پس هدف اصلی قیام، مقابله با فساد دستگاه حکومتی یزید و احیای چهره حقیقی اسلام در ابعاد مختلف بود اعم ازاینکه نهایتا خود امام به حکومت برسد یا خیر https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند چرا به نذری نیاز داریم؟! یکی از اشتباهات بزرگ ما تحلیل تک بعدی پدیدهای اجتماعی است. تنزّل اثر کارهایی مثل اطعام و پخش نذری و خیرات به «سیر کردن شکم افراد» نمونه ای از همین تحلیل هاست در جامعه و جهانی زندگی می کنیم که سبک زندگی مدرن، توسعه فردگرایی، سست شدن پیوندهای اجتماعی و درنتیجه گسترش احساس تنهایی، افسرگی، ناامیدی وافزایش آمار نزاع های فیزیکی درحال تبدیل شدن به یکی از معضلات مهم اجتماعی است. یکی از اولویت های اجتماعی ما ترویج هرکاری است که این پیوندهای درحال گسست را ترمیم کند، کدورت ها و تمایزها را کمرنگ کند، هرکاری که اتحاد عاطفی بین آحاد جامعه ایجاد کند؛ محبت و مهربانی را تکثیر کند دورهمی بیافریند و افراد را نسبت به هم «خوشبین» و امیدوار کند یکی از کارکرهای اجتماعی اطعام و نذری همین است نذری، نوعی هدیه است و به تعبیر روانشناسان هدیه بمب محبت است. هرچه پیوندهای اجتماعی محکم تر شود آمار مشکلات روحی و آسیب‌های اجتماعی نیز کاهش می یابد این است که ما به نوروز و شب یلدا و سفره های اطعام و نذری و انواع خیرات همگانی و امثال آن احتیاج داریم نکته دیگر اینکه اساسا هر اندیشه و مکتبی تا «اجتماعی» نشود در لایه های میانی جامعه نفوذ نمی کند نمادها؛ مناسک؛ آداب، علائم و شعائر را نباید دست کم گرفت همین امورند که می توانند رنگ و بوی دین را به عرصه اجتماع بکشانند و علاوه بر آن به طور ضمنی انسان ها را تربیت کنند وقتی آداب و نمادها و مناسک عوض می شود به تدریج فرهنگ جامعه نیر تغییر می کند. برای تهیه یک نذری یا اجرای یک تعزیه چه نیّت ها و انگیزه هایی که تحریک نمی شود چه توان هایی که پای کار نمی آیند چه دوستی ها و همکاری هایی که شکل نمی گیرد و چه توسل هایی که در دلها رقم نمی خورد و این همه ذیل نام مقدس حسین ع و با محوریت عشق او. این ها چیز کمی نیست. وقتی می شود به بهانه یک نذری از کوچک و بزرگ، مذهبی و غیرمذهبی، فقیر و غنی تا آن بازیگر و فوتبالیست را پای غذای نذری و مجلس عزای حسین ع نشاند چرا نکنیم؟ پای مکتبی که تظاهر و ابراز عشق و احساس و شور و عَلم و نماد و شعار نباشد آن مکتب محکوم به فراموشی است و چقدر فرق است بین نذری در فرهنگ اسلامی و دیوار مهربانی در فرهنگ مدرن! در یکی فقیر و غنی در یک سفره و با یک شکل تکریم می شوند و بهره می برند در یکی طبقه اجتماعی فرد به رخش کشیده می شود و حتی نزد خودش تحقیر می شود. نکته آخر اینکه این خوب است که فرهنگ نذر را در مصادیق فرهنگی یا خدمات اجتماعی و امثال آن توسعه داد؛ یا اینکه در برخی موارد کمک به فقرا را در اولویت قرار داد؛ اما این غلط است که اطعام و نذری را صرفا سیرکردن شکم افراد بدانیم یا اهمیت جنبه عام بودن آن را نفی کنیم؛ مسئله قدری عمیق تر است https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: خانواده دوستی امام حسین ع در رابطه زن و مرد نه محبت قلبی صرف، جای ابراز علاقه ‌و عشق را می گیرد و نه ابراز عشق