یک آیه در روز
735) 🌺 الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها
.
1⃣ «الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها لُغُوبٌ»
بهشتیان همه آنچه در بهشت برایشان مهیا شده را از فضل خداوند میبینند، نه از عمل خویش
📚(تفسير نور، ج9، ص504)؛
و این فضل، ظاهرا اشاره است به همان «الفضل الکبیر» که در آیه 32 گذشت
📚(المیزان، ج17، ص48)
و از بالاترین فضلهای خداوند در حق آنان این است که
🔺اولا آنجا سرای اقامت همیشگی است و دیگر نگرانیای از زوال و نابودی نیست؛
و
🔺ثانیا آن نعمتها با اندک زحمت و ناخوشایندیای همراه نیست.
@yekaye
یک آیه در روز
735) 🌺 الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها
.
2⃣ «لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها لُغُوبٌ»
نفرمود در آنجا آنها به سختی نمیافتند و رنج نمیکشند،
بلکه فرمود: در آنجا سختی و زحمتی آنها را «مسّ» نمیکند.
مسّ کردن، به معنای لمس کردن، یعنی کمترین و سطحیترین حد تماس برقرار کردن است
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص206)؛
یعنی
در آنجا رنج و زحمت اصلا سراغشان نمیآید و تماسی با آنها ندارد❗️
در جای دیگر قرآن کریم، وقتی میخواهد با کلمه «نصب» خسته شدن را برساند میفرماید: لَقَدْ لَقينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَبا (کهف/۶۲) و از ملاقات با خستگی سخن میگوید.
اما در این آیه ارتباط با «نصب» نهتنها در حد ملاقات، بلکه حتی در حد تماس هم انکار شده است❗️
💠نکته تخصصی #انسانشناسی
زندگی دنیوی ما چنان با رنج و خستگی آمیخته است که اینها را دو امر درونی، و از عوارض عادی و طبیعی زندگی قلمداد میکنیم؛
و بسیاری از مکاتب روانشناسی بحثهای مفصلی دارند درباره ضرورت کنار آمدن با رنج و سختیها و قبول آنها به عنوان جزء لاینفک زندگی؛
گویی نمیتوان زندگی بیرنج و خستگیای داشت❗️
شاید این آیه میخواهد بگوید که چنین وضعیتی مربوط به زندگی دنیاست؛
اما در زندگی حقیقی نهایی انسان، رنج و زحمت جایی ندارد؛
و رنج، امری است خارج از انسان، که در بهشت، این امر حتی اندک تماسی با انسان برقرار نمیکند.
🔺البته چنین وضعیتی فقط در بهشت (فیها) رخ میدهد؛ و مادام که در دنیا هستیم، نباید چنین سودایی در سر پروراند. 🔺
https://eitaa.com/yekaye
یک آیه در روز
735) 🌺 الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها
.
3⃣ «لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها لُغُوبٌ»
چرا هم بر «نصب» (سختی و مشقت) تاکید کرد و هم بر «لغوب» (زحمت و رنج)؟
🍃الف. اولی ناظر است به سختیهایی که به طور طبیعی در زندگی هرکس پیش میآید؛ و دومی ناظر است به خستگی و زحمتی که انسان برای گذران زندگی و طلب معاش و سایر نیازمندیها بدان مبتلا میشود.
📚(مجمعالبیان، ج8، ص640 ؛ المیزان، ج17، ص48 )
🍃ب. «نصب» خود سختی است و «لغوب» خستگیای است نتیجه آن سختی است
📚(الکشاف، ، ج3، ص614)
شاید کسی اشکال کند که وقتی علت و سبب نبود، معلولش هم نخواهد بود. اما قرآن کریم به این نحوه بیان میخواهد بر تفاوت تمام و کمال بهشت با سرای دنیا اشاره کند؛ یعنی نه خود سختی و مشقتهای دنیا خبری هست؛ و نه حتی از حس و حالی که بعد از سختیها دامنگیر انسان میشود.
📚(اقتباس از البحر المحيط، ج9، ص35)
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
735) 🌺 الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها
.
4⃣ «الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها لُغُوبٌ»
طول عمر بيش از حدّ در دنيا، خستگىآور است؛
ولى در بهشت نه خستگى وجود دارد و نه غم.
📚(تفسير نور، ج9، ص504)
@yekaye
736) 🌺 وَ الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا يُقْضی عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها كَذلِكَ نَجْزي كُلَّ كَفُورٍ 🌺
💐 ترجمه
و کسانی آنان که کفر ورزیدند آنان را آتش جهنم است؛ نه بر آنان حکم میشود تا بمیرند و نه از عذاب آن بر آنها تخفیف داده میشود؛ اینچنین هر [شخص] بسیار ناسپاسی را جزا میدهیم.
سوره فاطر (35) آیه 36
10 شعبان 1439
1397/2/7
@yekaye
🔹يُقْضی
▪️قبلا بیان شد که ماده «قضی» دلالت دارد بر محکم و متقن کردن و یکسره کردن کار، و به نهایت و پایان رساندن امور.
«قضاء» به معنای حکمی است که قطعیت یافته و صادر شده است و
«قاضی» بدین جهت بدین نام نامیده شده که احکام را جاری میسازد
تفاوت «قضاء» و «حکم» در این است که در کلمه «قضاء» این نکته مطلب تمام شده و نهایت کار معلوم شده مد نظر است، اما در «حکم» به جهت محکمکاری و قطعیتش توجه میشود.
▪️برخی معنای اصلی این ماده را «جدا کردن و فیصله دادن امور» بیان کردهاند که ممکن است با کلام یا با عمل، توسط خدا یا توسط بشر، انجام شود؛ مثلا «وَ قَضی رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ» (إسراء/۲۳) به معنای اعلام حکم قطعی است و «فَقَضاهُنَ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یوْمَینِ» (فصلت/۱۲) اشاره به ایجاد و فراغت یافتن از آن [= تمام شدن کار آفرینش آن] است؛ که این گونه به پایان رساندن در مورد بشر هم به کار رفته است: «فَإِذا قَضَیتُمْ مَناسِكَكُمْ» (بقرة/۲۰۰)
▪️این ماده گاه به نحو کنایه در مورد مرگ هم به کار رفته است از این جهت که کار انسان را یکسره میکند «وَ نادَوْا یا مالِكُ لِیقْضِ عَلَینا رَبُّكَ» (زخرف/۷۷)؛ و از این جهت به «گزاره»ها در منطق «قضیه» میگفتند که سخنی بوده که انسان به طور قطعی بیان میکرده است دارد.
🔖جلسه 526 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-36/
🔸ان شاءالله در حدیث1 از امیرالمومنین ع ده معنا و کاربرد این ماده در قرآن کریم بیان خواهد شد.
@yekaye
🔹كَفُور
▪️قبلا بیان شد که
▫️ماده «کفر» در اصل دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن میکند؛
▫️به کشاورز «کافر» گفته میشود چون دانه را در دل خاک مخفی میکند
▫️«کفاره» هم کفاره است چون گناه را میپوشاند
▫️«تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را میپوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است) [البته در زبان فارسی، حکم کردن به کفر شخص دیگری را «تکفیر» میگوییم که در زبان عربی تعبیر «إکفار» بدین معناست].
▪️کفر، هم در نقظه مقابل ایمان به کار میرود زیرا «حق را میپوشاند»، و هم در نقطه مقابل «شکر» و به معنای «ناسپاسی» به کار میرود زیرا نعمت را میپوشاند. در خصوص این مطلب اخیر، راغب اصفهانی توضیح داده که در مورد ناسپاسی نعمت، غالبا تعبیر «کفران» به کار میرود، و در مورد انکار خدا و نبوت و شریعت (بیدینی) غالبا تعبیر «کُفر» (که فاعل آن، «کافر» است) به کار میرود.
بر اساس توضیحات ایشان اگر بخواهیم با توجه به این دو معنای ناسپاسی (کفران نعمت) و بیدینی، مشتقات این ماده را دسته بندی کنیم باید بگوییم:
▫️الف. «کفران» غالبا برای ناسپاسی نعمت به کار میرود، و کسی که زیاد کفران نعمت میکند، «کَفور» است و«کَفّار» بلیغتر از «کَفور» است، و غالبا برای جمع بستن کسی که کفران نعمت میکند از تعبیر «کَفَرَة» استفاده میشود.
▫️ب. «کُفر» غالبا برای بیدینی به کار میرود، و کسی که منکر خدا یا نبوت یا شریعت است «کافر» است که جمع آن «کُفّار» است.
▪️و توجه شود که اینها معانی پراستعمال است وگرنه چنانکه اشاره شد برای «زارع» و کشاورز هم تعبیر «کافر» به کار میرود و لذا «کُفّار» که جمع «کافر» است در آیه ۲۰ سوره حدید، میتواند به معنای «زُرّاع» (کشاورزان) باشد و میتواند به همان معنای مخالفان اسلام باشد.
▪️لازم به ذکر است که اگرچه در فرهنگ دینی غالبا کلمه «کافر» فقط به معنای منکر خدا و نبوت و شریعت به کار میرود اما در ادبیات قرآنی در مورد منکر ولایت و امامت الهی هم این تعبیر به کار میرود چنانکه کسانی که به جای ولایت الله، ولایت طاغوت را پذیرفته باشند کارشان «کفر» معرفی شده (بقره/۲۵۶) و حتی منافق هم (که ظاهرا مسلمان است و خدا و نبوت و شریعت را قبول دارد) کافر خوانده شده است (نساء/۱۳۷-۱۳۸؛ منافقون/۱-۳).
🔖جلسه 205 http://yekaye.ir/al-furqan-025-50/
🔹همچنین قبلا حدیثی گذشت که توضیح داده بود که کفر در قرآن به پنج معنا به کار رفته: کفر حجود (انکار) [که دو قسم میشد: انکار از روی ظن و گمان، ویا کاملا آگاهانه در برابر حقیقت ایستادن]، ترک آنچه خدا دستور داده، کفر برائت و کفر نعمت
🔖جلسه۱۵۹، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-jathiyah-45-24/
@yekaye
🔹«نَجْزِي»
قبلا بیان شد که
▪️ماده «جزی» در اصل به معنای آن است که چیزی در جای چیز دیگری قرار گیرد و کار آن را انجام دهد (يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئا؛ بقره/۴۸) و در معنای کفایت کردن و جبران کردن (خوبی با خوبی و بدی با بدی) رایج شده؛
و از همین ماده است کلمه «جزیة» (= مالیاتی که از اهل کتاب میگیرند) (توبه/۲۹)، چرا که در عوض امکاناتی (مانند امنیت و …) است که در جامعه اسلامی از آن بهرهمند میشوند.
▪️تفاوت «جزا» با «شکر» در این است که شکر همواره در برابر نعمت به کار میرود؛ اما جزا هم در مقابل کار خوب و هم در مقابل کار بد به کار میرود.
🔖جلسه 404 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-7/
📖اختلاف قرائت
▪️قرائت عبارت «نَجْزي كُلَّ» در اغلب قرائات به همین صورت مفعل معلوم به همراه مفعول رایج است؛
▪️اما در قرائت اهل بصره (ابوعمرو) و روایت ابوحاتم از نافع (قاری اهل مدینه) و نیز قرائت خلف (از قراء عشره) به صورت «يُجزَي كُلُّ» (فعل مجهول به همراه نایب فاعل) قرائت شده است.
📚(مجمع البيان، ج8، ص641 ؛ البحر المحيط، ج9، ص36 )
@yekaye