مطالعات اسلامی، استاد کرمانشاهانی.pdf
77.1K
استاد کرمانشاهانی حفظه الله تعالی در مورد مطالعه برخی از کتب حکمی و عرفانی، و مطالعات قرآنی و روایی نکاتی فرمودند که آنچه فهم شده، تقدیم می شود.
نهضت ترجمه در شرق جهان اسلام.pdf
2.15M
نکاتی از کتاب نهصت ترجمه در شرق جهان اسلام
فالعاملة: قوة هى مبدأ محرك لبدن الإنسان، إلى الصناعات المرتبة الإنسانية المستنبط ترتيبها، بالروية الخاصة بالإنسان. تهافت ص۲۴۱
ظاهرا ایشان عقل عملی را محدود به عقل مهنی کرده است. چیزی که در کلام ما بعد ابن سینا عکسش رخ داده و از این مورد تقریبا غفلت شده. چیزی که در کار ارسطو و فارابی پررنگ است.
#عقل_عملی
#غزالی
معقول ثانی.mp3
14.28M
#معقول_ثانی منطقی و فلسفی قسیم یکدیگر نیستند بلکه دو اصلاح هستند.
معقول ثانی فلسفی اعم از منطقی و فلسفی است که مشهور متاخرین استعمال می کنند و این نگاه لازم است تا نسبت مفاهیمی که در منطق استفاده می شود و در فلسفه نیز می آید، مشخص شود.
#استاد_کرمانشاهانی
چرا نزاع #اصالت_وجود صرفا در دو مفهوم وجود و عدم است؟ چرا وحدت یا فعلیت یا... طرف بحث قرار نمی گیرد؟
در مواجهه با یک شی با مفاهیم متعددی از جمله وجود، وحدت، فعلیت، درخت(ماهیت) و... رو به رو میشویم. بنابراین، لازم است که توضیح داده شود چرا بحث محدود به دو طرف وجود و ماهیت شده است؟برای این امر تقسیم زیر مطرح می شود.
1- شی یا در ذهن و خارج به شکل توامان است، یا اینچنین نیست.
اگر توأمان در خارج و ذهن نباشد. یا فقط در ذهن است، یا 2- فقط در خارج.
اگر صرفاً در ذهن باشد یا 3- مصداق دارد یا 4- مصداق ندارد.
از میان موارد مطرح شده مورد چهارم به دلیل اینکه منجر به سفسطه میشود، حذف میگردد. مورد دوم نیز به یک معنا نمیتواند محل بحث باشد. چراکه صحبت از این است که کدام یک از مفاهیم و مدرک های انسان می تواند نماینده امر واقعی باشد. موردی که عین خارجیت است، نمیتواند در دایره مفهومی قرار بگیرد، بنابراین در این مرحله یعنی مرحله بررسی مفاهیم مطرح نمیشود.
بنابراین، در دایره مفاهیم صرفاً شماره 1 و 3 باقی میماند که مورد 1 را مفاهیم ماهوی نام گذاری میکنیم و مورد 3 را مفاهیم فلسفی می نامیم و مفهوم وجود را بهعنوان بارز ترین مفهوم، به عنوان نماینده آن در بحث میآوریم. بنابراین، هیچ فرقی میان مفهوم وجود، وحدت و... در محل بحث نیست و میتوان وحدت را به جای وجود با ماهیت سنجید. همه اینها یک محتوا را منتقل میکنند.
#شماره۱
۱. هرکسی برای خودش کار می کند و سعی می کند تا آنجا که می شود امور خارج از خود را به خدمت خود بیرون آورد. (اعم از جمادات، گیاهان، حیوانات و حتی انسان ها)
۲. این #خودخواهی به دلیل عمومیتی که
میان افراد مختلف دارد، با محرومیت و محدودیت رو به رو می شود و انسان را ناچار #وادار به #تعامل می کند. چراکه اگر من در استخدام و بهره وری از دیگری زیاده روی کنم، باعث طغیان و اقدام او بر علیه خودم شده ام، حتی ممکن است در این مسیر شخص کمر به نابودی من ببندد. بنابراین، در یک رابطه متقابل، #خدماتی می دهم و خدماتی می گیرم.
۳. در این فضای تعاملی است که افراد در هر موقعیتی منتظر فرصت هستند تا از دیگری بهره بیش تری ببرند.
۴. با نگاهی ریاست و #حکومت کردن می تواند همچین فضایی را فراهم کند. بنابراین، طبیعی است که افراد زیادی به دنبال به دست آوردن آن باشند.
۵. اگر بر حکومت نظارت خاصی نباشد و قدرت متمرکز بر یک فرد باشد، #طبع_اولی انسان بدون هیچ تردیدی حکم به تصاحب این جایگاه می دهد.
اما اگر موانعی بر سر راه حاکم باشد، اینجاست که عقل شروع به #محاسبه می کند.
ادامه دارد...
#تاملات
#انتخابات
#علامه
#شماره۲
۱. نظرات مختلف در باب #حکومت همگی در مقام توضیح این مقوله هستند که فرد یا نهادی که برای حکومت پیشنهاد می دهیم، در مقام محاسبه با افزوده ای رو به رو است.
افزوده ای که #طبع_اولی انسان را در مقام #محسابه کنترل میکند.
بنابراین، نظریات حکمرانی در واقع مجموعه نظریاتی هستند که توضیح می دهند چگونه طبع اولی انسان را در مقام حکمرانی کنترل کنیم.
۲. پس بهترین راه حل برای قضاوت این نظریات این است که ببینیم کدام دیدگاه گزاره افزوده مناسب تری برای کنترل طبع اولی ارائه می دهد.
۳. با این نگاه برخی از نظریات عام حکمرانی را بررسی می کنیم.
ادامه دارد...
#انتخابات
#تاملات
#شماره۳
#حکومت_پادشاهی
در مورد پادشاهی دیدگاه های مختلفی وجود دارد، سعی می کنیم بهترین آن ها را ذکر کرده و سپس بررسی کنیم.(شماره بعدی)
۱. پادشاه و نسل او به صورت #طبیعی دارای ویژگی های روحی و جسمانی هستند که دیگر افراد جامعه از آن بی بهره اند و آن ها نسل به نسل این خصوصیات را به یکدیگر منتقل می کنند. این ویژگی ها باعث میشود که #پادشاه و #فرزندانش دارای تدبیر بوده و به شکل مناسب تری کشور را اداره کنند. به اصطلاح ایران قدیم این ها هستند که #نژادهاند و دارای #تخم_پادشاهی.
پادشاه دارای #مزاج معتدل است و با ازدواج با یک نژاده این تعادل را به نسل بعد از خود منتقل میکند. ضمن اینکه پس از تولد فرزند او تحت بهترین تعلیمات قرار گرفته و از لحاظ خصوصیات #اکتسابی نیز در بهترین وضعیت قرار می گیرد و ظرفیت های او کاملا بالفعل می شود.
آیا این نظریه راه حلی برای وادار کردن عقل انسان به محاسبه دارد؟ آیا می تواند کنترلی بر #استخدام بینهایت انسان(پادشاه) داشته باشد؟
مقدمه:
۱. من انسان از لحاظ وجودی قابلیت گسترده شدن و ارتقاء را دارد. برای مثال کودک در ابتدای زندگی معلومات اندکی دارد اما با افزایش سن، شخصیت و من او دارای معلومات گسترده تری می گردد.
۲. این افزایش وجودی می تواند به قدری باشد که وجودات دیگر جزئی از من او قرار بگیرند. من او حقیقتا نسبت به من های دیگر شمولیت پیدا کند. برای مثال من شخص حقیقتا شامل فرزندان و خانواده او نیز بشود، به نوعی که حقیقتا دوئیتی میان این دو نباشد.(در عین حفظ فردیت اما حقیقتا یک واحد را شکل می دهند، مثل انسان و قوای خودش)
اصل بحث:
صاحب این نظریه می گوید پادشاه به خاطر مزاج معتدل و ظرفیت وجودی که دارد، به #عنایت_ایزدی، چنان رشدی کرده که کل #رئیت را زیر پوشش وجود خود قرار میدهد. بنابراین، دوگانگی میان خود و دیگر انسان های تحت حکومت خود احساس نمیکند تا بخواهد از آن ها سواستفاده بکند. پس قضیه سواستفاده در مورد پادشاه سالبه به انتفاء موضوع است.
#انتخابات
#تاملات
#شماره۴
#حکومت_پادشاهی
۱. این مبنا که #نفس_انسانی قابل توسعه بوده و من شخص می تواند وجودات دیگر را در خود حل کند و متحد شود، صحیح است یا حداقل بیان فلسفی قابل توجهی دارد.
۲. مسئله این است که چه تضمینی وجود دارد فرزند پادشاه یا پادشاه این رشد را در خود محقق کند؟
صاحب نظریه زمینه های وراثتی و تربیتی را به عنوان تضمین معرفی می کند.
۳. اینکه این دو عامل می تواند تا حد زیادی زمینه رشد فرد را تامین کند، حرف صحیحی است، اما نمیتوان آن را به عنوان تضمین قبول کرد. تاریخ نشان داده بسیاری از #شاهزادگان و #پادشاهان دچار خودخواهی بوده و بر همین اساس دچار خوش گذرانی ها، خونریزی ها و دیگر اعمالی شده اند که نشان از عدم رشد نفسانی آن ها است.
این نکته از آنجا نشات می گیرد که عوامل وراثتی کل طبیعت شخص را رقم نمی زنند و تمام عوامل تاثیر گذار پیرامونی قابل #کنترل نیستند.
بنابراین، این نظریه تضمینی برای رشد به ما نداده و راه حل دیگری هم برای افزودن گزاره ها برای سنجش عقل معرفی نمی کند، بنابراین همراه با اشکال است.
برای قضاوت در مورد کارآمدی آن لازم است دیگر نظریات را هم بررسی کنیم و سپس میان آن ها نسبت سنجی تا کارآمد ترین آن ها مشخص شود.
پ.ن: با تسامحی فرض را بر این گرفتهایم که پادشاه فعلی نفس توسعه یافته ای دارد و می خواهد شاهزاده را هم مانند خود تربیت کند.
هدف این است که نشان دهیم حکومت وراثتی دچار مشکل است.
#انتخابات
#تاملات
#شماره۵
#دموکراسی( به معنای نظر اکثریت)
دموکراسی یک صورت حکمرانی است که میتواند برخواسته از ریشه های تفکری متفاوتی باشد. سعی می کنیم برخی از آن ها را بیان و بررسی کنیم.
الف: #حق_یکسان
۱. هیچ انسانی حق حکومت بر دیگری را ندارد و همه در این حق مساوی هستند.
۲. همه مردم نمی توانند متصدی حاکمیت و دولت به عنوان یک ضرورت اجتماعی بشوند. بنابراین، لازم است که عده ای این مسئولیت را به عهده بگیرند.
۳. اجماع اجتماعی بر روی فرد یا افرادی نزدیک به محال است.
بنابراین، نظر #اکثریت ملاک هست. چراکه در این صورت به #حقوق بیش تری احترام گذاشته شده است.
۴. بی توجهی به نظر #اقلیت یک ضرورت اجتماعی است. ضرورتی که لزوم حاکمیت و عدم امکان وقوعی اجماع اجتماعی آن را به ما تحمیل می کند.
به عبارت دیگر در دَوَران شر قلیل و حسن کثیر، پرداخت به حسن کثیر نیکو بوده و نقطه مقابل آن قبیح است.
#انتخابات
#تاملات
علم دینی.mp3
7.21M
۱. منظور از #علم_توحیدی یا علم دینی در بیان #آیت_الله_جوادی چیست؟
۲. نسبت توحید با هویت #انقلاب_اسلامی #امام_خمینی رحمه الله علیه چیست؟ انقلاب اسلامی چگونه انقلاب اسلامی میشود و چه رابطه ای با انقلاب ها و جنبش های دیگر دارد؟
۳. پروژه #علامه و امام رحمه الله علیهما چیست و نسبت به یک دیگر چه نسبتی دارند؟
#استاد_کرمانشاهانی این موارد را ذیل بحث #برهان_صدیقین علامه طباطبایی بیان فرمودند.
#علامه_طباطبایی
#انقلاب
#حوزه
#دانشگاه
#علم_دینی
#انسان_کامل
#خلیفه_الله
۱. اگر قرار باشد موجودی تمام #کمالات را داشته و سیر هستی را تا بالاترین سطح طی کند، لازم است در مراحل ابتدایی کمال خاصی در او تعیّن نداشته باشد. تعین، موجود را به سمت خاصی می برد و مانع کمالات دیگر است.
۲. انسان به عنوان #خلیفه_الهی در تمام عوالم این ویژگی را دارد. یعنی به شکل متعادل از کمالات مختلف بهره برده و موردی خاصی در او شدید نمی باشد. لذا #کودک انسان در عالم ماده از دیگر #حیوانات ضعیفتر است، چرا که ویژگی خاصی در او برجسته نشده.
۳. انسان نیز در این مسیر می تواند تعادل را حفظ کند یا اینکه تعین خاصی به خود داده و مثلا #انسان-گرگ، خوک و... شود. اگر تعادل در سیر صعودی حفظ گردد، #انسان_کامل محقق می شود و در غیر این صورت با انسانی رو به رو هستیم که انسانیت جنس او بوده و فصلی از موارد بالا را دارا می باشد.
چون فلسفه اعم علوم است پس #مبادی آن باید #بدیهی باشد.
مبدا تصدیقی آن گزاره "واقعیتی هست" می باشد. گزاره ای که به هیچ چیزی حتی علم حضوری من به خودم وابسته نیست. به این صورت که:
من و علم حضوری من هم نباشد، "گزاره واقعیتی" هست، صادق است پس وابسته به این علم نیست. اصولا من هستم شک پذیر است، ولی "واقعیتی هست" این ویژگی را دارد که قابل تردید و انکار نیست.
یاء نکره باعث می شود نشود شک نکنیم. غیر از این میگفتیم، واقعیت خاص می شد و قابل تشکیک.
اگر تصدیق براساس وجود خاص باشد، باید با رفع آن این تصدیق رفع شود. در حالی که امکان رفع صدق این قضیه وجود ندارد.
تذکر: البته با مسئله شک و انکار شخص می توان به او تنبیه داد که قبلش واقعیت را قبول کرده است. اما این استدلال نیست بلکه صرفا تنبیه است.
#اصل_واقعیت