eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#تمرین146 جریانهای انحرافی و سلبریتی ها و هرکس روزی در این مملکت علف خورده حالا پشگلش را می‌اندازد
عادل مرضیه، خواهر شما است و توی تالار عروسی کار می‌کند. استوری ها را نگاه می‌کند و یک دفعه لبخندی روی لبش می آید و می‌گوید: - آخرش ساناز جون رو گرفت. ساناز جون سالها با کامبیز دوست بودند. البته در خفا. حالا که ساناز جون گرفته شده خیلی حس بدی دارید‌. البته چیزی که زیاد است شوهر است. والا. دارید به روزهایی فکر می‌کنید که او موهایش را ول می‌داد در باد و ترک موتور کامبیز همه غلطی می‌کرد و شما داشتید درس می‌خواندید و به فکر پیشرفت خودتان و مملکت‌تان بودید. حالا او خوشبخت شده و شما نشدید. اما صبر کنید همه چیز که در این چیزها نیست. چه بسا زن‌هایی که موقعیت ازدواج نداشتند و جز زنان سرآمد نسل خودشان شدند ... اصلا انسان نباید اینقدر خودش را منحصر کند در اینکه حتما فلان چیز باعث خوشبختی است. آیت‌الله بهجت فرمودند کسانی که همسر می‌خواهند نماز جعفر طیار را به ترتیبی که در کتاب زادالمعاد آمده بخوانند...خب مبارک است. دیگر فکرتان را درگیر نکنید. حتی این نماز برای پیدا کردن شغل و سایر گرفتاری هم مناسب است...هنوز که در فکر شوهر کردن سانازجون هستید. همینطور ذهن‌تان درگیر شده که مرضیه، خواهر بزرگتان می‌زند روی شانه‌تان و می‌گوید آبجی! آهای آبجی! ساناز رو اطلاعات سپاه گرفته. شوهر نکرده که. از بس تابلوبازی در آوردید و رفتید توی فکر، مرضیه هم فهمید دارید به چه چیزی فکر می‌کنید. مرسی، اَه. ساناز رو به خاطر حمل یک تکه میلگرد که نوکش تیز شده بود گرفتند. می‌گویند با کامبیز می‌رفته کنار اتوبوس و بانک و شیشه هایشان را می‌آورده پایین. این ساناز هم خیلی چشم سفید بوده و ما نمی‌دانستیم. ساناز حیا کن. مملکتو رها کن. خب داشتم می‌گفتم. این ساناز حالا آزاد شده و آمده خانه. کامبیز را ول نکرده اند. اصلا آن میله هم متعلق به کامبیز بوده. ساناز می‌گوید کامبیز گولش زده. البته بعید هم نیست. ساناز یک دختر پر شر و شور است که مادرش مدام زده توی سرش و راه درست زندگی کردن را نشانش نداده. مادر ساناز کارمند بانک است. از آن زن‌های سانتی مانتال که بچه را توی خانه جا می‌کنند مثل مرغ و خودشان سر کار و ...می‌روند. ساناز از نوجوانی گوشی به دست بزرگ شده و همه همّ و غم‌ش انتقام از مادرش بوده. بله. انتقام از مادری که کارمند بانک است. پس شیشه های بانک اولویت اولش بوده. مادر ساناز که اعتقادی به خون شهدا و این حرفها نداشته در تمام طول زندگی اش در امنیت جمهوری اسلامی زندگی می‌کرده به نظام فحش می‌داده و همزمان حقوقش را می‌گرفته و به ریش حکومت می‌خندیده و مغز ساناز را با جمله های زیر پر می‌کرده. این مملکت به درد زندگی نمی‌خوره. باید پول‌جمع کنیم و از این مملکت بریم. مرده شور ببره این ترافیک رو باید بریم خارج‌. امروز روغن زیتونم تموم شده و سوپری سرکوچه روغن زیتون خوب نداره لعنت به این رژیم. آخرش هم با این همه خوشگلی خوشبخت نشدم. مرده شور بابات رو ببرن که من رو بدبخت کرد. بله. دیدید چه شد؟! مادر ساناز از دست بابای ساناز می‌نالد. بابای ساناز توی یک دوره ای مسئول بود. مذهبی هم بوده. اما عقاید خاصی داشته. حالا جایش در این تمرین ۱۴۷نیست که بررسی کنیم. ولی در کل آدم نبوده. با خانواده مهربان نبوده. چون زنش دو تا دختر زاییده کم محلی اش کرده و رفته یک زن دیگر گرفته. واقعا خاک بر سر بی لیاقتش. ساناز و مهناز خواهر هستند. ولی از اول این تمرین شما صدای مهناز را هم نشنیده‌اید. از بس که مهنازجون خانوم است. ایشالا یک شووَر خوب گیرش بیاید. نه. صبر کنید. گفتیم که ملاک خوشبختی اینها نیست. مهناز جون با تمام مشکلاتش جنگیده و الان دانشجوی پزشکی است و بورسیه شده. یک موسسه خیریه هم دارد و توی مسجد محل کمک های اولیه درس می‌دهد. تازگی ها یک بسیجی می‌خوادش. گفته می‌خوامت. البته خواهرش را فرستاده خواستگاری مهناز جون. شما رفته اید خانه مهنازجون و سانازجون. مهناز کف خانه افتاده و دارد گریه می‌کند. به نظر شما چه اتفاقی افتاده؟ اینجوری شروع کنید👇 🔸مهناز همینجور که خون روی صورتش را پاک می‌کرد گفت... @ANARSTORY
داخل کانال جست و جو کنید باتوجه به حس و حالتان👇🏻 توصیف مزه دهان توصیف حسی که جگرتان را کند توصیف پنج صدایی که می‌شنوید توصیف مردی عصبی شبی بیدار با چشم خیس ویرایش جمله لحظه عصبانیت بی حساب بهشت رفتن روایت در ۱۵ کلمه لبخند عصبی صد سوژه پیشنهاد اسم جزئیات تصادف در ۳۰کلمه ویرایش جمله ویرایش جمله شخصیت باحیا دفترچه شهید ۱۶ ساله کلمه نویسی توصیف عقل در کالبد انسان تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک الله اکبر خواب آسوده داستانک مداد در ۱۸ کلمه تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک جریان تحریف عروس قرآن آخرین حس خوب❗️ تصویر و داستانک خبر خوب شهید حججی برایتان ۱۳ زن همراه امام زمان نامه به گذشته خود از زبان تخم مرغ ازدواج زوج مسیحی خاطره طنز همکلاسی مجازی داستان ۱۰۰ کلمه‌ای شما تحت تاثیر فردی خاطره به سبک سیال سبک سیال شخصیت طنز ضرب المثل مهم؟ لینکِ کجا؟ طرح انیمیشن صفحه ۳۱۳ قرآن آذر سال ۵۶ جمله نویسی نحو شهادتت؟ صوت و داستانک حرف‌های فراموش شده دعوا پاک کردن عدس امیرالمومنین داستانک اولین بار در نانوایی نماد تعجب دست خط دکتر ملاقات با امام زمان صدا و داستان محیط و داستان آیه و داستانک زندگی شهید زنی از جرهم اسرائیل و مونولوگ قهرمانی که نیست ایران فرشته و داستان تصویر و توصیف رای دادن جای خالی رای و هجوم شخصیت پردازی صدا❗️ جا به جایی ۴ سال دیگر نامه به حاج احمد متوسلیان آبادان؟ ۲ روز به پایان زندگی لیله المبیت، مونوعلی کلمه نویسی حضرت مسلم ضد صهیون آدم شدن ضرب المثل ترکیبی روز مباهله حدس بزنید چیست؟ بنویسید امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس دختر نوجوان پاکدامن نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴ شما نارنگی هستید داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه علی لندی سیال ذهن تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان #تمرین101 شروع داستان با یکی از جمله‌ها #تمرین102 خرمالو و انار #تمرین103 آدم برفی چای دوست #تمرین104 میزبانی از زنی مهربان #تمرین105 کلمه بازی #تمرین106 داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطه‌ای #تمرین107 مهندس کیست #تمرین108 توصیف حسادت #تمرین109 پنج دقیقه قبل تصادف #تمرین110 دختر تازه مسلمان #تمرین111 نماز آیت الله بهجت #تمرین112 راهیان نور #تمرین113 مهمانی از زبان مزه ها #تمرین114 شب قدر #تمرین115 دوست و حجاب #تمرین116 تبلیغ حجاب #تمرین117 روز قدس #تمرین118 ارتداد و درمانش با دعا #تمرین119 من حیث لا یحتسب ( خاطره) #تمرین120 شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت) #تمرین121 شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جمله‌ای) #تمرین122 خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص) #تمرین123 اولین چهار شنبه بعد ظهور #تمرین124 هشتگ طرف #تمرین125 زن و شوهر اسپانیایی در حرم #تمرین126 روز دختر #تمرین127 دختری در سال ۱۳۴۱ #تمرین128 کلمه نویسی | هم‌خانواده و متضاد. #تمرین129 تازه عروس و غذا #تمرین130 کلمه‌های سه حرفی مخفف چین؟ #تمرین131 کلمه‌سازی و داستان نویسی #تمرین132 ج ن ن جمله بنویسید #تمرین133 دیالوگ پوتین #تمرین134 پس از غدیر(ولایت) #تمرین135 مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید #تمرین136 خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره #تمرین137 تلظی، ماهی کوچولوی قرمز #تمرین138 لامسه و داستان‌پردازی #تمرین139 طعم و داستان‌پردازی #تمرین140 تصور عاقبت اعتیاد به فضای مجازی #تمرین141 تصور، خانواده، عذر خواهی #تمرین142 بیماری، کربلا، اربعین #تمرین143 هالیوود #تمرین144 ایرانی آمریکا نشین #تمرین145 ادامه‌اش با شما... #تمرین146 من یک دخترِ... #تمرین147 اغتشاش #تمرین148 بر می‌گردد به ان روز که تنها بودم... #تمرین149 با توجه به متن زندگیتان را تعریف کنید #تمرین150 با توجه به متن بنویسید #تمرین151 تکرار #تمرین152 اشتراک لفظی #تمرین153 دوست پروانه