eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
نور #تمرین99 مهمترین اتفاق تلخ و مهمترین اتفاق شیرینی که در شش ماه گذشته برایتان افتاده را در یک ر
نور چشم تان را ببندید و به یک فیلم فکر کنید مثلا آخرین فیلم یا سریالی که دیدید و ده کلمه اولی که به ذهنتان می آید را بنویسید‌. مرحله دوم چشم تان را باز کنید و دوباره ببندید که با مرحله قبلی قاطی‌پاطی نشود🤔. حالا به آخرین کتابی که خواندید فکر کنید و ده کلمه ای که به ذهنتان می آید را بنویسید. سعی کنید بین این کلمات...اسم شخصیت باشد. اسم مکان باشد. اسم زمان هم باشد(غروب، صبح، زمان خواب، زمان ...) سعی کنید یک و یک خلق کنید. توی کلمات بگردید دنبال یک حالت و یک که به هم ربط داشته باشند... مثال » پشت فرمان در حال رانندگی بودن » یک دفعه یک نفر می‌پرد جلوی ماشین حالا با این کلمات یک داستانک بنویسید. ترجیحا جمله سازی نباشد. سعی کنید از پونزده تا کلمه حتما استفاده کنید. هرکس از بیست تاش استفاده کند بوسه فرشتگان به کله‌اش. ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
S.m.yazdani: ده کلمه از فیلم آخرین سامورایی: مزدور -فرهنگ –کشتار- فطرت- غرب‌زدگی –زن- سرزمین -شرق - سامورایی – شرافت ده کلمه از کتاب ملاقات در جنگل بلوط: ملاقات – جنگل – تاریخ بکر – روایت – صندوقچه‌‌- صبح مه‌آلود – غروب- خائن وفادار – روباه پیر – شاپور جنگلی‌ها مه صبحگاهی سد دفاعی قدرتمندی در برابر سپاهِ نورِ خورشیدِ از شرق برآمده، تشکیل داده بود. برای این زن آمده از دل کویر، این صبح تار، دل‌ گیرتر از غروب قربت بود. هیچ چیز نمی‌توانست لبخند زیبایش را بر پا کند. اما چاره‌ای نداشت. اینجا سرزمین دیگری بود و آداب خودش را داشت. تغییر یک کلید صفر و یک نیست. بلکه باید نرم نرم جلو رفت و تصمیم‌ها را محترم شمرد. تصمیم‌هایی که از دل تاریخ می‌آید. شاید مه، خائن به نور به نظر بیاید، اما این تاریخ بکر با نگهبانی این مه در دل این درختان صبور جنگل مانده که حرف‌ها برای گفتن دارند. حرف‌هایی که اصیل است. روایت‌هایی که در دل صندوقچه‌هایی در دل ربشه‌ها محبوس شد. باید صاف و صادق به ملاقاتشان رفت تا زبان باز کنند. لازم نیست چیزی را اثبات کنید. ریشه‌ی آنها در عمق این خاک فرو رفته و اصالت و شرافت را عجین است. اگر ذره‌ای بوی غربزدگی بر مغزت بپیجد. لام تا کام حرفی ندارند. خوب می‌دانند روباه پیر مستکبر با اجداد نفتیشان چه‌ها که نکرده است. اما دلگیری این زن به خاطر مه نیست. زیر این سایه‌ی سنگین لاله‌‌ی نمی‌روید. اما خزه‌ها به احترام جنگلی‌ها قرمزند. جنگلی‌هایی که زمانی از دست ناصبی‌ها به جنگل پناه بردند و زمانی از دست رضا خان میرپنج. این زن احترام شهدای تاریخ هزار ساله را نگه‌داشته است. بی‌تاب است. جلو می‌رود. وسط دسته‌ی خزه‌های قرمز می‌نشیند. چادرش را روی سرش می‌کشد. با دل و جان به تاریخ گوش می‌سپارد تا فرهنگ جنگل را پاس بدارد. چهارشنبه – 21/07/1400 – 22:24
ده کلمه از سریال (اوکیا) :کمال-اوکیا-صبح-ماشین-خیابان-آتلیه-ساحل-پرندگان دریایی-عامر ده کلمه از کتاب (من و عجیب و غریب) :پابرهنه-درخت چنار-سیب-صبح ملس-غوطه ور-قلقلک-امواج-زمان-روح کمال، محبوب من درب چوبی آتلیه را باز کرد و وارد خیابان شد. به ساحل رو به رویش نگاه کرد که امواج یکی پس از دیگری، خود را به ماسه ها می رساندند. یاد آن روز ها افتاد...روز های خوش زندگی اش!!! همان روز هایی که پابرهنه، با کمال روی شن ها قدم می زد. پرندگان دریایی، با صدایشان، به او می فهماندند زمان می گزرد و اوست که هنوز در همان روز ها متوقف مانده است. سوسو های خورشید که از درخت چنار عبور می کردند، روحش را قلقلک می داد! در همین افکار غوطه ور بود که ماشین کمال جلوی رویش سبز شد. کمال، ماشین را کنار ساحل پارک کرد و سمت اوکیا آمد: -خوبی اوکیا؟! چه صبح ملسی! -ممنونم کمال.اره! صبح زیباییه. بعد از احوال پرسی های روزانه، کمال نامه ای را دست اوکیا داد. و بعد از آن سوار ماشین شد و رفت. اوکیا نامه را باز کرد و آرام خواند: اوکیا...میخوام دوساعت، در ثانیه زندگی کنیم.فقط من و تو!!! ساعت هشت، کنار چاه قدیمی توی باغ سیب منتظرتم.مواظب باش عامر متوجهت نشه... نامه را خواند و بلافاصله پاره و کرد به ماشین عامر نگاه کرد که از سوی خیابان، به سمت آتلیه می آمد. باید امشب راهم که شده، از دستش به بهانه ای فرار کند. فقط به خاطر کمال، محبوبش...
_امیر و ببین چُلاقه، امیر یه پا نداره. امیر و... لبانش بالا رفت و بغضش ترکید. هق هق گریه‌اش مثل تیری قلب حاج رسول را نشانه گرفت. با صورت برافروخته فریاد زد: _بسه دیگه. خجالت بکشید. بچه‌ها مات نگاهش کردند. آرام‌تر گفت: _ مگه این بچه رفیق شما نبوده؟! مکثی کرد و به امیر نگاه کرد. _گناه نکرده که پاش قطع شده. دوباره رو به بچه‌ها کرد و با گره کوچکی در ابرو به تک تک بچه‌ها اشاره کرد. _ببینم تو، ستار، مشفق، آصف؛ اگه پای شما قطع شده بود، دوست داشتین بچه‌های دیگه این کار و باهاتون کنن؟! چشمان بچه‌ها از این حرف حاج رسول دو دو زد و سر به زیر ایستادند. آصف که قد و هیکلش از بقیه بلند‌تر و پُر‌تر بود با صدای بم و اخم در ابرو گفت: _ولی ما هزاره‌ای نیستیم. با این حرف آصف بقیه‌ی بچه‌ها هم سرشان را بالا آوردند. گریه‌ی امیر هنوز بلند بود. حاج رسول در چشمان تک تک‌شان نگاه کرد. بعد از مکث کوتاهی گفت: _پیامبر اسلام حتی برای محبت به حیوانات هم دستور دادند. دستی روی سر امیر کشید و صدایش را در گلو انداخت: _هزاره‌ای‌ها آدم نیستند؟! به چشمان آصف خیره شد. صدای گریه‌ی امیر قطع شد. _چون شیعن حق‌شونه پاشون قطع بشه؟! * _چون شیعن خون‌شون مباحه. چشمانش از حدقه بیرون زده بود. صورتش را با پارچه‌ی خاکستری پوشانده بود. دستی را که اسلحه داشت، بلند کرد. _الله اکبر. همه‌ی افراد مقابلش تفنگ‌هایشان را بالا بردند و فریاد زدند: _الله اکبر. الله اکبر. * _الله اکبر دو زانو رو به قبله نشسته بود. دستانش را بالا و پایین برد و صورتش را به راست و چپ گرداند. از نبود ماه منیر استفاده کرد. با دست روی زانو، پله‌های زیر زمین را پایین رفت. همه‌ی جای زیر زمین کوچک پر از وسایل قدیمی بود. روی طاقچه چند شیشه‌ی بزرگ و کوچک سیرترشی بود. کمد کهنه‌ و شکسته را کنار زد. از روی طاقچه‌ی پشت آن، صندوقچه‌ای فلزی و سبز با طرح‌ سنتی بیرون کشید. درش را باز کرد. قناسه را بیرون آورد و دوربین آن‌را روی چشمش گذاشت. _حاجی. حاج رسول. غناسه را توی صندوق جا داد. و همه چیز را به حالت اول برگرداند. نفس زنان خود را به حیاط رساند. از طاق نیمه تاریک راه پله، ماه منیر را دید که چادر خاکستری‌اش را روی طناب گذاشت. _سلام منیر خانم. باید صبر می‌کردی خودم برم بخرم. ماه منیر چشمان میشی‌اش را به سمت حاج رسول چرخاند. _تا شما نمازتو بخونی ماشین سبزی فروش رفته بود. دستی به موهای سفیدش کشید. _دوست ندارم برات اتفاقی بیوفته. چشمانش را از ماه منیر گرفت. _ از دار دنیا فقط تو برام موندی. اشک گوشه‌ی چشمش را پاک کرد. * اشک تمام صورتش را گرفته بود. پلک نمی‌زد. تمام لباس سفیدش قرمز بود. چشمان میشی علی بسته و صورتش از همیشه سفیدتر بود. دستانش از بغل حاج رسول آویزان بود. جسم کوچکش روی دست حاج رسول غرق خون بود. بوی مرگ همه‌ی شب را پر کرده بود. خیابان‌های اطراف مسجد حاجی بخشی شلوغ بود. هرکس به طرفی می‌دوید. گاهی تنه‌ای به شانه‌اش می‌خورد. چهره‌ی مرد انتحاری داخل مسجد از جلوی چشمش محو نمی‌شد. * چهره‌ی مرد انتحاری را با دوربین غناسه نگاه کرد. چشمانش را روی هم فشار داد. اشک چشمش را پر کرد. فرصتی نبود. چهره‌ی معصوم پسرش علی، غرق در خون، یادش آمد؛ و پای کوچک امیر که در حیاط مسجد حاجی بخشی جا مانده بود. ماه‌ها گروهک تروریستی «ولایت خراسان» را در کابل زیر نظر گرفته بودند. _حاجی بزن. چشمانش سیاهی رفت. برای ایمانش ترسید. زیر لب گفت: _استغفرالله ربی و اتوب الیه. ابروهایش را در هم گره داد. _یا علی مدد! چشمش را روی دوربین گذاشت. _بسم الله الرحمن الرحیم. با آرامش انگشتش را روی ماشه فشار داد. مغز متلاشی شده‌ی مرد روی زمین پخش و جلیقه‌ی انفجاری دور کمرش نمایان شد. جمعیت نمازگزار، با جیغ و فریاد پراکنده شدند. غناسه را در همان خرابه‌ی رو به مسجد پنهان کرد. صورتش را با عمامه‌ی خاکستری دور سرش پوشاند. باد پاییزی از پنجره‌ی شکسته‌‌ی خرابه صورت تک تیرانداز را نوازش کرد. *** پنجره‌ را باز کرد. باد چند برگ زرد و خشکیده را داخل اتاق آورد. صدای خنده و فریاد بچه‌ها، عصر پاییزی را از دلگیری نجات داده بود. مشفق بادبادک بزرگش را در آسمان می‌رقصاند. امیر عصاهای چوبی را کنار دیوار گذاشته بود. ستار عصای دستش بود تا بادبادک دُم بلندش را هوا کند. حاج رسول از پنجره‌ی کوچک خانه، دست راستش را زیر چانه تکیه داد. تماشای بادبادک بازی بچه‌ها برایش به اندازه‌ی بازی آن‌ها لذت‌بخش بود.
فیلم تک تیرانداز: ۱.تک تیرانداز✔️ ۲.مغز✔️ ۳.متلاشی✔️ ۴.مرگ✔️ ۵.ایمان✔️ ۶.ترس✔️ ۷.آرامش✔️ ۸.شب✔️ ۹.حاج رسول✔️ ۱۰.قناسه✔️ کتاب بادبادک باز: ۱.بادبادک✔️ ۲.کابل✔️ ۳.امیر✔️ ۴.خون✔️ ۵.پاییز✔️ ۶.کودک یتیم✖️ ۷.اشک✔️ ۸.ظهر✔️ ۹.مسجد✔️ ۱۰.علی✔️ ۱۹ کلمه استفاده شد.
داخل کانال جست و جو کنید باتوجه به حس و حالتان👇🏻 توصیف مزه دهان توصیف حسی که جگرتان را کند توصیف پنج صدایی که می‌شنوید توصیف مردی عصبی شبی بیدار با چشم خیس ویرایش جمله لحظه عصبانیت بی حساب بهشت رفتن روایت در ۱۵ کلمه لبخند عصبی صد سوژه پیشنهاد اسم جزئیات تصادف در ۳۰کلمه ویرایش جمله ویرایش جمله شخصیت باحیا دفترچه شهید ۱۶ ساله کلمه نویسی توصیف عقل در کالبد انسان تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک الله اکبر خواب آسوده داستانک مداد در ۱۸ کلمه تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک جریان تحریف عروس قرآن آخرین حس خوب❗️ تصویر و داستانک خبر خوب شهید حججی برایتان ۱۳ زن همراه امام زمان نامه به گذشته خود از زبان تخم مرغ ازدواج زوج مسیحی خاطره طنز همکلاسی مجازی داستان ۱۰۰ کلمه‌ای شما تحت تاثیر فردی خاطره به سبک سیال سبک سیال شخصیت طنز ضرب المثل مهم؟ لینکِ کجا؟ طرح انیمیشن صفحه ۳۱۳ قرآن آذر سال ۵۶ جمله نویسی نحو شهادتت؟ صوت و داستانک حرف‌های فراموش شده دعوا پاک کردن عدس امیرالمومنین داستانک اولین بار در نانوایی نماد تعجب دست خط دکتر ملاقات با امام زمان صدا و داستان محیط و داستان آیه و داستانک زندگی شهید زنی از جرهم اسرائیل و مونولوگ قهرمانی که نیست ایران فرشته و داستان تصویر و توصیف رای دادن جای خالی رای و هجوم شخصیت پردازی صدا❗️ جا به جایی ۴ سال دیگر نامه به حاج احمد متوسلیان آبادان؟ ۲ روز به پایان زندگی لیله المبیت، مونوعلی کلمه نویسی حضرت مسلم ضد صهیون آدم شدن ضرب المثل ترکیبی روز مباهله حدس بزنید چیست؟ بنویسید امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس دختر نوجوان پاکدامن نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴ شما نارنگی هستید داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه علی لندی سیال ذهن تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان #تمرین101 شروع داستان با یکی از جمله‌ها #تمرین102 خرمالو و انار #تمرین103 آدم برفی چای دوست #تمرین104 میزبانی از زنی مهربان #تمرین105 کلمه بازی #تمرین106 داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطه‌ای #تمرین107 مهندس کیست #تمرین108 توصیف حسادت #تمرین109 پنج دقیقه قبل تصادف #تمرین110 دختر تازه مسلمان #تمرین111 نماز آیت الله بهجت #تمرین112 راهیان نور #تمرین113 مهمانی از زبان مزه ها #تمرین114 شب قدر #تمرین115 دوست و حجاب #تمرین116 تبلیغ حجاب #تمرین117 روز قدس #تمرین118 ارتداد و درمانش با دعا ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
داخل کانال جست و جو کنید باتوجه به حس و حالتان👇🏻 توصیف مزه دهان توصیف حسی که جگرتان را کند توصیف پنج صدایی که می‌شنوید توصیف مردی عصبی شبی بیدار با چشم خیس ویرایش جمله لحظه عصبانیت بی حساب بهشت رفتن روایت در ۱۵ کلمه لبخند عصبی صد سوژه پیشنهاد اسم جزئیات تصادف در ۳۰کلمه ویرایش جمله ویرایش جمله شخصیت باحیا دفترچه شهید ۱۶ ساله کلمه نویسی توصیف عقل در کالبد انسان تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک الله اکبر خواب آسوده داستانک مداد در ۱۸ کلمه تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک جریان تحریف عروس قرآن آخرین حس خوب❗️ تصویر و داستانک خبر خوب شهید حججی برایتان ۱۳ زن همراه امام زمان نامه به گذشته خود از زبان تخم مرغ ازدواج زوج مسیحی خاطره طنز همکلاسی مجازی داستان ۱۰۰ کلمه‌ای شما تحت تاثیر فردی خاطره به سبک سیال سبک سیال شخصیت طنز ضرب المثل مهم؟ لینکِ کجا؟ طرح انیمیشن صفحه ۳۱۳ قرآن آذر سال ۵۶ جمله نویسی نحو شهادتت؟ صوت و داستانک حرف‌های فراموش شده دعوا پاک کردن عدس امیرالمومنین داستانک اولین بار در نانوایی نماد تعجب دست خط دکتر ملاقات با امام زمان صدا و داستان محیط و داستان آیه و داستانک زندگی شهید زنی از جرهم اسرائیل و مونولوگ قهرمانی که نیست ایران فرشته و داستان تصویر و توصیف رای دادن جای خالی رای و هجوم شخصیت پردازی صدا❗️ جا به جایی ۴ سال دیگر نامه به حاج احمد متوسلیان آبادان؟ ۲ روز به پایان زندگی لیله المبیت، مونوعلی کلمه نویسی حضرت مسلم ضد صهیون آدم شدن ضرب المثل ترکیبی روز مباهله حدس بزنید چیست؟ بنویسید امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس دختر نوجوان پاکدامن نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴ شما نارنگی هستید داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه علی لندی سیال ذهن تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان #تمرین101 شروع داستان با یکی از جمله‌ها #تمرین102 خرمالو و انار #تمرین103 آدم برفی چای دوست #تمرین104 میزبانی از زنی مهربان #تمرین105 کلمه بازی #تمرین106 داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطه‌ای #تمرین107 مهندس کیست #تمرین108 توصیف حسادت #تمرین109 پنج دقیقه قبل تصادف #تمرین110 دختر تازه مسلمان #تمرین111 نماز آیت الله بهجت #تمرین112 راهیان نور #تمرین113 مهمانی از زبان مزه ها #تمرین114 شب قدر #تمرین115 دوست و حجاب #تمرین116 تبلیغ حجاب #تمرین117 روز قدس #تمرین118 ارتداد و درمانش با دعا #تمرین119 من حیث لا یحتسب ( خاطره) #تمرین120 شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت) #تمرین121 شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جمله‌ای) #تمرین122 خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص) #تمرین123 اولین چهار شنبه بعد ظهور #تمرین124 هشتگ طرف #تمرین125 زن و شوهر اسپانیایی در حرم #تمرین126 روز دختر #تمرین127 دختری در سال ۱۳۴۱ #تمرین128 کلمه نویسی | هم‌خانواده و متضاد. #تمرین129 تازه عروس و غذا #تمرین130 کلمه‌های سه حرفی مخفف چین؟ #تمرین131 کلمه‌سازی و داستان نویسی #تمرین132 ج ن ن جمله بنویسید #تمرین133 دیالوگ پوتین #تمرین134 پس از غدیر(ولایت) #تمرین135 مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید #تمرین136 خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره #تمرین137 تلظی، ماهی کوچولوی قرمز #تمرین138 لامسه و داستان‌پردازی #تمرین139 طعم و داستان‌پردازی #تمرین140 تصور عاقبت اعتیاد به فضای مجازی #تمرین141 تصور، خانواده، عذر خواهی #تمرین142 بیماری، کربلا، اربعین
داخل کانال جست و جو کنید باتوجه به حس و حالتان👇🏻 توصیف مزه دهان توصیف حسی که جگرتان را کند توصیف پنج صدایی که می‌شنوید توصیف مردی عصبی شبی بیدار با چشم خیس ویرایش جمله لحظه عصبانیت بی حساب بهشت رفتن روایت در ۱۵ کلمه لبخند عصبی صد سوژه پیشنهاد اسم جزئیات تصادف در ۳۰کلمه ویرایش جمله ویرایش جمله شخصیت باحیا دفترچه شهید ۱۶ ساله کلمه نویسی توصیف عقل در کالبد انسان تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک الله اکبر خواب آسوده داستانک مداد در ۱۸ کلمه تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک جریان تحریف عروس قرآن آخرین حس خوب❗️ تصویر و داستانک خبر خوب شهید حججی برایتان ۱۳ زن همراه امام زمان نامه به گذشته خود از زبان تخم مرغ ازدواج زوج مسیحی خاطره طنز همکلاسی مجازی داستان ۱۰۰ کلمه‌ای شما تحت تاثیر فردی خاطره به سبک سیال سبک سیال شخصیت طنز ضرب المثل مهم؟ لینکِ کجا؟ طرح انیمیشن صفحه ۳۱۳ قرآن آذر سال ۵۶ جمله نویسی نحو شهادتت؟ صوت و داستانک حرف‌های فراموش شده دعوا پاک کردن عدس امیرالمومنین داستانک اولین بار در نانوایی نماد تعجب دست خط دکتر ملاقات با امام زمان صدا و داستان محیط و داستان آیه و داستانک زندگی شهید زنی از جرهم اسرائیل و مونولوگ قهرمانی که نیست ایران فرشته و داستان تصویر و توصیف رای دادن جای خالی رای و هجوم شخصیت پردازی صدا❗️ جا به جایی ۴ سال دیگر نامه به حاج احمد متوسلیان آبادان؟ ۲ روز به پایان زندگی لیله المبیت، مونوعلی کلمه نویسی حضرت مسلم ضد صهیون آدم شدن ضرب المثل ترکیبی روز مباهله حدس بزنید چیست؟ بنویسید امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس دختر نوجوان پاکدامن نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴ شما نارنگی هستید داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه علی لندی سیال ذهن تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان #تمرین101 شروع داستان با یکی از جمله‌ها #تمرین102 خرمالو و انار #تمرین103 آدم برفی چای دوست #تمرین104 میزبانی از زنی مهربان #تمرین105 کلمه بازی #تمرین106 داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطه‌ای #تمرین107 مهندس کیست #تمرین108 توصیف حسادت #تمرین109 پنج دقیقه قبل تصادف #تمرین110 دختر تازه مسلمان #تمرین111 نماز آیت الله بهجت #تمرین112 راهیان نور #تمرین113 مهمانی از زبان مزه ها #تمرین114 شب قدر #تمرین115 دوست و حجاب #تمرین116 تبلیغ حجاب #تمرین117 روز قدس #تمرین118 ارتداد و درمانش با دعا #تمرین119 من حیث لا یحتسب ( خاطره) #تمرین120 شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت) #تمرین121 شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جمله‌ای) #تمرین122 خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص) #تمرین123 اولین چهار شنبه بعد ظهور #تمرین124 هشتگ طرف #تمرین125 زن و شوهر اسپانیایی در حرم #تمرین126 روز دختر #تمرین127 دختری در سال ۱۳۴۱ #تمرین128 کلمه نویسی | هم‌خانواده و متضاد. #تمرین129 تازه عروس و غذا #تمرین130 کلمه‌های سه حرفی مخفف چین؟ #تمرین131 کلمه‌سازی و داستان نویسی #تمرین132 ج ن ن جمله بنویسید #تمرین133 دیالوگ پوتین #تمرین134 پس از غدیر(ولایت) #تمرین135 مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید #تمرین136 خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره #تمرین137 تلظی، ماهی کوچولوی قرمز #تمرین138 لامسه و داستان‌پردازی #تمرین139 طعم و داستان‌پردازی
داخل کانال جست و جو کنید باتوجه به حس و حالتان👇🏻 توصیف مزه دهان توصیف حسی که جگرتان را کند توصیف پنج صدایی که می‌شنوید توصیف مردی عصبی شبی بیدار با چشم خیس ویرایش جمله لحظه عصبانیت بی حساب بهشت رفتن روایت در ۱۵ کلمه لبخند عصبی صد سوژه پیشنهاد اسم جزئیات تصادف در ۳۰کلمه ویرایش جمله ویرایش جمله شخصیت باحیا دفترچه شهید ۱۶ ساله کلمه نویسی توصیف عقل در کالبد انسان تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک الله اکبر خواب آسوده داستانک مداد در ۱۸ کلمه تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک جریان تحریف عروس قرآن آخرین حس خوب❗️ تصویر و داستانک خبر خوب شهید حججی برایتان ۱۳ زن همراه امام زمان نامه به گذشته خود از زبان تخم مرغ ازدواج زوج مسیحی خاطره طنز همکلاسی مجازی داستان ۱۰۰ کلمه‌ای شما تحت تاثیر فردی خاطره به سبک سیال سبک سیال شخصیت طنز ضرب المثل مهم؟ لینکِ کجا؟ طرح انیمیشن صفحه ۳۱۳ قرآن آذر سال ۵۶ جمله نویسی نحو شهادتت؟ صوت و داستانک حرف‌های فراموش شده دعوا پاک کردن عدس امیرالمومنین داستانک اولین بار در نانوایی نماد تعجب دست خط دکتر ملاقات با امام زمان صدا و داستان محیط و داستان آیه و داستانک زندگی شهید زنی از جرهم اسرائیل و مونولوگ قهرمانی که نیست ایران فرشته و داستان تصویر و توصیف رای دادن جای خالی رای و هجوم شخصیت پردازی صدا❗️ جا به جایی ۴ سال دیگر نامه به حاج احمد متوسلیان آبادان؟ ۲ روز به پایان زندگی لیله المبیت، مونوعلی کلمه نویسی حضرت مسلم ضد صهیون آدم شدن ضرب المثل ترکیبی روز مباهله حدس بزنید چیست؟ بنویسید امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس دختر نوجوان پاکدامن نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴ شما نارنگی هستید داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه علی لندی سیال ذهن تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان #تمرین101 شروع داستان با یکی از جمله‌ها #تمرین102 خرمالو و انار #تمرین103 آدم برفی چای دوست #تمرین104 میزبانی از زنی مهربان #تمرین105 کلمه بازی #تمرین106 داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطه‌ای #تمرین107 مهندس کیست #تمرین108 توصیف حسادت #تمرین109 پنج دقیقه قبل تصادف #تمرین110 دختر تازه مسلمان #تمرین111 نماز آیت الله بهجت #تمرین112 راهیان نور #تمرین113 مهمانی از زبان مزه ها #تمرین114 شب قدر #تمرین115 دوست و حجاب #تمرین116 تبلیغ حجاب #تمرین117 روز قدس #تمرین118 ارتداد و درمانش با دعا #تمرین119 من حیث لا یحتسب ( خاطره) #تمرین120 شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت) #تمرین121 شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جمله‌ای) #تمرین122 خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص) #تمرین123 اولین چهار شنبه بعد ظهور #تمرین124 هشتگ طرف #تمرین125 زن و شوهر اسپانیایی در حرم #تمرین126 روز دختر #تمرین127 دختری در سال ۱۳۴۱ #تمرین128 کلمه نویسی | هم‌خانواده و متضاد. #تمرین129 تازه عروس و غذا #تمرین130 کلمه‌های سه حرفی مخفف چین؟ #تمرین131 کلمه‌سازی و داستان نویسی #تمرین132 ج ن ن جمله بنویسید #تمرین133 دیالوگ پوتین #تمرین134 پس از غدیر(ولایت) #تمرین135 مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید #تمرین136 خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره #تمرین137 تلظی، ماهی کوچولوی قرمز #تمرین138 لامسه و داستان‌پردازی #تمرین139 طعم و داستان‌پردازی #تمرین140 تصور عاقبت اعتیاد به فضای مجازی #تمرین141 تصور، خانواده، عذر خواهی #تمرین142 بیماری، کربلا، اربعین #تمرین143 هالیوود #تمرین144 ایرانی آمریکا نشین #تمرین145 ادامه‌اش با شما... #تمرین146 من یک دخترِ... #تمرین147 اغتشاش #تمرین148 بر می‌گردد به ان روز که تنها بودم... #تمرین149 با توجه به متن زندگیتان را تعریف کنید #تمرین150 با توجه به متن بنویسید #تمرین151 تکرار #تمرین152 اشتراک لفظی #تمرین153 دوست پروانه