eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩📣📢 🎞 سالروز چهار دیپلمات ایرانی در ۱۴ تیر ۱۳۶۱ در لبنان گرامی باد... : فرمانده ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) تقی رستگار مقدم: راننده و مسئول آموزش و تاکتیک لشکر سید محسن موسوی : کاردار سفارت ایران در لبنان کاظم اخوان : عکاس و خبرنگار جمهوری اسلامی ایران Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سردار در برنامه : «محسن رفیق دوست، شمخانی و محتشمی پور ، مانع مبادله و آزادی شدند...» @yousof_e_moghavemat
💕 🔵 ؛ مسئول واحد اطلاعات ۲۷ می گوید: ...با رفتیم پیش تا بلکه بتوانیم منصرفش کنیم. ملبس به لباس فرم بود. گفتم: حاج آقا، ما کوچک شماییم، بگذار ما به جای شما به این مأموریت برویم. هم با وجود این که خیلی ناراحت بود، سعی می کرد جلوی لبخند بزند. او هم اصرار کرد؛ اما انگار نه انگار؛ اصلا به التماس‌های ما توجهی نکرد. فقط آن نگاه عمیق و گیرای خودش را برای آخرین بار به ما هدیه کرد و با لحن شمردۀ همیشگی اش گفت: "حضرت امام به بنده امر کرده اند گزارشی از وضعیت جنوب را تهیه کنم و برای ایشان ببرم؛ لذا بهتر است خودم به این مأموریت بروم." بعد در حالی که دستم را می فشرد، گفت: «برادر سعید! دلتان با خدا باشد. به او توکل کنید. هرچه مشیت خداوند باشد، همان می شود. ... 📚 برگرفته از کتاب درخشان و ارزشمند ، نوشتۀ و ، صفحه ۷۹۷ @yousof_e_moghavemat
📷 صبح روز 14 تیر 1361، سوریه، پادگان زبدانی - از راست: ( ، سعید قاسمی (پشت به دوربین)، شهید محمدابراهیم همت، تقی رستگار مقدم) @yousof_e_moghavemat
💐🌷🌹🌺🌸 « اگر #ششا یاد کنید، آنها هم شما را نزد اباعبدالله الحسین علیه السلام یاد می کنند.» #سفرمانده سلحشور و رشید #ل_علی_ابن_ابی_طالب (ع) قم @yousof_e_moghavemat
📣 سه نکته مهم در مورد (ع) از دیدگاه رهبر معظم انقلاب: « در مورد امام زمان عجل الله له الفرج و سلام الله علیه 🔹 نکتۀ اول اینکه این بزرگوار «داعی الله» است. نگاه به آن بزرگوار، وسیله ای است برای عرض ارادت و عبودیت به درگاه حضرت حق متعال. 🔹 دوم اینکه نام این بزرگوار و یاد ایشان دائماً به ما یادآوری می کند که طلوع خورشید حق و عدل در پایان این شب ظلمانی قطعی است. یاد علیه السلام نشان دهندۀ این است که خورشید طلوع خواهد کرد؛ روز خواهد آمد. 🔷 نکتۀ سوم این است که ما مأمور به انتظاریم؛ یعنی چه!؟ به معنای مترصّد بودن است. در ادبیات نظامی یک چیزی داریم به نام ؛ یعنی . باید آماده باش باشیم. انسان مؤمن و منتظر آن کسی است که در حال آماده باش است. باید من و شما آماده باشیم. آماده باش خیلی مهم است. به این معناست.» @yousof_e_moghavemat
📣 بیانیۀ خبرگزاری ایرنا در روز ۱۴ تیر ۱۳۹۸ به مناسبت سی و هفتمین سالگرد اسارت و سه همراهش www.irna.ir/news/83382059/ ⬅️ دراین پست بخوانید @yousof_e_moghavemat
📣 نماز یکشنبه های ذی القعده فراموش نشود؛ دوستان حتماً بخونید چون خوندنش واقعا حال معنوی و خوشی به انسان دست میده!!☺️ @yousof_e_moghavemat
مروری بر ✅ بزرگ ترین عملیات زرهی نظامی نیروی زمینی پس از جنگ جهانی دوم 🔶 پس از جنگ جهانی دوم، «عملیات رمضان» به عنوان یکی از بزرگترین عملیات‌های زرهی نظامی نیروی زمینی به شمار می‌رود. پیروزی در این عملیات می‌توانست بهترین فرصت برای پایان دادن به جنگ باشد. ⬅️ ادامۀ مطلب را در اینجا بخوانید. http://dnws.ir/353552 @yousof_e_moghavemat
😅 😂 ✅ 💌 « ده نفر بودیم. ، ، اسماعیل قهرمانی، نصرت الله قریب، بنده و... سوار یک تویوتا بودیم. مسیر ما به طرف شمال کانال پرورش ماهی در بود. کمی که پیش رفتیم، دیدم که لولۀ توپ ها رو به سمت جاده آرایش گرفته و دارند به سمت خودی شلیک می کنند. تعجب کردم. از پرسیدم: اینا کین؟ گفت: «باید بچه های زرهی امام حسین (ع) باشند.» گفتم: دلیلی نداره که اینا این طرفی پدافند کنند؛ باید جلوتر پدافند کنند. چشممان که به انبوه تانک و ادوات افتاد، به راننده گفت: «نگه دار!» پیاده شدیم. به طرف خاکریز رفتیم تا سر از وضعیت منطقه دربیاوریم. در همان لحظه، یک استیشن تویوتا لندکروزر را دیدیم که به سرعت، به سمت ما می آید. از خاکریز جدا شدیم، رفتیم و با علامت دست، جلوی آن را گرفتیم تا وضعیت منطقه را از سرنشینان این خودرو جویا شویم. ماشین ایستاد. سه نفر بودند. جلوتر که رفتیم، دیدیم هر سه اند و افسر درجه دار!😮 هر دو طرف، از دیدن یکدیگر حسابی متعجب بودند. آنها مسلّح بودند، در حالی که بین ما فقط بود که یک قبضه کلت به کمر بسته بود. تا ما فارسی حرف زدیم، راننده گازش را گرفت و به سرعت برق در رفت!😨 با سروصدای ما و ماشین فراری، هایی که آن طرف خاکریز بودند، از سنگرهایشان بیرون آمدند. تازه فهمیدیم آنها آنجا را بازپس گرفته اند و ما در قلب نیروهای دشمن هستیم. بی درنگ به سمت تویوتا رفتیم. در این گیر و دار، ها به طرف نفربرهایشان می رفتند تا پیش از خارج شدن ما از منطقه، راه را بر ماشین ما ببندند و دستگیرمان کنند.😕 صیّاد استارت زد و وانت روشن شد. بچه ها در حال سوارشدن بودند که ماشین به سرعت حرکت كرد، این در حالی بود که سربازان مسلح دوان دوان به سمت ما می آمدند و دستپاچه فریاد می زدند: قِف! قِف! ( ایست، ایست! )🚫 مصیبت وقتی بیشتر شد که دیدیم ماشین نمی تواند از روی خاکریز عبور کند.سریع پریدیم پایین و همه دستپاچه و پُرزور، هل دادیم و...در یک چشم به هم زدن، آنجا را ترک کردیم. چندصدمتر که دورتر شدیم، ها شروع به تیراندازی کردند. هیجان زده به آنها نگاه می کرد و از ته دل می خندید.😂 ✍ به مناسبت سالروز در ۲۲ تیرماه ۱۳۶۱ 📄 📔 با اختصار از کتاب به روایت سردار جعفر جهروتی @yousof_e_moghavemat