.
🔸 این لباس برای شما!
گروهی از مفوضه و مقصره، کامل بن ابراهیم مدنی را خدمت امام حسن عسکری علیه السّلام فرستادند.
کامل گفت: من با خود گفتم: از ایشان خواهم پرسید، آیا کسی که عقیده اش با من یکسان نباشد داخل بهشت نمی شود؟
وقتی خدمت امام رسیدم، دیدم لباسهای سفید خیلی قشنگی بر تن دارد! با خود گفتم، امام و حجت خدا این لباسها را میپوشد آن وقت به ما دستور میدهد که با برادران خود مواسات کنید و از پوشیدن چنین جامه ای ما را باز میدارد.
در این موقع امام آستین بالا زد، دیدم لباسی خشن در زیر و بر روی پوست بدنش پوشیده. با تبسم فرمود: این برای خدا است و این لباس برای شما.
.
🔹 سخاوت مولا
محمّد (غلام امام عسکری) گفت: استاد و مولایم امام حسن عسکری علیه السلام بهترین و ارجمندترین شخص بنی هاشم و علویهایی بود که من مشاهده کرده ام.
هرگز شراب نمی خورد و در محراب عبادت مینشست و به سجده میرفت. من خوابم میبرد. باز بیدار میشدم و دوباره میخوابیدم، امام همان طور در سجده بود.
غذا کم میل میکرد. برایش انجیر و انگور و هلو و از این قبیل میوهها میآوردند، یکی یا دو تا میل میکرد
بعد میفرمود: محمّد این را بردار برای بچه هایت ببر! عرض میکردم: آقا همه را ببرم؟ میفرمود: ببر. من تا کنون از او سخاوتمندتر ندیدهام.
📔 غیبت شیخ طوسی: ص١٣٩ و۲۴۶
#امام_عسکری #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
🔹 چرا مرا بر خدا مقدم داشتی؟!
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مردی از قبیله بنی فهد را دید که غلام و خدمتکارش را کتک میزند و او برای رهائی خویش از ضربات اربابش به خدا پناه میبرد، امّا آن مرد اعتنا نمی کرد و همچنان به کتک زدن آن بنده خدا ادامه میداد.
درین بین چشم آن غلام به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم افتاد و گفت: به محمّد پناه میبرم، دیگر مرا نزن. که آن مرد از زدن او خودداری کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: این غلام به خدا پناهنده شد، پناهش ندادی، چون به من پناهنده شد، او را رها کردی؟! درحالی که خداوند شایسته تر از محمّد بود، که وقتی بدو پناه برد، دست از او بکشی!
آن مرد گفت: هم اکنون من این غلام را آزاد کردم.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: سوگند به خداوندی که مرا به رسالت برانگیخت! اگر این بنده را آزاد نمی کردی گرمایِ آتش دوزخ چهره ات را میگداخت.
📔 بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۴۳
#پيامبر #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
🌱 انگشتر هدیه
ابو هاشم میگوید: هیچ وقت نشد که خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام برسم و از آن جناب معجزه ای مشاهده نکنم!
یک روز خدمتش رسیدم. تصمیم داشتم مقداری نقره برای ساختن انگشتری بگیرم که برای تبرک به دست نمایم.
نشستم ولی منظور خود را فراموش کردم. همین که از جای حرکت کردم که خارج شوم، امام علیه السّلام انگشتری به من داد و فرمود:
تصمیم داشتی مقداری نقره بگیری، من به تو انگشتر دادم! نگین و اجرت ساخت هم به نفع تو شد! خدا برایت گوارا کند.
📔 مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴٣٧
#امام_عسکری #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
♦️ گزارش خطرناک
ابو هاشم جعفری میگوید: من با عدهای در زندان بودیم که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و برادرش جعفر را نیز زندانی کردند.
ما اطراف آن جناب را گرفتیم و من صورت امام حسن علیه السلام را بوسیدم و ایشان را روی لحافی که داشتم نشاندم؛
زندانبان صالح بن وصیف بود. مردی از جمحی با ما در زندان بود که ادعا میکرد من علوی هستم.
امام عسکری علیه السّلام رو به ما نموده و فرمود: اگر در میان شما نامحرمی نمی بود، میگفتم چه وقت آزاد میشوید و با دست اشاره به همان مرد جمحی کرد.
او خارج شد؛ حضرت فرمود: این شخص از شما نیست، از او بپرهیزید. داخل لباسهایش گزارشی که از شما برای سلطان تهیه کرده پنهان است.
یک نفر حرکت کرد و لباسهای او را جستجو نمود، گزارش را پیدا کرد که بسیار خطرناک نوشته بود و گفته بود که ما تصمیم داریم از داخل زندان نقب بزنیم و فرار کنیم.
📔 مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴٣٨
#امام_عسکری #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
💠 عظمت خاندان پیامبر اسلام (ص)
روزی یک یهودی خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسید و در مقابل آن حضرت ایستاد و چشمان خود را به او دوخت. حضرت از او پرسید: حاجتت چیست؟
یهودی گفت: تو افضلی یا موسی بن عمران؟ پیغمبری که خداوند با او سخن گفت، تورات را بر او نازل نمود، عصا به او عنایت فرمود، دریا را برای او شکافت و ابرها بر او سایه افکند.
پیامبر فرمود:
خود را تعریف کردن زیبنده نیست ولی همین قدر میگویم:
وقتی که حضرت آدم دچار خطا گردید سبب آمرزش او این بود که گفت:
خداوندا! از تو میخواهم به حق محمد و آل محمد گناهانم را بیامرزی، و خداوند او را بخشید.
و هنگامی که نوح (علیه السلام) بر کشتی سوار شد و بیم آن داشت که غرق شود و گفت:
خداوندا! از تو میخواهم به حق محمد و آل محمد مرا از غرق شدن نجات دهی، و خداوند او را از غرق شدن نجات داد.
و هنگامی که ابراهیم خلیل در آتش افکنده شد، گفت:
خداوندا از تو میخواهم به حق محمد و آل محمد مرا از این آتش نجات دهی، و خداوند آتش را برای او سرد و بدون آسیب قرار داد.
و هنگامی که حضرت موسی عصای خود را افکند و به صورت اژدها در آمد خودش ترسید و گفت:
خداوندا از تو میخواهم به حق محمد و آل محمد مرا امان دهی و از ترس برهانی، آنگاه خداوند فرمود: «لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَىٰ»، «نترس! تو مسلّماً (پیروز و) برتری».
سپس حضرت فرمود: ای یهودی! اگر موسی در این زمان میبود، به من و رسالتم ایمان نمی آورد، نه ایمانش برایش نفعی داشت و نه پیغمبریاش.
ای یهودی! از نسل من است مهدی (آخرالزمان) هنگامی که ظاهر شود، عیسی بن مریم، برای یاری او از آسمان به زمین فرود خواهد آمد و او را بر خود مقدم میدارد و پشت سر او نماز خواهد خواند.
📔 بحار الأنوار: ج١۶، ص٣٩٩
#پيامبر #امام_زمان #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
🔸 گوشت بخور!
ابو هاشم میگوید: امام حسن عسکری علیه السّلام روزه میگرفت و موقع افطار، غذایی را که غلامش در ظرف مخصوص مهر شدهای برای ایشان میآورد، ما نیز با آن جناب میخوردیم.
یک روز من به واسطه ضعف نتوانستم روزه بگیرم و در خانه دیگری با مقداری نان قندی روزهام را باز کردم.
هیچ کس از این جریان اطلاع نداشت، سپس آمدم و با ایشان نشستم.
امام علیه السّلام رو به غلام کرده و فرمود: چیزی بده ابو هاشم بخورد، او روزه نیست! من لبخند زدم.
فرمود: چرا میخندی؟ هر وقت مایلی نیرو و قدرت پیدا کنی گوشت بخور! نان قندی قوه ندارد!
عرض کردم: خدا و پیامبرش و شما صحیح میفرمایید، درود بر شما باد و شروع به خوردن کردم.
فرمود: سه روز از گرفتن روزه خودداری کن! کسی که به خاطر روزه گرفتن ضعیف شده باشد، تا سه روز از روزه خودداری نکند نیرو نمیگیرد.
📔 مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴٣٨
#امام_عسکری #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
🔹 علم یکسان
ابو هاشم میگوید: فهفکی از امام حسن عسکری علیه السّلام پرسید که چطور میشود زن یک سهم ببرد و مرد از میراث دو سهم داشته باشد؟
فرمود: چون از زن جهاد و تأمین مخارج زندگی برداشته شده و او کفیل پرداخت غرامتها نیست و این مخارج بر عهده مردان است.
ابو هاشم گفت: من در دل گفتم، همین سؤال را ابن ابی العوجاء از حضرت صادق علیه السّلام کرده بود و ایشان همان جواب را داده بودند.
در این موقع امام علیه السّلام روی به من نموده و فرمود: صحیح است، این سؤال ابن ابی العوجاء بود و جواب یکی است زیرا او همین سؤال را کرده بود.
تمام ما از اولین رهبر تا آخرینمان، در علم و امر امامت یکسان هستیم. رسول اکرم و امیر المؤمنین علیهما السّلام دارای فضیلت مخصوص به خود هستند.
📔 مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴٣٧
#امام_عسکری #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
✨ دعای طلب باران
امام جعفر صادق فرمود: اهل کوفه به حضور حضرت علی علیه السلام آمدند و از نیامدن باران به آن بزرگوار شکایت کردند و گفتند: از خدا برای ما باران بخواه.
حضرت علی علیه السلام به امام حسین علیه السلام فرمود: برخیز از خدا برای ایشان باران بخواه.
امام حسین علیه السّلام برخاست و پس از اینکه حمد و ثنای خدا را به جا آورد و بر پیامبر خدا درود فرستاد، این دعا را خواند:
{خدایا تو عطا کننده خیری و نازل کننده برکت ها، آسمان را بر ما ببار و ما را با بارانی شدید، گسترده، فراوان و ریزان که بندگان ضعیفت با آن نفس میکشند و هر آن چه در سرزمینت مرده است با آن زنده میشود، سیراب کن. آمین ای پروردگار جهانیان.}
هنوز آن حضرت از دعا فارغ نشده بود که فورا باران رحمت پروردگار فرو ریخت و اعرابی از نواحی کوفه آمد و گفت: نهرها و جویبارها را دیدم که از آب موج میزدند.
📔 بحار الأنوار، ج۴۴، ص١٨٩
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
✨
هر گاه امام حسین علیه السلام در مکان تاریکی مینشست، مردم به واسطه سفیدی و نور پیشانی و گلوی مبارکش به طرف آن حضرت راهنمایی میشدند.
زیرا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پیشانی و گلوی حسین علیه السلام را زیاد میبوسید.
✨
یک روز جبرئیل نازل شد و دید حضرت فاطمه سلام الله علیها خواب است و امام حسین علیه السلام در میان گهواره گریه میکند.
جبرئیل علیه السّلام با امام حسین علیه السلام گفتگو و آن حضرت را آرام مینمود تا اینکه فاطمه زهرا سلام الله علیها از خواب بیدار شد.
حضرت زهرا سلام الله علیها میشنید شخصی حسین را آرام میکند ولی احدی را نمی دید.
سپس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به وی خبر داد آن شخص جبرئیل است.
📔 بحار الأنوار، ج۴۴، ص١٨٩
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
🌱 قبول دعوت
امام حسین علیه السّلام از کنار گروهی از فقرا عبور کرد که عبای خود را گسترده بودند و چند تکه نان روی آن ریخته و مشغول خوردن بودند.
آنان به امام حسین علیه السلام گفتند: یا ابن رسول اللّه! بیا (با ما غذا بخور)، امام علیه السّلام نشست و با ایشان مشغول غذا خوردن شد و این آیه را تلاوت کرد:
«إنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتکبرین»
{خدا افراد متکبر را دوست ندارد.}
(نحل، ۲۲)
سپس به فقرا فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم، شما هم دعوت مرا اجابت کنید. گفتند: اطاعت میکنیم یا ابن رسول اللّه.
آنگاه برخاستند و با آن حضرت وارد منزل امام حسین علیه السلام شدند. آن بزرگوار به کنیزک خود فرمود: آنچه را که ذخیره نمودهای بیاور.
📔 تفسیر عیاشی، ج٢، ص٢۵٧
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
🌻 پرداخت بدهی
امام حسین علیه السّلام نزد اسامة بن زید که مریض بود رفت، شنید که اسامه میگفت: وا غماه!
امام حسین فرمود: ای پسر برادرم! غم و اندوه تو چیست؟ گفت: قرض من که به شصت هزار درهم رسیده است.
امام حسین علیه السّلام فرمود: قرض تو را من ادا میکنم. اسامه گفت: میترسم بمیرم.
فرمود: تو نخواهی مرد تا من قرض تو را ادا نمایم. راوی میگوید: امام حسین علیه السلام قبل از فوت اسامه قرض وی را ادا کرد.
امام حسین علیه السّلام فرمود: بدترین خصال پادشاهان ترس از دشمنان و قساوت قلب داشتن نسبت به ضعیفان و بخل ورزیدن در هنگام بخشش است.
📔 بحار الأنوار، ج۴۴، ص١٩٠
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
✨ کریم ترین مردم
اعرابی وارد مدینه طیبه شد و از کریم ترین مردم جویا شد. امام حسین علیه السّلام را به وی معرفی کردند.
او داخل مسجد شد و دید که امام حسین مشغول نماز است. مقابل آن حضرت ایستاد و این اشعار را سرود:
کسی که الان چشم امید به تو دارد و حلقه درب خانه تو را حرکت دهد ناامید نخواهد شد.
تویی که بخشنده و مورد اعتماد هستی. پدر تو قاتل افراد فاسق و نابکار بود. اگر مقام نبوت پدران و نیاکان شما نمی بود، دچار آتش دوزخ میشدیم.
راوی میگوید: امام حسین علیه السّلام سلام کرد و به قنبر فرمود: آیا چیزی از مال حجاز باقی مانده؟
گفت: آری، مبلغ چهار هزار اشرفی باقی مانده است. فرمود: آنها را بیاور. زیرا کسی که از ما بیشتر به آنها احتیاج دارد آمده است.
سپس برد یمانی را از تن خویش در آورد و آن اشرفیها را در میان آن پیچید و آن را به این خاطر که به نظر مبارکش اندک بود و بدین جهت که از اعرابی خجل بود، از شکاف در به آن اعرابی عطا کرد و این اشعار را خواند:
این اشرفیها را بگیر و من به خاطر اینکه به تو پول مختصری عطا کردم پوزش میطلبم. بدان که من نسبت به تو مهربان هستم.
اگر حق ما را به ما میدادند باران بذل و بخشش از آسمانها بر تو فرو میریخت.
ولی چه باید کرد که حوادث روزگار وضع انسان را تغییر میدهند و دست من فعلا خالی از پول است.
راوی میگوید: اعرابی آن اشرفیها را گرفت و شروع به گریه کرد. امام حسین به وی فرمود: آیا برای اینکه بخشش ما قلیل و اندک بود گریه میکنی؟
گفت: نه. برای این گریه میکنم که چگونه خاک تو را میرباید و این گونه بذل و بخشش هایت را از بین میبرد.
این حدیث در مورد امام حسن علیه السلام هم روایت شده است.
📔 مناقب آل ابی طالب: ج۴، ۶۵
#امام_حسین #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
💠 تعیلم قرآن
عبد الرحمن سلمی سوره مبارک حمد را به یکی از کودکان امام حسین علیه السّلام یاد داد.
هنگامی که آن کودک سوره حمد را برای امام حسین علیه السلام خواند، آن حضرت مبلغ هزار اشرفی و هزار حله به عبد الرحمن عطا کرد و دهان او را از درّ پر نمود.
وقتی از آن حضرت راجع به این بخشش فراوان پرسش کردند فرمود: این عطا در مقابل آن حمدی که وی به فرزند من تعلیم داد ناچیز است. آنگاه این شعر را خواند:
هر گاه دنیا به تو جود و بخشش نمود، تو نیز قبل از اینکه دنیا را از دست داده باشی به همه مردم بخشش کن.
هر وقت مال دنیا به تو روی آورد، بذل و بخشش آن را فانی نخواهد کرد و هر گاه دنیا از تو اعراض نماید، بخل کردن آن را باقی نمی گذارد.
📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٩١
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
✨ تکبیر هفتم
امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: یک روز رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله میخواست مشغول نماز شود، امام حسین علیه السّلام هم در کنار آن حضرت بود.
وقتی پیامبر اعظم تکبیر گفت، امام حسین نتوانست تکبیر بگوید.
رسول خدا دوباره تکبیر گفت و امام حسین باز هم نتوانست پیروی نماید.
پیغمبر خدا همچنان گفتن تکبیر را به امام حسین یاد میداد تا اینکه امام حسین در تکبیر هفتم توانست تکبیر بگوید.
امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: پس از این جریان بود که گفتن هفت تکبیر در ابتدای نماز مستحب و سنت شد.
.
💠 تواضع امام حسین (ع)
نمونه تواضع امام حسین علیه السلام این است که روزی از کنار چند فقیر عبور کرد که نان خشک خود را روی پارچهای گذاشته بودند و میخوردند،
به آنها سلام کرد و آنها او را به جمع خود دعوت کردند، با آنها نشست و فرمود: اگر این طعام صدقه نبود با شما میخوردم،
سپس فرمود: برخیزید و به خانه من بیایید. پس به آنها غذا و لباس داده و دستور داد برایشان چندین درهم بیاورند.
📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٩١، ١٩۴
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
✨ بخشش حسینی
از امام حسین علیه السّلام روایت شده که فرمود: این سخن از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نزد من صحیح است که فرمود:
بعد از نماز، بهترین اعمال نزد خدا این است که انسان بدون معصیت در قلب مؤمن ادخال سرور نماید.
من روزی غلامی را دیدم که با سگی غذا میخورد، به وی گفتم: چرا این کار را انجام میدهی؟
گفت: یا ابن رسول اللّه! من مغموم هستم، میخواهم این سگ را خوشحال کنم شاید من هم مسرور گردم.
غم و اندوه من این است که مالک من شخصی است یهودی و من تصمیم دارم از وی جدا شوم.
امام حسین علیه السّلام مبلغ دویست اشرفی نزد مالک آن غلام برد.
یهودی گفت: این غلام من فدای قدم تو باد و این باغ و بستان را نیز به آن غلام بخشیدم، و این مبلغ پول را هم که دادی به شما تقدیم نمودم.
امام حسین علیه السّلام فرمود: من نیز این پول را به تو بخشیدم. یهودی گفت: من هم قبول کردم و این پول را به آن غلام بخشیدم.
امام حسین فرمود: من نیز آن غلام را آزاد نمودم و این پول و باغ را به او بخشیدم.
زن آن یهودی گفت: من همین الآن اسلام آوردم و مهریهام را به شوهرم بخشیدم،
شوهرش گفت: من نیز مسلمان شدم و این خانهام را به زنم بخشیدم.
📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٩۵
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia