eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
60 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 ردیف نشسته، نفر وسط مرحوم سید کاظم عصار در کنار . نفر اول از چپ: دکتر محمود شهابی در لباس روحانیت. نفر اول از راست ادامه👇👇👇👇 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍در مقاله آقای سیدمرتضی حافظی منتشر شده در وب‌سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر آمده است: «مؤسسه وعظ و خطابه که وابسته به دانشکده معقول و منقول دانشگاه بود‌، کار رسمی خود را از مهر سال 1315 آغاز کرد. ‌این مؤسسه که برای تربیت اکابر بود، از میان وعاظ و اهل منبر سراسر کشور، کسانی را که دارای شرایط لازم بودند‌، انتخاب کرد و به استخدام وزارت معارف درآورد.. هدف اصلی رژیم رضاخان از ایجاد مؤسسه وعظ و خطابه، تربیت روحانیان درباری به‌منظور ترویج افکار و اندیشه‌های خود بود.» 🔹راقم این سطور گوید: در اینکه هدف رضاخان از تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه «تربیت روحانیان درباری به‌منظور ترویج افکار و اندیشه‌های خود بود» تردیدی نیست، اما در تصویر بالا که در ضمن همین مقاله منتشر شده‌ و مربوط به اساتید و دانشجویان این موسسه است، چهره‌هایی می‌بینیم که نمی‌توان آنها را روحانیون درباری دانست. حتی نمیتوان گفت این افراد، شخصیت‌های ساده‌لوحی بوده‌ و فریب ظاهر امر را خورده‌اند، چراکه اغراض رضاخان واضح‌تر از آن بوده که شخصیت‌هایی چون آیت‌الله یا درک واقعیت نکنند، چنانکه عده قابل توجهی از روحانیون هم همکاری نکرده و مجبور به برداشتن عمامه شدند. ما نمونه‌های دیگری از همکاری مرحوم عصار با دستگاه حاکمیت پهلوی می‌بینیم. یک تحلیل این است که این بزرگوار و امثال وی با هدفی مقدس در سیستم آموزشی و علمی طاغوت حضور داشته‌اند‌ و هدفشان تعلیم و تربیت و هدایت‌گری نخبگان و افراد مستعد بوده است. ⁉️تحلیل شما چیست؟ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تصویر بالا: در حال گفتگوی مطبوعاتی در منزل خویش. تصویر پایین: فرزندان شهید نواب صفوی. استاد : نه منبع درآمد ثابتی داشتند و نه افرادی که از نظر مالی، مراقب آنها باشند. آنها با اعتقاد راسخ دینی خود و با توکل به خدا، دست به کار می‌شدند و اصلا در این فکر نبودند که همان غذای مختصرشان را چگونه تأمین کنند! از کسانی که تا حدی به آنها می‌رسید، حاج صرافان اصغری بود ــ که در سرچشمه تهران، مغازه کفاشی داشت ــ ولی بعدها، او هم از آنها برگشت! خانواده‌هایشان هم مثل خودشان، در به در و دائم بین مشهد، تهران و قم، در تردد بودند! بعد از اعدام آنها، از دارایی‌های شهید نواب و یارانش، صورت‌برداری کردند که من آن را در جلد دوم «نهضت روحانیون ایران» و کتاب «نقد عمر» آورده‌ام که به خوبی وضعیت زندگی ایشان را نشان می‌دهد. حجت‌الاسلام : سال ۱۳۲۷ یک سید لاغراندامِ نورانی را دیدم که شال سبزی به سر بسته بود. میهمان پدرم بود. مرا که دید، صدایم زد و در آغوشش گرفت و با من خوش و بش کرد. بعد هم گفت: «پسرعمو! سعی کن یاور قرآن و امام زمان(عج) باشی، امروز قرآن خیلی غریب است!». چهره و صدایش، حسابی مسحورم کرد! پدرم دو تا اتاق در منزلمان را در اختیار ایشان گذاشت تا با همسرشان، در آنجا زندگی کنند. بعدها که و ازدواج کردند، همگی با هم منزلی را در دولاب اجاره کردند که چهار اتاق داشت. هریک خانواده، در یک اتاق زندگی می‌کردند و اتاق چهارم را هم برای پذیرایی از خبرنگاران و میهمانان کنار گذاشته بودند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ دیروز فرصتی شد تا به سری بزنم و آنچه را در کتاب در احوال آیت‌الله نوشته‌ام را در ذهن مرور کنم. 