eitaa logo
هفته‌نامه زن روز
717 دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
129 ویدیو
1.5هزار فایل
کانال رسمی هفته‌نامه «زن روز» قدیمی‌ترین نشریه فرهنگی اجتماعی زنان ارتباط با ادمین: @zaneruz97
مشاهده در ایتا
دانلود
هفته‌نامه زن روز
نگذاریم فراموش شود مریم جهانگیری زرگانی داشتم فیلمی از دو کودک اهل غزه تماشا می کردم. دو برادر که یکی شان دوسه ساله و دیگری نهایتاً پنج شش ساله بود. سر پسرک کوچک تر روی پای برادر بزرگ ترش بود. اشک می ریخت و میان هق هق گریه نام پدر را می آورد. آن دیگری در سکوت برادرش را در مصیبت شهادت پدر تسلی می داد. هیچ بزرگ تری اطراف شان نبود. کسی دلداری شان نمی داد. کسی نبود که بغل شان کند و یک قطره آب بهشان بدهد و با لحنی کودکانه و آرامش بخش بهشان بگوید: «نترس. من اینجام. خودم مواظب تونم...» و من مثل همیشه خواهرزاده هایم آمدند جلوی چشمم. تصورشان کردم پدر و مادرشان شهید شده اند. تصورشان کردم که گرسنه، تشنه و ترسیده هم دیگر را بغل گرفته اند و زار می زنند و حتی خودم هم نیسم که محکم بغل شان کنم و زیر گوش شان بگویم: «خاله نمی ذاره آب توی دل تون تکان بخوره.» و دیدم چه رنج عظیمی‌ست حتی برای آدمی به سن و سال من چه رسد به کودکی چند ساله. و این حادثه ی کربلاست که در زمان جاریست. در غزه هر ماه، محرم و هر روز، عاشوراست. هر روز پدرها و مادرها به خاک و خون کشیده می شوند. هر روز کودکانی از گرسنگی و تشنگی یا هجوم بمب ها شهید می شوند. هر روز پدری تن بی سر فرزندش را از زیر آوار بیرون می کشد و هر روز نگاه بهت زده ی مادری به گهواره ی خالی نوزادش می ماند. و راستش را بخواهید از اینکه کاری از دستم برنمی آید عصبانی ام. اما واقعاً برای مردم غزه چه می توانیم بکنیم؟ من و شما بانوی دغدغه مند ایرانی چه کاری از دستمان برمی آید؟ شاید بهترین کار این باشد که زبان آن ها باشیم. نزدیک یک سال است که غزه زیر هجوم وحشیانه ی بمب های صهیونیست هاست و بزرگ ترین خطر این است که جنایات رژیم صهیونیستی در غزه برای مردم دنیا عادی شود. سرمان گرم زندگی روزانه شود و به فکر خوراک و لباس و تفریح و سفر و... خودمان باشیم و اصلاً یادمان برود رژیم صهیونیستی تا امروز به ازای هر شهروند غزه، ۳۶ کیلو بمب روی باریکه ی غزه ریخته است. پس اگر زبان خارجی بلد هستید، اگر صفحه ی مجازی فعالی دارید، اگر جایی مشغول هستید و مخاطبانی دارید که به شما توجه می کنند، زبانِ مردم مظلوم غزه باشید. نگذارید جنایت رژیم صهیونیستی رنگ ببازد و مظلومیت مردم غزه و رنج عظیم شان فراموش شود. حتی اگر یک نفر در این دنیا با روشنگری ما توجه اش به فاجعه ی غزه جلب شود، ما به رسالت مان عمل کرده ایم. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
زن و شوهر محرم اسرار هم باشند آیت الله جوادی آملی زن و شوهر آبروی یكدیگر را باید حفظ بكنند و محرم یكدیگر باید باشند، اسرار یكدیگر را برای پدر و مادرشان هم نقل نكنند همان طوری كه لباس آبروی آدم را حفظ می‌كند و انسان را از سرد و گرم زمانی و زمینی حفظ می‌كند زن و شوهر باید یكدیگر را از سرد و گرم حوادث روزگار حفظ بكنند ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾ @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
برخی از عوامل ایجاد ناباروری در مردان به نقل از مهر، بهرنگ آبادپور متخصص جراحی کلیه، مجاری ادراری گفت: اسپرم سازی به طور طبیعی در دمایی پایین تر از دمای بدن انجام می شود. قرار گرفتن مداوم و طولانی مدت در معرض گرما می تواند به اختلال در تولید اسپرم منجر شود. برای مثال، افرادی که در نزدیکی کوره های صنعتی، تنورها یا فرها کار می کنند، در معرض خطر ناباروری قرار دارند. آبادپور در ادامه به مشاغل مرتبط با مواد شیمیایی پرداخت و افزود: مواد شیمیایی می توانند از طریق مکانیسم های مختلف بر تولید اسپرم تأثیر بگذارند. این سموم به سه گروه تقسیم می شوند. گروه اول، شامل فلزات سنگین مانند سرب، جیوه و کادمیوم است. گروه دوم، سموم موجود در حشره کش ها هستند که می توانند از طریق تنفس وارد بدن شده و بر تولید اسپرم تأثیر بگذارند. گروه سوم، شامل سموم موجود در مواد پتروشیمی مانند بنزن و مشتقات آن است. افرادی که در صنایع مرتبط با این مواد فعالیت می کنند، در معرض خطر ناباروری هستند. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
«إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ. (به خاطر بیاور) هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت: «یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانی که تو را با» روح القدس «تقویت کردم؛ که در گاهواره و به هنگام بزرگی، با مردم سخن می‌گفتی؛ و هنگامی که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامی که به فرمان من، از گل چیزی بصورت پرنده می‌ساختی، و در آن می‌دمیدی، و به فرمان من، پرنده‌ای می‌شد؛ و کور مادرزاد، و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من، شفا می‌دادی؛ و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده می‌کردی؛ و هنگامی که بنی اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم؛ در آن موقع که دلایل روشن برای آنها آوردی، ولی جمعی از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست!» (سوره مبارکه مائده، آیه ۱۱۰) @zane_ruz
این تصویر، ویترین فروشگاه هایی از ملزومات حجاب در آمستردام هلند است. که هر روز در حال افزایش است. چون متقاضی در حال افزایش است. حجاب در جهان در حال گسترش است. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
گشت و گذار در عجایب دنیا @zane_ruz
گرتا تونبرگ، مشهورترین فعال محیط زیست به خاطر اعتراض به جنایات صهیونیست‌ها در دانمارک دستگیر شد. خوشا فعالان محیط زیست که به جای ادا اطوار، کف میدان پیگیر عدالت‌اند. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
جنگ ستارگان کیمیا یحیایی‌فر مریم ابراهیمی شهرآباد خورشید خانه است و مادر مرکز آن و فرزندان ستارگانی که حول محور مادر می‌چرخند و بندِ منظومه شمسی مادرند. خورشید همیشه به فکر ستارگانش هست و با آنها دشمنی ندارد، گیر دادن هایش، امر و نهی‌هایش، مخالفت کردن‌ها و کنترل‌هایش و حتی دمپایی‌هایی که به سرعت نور به طرفت پرت می‌کند، همه و همه در مدار مهربانی و محبت‌های مادرانه اوست، مادر چون خورشید است و با همه اخم و سخت‌گیری و نقد و انتقادهایش، نور خانه و تمثال خدا روی زمین است... . دختر، تک ستاره ی درخشان قلب مادر، خوب میداند که نور خود را مدیون خورشید خانه است… اما گاها جنگ ستارگان، جرقه های جدل را به هوا می خیزاند و منظومه ی همیشگی مادر دختری را می لرزاند! طنز دنباله‌دار امسال مجله‌ی ما ماجرای همین جنگ ستارگان است که یکبار از زبان دختر و یکبار از زبان مادر روایت می‌شود... @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
بسم الله الرحمن الرحیم... ✨🪴دو هزار و هشتصد و هفتاد و ششمین شماره هفته نامه فرهنگی اجتماعی «زن روز» منتشر شد🪴✨ آنچه در این شماره می‌خوانیم: 🌼وقتی کتک می‌زنی! 🌺به نام آبادی برای ویرانی 🌸مکمل‌های بدن‌سازی در آقایان سبب ناباروری می‌شود 🧵ضمیمه کاردستی 🌻و بخش‌های متنوع آموزشی، علمی، داستان و... 🍃شما می‌توانید مجله «زن روز» را به قیمت پنجاه هزار تومان از روزنامه‌فروشی‌ها و یا نسخه الکترونیک آن را از طریق اپلیکیشن طاقچه به قیمت بیست و پنج هزار تومان تهیه نمایید🍃 ✨همچنین برای داشتن اشتراک مجله با شماره تلفن 02135202278 تماس حاصل فرمایید.✨ | عضو شوید 👇 https://eitaa.com/zane_ruz
بسم الله الرحمن الرحیم... 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺 سلام! صبح زیبای یکشنبه‌تون به‌خیر و خوشی ان شاالله. فرا رسیدن فصل رنگ‌های زیبا بر شما مبارک🍂🍁 @zame_ruz
هفته‌نامه زن روز
جنجال بیتل‌ها در مجلس شورای ملی نیلوفر حاج قاضی فاصله گرفتن ، فراموشی می آورد. حفره های عمیق به ابعاد ده ها یا صدها سال باعث می شود تصور کنیم برخی موضوعات مربوط به زمان حال است و در گذشته شرایط به گونه ای دیگر بوده است. اما گردشی میان صفحات کاهی زن روزهای قدیمی کمی باورهایان را راجع به گذشته دستکاری می کند و ما را دوباره به این باور می رساند که انگار همیشه آش همان آش است و کاسه همان. موضوعی که در حدود ۶۰ سال پیش و در نبود زیرساgت های لازم فرهنگی در جامعه ی آن دوران بحران آفرینی می کرده‌ایم است، متأسفانه امروزه نیز با کم توجهی برخی مسئولان به محاق فراموشی رفته است. گذری بر یکی از شماره های مجله زن روز چاپ شده در نیمه ی دوم سال ۱۳۴۳ ما را بیشتر با مطالبات همیشگی دختران جوان آشنا می کند. این که غریزه، غریزه است اما متولیان فرهنگی و نهادهای معرفتی یک جامعه همچنین نهاد خانواده برایش چه تدارکاتی دیده اند تا غریزه را در مسیر درست هدایت کنند. @zane_ruz ارتباط با ادمین @zaneriz97
انگار قرار بوده است صفحات آغازین مجله به موضوعات جنجالی اجتماعی در حوزه ی زنان بپردازد. فیلمی اکران شده از گروه بیتلز، موجی را میان قشر نوجوان و جوان ایجاد کرده و جوانان با ادعای پیروی طبیعی از غرایز با این گروه هم نوائی می کنند. موضوعی که سبب واکنش مجلس شورای ملی آن دوران نیز شده است. با هم سطرهای زن روز نیمه ی دوم ۱۳۴۳ را مرور می کنیم: «آقای حاذقی (یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی) در مجلس شورای ملی گفت: «يك مادری آمد به منزل من و گفت من به دخترم می گویم که وقتی صبح به مدرسه می روی لازم نیست آرایش کنی لازم نیست پای بی جوراب بروی.» در جوابم گفت: «جلوی چشم سایرین خجالت می کشم چون آن ها با بزك و توالت می آیند ، زیرا که خانم معلمه ها و آموزگارها خودشان این کارها را می کنند بدون جوراب و با آخرین مد می آیند مدرسه.» مدرسه جای درس خواندن است یا جای تمرین و مد؟ دخترها را چه کار به بزك کردن؟ این دختر اگر درس می خواهد بخواند باید الان درسش را بخواند بعد ها که از مدرسه رفت بیرون آن وقت هر کاری که خواست بکند صحیح است...بنابراین باید وزارت آموزش و پرورش بخش نامه بدهد که معلمه ها و دانش آموزان مطلقا از پیروی مد خودداری کنند. باید وزارت آموزش و پرورش جلوگیری از آن ها بکند. البته خیلی از آموزگارها خوب هستند ولی يك فاسدی، اجتماعی را فاسد می کند. باید طوری کرد که جلوی قدرت شر را گرفت جلوی قدرت فساد را گرفت.» @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
آرامش، محصول هماهنگی با نظام توحیدی حجت‌الاسلام حاج علی اکبری وقتی با خداوند متعال، یعنی قدرت و عظمت مطلق، ارتباطی عمیق و گسترده پیدا کردید، به‌خاطر هماهنگ شدن با فطرت که جزئی از یک نظام توحیدی است، عمیق‌ترین بخش وجود شما یعنی قلب شما به قدرت و عظمت بی‌همتای عالم گره می‌خورد و با برقراری این رابطهٔ وثیق، آرام و بی‌اضطراب می‌شود. تکیه‌گاه پیدا می‌کنید، دانهٔ امید جوانه می‌زند، دلگرم می‌شوید و همهٔ دست‌نایافتنی‌ها را می‌یابید. به‌ویژه اگر فضای این ارتباط، یک فضای دوستانه و صمیمی باشد و مولای عظیم، حکیم، قدیر و علیم به شما اجازه داده باشد که رابطه‌ای محبت‌آمیز با او برقرار کنید و به شما توفیق داده باشد که معرفتتان در سطح بالاتری قرار بگیرد. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
جوجه ترش 👩‍🍳مواد لازم: سینه مرغ: ۲ عدد پیاز: ۱ عدد فلفل دلمه ای: ۱ عدد روغن زیتون: ۲ قاشق غذاخوری آبلیمو: ۲ قاشق غذاخوری گردو: ۲۰۰ گرم گشنیز و نعناع: ۱۰۰ گرم سیر: ۲ حبه آب نارنج: ۳ قاشق غذاخوری روغن، زعفران، نمک، فلفل و زردچوبه: به مقدار لازم 👩‍🍳طرز تهیه: ابتدا مرغ را به قطعات کوچک برش بزنید. سپس با پیاز رنده شده، فلفل دلمه خردشده، روغن زیتون، سیر، زعفران، نمک، فلفل، زردچوبه و آبلیمو مخلوط کنید تا مزه دار شود. ۶ ساعت در یخچال قرار می دهیم تا به خوبی طعم دار شود. سپس تکه های جوجه را به سیخ های چوبی کشیده و برای این که جوجه ها به سیخ چوبی نچسبد، باید سیخ ها را به روغن مایع آغشته کنیم. و در تابه چدنی دردار می گذاریم تا بپزند. شعله ی گاز باید در کم ترین حد باشد. در ظرفی جداگانه گردوی ساییده شده را به همراه سبزی های خردشده و آب نارنج خوب مخلوط می کنیم. پس از آنکه جوجه ها آماده شدند، مواد را روی جوجه ها ریخته و می گذاریم تا به همراه جوجه ها به مدت ۲۰ دقیقه بپزد. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
معرفی کتاب «ملداش» نوشته‌ی مهدی کرد فیروزجایی زهرا زارعی بعضی وقت ها دلم می خواهد کتاب را جور دیگری ببینم، نه تنها از بعد داستان و ماجرا بلکه از بعد ساختار و چهارچوب... ملداش یک نمونه از همان کتاب هایی است که دلم می خواهد زیروبم کشمکش ها و جاذبه هایش را دربیاورم اما خب خیلی دست و بالم باز نیست اگر بخواهم تمام فوت و فن های یک نویسنده را بریزم روی داریه؛ آن وقت داستان از دست تان می رود... فقط این را بگویم که مدلش پر است از کشت های به موقع و برداشت های زیبا... کشمکش های درونی و بیرونی که در هر صفحه بازی جدیدی رو می کند... @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
ملداش یا همان ملا داداش، طبیبٌ دوّار بِطبّه ای است در روستایی از نواحی شمال کشور... برای ماه مبارک رمضان به روستایی رفته است تا کمی خیال خاطر بیاساید. اما از زندگی خود ملداش گرفته تا همسر و اهل روستا پر است از گره هایی که یک به یک فقط با حوصله و صبر باز می شوند. ملداشی که سعی دارد فقط آخوند خوشی ها و شادی های مردم باشد در همان ابتدای راه با مشکلی مواجه می شود که نمی داند برای باز شدن گره ی مشکل خودش دعا کند یا کسی که این گره را به کارش انداخته است... ملداش طلبه است که برای آرامش همسرش از قم بیرون زده و به سمت روستای ساکت و بی دردسری رفته ولی با ماجراهای جورواجوری دست و پنجه نرم می کند. انقدر این دست و پنجه نرم کردن ها زیاد است که یک نفس کتاب خوانده می شود و با تمام شدنش نفسی تازه می شود... @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
«وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ. و (به یاد آور) زمانی را که به حواریون وحی فرستادم که: «به من و فرستاده من، ایمان بیاورید!» آنها گفتند: «ایمان آوردیم، و گواه باش که ما مسلمانیم!» (سوره مبارکه مائده، آیه ۱۱۱) @zane_ruz
هفته‌نامه زن روز
زن روز که ادعا می کند بی طرف است و تأکید دارد در هیچ کدام از نقطه نظرها سوگیری ندارد سراغ دختران دبیرستانی رفته و نظر آنان را درباره ی صحبت های آقای نماینده جویا شده است: «دوشیزه اذردخت نیک اعتقاد، دانش آموز سال ششم دبیرستان: حرف های حاجی حاذقی مرا به یاد حرف های مادربزرگم می اندازد که می گفت سی چهل سال پیش که دختران دانش آموز موهای بلندشان را پشت گوش شان می بافتند آن قدر مویشان را نمی شستند که سرشان رشك و شپش می گذاشت. حالا همان طور که همه چیزها با سی یا چهل سال پیش فرق کرده مد آرایش و لباس مان هم تغيير کرده منتها هنوز عده ای نمی خواهند قبول کنند دختران جوان به پیروی از یک غریزه ی طبیعی زنانه میل دارند زودتر بشکفند گل کنند و توجه اطرافیان را به خودشان جلب کنند دخترها مایلند به دیگران اعلام کنند ما زن شدیم بزرگ شدیم. در روزنامه خواندم خانم آرایشگری گفته بود سی درصد مشتریانش را دختران مدارس تشکیل می دهند خب مگر چه عیبی دارد دختر مدرسه ای مویش را آراسته نگه دارد.» @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
زن روز که ادعا کرده است کاملاً بی طرف است در بخش دیگری از همین گزارش با جانب داری از هیجان ایجاد شده توسط گروه بیتل ها میان جوانان ایرانی عنوان کرده است: «با نمایش فیلم بیتل ها در تهران مد شلوار پسرهای جوان عوض می شود و پائین شلوارها که تا يك ماه پیش گشاد بود تنگ تر خواهد شد. هنوز کسی از مد کت بیتل ها تقلید نکرده است. چون دوخت آن با آن چین های پشتش مشکل است و خیاط های تهرانی از دوختن آن خودداری می کنند. می گویند در هفته ی گذشته دو هزار بلوز يقه بلند سیاه که به بلوزهای بیتلی معروف است در تهران بفروش رفت. جوان ها با تماشای این فیلم در بهار آینده بلوزهای رنگی مخصوصاً زرشگی و فرمز خواهند پوشید.» پسرهای جوان تهرانی با تقلید از الرینگو یکی از بیتل ها سه یا چهار انگشتر در یکدست می کنند. فروش انگشترها در جواهرسازی های اسلامبول و نادری اخیراً بالا رفته است و معلوم نیست این به علت نزديك شدن شب عید است یا اثر دیگر فیلم بیتل ها در ذوق و سلیقه؟ @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
تب اسلیو ماه منیر داستانپور باز مثل این چند وقت اخیر روبروی آیینه ایستاده و برای خودش شکلک در می آورد. هر روز زندگیمان شده همین کارهای اعصاب خردکن! حتماً دوباره از چند دقیقه بعد شروع می کند به بداخلاقی و پرخاش به من و پیش کشیدن موضوع عمل لاغری و هزینه ی عجیب و غریبش! برای تشریح ماجرا باید به چند سال قبل برگردم. به روزی که برای اولین بار در کتابخانه ی دانشگاه مریم را دیدم. سرش حسابی به خواندن کتاب گرم بود و به من که روبرویش نشسته بودم و به حجم کتاب ها و خوراکی هایی که مقابلش گذاشته بود، نگاه می کردم؛ توجهی نداشت. انگار آمده بود پیک نیک! از کیک و کلوچه گرفته تا بادام زمینی، همه چیز همراه خودش آورده بود و ضمن خواندن کتاب از آن ها می خورد.‌‌.. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97