☀️۲۳) الف. ابوبصیر میگوید:
از امام صادق ع درباره این آیه سوال کردم که فرمود: « كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به ظلمى ملبس نکردند...» (انعام/۸۲).
فرمودند: یعنی به شک.
☀️ب. محمد بن مسلم روایت کرده است که:
من سمت چپ و زراره سمت راست امام صادق ع نشسته بودیم که ابوبصیر وارد شد و گفت: یا اباعبدالله! در مورد کسی که در خدا شک کند چه میفرمایید؟
امام صادق ع فرمودند: کافر است!
گفت:و اگر در رسول الله ص شک کند چطور؟
فرمودند:کافر است.
سپس رو کردند به زراره و فرمودند: البته تنها در صورتی کافر است که لجاجت و انکار بورزد.
☀️ج. از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند:
همراه با شک، و انکار از روی لجاجت، عمل سودی ندارد.
☀️د. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
کسی که بعد از اینکه بر اساس فطرت به دنیا آمد در خداوند شک بورزد هرگز به هیچ خیری نخواهد رسید.
☀️ه. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند: شک ورزیدن و گناه کردن جایشان در آتش جهنم است؛ نه از مایند و نه به سوی ما.*
✳️* پینوشت:
«نه از مایند» ظاهرا یعنی ما توصیهای به شک ورزیدن نمیکنیم و اگر کسی این را به ما نسبت داد بدانید که دروغ گفته؛ و «نه به سوی ما» ظاهرا یعنی کسی با شکورزی به سوی ما رهنمون نخواهد شد و به غایت هدایتی که ما نشان دادهایم نخواهد رسید.
📚الكافي، ج2، ص400
☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ».
قَالَ: بِشَكٍّ.
☀️ب. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جَالِساً عَنْ يَسَارِهِ وَ زُرَارَةُ عَنْ يَمِينِهِ؛ فَدَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو بَصِيرٍ فَقَالَ: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِيمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ؟
فَقَالَ: كَافِرٌ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ!
قَالَ: فَشَكَّ فِي رَسُولِ اللَّهِ؟
فَقَالَ: كَافِرٌ!
قَالَ: ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى زُرَارَةَ فَقَالَ: إِنَّمَا يَكْفُرُ إِذَا جَحَدَ.
☀️ج. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
لَا يَنْفَعُ مَعَ الشَّكِّ وَ الْجُحُودِ عَمَلٌ.
☀️د. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ بَعْدَ مَوْلِدِهِ عَلَى الْفِطْرَةِ لَمْ يَفِئْ إِلَى خَيْرٍ أَبَداً.
☀️ه. الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ الشَّكَّ وَ الْمَعْصِيَةَ فِي النَّارِ، لَيْسَا مِنَّا وَ لَا إِلَيْنَا.
@yekaye
☀️۲۴) در فرازی از وصایایی که امام صادق ع به مفضل فرمودند آمده است:
کسی که شک بورزد یا اهل گمان باشد و بر یکی از این دو پافشاری کند خداوند عمل وی را نیست و نابود میکند. همانا حجت خداوند حجتی آشکار است.
📚الكافي، ج2، ص400
[عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ:] فِي وَصِيَّةِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
مَنْ شَكَّ أَوْ ظَنَّ وَ أَقَامَ عَلَى أَحَدِهِمَا أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ؛ إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ هِيَ الْحُجَّةُ الْوَاضِحَةُ.
@yekaye
☀️۲۵) در فرازی از وصیتنامه معروف امیرالمومنین ع به امام حسن ع آمده است:
و بدان پسرم! بهترین چیزی که دوست دارم از وصيتم به كار بندى، تقوای الهی است، و بر آنچه بر تو واجب داشته، بسنده كردن، و رفتن به راهى كه پدرانت پيمودند و پارسايان خاندانت بر آن راه بودند؛
چه، آنان از نگريستن در كار خويش باز نايستادند، چنانكه تو مىنگرى؛ و نه از انديشيدن، چنانكه تو مى انديشى؛ و انجام كار چنانشان كرد كه آنچه را شناختند برگرفتند، و از بند آنچه بر عهدهشان نبود بازایستادند.
و اگر نفس تو پذيرفتن چنين نتواند، و خواهد چنانكه آنان دانستند بداند، پس بكوش تا جستجوى تو از روى فهمیدن عمیق و آموختن باشد نه به غوطهور شدن در ورطه شبههها و آویختن به مناقشهها.
و پيش از اين كه اين راه را بپويى بايد از خداى خود يارى جويى و براى توفيق خود روى بدو آرى و هر شائبهای که تو را به شبههاى دچار سازد يا به گمراهىات در اندازد، واگذارى.
پس هرگاه يقين كردى که دلت صفا یافت و [در برابر حق و حقیقت] خاشع شد، و انديشهات به تمامیت رسید و از پراکندگی رها شد، و همّت تو همّ واحدی گرديد، در آنچه برايت روشن ساختم بنگر.
و اگر آنچه که دوست دارى از خویشتن و از آسودگى فكر و انديشهات، برایت حاصل نشد، بدان که در راهى كه درست نمىبينى گام مینهی، و در ورطه تاريكىها ره میسپاری،
و طالب دين کسی نیست که در تاریکی گام نهد یا [حق و باطل را] درهمآمیزد؛
و در چنين حال بازداشتن خويش از این کار بهتر است.
📚نهج البلاغة، نامه 31 (ترجمه با اقتباس از ترجمه شهيدى، ص298-299)؛
📚 تحف العقول، ص71
📚سید بن طاووس سندهای متعددی برای این روایت را در كشف المحجة لثمرة المهجة، ص218-220 ذکر کرده و این فراز را عینا در ص ۲۲۴ آورده است.
و من وصية له ع للحسن بن علي ع كتبها إليه بحاضرين عند انصرافه من صفين
... وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَيَّ مِنْ وَصِيَّتِي تَقْوَى اللَّهِ وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللَّهُ [افْتَرَضَ] عَلَيْكَ وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَيْهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِكَ وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ [أَهْلِ مِلَّتِكَ]. فَإِنَّهُمْ لَمْ يَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا [يَنْظُرُوا] لِأَنْفُسِهِمْ كَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ، وَ فَكَّرُوا كَمَا أَنْتَ مُفَكِّرٌ؛ ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِكَ إِلَى الْأَخْذِ بِمَا عَرَفُوا وَ الْإِمْسَاكِ عَمَّا لَمْ يُكَلَّفُوا.
فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُكَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِكَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ كَمَا عَلِمُوا فَلْيَكُنْ طَلَبُكَ ذَلِكَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ، لَا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ وَ عُلَقِ [غُلُوِّ] الْخُصُومَاتِ وَ ابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِكَ فِي ذَلِكَ بِالاسْتِعَانَةِ بِإِلَهِكَ وَ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ فِي تَوْفِيقِكَ وَ تَرْكِ كُلِّ شَائِبَةٍ أَوْلَجَتْكَ فِي شُبْهَةٍ [أَدْخَلَتْ عَلَيْكَ شُبْهَةً] أَوْ [و] أَسْلَمَتْكَ إِلَى ضَلَالَةٍ.
فَإِنْ [وَ إِذَا] أَيْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُكَ فَخَشَعَ، وَ تَمَّ رَأْيُكَ فَاجْتَمَعَ، وَ كَانَ هَمُّكَ فِي ذَلِكَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِيمَا فَسَّرْتُ لَكَ. وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ يَجْتَمِعْ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِكَ وَ [مِنْ] فَرَاغِ نَظَرِكَ وَ فِكْرِكَ فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِنَّمَا تَخْبِطُ [خَبْطَ] الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ وَ لَيْسَ طَالِبُ الدِّينِ مَنْ خَبَطَ أَوْ [وَ لَا] خَلَطَ وَ الْإِمْسَاكُ عَنْ ذَلِكَ أَمْثَلُ....
@yekaye
☀️۲۶) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
پیامبر ص عدهای را به سریهای* فرستاد. وقتی برگشتند به آنان فرمود: مرحبا به کسانی که جهاد کوچکتر را انجام دادند ولی جهاد بزرگتر باقی مانده است.
گفتند: یا رسول الله! جهاد اکبر چیست؟
فرمودند: جهاد با نفس.
✳️*پی نوشت:
سریه: به جنگهایی گویند که در زمان پیامبر ص با مشرکان انجام میشد و خود پیامبر ص در آن حضور نداشتند.
📚الكافي، ج5، ص12
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع:
أَنَّ النَّبِيَّ ص بَعَثَ بِسَرِيَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ: مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ.
قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ؟
قَالَ: جِهَادُ النَّفْسِ.
@yekaye
☀️۲۷) فضیل بن عیاض گوید: از امام صادق ع پرسيدم كه جهاد واجب است يا مستحبّ؟
فرمودند: جهاد بر چهار گونه است: دو جهاد فرض [= لازم و واجب] است و یک جهاد، سنت [= مستحبّ] است كه جز با واجب اقامه نشود و یک جهاد سنت [= مستحبّ] است.
امّا آن دو جهاد كه فرض و واجب هستند: يكى جهاد شخص با نفس خويش است از انجام معاصی خداوند عز و جل، و آن از بزرگترين جهادهاست؛ و ديگرى جهاد با كافرانى است كه در پیشروی شمایند.
امّا آن جهاد كه سنت [= مستحبّ]ی است كه جز با واجب اقامه نشود، جهاد با دشمن است كه: بر همۀ امّت واجب است و اگر آن را ترك نمايند عذاب بر آنها فرود آيد و اين عذاب شامل امّت میشود؛ ولی بر شخص امام بتنهایی مستحب است که همراه با امت به میدان بیاید و با دشمنان بجنگد.
و امّا آن جهادى كه سنت [= مستحبّ] است، هر سنتی است که انسان آن را برپا دارد و برای اقامه و به سرانجام رسیدن و احياى آن مجاهده كند؛ پس كار و تلاش در اين خصوص از بهترين اعمال است؛ زيرا احياى سنّت است و پيامبر خدا ص فرمود: «هر كس بنيانگذار سنتی نيكو باشد، هم پاداش آن را دارد و هم پاداش همۀ آنان كه تا روز رستاخيز به آن عمل نمايند، بىآن كه از پاداش انجام دهندگانش چيزى كاسته شود».
📚الكافي، ج5، ص9
📚الخصال، ج1، ص240
📚تهذيب الأحكام، ج6، ص124
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عِيَاضٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْجِهَادِ سُنَّةٌ أَمْ فَرِيضَةٌ؟
فَقَالَ: الْجِهَادُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ؛ فَجِهَادَانِ فَرْضٌ وَ جِهَادٌ سُنَّةٌ لَا يُقَامُ إِلَّا مَعَ الْفَرْضِ وَ جِهَادٌ سُنَّةٌ .
فَأَمَّا أَحَدُ الْفَرْضَيْنِ فَمُجَاهَدَةُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مِنْ أَعْظَمِ الْجِهَادِ وَ مُجَاهَدَةُ الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ فَرْضٌ.
وَ أَمَّا الْجِهَادُ الَّذِي هُوَ سُنَّةٌ لَا يُقَامُ إِلَّا مَعَ فَرْضٍ فَإِنَّ مُجَاهَدَةَ الْعَدُوِّ فَرْضٌ عَلَى جَمِيعِ الْأُمَّةِ وَ لَوْ تَرَكُوا الْجِهَادَ لَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ وَ هَذَا هُوَ مِنْ عَذَابِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ سُنَّةٌ عَلَى الْإِمَامِ وَحْدَهُ أَنْ يَأْتِيَ الْعَدُوَّ مَعَ الْأُمَّةِ فَيُجَاهِدَهُمْ؛
وَ أَمَّا الْجِهَادُ الَّذِي هُوَ سُنَّةٌ فَكُلُّ سُنَّةٍ أَقَامَهَا الرَّجُلُ وَ جَاهَدَ فِي إِقَامَتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِحْيَائِهَا فَالْعَمَلُ وَ السَّعْيُ فِيهَا مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ لِأَنَّهَا إِحْيَاءُ سُنَّةٍ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْء».
@yekaye
☀️۲۸) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
خداوند جهاد را بر مردان و زنان واجب کرد؛
پس چهاد مرد هزینه کردن از مال و جانش است تا حدی که در راه خداوند شهید شود؛ و
جهاد زن این است که بر آزار و اذیتی که از جانب شوهرش و غیرتورزیاش به وی میرسد صبر کند.
📚الكافي، ج5، ص9
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
كَتَبَ اللَّهُ الْجِهَادَ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ؛
فَجِهَادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مَالِهِ وَ نَفْسِهِ حَتَّى يُقْتَلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ وَ
جِهَادُ الْمَرْأَةِ أَنْ تَصْبِرَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ أَذَى زَوْجِهَا وَ غَيْرَتِهِ.
@yekaye
☀️۲۹) ابوعمرو زبیری میگوید: خدمت امام صادق ع عرض کردم: لطفا بفرمایید که دعوت به خدا و جهاد در راه او، آیا فقط برای برخی افراد رواست و جز کسی که از آنها باشد حق ندارد بدان قیام کند، یا برای هرکسی که خداوند را به توحید میشناسد و به پیامبرش ایمان آورده است مباح است و هرکس چنین باشد حق دارد که دیگران را به خداوند عز و جل و طاعت وی بخواند و در راهش جهاد کند؟
فرمودند: فقط برای برخی افراد رواست و جز کسی که از آنها باشد حق ندارد بدان قیام کند.
گفتم: آنان چه کسانیاند؟
فرمودند: کسی که به شرایطی که خداوند عز و جل در قتال و جهاد بر مجاهدان قرار داده قیام نماید؛چنین کسی در دعوت به سوی خداوند عز و جل مأذون است؛ و کسی که پای این شرایط نایستد اذن به جهاد و دعوت به خداوند ندارد تا زمانی که بر خویشتن آن شرایط جهاد که خداوند بر آن عهد گرفته را مستقر نماید.
گفتم: خداوند شما را رحمت کند! لطفا برایم تبیین نمایید.
فرمودند:همانا خداوند تبارک و تعالی در کتابش از دعوتکنندگان به خویش خبر داد و وصف آنان را بیان کرد و برایشان درجاتی معلوم نمود که با همدیگر شناخته میشوند و از برخی به وجود برخی دیگر استدلال میشود:
پس همانا خبر داد که خودش اولین کسی است که به خویش و به طاعت خویش و پیروی کردن از دستور خویش دعوت کرده است؛ پس از خودش شروع کرد و فرمود: «و خداوند به سوى سرای سراسر سلامتی دعوت مىكند، و هر كس را بخواهد به راهى راست هدايت مىكند» (یونس/۲۵).
سپس دومین را رسولش شمرد و فرمود: «به سوى راه پروردگارت با حكمت و موعظه نيكو دعوت كن و با آنان به نيكوترين وجه مجادله نما» (نحل/۱۲۵)، یعنی با قرآن؛ و کسی که با امر خدا مخالفت کرد و به سوی او دعوت کند بر اساس چیزی غیر از آنچه در کتابش بدان دستور داده و نیز برخلاف کسی که دستور داده که جز با او دعوتی انجام نشود، چنین کسی واقعا دعوت کننده به سوی خدا نیست. و باز در مورد پیامبرش فرمود: «و تو قطعا به صراطی مستقیم هدایت میکند» (شوری/52) یعنی دعوت میکنی.
سپس سومین دعوت کننده به خویش را کتابش معرفی کرد و فرمود: «حقّا كه اين قرآن به آنچه که استوارترين است هدايت مىكند، و مؤمنانى را كه پيوسته عملهاى صالح بجا مىآورند بشارت مىدهد كه براى آنها پاداشى بزرگ است» (اسراء/۹).
سپس از کسی یاد کرد که بعد از خودش و بعد از رسولش در کتابش به وی اجازه داد که به سوی او دعوت کند و فرمود: «و بايد از شما گروهى باشند كه به سوى خير دعوت نمايند و به كار نيك امر كنند و از كار زشت بازدارند، و آنهايند كه رستگارانند» (آل عمران/۱۰۴). سپس از این امت خبر داد و اینکه آنها چه کسانیاند و اینکه از ذریه ابراهیم و اسماعیل از ساکنان حرم هستند (بقره/۱۲۷-۱۲۸) ، از آن کسانی که هیچگاه غیر خدا را نپرستیدند (بقره/۱۳۳) ، همان کسانی که خداوند هرگونه پلیدی را از آنان برد و آنان را کاملا تطهیر کرد (احزاب/۳۳)، همان کسانی که آنان را پیش از این در وصف امت ابراهیم توصیف فرمود (آل عمران/۶۸ ؛ نساء/۱۲۵ ؛ حج/۷۸ )، همان کسانی که در مقصود خداوند در آیه «من از روی بصيرت به سوى خدا دعوت مىكنم و نیز و كسی كه پيرو من است» (یوسف/۱۰۸) همینها بود، یعنی اولین کسی که در ایمان آوردن به وی وتصدیق آنچه از جانب خداوند عز و جل آورده بود از وی پیروی کرد، از همان امتی که خداوند در آن و از آن و به سوی آن پیش از آفرینش برانگیخته بود، از آن کسانی که هرگز به خداوند شرک نورزیدند و ایمانشان را به ظلم – که همان شرک است – نیالودند (انعام/۸۲) .
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
فراز دوم از حدیث ۲۹ (ویژگیهای مجاهدان واقعی که حق جهاد دارند)
سپس یاد کرد از پیروان پیامبرش و پیروان این امتی که در کتاب خویش با ویژگی امر به معروف و نهی از منکر آنان را توصیف کرد و آنان را دعوتکننده به سوی خویش قرار داد و به آنها نیز برای دعوت به خویش اجازه داد و فرمود: «اى پيامبر، براى تو كافى است خداوند و مؤمنانى كه از تو پيروى كردهاند» (انفال/۶۴).
سپس پیروان پیامبرش از این مومنان را توصیف کرد و فرمود: «محمّد فرستاده خداست، و كسانى كه همراه اويند در برابر كفّار سرسخت و در ميان خودشان مهربانند، آنها را همواره در حال ركوع و سجود مىبينى كه پيوسته فضل خداوند و خشنودى او را مىطلبند، نشانه آنها در اثر سجده در رخسارشان پيداست؛ اين صفت آنهاست در تورات، و صفت آنها در انجيل ...» (فتح/۲۹)
و فرمود: «روزى كه خداوند، پيامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردهاند خوار نمىكند، نور آنها از پيشاپيش و از جانب راستشان در حركت است» (تحریم/۸) یعنی آن مومنان؛
و فرمود: «قطعا مومنان رستگار شدند» (مومنون/۲).
سپس آنان را آراست و چنان توصیفشان کرد که جز کسی که از آنان است کسی در الحاق بدانان طمع نکند و در زمره اموری که آنان را آراست و توصیف فرمود این بود که: «آنان كه در نمازشان فروتنند؛ و آنان كه از هر بيهوده رويگردانند؛ و آنان كه زكات را پرداختكنندهاند [یا: به تزكيه نفس عاملاند]؛ و آنان كه نگهدارنده نيروى شهوت خويشاند ... و آنان كه امانتهاى خود و پيمانهاى خود را رعايتكنندهاند؛ و آنان كه بر نمازهايشان محافظت مىنمايند؛ آنانند كه ميراث برانند؛ همانان كه بهشت برين را به ارث مىبرند و آنها در آنجا جاويدانند» (مومنون/3-11)
و باز در آراستن و توصیف ایشان فرمود: «و آنان كه معبود ديگرى با خداوند نمىخوانند، و نفسى را كه خدا محترم و مصون داشته، جز به حق نمىكشند، و زنا نمىكنند، و كسى كه چنين كند به كيفرى برخورد نمايد؛ عذاب او در روز قيامت دو برابر شود و در آن هميشه به خوارى بماند» (فرقان/68-۶۹)
سپس خیر داد که همانا خداوند از این مومنان و کسانی که به وصف ایشاناند «جانها و مالهايشان را خريدارى كرده به بهاى آنكه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خدا مىجنگند پس مىكشند و كشته مىشوند؛ [این] وعده حقّى بر عهده اوست در تورات و انجيل و قرآن» سپس از وفای آنان به عهد و بیعتش برای خداوند یاد کرد و فرمود: «و چه كسى وفادارتر به عهد خود از خداست؟ پس شادمان باشيد به اين داد و ستدى كه انجام دادهايد، و اين است كاميابى بزرگ» (توبه/۱۱۱).
پس هنگامی که این آیه «حقّا كه خداوند از مؤمنان جانها و مالهايشان را خريدارى كرده به بهاى آنكه بهشت از آن آنها باشد» (توبه/۱۱۱) نازل شد شخصی خدمت پیامبر ص عرض کرد: ای پیامبر خدا! آیا به نظر شما اگر شخصی شمشیر بردارد و بجنگد تا کشته شود اما برخی از این محرمات را انجام میدهد آیا او شهید است؟
پس خداوند [آیه بعدی را] بر پیامبرش نازل کرد که: «همان توبهكنندگان، عبادتكنندگان، حمد و سپاسگويان، سیاحتکنندگان، ركوعكنندگان، سجده كنندگان، فرماندهندگان به معروف و بازدارندگان از منكر و نگهبانان مرزهاى خدا، و بشارت ده اين مؤمنان را» (توبه/۱۱۲).
پس پیامبر ص مجاهدان از مومنان را با کسانی که وصفشان چنین و ریوزشان شهادت و بهشت است تفسیر کرد و فرمود: آنان توبه كنندگان از گناهاناند، عبادت كنندگانیاند که جز خدا را نمیپرستند و چیزی را شریک او قرار نمیدهند، حمد و سپاس گويانیاند که خداوند را در هر حال، در شدت و آسایش حمد گویند، سیاحتکنندگان که همان روزه داراناند، ركوع كنندگان و سجده كنندگانیاند که بر نمازهای پنجگانه مراقبت دارند و نگهبانان آناند و با رکوع و سجودش و خشوع در آن و در اوقات آن بر آن محافظت میکنند، بعد از آن فرماندهندگان به معروف و عاملان آن هستند، و بازدارندگان از منكر و خودشان از آن بازمیایستند. سپس فرمود پس به شهادت و بهشت بشارت بده کسی را که در حالی که این شرایط را رعایت میکند کشته شود.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
فراز سوم از حدیث ۲۹ (ویژگیهای مجاهدان واقعی که حق جهاد دارند)
سپس خداوند تبارک و تعالی خبر داد که دستور به قتال و جنگ نداده است مگر به کسانی که واجد این شروطند و فرمود: «به آنان كه جنگ بر آنها تحميل مىشود رخصت جهاد و نبرد داده شد، زيرا به آنها ستم شده، و البته خداوند بر يارى آنها كاملا تواناست؛ همانان كه از خانههاى خود به ناحق اخراج شدند جز آنكه مىگفتند: پروردگار ما الله است» (حج/39-40)
و این بدان سبب است که جمیع آنچه بین آسمان و زمین است از آن خداوند عز و جل است و رسول او و پیروان ایشان، یعنی مومنانی که دارای این ویژگی باشند؛ پس آنچه از دنیا در دست مشرکان و کافران و ظالمان و فاجران است، که مخالف رسول الله ص و رویگردان از طاعت خدا و رسول هستند در به دست آوردن اینها بر مومنانی که چنین صفاتی را دارند ستم کرده و بر مومنان در خصوص «آنچه را خداوند بر فرستاده خود [به عنوان فىء] بازگردانده» (حشر/۶) غلبه کردهاند؛
پس این حق خداوند است که به آنان به عنوان فیء واگذار کرده و بدانان برگردانده است
[در اینجا حضرت معنای فیء را با آیات دیگر توضیح میدهند که این فراز قبلا در ذیل آیه ۹ (حدیث۸۳ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-09/#_ftnref23) گذشت.]
و این همان است که خداوند فرمود: «به آنان كه جنگ بر آنها تحميل مىشود رخصت جهاد و نبرد داده شد»، که مومنان بدان سزاوارتر و محقتر بودند.
و فقط به مومنانی که به این شرایط ایمان که توصیف کردیم متعهدند اجازه [جهاد] داده شده؛ و این بدان سبب است که وی ماذون به جهاد نیست مگر اینکه مظلوم باشد؛و مظلوم نیست مگر اینکه مومن باشد؛ و مومن نیست مگر اینکه به این شرایط ایمان که خداوند متعال بر مومنان و مجاهدان شرط نموده پابرجا باشد. پس کسی که این شرایط خداوند عز و جل در او کامل شد مومن است و همین که مومن شد مظلوم واقع میشود و همین که مظلوم بود به وی اجازه جهاد داده میشود
زیرا خداوند عز و جل فرمود: «به آنان كه جنگ بر آنها تحميل مىشود رخصت جهاد و نبرد داده شد، زيرا به آنها ستم شده، و البته خداوند بر يارى آنها كاملا تواناست» (حج/۳۹). و اگر دربردارنده همه این شرایط ایمان نباشد [در صورتی که اقدام به جهاد کند] از آن ظالمانی است که از حد خود تجاوز کرده و جهاد با او واجب است تا توبه کند؛ و چنین کسی ماذون در جهاد و دعوت به سوی خداوند عز و جل نیست؛ زیرا از آن مومنان مظلومی که خداوند در قرآن به آنان اجازه جنگیدن داده نمی باشد.
پس هنگامی که آیه «به آنان كه جنگ بر آنها تحميل مىشود رخصت جهاد و نبرد داده شد» در مورد مهاجرانی که اهل مکه آنان را از سرزمین و داراییهایشان اخراج کرده بودند نازل شد، جهاد با آنان را به خاطر ظلمی که بر ایشان کرده بودند مباح شمرد و به آنان اجازه جنگیدن داده شد.
[سپس پرسش و پاسخی بین وی و امام در خصوص همین جهاد این مومنان اولیه درمیگیرد؛ سپس امام ع ادامه میدهد]
و کسی که دارای این ویژگیها نباشد وی ظالم است و از مظلومین نیست و به او اجازه جنگیدن و نهی از منکر و امر به معروف داده نشده است زیرا وی اهل این نیست و به وی اجازه دعوت به سوی خداوند عز و جل داده نشده است؛ زیرا وی حق ندارد با کسی که مثل خودش است بجنگد و دستور داده شده که خود وی به سوی خداوند دعوت شود؛
و کسی که مومنان به جهاد با او امر شدهاند که نمی تواند مجاهد باشد و جهاد بر او ممنوع است و از او منع شده؛
و کسی که وی را باید به سوی توبه و حق و کار نیک دعوت کرد و از کار بد بازداشت که نمی شود خودش دعوتکننده به خداوند باشد؛
و کسی که باید به وی دستور داد که باید اطاعت کند، خودش امر به معروف نمیکند؛
و کسی که باید وی را نهی از منکر کرد، خودش نهی از منکر نمیکند.