🔹مرحوم حجت‌الاسلام که در روزگار کودکی در آن نقطه زندگی می‌کرد به اینجانب می‌گفت: آن روز را که مرحوم برهان سوار بر اسب به این محل آمد به خاطر دارم. اینجا همه مزارع کشاورزی بود. آقای برهان نظری انداخت و همین نقطه را برای بنای مسجد لرزاده انتخاب کرد. 🔹روبروی مسجد کوچه‌ای بن‌بست به نام بن‌بست برهان است و سر کوچه هم خانه‌ای از متعلقات مسجد. سابقه از اهل محل شنیده بودم خانه مرحوم آقای برهان در همین کوچه قرارداشته است. همان خانه‌ای که در اندرونی‌اش ایشان با خانواده و ۱۴ فرزندش زندگی می‌کرد و بیرونی اش هم محل رفت و آمد عموم مردم بود و درب آن همیشه به روی همگان گشوده بود. 📚پی‌نوشت‌: چاپ کتاب عالم ربانی به پایان رسیده و ان شاء الله قصد دارم مطالبی بر آن بیفزایم و با تغییراتی در محتوا برای چاپ جدید و‌ ان شاء الله با کیفیت بهتر مهیا کنم. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 (ره) در بدو ورود به در میان استقبال پرشور علما و روحانیون تهران و دیگر نقاط کشور 🗓 ۱۲ بهمن سالروز ورود حضرت امام(ره) به میهن اسلامی گرامی باد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 (ره) در بهشت زهرا(س) 🔹آیات ، و حجت‌الاسلام از علمای تهران در محضر حضرت امام حضور دارند. 🗓 ۱۲ بهمن سالروز ورود حضرت امام(ره) به میهن اسلامی گرامی باد 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📖 فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی (ره) کتابی است جامع که به زندگینامه علمای همراه با نهضت امام خمینی از جمله بخشی از روحانیون تهران می‌پردازد. 🔹این کتاب ارزشمند در قطع رحلی از سوی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 آیت‌الله پس از حادثه ترور در تیرماه ۵۸ ایشان در بیان دلایل ترور خود با اینکه جزء رجال سیاسی نبودند، می‌فرمایند‌:
📷 آیت‌الله پس از حادثه ترور در تیرماه ۵۸ 🔹ایشان در بیان دلایل ترور خود با اینکه جزء رجال سیاسی نبودند، می‌فرمایند‌: ✨من در گاهی اوقات نوشته‌های گروه فرقان را نقد و بررسی می‌کردم... الان که فکر می‌کنم، می‌بینم اینها در مسجد شفا رفت و آمد داشتند. دستگاه کپی (استنسیل) داشتند و من رو در رو مطالبشان را نقد می‌کردم. ... ✨مطلب دیگری‌که دشمنان را حساس کرد، این بود که آن زمان آقای از طرف مرحوم حکم ریاست تمام را داشت، بدون اطلاع قبلی من‌را به‌عنوان رئیس کمیته منطقه 3 اعلام کردند. تهران به 14 کمیتة انقلاب تقسیم شده بود که از مناطق مهم آن کمیته منطقه 3 بود و مسجد شفا هم جزء آن منطقه بود. ... ✨عامل بعدی‌که دشمنان را نسبت به بنده حساس کرد، نامزدی مجلس خبرگان بود که از طرف در سال 1358 اعلام شد. در این مورد هم هیچ‌کس با من صحبت نکرده بود و من واقعاً اطلاع نداشتم! چند روز قبل از اعلام کاندیداتوری اول، یکی از دکترهای آشنا که شاید لازم نباشد نامش را ببرم، به من تلفن کرد که حاج‌آقا تبریک می‌گویم. گفتم: برای چه تبریک می‌گویی؟ گفت: در روزنامه اطلاعات کاندیداتوری شما و چند نفر از علمای تهران را برای خبرگان اول اعلام کرده‌اند. ✨اتفاقاً به یکی از آقایان مؤثر در جامعة روحانیت مبارز گفتم: آخر چرا شما به من اطلاع ندادید. گفت: برای چه به شما بگوییم؟ ما می‌خواستیم و علاقه داشتیم تو انتخاب شوی والّا دلیلی نداشت که به شما بگوییم؛ منظور ما این نبود که شما علاقه‌ای به این پست و سمت داری یا نه. بعداً فهمیدم که ظاهراً این کار را به دستور امام انجام داده‌اند. به‌هر‌جهت این هم دلیل دیگری برای ترور بنده بود. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷آیت‌الله مهدوی کنی در کنار شهید مطهری در یکی از راهپیمایی‌های انقلاب 🔹 و اندیشه تأسیس دانشگاه پیش از انقلاب 📖آیت‌الله مهدوی کنی در خاطرات خود می‌فرمایند‌: ما قبل از انقلاب با دوستانی که در انقلاب بودند مانند مرحوم مرحوم و به فکر تاسیس یک دانشگاه اسلامی بودیم. تاسیس چنین دانشگاه اسلامی ضروری به نظر می رسید و اساسنامه آن هم قبل از انقلاب تدوین شده بود. منتها اجازه نمی داد که ما دانشگاه تاسیس کنیم. ما حتی در زندان هم که بودیم اندیشه تشکیل دانشگاه را داشتیم چون میدیم بچه هایی که به دانشگاه میروند از آنجا که محیط اکثر دانشگاه ها اسلامی نبود بسیاری از آنها منحرف می‌شدند... دو سه سال بعد از انقلاب که تا اندازه‌ای بحران ها کاسته شد و گرفتاریهای ما نیز کمتر شد، دوستان به فکر افتادند که این ایده های که قبل از انقلاب داشتیم عملی شود. لذا هیئت موسس و هیئت امنایی برای جامعه تشکیل شد. تا آنجا که یادم می آید ، ، ، ، بنده و از آغاز در جریان کار بودیم. بعدها از طرف ایشان در جلسات شرکت می کردند. 📚خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی ص۳۹۶ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 از راست: ، آیات عظام ، ، و در حیاط منزل مرحوم دوانی 🍃خاطره جالب استاد علی دوانی از جشن ولادت حضرت زهرا (س) در : 🔹«شبی به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا در مدرسۀ مروی جشن مفصلی بود. تمام صحن مدرسه مملو از طلاب و علما و کسبه و تجار بود. زن‌های محله هم در پشت‌بام مدرسه اجتماع کرده بودند. منبری در کنار حوض مدرسه بود و مداحان مداحی می‌کردند. در آخر، حاج از وعاظ مشهور قدیمی تهران که می‌گفتند آقای فلسفی روش او را دنبال می‌کرده، در پلۀ دوم منبر ایستاده، شروع به سخنرانی کرد. در اثنای سخنرانی او، بهلول که در تهران معروف بود، با قیافۀ خاص خود، بلند قد، سرخ و سفید و چشمانی ریز، با شارب پرپشت، کلاه بوقی بلندی بر سر و قبایی پشمی به تن، با ریشی پرپشت و موی آشفته برخاست و مدتی دور حوض چرخید. چند بار به او گفتند بنشین، ولی او ننشست. حاج میرزا عبدالله هم گفت بنشین که در این هوای سرد به حوض می‌افتی، اما بهلول گوش نکرد و به قدری چرخید تا یک دفعه افتاد توی حوض. مجلس به‌هم خورد و صدای بگیرید بگیرید، بهلول خفه شد، از هر جا به گوش می‌رسید. خود بهلول هم که یا شنا بلد نبود، یا تعمد داشت، توی آب غَلت می‌خورد و کمک می‌طلبید. حاج میرزا عبدالله ناچار از منبر پایین آمد و درحالی‌که تف و لعنت به بهلول نثار می‌کرد، از مدرسه خارج شد. می‌گفتند بهلول از منبری‌ها و بعضی از رجال، حق و حساب می‌گیرد.» 📚 ص۱۶۷ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran