نام تو راحتِ جان است اباعبدالله(ع)
سخنت ورد زبان است اباعبدالله
زیر هر بارش مسمومِ حوادث آقا
خیمه ات چتر امان است اباعبدالله
نعمتِ خلد برین هم به محبِ تو رسد
سفره ات تا به جنان است اباعبدالله
در صف حشر فقط نه که محبت حالا
بر رخش شوق ، عیان است اباعبدالله
از زمین تا به خدا حرف تو را می گویند
عاشقت خرد و کلان است اباعبدالله
ما به هر دیده فراتیم به خشکیِ لبت
بر لبت اشک ، روان است اباعبدالله
کاش آندم تو نبینی که به گودال ، از غم
مادرت موی کَنان است اباعبدالله
کارِ پیغمبر اکرم به تو ترویج نشد
بر لب تو خیزران است اباعبدالله
حامد آقایی
#امام_حسین_شعرروضه_کلی
ستر ناموس نبوت چون حجاب زینب است
مُحتَجَب لفظ حجاب از احتجاب زینب است
دانش آموز علی و خواهر ناموس دین
کی دهد معجر ز سر؟ قرآن کتاب زینب است
از مزارش گر صدای سوز وسازی بشنوی
آن صدای سوزش قلب کباب زینب است
جامه ي یاران سیاه و محفل و پرچم سیاه
آری آری این سیاهی یادگار زینب است
از میان تربتش بوی حسین آید برون
کهنه پیراهن گمانم در مزار زینب است
(استاد حسيني"سعدي زمان")
#حضرت_زینب_مدح
مست از غم توأم غم تو فرق می کند
محو توأم که عالم تو فرق می کند
با یک نگاه می کشی و زنده می کنی
مثل مسیح ، نه، دم تو فرق می کند
یک دم نگاه کن که مرا زیر و رو کنی
باید عوض شد آدم تو فرق می کند
تنها کمی به من نظر لطف می کنی؟
آقای مهربان! کم تو فرق می کند
زخمی است در دلم که علاجی نداشته است
جز مرحمت که مرهم تو فرق می کند
اشک غمت برای من احلی من العسل
گفتم برای من غم تو فرق می کند
صلح تو روضه است حماسه است غربت است
ماه تو و محرم تو فرق می کند
باید خیال کرد تجسم نمود؛ نه ؟
نه؛ گنبد تو پرچم تو فرق می کند
لختی بخند قافیه ام را بهم بریز
آقای من! تبسم تو فرق می کند
شاعر : سید محمد رضا شرافت
#امام_حسن_مدح
نشستم گوشهای از سفرۀ همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفتهایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی میشود آزاد در دینت
مُعزّ المؤمنین خواندن مُذلّ المؤمنین گفتن،
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت،
برای تو چه فرقی دارد، ای والتین و الزیتون
که میچینند مضمون آسمانها از مضامینت
بگو با آن سفیرانی که هرگز برنمیگشتند
خدا واداشت جبرائیلهایش را به تمکینت
بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید
که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت
بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت
خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تو را پایین کشیدند از سر منبر که میگفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمیآورد پایینت
درون خانه هم محرم نمیبینی، تحمل کن
که میخواهند، ای تنهاترین! تنهاتر از اینت
تو غمهای بزرگی در میان کوچهها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت میآمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره میگردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت
به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد
چه میشد مثل مادر نیمۀ شب بود تدفینت
صدایت میزند اینک یتیمت از دل خیمه
که او را راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت
کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفرۀ همواره رنگینت
#امام_حسن_شعرروضه
واحد وسط
تکرار یا حسن یا حسین
از اواسط روضه مکشوف است دقت شود
تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است
پس حسینیه ما صحن و سرای حسن است
نهضت کرب و بلا تحت لوای حسن است
گریهی این دهه روزیش به پای حسن است
کربلا آمده اند این دو به امضای حسن
هرچه داریم به قربان پسرهای حسن
نوبت نوکری ساحت عبدالله است
رحمت الله همان رحمت عبدالله است
صحبتی هست اگر صحبت عبدالله است
ذکر لبها مددی حضرت عبدالله است
یازده ساله، ولی حافظ قرآن است این
به سکوتش منگر غرش طوفان است این
کربلایی مدنی بوده از اول نسبش
این حسن زاده حسین است فقط روی لبش
در حرم عبد حسین است همیشه لقبش
نوجوانی علی زنده شده از ادبش
این چه شانیست که هنگام بیانش شده است
جان ناموس خدا حافظ جانش شده است
باز انگار حسن دست به دست زهراست
تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست
بازهم حرف علی شد سر نامش دعواست
ریسمان خنجر کُند است و به مقتل غوغاست
کوچهی سنگی و گودال به هم پیوستند
قنفذ و شمر در این فاجعهها هم دستند
روی تل بود دلش در وسط میدان بود
به رویش گرچه نیاورد، ولی گریان بود
عمه هم مثل خودش بی رمق و حیران بود
همه سیراب و عمویش چقدر عطشان بود
ناگهان دست کشید و سوی میدان آمد
به سرش میزد و با ذکر عموجان آمد
آمد و دید که غوغا شده دور پدرش
یک نفر نیزه فرو کرده میان کمرش
یک نفر هم زده بر صورت او با سپرش
یک نفرهم زده با کهنه غلافی به سرش
ولی الله تنش زیر لگدها مانده
نیزه بدقلقی در دهنش جا مانده
حرمت خون خدا زیر سنان چال شد و
زینت دوش نبی زینت گودال شد و
آنقدر خون ز تنش رفت که بیحال شد و
تن پاکش وسط هلهله پامال شد و
یاعلی گفت و صدا را به گلویش انداخت
خویش را گریه کنان روی عمویش انداخت
دست خود را سپر بی کسی آقا کرد
زیر لب با عموی تشنه لبش نجوا کرد
پلک خون بسته خود را به چه زحمت وا کرد
وخودش را بغل زخم عمویش جا کرد
گفت: هرچند عمو زخمی و درهم شده ام
باز صد شکر فدایی امامم شده ام
#حضرت_عبدالله_شعرروضه
خیلی غمناکه عموم رو خاکه
این که افتاده شاه افلاکه
حالا مونده تنها عمو
مونده روی خاکا عمو
عمه می رم که جون بدم با عمو
ببین تنش ته گوداله
ببین سر تنش جنجاله
عمو عمو عموی خوبم
از روی ماهت داره خون می ره
ای کاش عبدالله برات بمیره
خون داره می ره از لبات
شکسته طاق ابروهات
این رد نیزه چیه رو پهلوهات
فدا سرت همه هست من
فدا سرت عمو دست من
عمو عمو عموی خوبم
#حضرت_عبدالله_زمینه
ای وای...ای وای ای وای ای وای
امان از گودال آاااال
به پا شد جنجال آااال
ببخشن سادات آااات
تنت شد پامال
میون اعدا آااا
غریب و تنها آاااا
رو خاک افتادی یییی
زدی دست و پا
نانجیبا از راه رسیدنُ و
پیکر زخمیتو کشیدن و
اشکای زینب رو ندیدن و ندیدن و ندیدن و
وآاااای
بی هوا میزدنت
ازجفا میزدنت
پیرمر دا همگی
با عصا میزدنت
ای وای ای وای ای وای ای وای
امان از زینب اَاااب
که شد جون بر لب آاااب
دو چشمش خون بود~~
تو اون تاب و تب
میزد روی سر ~~~
میگفت ای مادر~~
حسین ُکشتن~~~
یه عده کافر ~~~
هر کسی از راه اومد. تو رو زد
یکی با مشت و. دیگری لگد
تاکه دیدنت افتادی از نفس
شدند از روی پیکرِ تو رد
واااااای. وآاااای
از جفا ی کوفیان
شد سر از تنت جدا
بی مروتا زدن
راس تو رونیزه ها
وااای ای وای وای ای وای ای وای
#امام_حسین
#گودال
شهدا شرمنده هستیم
براتون جایی نذاشتیم
اسمتونو حتی یک بار
روی دیوار ننوشتیم
حتی ما برا یه بارم
از شما شعری نخوندیم
به یاد شما شهیدا
یه بارم ماها نموندیم
آخه حتی تو یه لحظه
یادی از شما نکردیم
این دل پر از گناه رو
به دلاتون نسپردیم
شماها می خواید که ماها
تقوا پیشه شیم ایاشالا
ماها هم مثل شماها
بریم به عالم بالا
اما ما چه کار کردیم
شما زنده ماها مُردیم
تقوا که پیشه نکردیم
آخه بگو ماها مَردیم
شاعر : جعفر ابوالفتحی
#شهدا