پس کسی که این شرایطی را که خداوند اهل آن در میان اصحاب پیامبر ص را بدان توصیف کرد در خود جمع کند و مظلوم باشد، وی در جهاد ماذون است همان طور که به اصحاب پیامبر اذن داده شد؛ زیرا حکم خداوند در مورد گذشتگان و آیندگان و نیز واجباتش در میان آنها یکسان است مگر در جایی که علت یا واقعه خاصی رخ داده باشد[یعنی جایی که حکم ثانوی در کار باشد]؛
و گذشتگان و آیندگان در خصوص این وقایع خاص که حکم را عوض میکند نیز شبیه هماند و واجبات بر آنان یکسان است؛ از آیندگان در مورد ادای واجبات همان سوالی میشود که از گذشتگان سوال وشود؛ و در همان چیزهایی باید حساب پس دهند که آنان حساب پس دادند؛ و خلاصه اینکه کسی که ویژگی آن مومنان که خداوند برای جهاد بدانان اجازه داده را نداشته باشد اذن جهاد ندارد تا اینکه به همه آنچه خداوند شرط کرده برگردد؛
و اگر همه آن شرایط در وی جمع شد آنگاه از کسانی است که اذن جهاد دارند.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
فراز پایانی حدیث ۲۹ (ویژگیهای مجاهدان واقعی که حق جهاد دارند)
پس هر بندهای باید تقوای الهی در پیش گیرد و به آرزوهایی فریفته نشود که خداوند از آنها نهی کرد، یعنی از این مطالب دروغی که افراد بر قرآن دروغ میبندند [که اذن جهاد را برای حاکمانی همچون حاکمان اموی و عباسی به رسمیت میشناسند] و از اینها و از حاملان و راویان آن تبری بجوید و بر اساس شبهات و امور مشتبه کسی را بر خدا مقدم نکند که عذری در آن نخواهد داشت
زیرا ورای کسی که متعرض قتل در راه خدا شود منزلتی که بتوان بدان در پیشگاه خداوند رسید نیست؛ و آن غایت اعمال است در عظمت قدر و قیمتش؛ پس هرکس بر خویش حکم کند و کتاب خدا را ببیند و خود را بر او عرضه کند که هیچکس از خود شخص به خویش آگاهتر نیست.
پس اگر خود را برپادارنده آن شرایطی که خداوند برای جهاد لازم شمرد دانست به جهاد اقدام کند؛ و اگر تقصیر و کوتاهیای در خویش یافت به اصلاح آن بپردازد و آن گونه که خداوند بر وی واجب کرده آن را برپا دارد و زمانی به جهاد اقدام کند که پاک و مطهر از هر پلیدیای باشد که بین او و جهاد فاصله میاندازد.
و ما در مورد کسی که میخواهد به جهاد برود و دارای این ویژگیهایی نیست که خداوند برای مومنان و مجاهدان برشمرد نمی گوییم که جهاد نکنید؛
بلکه میگوییم ما به شما شرایطی را آموختیم که خداوند عز و جل برای اهل جهادی که با آنها بیعت کرد و از آنان جان و مالشان را به بهای بهشت خریده است معین فرموده؛ پس هرکس خودش آن کوتاهیهایی که در این زمینه میبیند اصلاح کند و خود را بر رایط خداوند عرضه بدارد؛ اگر دید این شرایط در او کامل شده بداند که از کسانی است که اذن جهاد بدانان داده شده است.
اما اگر همچنان علیرغم اصرار بر گناهان و محرماتی که دارد از اینکه مجاهد باشد و به جهاد اقدام کند دست برنداشت و خواست با خبط و خلط و کوری قدم بردارد و جاهلانه و به اتکای روایات دروغین بر کار خدا وارد شود به جان خودم سوگند که مصداق این حدیث [نبوی] است که درباره عمل چنین کسی فرمود: «همانا خداوند عز و جل همواره این دین را با اقوامی که بهرهای [از انسانیت و دیانت] ندارند یاری میکند»!
پس هرکس باید تقوای الهی در پیش گیرد و از اینکه در زمره چنین کسانی باشد برحذر باشد؛ که همانا مطلب را برای شما بیان کردم و بعد از بیان بهانه جاهل بودن پذیرفتنی نیست؛ و هیچ نیرویی جز به واسطه خداوند نیست و خداوند ما را کافی است که بر او توکل کردیم و سرانجام سوی اوست.
📚الكافي، ج5، ص13-19
📚تهذيب الأحكام، ج6، ص127-134
@yekaye
سند و متن عربی حدیث را به دلیل طولانی بودن در کانال نگذاشتیم. میتوانید آن را در صفحه سایت از طریق لینک زیر مطالعه فرمایید
https://yekaye.ir/al-hujurat-49-15-2/#_ftnref25
یک آیه در روز
۱۰۸۰) 📖 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُ
.
1️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»
بعد از اینکه در آیه قبل در مورد آن اعراب بیان داشت که ایمان در دل آنان وارد نشده، در این آیه به بیان ایمان حقیقیای که باید در دل وارد شود پرداخت و سه مولفه برایش ذکر کرد که نشان میدهد اگر کسی این مولفهها را داشت صادقانه مومن است:
ایمان داشتن به خدا و رسولش؛
بعد از این ایمان دچار شک و تزلزل نشدن؛ و
با جان و مال در راه خدا جهاد کردن.
دو گزینه اول دارد حقیقت ایمان را شرح میدهد؛ یعنی بیان میکند ایمانی ایمان است که چنان در دل رسوخ کند که جایی برای شک و تزلزل باقی نگذارد - چنانکه در موارد دیگری هم اساسا در شک بودن را نقطه مقابل ایمان داشتن معرفی کرد: «لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها في شَكٍّ» (سبأ/۲۱)-؛
اما چرا گزینه سوم را جهاد برشمرد؟ در حالی که غالبا قرآن کریم آنچه در کنار ایمان و به عنوان مهمترین مکمل ایمان و ثابتکننده ایمان در دل برمیشمرد انجام همه اعمال صالح (= عَمِلُوا الصَّالِحات) است؛ نه صرف جهاد، که تنها یکی از اعمال صالح است؟
🌴الف. الف. «جهاد» یعنی به کار بستن تمام جهد و توان در راه خدا؛ و مجاهده با اموال و انفس یعنی انجام تمام تکالیف مالی (مانند زکات و سایر انفاقات واجب) و بدنی (مانند نماز و روزه و حج و ...) (الميزان، ج18، ص330 )؛ پس معنای «جهاد» اعم از جنگیدن با دشمنان است - چنانکه در روایت نبوی نیز جهاد را به دو قسم اصغر و اکبر تقسیم فرمود و جهاد با نفس را مهمتر از جهاد با دشمن دانست (حدیث۲۶) - و عملا همه مصادیق اعمال صالح را دربرمیگیرد؛ لذا این تعبیر عبارت دیگری از همان تعبیر رایج «عملوا الصالحات» است، نه صرفا اشاره به یک عمل صالح.
🌴ب. کلمه «جهاد» دلالت بر اهتمام و پیگیری و جدیت و مبارزه با مشکلات مسیر دارد، که تعبیر «عملوا الصالحات» فاقد آن است. به تعبیر دیگر، اگر اینجا همان تعبیر «عملوا الصالحات» را میآورد مرز میان مسلمانان (مومنان عادی) و مومنان حقیقی (که برتر از مسلمانان عادیاند و در آیه قبل بر تفاوت این دو تاکید کرد) آشکار نمیشد. یعنی چون آیه در مقام بیان مومنان حقیقی است به تعبیر رایج «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» (که در ذهن اغلب مخاطبان شامل عموم مسلمانان میشود) بسنده نکرد، بلکه «همان طور که «آمنوا» را تفصیل داد و فرمود «ایمان آوردند سپس تردیدی هم به دل راه ندادند»، « عَمِلُوا الصَّالِحات» را هم تعمیق بخشید و فرمود نه همین اعمال صالح روزمره را انجام دادن بلکه جهاد و تلاش جدی کردن در راه خدا با جان و مال.
🌴ج. کلمه «جهاد» به همان معنای خاص (که یکی از اعمال صالح در کنار سایر اعمال است)به کار رفته؛ به این صورت که خود جهاد یک شاخصهای است که وجود ایمان واقعی در دل افراد را نمایان میکند؛ یعنی میخواهد نشان دهد که آن اعرابی که ادعای ایمان میکردند ادعایشان واقعی نبود زیرا مومنان واقعی کسانیاند که وقتی پای جهاد به میان میآید در جهاد شرکت کنند.
🌴د. ...
@yekaye
#حجرات_15
یک آیه در روز
۱۰۸۰) 📖 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُ
.
2️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»
فرمود: مؤمنان فقط کسانیاند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند آنگاه شک و تردیدی نورزیدهاند و با اموالشان و جانهایشان در راه خدا جهاد کردند؛ آنان هستند که راستگویاناند.
آیا حصر «إنما: فقط» در این آیه حصر حقیقی است یا حصر اضافی؟
به نظر میرسد هر دوحالت برای آیه فرض دارد که هریک میتواند دلالتهای زیبای متعددی را در برداشته باشد؛ و از باب استعمال یک لفظ در چند معنا میتواند همه آنها مد نظر بوده باشد.
💢الف) حصر حقیقی
با توجه به تعبیر «اولئک هم الصادقون» که در انتها آمد، تناسب دارد با اینکه این حصر، حصر حقیقی باشد یعنی میتوان نتیجه گرفت که این ویژگیها، ویژگیهای جامع و مانع برای مومن بودن است که هرکس همه اینها را داشته باشد مومن حقیقی و اگر حتی یکی از اینها را نداشته باشد در صدق حقیقی عنوان ایمان بر وی باید درنگ کرد.
📚الميزان، ج18، ص329
با این حال، آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که در آنها هم لسان حصر مشاهده میشود که اتفاقا ویژگیهای دیگری بیان شده است؛ به طور خاص، مواردی که در قرآن کریم شبیه این بیان حصر آمده، عبارتند از:
▪️ مواردی که با همین تعبیر «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ» بیان شده است که غیر از آیه حاضر در دو جای دیگر چنین آمده است:
(۱) «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ؛ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ؛ أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ» (أنفال: 2، 3، 4)؛
➖ که در اینجا ۵ ویژگی مطرح شده است:
🌹لرزش دل هنگام یاد خدا، افزایش ایمان هنگام استماع آیات خدا، توکل بر پروردگار، اقامه نماز و انفاق از روزی خویش.
(۲) «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم» (نور/۶۲)؛
➖ که در اینجا ۲ ویژگی مطرح شده است:
🌹ایمان به خدا و رسولش، هنگامی که در امر جامعی در معیت پیامبر ص واقع شدند جز با اجازه پیامبر ص از ایشان جدا نمیشوند.
▪️البته یک مورد دیگر هم هست که اگرچه تعبیر «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» دارد اما در مقام بیان حصر نیست که در همین سوره قبلا گذشت؛ یعنی آیه: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون» (حجرات/۱۰)
▪️مواردی که تعبیر «أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» به کار رفته؛ که یکی در همین آیات اولیه سوره انفال است که در بالا اشاره شد و دیگری:
(۳) «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريم» (انفال/۷۴)؛
➖که در اینجا ۲ دسته ویژگی (هر دسته شامل ۳ ویژگی) به عنوان علی البدل مطرح شده است:
🌹ایمان به همراه هجرت و جهاد در راه خدا؛ یا ایمان به همراه پناه دادن و یاری کردن
▪️ و یک مورد هم ابتدای سوره مومنون است که سیاق آیه به گونهای است که گویی شبیه موارد فوق در مقام احصای ویژگیهای مومن حقیقی است:
(۴) «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ؛ الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ؛ وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛ وَ الَّذينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ؛ وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ؛ إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ؛ فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ؛ وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛ وَ الَّذينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ؛ أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ؛ الَّذينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فيها خالِدُونَ (مومنون/۱-11)؛
➖که در اینجا ۷ ویژگی مطرح شده است:
🌹خشوع در نماز، رویگردانی از لغو، اهتمام به ادای زکات، پاکدامنی و محدود کردن روابط جنسی به موارد مشروع، امانتداری، اهتمام به وفای به عهد، و محافظت از نماز.
🤔با توجه به ۴ مورد فوق و بر اساس اینکه حصر در همه اینها را حصر حقیقی بدانیم سه گونه تقریر از نسبت اینها میتوان داشت:
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر۲
🤔با توجه به ۴ مورد فوق و بر اساس اینکه حصر در همه اینها را حصر حقیقی بدانیم سه گونه تقریر از نسبت اینها میتوان داشت:
🌴الف. هریک از این چهار مورد بتنهایی و به نحو علی البدل، بیان ویژگیهای جامع و مانع مومن واقعی است؛ یعنی اگر کسی همه مواردی را که در یکی از چهار دسته فوق بیان شده به طور کامل واجد باشد وی مومن حقیقی است [ظاهرا سخن علامه طباطبایی ذیل مورد اول (الميزان، ج18، ص329) و دوم (الميزان، ج15، ص166 ) چنین برداشتی را القا میکند] ولو که برخی از ویژگیهای مذکور در دسته دیگر را نداشته باشد.
🌴ب. مجموع این موارد با هم ویژگی مومن حقیقی است؛ از این رو، اگر کسی یکی از این ویژگیها را نداشته باشد مومن حقیقی نخواهد بود. [ظاهرا سخن آقای قرائتی (تفسير نور، ج9، ص198-199 ) چنین برداشتی را القا میکند.]
🌴ج. این چهار دسته ویژگیها، عبارت اُخری، یا حداقل لازم و ملزوم یکدیگرند؛ یعنی یا معنای هر دسته را میتوان به کمک دسته دیگر فهمید؛ ویا اگر معانی اینها هم به همدیگر قابل ارجاع نباشد، لااقل اگر یک دسته از اینها در کسی باشد کاشف به عمل میآید که اوصاف مذکور در دستههای دیگر هم در او هست؛ یعنی از وجود هر دسته در یک شخص، میتوان وجود اوصاف دیگر را هم در او شناسایی کرد، مثلا:
🔸اگر کسی چنان باشد که هنگام یاد خدا دلش بلرزد، هنگام استماع آیات خدا ایمانش فزونی یابد، و اهل توکل بر پروردگار، اقامه نماز و انفاق از روزی خویش باشد؛ پیشاپیش میدانیم که چنین کسی اگر در امر جامعی در معیت پیامبر ص واقع شود جز با اجازه پیامبر ص از ایشان جدا نمیشود؛ و میدانیم که چنین کسی یا اهل هجرت و جهاد است یا اهل پناه دادن و یاری کردن؛ و میدانیم چنین کسی اهل خشوع در نماز، رویگردان از لغو، جدی در ادای زکات، پاکدامن، امانتدار، وفاکننده به عهد، و محافظ نماز خویش است.
🔸یا از سوی دیگر، اگر بدانیم که کسی اهل خشوع در نماز، رویگردان از لغو، جدی در ادای زکات، پاکدامن، امانتدار، وفاکننده به عهد، و محافظ نماز خویش است، پیشاپیش خواهیم فهمید که او هنگامی که خدا یاد شود دلش میلرزد و هنگام استماع آیات خدا ایمانش فزونی مییابد، و اهل توکل بر پروردگار است؛ و اگر در امر جامعی در معیت پیامبر ص واقع شود جز با اجازه پیامبر ص از ایشان جدا نمیشود؛ و همین طور سایر موارد.
🔸و شاید از عدم برخی هم بتوان عدم برخی دیگر را نتیجه گرفت که وقتی دیدیم که کسی یکی از اینها را فاقد است، اگر بر اساس ظواهر به نظرمان رسید که واجد اوصاف دسته دیگری هست، میفهمیم که در این حکم برخطا بودهایم؛ مثلا اگر کسی اهل خشوع در نماز یا امانتدار یا رویگردان از لغو نیست، حتی اگر ببینیم که ظاهرا ایمان به خدا و رسولش دارد و در امر جامعی از پیامبر ص جدا نشد نمیتوانیم قبول کنیم که وی جزء مومنان واقعی مشمول آیه ۶۲ سوره نور است؛ و یا اگر کسی ظاهرا ایمان دارد و شک ندارد و اهل جهاد هم هست اما در پاکدامنی یا امانتداری یا مراقبت بر نماز کاهل است واقعا مصداق این آیه سوره حجرات نیست (حدیث۲۹)؛ و همین طور سایر موارد.
البته این احتمال که برخی از این موارد، حصر حقیقی، و برخی حصر اضافی باشد نیز منتفی نیست؛ که در این صورت و از ترکیب حالات محتمل، معانی بسیار متعددی از مقایسه این آیات میتوان به دست آورد که از باب نمونه به یکی اشاره میشود:
🌴د. موارد (۱) و (۴) حصر اضافی باشد، و موارد (۲) و (۳) حصر حقیقی: با این توضیح که
مورد (۲) در خصوص واقعهای است که برای یک تصمیم مهم همه جمع بودند و عدهای قصد فرار از همکاری در آن جمع را داشتند و این حصر برای خارج کردن آنان است، نه مطلق؛ و
مورد (۳) هم ناظر به آن وضعیت بعد از هجرت است که عملا در میان مسلمانان مکه و مدینه دو دسته مهاجر و انصار درآمد و با حصر اضافی قرار است آن دسته از مسلمانان مکه که هجرت نکردند و آن دسته مسلمانان مدینه که مهاجران را یاری نکردند خارج شوند، نه به صورت مطلق.
آنگاه موارد (۱) و (۴) هریک در مقام حصر حقیقی است؛ که در خصوص نسبت بین خود آنها هریک از سه حالت فوق (الف و ب و ج) را میتوان مطرح کرد.
و در آیه محل بحث (حجرات/۱۵) اگر معنای جهاد بالمعنی الاعم (هرگونه تلاش جدی در راه خدا) در نظر گرفته شود حصرش حقیقی میشود که دوباره سه نسبت فوق را میتواند با گزینههای (۱) و (۴) برقرار کند، و اگر به معنای خاص شرکت در جهاد با دشمن گرفته شود، حضر اضافی خواهد بود (که توضیحش در ادامه میآید).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
فراز پایانی تدبر ۲
💢ب) حصر اضافی
در صورتی که «جهاد» در این آیه را جهاد بالمعنی الاخص (= جهاد مسلحانه با دشمن خارجی) بدانیم، با توجه به اینکه بعد از آیهای آمد که ایمان آن اعراب را زیر سوال میبرد چهبسا این حصر اضافی باشد؛ یعنی میخواهد بفرماید مومنان واقعی، نه آن اعراب، بلکه کسانیاند که اینچنیناند؛ و به تعبیر دیگر، ایمان را از آن اعراب نفی کرد چون این ویژگیها در آنها نبود؛ نه اینکه حقیقت ایمان فقط با این صفات حاصل میشود؛ چرا که ممکن است کسی مومن حقیقی باشد اما مثلا چون موقعیت جهاد اصلا برایش پیش نیامده، جهاد را انجام نداده باشد
📚اقتباس از التحرير و التنوير، ج26، ص223
@yekaye
#حجرات_15
یک آیه در روز
۱۰۸۰) 📖 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُ
.
3️⃣ ۳) «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا...»
برخی از اهل بلاغت توضیح دادهاند که کلمه «إنما» در این آیه علاوه بر اینکه دلالت بر حصر دارد، خود کلمه «إنّ» که جزیی از آن است دلالت بر تعلیل و کارکرد «ف» تفریع را دارد؛ یعنی میگوید:
ای اعراب! شما مومن نیستید و ایمان هنوز داخل دل شما نشده است زیرا کسی مومن است که ایمانش جایی برای شک و تردید باقی نگذارد
📚(التحرير و التنوير، ج26، ص223
@yekaye
#حجرات_15
یک آیه در روز
🔹الف. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ ...
🔹ب. الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ
یک آیه در روز
۱۰۸۰) 📖 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُ
.
4️⃣ ۴) «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُوا ...»
این آیه در مقام بیان مومنان واقعی است که در ایمانشان صداقت دارند.
چه توجیهی دارد که یکی از مولفههای صداقت در ایمان را خود ایمان داشتن معرفی کرد؟
🌴الف. چهبسا میخواهد بیان کند که ایمان صرف ادعای زبانی نیست؛ بلکه ایمان همان است که واقعا ایمان به خدا و رسول باشد و با این تعبیر میخواهد مخاطب را به ذومراتب بودن ایمان متوجه سازد؛ و
از این جهت مضمون آن شبیه آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه ...» (نساء/۱۳۶) میباشد.
🌴ب. محور کلام «آمَنُوا» نیست؛ بلکه محور کلام «آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ» است؛ یعنی میخواهد توجه دهد که «ايمان به پيامبر، در كنار ايمان به خداوند لازم است» (تفسير نور، ج9، ص199) و ایمانی واقعا ایمان است که بین دستورات خدا و رسول فرقی نگذارد و همان طور که به خدا ایمان آورده به رسولش هم ایمان آورده باشد.
از این جهت مضمون آن، مصداق عمل به دستور خداست در خصوص پرهیز از قرار گرفتن در زمره آنان که خداوند چنین توصیفشان فرمود: «يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» (نساء/۱۵۰) و به تعبیر دیگر، پرهیز از «حسبنا کتاب الله» گفتنِ منافقانهای است که ظاهرا در مقابل خدا مطیع است اما با همین بیانش میخواهد در مقابل دستور پیامبر مانع ایجاد کند: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً» (نساء/۶۱).
🌴ج. محور کلام «آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ» نیست؛ بلکه محور کلام «آمَنُوا ... ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا» است؛ یعنی میخواهد به آن اعراب مدعی بگوید که مومن کسی نیست فقط ادعای ایمان کند، بلکه مومن کسی است که وقتی ایمان میآورد دیگر دچار تزلزل نمیشود
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص117 ؛ التحرير و التنوير، ج26، ص222
🌴د. محور کلام «آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ» نیست؛ بلکه محور کلام «آمَنُوا ... ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُوا ...» است؛ یعنی میخواهد به آن اعراب مدعی بگوید که ایمان واقعی با صرف ادعای ایمان آوردن حاصل نمیشود، بلکه مومن کسی است که هم بر ایمانش مصر است و شک نمی کند و هم اهل عمل و جدیت و مجاهده است.
🌴ه. ...
@yekaye
#حجرات_15
یک آیه در روز
🔹ب. الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ
🔹ج. ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا
یک آیه در روز
۱۰۸۰) 📖 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُ
یک آیه در روز
۱۰۸۰) 📖 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُ
.
6️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا ...»
میدانیم که تحقیق با سوال شروع میشود. با توجه به اینکه معروف است که اصول دین امری تحقیقی است، نه تقلیدی، اینکه ایمان را مشروط به شک نکردن دانست چه توجیهی دارد؟
🌴الف. نفرمود ایمان آوردند و شک نورزیدند» بلکه فرمود «ایمان آوردند سپس شک نورزیدند»؛یعنی چهبسا این تعبیر نه صرف بروز شک ذهنی، بلکه «شک ورزیدن» عمدیای باشد که بعد از حصول ایمان رخ دهد و به معنای روحیهای است که از تزلزل لذت میبرد و خوشش میآید که هرچیزی را به هر بهانهای زیر سوال ببرد. به تعبیر دیگر، چهبسا این «لم یرتابوا» اشاره به نفی موضع منافقان باشد که در جای دیگر درباره آنان فرمود که آنان کسانیاند که ایمان میآورند اما بعدش دوباره کفر میورزند و دوباره ایمان میآورند و دوباره کفر میورزند: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً؛ بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً» (نساء/۱۳۷-138) و «إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ ... ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُون» (منافقون/1-۳).
یعنی این ارتیاب اشاره به این حالت تزلزل و رفت و برگشت بین ایمان و کفر باشد نه صرف وقوع شک در ذهن.
🌴ب. درست است که تحقیق با سوال شروع میشود؛ اما سوال داشتن و بررسی سوالات ذهنی، غیر از شک ورزیدن است؛ و البته مرز اینها چنان ظریف و دقیق است که امیرالمومنین ع در وصیتنامه معروفشان توصیه اکید دارند که تنها زمانی دست به تحقیق در دین بزنند که خیالشان راحت باشد که دلی صاف و آماده دارند و در این لغزشگاههای نفسانی نمیلغزند (حدیث ۲۵). در واقع، این حدیث امیرالمومنین ع بخوبی نشان میدهد رویهای که بسیاری از افراد به بهانه تحقیق در دین در پیش میگیرند (که خود را در وادی هر شبههای میاندازند و بدون اینکه توان تفکیک داشته باشند بین اقوال حق و باطل غوطهور میگردند) خروجی اش هیچگاه آن دینداری حقیقی و تحقیقی نخواهد بود؛ بلکه صرفا گرفتار کردن خویش است به انواع حیرتها و شبههها. و این آیه هم با تعبیر میخواهد همان چیزی را بفرماید که حضرت علی ع از آن چنین تعبیر کرد که: «لَيْسَ طَالِبُ الدِّينِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاكُ عَنْ ذَلِكَ أَمْثَل: طالب دين کسی نیست که در تاریکی گام نهد یا [حق و باطل را] درهمآمیزد؛ و در چنين حال بازداشتن خويش از این کار بهتر است».
🌴ج. ...
@yekaye
#حجرات_15
یک آیه در روز
۱۰۸۰) 📖 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُ
.
7️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا ...»
چرا برای بیان اینکه در ایمان واقعی، شک راهی ندارد، نفرمود «مؤمنان کسانیاند که ایمان آوردند و شک نورزیدهاند»، بلکه از تعبیر «ثم» (به جای «و») استفاده کرد، بویژه که کلمه «ثم» دلالت بر «تراخی» (فاصله افتادن بین دو کار) دارد؟
🌴الف. «ثم» در اینجا صرفا دلالت بر ترتیب کلامی دارد نه ترتیب زمانی [و تراخی]؛ لذا چنین تلازمی برقرار نیست
📚به نقل از البحر المحيط، ج9، ص524
به تعبیر دیگر، این نه تراخی در فعل [که فعل «لم یرتابوا» بعد از فعل «آمنوا» باشد]، بلکه تراخی در حکایت است [یعنی همین که اول گفت «آمنوا»، سپس فرمود «لم یرتابوا»]
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص117
🌴ب. «ثم» وقتی در عطف جملهها به کار میرود غالبا برای تراخی رتبی است؛ یعنی اشاره دارد که «عدم شک و تردید در ایمان» آنان مرتبه مهمتری از خود «ایمان» دارد، زیرا قوام ایمان بدان است؛ و اشارهای دارد به عبارت «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ: هنوز ایمان در دل شما وارد نشده است»، یعنی به خاطر اینکه در برخی از آن اموری که بدان ایمان آوردهاید هنوز شک و تردیدی در شما خلجان میکند
📚التحرير و التنوير، ج26، ص223
🌴ج. ثم برای تراخی است و نکته در این است که گاهی ایمان به خلوص میرسد و تردیدی همراه آن نیست؛ اما بعدا چیزی پیش میآید که در آن خلوص شائبهای وارد میکند؛ و در اینجا با تعبیر «ثم» میخواهد این گونه موارد را هم از ایمان واقعی خارج کند؛ یعنی ایمانی که در زمانهای بعدی هم همانند اولش خالص و بیشائبه است.
📚به نقل از البحر المحيط، ج9، ص524
📚د. استفاده از «ثم» به جای «و» دلالت دارد بر منتفی دانستن عارض شدن گاه و بیگاه شک و تردید؛ یعنی اگر حرف «و» میآمد دلالت داشت که ایمان اولیه همراه با شک نیست؛ اما اینکه اگر بعدا شک آ«د آن ایمان باقی است یا خیر، ساکت بود؛ اما با تعبیر«ثم» معلوم میشود که اگر بعدا تزلزل و شکی آمد معلوم میشود از همان اول ایمان حقیقی نبوده است.
📚الميزان، ج18، ص329
🌴ه. ...
@yekaye
#حجرات_15