eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
951) 📖 و الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أ
. 4️⃣ «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ» در این آیه، هم در مورد مقصود از «محصنات» چیست و هم در مورد اینکه مراد استثنای «إلا ما ملکت ایمانکم» چیست، چند دیدگاه مطرح شده است: 🍃الف. مقصود از «محصنات» زنان شوهردار است و آنگاه درباره مقصود از این استثناء سه دیدگاه مطرح شده است: 🌱الف.1. مقصود زنان کافر حربی است که در جنگ اسیر می‌شوند که با اسیر شدن، به کنیز تبدیل می‌شوند و عملا ازدواج قبلی‌شان فسخ می‌گردد و مالک وی بعد از اتمام عده، اجازه نکاح با وی را خواهد داشت. 📚(بر اساس روایتی از حضرت علی ع و نیز نظر ابن مسعود و ابن عباس و مكحول و زهري، به نقل از مجمع البيان، ج‏3، ص51) 🌱الف.2. در مقام بیان این است که از آنجا که اختیار ازدواج کنیز با مالک اوست، خریدن کنیز مانند آن است که او را طلاق داده باشند و همان طور که با شخص مطلقه بعد از پایان عده می‌توان ازدواج کرد؛ با کنیز شوهردار هم بعد از فروخته شدنش و سپری شدن عده، می‌توان ازدواج کرد. 📚(أبي بن كعب و جابر بن عبدالله و أنس و ابن مسيب و حسن و ابن عباس، به نقل از مجمع البيان، ج‏3، ص51) 🌱الف.3. مراد زنان پاکدامن و عفیفی هستند که با ازدواج و پرداخت مهریه و نفقه به عقد شخص درآمده‌اند؛ در واقع، تعبیر «ما ملکت ایمانکم» در این آیه، نه به معنای کنایی‌اش (که کنایتاً به معنای برده‌های شخص است) بلکه به معنای حقیقی‌اش (آنچه شما اجازه تصرف در آن را دارید) به کار رفته؛ و آنگاه در کلمه «محصنات» تاکید بر معنای «زنان عفیف» است تا «زنان شوهردار». یعنی آیه می‌فرماید: و زنان عفیف هم بر شما حرامند مگر زنی که با پرداخت مهریه و نفقه اجازه تصرف در آنها را یافته‌اید. 📚(أبو العالية و سعيد بن جبير و عطاء و سدي‏، به نقل از مجمع البيان، ج‏3، ص51) برخی بین این چند معنا جمع کرده و گفته‌اند این تعبیر در مقام پرهیز از زناکاری است و می‌گوید ازدواج با زن عفیف و شوهردار تنها در صورتی حلال است که مرد نسبت به آن زن یک نحوه ملکیت و اجازه تصرف پیدا کرده باشد: یا با مستقیما مالک او شدن ویا با پرداخت مهریه و نفقه. 📚(مفاتیح الغیب، ج10، ص34) و با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست همه این معانی مورد نظر باشد. 🍃ب. مقصود از «محصنات» زنان آزاد است (به قرینه اینکه در آیه بعد، مشخصا «محصنات» در مقابل کنیزان قرار گرفته شده)؛ در این صورت، مقصود از از استثنای مذکور: 🌱ب.1. محدوده‌ای است که ازدواج با زن آزاد در اختیار انسان است؛ یعنی ازدواج با زنان آزاد بر شما حرام است مگر آن مقداری که خداوند به شما اختیار داده؛ یعنی مقصود همان تعداد چهار زن است که در آیه دیگر اعلام شده است. 📚(مفاتیح الغیب، ج10، ص35) 🌱ب.2. مقصود آن شرایطی است که ازدواج را مجاز می‌کند، یعنی ازدواج با زنان آزاد بر شما حرام است مگر بر اساس آن شرایطی مانند خطبه عقد و اجازه ولی و ... که به شما اختیار تصرف در آنان را می‌دهد. 📚(مفاتیح الغیب، ج10، ص35) @yekaye
یک آیه در روز
951) 📖 و الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أ
. 5️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَیكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ .... كِتابَ اللَّهِ عَلَیكُمْ» تعبیر «کتاب الله علیکم»، ظاهرا ناظر است به کل جمله‌ای که از آیه قبل و با تعبیر «حرمت علیکم» آغاز شد؛ و اشاره شد که معنایش یا خبری است که: «اینها اموری است که خداوند بر شما واجب و مقرر کرده» و یا دستور است به اینکه «از کتاب الله که اینها را مقرر کرده پیروی کنید» اما چرا با اینکه از ابتدا فرموده بود که اینها بر شما حرام است، دوباره با عبارت «کتاب الله علیکم» بر اینها تاکید کرد؟ 🍃الف. ابتدا «حرمت علیکم» را با تعبیر مجهول آورد؛ ممکن است کسی گمان کند که این صرفا یک اجتماعی و بیان یک سنت رایج در جوامع است؛ اما با این تعبیر تاکید می‌کند که اینها دستور خدا و کاملا حساب و کتاب شده است و طراحی شده؛ همان خدایی که در آخر آیه بر علیم و حکیم بودنش تاکید می‌شود. 🍃ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
951) 📖 و الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أ
. 6️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَیكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ .... وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ ... وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ» 💢برخلاف آنچه گاه تبلیغ می‌شود ممنوعیت‌ها و محدودیتهای شریعت همواره بسیار محدودتر از عرصه‌های مجاز است: حرمتها و محدودیتها در ازدواج و برقراری روابط جنسی کاملا معین و محدودند: ▫️برخی ممنوعیتها به خاطر روابط نسبی است و ▫️برخی به خاطر روابط سببی و اجتماعی؛ 🔸اما از این افراد کاملا معین که بگذریم، ازدواج و نکاح با بقیه افراد جامعه، اگر به صورت شرعی [= پیوندی همراه با قبول مسئولیت متقابل که خداوند را شاهد و برقرارکننده این تعهد متقابل قرار می‌دهند] انجام شود و در نتیجه مصداق زناکاری [رابطه جنسی و عاطفی غیرمسئولانه که خدا را هم در نظر نمی‌گیرد] نباشد، برای همگان مجاز است. 💠نکته تخصصی و : 📝آیا و ، و را محدود می‌کند؟ یکی از نکات مهم در وضع قوانین برای زندگی بشر، مراعات مصالح و مفاسد واقعی است؛ اما نکته ظریفی که در اینجا وجود دارد، این است که این وضع قانون، با یک ملاحظات کلی انجام می‌شود؛ و معنایش این نیست که مصلحت و یا مفسده‌ای که منجر به وضع قانون شده است، باید در تمام مصادیق پیاده شود. 📝علامه طباطبایی در ذیل این آیه توضیح داده‌اند که این تعبیر که می‌فرماید «غیر از این موارد بر شما حلال شد» بخوبی نشان می‌دهد که اگرچه فلسفه اصلی وجود گرایش جنسی در انسان و وضع قانون ازدواج، بقای نسل و معلوم شدن نسبت والدین و فرزندان و ... می‌باشد اما معنایش این نیست که چون وضع قانون به این جهت انجام شده، پس هر ازدواج، ویا هر رابطه جنسی بین زن و شوهر حتما باید هدفش تولید فرزند باشد؛ که اگر چنین می‌بود بسیاری از ازدواج‌ها (همانند ازدواج با زن یائسه، یا ازدواج با فرد عقیم یا ...) و حتی بسیاری از موارد رابطه جنسی بین زن و شوهر (مثلا رابطه در زمان بارداری، یا رابطه‌ای که با پیشیگیری همراه باشد یا ...) نباید مجاز می‌بود. در واقع، ازدواج یک سنت مشروع بین جنس مذکر و جنس مونث است که هدف آن حفظ کلی مصالح نوعی بشر است؛ و معنای این سخن آن نیست که در تک تک مواردی که این قانون قرار است اجرا شود باید وجوداً و بقاءاً آن مصلحتی که فلسفه وجودی این قانون بوده رعایت شود. 📚(الميزان، ج‏4، ص271) 🤔اگر این مساله بخوبی فهمیده شود پاسخ برخی از شبهات کسانی که با مناقشه در فلسفه احکام درصدد ترویج روابط نامشروع هستند معلوم می‌شود: 〽️شبهه‌ای ناظر به و آقای (از مدافعان همجسنگرایی) در مقام رد کسانی که با همجنسگرایی مخالفند و این را برخلاف نظام طبیعت و نیز برخلاف مصلحت نوعی بشر می‌دانند، به این استناد می‌کند که انسان رفتارهای جنسی را صرفاً برای بقای نسل انجام نمی دهد و بسیاری از روابط جنسی مجاز بین زن و شوهر هم اصلا در راستای بقای نسل نیست؛ پس لزومی ندارد که همه رفتارهای جنسی ما در قالب مصلحت مذکور باشد‼️ 🔅پاسخ طبق بیان فوق پاسخ این شبهه بخوبی معلوم می‌شود: کسانی که غایات واقعی برای انسان قبول دارند و از مصالح و مفاصد واقعی برای سعادت بشر سخن می‌گویند و این را مبنای قانون گذاری می‌دانند، اصلا سخنشان این نیست که مجاز بودن تک‌تک رفتارها باید برای آن مصلحت تعیین شده باشد؛ بلکه نوع رفتارها باید به نحوی باشد که آن غایت و مصلحت حاصل شود. 🔹مثلا قانون بستن اتومبیل برای انسانها وضع شده است، با این حال در اغلب مواردی که افراد سوار اتومبیل می‌شوند، خطری پیش نمی‌آید که بستن کمربند ثمره‌ای داشته باشد و حتی معدود مواردی هم اتومبیل در تصادف آتش گرفته و همین کمربند مانع نجات سرنشینان شده است؛ اما همچنان به خاطر مصلحت نوعیه همه‌جا این قانون را به رسمیت می‌شناسند. 🔖 برای آگاهی از آرای آرش نراقی و نقد آنها می‌توانید به پیوند زیر مراجعه کنید: 🔖http://www.souzanchi.ir/islam-ethics-and-homosexuality/ @yekaye
یک آیه در روز
951) 📖 و الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أ
. 7️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَیكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ .... وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ ... وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنینَ غَیرَ مُسافِحینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً» حرمتها و محدودیتها در ازدواج و برقراری روابط جنسی کاملا معین و محدودند: برخی ممنوعیتها به خاطر روابط نسبی است و برخی به خاطر روابط سببی و اجتماعی؛ اما از این افراد کاملا معین که بگذریم، نه‌تنها ازدواج دائم شرعی با بقیه افراد جامعه، برای همگان مجاز است؛ بلکه انواع دیگری از نکاح شرعی (غیز از ازدواج دائم و تشکیل خانواده) وجود دارد که افراد می‌توانند بدون اینکه مرتکب فحشاء شده باشند (غیر مسافحین) و در حالی که پاکدامنی خود را حفظ کرده‌اند (محصنین) بدان اقدام نمایند؛ که مهمترین آنها () است. 💠درباره در اسلام غیر از ، راه شرعی دیگری برای نکاح و ارتباط مشروع بین دو جنس مخالف وجود دارد و آن ازدواج موقت است. در واقع، در عین حال که اسلام اصرار فراوانی بر ازدواج دائم و تشکیل خانواده دارد، اما چشم خود را بر روی این واقعیت اجتماعی که بسیاری از افراد امکان و شرایط یا علاقه‌ای به تشکیل خانواده ندارند، ویا به هر دلیلی حاضر به پذیرش مسئولیت کامل در خانواده ندارند، نبسته است؛ و برای رفع نیاز این افراد نیز قانونی مقرر کرده است به نام «متعه» یا «ازدواج موقت». ازدواج موقت به لحاظ حقوقی و شرعی همانند ازدواج دائم است که تفاوت اصلی‌اش این است که زمان آن از ابتدا محدود و وابسته به توافق طرفین است و نیز طرفین مسئولیتهای کمتر و آزادی عمل بیشتری دارند (نه نفقه بر مرد واجب است و نه لزوما او رئیس می‌شود؛ هریک، حتی بدون رضایت دیگری، حق جلوگیری از فرزنددار شدن را دارد؛ و از همدیگر ارث نمی‌برند) و گزینه مناسبی است برای کسانی که موقعیت یا علاقه‌ای به تشکیل خانواده ندارند؛ و صرفا درصدد برقراری ارتباطی مشروع با جنس مخالف می‌باشند: خواه ارتباط جنسی یا عاطفی یا ... ؛ و فقط در هر حدی که دلشان بخواهد. 💢برخی از متفکران توضیح داده‌اند فلسفه اصلیِ وضع این قانون از این جهت بوده که ازدواج دائم به تنهائى قادر نبوده است كه در همه شرائط و احوال احتياجات بشر را رفع كند و انحصار به ازدواج دائم مستلزم اين بوده است كه بویژه در اوضاع و شرایطی که فرد به بلوغ جنسی می‌رسد اما امکان تشکیل خانواده را ندارد يا به رهبانيت موقت مكلف گردند و يا در ورطه كمونيسم جنسى غرق شوند» 📚(نظام حقوق زن در اسلام (مطهری)، ص65) و شاید بتوان گفت یک گزینه مناسب برای مدیریت و هدایت روابط نامطلوبی است که امروزه به اسم «دوست-دختر» و «دوست-پسر» بین دختران و پسران در حال شیوع است. 🔖(البته این مساله ابعاد بسیار متنوعی دارد و این گونه نیست که بسادگی به هر دختر و پسری چنین رابطه‌ای توصیه شود؛ که تحلیل ابعاد مختلف این مساله، و چگونگی پرداختن به آن در جامعه امروزی را به تفصیل در کتاب «جنسیت و دوستی، مواجهه‌ای اسلامی با مساله رابطه دوستی دختر و پسر» بحث کرده‌ام.) @yekaye
یک آیه در روز
951) 📖 و الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أ
. 8️⃣ «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً» تعبیر «استمتعتم» به معنای «متعه کردن» است. و با توجه به اینکه کلمه «متعه» وقتی در مورد زنان به کار می‌رفته ، به معنای «ازدواج موقت» در آن زمان کاملا معمول و متداول بوده است، توجیهی ندارد که این را به معنای لفظی‌اش برگردانیم و بگوییم مقصود، مطلق تمتع و بهره‌بردن است؛ چنانکه تعابیر «حج» و «ربا» و ... هم چون معانی اصطلاحی‌شان در آن زمان رواج داشته، هیچکس استعمالات قرآنی آنها را به معنای لغوی (و نه معنای اصطلاحی) قرار نمی‌دهد، به ویژه که با سیاق و بقیه اجزای جمله هم سازگار نیست که بگویند «وقتی درصدد بهره‌وری جنسی از همسرانتان برآمدید، مهریه‌هایشان را پرداخت کنید»؛ چنانکه هیچکس پرداخت مهریه را منوط به اقدام به تمتع جنسی نمی‌داند، به علاوه که در آیات قبل، از ضرورت پرداخت مهریه به طور کامل سخن گفت (وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً؛ نساء/4؛ وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً، نساء/20) و نمی توان گفت که این برای تاکید است زیرا لحن آیه در آیات قبل بسیار شدیدتر است و معنا ندارد که بخواهند تاکید کنند و آن را با لحن بسیار خفیفتری بیان کنند. 📚(المیزان، ج4، ص272) و حتی اگر فرض کنیم که این کلمه حقیقت شرعیه است (یعنی در لغت معنای مطلق بهره‌مندی را داشته و در عرف شارع به این معنای خاص به کار رفته، باز اقتضای اولیه کلام، بویژه در اینجا که به زنان اضافه شده، این است که سخن شارع را بر اصطلاح خودش حمل کنیم. 📚(مجمع البیان، ج3، ص53) 💠تاملی تاریخی درباره حکم حکم بر اساس روایات متواتر تاریخی در شیعه و سنی در زمان پیامبر اکرم ص نازل شد و عموما هم همین آیه را ناظر بدان دانسته‌اند؛ و مطلب فوق پاسخ به معدود افرادی است که خواسته‌اند این را از این معنا بیرون آورند. در واقع، 🔹اکثریت قاطع علمای شیعه و سنی بر این باورند که این آیه درباره متعه نازل شده؛ با این تفاوت که 💢در میان تاکید فراوانی بوده که این قانون الهی که زمان پیامبر اکرم ص نازل شد هیچگاه نسخ نشد و همچنان یک قانون شرعی است که هر مسلمانی حق دارد به این قانون عمل کند؛ ⭕️ اما در میان این قانون کنار گذاشته شد و اگرچه امروزه همین نوع ازدواج با مسئولیتهای بسیار محدود و حتی با زمان محدود با اسمهای دیگری (مانند ازدواج و ...) عملا اجرا می‌شود اما نوعی تعصب شدید در حرام دانستن در اهل سنت رواج دارد. در واقع، ✅در اینکه این قانون را پیامبر ص آورد و زمانی هم بین مسلمانان اجرا شد، تردیدی نیست؛ ⁉️عمده بحث این است که آیا این قانون نسخ شده یا همچنان باقی است؟ 💢شیعیان بر این باورند که این قانون توسط خلیفه دوم ممنوع شد و وی و هیچ مسلمانی حق ندارد چیزی را که خدا و رسولش حلال کرده‌اند حرام کند (مائده/87 ) و حتی خود رسول هم حق ندارد آنچه خداوند حلال کرده را به دلخواه خود حرام نماید (تحریم/1 ). بر اساس روایتی از امیرالمومنین ع، اگر عمر چنین کاری را نکرده بود جز فرد شقاوتمند زنا نمی‌کرد؛ که مفهوم آن این است که اکنون که عمر چنین کرده، برخی از افراد با اینکه واقعا افراد شقی و فاسقی نیستند، اما به خاطر فشار مسائل جنسی و عدم امکان ازدواج دائم و ... مرتکب زنا می‌شوند؛ و این یعنی این اقدام عمر بشدت به دینداری مردم لطمه زده است. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تاملی تاریخی درباره حکم 💢در مقابل، بسیاری از اهل سنت مدعی‌اند که ❌این قانون توسط برخی آیات دیگر نسخ شده است؛ ⛔️اما تمامی آیاتی که به عنوان ناسخِ این آیه می‌آورند در مقام حکم دیگری بوده و هیچ ظهور واضحی در نسخ قانون متعه ندارد (المیزان، ج4، ص273-275) . ❌برخی از ایشان می‌گویند این حکم نه در قرآن، بلکه توسط خود پیامبر اکرم ص نسخ و ممنوع شد و روایاتی در تایید نظر خود می‌آورند. ⛔️اما از طرفی ظاهر این روایات به گونه‌ای است که به نظر می‌آید این ممنوعیت هم اگر بوده، مربوط به موقعیت‌های خاصی بوده و به عنوان حکم موقت بوده، نه نسخ آیه قرآن؛ چرا که ▫️امکان ندارد چیزی در قرآن آمده و در سنت پیامبر نسخ شده باشد؛ زیرا روایات متعدد شیعه و سنی از پیامبر ص نقل شده که اگر حدیثی از من برای شما روایت کردند آن را بر قرآن عرضه کنید؛ پس معنی ندارد حدیث نبوی قرآن را نسخ کند (المیزان، ج4، ص275) ▫️و از طرف دیگر، در آثار خود آنان روایات متعددی نیز یافت می‌شود که این ممنوعیت فراگیر از زمان خلیفه دوم آغاز شد 📚(مثلا شرح معانی الآثار (طحاوی)، ج3، ص26) و تصریحاتی دارند که این کار در زمان ابوبکر و اوایل دوره عمر رایج بود و حتی برخی از که جزء صحابه و تابعان به شمار می‌روند (مانند عبدالله بن زبیر) زاده‌ی ازدواج موقت هستند؛ ▫️ و حتی روایاتی در کتابهای خود اهل سنت آمده است که خلیفه دوم به حرام کردن این قانون، علی‌رغم حلال بودنش در زمان پیامبر ص تصریح کرده است. 📚(محدث نوری برخی از این روایات را بر اساس منابع اهل سنت، در مستدرك الوسائل، ج‏14، ص482 آورده است) بویژه که چنانکه در اختلاف قرائات اشاره شد قرائتی مشتمل بر عبارت «إلی أجل مسمی» در بسیاری از منابع اهل سنت هم برای این آیه نقل شده است. ❌ بر همین اساس، برخی دیگر از اهل سنت اذعان نموده‌اند که این قانون توسط عمر تحریم شد؛ منتها بر این باورند که چون جامعه اسلامی با این اقدام عمر مخالفت نکرد، و عمل صحابه را حجت می‌دانند، آن را همچنان حرام می‌شمرند ؛ ⛔️هرچند که در کبری و صغرای این استدلال هم می‌توان خدشه کرد، یعنی ▪️از طرفی، هیچ دلیل موجهی برای حجت دانستن عمل صحابه (که خودشان بارها با هم اختلاف کردند و حتی جنگیدند و همدیگر را کشتند؛ و نیز قرآن کریم بارها از گناهان آنان سخن گفته است) وجود ندارد؛ ▪️ و از طرف دیگر، لزوما این گونه نیست که کسی از صحابه با این عمل مخالفت نکرده باشد: ▫️ علاوه بر اینکه تصریح به این مخالفت در کلام امیرالمومنین ع و برخی دیگر از صحابه بارها مطرح شده، ▫️حتی بر اساس برخی روایات، جمعی از مردم عراق هم بر عمر اعتراض کردند؛ و وی در پاسخ به اعتراض مردم عراق مدعی شد که من به عنوان یک اقدام حکومتی، و نه به عنوان حرام کردن حلال خدا، این ممنوعیت را برقرار کردم. 🔖(حدیث4.ط) ⭕️با این حال، بحث درباره مجاز بودن یا نبودن ازدواج موقت، به یکی از نزاع‌های تاریخی شیعه و سنی تبدیل شده؛ و ظاهرا وجود این قانون بقدری در حفظ جامعه از گسترش روابط نامشروع جنسی موثر بوده است که ائمه اصرار فراوانی داشته‌اند که این را به عنوان یک سنت نبوی احیاء ‌کنند و حتی روایتی به امام صادق ع منسوب است که ایشان فرموده‌اند یکی از اموری که در آن تقیه نمی کنم همین مساله متعه است 📚(اصل الشیعه و اصولها، ص104) . ▪️البته در موارد متعدد توضیح داده‌اند که این اصرارشان از باب احیای سنت متروکه بوده، وگرنه در مواردی افرادی که نیازی به این کار نداشته‌اند را از ورود در این کار برحذر داشته‌اند. 🔖(احادیث بند5) ✳️تبصره برای کسانی که می‌خواهند در خصوص ادله طرفین مطالعه بیشتری داشته باشند اشاره می‌شود که ▪️ از کسانی که قویترین دفاع‌ها را از موضع اهل سنت و علیه شیعه انجام داده، و اغلب اهل سنت به ادله او استناد می کننند فخر رازی است که در مفاتيح الغيب (ج‏10، ص40-44) و ▪️ در میان علمای شیعه از صدر اسلام تاکنون بسیاری از علما رساله‌ای با عنوان «المتعه» نوشته‌اند و از کسانی که مختصر و مفید به استدلالهای فخر رازی پاسخ گفته مرحوم محقق کرکی است در خلاصة الإیجاز فی المتعة (ص31) و برای بحثی نسبتا مستوفی در این زمینه به کتاب معروف شیخ محمد حسین کاشف الغطاء با نام اصل الشیعه و اصولها (ص98-121) مراجعه شود. @yekaye
یک آیه در روز
951) 📖 و الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أ
. 9️⃣ 9) «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً» 📜حکایت📜 🤛 مناظره ابوحنیفه و صاحب الطاق در مساله متعه 🤜 روایت شده است که یکبار ابوحنیفه (که بعدها پیروان وی فرقه حنفی از اهل سنت را تشکیل دادند) از مومن الطاق (یکی از علمای شیعه و شاگردان امام صادق ع) پرسید: نظرت درباره متعه چیست؟ آیا گمان می کنی که حلال است؟ گفت: بله. ابوحنیفه گفت: پس چرا به زنانت (مقصود خواهر و یا دختران وی است) دستور نمی دهی که بروند و متعه شوند و از این راه کاسبی کنند؟ مومن الطاق گفت: این گونه نیست که هر کاری که حلال باشد هرکسی بدان اقدام کند؛ مردم قدر و منزلتهای متفاوت دارند و هرکس متناسب با شأنیت خود رفتار می‌کند. بگو ببینم آیا تو گمان می‌کنی نبیذ [شرابی که از خرما یا مویز یا عسل می‌سازند؛ به فتوای ائمه شیعه همانند شراب انگور حرام است اما ابوحنیفه آن را حلال می‌شمرد] حلال است؟ گفت: بله. گفت: پس چرا به زنانت (مقصود خواهر و یا دختران وی است) دستور نمی دهی که در دکانهای نبیذسازی بنشینند و از این راه برای تو کاسبی کنند؟ ابوحنیفه گفت: این به آن در؛ و البته تیر تو نافذتر بود! سپس گفت: ابوجعفر! [= کنیه مومن الطاق] آیه‌ای که در سوره «سأل سائل» [سوره معارج] آمده دلالت بر حرمت متعه دارد [منظورش آیات 29-30 است که رابطه جنسی را فقط با ازدواج حلال می‌شمرد] و روایت نبوی هم دلالت بر نسخ آیه متعه دارد. مومن الطاق گفت: سوره «سأل سائل» مکی است در حالی که آیه متعه مدنی است؛ و روایتی هم که می‌گویی روایت شاذ [روایت نادری که خلاف اصل است] و غیرقابل اعتناست! ابوحنیفه گفت: و آیه میراث هم دلالت بر نسخ متعه دارد. [چون ارث را برای همسر اثبات می‌کند در حالی که متعه ارث نمی برند] گفت: ازدواج بدون ارث بردن در اسلام وجود دارد. ابوحنیفه گفت: از کجا چنین می گویی؟ گفت: اگر مردی از مسلمانان با زنی از اهل کتاب ازدواج کند و سپس آن مرد بمیرد، درباره ارثش چه می‌گویی؟ گفت: آن زن از این مرد ارث نمی‌برد [زیرا بر مبنای وی، اهل کتاب کافرند و کافر از مسلمان ارث نمی‌برد] گفت: پس ازدواج بدون ارث بردن هم ثابت شد. و سپس از هم جدا شدند. 📚الكافی، ج‏5، ص450 @yekaye
یک آیه در روز
951) 📖 و الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أ
. 🔟 «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیكُمْ فیما تَراضَیتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ» در متعه بنا بر سهل گرفتن است؛ عمده مطالب (از مهریه گرفته تا زمان و پایان آن و سایر شروط) به دست طرفین است، و بعد از اینکه ازدواجشان شرعی و مستقر شد باز هم می‌توانند با توافق و رضایت طرفینی هر تغییری در این شروط خواستند بدهند. @yekaye
یک آیه در روز
951) 📖 و الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أ
. 1️⃣1️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَیكُمْ أُمَّهاتُكُمْ ... وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ ... فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً .... إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلیماً حَكیماً» تمامی قوانین کنترل کننده روابط جنسی انسانها، از محرمیت برخی افراد نسبی و سببی گرفته تا جواز ازدواج دائم یا موقت و ...، برخاسته از علم و حكمت خداوند است. 💠ثمره در جامعه ما، به ویژه تحت تاثیر فضای تبلیغاتی غربی، بسیاری از مردم و بویژه زنان، با بسیاری از قوانین شریعت در زمینه مسائل ازدواج و ... – از جمله با جواز ازدواج موقت – بشدت مخالفند و برای این مخالفتشان به سوءاستفاده‌های برخی از افراد از این قوانین استناد می‌کنند؛ در حالی که اگر سوءاستفاده از یک قانون دلیل موجهی برای کنار گذاشتن آن قانون می‌بود هیچ قانونی نباید رسمیت می‌یافت؛ 💢چرا که هر قانونی تحت شرایطی امکان سوءاستفاده دارد. 💢 از همه بالاتر خود قرآن کریم است که بارها و بارها مورد سوءاستفاده امثال معاویه‌ها قرار گرفته است و خود قرآن بر اینکه می‌‌تواند مورد سوءاستفاده و مایه گمراهی افراد شود تاکید کرده است: «يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً» (بقره/26) ریشه عمده این اعتراضات این است که افراد عقل و اطلاعات ناقص خود را معیار سنجش همه چیز قرار می‌دهند و حتی اگر خود را موحد بشمارند در عمق جان خود، علم و حکمت جهانشمول خداوند را واقعا باور ندارند‼️ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَیرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَیهِنَّ نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِكَ لِمَنْ خَشِی الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیرٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ 📖 💢ترجمه و کسی از شما که به لحاظ سعه [مالی] توان آن را نداشت که با آن مومنه‌های آزاده ازدواج کند، پس، از آن کسان که تحت ملکیت شماهاست، از آن دختران جوان باایمانتان [همسری اختیار کند]؛ و خداوند به ایمان شما آگاهتر است؛ شما از یکدیگرید؛ پس با اجازه کسانِ‌شان با آنان نکاح کنید و مهریه‌شان را به نحو شایسته به آنان دهید، در حالی که پاکدامن بوده باشند، نه بی‌عفت، و نه اهل دوستی‌های پنهانی؛ پس هنگامی که شوهردار شدند، آنگاه اگر زشتکاری‌ای به بار آوردند، پس بر آنان نیمی از آن کیفری است که بر زنان آزاد است؛ این [حکم] برای آن کس از شماست که از رنج و محنت هراس داشت؛ و اینکه صبر کنید برایتان بهتر است؛ و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. سوره نساء (4) آیه 25 1398/7/7 29 محرم 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹لَمْ یسْتَطِعْ قبلا بیان شد که ▪️ماده «طوع‏» در اصل به معنای تسلیم شدن و انقیاد و اطاعت کردن می‌باشد و نقطه مقابل «اکراه و اجبار» است «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً» (فصلت/۱۱). ▫️برخی توضیح داده‌اند که در این ماده، سه عنصر معنایی حضور دارد «میل و رغبت» ، «خضوع و کرنش» و «عمل بر اساس دستور»؛ و وقتی عنصر «میل و رغبت» حذف شود، «اکراه» صدق می‌کند خواه خضوع و عمل واقع شود یا نشود. ▫️اما دیگران این معانی را در ابواب مختلف آن داخل دانسته‌اند یعنی توضیح داده‌اند که: ▪️ فعل ثلاثی مجرد آن (طاعَ يَطُوع) به معنای تسلیم امر کسی شدن است؛ که اسم فاعل آن «طائع» می‌شود (قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ؛ فصلت/۱۱) ▪️ وقتی به باب افعال می‌رود (أطاع یُطاع) به معنای این است که علاوه بر اینکه مطیع و تسلیم او بود، آن دستور وی را هم انجام داد (الَّذينَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا؛ آل‌عمران/۱۶۸)، و مصدر آن «طاعة» می‌شود؛ (هرچند از ابن‌سکیت نقل شده که تفاوتی بین «طاع» و «اطاع» نیست) ▪️ وقتی به باب مفاعله (طاوَعَ یُطاوع) برود، به معنای آن است که این انجام دادنش با میل و رغبت هم بود. ▪️ وقتی این کلمه به باب استفعال برود (استطاع یستطیع) به معنای قدرت و طاقت بر انجام کاری داشتن است (لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً؛ کهف/۶۷ و ۷۲ و ۷۵) یعنی چیزی که به خاطر آن، انجام دادن فعل مقدور می‌گردد و مصدر آن «استطاعة» است که در اصل «استطواع» بوده که واو آن حذف شده و به جایش در انتها «ة» افزوده شده است که این چنین حالتی در کلمات معتل اجوف رایج است مانند استعانة و استعاذة. از ابن‌سکیت نقل شده که این کلمه در لهجه‌های مختلف عرب به چهار صورت أستطيع و اسطيع و استتيع و استيع تلفظ شده است که در دومی «ت» به خاطر التقای با «ط» افتاده است (لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ؛ کهف/۸۲) در سومی، «ط» به «ت» تبدیل شده و در چهارمی این دو حالت با هم رخ داده است. 🔖جلسه 656 http://yekaye.ir/al-kahf-18-75/ @yekaye
🔹طَوْلاً ▪️ماده «طول» در اصل بر برتری و امتداد در چیزی دلالت دارد؛ و «طُول» نقطه مقابل «عرض» (=پهنا) است (معجم مقاييس اللغة، ج‏3، ص434) 🔖(درباره ماده «عرض» در آیه 16 همین سوره توضیحاتی گذشت: http://yekaye.ir/an-nesa-4-16/) و ▫️ بر همین اساس، برخی اصل معنای این ماده را «امتداد معین بالفعل موجود» معرفی کرده و تمایز این مفهوم از مفاهیم «امتداد» و «استمرار» و «دوام» را در گروی همین مولفه‌های مذکور دانسته‌اند (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص177) ▫️البته برخی از اهل لغت، اگر چه به تقابل طَوِيل و طُوَال با عريض و عُرَاض اذعان داشته‌اند، اما با لحاظی دیگر تضایف و تقابل بین واژه «طول» (بلندی)‌ و «قِصَر» (کوتاهی) نیز توجه کرده‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص533) مانند «وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً» (اسراء/37) «سَبْحاً طَوِيلًا» (مزمل/7) «سَبِّحْهُ لَيْلاً طَويلاً» (انسان/26) «فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ» (حديد/16) «حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُر» (انبیاء/44) «أَ فَطالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْد» (طه/86) ▪️به همین مناسبت کلمه «طَول» را برای ثروت «لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً» (نساء/25) [اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ‏؛ توبة/86] به کار رفته است، بدین جهت که ثروت با ثروت به موقعیت‌های بلندمرتبه می‌توان دست یافت (مجمع البيان، ج‏3، ص54) و ظاهرا به همین جهت برای مطلق برتری و کسی که در موقعیت نعمت دادن و منت گذاشتن است، به کار رفته است: «شَدِيدِ الْعِقابِ ذِي الطَّوْلِ‏» (غافر/3) (مفردات ألفاظ القرآن، ص533) ▪️برخی «تطول» و «تطاول» را هم از باب دانسته‌اند؛ یعنی که تطول به معنای برتری دادن با مال و تطاول (فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ؛ قصص/45) و استطاله را به معنای برتری‌جویی بر دیگران دانسته‌اند (مجمع البيان، ج‏3، ص54) ▫️ البته برخی توضیح داده‌اند که «تطاولت فی قیامی» در جایی به کار می‌رفته که کسی پایش را بکشد [روی نوک پا بایستد] تا بتواند جای بالاتری را ببیند و «استطالوا علیهم» را هم در اصل در جایی که بیش از آنان کشته‌اند از آنان بکشد به کار رفته است. (معجم مقاييس اللغة، ج‏3، ص434) ▫️برخی هم بین این دو معنا جمع کرده و گفته‌اند «تطاول» به معنای اظهارِ «طُول» (بلندی) یا اظهار «طَول» (نعمت و ثروت) است. 🔸 در تفاوت «طَول» و «فضل» گفته‌اند که «طول» آن چیزی است که شخص با آن بر کسی که به وی ارادت دارد برتری‌ خود را نشان می دهد و لذا همواره از جانب مافوق به مادون است و هیچگاه به فضل و برتری پیرو بر کسی که مورد پیروی قرار گرفته «طول» گفته نمی‌شود؛ و از این رو «أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ» یعنی کسانی که ثروتی داشتند که با آن بر عشیره و طایفه خود منت می‌گذاشتند؛ اما فضل هر گونه برتری را شامل می‌شود. (الفروق فى اللغة، ص188-189) 📿ماده «طول» و مشتقات آن همین 10 مورد در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹ینْكِحَ / فَانْكِحُوهُنَّ ▪️در بحث از آیه ۳ همین سوره گذشت که ماده «نکح» هم برای «پیمان ازدواج» به کار می‌رود و هم برای «عمل نزدیکی کردن». ▫️برخی بر این باورند که اصل آن برای عمل نزدیکی کردن بوده، و به مناسبت برای ازدواج هم به کار رفته؛ در مقابل ▫️ برخی بر این باورند که این ماده در اصل به معنای عقد و پیمان ازدواج است؛ و نه نزدیکی کردن و بعدا به نحو استعاری برای جماع و نزدیکی به کار رفته است؛ بویژه که با توجه به وجود حیا در انسان تمامی اسمهای ناظر به جماع، ابتدا به نحو کنایی در خصوص این کار استفاده شده است. ▪️کاربرد این ماده به صورت ثلاثی مجرد (نَكَحَ يَنْكِحُ نِكاحاً) به معنای «ازدواج کردن» است که هم برای مرد «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساء» (نساء/۲۲) هم برای زن «حَتَّی تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ» (بقره/۲۳۰)‌ و هم برای خود پیمان ازدواج «وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ» (بقره/۲۳۵) به کار می‌رود. 🔖جلسه ۹۲۸ http://yekaye.ir/an-nesa-4-3/ @yekaye
🔹الْمُحْصَناتِ / مُحْصَناتٍ / أُحْصِنَّ در آیه قبل درباره ماده «حصن» بیان شد که ▪️این ماده در اصل بر حفظ و احاطه کردن و مصون نگه داشتن دلالت دارد و ▪️در کاربردهای قرآنی فعل «أحصَنَ» و تعبیر «محصَنة» در خصوص روابط زنان در چهار معنا به کار رفته: ▫️هم در خصوص عفت به خرج دادن آنها، مانند «الَّتی‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیها مِنْ رُوحِنا» (انبیاء/91 و تحریم/12) و ▫️ هم برای اشاره به زن آزاد (در مقابل کنیز) و ▫️هم در معنای ازدواج کردن و شوهردار بودن زنان، و ▫️هم به معنای اسلام آوردن؛ ▪️و اشاره شد که از آیاتی که بین کاربردهای مختلف این واژه جمع کرده، همین آیه حاضر است که چون بحث درباره کنیزان است، تعبیر «أُحصِنّ» به معنای «ازدواج کردنِ» آنهاست [و البته در این آیه به صورت أَحْصَنَّ (فعل معلوم) هم قرائت شده که آن را به معنای «أسلمن» گرفته‌اند] و با اینکه ابتدا «محصناتٍ» برای زنان کنیز از این جهت که عفت پیشه می‌کنند، به کار رفته اما در ادامه بوضوح تعبیر «المحصنات» ‌به معنای زنان آزاد است که مجازات کنیزی که زنا کند نصف زن آزاد شمرده شده است؛ و ▪️در همه اینها معنای منع لحاظ شده است: عفت مانع از ارتکاب محرمات و فجور می‌شود، آزاد بودن مانع از اینکه کسی بتواند مالک وی شود و ی را خریداری کند می‌گردد؛ و ازدواج هم مانع از مورد خواستگاری قرار گرفتن وی، که تا پیش از این مباح بود، می‌شود. 🔖جلسه 951 yekaye.ir/an-nesa-4-24/ 📖اختلاف قرائت 🔹الْمُحْصناتِ ؛ مُحْصناتٍ ▪️هر دو کلمه «الْمُحْصناتِ» و «مُحْصناتٍ» در این آیه در اغلب قرائات به صورت «مُحصَنات» (اسم مفعول) قرائت کرده‌اند، ▪️اما در قرائت کسائی (از قراء سبعه و اهل کوفه) و حسن (از قراء اربعه عشر) و علقمه به صورت «المُحصِنات» قرائت شده است. 📚 (معجم القراءات، ج2، ص51) 🔹أُحْصِنَّ / أَحْصَنَّ ▪️در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و مدینه (نافع) و شام (ابن عامر) و بصره (ابوعمرو) و معدودی از اهل کوفه (روایت حفص [و نیز روایت شیبان] از عاصم) نیز قرائت ابوجعفر و یعقوب (از قراء عشره) و قرائتی از ابن عباس به صورت مجهول (أُحصِنَّ) قرائت شده است؛ ▪️اما در قرائت اغلب اهل کوفه (حمزه و کسائی و روایت شعبه [و نیز روایت مفضل] از عاصم) و خلف (از قراء عشره) اعمش و حسن (هر دو از قراء اربعه عشر) و قرائتی از ابن مسعود به صورت فعل معلوم (أَحْصَنَّ) قرائت شده است؛ که در این صورت یعنی «با ازدواج خود را در حصن قرار دادند»؛ که البته برخی این را به معنای «اسلام آوردند» هم دانسته‌اند. 📚مجمع البيان، ج‏3، ص54 و 49 ؛ معجم القراءات، ج2، ص53 @yekaye
🔹بِإِذْنِ قبلا بیان شد که ▪️درباره ماده «أذن» برخی گفته‌اند که اصل این ماده بر دو معنای نزدیک هم (متقارب) دلالت دارد: ▫️ یکی گوش، گوش دادن و شنیدن؛ و ▫️دوم عِلم و اعلام کردن؛ 🔸و متقارب بودنشان به این است که با گوش است که علم به شنیده‌ها حاصل می‌شود؛ ▪️ اما برخی معنای اصلی را همان معنای اول می‌دانند و بر اساس این نظر اخیر، اصل ماده «أذن» همان کلمه «اُذُن» به معنای «گوش» بوده که جمع آن، «آذان» است (وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً؛ انعام/۲۵) و به نحو استعاری درباره کسی که زیاد گوش می داده است ویا سخن هرکسی را با دقت گوش می‌کرده، به کار می‌رفته است (يَقُولُونَ: هُوَ أُذُنٌ قُلْ: أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ؛‏ توبة/۶۱) ▪️در این مبنا، اصل فعل «اَذِنَ» نیز به معنای گوش دادن است (أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ؛ انشقاق/۲) و البته در مورد علم و آگاهی‌ای که با شنیدن حاصل می‌شده (= اعلام کردن) هم به کار رفته است «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛ ‏بقره/۲۷۹). «إذن» هم به معنای اعلام اجازه و رخصت در انجام کاری است (وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ؛‏ آل عمران/۱۶۶) و اگرچه برخی گفته‌اند که در این گونه موارد، اذن به معنای علم است (و لذا اذن دادن به معنای اعلام کردن است؛ و «به اذن خدا»، یعنی به علم خدا، یعنی این کار در منظر علم خدا رخ داده است)؛ اما راغب اصفهانی اصرار دارد که بین اذن و علم فرق است و اذن اخص از علم است و صرفا در جاهایی به کار می رود که به نحوی مشیت و اراده‌ای در کار باشد (اعم از اینکه بدان راضی باشد یا خیر) و لذا وقتی می‌فرماید آنچه به شما می‌رسد به اذن خداست؛ یعنی بر اساس مشیت خداوند است، نه اینکه خدا فقط از آن خبر دارد. 🔖جلسه ۴۱۶ http://yekaye.ir/al-anbiyaa-21-109/ @yekaye
🔹فَتَیاتِكُمُ قبلا بیان شد که ▪️ماده «فتی» [یا «فتو»] در اصل بر دو معنای مختلف دلالت دارد: ▫️یکی معنای شادابی و طراوت است، که به جوان شاداب «فتی» (سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهيمُ، انبیاء/۶۰؛ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ، یوسف/۳۰) گویند؛ که مثنای آن «فَتَيان» (وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ؛ یوسف/۳۶) می‌باشد و جمع آن «فِتْيَة» (کهف/۱۳) و «فِتْيَان» (یوسف/۶۲) است؛ و به دختر جوان «فَتَاة» گفته می‌شود که جمع آن «فَتَيات» (فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِنات‏؛ نساء/۲۵) است. و ▫️معنای دیگر این ماده «تبیین حکم» است (معجم مقاييس اللغة، ج‏۴، ص۴۷۴) و در این معنا، کلمات «فُتْيا» و «فَتْوَى» به معنای پاسخِ یک حکم مشکل است. در این معنا در قرآن کریم تنها به صورت فعل به کار رفته است: یا در باب استفعال (استفتاء: فتوا گرفتن، طلب فتوا کردن) ویا در باب إفعال (إفتاء: فتوا دادن) (يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ‏؛ نساء/۱۷۶) ▪️برخی خواسته‌اند بین این دو معنا جمع کنند و گفته‌اند اصل این ماده به معنای «امر بالغ تام» است که به «حکم تام حق» فتوی گویند و به جوان بالغ و تام هم «فتی» گویند. برخی هم گفته‌اند که چون فتوت حالت نو بودن و جوانی است، فقیه هم همواره درباره مساله جدیدی که از او استفتاء می‌شود فتوا می‌دهد لذا وجه تسمیه فتوا هم همین جدید و نو بودنش است. ▪️کلمه «فتی» (و نیز «فَتَاة») گاه در مورد غلام (وَ قالَ لِفِتْيانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ في‏ رِحالِهِم‏؛ یوسف/62) و کنیز (وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَی الْبِغاء؛ نور/33) هم به کار می‌رود؛ هرچند که آن غلام و کنیز پیرمرد یا پیرزن باشد؛ ظاهرا از این جهت که آنها را همانند فرد صغیر در نظر می‌گیرند و مانند افراد آزاد، مورد احترام قرار واقع نمی‌شوند. ▪️چنانکه از توضیحات فوق معلوم شد بین کلمه «فتی» و «شاب: جوان» تفاوتی هست و «فتی» بار معنایی مثبت‌تری دارد که شاید معادل مناسبی برای آن «کلمه: جوانمرد» باشد چنان که کلمه «فتوت» به معنای «جوانمردی» به کار می‌رود و در احادیث هم بر اینکه «فتی» بودن لزوما به سن نیست اشاره شده است. 🔖جلسه 594 http://yekaye.ir/al-kahf-18-13/ @yekaye
🔹أهْلِهِنَّ ▪️ماده «أهل» در اصل به معنای تحقق انس است همراه با یک نحوه اختصاص و تعلق. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص184) ▫️«اهل» یک نفر، کسانی هستند که نَسَب یا دین و یا چیزی مانند اینها مثل شغل و خانه وسرزمین و ... آنها را با وی جمع کرده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص96) ▫️ و در واقع اهل یک نفر مختص‌ترین افراد به او (همسر، فرزند و ...) می‌باشد، ▫️کلمه «تأهل» به همین مناسبت به معنای ازدواج کردن به کار می رود و «متأهل» هم از همین باب است یعنی کسی که همسر دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص96-97) ▫️کلمه «أهلیّ» هم که در مورد برخی از حیوانات و در مقابل «وحشیّ» به کار می‌رود ظاهرا به همین مناسبت است که آن حیوانات با انسان و محلهای زندگی انسانها یک وابستگی و انسی دارند؛ چنانکه تعبیر «أهلاً و سهلا» هم برای خوشامدگویی و به معنای یک انسی که با مخاطب می‌خواهند برقرار کنند به کار می‌رود (لسان العرب، ج‏11، ص29) ▪️بدین ترتیب «اهل اسلام» یعنی آن کسانی که اسلام آنان را در کنار هم آورده است اگر به این ضابطه که اهلِ یک نفر کسانی‌اند که یک نحوه وحدت و مناسبتی با وی دارند توجه شود، آنگاه نحوه این تعلق و وابستگی می‌تواند شدت و ضعف داشته باشد و گاه فرزند و نزدیکان شخص که تعلق و وابستگی شایسته‌ای به وی ندارند دیگر «أهل» او محسوب نمی‌شوند : «نادى‏ نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْني‏ مِنْ أَهْلي‏ ... قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح» (هود/45-46) (مفردات ألفاظ القرآن، ص96؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص184) ▪️اگرچه کلمه «اهل» معایش به گونه‌ای است که هم برای مفرد (مثلا همسر: فَراغَ إِلى‏ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمينٍ؛ ذاریات/26) و هم برای جمع (کل خانواده شخص: فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ، اعراف/83؛ یا اهالی یک سرزمین: رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَه؛ بقره/126) به کار می‌رود؛ اما با این حال این کلمه به صورت جمع سالم «اهلون» (شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا؛ فتح/11) و «أهلین» (ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُم) و «أهلات» و به صورت جمع مکسر (أهالی) نیز جمع بسته می‌شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص97) و برخی توضیح داده‌اند که «اهلون» ومانند آن در جایی به کار می‌رود که جمیع اهلِ شخص، مد نظر باشد و «اهالی» جماعتِ جماعت است (معجم مقاييس اللغة، ج‏1، ص150) ▪️اگرچه کاربرد کلمه «أهل» در خصوص افرادی که پیوند نسبی یا سببی دارند خیلی شیوع دارد اما ظاهرا چون دلالت بر یک نحوه تعلق و پیوند می‌کند این تعبیر هم به صورت اضافه به مکانها «أَهْلَ الْقُرى» «أَهْلِ الْمَدِينَةِ» « أَهْلِ مَدْيَنَ» «أَهْلَ يَثْرِبَ» و ... و هم حتی به صورت اضافه به اشیاء و معانی: «أَهْلِ النَّارِ» ، ‏«أَهْلَ الذِّكْرِ» ، «أَهْلُ التَّقْوى» ،‏ «أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» و ... نیز به کار رفته که همگی اینها به یک نحوه تعلق خاطر و وابستگی به آن مکان یا معنا دلالت دارد و تعبیر «اهل الکتاب» برای مطلق پیروان کتابهای آسمانیِ پیش از قرآن؛ و نیز به صورت اضافه به کتاب آسمانی خودشان (أَهْلُ الْإِنْجِيل) نیز در قرآن کریم رایج است. ▪️در مورد تعبیر «اهل بیت» برخی آن را به معنای ساکنان خانه دانسته‌اند (معجم مقاييس اللغة، ج‏1، ص150) ▫️ولی برخی بر این باورند که این ترکیب به صورت یک اصطلاح درآمده و معنایش همان «خانواده» در فارسی است، نه صرف کسانی که در یک خانه باشند (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص185) و به نظر می‌رسد کاربردهای قرآنی این ترکیب نیز موید همین نظر باشد: «وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ» (قصص/12) ، «قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ» (هود/73) «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ»‏ (أحزاب/33) و حتی در آیه «لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها» (نور/27) که ابتدا کلمه «بیوت» و سپس تعبیر «أهلها» آمده باز به نظر می‌رسد منظورش «خانواده» است، نه صرف ساکنان خانه‌ها. ▫️و چنانکه برخی از اهل لغت گفته‌اند به مناسبت آیه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ»‏ (أحزاب/33)، وقتی تعبیر «اهل البیت» به صورت مطلق به کار می‌رود برای اشاره به خانواده پیامبر ص است (مفردات ألفاظ القرآن، ص96) @yekaye 👇ادامه توضیح ماده «أهل»👇
ادامه توضیح ماده «أهل» 🔸از کلماتی که به این کلمه بسیار نزدیک است کلمه «آل» است و ▫️اگرچه معدودی از اهل لغت کلمه «آل» را هم از همین ریشه دانسته‌اند و بر این باورند که «ه» در آن به «أ» تبدیل و سپس این دو همزه با هم ادغام و به صورت «آ» درآمده (به نقل از لسان العرب، ج11، ص30-32) ▫️ اما اغلب اهل لغت آن را از ماده «أول» (که به معنای رجوع به اصل است؛ و درباره این ماده در جلسه ۸۳ http://yekaye.ir/an-nisa-004-59/ توضیحاتی گذشت) دانسته‌اند (مثلا: كتاب العين، ج‏8، ص359؛ المحيط في اللغة، ج‏10، ص377، معجم المقاييس اللغة، ج‏1، ص160؛ و ...) برخی مانند راغب اصفهانی با اینکه آن را مقلوب از «أهل» دانسته‌اند، اما در مقدمه ماده «أول» - و نه ذیل ماده «أهل» - مورد بحث قرار داده‌اند (الإفصاح فى فقه اللغة، ج‏1، ص301 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص98 ) ▪️هرچه باشد در تفاوت «آل» و «أهل» گفته‌اند که تعبیر «أهل» از جهت نسبت و اختصاص بیشتر به کار می‌رود، لذا در مورد شهر و معانی نیز به کار می‌رود؛ اما کلمه «آل» بیشتر از جهت قرابت [خویشاوندی] ویا پیروی به کار می‌رود و لذا هم به خانواده شخص «آل» می‌گویند هم گاهی به پیروان شخص «وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُون‏» (اعراف/130) ولی هیچگاه «آل العلم» و یا «آل مدینه» گفته نمی‌شود؛ و برخی گفته‌اند «آل» در اصل به عمود خیمه گفته می‌شده است و از این رو یک نحوه اعتماد و تکیه‌گاه بودن در کلمه «آل» وجود دارد که در «أهل» لزوما وجود ندارد. (الفروق فى اللغة، ص275 ) 📿ماده «أهل» بدون احتساب کلمه «آل» 127 بار، و با احتساب این کلمه 153 بار در قرآن کریم به کار رفته است. (کلمه «آل» 26 بار به کار رفته است) @yekaye
🔹بِالْمَعْرُوفِ در آیه ۵ همین سوره درباره ماده «عرف» اشاره شد که ▪️برخی اصل این ریشه را دال بر «سکون و طمأنینه» می‌دانند که معرفت هم از همین باب بوده و «معروف» را هم از این جهت معروف گفته‌اند که انسان با رسیدن به آن به سکون و آرامش می‌رسد، زیرا کسی که چیزی را نشناسد نسبت به آن نگران است و می‌ترسد. ▪️برخی هم اصل معنا را همان «معرفت» و شاختی که با تامل حاصل شود دانسته‌اند، و وجه تسمیه «معروف» را این دانسته‌اند که کاری است که عقل و شرع آن را به عنوان کار خوب می‌شناسد؛ و اینکه نقطه مقابل ماده «عرف»، ماده «نکر» است: «عرف» وضعیتی است که انسان می‌شناسد و دلش با آن آرام می‌گیرد؛ و «نکر» آن است که عقل بدان اعتراف نمی‌کند بلکه به بدی و انکار آن حکم می کند؛ «نَکِرَ» به معنای آن است که نشناخت و چیزی را ناشناخته قلمداد کرد (فَلَمَّا رَأى‏ أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُم‏؛ هود/۷۰) 🔖جلسه ۹۳۰ http://yekaye.ir/an-nesa-4-5/ @yekaye
🔹مُسافِحاتٍ در آیه قبل بیان شد که ▪️ماده «سفح» در اصل بر ریختن چیزی دلالت می‌کند و برخی توضیح داده‌اند که این ماده نقطه مقابل ماده «حصن» است و در نه هرگونه ریختن، بلکه ریختنی است در جایی که اقتضاء و شأن آن این بوده که حفظ شود؛ 🔸تفاوت آن با کلماتی مانند «سقط» و «صبّ» و «سکب» و «سفک» در این است که: ▫️«سقط» فرود آمدن از بالا به طور دفعی و بدون اختیار است؛ ▫️«صبّ» ‌مطلق ریختن از بالا به پایین است بدون هر گونه قیدی، که هم در امور مادی و هم در امور معنوی به کار می‌رود؛ ▫️«سکب» مطلق ریختن در ماده است بدون اینکه حفظ و نگهداری‌ای [= پرهیز از ریختن] مد نظر باشد؛ ▫️«سفک» ریختنی است که در آن دشمنی مد نظر است. ▪️کاربرد این ماده، بویژه در مورد ریختن خون شایع است «دَماً مَسْفُوحاً» (انعام/۱۴۵) و «سِفاح» برای اشاره به عمل زناکاری است از این جهت که مرد منی‌اش را به باطل و بدون نکاح در زن می‌ریزد و از زجاج نقل شده که «سفاح» و «مسافحه» درباره زناکاری است که به رابطه با هرکسی تن می‌دهد وگرنه در مورد کسی که فقط با یک نفر رابطه برقرار کند تعبیر «ذات خدن» به کار می‌رود. البته برخی بر این باورند که وجه تسمیه سفاح این است که نقطه مقابل «حصن» و عفت است و «مُسافح» کسی است که خود را حفظ نکرده و از حد عفت و خویشتنداری خارج شده باشد: «مُحْصِنینَ غَیرَ مُسافِحینَ» (نساء/۲۴ و مائده/۵) «مُحْصَناتٍ غَیرَ مُسافِحاتٍ» (نساء/۲۵) که چنانکه مشاهده می‌شود این تعبیر هم در مورد زنان و هم در مورد مردان به کار رفته است. 🔖جلسه 951 http://yekaye.ir/an-nesa-4-24/ @yekaye
🔹مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ ▪️ماده «خدن» در اصل بر مصاحبت [همنشینی) و رفاقت و هم‌صحبتی دلالت دارد (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص163) ▪️کلمه «خِدن» که هم برای مذکر و هم برای مونثبه کار می‌رود و جمع آن «أخدان» است را به معنای دوست (مجمع البيان، ج‏3، ص54) و هم‌نشین (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص163) دانسته‌اند. ▪️برخی تاکید کرده‌اند که «خدن» نه مطلقِ دوست، بلکه برای دوستی مخفیانه (المصباح المنير، ج‏2، ص165) به کار می‌رود و ▫️ دیگران تاکید کرده‌اند که اساساً تفاوت اصلی این کلمه با کلماتی کانند «مصاحب» و «رفیق» در همین است که در این ماده علاوه بر معنای دوستی و هم‌نشینی، معنای مخفیانه بودن نیز لحاظ شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص29) و ▫️برخی اضافه کرده‌اند که اغلب استعمال این کلمه در جایی است که همنشنینی از روی شهوترانی باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص277) و ▪️با این توضیح بخوبی معلوم می‌شود که دو تعبیر «لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ» (نساء/25)و «لا مُتَّخِذي أَخْدان» (مائده/5) به ترتیب در مقام مذمت آنچه امروزه دخترانی که دوست‌پسر اتخاذ می‌کنند و پسرانی که دوست‌دختر برمی‌گیرند، به کار رفته است. 📿ماده «خدن» تنها همین دو بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹بِفاحِشَةٍ در آیه ۱۵ بیان شد که ▪️ماده «فحش» (با کلماتی همچون فُحْش و فَحْشَاء و فَاحِشَة) در اصل دلالت بر زشتی و قبح و شناعت در چیزی می‌کند، به طوری که در مورد هر چیزی که از حد خودش تجاوز کند (که به نحوی موجب کراهت شود) «فاحش» گفته می‌شود؛ ▪️«فاحشة» عملی است که زشتی آن شدید است؛ و کلمه «فحشاء» (إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ؛ بقره/۱۶۹) ‌به خاطر «مد»ی که در کلام دارد، مفهومش شدیدتر از «فاحِشَة» است. ▪️همچنین اشاره شد که این کلمه بسیاری از اوقات به طور خاص در مورد «روابط جنسی نامشروع» (اعم از زنا و لواط و مساحقه) به کار می‌رود: «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة» (طلاق/۱) ، «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً» (اسراء/۳۲) ، «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ» (اعراف/۸۰) ، «وَ اللاَّتي‏ يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ» (نساء/۱۵) 🔖جلسه ۹۴۲ http://yekaye.ir/an-nesa-4-15/ @yekaye