eitaa logo
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
447 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
65 فایل
🌹امام زمان (عج) فرمودند: شیعیان مابه اندازه آب خوردنی مارانمی خواهنداگربخواهنددعامی کنند وفرج مامی رسد😔 🌴کپی ؟! حلاله،باذکر۵صلوات به نیت سلامتی و فرج مولا آیدی جهت تبادلات 👈 @M_GH_B
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 باقر علیه‌السلام: ↫◄ پيش از به دنيا فرود آيد و هيچ یک از ملت‌هاى و نماند مگر آنكه قبل از مرگ به او ايمان آورد و آن حضرت پشت سر عج گزارد. 📚 بحارالانوار، جلد۱۴، صفحه۵۳ https://eitaa.com/GharibtarinEmam
📖 کریم می‌فرماید که حضرت در گهواره گفت: *《إِنِّی عَبْدُ الله جَعَلَنِی نَبِیًّا* *وَ جَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنت》* 📖 سوره مریم، آیات ۳۰ و ۳۱ ️💢 من خدا هستم 💢 او مرا پیامبر قرار داده است 💢 و مرا هر جا که باشم وجودی پر قرار داده است *《جَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنت》* ◽️‌⇦ یعنی من هر جا که باشم مایه خیر و برکت هستم همه این خیر و برکت هم برمی‌گردد به جمله اول: *إِنِّی عَبْدُ الله... ‌*⇦ یعنی بندگی خدا ◽️‌⇦ چون من بنده‌ خدا هستم و عبدِ خوب خدا هستم بنابراین هر جا که باشم مایه خیر و برکت هستم ‌⇦ یعنی *بنده خوب خدا* *وجودش مایه خیر و برکت هست* احتمالاً خیلی از ماها دیدیم این آدم‌هایی رو که هرجا میرن خیرشون به بقیه میرسه اینها از اثرات بندگی خداست ✔ هر چقدر بنده بیشتر بندگی خدا رو بکنه بیشتر مایه خیر و برکت هست حتی ممکنه خودش هم از دنیا رفته باشه اما هنوز خیر و برکتش به دیگران میرسه ‌⇦ مثل *شهـداء و ...* ↫◄ برعکس این قضیه هم هست همونطور که بعضی آدم‌ها ‌هر جا که باشند مبارکند و مایه خیر و برکت هستند مثل حضرت عیسی علیه‌السلام بعضی‌ها درست برعکس‌اند ↯ ❌ نه تنها خیرشون به هیچکس نمی‌رسه بلکه مایه شر و عذاب و سختی هم هستند برای دیگران ↫◄ پس همیشه دعا کنیم که خدایا ما را از بندگان خوب خودت قرار بده که وجود ما در همه جا مایه خیر و برکت باشد.🤲 °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
📖 #رمان_مذهبی_واقعی_آخرین_عروس 🌼 #زندگینامه‌حضرت‌نرجس‌خاتون(س) و تولد حضرت صاحب الزمان(عج) 📚نوشته
📖 🌼 (س) و تولد حضرت صاحب الزمان(عج) 📚نوشته ی مهدی ⃣1⃣ همه روم دارند كه جاى باشند; امّا چرا روى خوشى به اين نشان نمى دهد⁉️ آيا او دلباخته ديگرى شده است❓ آيا او ديگرى در دل دارد❓ از اتاق بيرون مى رود. از جا برمى خيزد و به سمت مى رود. هيچ كس از دل او خبر ندارد. درست است كه او در زندگى مى كند; امّا اين براى او است. اين پر زرق و برق برايش هيچ جلوه اى ندارد. همه روىِ زرد را مى بينند و نمى دانند در درون او چه برپاست. خيال مى كند كه او گرفتار ديگرى شده است. امّا گرفتار شك شده است. او از به و اعتقاد داشت و به مى رفت و مانند همه به سخنان هاى مسيحى گوش مى داد. ⃣1⃣ كشيش ها كه همان بودند را به تَرك دنيا دعوت كرده و از آنها مى خواستند تا به فكر خود باشند و از جمع كردن دورى كنند. آن روزها چهره ها براى چهره اى بود، ها كسانى بودند كه مى توانستند مردم را ببخشند. مى ديد آنها چنان از و عذاب سخن مى گويند كه همه دچار مى شوند. براى اعتراف به نزد آنها مى رفتند تا گناه آنها را ببخشد. او كه بزرگ تر شد چيزهايى را ديد كه به دينِ آنها شك كرد. مى ديد ها كه از تَرك دنيا سخن مى گويند، وقتى به اين مى آيند چگونه براى گرفتن هاى طلا، هجوم مى آورند! چيزهاى زيادى را در اين ديده بود. صداى قهقهه مستانه ها را شنيده بود. او بارها ديده بود كه چگونه ها با شكم هاى ، ظرف هاى غذا را پيش كشيده و مشغول مى شدند‼️ او به كه اينان بودند شك كرده بود، درست است كه او دخترى از خانواده بود; امّا نمى توانست ببيند كه ، بازيچه گروهى بشود كه خود را بزرگانِ مى دانند و نان حكومت را مى خورند‼️ او از اين ها، مأيوس شده است امّا هرگز از جدا نشده است. او از اين بدش مى آيد ولى را دوست دارد و به (ع) و (س) عشق میورزد. ⃣1⃣ هر چه او به كه ها از آن دم مى زدند بيشتر مى كرد، راز و نيازش با بيشتر مى شد. از مى خواهد او را بدهد. او از همه چيز و همه كس خسته شده است ولى از و دل نكنده است. او است تا به سوى او بيايد. او مى داند كه اگر با پسر عمويش كند تا آخر بايد به وضع موجود، باشد. اگر بفهمند كه آينده روم به آنها شك دارد چيزى جز در او نخواهد بود. آنها آن قدر قدرت دارند كه حتّى آينده را مى توانند به برسانند. آنها هرگز به دست نمى گيرند تا را به قتل برسانند، بلكه اى بسيار قدرتمندتر از دارند. كافى است آنها به بگويند كه مرتّد شده و به دين پشت كرده است، آن وقت مى بينى چگونه كه تا ديروز ساكت و آرام؛ بودند، آشوب به پا كرده و به حمله مى كنند تا براى و رضايت ، را بکشند. ... ✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨ ▪️منتظران ظهور غریب ترین امام▪️ https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
📖 #رمان_مذهبی_واقعی_آخرین_عروس 🌼 #زندگینامه‌حضرت‌نرجس‌خاتون(س) و تولد حضرت صاحب الزمان(عج) 📚نوشته
📖 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون(س) و تولد حضرت صاحب الزمان(عج) 📚نوشته ی مهدی خدامیان ⃣1⃣ فكر مى كنم ديگر فهميدى كه چرا نمى خواهد با پسر عمويش كند. او از جنس اين نيست. به او چيزى داده كه به خيلى ها نداده است. به ، قدرت كردن داده است. گويا تنها عيب او اين است كه مى كند‼️ امروز كسى نبايد خودش كند. كه نانِ حكومت مى خورند به جاى همه مى كنند. وظيفه مردم فقط بدون چون و چرا از آنهاست. آنها مى گويند كه رضايت و فقط در اين است. در اين هر كس كه مى فهمد بايد سكوت كند وگرنه سزايش است. آخر چگونه ممكن است كليد را به كسانى بدهد كه دم از مى زنند و از سفره حكومت نان مى خورند؟ 💞🏳💞 چند روز مى گذرد و خبردار مى شود كه بايد خود را براى مراسم آماده كند. او، دستور داده است تا اين هر چه زودتر برگزار شود. حتماً مى دانى در به پادشاهى كه كشور را اداره مى كند "قيصر" مى گويند. ، نوه روم است. ⃣2⃣ او دستور داده است تا و از سراسر كشور در جمع بشوند. پيش بينى مى شود كه تعداد آنها به هزار نفر برسد. سيصد نفر از كليسا هم دعوت شده اند تا در اين حضور داشته باشند. بزرگ و زيبايى براى اين در نظر گرفته شده است. مى خواهد براى آينده روم بزرگى بگيرد، كه نشانه اقتدار و عظمت باشد. هيچ چاره اى ندارد، بايد به اين رضايت بدهد. اكنون، تمام غرق است، عدّه اى مى رقصند و هم مى نوازند. همه آمده اند و بر روى تخت خود نشسته است. درِ باز مى شود، در حالى كه او را همراهى مى كنند وارد مى شود. او به سوى مى آيد، خم مى شود و دست را مى بوسد و به سوى تخت دامادى مى رود تا بر روى آن بنشيند. همه كف مى زنند و سوت مى كشند، داماد افتخار مى كند كه امشب زيباترين دختر ، او مى شود. او مى خواهد بر روى بنشيند كه ناگهان همه چيز مى لرزد! زلزله اى ، همه را به وحشت مى اندازد. آن قدر كه فرصت فرار يا را به هيچ كس نمى دهد. همه چيز در يك لحظه مى افتد، گرد و غبار همه جا را فرا مى گيرد. پايه هاى تخت شكسته و داماد بى هوش بر روى زمين افتاده است! ⃣2⃣ هيچ كس حرفى نمى زند، همه مات و مبهوت به هم نگاه مى كنند، آيا نازل شده است❓ به هم مى خورد، بسيار ناراحت مى شود، چه راز و رمزى در كار است❓ هيچ كس نمى داند. از نيمه گذشته و سكوت همه جا را فرا گرفته است. نورِ مهتاب از پنجره بر اتاق مى تابد. اكنون خواب مى بيند: (ع) به اين آمده است. همه او نيز آمده اند. آيا را مى شناسى❓ او و جانشين (ع) است و مليكا هم از نسل اوست. ، پدربزرگِ مادرى است. هر جا را نگاه مى كنى ايستاده اند. در وسط قصر از نور گذاشته اند. گويا همه، آمدن كسى هستند. ✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨ ▪️ منتظران ظهور غریب ترین امام▪️ https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
📖 #رمان_مذهبی_واقعی_آخرین_عروس 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون(س) و تولد حضرت صاحب الزمان(عج) 📚نوشته ی
📖 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مهدی خدامیان ⃣2⃣ هيچ كس حرفى نمى زند، همه مات و مبهوت به هم نگاه مى كنند، آيا عذابى شده است❓ به هم مى خورد، بسيار ناراحت مى شود، چه راز و رمزى در كار است؟ هيچ كس نمى داند. شب از نيمه گذشته و همه جا را فرا گرفته است. نورِ مهتاب از پنجره بر اتاق مى تابد. اكنون خواب مى بيند: (ع) به اين قصر آمده است. همه ياران او نيز آمده اند. آيا را مى شناسى❓ او و جانشين (ع) است و مليكا هم از نسل اوست. ، پدربزرگِ مادرى است. هر جا را نگاه مى كنى ايستاده اند. در وسط منبرى از نور گذاشته اند. گويا همه، آمدن كسى هستند. در شگفتى مى ماند، به راستى چه كسى قرار است به اينجا بيايد كه (رحمهم الله) در انتظارش، سراپا ايستاده است. ناگهان در باز مى شود. نورانى وارد مى شوند. بوى گل به مشام مى رسد. جوان و نورانى هم همراه آنها آمده است. (ع) به استقبال آنها مى رود، سلام مى كند و خوش آمد مى گويد: "سلام و درود خدا بر تو اى آخرين ! اى !". ⃣2⃣ (ع) (ص) را در آغوش مى گيرد و از او مى خواهد به قسمت پذيرايى بروند.🎀🏳🎀 همه مى نشينند. چهره (ع) همچون شكفته شده و سكوت بر فضاى سايه افكنده است. فقط نگاه مى كند. به راستى در اينجا چه خبر است❓ بعد از لحظاتى، (ص) رو به (ع) مى كند و مى گويد: "اى ! جانشين تو، دخترى به نام دارد، من آمده ام او را براى يكى از فرزندانم كنم". (ص) با دست اشاره به مى كند كه در كنارش نشسته است. نگاه مى كند را مى بيند كه صورتش چون مى درخشد. اين جوان، يازدهم و نام او است. (ص) منتظر جواب است. در اين هنگام (ع) رو به شمعون، پدربزرگ مى كند و مى گويد: "اى شمعون! و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت را به عقد ازدواج فرزند در مى آورى؟". ⃣2⃣ (ص) منتظر جواب است. در اين هنگام (ع) رو به شمعون، پدربزرگ مى كند و مى گويد: "اى شمعون! و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت را به عقد ازدواج فرزند در مى آورى؟". اشك شوق در چشمان حلقه مى زند و بعد نگاهى به دخترش مى كند و مى گويد: "آرى، با كمال قبول مى كنم". (ص) از جا برمى خيزد و بر بالاى منبرى از قرار مى گيرد و خطبه را مى خواند: ☘بسم الله الرّحمن الرّحيم☘ امشب ، دختر را به يازدهمين بعد از خود، در آوردم. شاهدان اين ازدواج، و و و و و همه من هستند". وقتى سخن (ص) تمام مى شود همه به يكديگر مى گويند و همه جا غرق مى شود. از خواب بيدار مى شود. نور به داخل اتاق است. او از روى بلند مى شود به كنار مى آيد: اين چه بود من ديدم! او مى فهمد كه آسمانى در او منزل كرده است. او احساس مى كند كه (ع) را دوست دارد. ... الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج ▪️منتظران ظهور غریب ترین امام▪️ https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
📖 #رمان_مذهبی_واقعی_آخرین_عروس 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته
📖 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مهدی خدامیان ⃣2⃣ يكى از آنها را مى شناسد، او _مقدّس(س) است، سلام مى كند و مى شنود; امّا ديگرى را نمى شناسد. نگاه مى كند، خداى من! او چقدر است. چهره اش بسيار آشناست. (س) رو به او مى كند و مى گويد: "دخترم! آيا اين بانو را مى شناسى؟ او (س) دختر (ص)است. همان كسى كه تو را به عقد او درآورده اند". تا اين سخن را مى شنود از خود بى خود مى شود. بر روى زمين مى نشيند و دامن (س) را مى گيرد و شروع به گريه مى كند. بايد شكايت را به پيش مادر برد. مادر! چرا به ديدارم نمى آيد؟ او چرا مرا فراموش كرده است؟ چرا مرا تنها گذاشته است؟ اگر قرار بود كه مرا كند چرا مرا اين چنين خود كرد؟ مگر من چه كرده ام كه بايد اين چنين درد بكشم؟ همين طور مى كند و اشك مى ريزد. (س) در كنار او نشسته است و با به سخنانش گوش مى دهد. (س) اشك چشمان را پاك مى كند و مى گويد: ــ آرام باش دخترم! باش! ــ چگونه باشم. دردِ را درمانى نيست، مادر! ــ دخترم! آيا مى دانى چرا فرزندم به ديدارت نمى آيد؟🕊💜🕊 ــ نه. ــ تو بر دين هستى. اين دين تحريف شده است، اين دين را پسر مى داند. اين سخن است. هيچ ندارد. خود عيسى(ع) هم از اين سخن بيزار است. اگر دوست دارى كه و (ع) از تو باشند بايد مسلمان بشوى. آن وقت فرزندم به ديدار تو خواهد آمد. ــ باشد. من چگونه بايد بشوم. ــ با تمام وجودت بگو: ☘اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ الاّ الله، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله ☘ يعنى شهادت مى دهم كه جز الله نيست و بنده او و فرستاده اوست مليكا اين كلمات را تكرار مى كند. ناگهان آرامشى بس بزرگ را در وجود خويش احساس مى كند. آرى، حالا مسلمان شده و پيرو آخرين دين آسمانى گشته است. اكنون (س) او را در آغوش مى گيرد، احساس مى كند گويى در آغوش بهشت است. (س) در حالى كه لبخند مى زند رو به او مى كند و مى گويد: "منتظر باش. من به او مى گويم كه به ديدارت بيايد". مليكا از شدّت شوق از خواب بيدار مى شود. اشك در حلقه مى زند. كجا رفتند آن عزيزان خدا⁉️ ⃣2⃣ از جا برمى خيزد و به سوى پنجره مى رود، نگاهى به آسمان مى كند. چشمانش به روشنى خيره مى ماند. او با خود سخن مى گويد: بار ! مرا براى چه برگزيده اى؟ بين اين همه كه در اين سوى جهان بى خبر و غافل زندگى مى كنند مرا انتخاب كردى تا به دست بانويم (ع) مسلمان بشوم. اين چه بزرگى است! او بى اختيار به مى رود تا را شكر كند. او است تا شب فرا برسد و به ديدارش بيايد. نسيم میوزد و بوى مى آيد. (ع) به ديدار آمده است. ــ آقاى من! دل مرا اسير خود كردى و رفتى! ــ اگر من به ديدارت نيامدم براى اين بود كه تو هنوز نشده بودى، بدان كه هر شب تو خواهم بود. از آن شب به بعد هر شب، (ع) به ديدار مى آيد. در خواب او را مى بيند و با او سخن مى گويد. ⃣3⃣ کم كم مى فهمد كه حسن(ع)، امام است، او با مقام آشنا مى شود و مى فهمد كه همه هستى را در دستِ قرار داده است. حالِ روز به روز بهتر مى شود، خبر به مى رسد. او خيلى خوشحال مى شود. مليكا ديگر با اشتها مى خورد و بعد از مدّتى كامل خود را به دست مى آورد. او هر شب خود را مى بيند، اگر چه اين يك رؤياست; امّا آن، كمتر از واقعيّت نيست. او تمام روز است تا شب فرا برسد و به ديدار نائل شود. روزها مى گذرد و او در وصال است.24 🎀🏳🎀 امشب فكرى به ذهن مى رسد، او بايد حرف دلش را به (ع) بگويد. او تا كى مى خواهد در بسوزد؟ بايد از بخواهد كه او را پيش خود ببرد. ... ▪️منتظرلن ظهور غریب ترین امام▪️ https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼 منجی دلها 🌸 دلها همه مجنون غم عشق حسین است 🌸و فرزند حسین ابن علی منجی دلهاست ❇️ ابوسعید خدرى از اصحاب پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل مى کند که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: ❇️ ومِنّا مَهْدِىُّ هذِهِ الأُمَّه الّذى یُصلّى عِیسى خَلْفَهُ، ثُمَّ ضَرَبَ عَلى مِنْکبِ الحُسَیْن وَقَال: مِنْ هذا مَهْدِىُّ الأُمّه ❇️ مهدى این امت از خاندان ماست و پشت سر او نماز مى خواند، سپس دست خود را بر شانه زد و فرمود: امت از نسل این است». 📚 إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات‏، شیخ حر عاملى، ج‏5، ص 221. ▪️ منتظران ظهور غریب ترین امام▪️ https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
#رمان_مذهبی_واقعی_آخرین_عروس 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مه
⃣4⃣ (ع) به روى او لبخند مى زند و مى گويد: آيا مى خواهى به تو بدهم كه چشمانت روشن شود؟ مى داند كه در اين سفر با سختى هاى زيادى روبرو شده و رنج اسارت كشيده است، اكنون بايد دل او را با اى شاد كرد. اى ! خشنود باش و ! به زودى خداوند به تو مى دهد كه همه دنيا خواهد شد و را در اين كره خاكى برقرار خواهد كرد. نرجس مى فهمد كه او مادرِ (عج) خواهد شد، همان كسى كه همه به آمدنش مژده داده اند. به راستى چه مژده اى از اين بهتر! گوش كن! سؤالى مى كند: ــ آقاى من! پدرِ اين فرزند كيست؟ ــ آيا آن شب را به ياد دارى؟ شبى كه (ع) و جدّم، (ص) مهمان تو بودند. آن شب، پيامبر تو را براى چه كسى خواستگارى كرد؟ ــ فرزندت (ع) را مى گويى! ــ آرى، تو به زودى همسر او خواهى شد. اينجاست كه چهره از خوشحالى همچون مى شكفد. خدا سرور مردان جهان را براى با او انتخاب نموده است. (ع) در انتظار آمدن خواهرش است. حتماً او را به ياد دارى، همان كه مدّتى قبل به خانه اش رفتيم. ⃣4⃣ دارد به اين سو مى آيد. (ع) به استقبال خواهر مى رود. اكنون (ع) با دست اشاره به نرجس مى كند و به مى گويد: "اين همان است كه در مورد آن با تو سخن گفته بودم". لبخندى مى زند و به نزد مى رود و او را در آغوش مى گيرد. از شوق، اشكش جارى مى شود. او خدا را شكر مى كند كه اين خاندان را مى بيند. بارها و بارها از برادرش خواسته بود تا مقدّمات ازدواج (ع) را فراهم كند، آرزو داشت تا آن حضرت را ببيند. (ع) به او گفته بود بايد صبر كنى تا بيايد، فقط اوست كه شايستگى دارد مادر (عج) بشود. خيلى خوشحال است. به چهره نگاه مى كند، يك آسمان نجابت و پاكى را در اين چهره مى بيند. به راستى تو چه كردى كه شايسته اين مقام شدى، ! (ع) از مى خواهد تا نرجس را به خانه خود ببرد و به او احكام را ياد بدهد. ⃣4⃣ مدّتى مى گذرد، وقت آن است تا مراسم ازدواج برگزار شود; ! من با خود فكر مى كنم كه حتماً براى اين ، جشن باشكوهى برگزار خواهد شد; امّا متوجّه مى شوم كه هيچ در كار نيست. اين به صورت مخفى صورت مى گيرد و فقط چهار نفر در اين مراسم شركت دارند: و (ع) و و . شايد تعجّب كنى؟ تو تا به حال مراسم اين طورى نديده اى؟ شنيده اند سرانجام كسى مى آيد كه همه حكومت هاى ظلم و ستم را نابود مى كند. آنها به خيال خود مى خواهند كارى كنند كه آن هيچ نسلى نداشته باشد امروز (ع) مى خواهد پسرش مخفى باشد تا دشمنان حسّاس نشوند. ! ماندن ما در اين شهر ديگر به صلاح نيست. بايد به خود برويم، مى ترسم حكومتى به ما شك كنند. من به تو قول مى دهم كه باز هم به اينجا بياييم. من در خانه خود مشغول هستم. به تو و خاطرات سفرمان فكر مى كنم. از ما يك سال گذشته است. صداى درِ خانه به گوشم مى رسد. بلند مى شوم در را باز مى كنم. از ديدنت خيلى مى شوم. باور نمى كردم كه اين قدر با باشى كه باز هم به من سر بزنى. ... https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
#رمان_مذهبی_واقعی_آخرین_عروس 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مه
🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مهدی خدامیان ⃣4⃣ (ع) به روى او لبخند مى زند و مى گويد: آيا مى خواهى به تو بدهم كه چشمانت روشن شود؟ مى داند كه در اين سفر با سختى هاى زيادى روبرو شده و رنج اسارت كشيده است، اكنون بايد دل او را با اى شاد كرد. اى ! خشنود باش و ! به زودى خداوند به تو مى دهد كه همه دنيا خواهد شد و را در اين كره خاكى برقرار خواهد كرد. نرجس مى فهمد كه او مادرِ (عج) خواهد شد، همان كسى كه همه به آمدنش مژده داده اند. به راستى چه مژده اى از اين بهتر! گوش كن! سؤالى مى كند: ــ آقاى من! پدرِ اين فرزند كيست؟ ــ آيا آن شب را به ياد دارى؟ شبى كه (ع) و جدّم، (ص) مهمان تو بودند. آن شب، پيامبر تو را براى چه كسى خواستگارى كرد؟ ــ فرزندت (ع) را مى گويى! ــ آرى، تو به زودى همسر او خواهى شد. اينجاست كه چهره از خوشحالى همچون مى شكفد. خدا سرور مردان جهان را براى با او انتخاب نموده است. (ع) در انتظار آمدن خواهرش است. حتماً او را به ياد دارى، همان كه مدّتى قبل به خانه اش رفتيم. ⃣4⃣ دارد به اين سو مى آيد. (ع) به استقبال خواهر مى رود. اكنون (ع) با دست اشاره به نرجس مى كند و به مى گويد: "اين همان است كه در مورد آن با تو سخن گفته بودم". لبخندى مى زند و به نزد مى رود و او را در آغوش مى گيرد. از شوق، اشكش جارى مى شود. او خدا را شكر مى كند كه اين خاندان را مى بيند. بارها و بارها از برادرش خواسته بود تا مقدّمات ازدواج (ع) را فراهم كند، آرزو داشت تا آن حضرت را ببيند. (ع) به او گفته بود بايد صبر كنى تا بيايد، فقط اوست كه شايستگى دارد مادر (عج) بشود. خيلى خوشحال است. به چهره نگاه مى كند، يك آسمان نجابت و پاكى را در اين چهره مى بيند. به راستى تو چه كردى كه شايسته اين مقام شدى، ! (ع) از مى خواهد تا نرجس را به خانه خود ببرد و به او احكام را ياد بدهد. ⃣4⃣ مدّتى مى گذرد، وقت آن است تا مراسم ازدواج برگزار شود; ! من با خود فكر مى كنم كه حتماً براى اين ، جشن باشكوهى برگزار خواهد شد; امّا متوجّه مى شوم كه هيچ در كار نيست. اين به صورت مخفى صورت مى گيرد و فقط چهار نفر در اين مراسم شركت دارند: و (ع) و و . شايد تعجّب كنى؟ تو تا به حال مراسم اين طورى نديده اى؟ شنيده اند سرانجام كسى مى آيد كه همه حكومت هاى ظلم و ستم را نابود مى كند. آنها به خيال خود مى خواهند كارى كنند كه آن هيچ نسلى نداشته باشد0 امروز (ع) مى خواهد پسرش مخفى باشد تا دشمنان حسّاس نشوند. ! ماندن ما در اين شهر ديگر به صلاح نيست. بايد به خود برويم، مى ترسم حكومتى به ما شك كنند. من به تو قول مى دهم كه باز هم به اينجا بياييم. من در خانه خود مشغول هستم. به تو و خاطرات سفرمان فكر مى كنم. از ما يك سال گذشته است. صداى درِ خانه به گوشم مى رسد. بلند مى شوم در را باز مى كنم. از ديدنت خيلى مى شوم. باور نمى كردم كه اين قدر با باشى كه باز هم به من سر بزنى. ... https://eitaa.com/GharibtarinEmam
حضرت محمدصلی الله علیه وآله❤️ «سوگند به آن کسی که مرا مژده آور راستین قرار داد اگر از عمر جهان جز یک روز نمانده باشد خداوند همان روز را به قدری طولانی می کند تا فرزندم مهدی (ع) ظهور کند. پس از خروج او، روح الله فرود می آید و در پشت سر وی نماز گذارد و آنگاه زمین با فروغ پروردگار خویش روشن می شود و حکومت مهدی (ع) به شرق و غرب عالم می رسد.» صلی الله علیه و آله و علیه السلام پیشاپیش مبارک https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌹﷽🌹 📝 - مراد از «ارهاص» حوادث خارق العاده‌ای است که در آستانه ولادت پیامبران علیهم السلام یا پس از آن و پیش از اعلام نبوت به وقوع می‌پیوست تا مردم با مشاهده آن امور، آماده شنیدن دعوت پیامبران علیهم السلام شوند. به‌عبارت دیگر، این امور قبول ادعای نبوتِ پیامبران در آینده را برای مردم راحت‌تر می‌کرد. برای نمونه می‌توان به نزول مائده بر حضرت مریم سلام الله علیها، باردار شدن ایشان بدون همسر و سخن گفتن حضرت علیه ‌السلام در گهواره اشاره کرد. با توجه به جهانی بودن رسالت صلی الله علیه و آله و اختصاص نداشتن آن به منطقه خاصی، ارهاصات هنگام تولد آن حضرت در سرتاسر جهان اتفاق افتاده است. در ادامه به فهرستی از ارهاصات اشاره می‌شود: به هنگام میلاد رسول خدا، اتفاقات شگرفی به ظهور رسید و بسیاری از مورخان، از حوادث زیر، مقارن ولادت یاد کرده اند: 1. ایوان کسری در مداین، لرزید و 13 یا 14 کنگره آن فرو ریخت. 2. آتشکده فارس، پس از هزار سال، خاموش شد. 3. دریاچه ساوه خشک گردید. 4. بت ها، همگی به رو درافتادند. 5. نوری درخشش پیدا کرد که فضای مکه را روشن نمود. 6. شیاطین که تا آن لحظه به عالم بالا راه داشتند و صدای ملائکه را می شنیدند، برای همیشه، طرد شدند. بیهقی درباره حوادث شب ولادت پیامبر، می نویسد: «در شب میلاد پیامبر، ایوان کسری به لرزه درآمد و شکست (ترک) برداشت و چهارده کنگره آن فرو ریخت. آتشکده فارس که پیوسته روشن بود، خاموش شد. دریاچه ساوه خشکید و موبد بزرگ در خواب دید که شتران تنومندی همراه اسب های عربی، از دجله گذشتند و در سرزمین ایران، پراکنده شدند» ابن شهر آشوب، افزون بر حوادثی که بیهقی گفته، از وقایع دیگری به نقل از امام صادق (ع) یاد می کند که حضرت فرمود: «در هنگام ولادت پیامبر عظیم الشأن، بت ها به صورت، به زمین افتادند.. . پادشاهی نماند؛ مگر آن که تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد. کاهنان از دانش خود جدا شدند.. . در آن شب، نوری از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت» اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 صلی الله علیه و آله و علیه السلام مبارک https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
#رمان_مذهبی_واقعی_آخرین_عروس 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مه
🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مهدی خدامیان ⃣5⃣ وقتى صبح شد دستور داد تا همه كسانى كه تعبيرِ خواب مى كردند به قصر بيايند. خواب خود را براى آنها تعريف كرد. تعبير براى همه روشن بود; امّا كسى جرأت نداشت آن را بگويد. همه به هم نگاه مى كردند. سرانجام يكى از آنها نزديك رفت. فرعون با تندى به او نگاه كرد فرياد زد: ــ تعبير من چيست؟ ــ قبله عالم! شما از آينده اى پريشان خبر مى دهد، آيا شما ناراحت نمى شويد آن را بگويم؟ ــ زود بگو بدانم از خواب من چه مى فهمى؟ ــ به زودى در قوم بنى اسرائيل (كه در مصر زندگى مى كنند) به دنيا مى آيد كه تاج و تخت شما را نابود مى كند. سكوت همه جا را فرا گرفت. عرق سردى بر پيشانى نشست. او به فكر چاره بود. جلسه مهمّى در روز تشكيل شد، بزرگان مصر در اين جلسه حضور پيدا كردند. همه در مورد اين موضوع نظر دادند. سرانجام اين بخشنامه در دو بند صادر شد: الف . همه پسر كه قبلاً به دنيا آمده اند به قتل برسند. ب . شكم هاى زنان حامله پاره شده و نوزاد آنها اگر پسر باشد، كشته شود.50 مأموران حكومتى به خانه هاى بنى اسرائيل ريختند و با بى رحمى زياد دستور را اجرا نمودند. چه خون هايى كه بر روى زمين ريخته شد! باور كردن آن سخت است كه در آن هنگام، هفتاد هزار پسر كشته شدند. ⃣5⃣ به بنى اسرائيل وعده داده بود كه به زودى (ع)ظهور مى كند و آنها را از ظلم و ستم فرعون نجات مى دهد; امّا آنها از همه جا نااميد شدند، فكر مى كردند كه (ع) هم كشته شده است ولى وعده خدا هيچ وقت تخلّف ندارد. خدا براى تولّد (ع) برنامه ويژه اى داشت. شايد شنيده باشى كه نام مادرِ (ع) "يوكابد" بود يوكابد تا آن شبى كه (ع) را به دنيا آورد خودش هم از حامله بودنش خبر نداشت!! تعجّب نكن! آن خدايى كه (ع) را بدون پدر آفريد، مى تواند كارى كند كه يوكابد هم متوجّه حامله بودن خودش نشود، خدا بر هر كارى تواناست! سرانجام (ع) به دنيا آمد و فقط سه نفر از تولّد او با خبر شدند: پدر، مادر و خواهرش امشب كه شب نيمه است تاريخ تكرار مى شود، همان طور كه تا شب تولّد موسى(ع)، هيچ اثرى از حاملگى در يوكابد نبود، در هم هيچ اثرى نيست حكومت عبّاسى مى داند كه فرزند (ع)، همان (عج) است و قرار است او به همه حكومت هاى باطل پايان بدهد او دستور داده است تا هر طور شده از تولّد (عج) جلوگيرى شود و به همين منظور، زنان زيادى را به عنوان جاسوس استخدام كرده است. آيا مى دانى وظيفه اين زنان چيست؟
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
#رمان_مذهبی_واقعی_آخرین_عروس 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مه
🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مهدی خدامیان ⃣6⃣ به فكر مى كنم كه حرف هاى بعضى از روشنفكران را خوانده است. او وقتى اين را بخواند و ببيند كه من نوشته ام: "مهدى(عج) در همان لحظه اوّل تولّد سخن گفت"، تعجّب خواهد كرد. او همه جا خواهد گفت: "اين نويسنده خرافه مى نويسد". ــ بايد براى او جوابى پيدا كنى. ــ بيا با هم فكر كنيم. بعد از مدّتى تو مى گويى: "من جواب را يافتم". من خيلى خوشحال مى شوم. از تو مى خواهم كه جواب را برايم بگويى. تو لبخندى مى زنى و مى گويى: ــ مثلاً من نويسنده ام و تو همان جوان! حالا تو از من سؤال كن. ــ باشد. هر چه تو بگويى! ــ شما شيعه ها چه حرف هاى عجيب و غريبى مى زنيد، شما مى گوييد كه مهدى(عج) وقتى به دنيا آمد سخن گفت. ــ نه، تو بايد در نقش يك پرسشگر بدبين سؤال كنى! ــ شما شيعه ها چقدر خرافه پرست هستيد! هر چيزى كه علماىِ شما بگويند قبول مى كنيد. آخر يك نوزادى كه تازه به دنيا آمده است چگونه مى تواند حرف بزند؟ ــ برادر عزيز! شما مى گويى يك نوزاد نمى تواند سخن بگويد؟ ــ بله. اين ها همه دروغ است كه به خوردِ شما مى دهند. ــ يعنى سخن گفتن يك نوزاد دروغ است؟ ــ خوب، معلوم است كه است. ــ ببخشيد شما همراه خود داريد؟ ــ من حافظ كلّ هستم. من هستم كه كتاب خدا و سنّت را قبول دارم. من هر سه روز يك بار را ختم مى كنم. ⃣6⃣ ــ حالا چه موقع فكر كردن است؟ حالا بگو به چه فكر مى كنى؟ ــ ــ خدا از تو قبول كند. آيا براى فهميدن قرآن هم همين اندازه تلاش مى كنى؟ ــ مى دانستم مى خواهى از بحث فرار كنى. فهم قرآن چه ارتباطى به بحث ما دارد؟ ــ نه، اتفاقاً اين خيلى به بحث ما مربوط است. شما گفتى قرآن را حفظ هستى. آيا مى توانى آيه 29 سوره مريم را بخوانى؟ ــ آرى. گفتم كه من حافظ قرآنم. گوش كن: (فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِى الْمَهْدِ صَبِيًّا). ــ آفرين! آيه بعدى آن را هم برايم بخوان. ــ (قَالَ إِنِّى عَبْدُ اللَّهِ آتَانِىَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِى نَبِياً ). ــ خوب حالا مى توانى اين دو آيه را برايم ترجمه كنى؟ ــ آرى. خدا در اينجا قصّه مريم(س) را مى گويد. وقتى او عيسى(ع) را به دنيا آورد، مردم به او تهمت ناروا زدند، زيرا مريم شوهر نكرده، مادر شده بود! خداوند به مريم(ع) وحى كرد كه از مردم بخواهد تا با عيسى(ع) سخن بگويند. ــ خوب. مردم چه كردند؟ ــ آنها گفتند ما چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم؟ آنها باور نمى كردند كه عيسى(ع) بتواند سخن بگويد. ــ بعد از آن چه شد؟ ــ وقتى مردم در كنار گهواره عيسى(ع) آمدند، او با زبانى شيوا گفت: "من بنده اى از بندگان خدا هستم كه خدا مرا به پيامبرى مبعوث كرده است". ــ برادر! آيا يادت هست كه مى گفتى سخن گفتن يك نوزاد خرافات است؟ آيا هنوز هم سر حرف خودت هستى؟ تو الآن گفتى كه قرآن از سخن گفتن عيسى(ع)در گهواره خبر داده است، آيا اين همان خرافه اى بود كه مى گفتى؟ كاش همه شيعيان مثل تو، اين گونه نسبت به قرآن شناخت داشتند. كاش جامعه ما در كنار خواندن قرآن به فهم قرآن نيز توجّه مى كرد. كاش اين قدر آموزه هاى قرآنى در ميان ما غريب نبود! ياد يكى از استادان خود افتادم. خدا رحمتش كند، من خيلى مديون راهنمايى هاى او هستم. او بارها به من مى گفت: "بهترين راه براى دفاع از حقّانيّت اهل بيت(ع)، اين است كه به قرآن مراجعه كنى". قرآن اشاره به سخن گفتن عيسى(ع) در گهواره مى كند; امّا ممكن است يك نفر اشكال بگيرد كه عيسى(ع) پيامبر بود و در گهواره سخن گفت، امّا مهدى(عج) كه پيامبر نيست. چگونه بايد جواب او را بدهيم؟ دانشمندان و نويسندگان اهل سنّت در كتاب هاى خود نوشته اند: "مهدى از فرزندان فاطمه است و وقتى ظهور كند از آسمان نازل مى شود و پشت سر او نماز مى خواند".
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
#رمان_مذهبی_واقعی_آخرین_عروس 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مه
🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مهدی خدامیان ⃣6⃣ پس وقتى (ع) مى آيد پشت سر (عج) نماز مى خواند، معلوم مى شود كه مقام (عج)، بالاتر از (ع) است. اگر (ع) به اذن خدا توانست در گهواره سخن بگويد (عج) هم به اذن خدا مى تواند اين كار را بكند. اكنون (عج)، سر خود را به سوى آسمان مى گيرد و چنين دعا مى كند: "بار خدايا! وعده اى را كه به من دادى محقّق نما و زمين را به دست من پر از عدل و داد نما. بار خدايا! به دست من گشايشى براى دوستانم قرار بده". آرى، در اين لحظات براى ظهورش دعا مى كند، او مى داند كه دوستانش سختى هاى زيادى خواهند كشيد. او براى دوستانش هم دعا مى كند. جلو مى رود تا (عج) را در آغوش بگيرد. به بازوىِ راست (عج)نگاه مى كند، مى بيند كه با خطّى از نور آيه 81 سوره "اسرا" بر آن نوشته شده است: (جَآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِـلُ) حق آمد و باطل نابود شد. به راستى كه باطل، نابودشدنى است. در فكر فرو مى رود به راستى چه رمز و رازى در اين آيه است كه بر بازوى (عج) نوشته شده است؟ 🌼 منٺظراںۨ ظہور غریب ٺریںۨ اما۾🌼 https://eitaa.com/GharibtarinEmam
مجتبی ع فرمود: ✅به خدا سوگند اين عمل() براى شيعيانم از آنچه كه آفتاب بر آن بتابد و غروب كند بهتر است، ✅آيا نمى‌دانيد كه من امام واجب‌الاطاعة بر شما هستم و به نص رسول خدا ص يكى از دو سروران بهشتم؟ گفتند: آرى، ✅فرمود: آيا مى‌دانيد كه وقتى ع كشتى را سوراخ كرد و ديوار را بپا داشت و آن جوان را كشت، اين اعمال موجب خشم بن عمران گرديد چون حكمت آنها بر وى پوشيده بود؟ اما آن اعمال نزد خداى تعالى عين و صواب بود؟ ✅✅آيا مى‌دانيد كه هيچ يك از ما ائمه نيست جز آنكه طاغوت زمانش بر گردن اوست مگر ❤️ كه روح الله بن مريم پشت سر او نماز مى‌خواند؟ خداوند، ولادت او را مخفى مى‌سازد و شخص او مى‌شود تا آنگاه كه كند بيعت احدى بر گردن او نباشد. 📘كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 316 🌼 منٺظراںۨ ظہور غریب ٺریںۨ اما۾🌼 https://eitaa.com/GharibtarinEmam
حضرت مسیح علیه‌السلام در کوهی می‌گذشت، یهودیان او را دشنام می‌گفتند و عیسی علیه‌السلام در حق ایشان دعای خیر می گفت! یکی گفت: ایشان دشنام می‌گویند و تو دعا می‌کنی؟ گفت: هرکس سرمایه‌ی خود خرج می کند. 📚شرح احوال عطار 🌼 منٺظراںۨ ظہور غریب ٺریںۨ اما۾🌼 https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌹﷽🌹 📝 - مراد از «ارهاص» حوادث خارق العاده‌ای است که در آستانه ولادت پیامبران علیهم السلام یا پس از آن و پیش از اعلام نبوت به وقوع می‌پیوست تا مردم با مشاهده آن امور، آماده شنیدن دعوت پیامبران علیهم السلام شوند. به‌عبارت دیگر، این امور قبول ادعای نبوتِ پیامبران در آینده را برای مردم راحت‌تر می‌کرد. برای نمونه می‌توان به نزول مائده بر حضرت مریم سلام الله علیها، باردار شدن ایشان بدون همسر و سخن گفتن حضرت علیه ‌السلام در گهواره اشاره کرد. با توجه به جهانی بودن رسالت صلی الله علیه و آله و اختصاص نداشتن آن به منطقه خاصی، ارهاصات هنگام تولد آن حضرت در سرتاسر جهان اتفاق افتاده است. در ادامه به فهرستی از ارهاصات اشاره می‌شود: به هنگام میلاد رسول خدا، اتفاقات شگرفی به ظهور رسید و بسیاری از مورخان، از حوادث زیر، مقارن ولادت یاد کرده اند: 1. ایوان کسری در مداین، لرزید و 13 یا 14 کنگره آن فرو ریخت. 2. آتشکده فارس، پس از هزار سال، خاموش شد. 3. دریاچه ساوه خشک گردید. 4. بت ها، همگی به رو درافتادند. 5. نوری درخشش پیدا کرد که فضای مکه را روشن نمود. 6. شیاطین که تا آن لحظه به عالم بالا راه داشتند و صدای ملائکه را می شنیدند، برای همیشه، طرد شدند. بیهقی درباره حوادث شب ولادت پیامبر، می نویسد: «در شب میلاد پیامبر، ایوان کسری به لرزه درآمد و شکست (ترک) برداشت و چهارده کنگره آن فرو ریخت. آتشکده فارس که پیوسته روشن بود، خاموش شد. دریاچه ساوه خشکید و موبد بزرگ در خواب دید که شتران تنومندی همراه اسب های عربی، از دجله گذشتند و در سرزمین ایران، پراکنده شدند» ابن شهر آشوب، افزون بر حوادثی که بیهقی گفته، از وقایع دیگری به نقل از امام صادق (ع) یاد می کند که حضرت فرمود: «در هنگام ولادت پیامبر عظیم الشأن، بت ها به صورت، به زمین افتادند.. . پادشاهی نماند؛ مگر آن که تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد. کاهنان از دانش خود جدا شدند.. . در آن شب، نوری از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت» اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 🌸 (ص) 🌸 (ع) ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌼 منٺظراںۨ ظہور غریب ٺریںۨ اما۾🌼 https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌷🌤🌷🌤🌷🌤🌷🌤🌷🌤🌷 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📝 - مراد از «ارهاص» حوادث خارق العاده‌ای است که در آستانه ولادت پیامبران علیهم السلام یا پس از آن و پیش از اعلام نبوت به وقوع می‌پیوست تا مردم با مشاهده آن امور، آماده شنیدن دعوت پیامبران علیهم السلام شوند. به‌عبارت دیگر، این امور قبول ادعای نبوتِ پیامبران در آینده را برای مردم راحت‌تر می‌کرد. برای نمونه می‌توان به نزول مائده بر حضرت مریم سلام الله علیها، باردار شدن ایشان بدون همسر و سخن گفتن حضرت علیه ‌السلام در گهواره اشاره کرد. با توجه به جهانی بودن رسالت صلی الله علیه و آله و اختصاص نداشتن آن به منطقه خاصی، ارهاصات هنگام تولد آن حضرت در سرتاسر جهان اتفاق افتاده است. در ادامه به فهرستی از ارهاصات اشاره می‌شود: به هنگام میلاد رسول خدا، اتفاقات شگرفی به ظهور رسید و بسیاری از مورخان، از حوادث زیر، مقارن ولادت یاد کرده اند: 1. ایوان کسری در مداین، لرزید و 13 یا 14 کنگره آن فرو ریخت. 2. آتشکده فارس، پس از هزار سال، خاموش شد. 3. دریاچه ساوه خشک گردید. 4. بت ها، همگی به رو درافتادند. 5. نوری درخشش پیدا کرد که فضای مکه را روشن نمود. 6. شیاطین که تا آن لحظه به عالم بالا راه داشتند و صدای ملائکه را می شنیدند، برای همیشه، طرد شدند. بیهقی درباره حوادث شب ولادت پیامبر، می نویسد: «در شب میلاد پیامبر، ایوان کسری به لرزه درآمد و شکست (ترک) برداشت و چهارده کنگره آن فرو ریخت. آتشکده فارس که پیوسته روشن بود، خاموش شد. دریاچه ساوه خشکید و موبد بزرگ در خواب دید که شتران تنومندی همراه اسب های عربی، از دجله گذشتند و در سرزمین ایران، پراکنده شدند» ابن شهر آشوب، افزون بر حوادثی که بیهقی گفته، از وقایع دیگری به نقل از امام صادق (ع) یاد می کند که حضرت فرمود: «در هنگام ولادت پیامبر عظیم الشأن، بت ها به صورت، به زمین افتادند.. . پادشاهی نماند؛ مگر آن که تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد. کاهنان از دانش خود جدا شدند.. . در آن شب، نوری از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت» اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 صلی‌الله‌علیه‌وآله علیه‌السلام 🌼 منٺظراںۨ ظہور غریب ٺریںۨ اما۾🌼 https://eitaa.com/GharibtarinEmam