حتى فلسفه نيز اگرچه در آغاز به عنوان نقل از يونانى به عربى وارد محيط اسلام شد و زمانى تقريباً به شكل يونانى خود در دست مردم بود ولى پس از چندى محكوم طرز تفكر محيط گرديده هم از جهت ماده و هم از جهت صورت تغييراتى پيدا كرده تحول يافت به گواهى اين كه در فلسفهاى كه امروز در ميان مسلمان داير است در معارف الهيه مسئلهاى به چشم نمىخورد مگر اين كه متن آن را و براهين و ادلهاى را كه براى اثبات آن به كار برده شده مىتوان در قرآن و حديث پيدا كرده و از لابهلاى آنها به دست آورد.
قرآن در اسلام، ص۱۲۷و۸
#فلسفه_اسلامی
#علامه
إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءكُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ.
(ای مشرکان) اگر شما پیروزی (حق) را میطلبید اینک پیروزی به سراغ شما آمد (و اسلام پیروز شد) و اگر (از دشمنی) بازایستید آن برای شما بهتر است و اگر (به جنگ) برگردید ما هم بر میگردیم و (بدانید) که گروه شما هر چند زیاد باشد هرگز از شما چیزی را دفع نتوانند کرد و خداست که با مؤمنان است
فصل2.pdf
154.7K
اثبات #حرکت و لوازم آن
از برخی نکات استاد کرمانشاهانی حفظه الله تعالی بهره برده شده. اما نوشته قابل استناد به ایشون نیست.
از نظم ضعیف متن عذرخواهم
اثبات علیت.pdf
178.1K
علامه در اثبات #علیت از ماهیت و حالت امکانی آن بهره می برد، این امر با توجه به اصالت وجود چگونه ممکن است؟
قسمتی از متن بالا☝️
اینکه علامه در فصل6مرحله4مناط را امکان و نه وجود فقری در نظر گرفتند به دلیل این است که بحث روی مناط کشف علت توسط عقل است و عقل جز ماهیت چیزی در دسترس ندارد. به دنبال واقعیت می رود، اما مفهوم به دست می آورد. بله، از این مرحله پلی به خارج زده می شود و برای امر وجودی که مصداق این ماهیت است، وصف تعلق کشف می شود. از توقف که وصف ماهیت است، به تعلق که وصف وجود است، میرسیم. پس به لحاظ وجودی ملاک نیاز به علت تعلق است، اما به لحاظ ماهوی مناط کشف از طریق عقل، امکان است.
#نقیض یک وجود، عدم همان وجود است.
دیوار مصداق نقیض زید است، نقیض زید نیست. نقیض زید، عدم زید است.
هر وجودی جایگاه وجودی خاص خود را دارد و نقض آن در همان جایگاه است و خارج از آن جایگاه اصلا این وجود نیست و ربطی به آن ندارد تا بخواهد به عنوان نقیض آن مطرح شود.
اما وقتی که انسان با دیوار مواجه می شود چون با آثار زید رو به رو نمی گردد، می گوید زید نیست. این زید نیست، نقیض واقعی زید است. اما در مرحله بعد چون با قضایای موجبه انس دارد می گوید: دیوار زید نیست. این یک مجاز است که ذهن مرتکب می شود و نباید باعث شود که من این را نقیض زید لحاظ کنم. عدم زید چیزی نیست که بخواهد بر دیوار حمل شده و یکی شود. ضمن اینکه دیوار کاری به زید نداشته تا بخواهد از آن طرد بذات بکند و نقیض آن باشد.
معنای #ام_القضایا بون قضیه اجتماع نقیضین
این نیست که او در ساختار قضایا دخالت دارد تا آن ها را از بداهت خارج بکند. بلکه به این معنا است که به آن ها کمک می کند تا تصدیق در مورد آن ها معنا داشته باشد و- تصدیق یعنی الف ب است و درست نیست که ب نباشد-.
این معنای تصدیق است که با کمک اجتماع نقیضین محقق می شود. لذا #علامه #علم را صرفا #علم_یقینی می داند و ظن را اصلا علم
محسوب نمی کند. چراکه شما زمانی حقیقتا می توانی علم داشته باشی که این مفاد را داشته باشی و این مفاد در ظن وجود ندارد.
برای اطلاعات بیش تر می توان به کتاب نهایه و مقاله5ذیل بخش اشکالات در زمینه تصدیقات بدیهی مراجعه کرد.
#ام_القضایا
مقایسه #اصل_واقعیت و #اجتماع_نقیضین
ظاهرا ملاک #ام_القضایا شدن قضیه امتناع تناقض این شد که همراه تمام قضایا حضور دارد و یقین آن ها را تامین می کند. با این حساب چرا اصل واقعیت ام القضایا نباشد؟این قضیه هم همراه با تمام قضایا حضور دارد به این معنا که هر اذعان و یقینی، اذعان به واقعیتی است و لذا اصل واقعیت هم همراه با تمام قضایا است. (ضمن اینکه تردید و انکار ناپذیر است و نیازی به قضیه دیگر ندارد.)
جواب:
۱. وقتی این سوال به وجود می آید که کدام مفهوم مقدم است که این ها در طول هم باشند در حالی که این دو هم عرض بوده و دو سنخ قضیه متفاوت می باشند. یکی از این ها قضیه شرطیه است و دیگری حملیه و چون این ها دو پیام متفاوت دارند، نمی توانند به یک دیگر تاویل بروند.
۲. هردو این ها 2روی از یک واقعیت هستند که به دو پیام عرضه شده اند و آن واقعیت، واقعیت توحید و #واجب_الوجود است.
واجب الوجود بذات به نحو ازلی طرد عدم میکند و لذا با عدم جمع نشده( اصل امتناعتناقض) و حتما در همهی قضایا حاضر است. چراکه با اوست که حمل در قاضایا ممکن میشود.(#حمل_ظلی)
پس واجب الوجود به وجوب ازلی همان اصل واقعیتی است که با عدم جمع نمیگردد و با همه قاضایا حاضر است و لذا اصل واقعیت و اصل امتناع تناقض دارای روح واحد #توحیدی هستند. یک چیز هستند.
مطالعات اسلامی، استاد کرمانشاهانی.pdf
77.1K
استاد کرمانشاهانی حفظه الله تعالی در مورد مطالعه برخی از کتب حکمی و عرفانی، و مطالعات قرآنی و روایی نکاتی فرمودند که آنچه فهم شده، تقدیم می شود.
نهضت ترجمه در شرق جهان اسلام.pdf
2.15M
نکاتی از کتاب نهصت ترجمه در شرق جهان اسلام
فالعاملة: قوة هى مبدأ محرك لبدن الإنسان، إلى الصناعات المرتبة الإنسانية المستنبط ترتيبها، بالروية الخاصة بالإنسان. تهافت ص۲۴۱
ظاهرا ایشان عقل عملی را محدود به عقل مهنی کرده است. چیزی که در کلام ما بعد ابن سینا عکسش رخ داده و از این مورد تقریبا غفلت شده. چیزی که در کار ارسطو و فارابی پررنگ است.
#عقل_عملی
#غزالی
معقول ثانی.mp3
14.28M
#معقول_ثانی منطقی و فلسفی قسیم یکدیگر نیستند بلکه دو اصلاح هستند.
معقول ثانی فلسفی اعم از منطقی و فلسفی است که مشهور متاخرین استعمال می کنند و این نگاه لازم است تا نسبت مفاهیمی که در منطق استفاده می شود و در فلسفه نیز می آید، مشخص شود.
#استاد_کرمانشاهانی
چرا نزاع #اصالت_وجود صرفا در دو مفهوم وجود و عدم است؟ چرا وحدت یا فعلیت یا... طرف بحث قرار نمی گیرد؟
در مواجهه با یک شی با مفاهیم متعددی از جمله وجود، وحدت، فعلیت، درخت(ماهیت) و... رو به رو میشویم. بنابراین، لازم است که توضیح داده شود چرا بحث محدود به دو طرف وجود و ماهیت شده است؟برای این امر تقسیم زیر مطرح می شود.
1- شی یا در ذهن و خارج به شکل توامان است، یا اینچنین نیست.
اگر توأمان در خارج و ذهن نباشد. یا فقط در ذهن است، یا 2- فقط در خارج.
اگر صرفاً در ذهن باشد یا 3- مصداق دارد یا 4- مصداق ندارد.
از میان موارد مطرح شده مورد چهارم به دلیل اینکه منجر به سفسطه میشود، حذف میگردد. مورد دوم نیز به یک معنا نمیتواند محل بحث باشد. چراکه صحبت از این است که کدام یک از مفاهیم و مدرک های انسان می تواند نماینده امر واقعی باشد. موردی که عین خارجیت است، نمیتواند در دایره مفهومی قرار بگیرد، بنابراین در این مرحله یعنی مرحله بررسی مفاهیم مطرح نمیشود.
بنابراین، در دایره مفاهیم صرفاً شماره 1 و 3 باقی میماند که مورد 1 را مفاهیم ماهوی نام گذاری میکنیم و مورد 3 را مفاهیم فلسفی می نامیم و مفهوم وجود را بهعنوان بارز ترین مفهوم، به عنوان نماینده آن در بحث میآوریم. بنابراین، هیچ فرقی میان مفهوم وجود، وحدت و... در محل بحث نیست و میتوان وحدت را به جای وجود با ماهیت سنجید. همه اینها یک محتوا را منتقل میکنند.
#شماره۱
۱. هرکسی برای خودش کار می کند و سعی می کند تا آنجا که می شود امور خارج از خود را به خدمت خود بیرون آورد. (اعم از جمادات، گیاهان، حیوانات و حتی انسان ها)
۲. این #خودخواهی به دلیل عمومیتی که
میان افراد مختلف دارد، با محرومیت و محدودیت رو به رو می شود و انسان را ناچار #وادار به #تعامل می کند. چراکه اگر من در استخدام و بهره وری از دیگری زیاده روی کنم، باعث طغیان و اقدام او بر علیه خودم شده ام، حتی ممکن است در این مسیر شخص کمر به نابودی من ببندد. بنابراین، در یک رابطه متقابل، #خدماتی می دهم و خدماتی می گیرم.
۳. در این فضای تعاملی است که افراد در هر موقعیتی منتظر فرصت هستند تا از دیگری بهره بیش تری ببرند.
۴. با نگاهی ریاست و #حکومت کردن می تواند همچین فضایی را فراهم کند. بنابراین، طبیعی است که افراد زیادی به دنبال به دست آوردن آن باشند.
۵. اگر بر حکومت نظارت خاصی نباشد و قدرت متمرکز بر یک فرد باشد، #طبع_اولی انسان بدون هیچ تردیدی حکم به تصاحب این جایگاه می دهد.
اما اگر موانعی بر سر راه حاکم باشد، اینجاست که عقل شروع به #محاسبه می کند.
ادامه دارد...
#تاملات
#انتخابات
#علامه
#شماره۲
۱. نظرات مختلف در باب #حکومت همگی در مقام توضیح این مقوله هستند که فرد یا نهادی که برای حکومت پیشنهاد می دهیم، در مقام محاسبه با افزوده ای رو به رو است.
افزوده ای که #طبع_اولی انسان را در مقام #محسابه کنترل میکند.
بنابراین، نظریات حکمرانی در واقع مجموعه نظریاتی هستند که توضیح می دهند چگونه طبع اولی انسان را در مقام حکمرانی کنترل کنیم.
۲. پس بهترین راه حل برای قضاوت این نظریات این است که ببینیم کدام دیدگاه گزاره افزوده مناسب تری برای کنترل طبع اولی ارائه می دهد.
۳. با این نگاه برخی از نظریات عام حکمرانی را بررسی می کنیم.
ادامه دارد...
#انتخابات
#تاملات