ظاهری به تنهایی جای محبت قلبی واقعی را. زن و مرد به ویژه زن، هم به دوست داشتن نیازمند هستند و هم به ابراز آن. هم عملی لازم است هم و مهر قلبی اینها را کم و بیش شنیده ایم و می دانیم اما برخی هایمان فکر می کنیم اگر کسی خیلی اوج گرفت و معنوی شد احتمالا از این مدل محبت ها و مودت ها قدری فاصله می گیرد و تعجب می کنیم که می شنویم ره به همسرشان فرموده‌اند: تصدّقت شوم، قربانت بروم... صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. در واقع باید گفت مسئله برعکس است، انسان هرچه بیشتر توحیدی شود، مودت و رحمتش به اهل و عیال عمیق تر و کیفی تر می شود و شاید اصلا بتوان مدعی شد از نشانه‌ها و بلکه از معیارهای ارتقای فرد و اصالت آن، بسط و عمق همین نوع از مودت و رحمت است که فرمود: مِن أخلاقِ الأنبياءِ حُبُّ النِّساءِ و نیز فرمود: اَلعَبدُ کُلَّما إزدادَ لِلنِّساءِ حُبّاً، إزدادَ فِى الإیمانِ فَضْلاً فدای آن کوه توحید و تجسم ایمان مطلق که نقل است خطاب به و اش اینگونه فرمود: «لعمرک انّنی لاُحب داراً تحلّ بها سکینه و الرّباب احبّها و ابذل جلّ مالی و لیس لعتاب عندی عتاب» به جان خودت قسم که من خانه ای که در آن دخترم سکینه و همسرم رباب باشد دوست دارم؛ دلم می خواهد هرچه مال دارم نثار این دو نفر کنم و کسی مزاحم من نباشد. آری این که گفته اند حضرت رباب تا مدت ها پس از واقعه به یاد یگانه دلبندش زیر سایه نرفت بی حکمت نبوده است. فدای لب های خشک و قلب دریایی ات یا الحسین ع https://eitaa.com/taherrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند حسین مجاهد روزمرگی و بی انگیزگی و دنیازدگی از شایع ترین و مزمن ترین مشکلات روحی امروز جامعه ما و بلکه جامعه جهانی است یکی از مفاهیم تربیتی مهم در منظومه تعالیم دینی که انسان را از این رخوت ها و گیجی ها مصون می دارد، مفهوم «جهاد» است طبق قرآن، جهاد باید در دل یک مومن تراز، دوست داشتنی تر از خانواده، مال و کار و... باشد و کسی که چنین نیست در معرض عقاب الهی است (توبه ۲۴) همچنین طبق روایتی از رسول اکرم ص کسی که با دشمن نجنگیده و در دلش هم شوق آن را نداشته باشد اگر بمیرد بر شعبه ای از نفاق مرده است! جهاد به معنای هر فعالیتی است که برای خدا؛ در جهت تثبیت اهداف الهی و در مقابل خواست دشمن (چه شیطان درون و چه مستکبران خارجی) انجام شود و با تلاشی مضاعف همراه گردد این عناصر در هر فعالیتی؛ بروز کند آن فعل، مصداق جهاد خواهد بود چه نظامی چه فرهنگی چه اقتصادی و غیره؛ زن و مرد هم ندارد اما در همه انواع جهاد، درک جبهه بندی حق و باطل و تقویت جبهه حق در مقابل جبهه باطل موضوعیت دارد. ضرورت جهاد از آنجا ناشی می شود که اولا ایمان ذاتا یک حقیقت پویا؛ متحرک و جاری است نه راکد و ساکن و بی تفاوت و ثانیا همواره جریاناتی که منفعتشان در کفر (پوشاندن حقیقت) و توسعه سلطه است وجود داشته اند جهاد، به معنای تحمیل جابرانه اهداف الهی بر انسان ها نیست بلکه به معنای برداشتن موانعی است که بشر را در جهل و غریزه و خشم، محبوس کرده است چه در شکل های سنتی اش و چه مُدرنش کسی که برای خدا ندوَد محکوم است که برای دنیا بدود و خاصیت ذاتی دویدن بر تردمیل دنیا خستگی روانی و احساس تمام شدگی تدریجی است برخی به غلط فکر می کنند اگر اهداف دنیایی را برای جوان امروزی پررنگ تر کنیم او را از ناامیدی و بی انگیزگی دور کرده ایم در حالیکه قضیه در نهایت، برعکس خواهد بود. بدون اغراق باید گفت که جهاد، این ظرفیت را دارد که محکم ترین؛ شورانگیز ترین و رشدآفرین ترین انگیزه و محرّک ما برای تحصیل، ازدواج، فرزند آوری، فرزند پروری، حجاب، تبیین، اشتغالزایی، تولید ثروت، سازندگی و... باشد با این انگیزه، مومن نه به ورطه رهبانیت منفعلانه می افتد و از رشد دنیایی محروم می شود و نه تلاش و توجه او به امور دنیایی او را دنیازده و پوک می کند. کسانی که جهاد، محور زندگی آنهاست حتی برای ازدواج هم گزینه های بهتری هستند (البته اگر جهاد را عمیق و چند بعدی درک کرده باشد) چون منیّت، از اصلی ترین عوامل اختلافات زناشویی است و جهاد، منیّت را در مجاهد کمرنگ می کند و به افق دید و خواسته های انسان توسعه می دهد. مهمترین عنصر قیام حسینی، جهاد است یعنی عنصر تقابل با دشمن و استقامت در برابر او، اساس این قیام است و عجبا که برخی تلاش می‌کنند از این قیام حماسی به نوعی جهادزدایی کنند و آن را به یک حرکت صرفا عاطفی، منفعلانه و مظلومانه تقلیل دهند یا آن را به یک استثناء تبدیل کنند. https://eitaa.com/taherrahimi
هر چه بیشتر بگیری آنها که ترند تو را کوچک تر خواهند دید. اگر به درستی راهت اطمینان داری از ها هراس نداشته باش و لا یستخفنّک الذین لا یوقنون... https://eitaa.com/taherrahimi
. یه حبه قند از طلا بودن پشیمان گشته ایم! اصلا کسی از من نپرسید که میخوای توی این دنیا باشی یا نه این ظلم نیست؟ نمی خوام باشم! زوره؟ نه میخوام نه . بله این درسته که ما در خیلی چیزها از جمله در به وجود آمدنمان و اینکه باچه و کجا به دنیا بیاییم اختیاری نداشته ایم اما خوب که فکر کنی میبینی اختیاری بودن این امور نه ممکن است نه آنچنان لازم است و نه حتی مطلوب! ممکن نیست چون: قبل از این که ما خلق شویم و به وجود بیاییم که اصلا نبودیم که بخواهیم درباره بودن یا نبودن یاحتی چگونه بودنمان تصمیم بگیریم لازم نیست چون: که لزوما معادل ظلم نیست. جبر زمانی بد است که انسان به خاطر کاری که اختیارش را نداشته مواخذه ومجازات بشه یا با تبعیض با او برخورد شود[تبعیض با تفاوت، فرق می کند] و می دانیم که خدا چنین نمیکند مطلوب نیست چون: تا حالا نشده که در تصمیم گیری درباره یک موضوع خیلی مهم انقدر مردد بشی که آرزو کنی کاش مجبور نبودی تصمیم بگیری؟ کاش کسی بود که می دونستی حتما تصمیم درست تر و بهتری میگیره و این کار رو به اون واگذار می کردی؟ تا حالا نشده مجبور بشی استخاره بگیری؟ چه کسی از خدا به امورات عالم و آدم آگاه تر و خیرخواه تره که بخواد تصمیم هایی در این حد کلان بگیره؟ ثانیا این ادعا که من اصلا کمال و سعادت رو هم نمی خوام اصلا واقعی نیست؛ کمال گرایی، ذاتی بشره فقط تصور افراد از امر [بهتر] متفاوته حتی کسی که خودکشی میکنه هم اونو بهتر میدونه مشکل، همان تصور است. ما تصویر روشنی از های عمیق وجودمان، مبدا و منبع این محبوبها و کمالات، حیاتی مان در اتصال به آن مبدا خیر و و عمیقی که در این اتصال هست نداریم اگرنه شوق به کمال و خیر و محبوب، است و امکان ندارد بشر آن را نخواهد تقرب به کمال مطلق در واقع معادل رسیدن به همه خواسته های واقعی و کسب [همه بهترین های] قابل تصور است. فقط خالق، حی، واجب الوجود و مالک و... نیست که بگویی خوب با او چه کنم؟ او بی نهایت مهربان، روزی رسان، پرورش دهنده، پناهگاه، زیبای مطلق، انس گیرنده، نزدیک، پاک کننده، کرامت دهنده، خیرخواه، آرامش دهنده، فریادرس، هدایت کننده، آگاهی بخش و... هم هست. تازه خوب که دقت کنی باید یک [تنها] قبل و یک [حقیقی] بعد همه این صفات بگذاریم: تنها بخشنده حقیقی، تنها پناهگاه حقیقی و... آیا می شود نسبت به صفاتی اینچنین و صاحب آن هم بی تفاوت بود؟! تصور محبوب ها و مطلوب ها، عشق آفرین است و ، زاست و همین حرکت یعنی دوری از جهنم و رفتن به سوی بهشت! ما را درست آفریده است https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: حرم، حریم، حرمت، محرَم در تعالیم دینی ریشه یابی لغوی؛ در بسیاری از موارد می تواند موجب رفع سوءتفاهمات یا روشن شدن حقایق شود. مثلا در منطق دینی مرد و زن غربیه نسبت به هم اصطلاحا نامحرم نامیده می شوند و دین برای این نسبت؛ حدودی تعیین کرده است. این مرز گذاری را می توان با سوءظن تحلیل کرد و برای آن بافته های موهوم ردیف کرد از بدبینی اسلام نسبت به امر جنسی تا متضاد دیدن مرد و زن یا منزوی خواهی زن و... اما حکمت این فاصله گذاری را می شود تا حد زیادی از خود لغت و ریشه یابی آن متوجه شد. نامحرم با واژه هایی چون حرام، حرمت، محرّم، حرم و حریم هم ریشه است. وقتی میگوییم فلان مکان،حرم است«مثل مسجدالحرام» یا نام روزهایی را«محرّم الحرام» می گذاریم بدین معناست که این مکانها یا زمانها از منظر الهی دارای احترامی ویژه است که باید آن را حفظ کرد بر همین مبنا وقتی می گوییم فردی نامحرم است یعنی دارای حریمی است که باید محترم شمرده شود نه اینکه او شرّ و شیطانی است و باید از او دور شد! این حرمت، هم برای مردان و هم زنان به ویژه زن و مرد مومن، صادق است یعنی این طور نیست که فقط زن و مرد نسبت به هم حریم داشته باشند و نامحرم باشند بلکه بین خود مردان و زنان نیز مرزهای شرعی و اخلاقی موضوعیت دارد مثلا دو مرد یا دو زن نمی توانند به هر قسمتی از بدن یکدیگر نگاه کنند هرچند بدون قصد جنسی باشد، همچنین انسان شرعا اجازه نگاه جنسی به هیچ محرم و نامحرمی را جز همسر ندارد یعنی افراد در دایره این حدود نسبت به هم نامحرم اند. پس و حریم و او محترم است و اقتضائات متفاوت جنسی و جنسیتی زنان و مردان نسبت به هم موجب می شود که حریم های مختلفی برای حفظ این حرمت، میان ایشان تعریف شود اما جنس و زن در این حوزه حامل گوهرها و مزیت های ویژه ای است و به تبع آن دارای حریم و حرمتی متفاوت است که توجه به حفظ آن ضروری تر و شکستن آن مخرب تر است.این مطلب فراتر از پوشش شرعی است. خلاصه آنکه در منطق دین؛ زن، و او حرم است و کسی جز محارم به حریم این حرم راه ندارند آن هم در حد و حدودش. تنها همسر است که به همه این حریم راه دارد شرط ورود کامل به این حریم، رعایت ، پذیرش و تعهد به از آن است() پاسداشت حرمت این حرم، هم بر دوش مردان است و هم خود زن چون حرمت این حرم اولا و بالذات، حق الله است نه حق فردی زن اساسا مالک اولیه بدن ما و همه زیبایی هایش خداست(یا مالک رقّی) و شکستن حریم و حرمت جسم و متعلقات آن، بالذات حق هیچ کسی نیست و انسان امانت دار این حرم است. تلک حدود الله فلا تقربوها https://eitaa.com/taherrahimi
. یه حبه قند: داستان تکوین و تشریع ‏ ‏ ‏ یعنی خلقت و نظام تکوین یعنی قواعد وساختارهای حاکم بر آن ‏ هم همان شریعت است و نظام تشریع یعنی قواعد و احکامی که از سوی خدا به انبیا، وحی می‌شود ‏«نظام تکوین و تشریع بر هم منطبق و با هم هماهنگ است» علت این اصل این است که منشاء صدور هر دو نظام (تکوین و تشریع) یک چیز است و آن، خداست و خداوندحکیم است ‏پس آنچه حلال یا واجب شده به دلیل منفعت و حُسن حقیقی آن و نیز به دلیل انطباقش با نظام تکوین بوده و هرچه حرام شده به دلیل قبح حقیقی آن و تناقضی است که با نظام تکوین داشته است «یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث پاکیزه ها را بر ایشان حلال و ناپاکیزه ها را برآنها حرام می کند» اعراف۱۵۷ توجه به همین اصل ساده اما مهم در رویکرد کلی ما به دین بسیار موثر است ‏کسی که فکر می کند خدا خط قرمزهایی که اصلا معلوم نیست حکمتی تکوینی دارد یا نه را برای بشر تشریع کرده وبرای آنها تشویق بهشت و تنبیه جهنم را قرار داده است مثل دانشجویی است که خودش پزشکی را دوست ندارد اما چون پدرش در ازای اخذ مدرک پزشکی توسط او وعده های مالی گسترده ای به او داده، می رود و پزشکی را می خواند ‏دین داری با چنین پیش فرضی احتمالا انسان را بیشتر طلبکار میکند ‏اما کسی که می داند دستورات دینی برطرف کننده نیازهای طبیعی و فطری او به شکل کافی، سالم و بهینه است و با تبعیت از دستوراتی که همگی به نفع خود اوست پاداش مضاعفی هم دریافت می کند، هرچه بیشتر دین داری کند خود را بدهکارتر و شرمنده تر می بیند مثل کسی که برای سلامتی خودش به دستور پزشک گوش می کند و برای این تبعیت، از خود پزشک پاداش مفصلی هم دریافت می کند • انسان فطرتا برای تغذیه روحی و فکری اش نیازمند اتصال روزانه به مبدا خویش است؟ دین هم به همین دستور داده زن و مرد و کارکردهای جنسیتی آنها در نظام تکوین متفاوت است؟ دین هم برهمین مدار حکم کرده • ‏پوشیدگی، نگهبان و است؟ دین هم همین را خواسته. • جریان طبیعت بر محور سامان یافته است؟ دین هم بر همین مبنا همجنسگرایی و خودارضایی را نفی کرده و بر تاهّل و نفی تجرد تاکید کرده است. خلقناکم ازواجا و قلب معیار تمایز ما از حیوان است؟ دین نیز دشمن هر چیزی است که عامل رکود و رخوت این دو موهبت عظیم است • غریزه جنسی طبعا و نیازمند مدیریت است تا آسیب نزند؟ اصول اخلاق جنسی دین مانند اصل غیرت و حیا نیز برهمین قاعده استوار شده البته حکیمانه بودن دستورات دین به این معنا نیست که دست عقل بشری به حکمت تمام احکام یا تمام حکمت یک حکم می رسد. https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: تقلیل زوجیت چرا آمار ازدواج کم و طلاق افزایش پیدا کرده است؟ از دو عامل تعیین کننده «مشکلات اقتصادی» و «عدم مهارت نسل جدید در مدیریت زندگی زناشویی» که بگذریم عاملی که شاید حتی مهم تر از دو عامل مذکور باشد، «تغییر فرهنگ جامعه» و نیز «تغییر نگرش افراد نسبت به ازدواج و زوجیت» است که البته ریشه هر دوی اینها «مدرن شدن» است. از دومی شروع می کنم: توقع ما از ازدواج دائم چیست؟ ازدواج دائم چه آورده ای برای ما دارد که حاضر می شویم زیر بار مسئولیت ها و تبعات سنگین حقوقی و اقتصادی آن(به ویژه برای مرد) برویم؟ اگر کارکرد اصلی ازدواج، تجربه عشق رمانتیک (هالیوودی) و تامین بستر جنسی باشد آیا عقلا نیازی به ازدواج دائم است؟ آیا تامین این دو خواسته، هم به صورت شرعی(متعه) و هم به شکل نامشروعش امکان پذیر نیست؟ هست آنچه در ازدواج دائم هست و در غیر آن نیست قصد طرفین برای تشکیل نهاد خانواده است و شکل گیری خانواده اقتضائاتی دارد که لازمه اش پذیرش مسئولیت ها طرفینی مضاعف است. لذا طبیعی است که هرچه اولویت های فکری و عملی افراد از موضوع تشکیل خانواده فاصله بگیرد از رغبت افراد برای ازدواج دائم و پذیرش تعهدات آن کاسته شود. مرد، عقلا چرا باید زیر بار تعهدات سنگین ازدواج دائم با زنی برود که اولویت اول او خانواده (همسری، مادری، تحکیم روابط خانوادگی و...) نیست و برای اموری چون استقلال مالی زوجه، اشتغال، اخذ مدرک و ... اولویت بیشتری قائل است؟ زن، عقلا چرا باید خود را با ازدواج دائم متعهد به مردی کند که هدفش تاسیس و حفاظت از نهاد خانواده و هزینه کردن خود برای ارتقاء این نهاد نیست و زن و زندگی برای او بیشتر وسیله سرگرمی و اسبابِ بازی است؟ تا زمانی که معنا و ماهیت خانواده و زوجیت و کارکردها و اهداف اصیل آن و تمایز پیوند خانوادگی با پیوندهای اجتماعی به درستی تبیین نشود و همه فعالیت های دیگر برای احیاء خانواده ذیل احیای مفهوم زوجیت و خانواده تعریف نشود، تلاش های حقوق محور یا زن محور برای احیاء جایگاه زنان و امثال آن عملا به بازی در زمین فمینیسم منتهی خواهد شد و چه بسا نتیجه معکوس بدهد. خانواده ذاتا یک نهاد اخلاق پایه است ازدواج دائم باید با هدف تأمین نیاز فطری به تشکیل خانواده و نیز رشد و تعالی شخصیت(پخته شدن) از مسیر ایفای نقش های همسری، پدری و مادری صورت گیرد؛ نقش هایی که در زیست اجتماعی، مشابه و جایگزین ندارند. بدیهی است که بهره‌مندی از بستر پاک جنسی نیز از مزایای دیگر آن خواهد بود. فروکاستن معنا و کارکرد زوجیت به عشق رمانتیک و لذت جنسی از دلایل اصلی کاهش ازدواج و افزایش طلاق است. با اهدافی که نسل امروز (اعم از دختر و پسر ) از ازدواج دنبال می کند ازدواج دائم یا ادامه آن نمی صرفد! مورد فرهنگی دیگر؛ در یک کلمه «فردگراییِ راحت طلبانه کوتاه مدت!» است که در واقع ریشه تغییر نگرش به زوجیت هم همین است. اقتضای ذاتی زوجیت، عبور از منیّت و فردیت است. به همین دلیل است که در پیوندهایی که زن و مرد پیش و بیش از آنکه به انجام «تکالیف» خود نسبت به همسر فکر کنند به دنبال بهره‌برداری از «حقوق» خود هستند عموما اختلاف ایجاد می شود. قاعده، در یک زوجیت نرمال، عکس این است. اگر افراد، فردگرا، حقوق محور، راحت طلب و با منیّت های رشد یافته تربیت شوند عجیب نیست که به بهانه‌های مختلف از زیر بار محدودیت های طبیعی ناشی از پذیرش مادری، پدری و همسری شانه خالی کنند. https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند معجزه عشق و حماسه حقیقتا اکسیر نابی است ترکیب حماسه و عشق. آنچه در بُعد عاطفی حماسه عاشورا بیش از هرچیز دیگر زمینه ظهور یافته است همین ترکیب بی بدیل است و همین است که موجب تمایز جنس غم ها و اشک های عاشورایی با غصه ها و اشک های دیگر است ظرفیت بالای تربیتی در مکتب عاشورا و جذابیت بالای آن نیز به همین دو عامل گره خورده است. اشکی که بر حسین ع ریخته می شود ناشی از غم نابودی و ذلت نیست بلکه بر آمده از عشق و حماسه است به همین دلیل است که اشک بر حسین ع ، هم زمان که داغ غمی بر دل می نشاند با نوعی لذت روحی نیز همراه است و این، پدیده عجیبی است. آنچه در پیاده روی اربعین بیش از هر چیز دیگر خودنمایی می کند همین دو عنصر به ویژه عنصر حماسه است بیشتر نوحه هایی که در این مسیر به گوش انسان می رسد حماسی و با مضامینی چون خون خواهی ؛ رجزخوانی و انتظار فرج است تا جایی که انسان بیش از اینکه بار غم را حس کند احساس همراهی و یاری گری و هم جبهگی با جریان تاریخی حق را در خود می یابد و گویی آمده است تا سمت و سوی خود را دراین نزاع تعیین کند و به رخ بکشد. چقدر این حزن همراه با حماسه انسان ساز است و چقدر جذاب و دل رباست. انسان به طور کلی و جوان به طور خاص، گرایشی فطری به عشق و حماسه دارد. اگر این دو گرایش در مسیر درستی قرار گرفت انسان را تا بالاترین قله های معنویت بالا می برد و در غیر این صورت ظرفیت بسیار بالایی برای انحراف در او ایجاد می کند. از عشق؛ به مصادیق دست چندم و بعضا پوچ آن اکتفا کرده و سرگرم می شود و از حماسه، به آنارشیسم و عصبّیت و هوچیگری می رسد. دین به عنوان اصلی ترین نرم افزار تربیت انسان نیز اصلی ترین پایه های تربیت عاطفی را بر همین عشق و حماسه استوار کرده است(الّا الموده فی القربی/ ان تقوموا للّه مثنی و فردی، لیقوم الناس بالقسط) . کدام قرائت از دین می تواند بر همه زرق و برق های چشمک زن و فریبای دنیا غلبه کند و دل و جان جوان را با خود همراه کند؟ دین معقولی که هم مزه عشق را به او بچشاند و هم او را غرق حماسه کند. هر مکتب و دینی هرچند معقول و منطقی بنماید اما اگر نتواند در جوان شور عشق و هیجان حماسه خلق کند توفیق چندانی نخواهد داشت. بر این اساس می توان گفت اساسا جهادی بودن و انقلابی گری (به معنای تحول خواهی مثبت) که با معنویت و حب قلبی به اولیاء الهی همراه می شود اصلی ترین مسیر در اصلاح و تربیت دینی است؛ جوان اگر انقلابی و جهادی شد احتمال انحرافش بسیار کم می شود و اگر نشد تربیتش سخت است و احتمال فسادش بیشتر ؛ چون مشی جهادی و انقلابی، همزمان «معنویت عشق» و «تحرّک مصلحانه و پیش برنده» ای را برای او تامین می کند و او با این دو، هویت مستقل و مقاومی در مقابل هجوم فرهنگ رقیب پیدا می کند. این را همه کسانی که کار تربیتی می کنند باید مدنظر داشته باشند. و این حماسه عاشقانه و انقلابی حسین است که در میان همه غم های انقلابی اهل بیت ع ظهور و بروز ملموس تر و نمایان تری دارد و این معنویت و عشق و حماسه و حرکت و امید و انتظار همه در اربعین در یک زیست مومنانه جمعی به هم می آمیزند. اربعین انقلابی ترین تجمع شیعه است و به همین است که ترسناک است! ع https://eitaa.com/taherrahimi