eitaa logo
یادداشت های یک طلبه روان شناس
78 دنبال‌کننده
64 عکس
23 ویدیو
0 فایل
مینویسم تا بماند و اندیشه های تازه متولد شود. ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ  ✍️فاطمه وجگانی مدرس و مشاور حوزه علمیه خواهران کارشناس ارشد روان شناسی کارشناس دفتر همرسان (خانواده و ازدواج) دانشگاه کاشان @Fvajgani61
مشاهده در ایتا
دانلود
4 رمضان علم بهتراست یا ثروت؟ ای کمیل علم بهتر از ثروت است. چون علم تو را حفظ میکند و ثروت را تو حفاظت میکنی... (حکمت 147) زنی خدمت حضرت فاطمه سلام الله رسید و سوالات متعددی پرسید. از کثرت سوالاتش خجالت زده شد و گفت: بیش از این مزاحم نمیشوم. حضرت فرمود: بیا و هر سوالی که داشتی بپرس من جواب خواهم داد. زیرا در برابر هر مسئله ای که پاسخ می دهم بیشتر از بین زمین و آسمان که پر از مروارید باشد پاداش میگیرم و از سوال های شما خسته نمی شوم. تجربه ثابت کرده که با تدریس و آموزش دادن، علم ماندگار و تثبیت میشود. جمعیت زیادی داخل مسجد دور حضرت امیرالمومنین علیه السلام حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و پرسید «یا علی! سؤالی دارم، علم بهتر است یا ثروت؟» حضرت امیر در پاسخ گفت: «علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.». فرعون ادعای خدایی میکرد. «انا ربکم الاعلی» ولی جنازه اش با حقارت از دریا بیرون افتاد تا درسی برای زندگان باشد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد. بلافاصله پرسید: «اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟» امام در پاسخ آن مرد گفت: «بپرس!»، مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: «علم بهتر است یا ثروت؟»، علی فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.». سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!» هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. اودر حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: «یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟» حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.». علم با نشرش زیاد میشود مثال ریشه نعناع و درخت مو (انگور) با هرس زیاد میشود. نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.»  با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند، یکی از میان جمعیت گفت: «حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت!»، کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: «یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟»، امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: «علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.» مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت  وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: «یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟» امام فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.»  هشتمین نفر پرسید که امام در پاسخش فرمود: «علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.» اسکندر مقدونی گفت:دودست مرا از تابوت بیرون بگذارید تا همه ی مردم بدانند که دستانم خالی هست. نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید.. امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.»  جمعیت انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و پرسید:.. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:.. نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی (ع) مردم به خود آمدند: «علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.» فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. حضرت امیر علیه السلام فرمود: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.» یافته ها: علمی بهتر است که با تبسم و متفاوت و با تواضع نشر داده شود.(بدون خستگی و مدارا با مردم) علمی که نورانیت داشته باشد و حجاب نباشد.
7رمضان المبارک 31فروردین 1400 بهترین دوست چه کسی هست؟ دوتا همسفر، دو دوست، شاگرد و استاد،زن و شوهر چگونه دوهمسفر تا بهشت باشند.؟ دوست خوب میتواند هر فردی را بهشتی کند. دوست خوب : راهنما، رازدار،... «المومن مرآة المومن»، خصوصیت آیینه صداقت، راستی، صفا، و توصیه به تواصی دارد. عیوب را در مقابل و عین حقیقت را بیان میکند نه کم و نه زیاد. رویِ سخن حضرت امیردر مورد دوست یابی :دوستت را به اندازه ی دوست بدار، شاید روزی دشمنت شود.و دشمنت را به اندازه دشمن بدار شاید روزی دوستت شود. ویژگیهایی دوستان: 1.از دوستی با احمق بپرهیز چرا؟ چون میخواهد به تو سود برساند اما زیان می رساند. دوستی های خاله خرسه از همین نوع هست. دشمن دانا به از دوست نادان است. 2. از دوستی با بخیل بپرهیز چرا؟ چون در محتاج ترین حالت که نیاز به حمایتش داری، خودداری میکند. بخیل از نظر روان درمانی بسیار طول میکشد تا درمان شود. از یک بعد به ترس و اضطرابش برمیگردد که مبادا از مال و.... کم شود. در قرآن از کلمه ی «شح» بکار رفته است. شحّ ترکیب حرص و خساست هست. بخیلی درون چاه افتاده بود، گفتنش دستت را بده نجاتت بدهیم، امتناع کرد. فرد ناجی گفت : پس دستم را بگیر تا نجات پیدا کنی. بخیل دست بگیرش فقط خوب است. 3.از دوستی با فاجر و گنهکار دوری کن. چرا؟ فاجر کسی است که پرده ی حیا را پاره میکند. به درنگی تو را به اندکی و پاره ی ناچیزی میفروشد. 4 از دوستی با دروغگو خودداری کنید. چون مثل سراب است. آینده را به نزدیک و نزدیک را بدور منتقل میکند. دروغگو خودش در پازل خوشبختی مانده. چه بد که برا رسیدن خوشبختی به دروغ و دروغگو ی بدبخت و شوم متوسل شده. (محتوای تبلیغ رمضان 1400) ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
دوم ماه رمضان قیمة کل امرئ ما یُحسنه قیمت هر کس به اندازه کاری است که آن را نیکو انجام می دهد. وجود انسان گوهری است ارزشمند و آن را قیمتی بس والاست. هر کس ارزش خود را بشناسد هلاک نمی شود و هر کسی شخصیت خود را گرامی بدارد شهوات در نظرش بی اهمیت می شود. جانهای شما بهایی جز بهشت ندارد، پس آن را جز در برابر بهشت نفروشید. مسلماً شخصیت انسان فراتر از شکم و شهوت، پست، منصب، مقام اسارت در دام پر فریب دنیا است. انحراف به چپ و راست و خارج شدن از صراط مستقیم مانع از صعود انسان به کمال انسانی است. هرچقدر انسان ارزش خود را بداند شهوات و تمایلات در وجودش بی ارزش است. هارون الرشید برای زیر سلطه بردن امام موسی کاظم علیه السلام، کنیز زیباروی رقاصه ای را به زندانش فرستاد تا العیاذبالله امام را رسوا کند. کنیز بسجده افتاد و بدنش به لرزه در آمد. مقام والای امام در او اثر کرد و چند روز قبل از شهادت امام آن زن از دنیا رفت. ارزش وجودی انسان از حد تصور خارج است و میتواند تا مقام و حتی بالاتر از ملائکه برسد. إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ..... خداوند جان و مال مومنین را خریداری میکند به بهای بهشت..... خدا عبد صالح میخواهد.. حکایت بشر حافی (پابرهنه) بدنبال امام هفتم دوید و درخواست داشت که عبد باشد نه آزاد... تا آخر عمرش بندگی کرد. کسانی مثل «شاهرخ ضرغام حر انقلاب» اسلامی و مثل «طیب» و «رسول ترک» در نهایت ارزش وجودی خود را میشناسند و راه خود را پیدا میکنند. هر کسی از تمایلات نفسانی و شهوانی خود بگذرد بهتر از آن نصیبش میشود. اللهم عجل لولیک الفرج (محتوای تبلیغ رمضان 1400) ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
بسم رب النور اهدنالصراط المستقیم هدایتِ راه مستقیم را درخواست میکنیم. راه مستقیم فقط یک راه است و آن وجود حضرت امیرالمومنین و سبک زندگی او می باشد. حضرت در حکمت 456 میفرماید: آیا آزاده ای نیست که این غذای مانده در دهان را به اهلش واگذارد. لماظه(باقیمانده غذا در دهان). این مثال حضرت امیر در مورد دنیا به باقیمانده غذا در دهان، در این ماه خیلی ملموس است که هر سحرگاه برای روزه خود را آماده کرده و ته مانده ی غذا را بهر ترتیب از دهان خارج و چقدر بی ارزش و بی مقدار است. انسان در برخورد با دنیا در خواب غفلت است، گاهی با شناخت و بینش از این خواب بیدار میشود ولی گاهی نه بیدار میشود بلکه بیهوشی اش بطول می انجامد. در اصل خود دنیا دنی و پست است و چیزی داخلش نیست چه رسد که ته مانده اش بشما رسیده است. کم افرادی پیدا میشوند که ته مانده ی غذای دیگران را بخورند!! دنیا یک روز لک(با تو) و یک روز علیک(برتو) است. ماه روزه ماه صبر و خود سازی و این برا رشد انسان بسیار مفید است. شبیه همین فعل روزه در اسلام که خویشتن داری را قوی میکند، در غرب طی سنجش هایی نخبه پروری میکنند با شعار «کیکت را دیرتر بخور». یعنی صبر کن و اگر کیک را دیرتر بخوری جزایش چند کیک خواهد بود. «کتب علیکم الصیام... لعلکم تتقون». باطن روزه تقوای انسان را زیاد میکند و تقوا داشتن به نخبگی و رشد انسان کمک میکند. ادب داشتن یکی از مصادیق تقواست، ادب مسیر صراط مستقیم را هموار میکند. نماز خواندن و روزه گرفتن چون اطاعت است یک نوع ادب است. حربن یزید ریاحی ادب کرد در مقابل امام زمانش و عاقبت بخیر شد. اللهم عجل لولیک الفرج (محتوای تبلیغ رمضان 1400 25 فروردین) ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖌قلم گوارا ستودنی است قلم و هرآنچه که با قلم وحیانی نوشته میشود. ستوده است آنکه قلم در دستم گذاشت تا لذت «بابا آب داد» را چشیدم. همان قلمی که استادش از روز اول آن را در بین دو انگشت شَست و سبابه ام قرار داد و سفیدی کاغذ را با سیاهی قلم پر کرد. نمره ی تمام، با برچسب آفرین، صدآفرین، مُهرِ تحسینِ سیاهه ام را تزیین کرد. مسیر رشد را به تدریج برایم مهیا کردند. گاهی فهمیدم و گاه با پرده ی غفلت از کنارش گذشتم. شجره ی طیبه، مدینه ی فاضله، خُلق حسن، و میوه های نایاب از ثمرات دستان معلم روزی ما شده است. با خواندن و نوشتن، قلم جان گرفت و به زرین، طلایی، روان و نویسا، روی کتیبه های کاغذی امروز سُر خورد. هرآنچه برازنده ی قلم است، گوارایش باد. صدای سُر خوردن قلم بر روی سفیدی ها، آهنگ دلنشینِ بهشتیان است. @HOWZAVIAN ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣1⃣پویش بانوان حامی رهبر 🔰دراز کردن پا از گلیم ✍️فاطمه وجگانی، عضو تحریریه مجتهده امین هرچه پا را فراتر از گلیم‌تان دراز کنید تحریم هایتان بیشتر می‌شود. شعار آزادی بیان سر می‌دهید ولی در عمل‌تان تناقض و پارادوکس دیده می‌شود. نه تنها آزادی بیان بلکه توهین و تحقیر شخصیت ها در کلام و افعالتان هست. مشخص است هر کسی حقارت درونی دارد دیگران را تحقیر می‌کند و این در شما نمایان است. بیش از پیش پرده از شخصیت‌تان برداشتید. به دنبال هویت ملی‌تان باشید این شیطنت‌ها برایتان سودی ندارد. قدرت ندارید که هیچ بدانید عزت هم ندارید. از همه جا رانده و مانده شدید. به‌دنبال درشکه های منافع خود در اروپا باشید که شما را به‌عنوان حداقل همکار قبول کنند. اینجا کسی تره‌ای برای‌تان خرد نمی‌کند. انگشتان‌تان را مثل اختاپوست به همه جا گره کرده‌اید؛ اما اینجا قلابتان به صید ماهی نمی‌افتد بروید چاره‌ای بسازید. دوباره بوی ماه پیروزی انقلاب اسلامی ایرانیان به دماغ‌تان خورده است. کاریکاتوری بسازید از آن شاه خائن پهلوی که دست نشانده‌ی شماها بود و شکم‌های شما را از سفره‌های ما پر می کرد. کور خوانده‌اید دیگر بزم و بساط هرزه‌خوری خبری نیست. ما قوی شده‌ایم به بذل خون شهدای‌مان، وجود رهبر حکیم و فرزانه‌ای که از او می هراسید، حتی قاب عکسش خواب از چشمان‌تان گرفته است. بیماری شما بی‌خدایی است، خود را درمان کنید و پا از گلیم‌تان فراتر نبرید. @AFKAREHOWZAVI ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
📱گوشی همراه و مجلس سال‌هاست با چندتن از دوستان در مجالس سخنرانی در لحظه نکاتی از سخنان ناب را می‌نویسیم. این کار چند ثمره دارد: ✅ فی المجلس ذهن مستمع را متمرکز می‌کند. ✅علم را به چنگ میاورد. (قیدالعلم بالکتابه). ✅سرعت عمل و دقت مستمع و همچنین تایپ سریع، قدرت ذهن بالا و عملکرد رفتاری را ملکه می‌کند. ✅مکتوبه‌ها را به سمع و نظر دیگران که از مجلس محروم بودند در گروهی بارگزاری می‌شود. ✅ اهمیت و ارزشی بودن این مطالب را در پی دارد. ✅نشاط سخنران را برمی انگیزد. ✅ سخنران مجبور می‌شود، مستند و متقن سخن بگوید. اما امشب به محض اینکه با گوشی شروع به نوشتن کردم، گهگاهی سرم را به اطراف چرخاندم، دیدم در لحظه چند نفر گوشی‌هایشان را در دست گرفتند و مشغول شدند. ذهنم مثبت بود، حتما می‌نویسند هر چند کم! درگیری ذهن و سخنران با دیگر مستمعین و گوشی به دستان جنگ روانی ایجاد کرده بود. صدای آلارم چت دوست کناری گوشم را نوازش می‌داد و دخترکی دیگر بازی‌های اندروئیدی انجام می‌داد و دیگری با گوشی‌اش قرآن می‌خواند و دست‌های دخترکی دیگر صورت گوشی‌اش را حرکت می‌داد به سمت بالا و پایین. باخودم گفتم: گوشی همراه اعتیاد آور شده است و بیماری اش مسری! روش نت‌برداری را تغییر دادم، سخنرانی را از متن به صوت گذاشتم و عطایش بر لقایش بخشیدم. @AFKAREHOWZAVI ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
هم میزی در زمان بچگی گاهی اوقات مادران لقمه‌ای برای هم‌میزی بچه‌شان توی کیف او می‌گذاشتند. هم‌میزی‌ها همدیگر را خیلی دوست داشتند. دنیای بچه‌ها کلاس و مدرسه بود. هم میزی‌ها، باهم می‌رفتند و باهم می‌آمدندو خلاصه جیک و پیکشون یکی بود. حتی اگر هم‌مسیر خانه همدیگر نبودند مقداری از راه را همراهی می‌کردند باکلی با شوخی‌ها و بازی‌های بچگانه. با دست تکان دادن به معنای خداحافظی از هم جدا می‌شدند تا صبح روز بعد. گاهی وقت‌ها مخصوصا عصر روز قبل امتحان، به خانه هم‌میزی می‌رفتند و زیر درخت توت سفید حصیری پهن می‌کردند و درس می‌خواندند. خستگی بین درس را با لی لی و خاله‌بازی و قایم باشک و خوراکی‌های خوشمزه‌ی مامانی؛ لواشک، انجیرخشکه، آش جو و گاهی شبدر سرکه پر می‌کردند. صدای خنده‌های بچگی و بازی بالا بلندی و وسطی، هنوز گوش‌مان را نوازش می‌دهد و دل‌مان را آب می‌کند. غم هم‌میزی غمِ ما بود. مراقب بودیم تا دیگران او را اذیت نکنند حتی حواس‌مان بود که کسی در مورد پدر دوست‌مان که از دنیا رفته بود، نپرسد تا مبادا دلش بلرزد. بعد از هم‌میزی، با دوستان هم‌کلاسی جلو میزی و پشتی ارتباط گرفتیم. پاک کن، مدادتراش و مداد قرمز کوچولوی هم‌کلاسی که گم می‌شد از زیر میزمان پیدا می‌کردیم و به او می‌دادیم. هم‌کلاسی‌ها در زنگ تفریح با قرارهای قبلی، زیر درخت انار مدرسه، سفره می‌انداختند و صبحانه می‌خوردند. نان و پنیر و خیار محلی و گوجه‌ی بومی دل معلمان را نیز هوایی می‌کرد. کنار هم میزی، همکلاسی، هم مدرسه‌ای ها، خاطرات خوشِ مسجد و شبهای قدر رمضان و بیداری تا صبح... این دوستی ها را مضاعف کرده بود. حالا هم‌هایمان زیاد شده بودند، هم ها که زیاد میشوند غم ها نیز زیادتر.غم دوستی که صورتش را پشه ی سالک زده بود، غم دست‌های آنی که درسش را خوب نمی‌خواند و برگ دفتری بود برای خوردن خط کش‌های چوبی معلم! آن یکی برای خرید کیف و کفش و لباس عیدش مشکل داشت و دیگری رنج جدایی پدر و مادرش را. هم ها از میز و کلاس و مدرسه به دایره ی بزرگتری رسید، در واقع ما رشد اجتماعی پیدا کردیم. همسر گزینی و ازدواج و نه تنها غم های همسر و فرزند و خانواده ی هسته ای بلکه خانواده گسترده شد و رنجِ آنان رنج ما شد. خانه‌داری، همسایه‌داری، هم محله‌ای، همشهری، هم نوع و هم وطن همه و همه.. حتی غمِ هم های ما شاید غم هم های آنها نبود. غم ما جدای از غم خیلی‌ها بود. غم دخترانی که از نماز فرار می‌کنند، پوشش مناسب ندارند، مورد آسیب‌های اجتماعی قرار می‌گیرند و در جنگ روانی مسمومیت وارد شده‌اند. هم میزی همان هم میزی است فقط تغییر زمان و مکان و گاهی تغییر هویت داده است. رنج کوچک شدن سفره اش، غم تربیت فرزند، رنج بیماری والدین و از دست دادن عزیزانش، را دارد. مراقب هم‌میزی هایمان باشیم. @AFKAREHOWZAVI ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مکانهای شلوغ مراقب کیف، پول، و سایل ارزشی خود باشید. رو شیشه سکوریت آزمایشگاه عمومی زده بود. یک لحظه دیدم، کمی کیفم را محکمتر نگه داشتم. نگاه کردم دیدم گوشی همراهم داخلش هست. یک نفس عمیق کشیدم و منتظر ماندم تا صدایم بزند. لحظه ای فکر کردم که آیا وسایل ارزشیِ تو، فقط پول، گوشی و کیفت هست؟ دوباره به باجه ی آزمایشگاه نگاه کردم و چشمانم را ریزتر تا نوشته را دقیق تر بخوانم. برقی زد و زنبورهای جوالم سر و صدایشان درآمد. دارایی هایم یکی یکی تو ذهنم نقش می بست. چشمی که نوشته را خواندم، ذهنی که تفکر کردم، پاهایی که مرا به آنجا برده بود، دستی که دفترچه را به خانم منشی داد، زبانی که ازمن پرسید شماره ی منزلتون چیه؟ و جواب دادم .....5551، گوشی که شنیدم اپراتور گفت: برو بشین خانم تا صدات بزنم برا خونگیری.! دستی که به طرف گوشی بردم، انگشتی که حسگر گوشی را لمس کردم، تو کانال شخصی «دفترچه من» نوشتم..... آیا سرمایه ها فقط همینها بودند ؟ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ (18) دراین مکان شلوغ دنیا، که افراد خائن به دنبال سرمایه های انسانی هستند، یکی به دنبال دین و دیگری بدنبال غارت خانواده ها، پخش کردن عکس و استیکر و فیلم های ناجور وضد شئونات اسلامی، که ارزشیها شده بی ارزش و پرده ی حیا را کندند و بعضیها شون حتی سوزاندند، و خاکسترش را به باد داده اند.😔 سرمایه ی انقلاب که جوی خونها برایش به راه افتاد و چه خون دلهایی که مخلصین را مثل شمع آب کرد. به کجا رجوع کنیم که به شیشه ی سکوریتش بنویسند مراقب سرمایه های انسانی خود باشید.!؟ خدایا در روز یکشنبه متعلق به سرمایه ی هستی، ام وجود، حبیبه روز محشر، فاطمه کبری سلام الله علیها، دارایی های ظاهری و باطنی ما را حفظ بفرما. ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
سیراب شیردان از هر چیز بگذریم از سیراب شیردان نمی شود گذشت. نوش جانتان، به اندازه ی بیشمار سیراب شیردان پاک کرده ام. تمیز و مرتب با آب و نمک و گاهی چند دانه نخود و پیاز پختم و چاشنی اش دارچین و فلفل سیاه زده ام. گاهی مهمانی ها را با کله پاچه پذیرایی کرده ام، هم لذیذ است و سالم، هم مقرون بصرفه، برای مهمانیهای جمعی است. سیراب شیردان گوساله خیلی خوشمزه است اما کله پاچه ی گوسفندِ نر لذیذ است. زبان و پاچه و گوشتِ بنا گوشش به کنار، چشمش خوردن دارد، به اندازه ی همه اش خوردنی است. اگر سنتی کله پاچه پاک و پخته شود، مخصوصا کله ی پروار(چاق) باشد. آی مزه میدهد😋 یکی از اقواممان تهران ساکن هست، میگوید میخواهم شکم را باز کنم و داخلش کله پاچه بگذارم. سفره های افطاری شان اغلب همین غذاست. پاچه برای استخوان درد خوب است. سیراب شیردانش برای معده درد عالی هست. اگر خریدید و تناول کردید، جایِ ما سبز خواهد بود. ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(محتوای کلاس آموزشی) 21/10 دقیقه جمعه شب مادران توانمند این هفته هم دری از علم بسوی تلاشگران کویر باز شد. نکته های ناب طلایی را قلم فرسایی میکنم تا حاضرین برایشان سیاهه و غائبین هم، کم نمکی ذائقه یشان شور شود. آدم های موفق کسانی اند که عادتهای مثبت را تکرار میکنند، همانند دونده ی موفق روزی بیست دقیقه می دود. در📗 آیین دوست یابی کارنگی مخرج مشترکِ همه یِ نیازها، احساس مهم بودن است. تا بحال شنیده بودید خدا از ما ارث میبرد؟ در دین مبین اسلام دسته های ارث در سه طبقه اولویت بندی میشود. اما خدا از ما ارث میبرد و آن هم نسل توحیدی ماست. همان نسلی که دغدغه رهبرمان و دیگر اساتید برای فرزند آوری است. اولین وظیفه ی مادرِ خوب، درس خواندن نیست، بلکه جان آفریدن است. در روان شناسی رشد نیازهای کودکان را تقسیم میکند که نه تنها نیاز فیزیولوژی بچه بلکه نیازهای وجودی اش مثل محبت و امنیت و توجه از طریق مادر تامین میشود. مادر در دسترسش خوب است که خود را سریعا به کودک برساند و مترجم خوبی برای بچه اش باشد یعنی دردِ گریه یِ کودک را بفهمد، و به اندازه نیازش برآورده کند. نیازهای تحولی اگر بخوبی صورت گیرد آجر شخصیت کودک را شکل میدهد. در اولین الفبای فرزند پروری : احترام بخود و احترام رابطه و احترام بفرزند شرط است. که هر کدام دنیایی حرف دارد... دومین الفبای فرزند پروری: آموزش است. سومین: امنیت چهارمین: اقتدار و پنجمین الفبا: انضباط است. قانون رنج و شادی 5به 1 را یادتان هست‌‌؛ به ازای یکبار رنجاندن 5بار شادکردن است. اگر روبروی بچه ها دعوا کنید شخصیتشان میشکند. مراقب تغذیه ی روحی بچه هایمان باشیم. مبحث بعدی هوشها بود👇 هوش سیال :علت و معلول، ارتباط ها و.. را میشناسد، رشته ی تجربی بیشتر به کارش میخورد. هوش کلامی : دایره واژگانی اش زیاد است. تحلیل بیشتری دارد، شعر و قصیده می گوید، برای تدریس و بازاریابی رونق دارد. هوش ریاضی: طبقه بندی و ردیف کردن را میداند و مهندسی میسازد. هوش دیداری فضایی: گرافیک و معماری و نقشه کشی را بخود جذب میکند. نتیجه ی 10 ساله ی تحقیقات کارول دوک، این شد که به بچه هایتان بگویید شما تلاش بالایی دارید بجای اینکه بگویید هوش بالایی دارید. همانند آیه ی قران میفرماید : وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَي (39)نجم صحبت زیاد است و دریایی از علم، که دیگر مجالی نیست. فقط نکته ای دیگر اشاره کنم. 👇 آدم های موفق کسانی نیستند که کارهای خوب می کنند بلکه کسانی هستند که انتخاب های خوب دارند. 📗کتاب درگاه آسمان از حجت الاسلام آقای دکتر علی صادقی سرشت را درمورد تربیت معنوی فرزندانتان را مطالعه کنید. استاد گرامی امروز ما بودند که علاوه بر علمی از نظر تقوا و تهذیب بسیار نکات ناب آموختم. از برایشان بهترین دعاها در این ماه رحمت به استجابت برسد ان شاءالله. ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا سلام الله علیها کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیرینی مهمانی چه شیرین است مهمانی!! اولین سال مهمانی خدا، حدود 30 سال پیش مانند امسال، بهار قرآن با بهار طبیعت مقارن شده بود. دختران 9 ساله کم طاقت، از آجیل و کلوچه پشمک و رنگارنگ های عیدانه دل کنده و منتظر سفره ی ضیافت بودند؛ خاگینه های دستپخت مادر با پارچ شربت بیدمشک دلشان را آب میکرد. جوی آبی از کنار خانه ی شان روان بود، گاهی از فرط تشنگی روی خاکهای نمناک جوی مینشستند و گاهی لباسها را خیس! برای سرگرمی و سپری شدن روز به دنبال درختان توت کنار جاده، به تکان دادنش مشغول بودند. سبدهای رنگی را پر از توتهای سفید و سیاه میکردند تا افطار، به انتظارِ خوردنش بودند. الگوهای خوبی مثل پدر خانه داشتند؛ صبح علی الطلوع تا آفتاب غروب با دهان روزه، چینه های باغ های مردم را میچیند و سقف و ستون خانه های آبادی را میساخت، این الگوی عاشق روزه داری را عاشق تر میکرد. عرق از جبین پدر سرازیر بود، لبهای خشک شده و رنگ پریده اش، فریاد روزه داری داشت ولی ذره ای خم به ابرو نداشت و به قولش لذت افطار را با هیچ چیز عوض نمیکرد. اشکهای او موقع خلوت و مناجات، عشق ماه مبارک را دوچندان میکرد. سحرهای رمضان را بدون معطلی با نوای اللهم انی اسئلک من بهائک.... از تلویزیون سیاه وسفید، اهل خانه را حاضر میکرد. عشق به خانواده، مادر، پدر، مهم تر انجام تکلیف، روزهای نسبتا گرم و طولانی را برایمان آسان میکرد. نوستالژی روزهای روزه داری ما، مسجد، نماز، دعای روزانه و تعقیبات با صدای آهنگین و لرزان پیرمرد آبادی از مأذنه ی مسجد بگوش میرسید‌؛ (یا علی یا عظیم، اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام، اللهم اغن کل فقیر) بود. دعای صدبند جوشن کبیر و خوابی که در نیمه شب چشمانمان را میبست، با شیشه ی آب و خوراکیهای بچگانه و زمزمه ی «خلصنا من النار یا رب» تا «الهی بمحمد، بفاطمه... » قرآن به سر، آن شب صبح میشد. در انتظار دورهمی ختم قرآن روزانه و در لیست خوانندگان قرآن منتظر تا شاید چند خط صفحه ی قران نصیبمان شود و این خواندن در جمع همانند یک ختم کامل بود. محضر خدا، مناجات، معرفت، آغوش خدا را نمی‌فهمیدیم، ولی رمضانش را دوست داشتیم. شهر خدا اشتیاقی دارد که هیچ چیزی مانع او نمیشود. در شهر خدا آب میبینیم ولی در انتظار سفره ی او چشم به روی آب میبندیم تا به وقت ملاقات از دستان معشوقه یمان جرعه ای بنوشیم. محشری در این ماه به راه است. دست و پای شیطان غل و زنجیر است. انفاس و خفتن و بیداری همه حساب است. در ضیافت معشوق گرسنگی و تشنگی همه و همه... به یک لبخند میزبان ارزش دارد. اندکی صبر با طبق های پذیرایی صاحبخانه با رویِ گشاده و آغوشی دل نواز، همه ی تعب هایم را تیمار است. رمضان در راه است و باز بی صبرانه به دنبال مداوای امراض (صوموا تصحوا). درد از من و درمان از او (یا معین من استعان). ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99 @banovantavanmand1400
چهارشنبه های امام رضایی دلم هوایی شد به صحن حرمت به سقاخانه و ایوان طلایت چه می‌چسبد! سردی دست و صورتم گرم می‌شود از حرارت دعای زائرین و بال بال زدن ملائک در آستانت.. ایستاده ام، گاه گاهی سرم را بالا میاورم چشمانم بارانی ست، ضریحت را چندتایی می بینم، حرم در حرم، نور در نور، نورانیتش تا عرش خدا می‌رود. خواندن یک یس برای شیخ نخودکی دلم را آرام می‌کند تا کم کم وارد بر خانه ات شوم. زیبایی های حرمت دلم را جلا می دهد. هوا سرد است ولی از آب سقاخانه ات نمی شود گذشت. چهارشنبه های امام رضایی از راه دور خواندن یک جامعه کبیره و صلوات خاصّه دلم را وصل وصالت می کند. السلام علیک یا ضامن آهو ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
. ستارگان کیهان ✍فاطمه وجگانی، عضو تحریریه مجتهده امین روز است. روشنایی دوچندان شده است. نیمکت‌های سبز رنگ، بوم آسفالت حیاط، حباب های سفیدرنگ باغچه و.. همه چیز برق می‌زند. سیلابی از شرشر باران در شیارهای کف حیاط سرازیر و راه برای پنهان شدن در سفره های زیرزمینی را می‌جوید. آسمان می‌جوشد، شدت دانه های مروارید قلقل کف آب درست کرده است. کاج های سبز و سبزتر در یک صف منظم سر به آسمان گشودند با قدهای کوتاه و بلند، کشیده و چتری و در لابلایش درختان زیتون مایه‌ی صلح و دوستی را نمایان‌گر است. باغچه‌ها گل تازه طلب میکنند تا باغبانی بیاید و چندیدن شمشاد و گل محمدی و یاس ارغوانی مهمان‌شان کنند. باز باران پائیزی با صدای تق تق، تند و آرام، صدای کِش کِش کفش دختران، جیغ و هورای آنها، در بغل هم پریدن و ساندویچ‌های نان و پنیر خوردن زیر باران بعد فراغ از امتحان جانی دوباره می‌دهد. بعضی با پلیورهای سبز و زرد و سرخ و سرخابی، آبی، دودی، سرمهای و بعضی بدون کاپشن خود را خیس می‌کنند. گاهی دانه‌های باران روی شیشه‌ی عینک‌شان، قل می‌خورد و دنیای مدرسه را متفاوت می بینند. یک روز دیگر هم دیگ آش رشته ای پختند و دختران سرزمین کیهان با چه شور و نشاطی با کشک و سرکه، دورهمی جشن شب نیمه تا نوروز در حیاط مدرسه را چشیدند. از رشته‌ای که داخل آش ریختند و تا قابلمه‌ای که شستند همه را در خاطرات‌شان سبز کردند. در این ایام، مدرسه اسکان نوروزی شده است ولی نیمکت‌ها در فراغ دخترکان گردخاک می‌خورند و ندای ستارگان کجائید را طلب می‌کنند. میز و تخته منتظر هر نگاه آنهاست تا با قلم‌شان نوشته‌ها را بنگارند. میزها دل‌شان تنگِ کیف‌های پراز کتاب دختران است. دل‌شان تنگِ دستان دختران است تا دستی به سرشان بکشند و صورت آنها را با دفتر خود لمس کنند. دختران به شهر و آبادی‌های مادری و پدری‌شان رفتند تا نوروز را نو روزی کنند. حتما در بهار طبیعت که جانی چند برابر گرفته با آمدن بهار معنویت و ماه مبارک و ندای «ربنا و یا علی و یا عظیم» دخترانم نیز خود را برای پیشواز ماه نزول قرآن آماده می‌کنند. مشق فارسی و ریاضی و علوم... را املاء میکنند، درس زندگی و اخلاق را خوب میخوانند و پای سفره‌ی افطار امتحان بندگی می‌دهند. از طرف امین مدرسه هدیه به ستارگان مهندس کیهان، با آرزوی موفقیت شما عزیزان @AFKAREHOWZAVI
9 سالگی بلوغ تا 9 سالگی است نه در 9 سالگی! گاهی فکر میکنیم بچه دختر ما روز جشن تکلیف به بلوغ 9 سالگی میرسد. همچنین شب میخوابد و صبح میگوید چادر و جانماز من کو! آیا اینطور است؟ او از بچگی باید انگیزه های درونی اش فعال شود. بچه ها در سنین 7سال دوم تحت تاثیر لباس اند. لباسهای خنک و نه تنگ و نه گشاد نه زبر و خشن نه زیادی نرم و لطیف، لباس رو رفتار بچه ها تاثیر میگذارد. لباس به آنها شخصیت میدهد. تا سن بلوغ برایشان مشخص کنیم که ما در قرآن سه نوع لباس داریم: یکی مخصوص اتاق خواب پدر و مادر است. یکی مخصوص پذیرایی و فضای بیت است. و دیگری برای مکانهای بیرونی و در برابر نامحرم است. برای پوشش بچه دخترها که هنوز به سن بلوغ نرسیدند چند شیوه و راهکار کاربردی را بیان میکنیم: ✅دختر بچه ها به عروسک علاقه دارند گاهی لباس و پوشش برتر انتخاب کنیم و بدوزیم تا دختر ما لباسِ حجاب تن عروسکش کند. ✅گاهی یک چادر نماز عبایی برای او تهیه کنیم تا یک نماز دورکعتی را با آن چادر نماز بخواند، انگیزه های درونی او فعال می‌شود که برای کارهای ارزشی باید از پوشش برتر استفاده کند. ✅حس زیبایی و جلوه گری او را در محیط خانه فعال کنیم و موهای دختران را چهل گیس ببافیم، لباسهای شیک و رنگارنگ بپوشند، گاهی بر موهای او بوسه بزنیم و با کلام مهربان گوشش را نوازش بدهیم. ✅از اصل خاموشی و تغافل، غافل نباشیم. یک رفتار منفی او را حساسیت نشان ندهیم تا کم کم آن رفتار خاموش شود. ✅یک روز مادر خانه با دستای خودش پای چرخ خیاطی چادر و مقنعه ی قشنگی برای دخترش بدوزد و در حین دوختن شعرهای دخترانه و ارزشی چادر را بخواند. دخترک زحمات مادرش را مشاهده می کند. گزاره ی عینی و رفتاری مادر را می بیند. ✅گاهی از دخترم بپرسم مادر جان دوست داری برای چادرت کِش بدوزم یا دوست داری ساده باشد؟ با این روش علاقه ی او بطور نامحسوس به چادرش زیادتر میشود. ✅گاهی یک چادر روی دسته ی مبل یا پشت درب خانه روی جالباسی آویزان باشد به محض ورود عموی بچه ها و هر نامحرم دیگری مادر دسترسی آسان به آن را داشته باشد یعنی تا چادر سر نکرده درب را باز نکند این یک الگوی رفتاری هست. ✅ارتباط مادر و پدر در حیای بچه ها بسیار مؤثر است. گاهی ميگويند چرا زنان روستایی از زنان شهری در تربیت فرزند، موفق ترند؟ شاید زنان روستایی نقش همسری را خوب اجرا کردند و زنان شهری نقش مادری! نقش مادری گاهی باعث میشود روابط زن و شوهر خراب شود. مثلا مادر میگوید «بچه ی من» نمی‌خواهد چادر سرکند و در مقابل پدر از دخترش طرفداری میکند. گاهی منجر به بی حرمتی و زمین افتادن حرف پدر میشود و همین برای بی حیایی و سوء استفاده بچه ها کافی هست. از این فضای فحش آلود بچه به بلوغ نمیرسد حتی اگر سنش به بلوغ برسد. همیشه روحیه ی طلبکارانه خواهد داشت و مقام مادری و پدری را نخواهد فهمید. ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"توهم گشایش" ✍زهرا سبحانی، عضو تحریریه مجتهده امین پرده ی اول اپلیکیشنی بر روی موبایل‌ها نصب می‌شود؛ تحت عنوان Qr کد سلامتی! کدی که بیرون رفتن از خانه، رفتن به مترو، رفتن به محل کار، ورود به کافه‌ها و رستوران‌ها و مجتمع‌های تجاری و هر نوع حرکت را با نمایش یک رنگ روی نمایشگر موبایل نشان می‌دهد. سبز به این معناست که می‌توانید به کارتان برسید و قرمز به این معنا که اجازه‌ی ورود ندارید. کدی که پازل قرنطینه‌ی هوشمند را تکمیل می‌کند... پرده ی دوم در آپارتمان شما آتش سوزی اتفاق می‌افتد، شعله‌های آتش زبانه می‌کشد؛ نمی‌توانید از خانه خارج شوید چون اپلیکیشن سلامت، رنگ قرمز را نشان می‌دهد و عملا خروج شما از درب منزل، غیر ممکن می‌شود، تنها راه نجات هم فقط پنجره می‌باشد! فرزندتان نوزاد چند ماهه ست... پرده ی سوم سین کیانگ چین، ایالتی که میلیون‌ها مسلمان در آن زندگی می‌کند. آتش سوزی‌های متعددی از این ایالت گزارش می‌شود که به علت وجود موانعی از جمله قفل بودن درب های ورود، وجود دیوارهای قرنطینه و... باعث اخلال در رسیدگی گروه امداد و نجات می‌شود! و هر بار هم به مرگ چند نفر ختم می‌شود. اما خبر متفاوتی که جهان را متاثر کرد؛ مرگ نوزاد چند ماهه‌ای بود که نه به علت آتش، بلکه براثر بیرون انداختن از پنجره و متلاشی شدن مغز او اتفاق می‌افتد. حادثه‌ای که منجر به اعتراضات اخیر مردم چین شد. مادر، برای نجات نوزاد خود، او را از پنجره بیرون می‌اندازد و خود او هم گرفتار آتش می‌شود و می‌میرد. https://bitterwinter.org/urumqi-fire-mother-threw-baby-out-of-the-window/ پرده ی چهارم اینجا جمهوری اسلامی ایران است که اصلا با جمهوری خلق چین، همخوانی ندارد؛ با این حال شاید ماهم مثل آن مادر فوت شده، زمانی با شنیدن مزیت‌های کد سلامت، از محدود شدن ویروس کرونا، خوشحال و ذوق زده می‌شدیم و با توجه به هیاهوی رسانه‌ها تا آنجا پیش می‌رفتیم که به توهم غلبه بر قدرت خداوند می‌رسیدیم که مثلا مرگ را برای همیشه چال می‌کردیم! َاما حالا؟! انگار کرونا آمد تا نشان دهد که خیلی از باورهایمان، توهمی بیش نیست، چون ما هم درست در این زمان متوجه خطای محاسباتی خودمان شدیم، یک زمانی نصب دوربین‌های هوشمند جاده‌ها، ما را متوهم کرد که دیگر مرگ در جاده‌ها سرک نمی‌کشد؛ دلخوش بودیم به تصور ته کشیدن تخلفات رانندگی! اما در همین اوجِ بازیِ رسانه‌ای کرونا، به جای رسیدگی به تخلفات رانندگی، به جریمه‌ی خودروهای واکسن نزده پرداخته شد! بعدها کاشف به عمل آمد جریمه براساس ارائه‌ی لیست اسامی وزارت بهداشت بود، در این میان اعتراض افراد واکسینه شده به جریمه‌ها، توهمات ما را با خاک یکسان کرد. mshrgh.ir/1362326 جناب مسئول با تمام زیر شاخه و سرشاخه! برای رسیدگی به موضوع حجاب نمی‌خواهد ما را با ابزار کنترل هوشمند خوشحال کنید! همان قوانین موجود را پیاده کنید دعایتان می‌کنیم... @AFKAREHOWZAVI
بچه که بودیم... «... وقتى بچه بوديم، ما را به حمام مى‏ فرستادند. چند تا بچه بوديم، گاهى سه ساعت در حمام مى‏‌مانديم؛ همديگر را مى‌زديم و پوست همديگر را مى‌كنديم. ولى وقتى مى‌آمديم خانه، پشت گوش‏ ها و پاهامان همه كثيف مانده بود. ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم...رمضان‏ ها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته‌ايم و جدّى نبوده‌ايم!» ✍️ استاد مرحوم علی صفایی حائری پ‌.ن: حالا که قرار است ماه رمضان، گناهان را پاک کند؛ کاش با باران رحمت ماه رمضان از شدّت حرارت خطاهایمان کم شود و آخر ماه مبارک سبکی روح و وصل شدن به سیم معنوی اهل‌بیت علیهم‌السلام را با تمام وجود درک کنیم. الهی به حق مولا و صاحب این ماه که بتمامه، انسان کامل بود و با کلام "فُزت و رب‌الکعبه" به دیدارت آمد... یا امیرالمؤمنین مددی! 🕊الهی که اونی می‌خواهیم بشه و از همه مهم‌تر؛ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🕊 @AFKAREHOWZAVI
فرزانه قریش همسر آفتاب هر روز سفره ای از نان و آب بر میداشت ده ها کیلومتر از مدینه تا حراء به عشق جوان هاشمی میامد. به عهدش باوفا و شیفته ی محمد امین(س) شده بود. وقتی ابوجهل پیشانی محمد صلی الله علیه و آله را شکست، اشک از گونه های مبارک خدیجه جاری شد. عشق پاک او نسبت به محمد(ص) ستودنی بود. ثروتمندترین و زیباترین دختر هستی شیفته ی پسر عموی فقیر و یتیم خود شده بود. او را دوست دارد چون امین است. چون صادق است. چون مرد زندگی است. بانو خدیجه طاهره ی عصر جاهلی حتی مهریه اش را نیز از پول خودش داده تا به زوجیت محمد(ص) برسد. این دو زوج چه ارتباط مؤثری دارند.! چقدر دلشان برای هم تنگ میشود. صدای خدیجه (س) میاید ای پسرعمو دل در گرو تو سپردم چون تو با شرافتی، اخلاق نیکو داری و امانت داری. منم هم سرّ و همسر تو هستم و به پای تمام مشکلات زندگی ات با جان و مالم میمانم. و امروز صدای گریستن آفتاب در فراق همسر آفتاب به گوش میرسد. صدای ناله ها و بهانه های فراق بی مادری دختر آفتاب نیز شنیده میشود. در سوگنامه ی «سیدة نساء القریش» و بهتر بگوییم «سیده نساء العالمین» «سیده النسوان» سالی که عام الحزن نامیده شد . مادر و ام وجود هستی «ام المومنین» اول زنی که نبوت و ولایت را پذیرفت. قلب پر مهر پيامبر (ص) هيچ گاه نام خديجه را از صفحه خويش پاك نكرد و چراغ مهر وى را تا آخر عمر فروزان نگاه داشت. او دوستداران خديجه را دوست مى داشت. عايشه مى گويد: روزى خواهر خديجه خواست خدمت پيامبر بيايد تا رسول خدا نام خديجه (س) را شنيد، چشمانش برق زد، گفتم: چقدر زياد به فكرش هستى. پيرزنى بود كه مُرد و خدا بهتر از آن را به تو رسانده است. پيامبر به شدت برآشفت و فرمود: والله بهتر از خديجه روزى من نشده است. وقتى مردم مرا تكذيب كردند به من ايمان آورد و زمانى كه مردم ازانفاق ثروت خويش خوددارى مى كردند مال خود را انفاق كرد. ستودن شخصیت بزرگ بانوی اسلام از حضرت خدیجه ستودنی است. حتی ملائک آسمانی سلام به فرزانه ی قریش میرسانند. پيامبر در سالگرد وفاتش اشك ريخت و او را دعاكرد. او به زنانش مى فرمود: فكرنكنيد مقامتان بالاتر از اوست زمانى كه كافر بوديد، ايمان آورد و مادر فرزندانم است. آن بزرگوار، روزى چهار خط بر زمين كشيد و پرسيد: مى دانيد چيست؟ حاضران اظهار بى اطلاعى كردند. حضرت فرمود: بافضيلت ترين زنان بهشت چهار نفرند: خديجه دخترخويلد، فاطمه دخترمحمد (ص)، مريم دخترعمران و آسيه دختر مزاحم همسر فرعون. تا نام خديجه سلام الله علیها برده شد، پيامبر گريست.‌ ام سلمه پرسيد براى چه مى گرييد؟ فرمود: «خديجه و اَين مثل خديجه صدقتنى حين يكذبنى الناس وايدتنى على دين الله واعانتى عليه بمالها ان الله عزوجل امرنى ان ابشر خديجه بيت فى الجنة من قصر الزمرد لاصعب فيه ولانصب. » خديجه! و كجاست مثل خديجه؟ زمانى كه مردم تكذيبم كردند تصديقم كرد. بر دين خدا ياريم نمود. و با مالش به كمكم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصرى زمردين بهشتى كه سختى و محنت در آن نيست بشارت دهم. دربین همه تاریکی و تیرگیها، درس آموز تو این است که شمع وجود یوسف حجاز شدی. دل سپرده به کالای بی ارزش دنیا نشدی، بهشت را با تمام بهایش با ضمانت از آنِ خود کردی. السلام علیک یا ام المومنین یا خدیجه الکبری ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
امروز خدمت پدر بودم چند وقتی هست در اثر سانحه ی تصادف و آسیب به ناحیه ی مغزی مقداری از تکلمش توسط عمل جراحی برداشته شده هوش و عقلش کامل است فقط کلمات را پیدا نمیکند. بهتر بگم حافظه ی دورش خیلی خوب کار میکند اما حافظه ی نزدیکش نه تو مرکز فیزیوتراپی با دیدن زنان بدحجاب به آنها گفت اینجا آمریکاست!!! دختران که متوجه منظور بابا نمیشدند گفتند نه حاجی آمریکا کجاست.! بابا رو به من کرد و خنده ای کرد گفت اینا نمدونند اینجا آمریکا شده😅 دوباره تو اتاق مگنت به خانم گفت چرا لبه آستین مانتو رو بالا زدی، مار و عقرب بهش میزنه بازم او متوجه نشد یا خودش رو زد به متوجه نشدن. یکجا خندم گرفت که عرق مذهبیشو از دست نداده یکجا میگفتم بابا چقدر حرف میزنه🤦‍♀ تو اتاق فیزیوتراپی به آن یکی گفت پشم های سرت رو بپوشون🚙 مگه نمیخوای یه شوهر خوب گیرت بیاد!! 😳من که در حالت تعجب و خنده😅 و گاهی هم سردرگم😩 بودم خدا خدا میکردم کار بابا زود تموم بشه و بریم. فکر کنم اگه کارمون تموم نمیشد و این تیکه ها ادامه پیدا میکرد خودشون بیرونمون میکردند. یبارم بهش گفتم باباجون کمتر صحبت کن گفت تو عقلت نمیرسه اینجا شده آمریکا باید بهشون بگم 🤦‍♀ طنز امر بمعروف ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99