eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
224 دنبال‌کننده
151 عکس
31 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
یه حبه قند: بود و نِمود بعضی چیزها در این دنیا نِمودهای خوبی دارند اما بود نه، لذت دارند اما خاصیت نه ، پُر می کنند اما سیر نه، داغ میکنند اما پخته نه فُرم دارند اما محتوا نه، خیال را ارضاء می کنند اما عقل را نه ، تکاثر دارند اما کوثر نیستند چیزی که ذاتا فقیر و خالی است جز با چیزی که از درون غنی است پر نمی شود؛ انجام عملی که خاصیت ندارد نیاز حقیقی انسان را مرتفع نمی کند دقیقا مانند غذای بی کیفیتی که معده را پر می کند اما نیاز واقعی بدن به مواد غذایی را برآورده نمی کند. این که خداوند در قرآن تاکید می کند که شما ذاتا فقیرید و صرفا خداست که غنی است. انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید این که تاکید می کند که افعالی که جهنمیان اکتساب کرده اند خاصیتی برایشان ندارد و آنها را پر و بی نیاز نمی کند. لا یغنی عنهم ما کسبوا شیئا اینکه تکرار می کند که امور مادی خالی از خدا هرگز و از هیچ جهتی خلاء نیاز انسان به مبدا غنا را پر نمی کنند. لن تغنی عنهم اموالهم ولا اولادهم من الله شیئا اینها در واقع بیان قواعد عالم هستی و منطق حاکم بر آن است که خدا از آنها به ما خبر می دهد بخش مهمی از جهنم در واقع تجلّی باطن همین اعمال دنیایی ماست وقتی قرآن تاکید می کند که جهنمیان از چیزی می خورند که نه فربه می کند و نه سیر، لایسمن و لایغنی من جوع؛ درواقع می گوید خاصیت همه افعال جهنمی اینگونه است فعل حرام دقیقا همان کاری است که در باطن خود خالی از فایده و برکت و ماندگاری است به همین دلیل نیازی را برطرف نمی کند بلکه مانند خوردن آب شور خودش نیازی کاذب در انسان می آفریند چرا؟ چون نسبت و رابطه وجودی و حقیقی با تنها مصداق غنی در این عالم ندارد. هر فعلی هر مالی هر انگیزه ای هر فکری و حتی هر حسی در این عالم به همان اندازه اثر و ارزش و وزن و ماندگاری دارد که با مبداء غنا و بقا مرتبط است و رنگی از او (صبغه الله) دارد اگر نه ذاتا خالی است لذا وزن ندارد سود نمی بخشد سیر نمی کند ارضاء نمی کند آرام نمی کند نمی ماند این است که: خودارضایی، لذت دارد اما نیاز طبیعی انسان به اقناع جنسی را به شکلی حقیقی، سالم و آرامش بخش مرتفع نمی کند بلکه خود نیاز کاذبی می آفریند؛ موسیقی حرام موقتا حواس انسان را از تلاطم های درونی پرت می کند اما خود آن تلاطم را فرو نمی کاهد و درمان نمی کند بلکه خود تشویش تازه ای خلق می کند؛ مال حرامی که برکت ندارد عملا برای رفع احتیاجات واقعی انسان مصرف نمی شود بلکه خود گره های تازه ای ایجاد می کند خدایا ما را غنی کن ... پر کن فقط از خودت https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند چرا نام علی ع در قرآن نیست؟ خیلی اوقات این سوال مطرح می‌شود که چرا در قرآن که بعضا از امور جزیی صحبت شده به صراحت نامی از ائمه مثلا علی ع برده نشده است. در پاسخ به این سوال، معمولا گفته می‌شود وقتی حدیثی به قطعیت و صراحت غدیر ، ثقلین، منزلت یا... در فرمایشات پیامبر هست طوری که اصل این روایت‌ها را هم شیعه و هم اهل سنت، متواتر و قطعی می دانند ؛ آمدن یا نیامدن اسم ائمه در قرآن چیزی را عوض نمی‌کند چون: اولاً طبق قرآن همه مومنین موظّف به اطاعت مطلق و همه جانبه از حکم پیامبرند [ ما آتاکم الرّسول فخذوه و ما نَهاکم عنه فنتهوا] ثانیا سخن پیامبر اکرم به استناد خود قرآن مبتنی بر وحی است: [ما ینطق عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی او از روی هوس سخنی نمی گوید؛ بلکه هرچه هست وحی الهی است] بعضی ها هم معتقدند اگر اسم امامان به صراحت در قرآن می‌آمد قرآن توسط دشمنان اهل بیت دچار تحریف می‌شد و اگه حتی یک آیه از قرآن تحریف می‌شد دیگه کلش قابل استناد نبود. البته این حرفها غلط نیست اما من فکر می کنم این مسئله دلیل لطیف دیگری هم دارد: یکی از اسامی قرآن، فرقان است به معنی وسیله جدایی حق از باطل؛ خیلی ها ادعای ایمان کردند اما قرآن یک ملاک خیلی ظریف برای جدا کردن اهل ایمان واقعی از منافقان مطرح کرده که خیلی مهم است [ و اذا قیل لهم تعالوا الی ما اَنزل الله و الی الرسول رایت المنافقین یصدّون "عنک" صدودا. نسا آیه۶۱] ترجمه ساده این آیه یعنی ای پیامبر وقتی مطلبی از دین در قرآن می آید و در کنارش مطلبی را بدون این که در قرآن اشاره کنیم صرفا از زبان تو به مردم می رسانیم منافقین [ چون جرأت مقابله مستقیم با متن قرآن را ندارند] را می‌بینی که در مقابل بخشی از دین که صرفا از زبان تو بیان شده می ایستند؛ خیلی هم محکم می ایستند. چند نکته مهم این آیه: - مومن واقعی کسی است که ولایت رسول اکرم ص را قلبا و عملا قبول داشته باشد. - یکی از راههای شناخت منافق، جایی است که پیامبر حکمی بگوید که در قرآن نیست و او زیر بار آن حکم نرود. - خدا خودش زمینه و بهانه مخالفت منافق را فراهم می کنه. - پذیرش ولایت شخص [پیامبر یا ائمه] از پذیرش حکم خدا سخت تر است. - یادآوری می‌کنم که قرآن، فرقان است. نتیجه گیری با خود شما. تبصره ۱ : البته ما حساب برادران عزیز اهل سنت امروز را که تابع علمای خود هستند با کسانی که آگاهانه بعد از رحلت پیامبر سخن ایشان را زیرپا گذاشتند جدا می‌کنیم. تبصره ۲ : به جز آیاتی مثل مباهله، تطهیر، اکمال دین، ولایت [۵۵ مائده] و... که حقانیت اهل بیت ع را ثابت می‌کند برخی از محقّقین با شواهد محکمی معتقدند اتفاقاً نام علی ع به شکل ظریفی در همین قرآن آمده است که از محل بحث ما خارج است [آیه ۵۰ سوره مریم: لسان صدق علیا] https://eitaa.com/taherrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه حبه قند فرد یا جریان؛ اولویت کدام است؟ برخی دوستان معتقدند در انتخابات، در هر شرایطی باید به دنبال گزینه اصلح بود و به هیچ وجه نباید از آن عدول کرد در حالی که من فکر میکنم از رای دادن به گزینه اصلح امر مهم تر دیگری هم وجود دارد و آن، رای به جریان حق یا کمک به استمرار آن است. تردیدی نیست که در وهله اول وظیفه ما انتخاب اصلح است حتی اگر مردم او را نمی‌شناسند باید رفت و او را به مردم معرفی کرد اما اگر فردی که از نظر ما اصلح است، بعد از معرفی به مردم و تبلیغ، در مجموع به حدی از مقبولیت نرسید که بتواند بر جریان مقابل غلبه پیدا کند و امر دایر است بین این که به فرد اصلح رای دهیم و با شکست او [یا آنها] جریان باطل پیروز شود و یا اینکه فرد یا افراد صالح دیگری از جریان حق که مقبولیت بیشتری دارند بیاید و مسیر جریان کلی را عوض کند، قطعا وظیفه کسی که دغدغه استمرار جریان حق را دارد آن است که این فرد را انتخاب کند. یعنی آنجا که مساله، [تقابل دو جریان] است استقرار جریان صالح و جلوگیری از استمرار جریان باطل، اولویت اول و انتخاب فرد اصلح، اولویت دوم است. به عبارت ساده تر رای به اصلحی که بدانیم رای نمی آورد در واقع، نصرت جریان باطل است. فقط می ماند یک نکته و آن اینکه بدانیم برخی چهره های لیست جریان حق، نه فقط اصلح بلکه صالح هم نیستند و در واقع خودشان به طور قابل اعتنایی فاسد هستند که‌ در این صورت هم، مسئله دفع افسد به فاسد رخ می دهد خلاصه آنکه یک انقلابی باید بداند که هیچ چیز از بقای جریان انقلاب و تحکیم آرمان های آن و تعالی جامعه مهم تر نیست حتی انتخاب فرد اصلح؛ چه رسد به انتخاب فرد مورد علاقه او ختم می کنم به این آیه زیبا که : ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم... بایکدیگر نزاع نکنید که سست می شوید و شکوهتان زایل می شود. https://eitaa.com/taherrahimi
قال علی علیه السلام: مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ امیرمومنان علی (علیه السلام) فرمود: كسى چيزى را در دل پنهان نكرد جز آن كه در لغزش‌هاى زبان و صفحه رخسارش، آشكار خواهد گشت. نهج‌البلاغه حکمت ۲۶ https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: دولتِ مقتدر، ضرورت ملی نقش حاکمیت و دولت مانند نقش پدر (مرد) در خانواده است که از اصلی ترین ویژگی های او باید اقتدار باشد؛ اقتداری در کنار محبوبیت. اقتدار، هم خانواده قدرت و قوت است و با ضعف و خشونت نسبت تباین دارد. بسیاری از فسادها از عدم تنظیم بازار و کاهش ارزش پول گرفته تا خیلی از فسادهای فرهنگی و اجتماعی ناشی از نبود اقتدار حاکمیت است. عدالت را هم بدون اقتدار نمی شود مستقر کرد. 💥 احیای اقتدار، زمانی حیاتی تر می‌شود که از سویی با آشفتگی های متعدد در نظام اقتصادی و اجتماعی مواجه باشیم و از سوی دیگر با قدرت های بزرگ دست به گریبان باشیم و از سوی سوم نیاز مبرمی به ترمیم سرمایه اجتماعی داشته باشیم. این هرسه جز با تولید و توسعه اقتدار ایجاد نمی شود. تورم و ترامپ را نمی شود با شعر و شعار مهار کرد نتیجه ضعف، نقدینگی سرگردان، زمینگیر شدن میدان، مهاجرت نخبگان، پذیرش ترکمنچای، کاهش مشارکت، ولنگاری مجازی و گسترش تفرقه است. به همین دلیل معتقدم از ملاک های مهم انتخاب اصلح توان بیشتر در تولید قدرت و احیای اقتدار نهاد دولت است. 🔺اقتدار (پدر/دولت)چگونه خلق می شود؟ ✅ مقتدر، چون هدف و مسیر را می شناسند کارشناسان را مدیریت می کند و از همه بهره می گیرد ولی ضعیف، توسط دیگران مدیریت می شود. ابهام و تردید در شناخت هدف و مسیر، سست می کند و از استحکام قدم ها می کاهدمقتدر از تکثّرهای قومی و فرهنگی یک وحدتِ چند بعدی و رنگین کمانی خلق می کند و ضعیف، از تکثرها، تفرقه و گسل اجتماعی می آفریند. ✅ مقتدر آتشفشان استعدادها و فرصت ها و انرژی ها را آزاد می کند ضعیف برای پوشاندن ضعف هایش به توانمندها و خلاق ها میدان نمی دهد و استعدادها را فراری می دهد. ✅ مقتدر در حصار تحریم به بن بست نمی رسد یا راهی را پیدا می کند یا راهی می سازد ضعیف می ترسد و می ترساند و باج می دهد ✅ مقتدر از تعامل میدان و دیپلماسی، امید و عزت و قدرت خلق می کند ضعیف از تقابل این دو ذلت و ناامیدی و ترس ✅ مقتدر با مقابله با فساد، دل و توان توده های سالم را همراه می کند و ضعیف با لاپوشانی فساد، اقلیت فاسد را همراه خود می کند.مقتدر به هویت خود افتخار می کند بومی است و «من ملی» را احیا می کند ضعیف ۲۰۳۰ را می‌پذیرد و در هژمون مشهورات مدرن و نظم نوین جهانی گم می شود بعضاً خودش هم نمی فهمد؛ عمق راهبردی امور فرهنگی را درک نمی‌کند؛ وا می دهد ✅ قوی نمی ترسد؛ از ریشه های اصلی فساد، ظلم، خشونت و زور، ترس است ترس، ترس! قوی نمی ترسد حتی از کاهش محبوبیتش. شجاعت های بزرگ محصول تقواهای بزرگ است. مقتدر تقوا دارد و ضعیف نه؛ تصمیم های سخت، آزادگی می‌خواهد ✅ مقتدر می تواند، ضعیف نمی تواند‌. البته دانستن با توانستن فرق می کند! ✅ اقتدار جذابیت می آفریند و محبوبیت خلق می کند(وعده صادق) بر عکسِ ضعف و زور که تنفر و دافعه ایجاد می‌کند. از کاندیدهای قبلی می‌گذرم اما در میان دو نفر فعلی یقینا جلیلی را در خلق مولفه‌های اقتدار و امید که گمشده اصلی حاکمیت امروز ماست اصلح می دانم. https://eitaa.com/taherrahimi
قال امیرالمومنین علی علیه السلام: ما اکثرُ العِبر و اقلّ الاعتبار چقدر عبرت ها زیاد و عبرت گرفتن کم است. https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: احیای هویت چرا شیعه عزای حسین ع را بعد از این همه سال با این شور و گستردگی تکرار می کند مگر برای یک واقعه تلخ تاریخی چند بار باید بزرگداشت گرفت؟ تفاوت واقعه کربلا با حوادث دیگر چیست؟ برای بشریت: وجه تمایز مهم این واقعه با دیگر تقابل های حق و باطل این است که اولا مظهر تقابل «اوج حق» در مقابل «اوج باطل» است و ثانیا با همه شاخصه های منحصر به فرد حماسی و عاطفی اش، حلقه اتصال «وجدان عام و مشترک بشری» به «ولی الله» است؛ این دو ویژگی مهم تقریبا در هیچ حادثه قطعی و ثبت شده تاریخی وجود ندارد. وقایع دیگر یا روایتگر حق های ظریف ترند و افکار عمومی در ابتدا آن را درک نمی کند مثل آنچه در سقیفه رخ داد یا بار عاطفی شدید و آشکاری ندارند و یا قهرمان آنها ولی الله نیست. اتصال فکری و قلبی با انسان کامل حیاتی ترین پیوند قابل تصور انسان و مبداء تمامی اصلاحات فردی و اجتماعی و گسست این پیوند، منشاء بزرگترین فسادها در زمین است. دیگر این که داستان حسین ع اگر چه در تاریخ رخ داده اما تاریخی نیست. داستان انسان است و مخاطراتش؛ انسان و طمع ها، وسوسه ها و ترس هایش؛ انسان و نزاع همیشگی اش در انتخاب ذلت یا عزت؛ آزادگی یا بردگی؛ خوبی یا خوشی. قرآن که داستان موسی و فرعون یا یوسف و زلیخا و...را نقل میکند صرفا برای نقل قصه های تاریخی نیست برای شرح چیستی و چگونگی انسان و تهدیدات فکری و روحی اوست تا بفهمد از کجا و چگونه ضربه می خورد و در مقابل، باید چه کند و به کجا پناه ببرد. لذا قرآن هم داستان «انسان» است نه موسی و فرعون و یوسف و زلیخا. این است که حسین ع، مسیحی و سنی و زرتشتی را هم مخاطب خود می داند. و اما برای شیعه: مکتب اصیل؛ آرمان و ایده آل دارد هدف و هویت و شخصیت دارد امام و معیار دارد. معلق و رها و هرجایی نیست با همه چیز جمع نمی شود صلح کل نیست جدی است. داستان عاشورا ظرفیتی دارد که شیعه هویت خود را؛ هدف و ایده آل خود را و نسبتش با امام خود را در آن بازخوانی و بازیابی می کند و این مهم، به تنهایی برای احیاء هرساله این کنگره، دلیل موجّهی است اما شاید مهمترین چیزی که بزرگداشت داستان حسین ع را بعد از این همه سال برای شیعه حیاتی می کند این است که اصلا پرونده قیام حسینی هنوز مفتوح و ناتمام است و پرچم او هنوز به مقصد نرسیده است. کوفه و کوفه ها هنوز بی حاکم است بی امام است. آن انسان ۲۵۰ ساله هنوز موقعیت حاکمیت پیدا نکرده و آن آرمان بزرگ اجتماعی انبیاء و اولیا هنوز بر کرسی ننشسته است. بازخوانی داستان حسین ع تحرکی است به سوی آینده و نه سکونی در سوگ گذشته. این است که این چنین زنده و امیدآفرین است. https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند آیا امام حسین ع "قیام" کرد؟ دلیل حرکت امام حسین ع دقیقا چه بود؟پاسخ این سوال اگرچه ساده به نظر می رسد اما اختلافات مهمی درباره آن وجود دارد مثلا برخی فکر می کنند دلیل اصلی حرکت ایشان، پاسخ به دعوت کوفیان بود درحالی که به دو دلیل این امر علت اصلی نبود: اولا امام قبل از رسیدن نامه کوفیان حرکت خود را از مدینه آغاز کرده بود ثانیا وقتی مسلم به ایشان خبر عهدشکنی کوفیان را داد امام از میانه راه برنگشت هدف دیگری که عنوان می شود عدم بیعت و یا فرار از بیعت با یزید است که واکنشی منفعلانه و سلبی است عده ای با طرح این مسئله تاکید دارند که حرکت امام یک قیام سیاسی علیه حاکمیت نبود مسئله این بود که امام نباید با فرد فاسدی مثل یزید به عنوان خلیفه پیامبر بیعت می کرد؛ اجبار امام به این امر و امتناع ایشان از بیعت، نهایتا به شهادتی مظلومانه منجر شد لذا تحلیل این حرکت به عنوان یک قیام، نوعی سواستفاده از این واقعه به نفع اهداف سیاسی است! اما دیدگاه سوم، حرکت امام را یک قیام ایجابی تمام عیار علیه حکومت میداند چرا؟ چون خود امام از همان آغاز برای قیامش دو هدف مهم مشخص می کند [ امر به معروف و نهی از منکر] و [عمل به سیره پیامبر و علی ع ] امر به معروف نسبت به چه امری و چه کسی؟ مگر مردم به نماز و روزه و حج و... را عمل نمی کردند واضح است که مسئله، قیام علیه حکومت و نهی او از منکر است با همه مراتبش از جمله جهاد هدف دیگر، طبق بیان امام نشان دادن چهره حقیقی اسلام، منطبق با سیره ناب پیامبر و علی است که با حضور یزید چه در عرصه اجتماعی، چه سیاسی و حکومتی و چه حتی فردی به کلی درحال نابودی بود البته در برخی منابع ذکر شده امام فرمود«اگر نمی خواهید بر می گردم» اما این جمله به خودی خود نشان دهنده انصراف امام از قیام نیست به تعبیر استاد مطهری با توجه به قرائن دیگر، این سخن بدین معناست: اگر شما حاضر نیستید مرا در قیامم همراهی کنید برمی‌گردم و قیامم را از جایی دیگر پی می گیرم به همین دلیل است که اجازه بازگشت به امام داده نمی شود چون می دانستند ایشان اگر از این مخمصه خارج شود به عنوان فردی انقلابی، بنا دارد هرجا که باشد قیام خود را از همان نقطه و این بار از موضعی برتر از سر بگیرد پس نباید به او فرصت داد و ندادند نقل شده افرادی به امام پیشنهاد دادند با یزید بیعت نکند اما به منطقه ای دوردست برود و مقابله را به کنار بگذارد اما ایشان نپذیرفت پس هدف اصلی قیام، مقابله با فساد دستگاه حکومتی یزید و احیای چهره حقیقی اسلام در ابعاد مختلف بود اعم ازاینکه نهایتا خود امام به حکومت برسد یا خیر https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند چرا به نذری نیاز داریم؟! یکی از اشتباهات بزرگ ما تحلیل تک بعدی پدیدهای اجتماعی است. تنزّل اثر کارهایی مثل اطعام و پخش نذری و خیرات به «سیر کردن شکم افراد» نمونه ای از همین تحلیل هاست در جامعه و جهانی زندگی می کنیم که سبک زندگی مدرن، توسعه فردگرایی، سست شدن پیوندهای اجتماعی و درنتیجه گسترش احساس تنهایی، افسرگی، ناامیدی وافزایش آمار نزاع های فیزیکی درحال تبدیل شدن به یکی از معضلات مهم اجتماعی است. یکی از اولویت های اجتماعی ما ترویج هرکاری است که این پیوندهای درحال گسست را ترمیم کند، کدورت ها و تمایزها را کمرنگ کند، هرکاری که اتحاد عاطفی بین آحاد جامعه ایجاد کند؛ محبت و مهربانی را تکثیر کند دورهمی بیافریند و افراد را نسبت به هم «خوشبین» و امیدوار کند یکی از کارکرهای اجتماعی اطعام و نذری همین است نذری، نوعی هدیه است و به تعبیر روانشناسان هدیه بمب محبت است. هرچه پیوندهای اجتماعی محکم تر شود آمار مشکلات روحی و آسیب‌های اجتماعی نیز کاهش می یابد این است که ما به نوروز و شب یلدا و سفره های اطعام و نذری و انواع خیرات همگانی و امثال آن احتیاج داریم نکته دیگر اینکه اساسا هر اندیشه و مکتبی تا «اجتماعی» نشود در لایه های میانی جامعه نفوذ نمی کند نمادها؛ مناسک؛ آداب، علائم و شعائر را نباید دست کم گرفت همین امورند که می توانند رنگ و بوی دین را به عرصه اجتماع بکشانند و علاوه بر آن به طور ضمنی انسان ها را تربیت کنند وقتی آداب و نمادها و مناسک عوض می شود به تدریج فرهنگ جامعه نیر تغییر می کند. برای تهیه یک نذری یا اجرای یک تعزیه چه نیّت ها و انگیزه هایی که تحریک نمی شود چه توان هایی که پای کار نمی آیند چه دوستی ها و همکاری هایی که شکل نمی گیرد و چه توسل هایی که در دلها رقم نمی خورد و این همه ذیل نام مقدس حسین ع و با محوریت عشق او. این ها چیز کمی نیست. وقتی می شود به بهانه یک نذری از کوچک و بزرگ، مذهبی و غیرمذهبی، فقیر و غنی تا آن بازیگر و فوتبالیست را پای غذای نذری و مجلس عزای حسین ع نشاند چرا نکنیم؟ پای مکتبی که تظاهر و ابراز عشق و احساس و شور و عَلم و نماد و شعار نباشد آن مکتب محکوم به فراموشی است و چقدر فرق است بین نذری در فرهنگ اسلامی و دیوار مهربانی در فرهنگ مدرن! در یکی فقیر و غنی در یک سفره و با یک شکل تکریم می شوند و بهره می برند در یکی طبقه اجتماعی فرد به رخش کشیده می شود و حتی نزد خودش تحقیر می شود. نکته آخر اینکه این خوب است که فرهنگ نذر را در مصادیق فرهنگی یا خدمات اجتماعی و امثال آن توسعه داد؛ یا اینکه در برخی موارد کمک به فقرا را در اولویت قرار داد؛ اما این غلط است که اطعام و نذری را صرفا سیرکردن شکم افراد بدانیم یا اهمیت جنبه عام بودن آن را نفی کنیم؛ مسئله قدری عمیق تر است https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: خانواده دوستی امام حسین ع در رابطه زن و مرد نه محبت قلبی صرف، جای ابراز علاقه ‌و عشق را می گیرد و نه ابراز عشق ظاهری به تنهایی جای محبت قلبی واقعی را. زن و مرد به ویژه زن، هم به دوست داشتن نیازمند هستند و هم به ابراز آن. هم عملی لازم است هم و مهر قلبی اینها را کم و بیش شنیده ایم و می دانیم اما برخی هایمان فکر می کنیم اگر کسی خیلی اوج گرفت و معنوی شد احتمالا از این مدل محبت ها و مودت ها قدری فاصله می گیرد و تعجب می کنیم که می شنویم ره به همسرشان فرموده‌اند: تصدّقت شوم، قربانت بروم... صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. در واقع باید گفت مسئله برعکس است، انسان هرچه بیشتر توحیدی شود، مودت و رحمتش به اهل و عیال عمیق تر و کیفی تر می شود و شاید اصلا بتوان مدعی شد از نشانه‌ها و بلکه از معیارهای ارتقای فرد و اصالت آن، بسط و عمق همین نوع از مودت و رحمت است که فرمود: مِن أخلاقِ الأنبياءِ حُبُّ النِّساءِ و نیز فرمود: اَلعَبدُ کُلَّما إزدادَ لِلنِّساءِ حُبّاً، إزدادَ فِى الإیمانِ فَضْلاً فدای آن کوه توحید و تجسم ایمان مطلق که نقل است خطاب به و اش اینگونه فرمود: «لعمرک انّنی لاُحب داراً تحلّ بها سکینه و الرّباب احبّها و ابذل جلّ مالی و لیس لعتاب عندی عتاب» به جان خودت قسم که من خانه ای که در آن دخترم سکینه و همسرم رباب باشد دوست دارم؛ دلم می خواهد هرچه مال دارم نثار این دو نفر کنم و کسی مزاحم من نباشد. آری این که گفته اند حضرت رباب تا مدت ها پس از واقعه به یاد یگانه دلبندش زیر سایه نرفت بی حکمت نبوده است. فدای لب های خشک و قلب دریایی ات یا الحسین ع https://eitaa.com/taherrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه حبه قند حسین مجاهد روزمرگی و بی انگیزگی و دنیازدگی از شایع ترین و مزمن ترین مشکلات روحی امروز جامعه ما و بلکه جامعه جهانی است یکی از مفاهیم تربیتی مهم در منظومه تعالیم دینی که انسان را از این رخوت ها و گیجی ها مصون می دارد، مفهوم «جهاد» است طبق قرآن، جهاد باید در دل یک مومن تراز، دوست داشتنی تر از خانواده، مال و کار و... باشد و کسی که چنین نیست در معرض عقاب الهی است (توبه ۲۴) همچنین طبق روایتی از رسول اکرم ص کسی که با دشمن نجنگیده و در دلش هم شوق آن را نداشته باشد اگر بمیرد بر شعبه ای از نفاق مرده است! جهاد به معنای هر فعالیتی است که برای خدا؛ در جهت تثبیت اهداف الهی و در مقابل خواست دشمن (چه شیطان درون و چه مستکبران خارجی) انجام شود و با تلاشی مضاعف همراه گردد این عناصر در هر فعالیتی؛ بروز کند آن فعل، مصداق جهاد خواهد بود چه نظامی چه فرهنگی چه اقتصادی و غیره؛ زن و مرد هم ندارد اما در همه انواع جهاد، درک جبهه بندی حق و باطل و تقویت جبهه حق در مقابل جبهه باطل موضوعیت دارد. ضرورت جهاد از آنجا ناشی می شود که اولا ایمان ذاتا یک حقیقت پویا؛ متحرک و جاری است نه راکد و ساکن و بی تفاوت و ثانیا همواره جریاناتی که منفعتشان در کفر (پوشاندن حقیقت) و توسعه سلطه است وجود داشته اند جهاد، به معنای تحمیل جابرانه اهداف الهی بر انسان ها نیست بلکه به معنای برداشتن موانعی است که بشر را در جهل و غریزه و خشم، محبوس کرده است چه در شکل های سنتی اش و چه مُدرنش کسی که برای خدا ندوَد محکوم است که برای دنیا بدود و خاصیت ذاتی دویدن بر تردمیل دنیا خستگی روانی و احساس تمام شدگی تدریجی است برخی به غلط فکر می کنند اگر اهداف دنیایی را برای جوان امروزی پررنگ تر کنیم او را از ناامیدی و بی انگیزگی دور کرده ایم در حالیکه قضیه در نهایت، برعکس خواهد بود. بدون اغراق باید گفت که جهاد، این ظرفیت را دارد که محکم ترین؛ شورانگیز ترین و رشدآفرین ترین انگیزه و محرّک ما برای تحصیل، ازدواج، فرزند آوری، فرزند پروری، حجاب، تبیین، اشتغالزایی، تولید ثروت، سازندگی و... باشد با این انگیزه، مومن نه به ورطه رهبانیت منفعلانه می افتد و از رشد دنیایی محروم می شود و نه تلاش و توجه او به امور دنیایی او را دنیازده و پوک می کند. کسانی که جهاد، محور زندگی آنهاست حتی برای ازدواج هم گزینه های بهتری هستند (البته اگر جهاد را عمیق و چند بعدی درک کرده باشد) چون منیّت، از اصلی ترین عوامل اختلافات زناشویی است و جهاد، منیّت را در مجاهد کمرنگ می کند و به افق دید و خواسته های انسان توسعه می دهد. مهمترین عنصر قیام حسینی، جهاد است یعنی عنصر تقابل با دشمن و استقامت در برابر او، اساس این قیام است و عجبا که برخی تلاش می‌کنند از این قیام حماسی به نوعی جهادزدایی کنند و آن را به یک حرکت صرفا عاطفی، منفعلانه و مظلومانه تقلیل دهند یا آن را به یک استثناء تبدیل کنند. https://eitaa.com/taherrahimi
هر چه بیشتر بگیری آنها که ترند تو را کوچک تر خواهند دید. اگر به درستی راهت اطمینان داری از ها هراس نداشته باش و لا یستخفنّک الذین لا یوقنون... https://eitaa.com/taherrahimi
. یه حبه قند از طلا بودن پشیمان گشته ایم! اصلا کسی از من نپرسید که میخوای توی این دنیا باشی یا نه این ظلم نیست؟ نمی خوام باشم! زوره؟ نه میخوام نه . بله این درسته که ما در خیلی چیزها از جمله در به وجود آمدنمان و اینکه باچه و کجا به دنیا بیاییم اختیاری نداشته ایم اما خوب که فکر کنی میبینی اختیاری بودن این امور نه ممکن است نه آنچنان لازم است و نه حتی مطلوب! ممکن نیست چون: قبل از این که ما خلق شویم و به وجود بیاییم که اصلا نبودیم که بخواهیم درباره بودن یا نبودن یاحتی چگونه بودنمان تصمیم بگیریم لازم نیست چون: که لزوما معادل ظلم نیست. جبر زمانی بد است که انسان به خاطر کاری که اختیارش را نداشته مواخذه ومجازات بشه یا با تبعیض با او برخورد شود[تبعیض با تفاوت، فرق می کند] و می دانیم که خدا چنین نمیکند مطلوب نیست چون: تا حالا نشده که در تصمیم گیری درباره یک موضوع خیلی مهم انقدر مردد بشی که آرزو کنی کاش مجبور نبودی تصمیم بگیری؟ کاش کسی بود که می دونستی حتما تصمیم درست تر و بهتری میگیره و این کار رو به اون واگذار می کردی؟ تا حالا نشده مجبور بشی استخاره بگیری؟ چه کسی از خدا به امورات عالم و آدم آگاه تر و خیرخواه تره که بخواد تصمیم هایی در این حد کلان بگیره؟ ثانیا این ادعا که من اصلا کمال و سعادت رو هم نمی خوام اصلا واقعی نیست؛ کمال گرایی، ذاتی بشره فقط تصور افراد از امر [بهتر] متفاوته حتی کسی که خودکشی میکنه هم اونو بهتر میدونه مشکل، همان تصور است. ما تصویر روشنی از های عمیق وجودمان، مبدا و منبع این محبوبها و کمالات، حیاتی مان در اتصال به آن مبدا خیر و و عمیقی که در این اتصال هست نداریم اگرنه شوق به کمال و خیر و محبوب، است و امکان ندارد بشر آن را نخواهد تقرب به کمال مطلق در واقع معادل رسیدن به همه خواسته های واقعی و کسب [همه بهترین های] قابل تصور است. فقط خالق، حی، واجب الوجود و مالک و... نیست که بگویی خوب با او چه کنم؟ او بی نهایت مهربان، روزی رسان، پرورش دهنده، پناهگاه، زیبای مطلق، انس گیرنده، نزدیک، پاک کننده، کرامت دهنده، خیرخواه، آرامش دهنده، فریادرس، هدایت کننده، آگاهی بخش و... هم هست. تازه خوب که دقت کنی باید یک [تنها] قبل و یک [حقیقی] بعد همه این صفات بگذاریم: تنها بخشنده حقیقی، تنها پناهگاه حقیقی و... آیا می شود نسبت به صفاتی اینچنین و صاحب آن هم بی تفاوت بود؟! تصور محبوب ها و مطلوب ها، عشق آفرین است و ، زاست و همین حرکت یعنی دوری از جهنم و رفتن به سوی بهشت! ما را درست آفریده است https://eitaa.com/taherrahimi