eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
271 دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🔲 فردا می خورم... 🔶 تازه رسیده بود . ساعت ۱:۳۰ بعد از نیمه شب بود. جلسه داشتیم. دوستش که همراهش بود، گفت: « هنوز شام نخورده. قبل از اینکه جلسه شروع بشه، اگه غذایی چیزی دارین، بیارین تا حاجی بخوره.» رفتم و دو تا بشقاب با دو تا قوطی آوردم و گذاشتم جلوی حاجی و دوستش. حاجی همین طور که صحبت می کرد، مشغول خوردن غذا شد. لقمۀ اول را که می خواست در دهانش بگذارد، پرسید: « ها شام چی داشتن؟» گفتم: «از همینا.» گفت: «همین غذا که آوردی جلوی من؟» گفتم: «بله، همین غذا.» گفت: «تن ماهی هم داشتن؟» گفتم: «فردا ظهر قراره بهشون بدیم.» تا این را گفتم، لقمه را زمین گذاشت و گفت: «به من هم فردا ظهر تن ماهی بدین.» گفتم: «حاجی جان! به خدا قسم فردا به همه تن میدیم.» گفت: «به خدا قسم من هم فردا ظهر می خورم.» هرچه اصرار کردم، فایده ای نداشت و او آن شب همان را خورد. و او به به حدی بود که حتی حاضر نبود به همین مقدار کم هم سفره اش از آنها رنگین تر باشد. 🔸 🔹 🔸 📔 منبع : کتاب "برای خدا مخلص بود" ، از مجموعه کتابهای ، خاطراتی از http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌷 🔷 همان طور که حاجی را دوست داشتند، حاجی هم به شدت به عشق می ورزید و آنها را مانند فرزندان و برادران خود دوست می داشت. همیشه می گفت: «من خاک پای ها هم نمی شم. ای کاش من هم یه بسیجی بودم و در نبرد از اونها جدا نمی شدم.» می گفت: «شما بسیجیان، تجسمی از روح والا و برتر یک انسان کامل هستید که همواره در کنار شماست. شما باید بدونین که چرا می جنگین، چرا کشته می دین و به کشته ی خود می بالید و خرسند هستین.» اولین دوره بود که برادرش از به منطقه آمد و به حاجی گفت: «مردم از تو خواستن که بیایی و کاندید بشی. باید خودتو آماده کنی تا بریم.» پس از قدری تأمل به برادرش گفت: *«من اون لحظه ای که با پیشونی بندهاشون میان و واسه رفتن به از من خداحافظی می کنن رو، با هیچ چیز و هیچ کجا عوض نمی کنم و تا لحظۀ آخر هم در کنار همین می مونم.»* 💠 🔸 💠 📓مجموعه کتاب ، خاطراتی از 📷 بازدید نمایندگان مجلس از جبهه ، احمد توکلی در کنار حاج همت ، تابستان ۶۲ ، Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💠 📚 ✔ 📙 عنوان: (خاطراتی از شهید حسین خرازی) - دهمین کتاب از مجموعه گردآورنده: علی اکبری مزدآبادی مشخصات نشر: نشر یا زهرا (س) - ۱۳۹۱ تعداد صفحات: ۱۶۳ قیمت: ۷۱۰۰ تومان ، سایت bookroom.ir ✍ . . 🎤 نویسنده برای تألیف این کتاب گفت وگوهایی با همرزمانش ، از جانشین لشکر تا فرماندهان گردان و گروهان انجام داده است. بیش از ۲ سال، پیاده کردن مصاحبه ها زمان برده و بعد از حدود ۶ ماه توانسته این کتاب را منتشر کند. کتاب «زندگی با فرمانده» به صورت ۴ رنگ با ۸۰ تصویر سیره عملی و اخلاقی و معنوی "شهید خرازی" را بررسی کرده است. خاطرات خواندنی و جذاب و تصاویر منحصر به فرد این کتاب، این اثر را نسبت به بقیه آثار منتشر شده از "شهید خرازی" متمایز می کند. کتاب «زندگی با فرمانده» حاصل گفت وگو با همرزمان وی است که در عنوان هر کدام از مطالب، نام فردی که با وی مصاحبه شده آورده شده است. وصیت نامه این شهید فصل پایانی کتاب را تشکیل می دهد.📚 . . . @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ↘️ ↘️ «... یکی از ویژگی‌های جنگ ما که نابرابری‌ها را کنار زد، ابتکاراتی بود که در صحنه‌ی اتفاق افتاد. فرق ما با ارتش‌های کلاسیک دنیا در یک کلمه بود. اگر بخواهیم فرق ، ، فرماندهان گردان را با یک فرمانده کلاسیک ارتش دنیا، علاوه بر موضوعات معنوی و رفتاری بدانیم، کلمه "بیا و برو" بود. یعنی فرمانده‌ی ما در صحنه‌ی جنگ می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" ، امّا فرمانده‌ی کلاسیک می‌ایستاد عقب و می‌گفت: "برو". می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" تاثیرات زیادی داشت و فداکاری‌های بزرگی را آورد. لذا حجم شهدای فرمانده‌ی ما با هیچ جنگی قابل مقایسه نیست. در دوران جنگ تحمیلی، ۱۲ لشکر تازه‌تاسیس داشتیم. از ۱۲ لشکر تاسیسی زمان جنگ، ۷ فرمانده‌لشکرِ لشکرها شهید شدند. از ، چهار فرمانده لشکر، پشت سر هم به رسیدند. یعنی بعد از ، ، ، ، و بعد هم رسید به "حاج آقا کوثری" که شهید زنده هستند. در فرمانده گردان‌ها نزدیک به ۸۰ درصد شهید شدند. اگر خط شکنی و جلوایستادن نبود، این اتفاق نمی‌افتاد. وقتی فرمانده می‌گفت بیا، نقش آن فرمانده مانند یک ملکه زنبور عسل بود. لذا تمام زنبورهای عسل دور او جمع می‌شدند. امروز فقط اسوه و محبوب بچه‌های تهران نیست، او بیش از یک مرجع تقلید در کل کشور محبوب و مورد توجه است.» ✔ 📢 🏷 منبع نوشته: کتاب «حاج قاسم: جستاری در خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی» ، صفحه ۱۳۷ از مجموعه آثار به کوشش علی‌اکبر مزدآبادی. 📣 این نوشته، فرازی است از سخنرانی حاج قاسم عزیز در یادواره‌ی فرماندهان شهید ، اسفند ۱۳۹۱. 🪔 ◾ ✔ 🌸 📸 شناسنامه‌ی عکس: تهران - مقر ریاست جمهوری - سمینار فرماندهان سپاه - تیر ماه ۱۳۶۲ - ضیافت افطاری 🤗 💫 🍀 ⚘ شب شهادت - ۱۲ دی ۱۳۹۹ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ↘️ ↘️ «... یکی از ویژگی‌های جنگ ما که نابرابری‌ها را کنار زد، ابتکاراتی بود که در صحنه‌ی اتفاق افتاد. فرق ما با ارتش‌های کلاسیک دنیا در یک کلمه بود. اگر بخواهیم فرق ، ، فرماندهان گردان را با یک فرمانده کلاسیک ارتش دنیا، علاوه بر موضوعات معنوی و رفتاری بدانیم، کلمه "بیا و برو" بود. یعنی فرمانده‌ی ما در صحنه‌ی جنگ می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" ، امّا فرمانده‌ی کلاسیک می‌ایستاد عقب و می‌گفت: "برو". می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" تاثیرات زیادی داشت و فداکاری‌های بزرگی را آورد. لذا حجم شهدای فرمانده‌ی ما با هیچ جنگی قابل مقایسه نیست. در دوران جنگ تحمیلی، ۱۲ لشکر تازه‌تاسیس داشتیم. از ۱۲ لشکر تاسیسی زمان جنگ، ۷ فرمانده‌لشکرِ لشکرها شهید شدند. از ، چهار فرمانده لشکر، پشت سر هم به رسیدند. یعنی بعد از ، ، ، ، و بعد هم رسید به "حاج آقا کوثری" که شهید زنده هستند. در فرمانده گردان‌ها نزدیک به ۸۰ درصد شهید شدند. اگر خط شکنی و جلوایستادن نبود، این اتفاق نمی‌افتاد. وقتی فرمانده می‌گفت بیا، نقش آن فرمانده مانند یک ملکه زنبور عسل بود. لذا تمام زنبورهای عسل دور او جمع می‌شدند. امروز فقط اسوه و محبوب بچه‌های تهران نیست، او بیش از یک مرجع تقلید در کل کشور محبوب و مورد توجه است.» ✔ 📢 🏷 منبع نوشته: کتاب «حاج قاسم: جستاری در خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی» ، صفحه ۱۳۷ از مجموعه آثار به کوشش علی‌اکبر مزدآبادی. 📣 این نوشته، فرازی است از سخنرانی حاج قاسم عزیز در یادواره‌ی فرماندهان شهید ، اسفند ۱۳۹۱. 🪔 ◾ ✔ 🌸 📸 شناسنامه‌ی عکس: تهران - مقر ریاست جمهوری - سمینار فرماندهان سپاه - تیر ماه ۱۳۶۲ - ضیافت افطاری 🤗 💫 🍀 ⚘ شب شهادت - ۱۲ دی ۱۳۹۹ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ↘️ ↘️ «... یکی از ویژگی‌های جنگ ما که نابرابری‌ها را کنار زد، ابتکاراتی بود که در صحنه‌ی اتفاق افتاد. فرق ما با ارتش‌های کلاسیک دنیا در یک کلمه بود. اگر بخواهیم فرق ، ، فرماندهان گردان را با یک فرمانده کلاسیک ارتش دنیا، علاوه بر موضوعات معنوی و رفتاری بدانیم، کلمه "بیا و برو" بود. یعنی فرمانده‌ی ما در صحنه‌ی جنگ می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" ، امّا فرمانده‌ی کلاسیک می‌ایستاد عقب و می‌گفت: "برو". می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" تاثیرات زیادی داشت و فداکاری‌های بزرگی را آورد. لذا حجم شهدای فرمانده‌ی ما با هیچ جنگی قابل مقایسه نیست. در دوران جنگ تحمیلی، ۱۲ لشکر تازه‌تاسیس داشتیم. از ۱۲ لشکر تاسیسی زمان جنگ، ۷ فرمانده‌لشکرِ لشکرها شهید شدند. از ، چهار فرمانده لشکر، پشت سر هم به رسیدند. یعنی بعد از ، ، ، ، و بعد هم رسید به "حاج آقا کوثری" که شهید زنده هستند. در فرمانده گردان‌ها نزدیک به ۸۰ درصد شهید شدند. اگر خط شکنی و جلوایستادن نبود، این اتفاق نمی‌افتاد. وقتی فرمانده می‌گفت بیا، نقش آن فرمانده مانند یک ملکه زنبور عسل بود. لذا تمام زنبورهای عسل دور او جمع می‌شدند. امروز فقط اسوه و محبوب بچه‌های تهران نیست، او بیش از یک مرجع تقلید در کل کشور محبوب و مورد توجه است.» ✔ 📢 🏷 منبع نوشته: کتاب «حاج قاسم: جستاری در خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی» ، صفحه ۱۳۷ از مجموعه آثار به کوشش علی‌اکبر مزدآبادی. 📣 این نوشته، فرازی است از سخنرانی حاج قاسم عزیز در یادواره‌ی فرماندهان شهید ، اسفند ۱۳۹۱. 🪔 ◾ ✔ 🌸 📸 شناسنامه‌ی عکس: تهران - مقر ریاست جمهوری - سمینار فرماندهان سپاه - تیر ماه ۱۳۶۲ - ضیافت افطاری 🤗 💫 🍀 ⚘ شب شهادت - ۱۲ دی ۱۳۹۹ @yousof_e_moghavemat
📚 🏷 📦 📘 عنوان کتاب: (خاطراتی از ) از مجموعه کتابهای ، شماره ۱۲ به کوشش: محمدعلی صمدی ناسر: انتشارات یا زهرا(س) تعداد صفحه: ۲۲۳ نوبت چاپ: سوم - بهار ۱۳۹۷ قیمت: ۱۸۰۰۰ تومان. ☘ 🌸 📚 @yousof_e_moghavemat