eitaa logo
طرز طنز
65 دنبال‌کننده
129 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚بخشی از مثنوی با معرفت‌های عالم🧔 شهر بدون مرد، شهر درده قربون شكل ماه هرچی مرده قربون اون مردای دل‌شكسته قربون اون دستای پینه‌بسته مردای ده، مردای كاه و گندم مردای ده، مردای خوان هشتم مردای پشت كوه، مثل خورشید تو دلشون هزار جام جمشید مردای سوخته زیر هرم آفتاب مردای ناب و كم‌نظیر و كم‌یاب كیسه چپق‌ها به پر شالشون لشكر بچه‌ها به دنبالشون بیل و كلنگشون همیشه براق قلیونشون به راه، دماغشون چاق صبح سحر پا می‌شن از رختخواب یكسره روپان تا غروب آفتاب چارتای رستمن به قد و قامت هیكلشون توپ، تنشون سلامت نبوده غیرگرده‌ی گلاشون غبار اگر نشسته رو كلاشون كلامشون دعا، دعاشون روا سلام و نون و عشقشون بی‌ریا مردای نازدار، مرد شهرن با خودشون هم این قبیله قهرن مردای اخم و طعنه‌ی بی‌دلیل مردای سرشكسته‌ی زن ذلیل مردای دكترای حل جدول مردای نق‌نقوی لوس تنبل لعنت و نفرین می‌كنن به جاده اگر برن چار تا قدم پیاده مردای خواب تو ساعت اداری تازه دو ساعتم اضافه‌كاری توی رگاشون می‌كشه تنوره تری‌گلیسیرید و قند و اوره انگار آتیش گرفته ترمه‌هاشون همیشه تو همه سگرمه‌هاشون به زیردست، ترشی و عبوسی به منشی اداره چاپلوسی برای جستن از مظان شك‌ها دایرةالمعارف كلك‌ها بچه به دنیا می‌آرن با نذور اغلبشون یه دونه اون‌هم به زور پیش هم از عاطفه دم می‌زنن پشت سر اما واسه هم می‌زنن اینجا فقط مهم مقام و پسته مردای شهری كارشون درسته منبع: (رفوزه‌ها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحه۱۹۸-۲۰۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در رسیدن عید و سررسید مواعید فرماید✍✍✍ توی تقویم، دیدم ای فرزند بیست روزی گذشته از اسفند نیست دیگر زمان برای خرید تا بجُنبی، رسیده عید سعید باز هم از تو شرمسار شدم بس‌که مشغول کار و بار شدم ناگهان آه از نهادم رفت که چه بد شد که باز یادم رفت می‌شود بود و فکر عید نکرد؟ یا مگر می‌شود خرید نکرد؟ - گرچه قلباً از این سخن خجلم ما نکردیم و شد، عزیز دلم - وعده دادم اگر بهار شود پسر بنده نو نوار شود گفتمت: صبر کن، بهار آید فصل کمبوزه و خیار آید تند و بی‌دیر و زود و سوخت و سوز چشم بر‌هم زدیم و شد نوروز بردم از یاد، از فراموشی که تو برعکس بنده، باهوشی غافل از این‌که بی‌دخالتِ دست وعده‌ها مو به مو به‌یادت هست منم آن مردِ قولِ وقت‌شناس که برایم نمانده هوش و حواس می‌دهم وعده‌های بی‌تضمین چون مدیرانِ پشتِ‌میزنشین یک دوجینی و جفت جفت و تکی روز و شب وعده می‌دهیم الکی آه از آن وعد‌ه‌های بی‌بنیاد که رود سررسید آن از یاد 📎📎📎 منبع: (رفوزه‌ها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحات۳۲۹-۳۳۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan