🛑چند پیشنهاد عالی برای دوستانی که دنبال شعر خوب هستند:
🍃بهترین اسم خدا بی برو برگرد علیست
کانال اشعار #مسعود_یوسف_پور
@yosefpoor_ir
🍃نزدیکترین راه به الله حسین است
نزدیک ترین راه به ارباب ، رقیه
کانال اشعار #مجتبی_خرسندی
@Mojtaba_khorsandi
🍃هم مادر و مادربزرگم خانهدارند
این شغل مادرزادیام را دوستدارم
کانال اشعار #زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
🍃«جمهوری اسلامی ایران حرم است»
آری، ما هم مدافعان حرمیم
کانال اشعار #علی_سلیمیان
@alisalimian_poem
🍃به دست دامن خود را تکاندهای و که گفته
ابوتراب تفقد به این غبار ندارد
#سعیده_کرمانی
@kaftarchahiemamreza
🍃نیافتم لب میگون ، سراغ باده گرفتم
حلالِ من نشدی منّت از حرامکشیدم
#عاصی_خراسانی
@ASI_khorasani
🍃کانال شکوفه های خیال
@shokofeha_ye_kheal
🍃انجمن ادبی #مطلع
@anjoman_matla
🍃گزیده اشعار #صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
🍃کانال شعر دعبلانه
@debelane
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
کانال اشعار تعدادی از شاعران اصفهان در پیامرسان ایتا:
مهدی جهاندار:
👉 https://eitaa.com/mehdi_jahandar
محمد خادم:
👉 https://eitaa.com/khadempoet
داود رحیمی:
👉 https://eitaa.com/davud_rahimi
زهرا سپهکار:
👉 https://eitaa.com/zahra_sepahkar
علی سلیمیان:
👉 https://eitaa.com/alisalimian_poem
شهاب مرادی:
👉 https://eitaa.com/shahab12moradi
محمدحسین ملکیان:
👉 https://eitaa.com/farazmalekianpoet
صادق میرصالحیان:
👉 https://eitaa.com/hiiiist
محسن ناصحی:
👉 https://eitaa.com/nasehi_mohsen
در حال تکمیل...
هدایت شده از شعر انقلاب
جلّاد
این بود زن و زندگی و آزادی؟!
این بود شعار میهن و آبادی؟!
ای دشمن پنهان شده پشت سر جهل
ما از تو ندیدیم به جز جلّادی
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #حادثه_تروریستی_شیراز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خدا کند پسر من تو را اسیر نبیند
به روی پیکر تو ردّ خون و تیر نبیند
همیشه سبز و تناور، تو را جوان و دلاور
عصا بهدست و تکیده، خزان و پیر نبیند
جهان به همّت و ایمان و بقچههای پر از نان،
شناسدت به همینها و گوشهگیر نبیند
هزار آیهی باران، هزار سورهی دریا
لب تو را به عطش هیچ کس کویر نبیند
ستمکشیده و زانوزده مقابل ظالم
شبیه دور رضاخان تو را حقیر نبیند
کجاست امنیّت کودکم میان حرمها
چه لطمهها که از این فتنهی اخیر نبیند
قرارگاه حسینی! بگو به دشمنت این را
به خواب هم دگر ایران سربهزیر نبیند
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرگ است کمین دارد و ناگاه بیاید
چوپان که در این غائله کوتاه بیاید
پیراهن خونین عزیزی ست بگیرید
یوسف، ننشینید که از چاه بیاید
آن قدر غریبی تو به تشییع که در شهر
آهسته صدای قدم آه بیاید
باید به مسلمانی این طایفه شک کرد
آنگاه که با دشمن خود راه بیاید
فریاد که تقویم پر از جای گلوله ست
پشت سر هم جمعه ی جانکاه بیاید
رسواترِ قبل است منافق پس از این خون
برخیز، قرار است که خونخواه بیاید
سروی جلوی چشم دماوند قدافراشت
غیرت نکند باز که کوتاه بیاید
#زهرا_سپهکار
#شهید_فخری_زاده
...
یلدا بهانهایست که من باورم شود
یک لحظه هم چقدر مهمّ ست بودنت
#زهرا_سپهکار
#شب_یلدا
@zahra_sepahkar
برای آیت الله مصباح یزدی
صبر و بصیرت هم منافاتی ندارد
عشق و فقاهت هم منافاتی ندارد
تو لحظه لحظه زندگی را دوست داری
این با شهادت هم منافاتی ندارد
چون انقلاب امروز اگر مظلوم باشی،
در عین قدرت هم منافاتی ندارد
پیوسته در آماج تیر طعنه بودن
با استقامت هم منافاتی ندارد
فریادت ای علّامه ثابت کرد این را
دین با سیاست هم منافاتی ندارد
همواره با نور ولایت گرم بودن
با عصر غیبت هم منافاتی ندارد
ای نام تو مصباح و آئین تو مفتاح
نام و مرامت هم منافاتی ندارد
#زهرا_سپهکار
#مصباح_یزدی
@zahra_sepahkar
پرچم میهن
نه تنها نگاهش به زنگ در است
زن منتظر، منتظرپرور است
زن منتظر دختر یاسهاست
گل رازقی را خودش مادر است
بلند آیت مهر و آرامش است
ولی عاشق سورهی کوثر است
گل سرخ چادرنمازش یقین
به هر صبحدم عهد را از بَر است
به گریه اگر کودکش آب خواست
به زیر لبش روضهی اصغر است
از این اربعین کوله را بسته است
که دلشورهاش هم خودش محشر است
جهاد زنان، یاری زینب است
جهاد زنان، چشمهای تر است
جهاد زنان فرق دارد کمی
همین خانهی سادهاش سنگر است
تو ای منتظر! مادرم! میهنم!
پّر چادرت پرچم کشور است
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
🌟برگزیدگان بیست و چهارمین کنگره ملی شعر دفاع مقدس معرفی شدند
https://fars.iqna.ir/fa/news/4118487/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF
هدایت شده از انجمن ادبی کلمات
🔹 شرکت تعدادی از اعضای انجمن کلمات در دوره آموزشی شعر کلک خیال
تهران-بهمن ۱۴۰۱
@kalemaat
هدایت شده از فاطمه عارفنژاد
عکاس ماهر است و خود سوژه شاهکار
در قاب عکس پنجره زیباست روزگار
باران زدهست و از نفس خاک میوزد
عطر هزارسالهٔ یک شعر ماندگار
از مرز باغ رد شده بوی گلاب و گل
ماندهست در محاصرهٔ بوتهها حصار
گیسو به باد داده دوباره درخت سیب
از شرم و شور سرخ شده گونهٔ انار
از بس نسیم سر به سر او گذاشته
چین خورده باز دامن آبی آبشار
پیک بهار آمده، آورده با خودش
شادی برای آدمیانِ به غم دچار
بیدار شو! فقط دو سه دم مانده تا طلوع!
سرسبز شو! فقط دو سه گل مانده تا بهار!
چشمانتظار آمدنش ایستاده کوه
آغوش باز کرده افق تا کی آن سوار…
***
یاد تو ای همیشهبهارم، همیشگیست
آخر مرا به غفلت تقویمها چکار؟
نیلوفر و بنفشه و مریم فقط یکیست!
گلها همه تواند که با نام مستعار…
#فاطمه_عارفنژاد
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🌺 بهاریه
ستم به روی ستم، بار میشود هر روز
و احتمال تو بسیار میشود هر روز
به انتظار، فقط جمعهها نمیماند
کسی که از تو خبردار میشود هر روز
قرار آمدنت پخش میشود در شهر
و تیتر اول اخبار میشود هر روز
بهار، عادت تقویم میشود هر فصل
و این بهاریه تکرار میشود هر روز
زمان به پنجره لبخند میزند هر صبح
زمین از آینه سرشار میشود هر روز
به شوق اینکه تو را یک نظر نگاه کنند
قیامتی سر بازار میشود هر روز
نماز، جعفر طیّار میشود هر شب
جهاد، میثم تمّار میشود هر روز
سلام و نور به هر خانه میشود ابلاغ
امید و عاطفه احضار میشود هر روز
صفا و پاکی و ایثار میشود آسان
فریب و فاصله دشوار میشود هر روز
عدالت است که جای شکوفه در هر باغ؛
محبّت است که انبار میشود هر روز
هرآن فقیر که در هرکجای عالم هست
رفیق سفرهی افطار میشود هر روز
کسی که تابش فجر تو را نمیبیند
قسم به عصر، زیانکار میشود هر روز
تو آفتابتر از آفتاب در پس ابر
اگرچه بودنت انکار میشود هر روز
علم به دست علمدار میرسد آخر
امیر، قافلهسالار میشود هر روز
#شعر_مشترک
#امام_عصر_علیهالسلام
#زهرا_سپهکار
#مهدی_جهاندار
@mehdi_jahandar
هدایت شده از شعر انقلاب
مثل اذان لحظۀ افطار
مثل شروع نمنم باران
بر تشنهگلدان لب ایوان
قدر تمام لحظهها جاری
قدّ تمام موجها طوفان
مثل اذان لحظۀ افطار
مثل سرور نیمۀ شعبان
چون بوی دستان پدر وقتی
در لای سفره میگذارد نان
گرچه کمی اینروزها دلتنگ
امّا به این برکت قسم خندان
امن و امان چون چادر مادر
وقتی پناه بیکسیهامان...
چون متن یک اعلامیه پر شور
مثل شعاری در دل میدان
مثل شکوفه آخر بهمن
تقویمها را کرده سرگردان
مثل شهیدان در تب تشییع
بر شانهها سنگین ولی رقصان
چون رود مرزی بر خودش حسّاس
با غرّشِ بیگانه در طغیان
سرخ و سفید و سبز بر قلّه
سرخ و سفید و سبز در جولان
ای روزهای خوبِ پیش از این
ای روزهای نابِ بعد از آن
ای سروِ سرسبز چهلساله
گنجشکها بر شاخهات مهمان
آزادیات چون صحن آزادی
آرامشت لبخند دربانان
اینسوی پرچم یاحسین، آنسو
جمهوری اسلامی ایران
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شعر_پایداری | #ایران_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
#روایت_دیدار
🌷 شعر بدون نوبت
ربِّ أدخلنی مُدخلَ صِدق؛ و لالههایی که به استقبال صف کشیده بودند. پایشان در این خاک محکم بود. لالههایی به رنگ آرمان شهیدان. و این جور وقتها که پای تو سست میشود برای رفتن" از خود پلی بساز برای عبور خویش"(افشین علاء).* این چند قدم تا حسینیه همه از هم سراغ شعرخوانیها را میگیرند و روی شانههای یکدیگر خیره میشوند تا ردّ همای سعادت را بجویند."او ترانی گفت و دیدم لن نمیآید به من"(حسن خسروی وقار). و اینک حسینیه که دور تا دور، کاشینوشتههای کبودش، سلامی است به محضر حضرت مادر. "هر یک نشسته گوشهای از خوان مادرم"(الهام صفالو). در صف نماز خود را بین شاعرانی میبینی که یک سروگردن بالاترند از تو و طنین هیچ در گوشت میپیچد. "همین هیچم همین هم بر درت کم ادعایی نیست"(علیمحمّد مؤدب). در آرامش طوفانِ قبل از آمدن راهبر، مسئولان جلسه قرارهایی میگذارند که با آمدن او همهی قرارها به هم میریزد و شاعران مشتاق برمیخیزند به عربی و ترکی ولری و فارسی با صدای بلند به شعرخواندن."هجوم صداها از این سو از آن سو"(محمدجواد شرافت). تو هم برخاستهای و خیز گرفتهای که شعرت را بین شعرهای بدون نوبت بخوانی: "من یک زنم….". که ناگهان اذان.
به دوستانت میسپاری یادت بیندازند مسافری در این خانهی پدری! و نماز مسافر، شکسته. چرا که نماز پشت سر ولایت، تمام و کمال است. موقع سجده چشمت به زیلوی آبی یزدبافت میافتد و یاد مستندی که چندی پیش دیدهای میافتی؛ که سلول رهبر با همینها مفروش بوده." فرشی ز دل شکسته انداختهام"(میلاد عرفانپور). بر سر افطار در دلت میگویی نکند فقط خودت این میان رسوا شدهای و چشمهای دیگر شاعران را نگاه میکنی" تا در آن آئینهها اشک شعف را بنگری"(محمّدحسین انصارینژاد). از سر سفرهی افطار بلند میشوی"کم بود نان سفرهاش امّا حلال بود"(علیرضا نورعلیپور). لقمهی نان و مرغی را به تبرک برمیداری و به دنبال شمارهی صندلیات میگردی و آرزو میکنی نزدیکتر باشد به "فی مقعد صدق". پس از درخواست دستهجمعی خواهران برای نزدیکتر شدن به ایشان قبل از رسمی شدن جلسه، خودت را در چند قدمیشان میبینی . میشنوی کسی میگوید که توسّل به آرمان علیوردی او را به توفیق این حضور رسانده که "بل أحیاءٌ…". وقتی در جواب سلام رساندنها میگویند سلام و اخلاص مرا به مردم شهر و دیارتان برسانید، بوی یاس در همه جا میپیچد و دلت قرص میشود که این همه نشانه از سر اتفاق کنار هم ننشستهاند."هر چه بینی از او نشان دارد/برترین شان بینشان زهراست"(یوسفعلی میرشکاک). پردهی سبزی که در زاویهی دیدت است کنار میرود و نوهی راهبر، آهسته سرک میکشد که شاید ببیند شاعرانی که "فی کلّ وادٍ يهيمون" نیستند و اهل "ذکروالله کثیرا"هستند، چه شکلیاند! و تویی که تا آن وقت، خودت را هم از یاد برده بودی، آرزو میکنی کاش فرزندانت بودند و این شعاع آفتاب را از نزدیک میدیدند و گرمای زندگیشان تضمین میشد."و چشم کودک من سوی آفتاب من است"(فائزه زرافشان). بدون اضطرابِ شعرخوانی و فارغ از دوجهان گوشهای به تماشا نشستهای."در شمار ارچه نیاورد کسی حافظ را /شکر…" که ناگهان نوبت به همسرت میرسد. داری در ذهنت یکییکی غزلهای تازهاش را مرور میکنی که چه خواهد خواند، و او در کمال ناباوری نوبتش را به خانمهای جلسه میدهد. صلوات بلند خانمها قبل از آنی که آقای مجری موافقت یا مخالفتی ابراز کند، مهر تأئيد این پیشنهاد میشود. هنوز در ذهنت داری سبکسنگین میکنی از بین خانمها، کرباسی یا مهرابی یا جوشقانیان یا فروغی کدام مقدّمند در این به خط مقدم رفتن، که "آهسته در گوشم کسی گفت اسم شب صبح است"(محمدمهدی سیار). و مجری نام تو را صدا میزند.
یکی از معانی بیت، خانه است و امشب در این بیت، حضور خانواده تجلی پیدا کرد و تو بیخیال از قضاوت دیگران میخوانی:"من همسر مردادیام را دوست دارم".
"بگذار بر من تهمت مستی ببندند/مردم چه میدانند شاید خورده باشم".(قادر طهماسبی).
در سخنرانی کوتاهِ بعد از شعرخوانیهای بلند، راهبر اشاره میکند به شعری که دربارهی زن خوانده شد، با عبارت: "و چقدر هم خوب"؛ و تو هنوز در هیجانی که منظورشان شعر زیبای فائزه زرافشان است یا شعر تو : "من یک زنم آزادیام را دوست دارم". و تأكید میکنند که از این دست شعرها زیاد باید اتفاق بیفتد.
و در همان سخنرانی 20 دقیقهای از 300 دقیقهی دیدار، یاد آرمان عزیز، میکنند که در این تاختوتازها صحنه را درست شناخت و چه اثرگذار احساس تکلیف کرد .
و باز در أخرجنی مخرج صدق، لالهها را میبینی که دم در به بدرقه ایستادهاند و هوای سرو تناور باغ را دارند و شب از سرخیشان چیزی نکاستهاست. "گفتی میان آتش عشقم چه میکنی/گفتم خلیل بین گلستان چهمیکند"(رباب کلامی).
* (شعرهای خوانده شده در جلسه)
#زهرا_سپهکار
👉 @zahra_sepahkar
🌱 در خانه
من یک زنم آزادیام را دوستدارم
ایرانیام، آبادیام را دوستدارم
در سایهای مردانه دلگرمم به فردا
من همسر مردادیام را دوستدارم
هم مادر و مادربزرگم خانهدارند
این شغل مادرزادیام را دوستدارم
مُهر مرا از جانمازم باز برداشت
با کودک خود شادیام را دوستدارم
میگیرمت ای بچّهآهوی گریزان
آهویی و صیّادیام را دوستدارم
دور اتاقش عکسهایی از شهیدان
سرو دهههشتادیام را دوستدارم
در شهر، آزادی اسیر این و آن است
در خانهام آزادیام را دوستدارم
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
هدایت شده از سیدخندان
امشب کی سیدخندانه؟!
📎 سیدخندان 😁
🕘 ساعت ۲۳:۰۰
📺شبکه دو سیما
🔁 بازپخش روز بعد
🕝 حوالی ۴:۴۵ و ۱۷:۲۰
❇️ @seyedkhandaan_tv
هدایت شده از سیدخندان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یک زنم، آزادیام را دوست دارم
🎙 شعرخوانی زهرا سپهکار
📎 سیدخندان 😁
🕘 ساعت ۲۳:۰۰
📺شبکه دو سیما
🔁 بازپخش روز بعد
🕝 حوالی ۴:۴۵ و ۱۷:۲۰
❇️ @seyedkhandaan_tv
حماسیترین داستانم تویی
به هر داستان، قهرمانم تویی
نشان شجاعت به بازوی توست
به غیرت، جهانپهلوانم تویی...
#زهرا_سپهکار
#شهید_الداغی
@zahra_sepahkar
هدایت شده از شعر انقلاب
مرزبانم تویی
حماسیترین داستانم تویی
به هر داستان، قهرمانم تویی
نشان شجاعت به بازوی توست
به غیرت، جهانپهلوانم تویی
سراپا مسلّح به ایمان و عشق
سراسر دل مهربانم تویی
همه شهر، امن و امان است شب
به گوش سحرها اذانم تویی..
توانا و باعزّت و استوار
من ایرانم و مرزبانم تویی
همه مرزبانان سلیمانیاند
سلیمان این داستانم تویی
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شهدای_مرزبان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شهرستان ادب
36.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش صدا و سیما از دومین اردوی دورۀ دهم آفتابگردانها
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
#آفتابگردانها
#شهرستان_ادب
#دوره_دهم
#صدا_و_سیما
@shahrestanadab
هدایت شده از شعر هیأت
#قیام_مسجد_گوهرشاد
#حجاب
#غزل
🔹گلهای معطّر🔹
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی
زیر چکمه بوی گلهای معطّر داشتند
دست بر ماشه نمیبردند این قزّاقها
شرم اگر که از حرم نه، از کبوتر داشتند..
لحظهای قبل از صدای وحشی فرمان تیر
کودکانی در کنار خویش مادر داشتند
چشم کاشیهای فیروزه به گنبد خشک شد؟
یا از اوّل طرح اِسلیمیِ پرپر داشتند؟
در وصیّتنامۀ سرخ شهیدان دیدهای؟
جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند
📝 #زهرا_سپهکار
🌐 shereheyat.ir/node/5286
✅ @ShereHeyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 هجوم چکمهها خشکید؛ چادرها ولی باقی است
جهان را قصّهی کوتاه گوهرشاد میگیرد...
🎥 نماهنگ مستوره
🖋 شاعر: زهرا سپهکار
@zahra_sepahkar
آئین وهب
باید کلمات اصل و نسب داشتهباشد
تا هم غم و هم شور و طرب داشتهباشد
بر خاک بیفتد سر و بر نیزه بروید
هیهات که چشمی به عقب داشتهباشد
تکیه زده بر ماه محرّم همه عالم
این نخل عزا کاش رطب داشتهباشد
میجوشد و سیراب کند هر عطشی را
آن چشمه که نام تو به لب داشتهباشد
بیاذن به هر مجلسی از چشم میافتد
هر قطرهی اشکی که ادب داشتهباشد
بر دین حسین است، به آئین حسین است
دل کاش که آئین وهب داشتهباشد
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar