eitaa logo
بشنو از زن چون حکایت می‌کند
393 دنبال‌کننده
252 عکس
151 ویدیو
11 فایل
🌹ضیافتی اندیشه ورزانه به نام حضرت مادر سلام الله علیها . 📩راه ارتباطی جهت پیشنهادات خوب شما رفیقان طریق: @Beshnoazzan
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا می‌توان در جهانی که همه چیز را با نگاه بدیهی و تکرار آمیز از سر مسامحه می گذرانند، از حدیث انتظار گفت و شنید؟ آیا می‌توان کمی درنگ کرد و دوباره بشنویم:"افضل الاعمال امتی، انتظار الفرج" چگونه است که برترین عمل، انتظار فرج است؟ اگر انتظار، بزرگترین عمل است؛ پس راه و رسم آن چیست؟ شاید اکنون راحت تر بپذیریم که به اندازه کافی به فقر تفکر دچاریم؛ همه ما در فکر کردن آنقدر سهل انگاریم که به حضور این زائر مرموز و زیرک، در همه جا توجهی نداریم. چرا که در این روزگار، ما همه چیز را به سریع ترین و منحط ترین وجه، تلقی می کنیم فقط برای اینکه فوراً و آناَ فراموش کنیم و انتظار نیز هم... چگونه است که تجمّعات و انجمن ها و جشن های نیمه شعبان، هر ساله و پی‌درپی برپا می شوند ولی انگار که از جهت فکری روی در فقیرتر شدن دارند؛ آن قدر که نتوانسته ایم که در لابلای این شور های پرازدحام، گریز از تفکّر را تذکر بدهیم که کجاست انتظار و چیست؟ می‌شود که به نسبت خود با این مفهوم و واژه دوباره فکر کنیم؟ آیا ما نسبت به انتظار، از بسیاری از مشهورات عبور کرده‌ایم؟ ساده‌انگاری ما برای انتظار، آن‌قدر عمق یافته که هیچ پروایی برای فرهنگ آن در فکر و عمل نداریم؛ اگر مقام انتظار، مقام بالاترین عبادت است و ما نیز واجد آن شده ایم، باید در اکنون تاریخ راهی باز شود، راهی که شدن ها را میسر می کند. و مگر انتظار چیزی جز نوید آینده ای درخشان است؟ آینده ای که گرچه مسیرش صعب العبور هست ولی غیر ممکن نیست. و مگر بشری که بی عالَم است را می‌توان به انتظار دعوت کرد؟ با کدامین زبان باید او را شنوا کرد؟ انگار انتظار را در مادر شهید می‌توان به نظاره نشست، آنگاه که او هنوز منتظر فرزندش است؛ همان که با ناوچه پیکان در عرصه دریا شناور بوده است. گرچه به او گفته بودند که ناوچه با سرنشینانش در عملیات بسیار مهم مروارید، در طی یک جنگ دریایی، در دل آب های خلیج فارس آرام گرفته است؛ اما هیچ گاه مادر را نمی توان ناامید کرد. گویی تولد انتظار در مقام مادری به بلوغ و ظهور می رسد، او امیدوارانه، بازگشت فرزندش را که آموزش دیده آمریکا هم بود انتظار می کشید؛ آن قدر که شب ها درب منزل را باز می گذاشت: "...درب حیاط باز باشد، شاید مَمَّد بیاید، پشت در معطل نماند.." در عصر بی‌خانمانی و تنهایی بشر، در مقام مادر می‌توان انتظاری مَملُوّ از امید را درک کرد؛ او در هر حادثه‌ای با آن که آینده برایش مشخص نیست، اما امیدوار به بازگشت فرزند است و این امید جزء لاینفک انتظار اوست. و این امید و توکل به وعده های الهی همان گم شده بشر در تمدن تکنیک زده است. روزگاری که همه چیزش مدیریت شده و روشن است؛ آن هم به اتّکای شرایطی که از پیش، برای خود تعیین کرده است و خلاف آمد آن، یعنی بی آیندگی و یأس و سوء مدیریت. و حال آن که انتظار یعنی در دل هر حادثه ای از ان عبور کنی و به وجودی فراتر از آن بیندیشی. @ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی آقای علیرضا نورعلی‌پور در محضر رهبرانقلاب با موضوع در دست های ظرفِ گلِ سرخی‌اش مدام یک قاچ سیب و چند پر پرتقال بود! یادش بخیر! آمدن از خانه‌ی "عزیز" بی پاکت نخودچی و کشمش محال بود! با او همیشه قصه و سوغاتی و غزل با او به قول ما نوه ها عشق و حال بود! شبها به میهمانی او هرکه می‌رسید قسط و حقوق و دغدغه را بیخیال بود! غیر از "علی" نداشت به لب نام دیگری! پیشش"پدربزرگ" تمام و کمال بود! مادربزرگ سوی خدای بزرگ رفت! او مرد؟؟! این همیشه برایم سوال بود "هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق" او هست! شعر حافظ شاهد مثال بود! رهبرانقلاب در تقدیر از این شعر گفتند: «چه کار خوبی کردید برای مادر بزرگ شعر گفتید» 🌸دیدار رمضانی شعرا و اساتید ادبیات فارسی با رهبر انقلاب 🌻 ۱۴۰۲/۱/۱۶ بزرگ @ziafat_andishe
🔹دامن های مادران، بزرگ ترین مدرسه علمی-ایمانی مروری بر صحیفه امام خمینی به مناسبت بازگشایی مدارس: «انبیا آمده‌اند که انسان درست کنند، انبیا مأمورند که افراد را - افرادی که بشر هستند و از همین جهت با حیوانات فرق ندارند - آمده‌اند که اینها را انسان کنند؛ تزکیه کنند، مزکّی‌ کنند؛ پاکیزه کنند. شغل انبیا همین است و باید شغل مادرها همین باشد نسبت به بچه‌هایی که در دامنشان هست. بچه‌ها را از آن اول که در دامنشان هست، تزکیه کنند. آنها با اخلاق خوب، با اعمال خوب در آنجا بچه‌ها بهتر تربیت می‌شوند. در دامن مادر، بچه‌ها بهتر تربیت می‌شوند تا در پیش استاد. آن علاقه‌ای که بچه به مادر دارد به هیچ کس ندارد و آن چیزی که در بچگی از مادر می‌شنود یا می‌بیند، آن نقش می‌بندد در قلبش و تا آخر همراهش هست. مادرها باید توجه به این معنا بکنند که این بچه‌ها را خوب تربیت کنند، مزکّی تربیت کنند؛ یک مدرسه علمی-ایمانی باشد دامنهایشان و این یک مطلب بسیار بزرگی است که از مادرها می‌آید و از کس دیگر نمی‌آید. آنقدری که اخلاق مادر تاثیر دارد در بچه کوچولوی نورس و به او منتقل می‌شود، از دیگران نمی‌شود. مادرها مبدأ خیراتند...» 🖊صحیفه امام، ج۹، ص٢٩٣ @ziafat_andishe
❓پرسشی از یک این تاریخ، 🎙پاسخ از زاده: 🔻موضوع :تنگناهای حضور در عرصه تعلیم‌و تزکیه رسمی رایج به عنوان یک سلوک اجتماعی . 🔻هدف : تحکیم ولایت خانواده و نه مدرسه در ساحت تعلیم و تزکیه.: 👇👇👇👇👇👇👇 ✅@ziafat_andishe
❓پرسشی از یک این تاریخ، 🎙پاسخ از : 🔻موضوع :تنگناهای حضور در عرصه تعلیم‌و تزکیه رسمی و رایج به عنوان یک سلوک‌اجتماعی 🔻هدف : تحکیم ولایت خانواده و نه مدرسه در ساحت تعلیم و تزکیه.: 👇👇👇👇👇👇👇 متن پرسش: سلام استاد خوبم دو دغدغه مهم دارم و امیدوارم خداوند از طریق شما ابهامات قلبم را روشن کند. دغدغه اول: از وقتی پسر یازده ساله ام به سن مدرسه رفتن رسید و دنبال پیدا کردن مدرسه خوب بودم با کلیدواژه ای آشنا شدم که تا قبل از آن نشنیده بودم.کلیدواژه ی «» .بزرگانی مطرح در امور تربیت، مدرسه و کلاس و مجموعه ای را مناسب رشد و تربیت بچه ها نامیدند که یک رکن آن خانواده محوری باشد.یعنی خانواده وسط میدان تربیت باشد نه فرزندانش را به مدرسه بسپارد.این کلیدواژه به جان ما نشست.سالهای سال به دنبال همین واژه پیش رفتیم و سعی کردیم در امور مختلف مربوط به فرزندان دنبال فراهم کردن همین بستر باشیم.اما استاد الان که حدود شش سال از مدرسه ای شدن پسرم میگذرد حس میکنم سالها و ماهها ذره ذره خودم را خرج کرده ام.حس میکنم از نشاطی که لازمه ی مادری ام بود و از حضوری که می‌توانست گرما بخش خانواده ام باشد زده ام به این بهانه که در آن مدرسه و این مجموعه خانواده محور در میدان باشم.گاهی به عنوان ریزترین عضو و گاهی در راس اما همیشه نظر بدهم،پیگیر باشم،طرح بنویسم. در این سالها گاهی وسط میدان خانواده محوری عذاب وجدان نبودن در میدان خانواده را چشیده ام و گاهی به عکس ،وسط میدان خانواده عذاب وجدان نبودن در طرح ریزی ها و آماده سازی های برنامه های فرزندانم در مجموعه های خانواده محور را. گاهی با خدا نجوا کرده ام که خدایا راهی را میروم که تو میپسندی ،خودت کم و کسری ها را برای خانواده جبران کن و گاهی خودم را توبیخ میکنم که مطمئنی رهی که میروی به مقصد برسد؟! روزی ام شد دغدغه ام را با شما در میان بگذارم و نظر شما را بدانم. هر چند که در هر مسیری افراط و تفریط تلاطم ایجاد میکند اما استاد نسبت به اصل مسیر با این توضیحات آیا این تلاطم ها نشانه بیراهه رفتن است یا باید مصمم ادامه دهیم؟ نظر شما نسبت به این خانواده محوری چیست؟ دغدغه دوم استاد مهربانم میگویند ما بانوان باید هم در عرصه خانواده فعال باشیم و هم در جامعه هم عبودیت فردی داشته باشیم و هم زندگی جمعی. اما استاد شاخص و اندازه هامان را چطور تشخیص دهیم؟ امروز وقتی وسط یکی از همین جمع های خانواده محور برای برنامه ریزی برنامه‌های بچه ها بودیم.مادران (اکثرا سه فرزند داشتند)خودشان را اینطور معرفی می‌کردند : خانه دار هستیم اما خانه نشین نه! علامت سوال شد برای من که این فعالیت‌هایی که تک تک ما را از زن شرقی خانه نشین جدا میکند(عمدتا فعالیتهای فرهنگی) آیا همان فعالیتی هست که از ما انتظار میرود؟اگر هست چرا خیلی از ما نشاطی که باید را نداریم؟ چرا گاهی از سمت مرد خانه و گاهی بچه ها و گاهی خود جامعه توبیخ میشویم؟ چرا همیشه در ایجاد تعادل بین خانواده و اجتماع لنگ میزنیم؟ راه شناخت این اندازه ها چیست؟ ممنون میشم راهنمایی مون بفرمایید. (این دغدغه های مادری هست که بعد از توفیق سه بار و نصفی مادری و بعد از توفیق شوطها گشتن دور خانه ی خدا و بعد از بارها طلب دعای حضرت مادر س که إلهی إستعملنی لما خلقتنی له در شرف رسیدن به چهل سالگی و در آخرین نفس های ماه رجب که فرمود« لِكُلِّ مَسْأَلَهٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِيدٌ »اینطور مضطر شده...) @ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نه اهل مشهد نه ولیکن ریشه‌ام آنجاست؛ جایی که شوق سالهای نونهالی بود! 🔹️شعری که آقای محسن کاویانی درباره خاطره زیارت حضرت رضا علیه‌السلام امسال در دیدار رمضانی شاعران با رهبر انقلاب خواند👇 نه اهل مشهد نه ولیکن ریشه‌ام آنجاست جایی که شوق سالهای نونهالی بود همراه اتوبوس بنزِ سیصد و دو ، گاه می‌رفت تا مشهد دلم! بَه بَه! چه حالی بود! آقا نوارِ «لاله‌ی خوشبو » بُگْذار فامیلیِ آقای راننده وصالی بود یک فرفره ، یک زنجبیلِ پیچی و یک عطر سوغاتِ خوبِ روزهای خردسالی بود با پرده‌ی نقاشی صحن حرم عکسی انداختیم و من لباسم خال خالی بود... دوباره گم شدم‌در کوچه سرشور؛ کو آن مسافر خانه ای که در این حوالی بود . جای تو زیارت کردم آقا را... 🌷 متن کامل این شعر در پایگاه اطلاع رسانی رهبری⤵️ https://eitaa.com/khamenei_ir 💠@ziafat_andishe
به این ۳ تصویر نگاه کنیم؛ و لحظه ای تامل برای یک جرعه تفکر؛ و مگر تفکر جز با آغاز می شود: این روز ها از خود می پرسیم: به راستی جایگاه این زنان و امثال آن ها که یا شهید پرورند و یا مجاهد پرور ، در کجا نمایان می شود؟ اگر شهید ارزشمند است و قلب تپنده تاریخ و مبشّر آینده درخشان هر عصر ، و اگر مجاهدت همان طی طریق پر گرفتاری عشق است ، آیا می توان در این میدان به نظری داشت؟ و آیا در مطالعه سیره شهداء ، ممکن است در این افق حاضر شد تا شهید شدن مادر شهید پرور را به نظاره نشست؟ آن هم در زمانه ای که هر کس خود را در جست وجو می کند ، آن قدر که در حد یک شئ تنزل می یابد و گرفتار می گردد و در ورطه ای از جهنم خود را می یابد. زنانی که گرچه در اند و در سایه نور خیره کننده کشف فرزندشان ، اما چون ذیل اراده الهی خود را حاضر یافته اند ، آن ها در جهان همواره حاضرند. حضوری هر لحظه شدیدتر و حاضر تر. و در عصر بی معنایی بشر ، چه " "را انتخاب کرده اند!!!. این بودن و حضور مادرانه شنیدنی است. شاید در طلب تفصیل این نگاه ، به تعریف نائل شویم ان شاءالله. 💠@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و ما می خواهیم تاریخ بنویسیم؛ اما نه تاریخی که مرسوم است ومتداول. تاریخی که در آن می شود نگاهبانش ، و بشریت. زنی که در تاریخ بی عالَمی و ناامیدی ، و را می بیند ؛ با او هم عهد می شود ؛ و او را می شنود ؛ دعوت به آینده... و زن چگونه در این دعوت ،نسبت ها و تعلق های خود را می بیند و می یابد؟؟؟ در همین دعوت امام است که نسبت ،تاریخ سازی است، او با امام چیزی را یافته است که در این نسبت فقط با فرزندش برای ، خود را می بیند و حاضر می یابد. و این زن ، در مادریش ،اکنون حاضرترین انسان تاریخ است . حضوری امیدوارانه در استقبال از آینده اش‌. و آیا مساله زن امروز چیزی جز این‌ است: 🔻کدامین دعوت می تواند برای فردا و پس فردای زن امروز ،امید آفرین باشد؟ ایا می توان به که در امروزِ ما پنهان شده، دوباره نگاه کنیم؟؟؟ ... 💠@ziafat_andishe
این حسین کیست که هرکسی در تب وتاب سوار شدن بر کشتی نجات اوست؟ به این‌کودک و بساط اما نگاه کنید، او چگونه خود را در محضر ابا عبدالله عرضه کرده است؟ یقین او هم فهمید که حسین وقتی دیگر نداشت که فدا کند ، جز جانش ، آن را نیز فدا کرد. همین سینی چای ، رشته حب او به حسین است . و کدام‌ او را به این ارادت زیبا و ساده و خالصانه دلگرم کرده است؟؟؟ 🔻آری، این ، وجود است که فرزندش را با همین یک سینی ساده چای، در کشتی نجات اباعبدالله جای داده است‌. مادری رازی است که هم‌هست و هم‌نیست ، او امیدوار به رحمت واسعه اباعبدالله است. و مکتب کربلا ، در گرو همین است‌. .‌‌.. 💠@ziafat_andishe @khandehhhal‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌al‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