eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
61 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 تشرف حضرات آیات ، ، و خرازی به زیارت امام رضا علیه السلام در معیت ✨رهبر حکیم انقلاب: «در (ع) دو رکعت نماز خواندن ارزشش بیشتر از دو رکعت نماز در صحن است و در صحن بیشتر از در آن فرضاً خانه یا منطقه ای است که بیرون صحن است، خب اینجا یک منطقه معنوی است، این جزء باورهای ما است، به همین ملاک خراسان و مشهد از برکات معنوی بیشتری برخوردار است و این یک واقعیتی است. اگر تاریخ انقلاب را می توانستیم بنویسیم، اگر گذشته این مبارزه را می توانستیم ثبت کنیم، اگر کسانی این کار را بکنند معلوم خواهد شد که برکات خراسان و برکات این بقعه مطهره در روند انقلاب ما چه قدر زیاد بوده است.» (بیانات در جمع مسئولان استان خراسان ـ 65/4/28) 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 در کنار پدر و برادر خود 🔹مرحوم در بیان خاطرات دوران جوانی خود می‌فرمود: ✨سال ۶۳ قمری به مشهد مشرف شده بودم. مدرسه بالاسر حجره داشتم؛ بالاسر الان خراب شده و توی حرم افتاده؛ اینجایی که الان زیر زمین شده و به پایین می روید، آنجا مدرسه بالاسر بود؛ از توی صحن وارد بازار سرشور که می شدیم، دست چپ، بالاسر بود که خراب شد. مدرسه دیگر، پریزاد بود که هنوز هست. آن وقتها طلبه های مسافر به آنجا می رفتند. قرار بود که یک ماه و نیم از تابستان را در مشهد بمانیم؛ چون درسهای قم تعطیل بود. سال اولی بود که به قم رفته بودیم. من هم آن سال آنجا بودم که پولم تمام شد. به هیچ کس نگفتم. به حرم رفتم و به امام رضا (ع) عرض کردم: ما مهمان شما هستیم. من رویم نمی شود که به کسی بگویم؛ ناهار هم ندارم فعلا. ✨ تا به مدرسه آمدم دیدم که پستچی نامه آورده است. پدرم با اینکه راضی نبود من طلبه شوم، به دلش افتاده بود که ۵۰ تومان برای من پست کند. با ۵۰ تومان می توانستیم یک ماه و نیم در مشهد بمانیم. من در عمرم حتی یک دفعه هم به پدرم نگفتم به من پول بده. 📚منبع: حاج آقا مجتهدی، به قلم حمید سبحانی صدر، ص۸۱ و ۸۲ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ ۱ ربیع الاول سالروز درگذشت آیت‌الله معروف به «آقازاده» از علمای بزرگ اما گمنام تهران است. به او آقازاده می‌گفتند به خاطر پدرش آیت‌الله از علمای بزرگ سامرا و از همراهان که حکایات و کرامات فراوانی از وی نقل شده است. 🔹آقا سید عباس داماد آیت الله بود. در دوران تحصیل در برخی از دروس سطح را از محضر ایشان فراگرفت. ✨آیت‌الله سید عباس فشارکی زاهدانه و در گمنامی می‌زیست. زمانی برای افتتاح حسینیه فشارک از وی دعوت کردند. ایشان به این شرط پذیرفتند که در این مراسم شرکت کنند که حضورشان بدون هرگونه تشریفاتی باشد و می‌گویند: دوست دارم در این سفر در کمال سادگی دیداری با فامیلم داشته باشم و قبر جدم امیر مشرف الدین را زیارت کنم. 🍃 آیت‌الله پس از سالیان متمادی تدریس، تعلیم و هدایت مردم در ۲۹ دی ۱۳۵۸ برابر با  اول ربیع الاول ۱۴۰۰ ق. دعوت حق را لبیک گفت. 🔹پیکر وی با تشییع با شکوهی به بارگاه حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) حمل گردید و در کنار قبر مرحوم میرزا احمد آشتیانی دفن شد. ______________________________ ۱. فشارک روستایی خوش آب و هوا در اصفهان است. ۲. امير مشرف الدين طباطبايي فشارکي متوفي به سال ۱۱۲۱ ه ق است. وی و برادرانش از سادات اصيل، ريشه دار از نسل امام حسن(ع) و مشهور به علم و تقوا و کرامات عاليه بوده اند‌. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔺حوزه تهران نیازمند یک است! 👇👇👇👇👇👇👇
💡 🔺حوزه تهران نیازمند یک است! ✍طلبه که باشی، از هر نقطه کشور که به شهر مقدس قم مشرف شوی، بعد از حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) مکانی را سراغ داری که میتوانی با دیگر طلبه‌ها ساعاتی را سپری کنی. آری؛ این خصوصیت پدرانه را دارد که به روی هر طلبه‌ای آغوش بگشاید. مدرسه فیضیه نگهبان دارد، اما جلوی ورود هیچ طلبه‌ای را نمی‌گیرد. چون اینجا سالیان درازی است که مأمن طلاب علوم دینی است. فرقی نمی‌کند از کدام شهر یا از کدام مدرسه دیگر آمده باشی. در فیضیه می‌توانید به ملاقات هم بروید، دور هم بنشینید و مباحثه و گفتگو کنید. 🔅 فیضیه مأمن و مأوی و مدرس‌ و مصلی و میعادگاه است؛ هم برای اساتید بزرگ حوزه، هم برای طلاب، هم برای تجمعات بزرگ و اثرگذار. مرکز مدیریت حوزه به‌جای خود، اما وجود فیضیه و و حرم مطهر و مسجد اعظم و مراکزی عمومی از این دست، نقش مهمی در یکپارچه‌سازی و پیوند میان مدارس متعدد و متنوع قم آن هم با آن گستردگی، و شناساندن و بهره‌مندسازی از محضر جمع کثیری از اساتید بزرگ در فنون مختلف دارد. 🍃اما تهران؛ کجاست مکانی که مأوی و مدرس‌ و میعادگاه اساتید و طلاب باشد؟ اگر اهل علمی از شهری دیگر به تهران بیاید، کجا را دارد که بی‌آنکه از نام و نشانش بپرسند، برای ساعتی هم که شده در آن مأوی گیرد و تنی بیاساید؟ اصلا طلبه‌های همین شهر تهران، اگر بخواهند چند ساعتی در یک محیط حوزوی، آسوده‌خاطر کنار هم به گفتگو بنشینند، کجا را دارند؟ آری؛ تهران فیضیه ندارد! تهران دارالشفائی ندارد که اهل علم آن از پیر و جوان به همدلی یکدیگر، ساعتی در سایه‌سار درختان آن به ملاقات و گفتگو بنشینند. البته تهران هم فیضیه داشت؛ اما در سالهای پس از انقلاب با محذوراتی که بود، محدودش کردند و درب آن را به روی عموم بستند. اما در سالهای کمی دورتر اساتید مبرز حوزه جایی برای بروز و ظهور داشتند، بی‌آنکه درب و دربانی مانع حضور آنها شود، تا جویندگان علم از برکات آنها بهره ببرند. 🔹وقتی مراکز عمومی و پر رفت و آمد حوزه، به مدارس خصوصی تبدیل شد، (منظورم از مدارس خصوصی مدارسی است که تنها به طلبه‌های همان مدرسه اختصاص دارد و مانع حضور دیگر طلاب میشود)، خیلی از اساتید صاحب‌نام هم به خانه و مسجد خود محدود شدند. جویندگان علم تنها می‌توانستند به مدارسی بروند که در آن پذیرش شده بودند و ناگزیر از فیض حضور اساتید بزرگ بازماندند. 👈اگر امروز در تهران اساتیدی هستند که بقیة السلف علمای ماضین اند و کاملا از وجودشان بی‌خبر و از نورشان بی‌بهره‌ایم، یک دلیل آن نبود یک مرکز علوم دینی عمومی است که محل رفت و آمد طلاب و فضلای حوزه تهران باشد. نمی‌دانم شاید اگر مراکز اداری حوزه‌ی تهران یا به عبارتی هم به جای یک آپارتمان، در مسجد_مدرسه‌ای بزرگ از همان مدارس کهن تهران استقرار می‌یافت کمی صورت مسأله فرق می‌کرد. شاید میشد از این همه پراکندگی مدارس تهران جلوگیری کرد. ✨سخن کوتاه؛ حوزه تهران نیازمند یک فیضیه است! 🔹ان،شاءالله در هفته‌های پیش‌رو کمی جزئی‌تر در اینباره خواهم نوشت. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
در روز ۳ ربیع‌الاول ۱۲۳۶ق در تهران به دنیا آمد و در همان روز ۳ ربیع‌الاول در تهران وفات کرد و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. ✨او در درس حاضر و به یکی از ارکان درس شیخ تبدیل شد. نزدیک ۲۰ سال ملازم درس استاد بود و به عنوان مقرر درس شیخ اعظم شناخته میشد. تقریرات او با عنوان یکی از بهترین تقریرات دروس شیخ انصاری است که تصویر قسمتی از نسخه مخطوط آن در بالا تقدیم شده است. ✨جایگاه علمی کلانتر چنان بود که استادش در جمع‌های گوناگون به اجتهادش تصریح می‌کرد و روزها بعد از پایان درس شیخ انصاری، فقه و اصول شیخ را برای جمعی از شاگردان تقریر میکرد. 🔹میرزا ابوالقاسم با چنین جایگاه علمی در سال ۱۲۷۷ ق به تهران بازگشت و در جایگاه یکی از علمای بزرگ دارالخلافه و مدرسین عالی مقام حوزه تهران به شمار آمد. 🌿وی جد اعلای همسر امام خمینی ره است. به این ترتیب: میرزا ابوالقاسم کلانتر=» میرزا ابوالفضل کلانتر =» =» خانم همسر امام خمینی ره. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🙏با سپاس از مشاهده متن در سایت https://mobahesat.ir/23522
✍️حوزه تهران نیازمند یک فیضیه است! 🔺مدرسه‌ی این خصوصیت پدرانه را دارد که به روی هر طلبه‌ای آغوش بگشاید. مدرسه فیضیه نگهبان دارد، اما جلوی ورود هیچ طلبه‌ای را نمی‌گیرد. چون اینجا سالیان درازی است که مأمن است. فرقی نمی‌کند از کدام شهر یا از کدام مدرسه دیگر آمده باشی. در فیضیه می‌توانید به ملاقات هم بروید، دور هم بنشینید و و گفتگو کنید. 🔹فیضیه مأمن و مأوی و مدرس‌ و مصلی و میعادگاه است؛ هم برای اساتید بزرگ حوزه، هم برای طلاب، هم برای تجمعات بزرگ و اثرگذار. 🛎تهران فیضیه ندارد! تهران دارالشفائی ندارد که اهل علم آن از پیر و جوان به همدلی یکدیگر، ساعتی در سایه‌سار درختان آن به ملاقات و گفتگو بنشینند. 🖊حمید سبحانی صدر متن کامل یادداشت در سایت : v-o-h.ir/?p=27590 🆔 @sedayehowzeh
📷 از راست: ، ، ، (نوه دختری) ، ✍ مرحوم حاج شیخ آقابزرگ تهرانی ۵ پسر داشت. از میان آنها دکتر محمدتقی منزوی مهندسی راه و ساختمان داشت و استاد دانشگاه بود. دکتر علینقی منزوی و احمد منزوی در خدمت پدر و دیگر اساتید حوزه به فراگیری علوم پرداختند و در حوزه‌های کتاب شناسی و فهرست‌نویسی مشغول به کار شدند. فرزند دیگرش به نام محمدرضا منزوی متولد سال ۱۳۰۸ خورشیدی، افسر ارتش و در عین حال، عضو حزب توده ایران بود. او پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دستگیر و زندانی شد و در بهمن ۱۳۳۳ در زندان قزل قلعه زیر شکنجه مأموران ساواک از دنیا رفت. زنده‌یاد که نسبت خانوادگی با مرحوم حاج‌شیخ آقابزرگ تهرانی داشت، درباره قتل نوشت: «در قضایای توده‌ای بازی زیر شکنجه رفت و سربه نیست شد و عاقبت هیچ‌کس نفهمید که نفهمید که جسدش را چه کردند.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔹مکاتبه با ✍ اواسط سال ۱۳۴۷ یعنی زمانی که تیمور بختیار به خاطر مخالفت با حکومت پهلوی و اقدام علیه آن به اعدام محکوم شده بود، در سفری به لبنان، به دلیل همراه داشتن اسلحه و تجهیزات نظامی از سوی پلیس لبنان دستگیر و به نُه ماه حبس محکوم شده بود. او سخت نگران بازگرداندن به ایران و گرفتارشدن در چنگال شاه بود. از طرف دیگر هم نگران بود که مبادا شیخ آقابزرگ تهرانی و فرزند بزرگش، یعنی علینقی منزوی، برای گرفتن انتقام راجع به قتل محمدرضا منزوی وارد صحنه شوند و از نفوذشان در عراق و لبنان استفاده کنند برای متقاعدکردن دولت لبنان جهت استرداد بختیار به ایران. به همین جهت، بختیار در تاریخ ۱۸ مهرماه ۱۳۴۷ نامه‌ای به شیخ آقابزرگ تهرانی نوشت و سعی کرد ماجرای کشته شدن سروان منزوی را توجیه کرده و رفع کدورت نماید. بختیار در پایان نامه نوشت: «امیدوارم به خواست خداوند متعال روزی که دیر نباشد، برسد و این دستگاه جبار و ستمگر فعلی برچیده شود و آن‌وقت بنده اولین کسی خواهم بود که برای روشن کردن حقایق و پیداکردن چگونگی این قضیه که بغرنج و لاینحل مانده است، پیشقدم خواهم شد.» مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی نیز در تاریخ سه‌شنبه ششم شعبان ۱۳۸۸ قمری در جوابیه‌ای به بختیار چنین نوشت: «جنایاتی که در دوره حکومت شما رخ داد، منحصر به قتل فرزند من محمدرضا در زیر شکنجه نیست، بلکه قتل سید فاضل، آقا سیدمحمد واحدی و جوان ناکام، محمود کوچک شوشتری و غیرهم جمیعا قبل المحاکمه و در حطیه قدرت و زمان حکومت شما رخ داده است.» سپس افزود: «اگر چنانچه شما واقعا خود را در این جنایات غیر مسئول می‌شمارید، بایستی اسرار این حوادث فجیعه را در معرض افکار عمومی قرار دهید و معونت مظلومین را جبران اعانت ظالم نمایید، شاید از نتیجة من اعان ظالماً سَلّطهُ الله علیه برهید، وگرنه مجرد انکار را ملت ستمدیدة ایران از مقام مسئولی چون حاکم نظامی نمی‌پذیرد. [و] هیچ عملی بی مجازات نمی‌ماند.» 📰منبع: روزنامه اطلاعات، ۱۱ اسفند ۹۷ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت وفات عارف عظیم‌الشأن آیت‌الله سید علی قاضی در ۶ ربیع‌الاول ✍ آیت‌الله در تهران به دنیا آمد و در تهران به تحصیل معقول و منقول پرداخت تا آنکه به نجف اشرف عزیمت کرد. ✨در نجف توفیق درک محضر آیت‌الله را یافت و پس از سالها بهره‌مندی از محضر وی، ربیع‌الاول ۱۳۵۳ق به تهران بازگشت و به تعلیم و تربیت عموم مردم به ویژه طلاب پرداخت. 🔹از ایشان نقل شده، زمانی که به محضر مرحوم قاضی مشرف بود، گاهی می‌دید که ایشان دو سه ساعت در به سکوت و توجه می‌نشیند و چرایی این عمل استاد، ابهام و اعتراضی درونی برایش به وجود آورده بود. چندی گذشت و شیخ محمدتقی میل بازگشت به تهران نمود، اما در تصمیم خود مردد بود و احدی هم از این امر مطلع نبود. ایشان خود می‌گوید: شبی بود می خواستم بخوابم، در آن اطاقی که بودم در طاقچه پایین پای من کتابهای علمی و دینی بود. در وقت خواب طبعا پای من به سوی کتابها کشیده می‌شد. با خود گفتم برخیزم و جای خواب خود را تغییر دهم، یا نه لازم نیست؛ چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، این هتک احترام به کتاب نیست. در این تردید و گفتگوی با خود بالاخره بنابر آن گذشتم که هتک نیست و خوابیدم. ✨صبح که به محضر استاد خود مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم، فرمود: «علیکم السلام صلاح نیست شما به ایران بروید و پا دراز کردن به سوی کتابها هم هتک احترام است.» بی اختیار هول زده گفتم: آقا! شما از کجا فهمیده‌اید، از کجا فهمیده‌اید؟! فرمود: «از وادی السلام فهمیده‌ام!» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran