eitaa logo
English 4U
3.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
207 فایل
اینجا مهارت های زبان تو تقویت کن🤩 هشتگ ها"🧡↶ https://eitaa.com/English_4U/14914 ارتباط با مدیر"❤️↶ @daddymustafa تبادل و تبلیغ"💛↶ @allears گروه چت"💙↶ https://eitaa.com/joinchat/3765043281C1f70b55b1b
مشاهده در ایتا
دانلود
یه جدید داریم 😁👇🏻
| To Dwell on خب، اول بریم سراغ قسمت اول این verb To Dwell به معنای زندگی کردن تو یه مکان خاصی، یا سکنی گزیدن و معناهایی ازین قبیل. مثلا : To dwell in a home = to live in it "This kind of fish dwells near the bottom of the ocean" درسته؟ حالا ببینم وِربِ مدنظر یعنی چی؟ To Dwell on = to think or speak about something ( usually sth bad or unpleasnt) For a long time. یعنی راجع به یه اتفاقی (معمولا منفی) بشینی فکر کنی همش یا زیاد راجبش حرف بزنی. خیلی پیش میاد که مثلا واسه یه اشتباهی که تو گذشته کردیم، میشینیم زانوی غم بغل میگیریم و میریم تو فکر در واقع : " you are dwelling on the past" درست شد؟ 😁 @English_4U
Helloooo✋ هستید بریم سراغ یه جدید و جالب؟ 👀
| TO Egg (someone) on خب خب اولین چیزی که تو ذهنتون نقش بست میدونم چیه تخم مرغ 🥚🍳 یعنی معنای واژه ی Egg 😊 اما باید بگم که این وِرب جدید ما هیچ ربطی به تخم مرغ نداره! بلکه اگه ریشه یابی کنیم برمیگرده به یه واژه ای که در زمان های خیلی خیلی دور استفاده میشده👇🏻 " Eggja" بمعنای to provoke / incite فارسیش : تحریک و تشویق کسی به انجام کاری که معمولا خوشایند نیست این واژه دیگه منسوخ شده، و در انگلیسی مدرن اون جایگاه گذشته رو نداره با توجه به ریشه ی این وِرب، فک کنم متوجه معناش شده باشید 🤓 @English_4U
🍿 Hang out: وقت گذراندن 🍾 to spend a lot of time in a particular place or with particular people. صرف زمانِ زیاد تویِ ی جایِ خاص یا با آدم‌هایِ خاص. 🛋 He usually hangs out with his friends on the weekend. اون معمولا آخر هفته‌ها رو با دوستاش وقت می‌گذرونه! 🎊 The whole family will hang out in grandparents' house at Yalda night. 🍉 همه خانواده شب یلدا رو تویِ خونه‌ی مادربزرگ پدربزرگ می‌گذرونن.☕️ @English_4U
Hi Hope you're all doing well ✨ May I have 5 minutes of your time to learn a new brand together?😁 - @English_4U
- تا حالا خیلی پیش اومده که به طور اتفاقی یکی از آشناهاتونو مثلا تو خیابون ملاقات میکنید، خیلی اتفاقی به یه دوست می رسید اتفاقا از مکانی رد می شید که انتظارشو نداشتید یا حتی بعضی وقتا شده که به طور اتفاقی به یه نتیجه ای برسید یا به طور اتفاقی با یه واقعیتی مواجه می شید با یه کتاب جالب مواجه میشید یا حتی با یه اصطلاح جدید انگلیسی روبرو میشید در همه این موارد این به کارتون میاد : To Come across(something) = • to find or discover something which you hadn’t been looking for; • to find something by accident. هر دوی این تعاریف رو خلاصه بگم میشه این : کشف یک واقعیت، یا روبرو شدن با یه چیزی که شما دنبالش نبودید. [To look for : دنبال چیزی بودن] یعنی چی؟ یعنی یِهو، اتفاقی @English_4U
_ To miss out on To lose an opportunity از دست دادن یه فرصت خوب، یه موقعیت سود ده Don't miss out on this holy month. If you dont come to my birthday party, you'll miss out on the fun. The half-price discount on all brands and varieties of ice cream is only available for one day—don't miss out! _ @English_4U
سلام سلام 🐣 طاعات و عبادات تون قبول حق 🌝 آماده اید واسه ی ؟
1 __ To Patch (something) up خب این کاربردهای مختلفی داره که در ادامه بهشون اشاره میکنم برای شروع یکی از مهم تریناشو داشته باشید 👇🏻 If you patch up a quarrel or relationship, you try to be friendly again and not to quarrel any more. ینی پایان دادن به بحث و دعوا( quarrel)، کنار گذاشتن اختلافات و بازسازی دوباره ی یک رابطه میتونیم '' Break up '' رو به عنوان متضاد براش در نظر بگیریم. چند تا مثال برای شفاف سازی بیشتر : • I did my best to patch things up with her but it didn't seem to work. • Have you tried patching things up with her? - @English_4U
Helloo E4U family🐬 Ready for a ? 🐟
_ خب، همونطور که در جریانید، تاخیر انداختن و عقب انداختن یه کاری، به انگلیسی میشه : To delay or To Postpone doing sth. درسته؟ 🤓 امشب میخوام یه قشنگ یادِت بدم که دقیقا همین معنا رو میده 😊 To Put (something) off - If you put something off, you delay doing it. مثلا قرار بوده زبان انگلیسی رو شروع کنی هی میگی حالا بعدا انجامش میدم، میندازی عقب، تاخیر میکنی در انجامش. شما مخاطب جمله ی زیر هستید 🧐: Don't PUT OFF starting the English Learning journey. The sooner you start, the better you get. 💪🏼🙂 2 تا نکته : 1. یادت باشه که این فعل، Transitive هست. یعنی چی؟ یعنی نیاز به object(مفعول) داره. که میتونه noun یا verb باشه. ورب باید حتما ing دار باشه. همین 😀 He put off studying for the exam until the last minute. در این مثال the exam یا studying for the exam، مفعول ماست. 2. هر دو جمله ی زیر درست است ✅🙂 - He put off studying for the exam until the last minute. - He put studying for the exam off until the last minute. _ @English_4U
Hey English 4 U ✋ What are u up to? 😃 Its monday And I'm here again 😅 with a brand new 😁 Let's Dive in! 😀
_ امروز میخوایم اون something رو برداریم و جاش someone بزاریم. ببینیم تفاوتی ایجاد میکنه یا نه 🧐 👇🏻 To Put someone Off این یکی دو جورمعنا داره : 1. To Distract someone یعنی حواس کسی رو پرت کردن - Stop talking to me! You keep putting me off my work. 😒 2. To make someone lose interest in something or make someone not want / not like sth یعنی باعث بشیم کسی علاقه اش رو به چیزی از دست بده دیگه تمایل به انجامش نداشته باشه نخوادِش درست شد؟ - That strange smell coming from the milk is putting me off from drinking it. 🤢 - Amir was put off by khosro's negative attitude. 😒 نکته آخر اینکه، put someone off هم درست مثل put something off : 1. Transitive (نیاز به مفعول داره) 2. Separable👇🏻 یعنی put و off رو میتونی از هم جدا کنی، به مثال های بالا توجه کنید. وقتیpronoun استفاده میکنیم مثل me, her, him, us . باید حتما بین put و off باشه. - @English_4U 🐋
Hiii I've got a 4 U 🌝
_ To Get over - - - To get over something دو تا معنا میتونه داشته باشه 1. To recover from something بهبود پیدا کردن و به شرایط عادی برگشتن ( ریکاوری) بعد از یک بیماری مثلا - It took me two weeks to get over the flu. 🤧🤒 2. To Overcome یعنی غلبه کردن و فائق آمدن، مثلا غلبه کردن به ترس.. - I don't know how to get over my fear of spiders. 😣🕸 3. به معنای پذیرفتن چیزی و کنار آمدن باهاش هم هست، - you can’t change the past, so get over it! 🐣 @English_4U
سلام 👀 بعد از یه تاخیر طولانی که بابتش عذر خواهم توجه شما رو جلب میکنم به این هفته 🤓
_ To Take in _ 1. To look at sth for a long time and to really think about that. به ظاهرش نمیخوره اما به معنای تماشا کردنه، یعنی نگاه کردن و دیدن به مدت طولانی و فکر کردن راجبش. 👁 • I just want to sit here a minute and take in the view. 2. To accept someone and allow them to stay. پناه دادن، حالا میتونه به یه انسان باشه یا هر موجود دیگه ای. مثلا توی مثال پایین پناه دادن به یه گربه ی بی خانمان مطرح شده. 🐱 • I took in a stray cat last week. 3. To be tricked or fooled by someone. یعنی گول خوردن و فریب خوردن یا گول زدن و فریب دادن • She took me in completely with her sad story.😏 4. To reduce the size of a piece of clothing. یعنی تنگ کردن، کاهش سایز لباس • My dress is loose. I need to take it in.👘 • ‌This skirt needs to be taken in. _ @English_4U🫀
سلام 😀🍉 در ادامه شما رو دعوت میکنم به یک آموزش کوتاه اما کاربردی
_ To Call off - To cancel a scheduled event به معنای به هم زدن و لغو کردن چیزی که از قبل براش برنامه ریزی شده. مثلا قرار بود ساعت مثلا 8 کلاس داشته باشی ولی حالا لغو شده، میتونی بگی : The class has been Called off. یا بازی فوتبالی که قرار بود فلان ساعت پخش بشه، کنسل شده به خاطر وضعیت آب و هوا : The game was called off due to heavy snow. دو تا نکته : 1. این ور ب Separable هست. یعنی هم میتونی بگی✅ call off sth هم call sth off ✅ 2. Transitive باید دنبالش objective داشته باشه چه چیزی کنسل شد؟ - @English_4U 🍉
_ To Fill in _ 1. To write all the required information onto a form به زبان ساده میشه پر کردن فُرم حالا انواعش دیگه مثلا فرم ثبت نام توی این مورد میتونید از" fill out " هم استفاده کنید. To fill in the form ✅ To fill the form in✅ 2. پرکردن یه جای خالی مثل چاله، اونم به طور کامل To fill in sth ✅ To fill sth in ✅ 3. To fill in for someone : to do someone's job for them while they are not available. ینی جای کسی رو پر کردن. مثلا یه جایی قرار بوده تدریس کنم، حالا نمیرسم برم از دوستم خواهش میکنم که جای من بره و کاری که من قرار بود انجام بدم رو به جای من انجام بده. 😌 Exm : She'll fill in for him while he's at the conference. • با این معنا، این وِرب intransitive هست، ینی اگه خواستید میتونید object نیارید، ینی واجب نیست که بگید جای کیو داری پر میکنید 😄 اما اگه خواستید بگید باید از for استفاده کنید. به اندازه کافی روشن بود؟ 🤓 4. To fill someone in on sth •To update someone on what has already happened. به معنای در جریان گذاشتن و با خبر کردن کسی، مطلع کردن Exm1 : I think you'd better fill me in on what's happening. 🧐 Exm2 : Josh filled me in on what had been agreed at the meeting. • To give someone details abiut something توضیح دادن و شرح دادن Exm : Let's go! There's no time to explain, I'll fill you in on the way. • این جا دو تا object داریم. Someone و Something ___ @English_4U 🫀
643bd40cfa305fc3ec70f9d2_6825646650024069612.mp3
10.54M
┏━━ °•🖌•°━━┓ 🍃@English_4U🍃 ┗━━ °•🖌•°━━┛
سلام به خانواده 4 هزار نفریِ English 4 U ✋🏻! بریم واسه این هفته؟
____ To Nod off To fall asleep unintentionally. میتونیم بگیم فارسیش میشه چرت زدن اما منظورم "to take a nap " نیستا. اونجا اینکار عمدی صورت میگیره ولی اینجا منظورم اونجور وقتاییه که دیدی از خستگی زیاد مثلا، یهو چشات گرم میشه و نمیفهمی کی خوابت گرفت. • ببین nod خودش به معنای "تکان دادن سر (بالا و پایین اوردن) به نشانه تایید" هست. واسه همینه به این نوع خواب رفتن میگن nod off دیگه 🤓👇🏻 • دیدی چون موقعیتِت خوب نیس، سرت ناخواسته بالا و پایین میاد؟ 😀 … امیدوارم برات خوب جا افتاده باشه قضیه از چه قراره😌 چند تا مثال پایین میتونه کمکت کنه تا بهتر بفهمیش 😊 _ @English_4U 💛