eitaa logo
گنبد فیروزه
57 دنبال‌کننده
553 عکس
173 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 تأملاتی در خراسان جنوبی!! ⁉️ تهران به کجا می‌رود! ⁉️ ⁉️ آ.رئیسی با ، عزم خود را جزم کرده تا اتمام خود را با اتمام وکالت در شورای ، همزمان سازد! ⁉️ در حالی که بیشترین تعداد قطارهای کشور به تهران، اختصاص یافته است و خراسان جنوبی حتی یک هم ندارد، مشارکت‌جوئی خراسان جنوبی، چنان بالاست که به گرد پای آن هم نمی‌رسد! ⁉️ استان‌های ، پا به پای استان ، در انتخاباتی، کردند و خراسان جنوبی بر همه این‌ها پیشی گرفت! ⁉️ خراسان جنوبی بر خلاف تهران، درگیر رقابت و «انقلابی‌نماهای سابقاً انقلابی» نبود! ⁉️ خراسان جنوبی بر خلاف تهرانی‌ها، درگیر پدیده‌های شوم ، کانال‌های ماهواره‌ای، حضور فعال و نفوذی‌ها نبود! ⁉️ علی‌رغم تخصیص بیشترین امکانات به تهران، این شهر حاوی بیشترین توده‌های انسانی است و به همین نسبت دارای بیشترین که فاقد هستند و برای آدم‌های معتدل، خطرناک‌ترین شهر ایران به شمار می‌رود! زیرا که بیشترین تعداد انسان‌های بی‌منطق (بعبارتی دقیق‌تر؛ وحشی‌ترین‌ها) را در خود جای داده است! «کرگدن‌های ویران‌گر و کوروکودیل‌های غارت‌گر»ی که آن‌ها در ، باعث سقوط خواهند شد! (طبق پیش‌گوئی علیه‌السلام) 🤲 ای‌کاش آ.رئیسی باندازه خراسان جنوبی، به تهران هم اهمیت و برای بخشیدن به اهالی آن، اهتمام بخرج بدهد! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🌹
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 جبران مافات روحانیت الگو إذا فَُسِد العالِم فَسَد العالَم (بخش۵): گفتار و رفتار ، الگوی و به هر آن‌چیزی‌ست که در چارچوب ، ، و می‌گنجد. ولیکن گاهی تبدیل می‌گردد به که در آن‌صورت بازخوردهای اجتماعی معکوسی رخ می‌دهد یعنی آحاد بجای ، به گرفتار می‌شوند و جامعه به و تباهی کشیده می‌شود! یا قبل از دریدن باورهای جامعه، را پاره پاره می‌کنند. لذا بر روحانیت است که هم‌لباس‌های خود را پس بدهد! و جور هم‌کسوت‌های خود را بر دوش بکشد ولو با بهای سنگینی که بر و تحمیل شود و آنان را به سوگواری بنشاند! ضرورت این را لطفاً در مباحث؛ 👈(بخش۱)👉 💠 👈(بخش۲)👉 💠 👈(بخش۳)👉 💠 👈(بخش۴)👉 💠 این مقالات بجویید. اگر جای دوری نرویم! در همین دهه اخیر؛ بعنوان مثال؛ مردم شاهد عملکردی از دو روحانی ( در جایگاه و در جایگاه ) بودند که الگوی روحانیت در ملت را به محاقی افکندند که موجب و و گشت! فلذا لازم بود که به سخره گرفتن باورهای توسط آن‌دو روحانی، بنحوی ترمیم و گردد که مجدداً را به ارمغان آورد. آنهم با کارکرد دو روحانی ارزشی ( در قامت ریاست جمهوری و در قامت امام جمعه)! ✍️ حسینی(منتظر) ۳/۳/۳ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 و در (بخش ۶): 👈(بخش۱)👉💠💠💠💠👈(بخش۵)👉 فساد عالِم = فساد عالَم «إذا فَُسِدَ العالِم فَسَدَ العالَم» هر دو آن‌ند اما این کجا و آن کجا؟! «چشم کور» و «قلب نابینا» برای آدمی هر دو نقصان‌ند اما این کجا و آن کجا! قمپز دینداری و سر دادن‌اندر راه دین هر دو برهان‌ند اما این کجا و آن کجا گر رسد بر دین زیانی یا به دنیا زحمتی هر دو خسران‌ند اما این کجا و آن کجا مهربانی با یتیمان یا به اطفال حسین هر دو احسان‌ند اما این کجا و آن کجا آب نوح و اشک‌چشمِ زینبِ خونین‌جگر هر دو طوفان‌ند اما این کجا و آن کجا! «دانه فلفل» سیاه و «خال مه‌رویان» سیاه هر دو جان‌سوزند اما این کجا و آن کجا؟!! و تشییع پیکرهای گلچینی از شخصیت‌های برجسته ملی و تدفین ۳/۳/۳ آن‌ها در تبریز و تهران و مشهد و...؛ گویا چیزی نیست بجز یک برای نشان دادن سه نماد معنی‌دار به جهان که در بخش قبلی به دو مورد (معطوف به و ) از آن‌ها اشاره کردیم. ولیکن بهتره این آینه را منحصر به ۴ روحانی نکنیم و ۲ وزیر را هم در آن بنگریم! یعنی مقایسه دو وزیر امورخارجه؛ و اما این کجا و آن کجا؟! در این‌جا بر آن نیستیم که مقایسه همه‌جانبه‌ای بعمل آوریم ولیکن در این مقایسه، مطلب یا مسئله در عرصه‌های و ، در صدر توجهات است که نگاهی به همین قضیه، کفایت می‌کند. کدام‌یک در تراز بودند؟! ...ادامه دارد. ✍️ حسینی(منتظر) ۳/۳/۳ 🆔 @chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 و در (بخش۷): بررسی فاجعه شهادت‌گونه ۳×۸ ما می‌توانیم اینجا بنشینیم و به تنهای و ضایعه درگذشت شهادت‌گونه آ.رئیسی و همراهان او بپردازیم و حال آنکه بعلت وقوع آن در (یعنی محدوده مثلثی ، و که صهیونیستی‌ترین مثلث جغرافیایی و عرصه تروریست‌های است)، بر عهده نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی و انتظامی و سایر دستگاه‌های ذی‌ربط است (البته اگر از تأثیرات نفوذی‌های مکار در امان باشند!) و اینکه این واقعه، آیا نماد یک در جابجایی عالیه نظام و کشوری است که در کانون انواع فتنه‌ها و توطئه‌های دشمنان پرمشغله بوده و است و خواهد بود (که نه تنها فاقد اسکادران امنیتی بوده که حتی چند تا ارزان هم همراه آن نبوده تا لااقل و مسیر آنرا بصورت حتی آفلاین، رصد و کرده باشند!) و علاوه بر آن؛ در آن، آنهم در کشور حادثه‌خیزی مثل ، هم آیا نماد یک و ناکارآمد نیست؟! در هر حال این قضیه عجیب‌العجائب حتی اگر کاملاً طبیعی ارزیابی شود، نمی‌تواند توطئه‌آمیز بودن آن را کم‌رنگ سازد. زیرا که بنظر می‌رسد در همه این‌ها، حداقل استانداردهای لازمه آن‌ها رعایت نشده است و لذا نمی‌توانیم فقدان هیئت مذکور را تعبیر کنیم و از طرفی تا اثبات نشود که یک هجومی و مستقیم، آنرا رقم زده است، نمی‌توانیم آنرا تعبیر به بکنیم و همان بهتر که آنرا شهادت‌گونه بنامیم. با عبور از خط‌‌وربط‌های محلی و تارهای عنکبوتی آن‌ها در کلیه دستگاه‌های ، به هر نتیجه‌ای که برسد، کف مسئله بوده ولیکن سقف آن مطلب دیگری است! بنده بعنوان یک و ، علت این را باید در و آسمانی جستجو بکنم که بسی متمایز از همه دستگاه‌های زمینی است. در دستگاه زمینی (چنانکه رهبر روسیه گفت)، تعبیر به می‌شود و حتی در وجهی از منشور هم تعبیر به می‌شود ؛ «إذا مات العالِم الفقیه، ثلم فی‌الاسلام ثلمة لایسدها شیء» هرگاه عالم فقیهی بمیرد، در اسلام شکافی رخ می‌دهد که چیزی نمی‌تواند جای آنرا پر کند. و حال آنکه، و همراهان او، الطاف خفیه‌ای هم دارد بسیار ارزشمندتر از آن که آنرا ضایعه و حتی ثلمه بنامیم. بنابراین در مانحن‌فیه، لازمست از وجه دیگری هم بدان نگاه شود و این سلسله بر آنست که این لایه ماجرا را مورد توجه قرار بدهد: در هر مقطعی از زمان، مردمانی از زمین، بعلل مختلفی، در فرو می‌لغزند که بجز جهنمی سوزان، فرجامی نخواهند یافت ولیکن بعضی از آن‌ها را خدای رحمان چنان دوست می‌دارد که نباید جهنمی شوند. فلذا حکیم خبیر، بهترین اولیاء خود را آن‌ها قرار می‌دهد. با عنایت به ترسیم مثلث اصلی عوامل سه‌گانه بدبختی توسط علیه‌السلام در دعای ابوحمزه ثمالی که در کنار عوامل و ، «خودمان» را عامل سوم نشان می‌دهد، باید به این درک و فهم نائل گشت که خودی‌ها از جمله تعدادی روحانی (حتی در جایگاه و !) هم ممکنست، مرتکب چنان سیّئاتی بشوند که موجبات انحراف را فراهم سازند ولو در لباس ! بخش‌های ذیل، به همین مناسبت، تألیف و تحریر شدند. علیکم بالرجوع👇 👈(بخش۱)👉💠👈(بخش۲)👉 💠 👈(بخش۳)👉💠👈(بخش۴)👉 💠 👈(بخش۵)👉💠👈(بخش۶)👉 بعضی از دوستان می‌پرسند که وقتی عده‌ای در معرفی با عبارت یا با عنوان در رقابت هستند(!)، چرا حضرت آقا رحلت او را توصیف کردند؟! گمان نمی‌کنم چنین حساسیت‌هایی، از مسائل اصلی و ما باشد. در عین‌حال مختصر بکنم به اینکه اگر حضرت رهبر، صرفاً را مطرح می‌فرمودند، آنگاه بمفهوم شدن بود و بالتبع باید اشخاص حقیقی یا حقوقی ذی‌ربط را معرفی می‌کردند که چنین شتابزدگی‌هایی در شأن حضرت ایشان نیست و قبل از بررسی‌های فنی قضیه، حمل بر می‌شد و چنانچه بعداً کاشف به عمل می‌آمد که صرفاً یک حادثه و سانحه طبیعی بوده است، تصور کنید که شیاطین چه جنجالی برپا می‌کردند! ولیکن شهادت‌گونه نامیدن ماجرا هم معنی‌دار است و لازمست به درستی تحلیل گردد. از جمله اینکه اگر به شکلی غیر از این حالت، رخ می‌داد، این‌همه تأثیرگذار نمی‌شد و بازتاب مفید پیدا نمی‌کرد. بنده یک را می‌بینم و «ما رأیت الاّ جمیلاً»! ..ادامه دارد ✍️حسینی(منتظر) ۳/۳/۴ 🆔کانال @chelcheraaqHM 💠 🎲گروه چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 و در (بخش۸): 👈(بخش۱)👉 💠 👈(بخش۵)👉 شهادت = بیداری و ، نسبت عجیبی باهم دارند. چنانکه در حضرت علیه‌السلام فرموده‌اند: «لیستنقذ عبادک» یعنی؛ برای اینکه بندگان بیدار بشوند. در نزد ، چنان عظمت و ضرورتی دارد که می‌ارزد برای تحقق آن، حماسه‌ای مثل رقم بخورد. قالب الصادق(ع) ـ في زِيارَةِ الإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام يَومَ الأَربَعينَ ـ : «اللّهُمَّ، إنّي أشهَد أنَّهُ ... بَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ و حَيرَةِ الضَّلالَةِ و قَد تَوازَرَ عَلَيهِ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا و باعَ حَظَّهُ بِالأرذَلِ الأدنى. (تهذيب الأحكام: ج۶/ص۱۱۳/ح۲۰۱، مصباح المتهجّد: ص۷۸۸/ح۸۵۷ بحار الأنوار: ج۱۰۱/ص۳۳۱/ح۲) عليه‌السلام ـ در زيارت عليه‌السلام در روز اربعين ـ : بارخدايا! من گواهى مى‌دهم كه آن بزرگوار ... خون خود را در راه تو نثار كرد تا بندگانت را از و سرگشتگىِ گم‌راهى برهاند، در حالى‌كه آنان كه فريبشان داد و بهره خود [از آخرت] را به [دنياى] پَست فروختند، عليه او هميار شدند! «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ» و (شهادت می‌دهم) علیه‌السلام، جانش را در راه تو بذل و بخشش نمود تا بندگانت را از و نادانی و بخشد. «لیستنقذ» از «استیقاذ» به معنی چیزی را نجات دادن است و «جهالة» هم به معنی نادانی است. «حَیرَهِ» به معنی تحیّر و سرگردانی است. «ضلالة» هم به معنی گمراهی است. جهل و نادانی، ریشه همه گرفتاری­ها و بدبختی­های است. چنانچه (ع) فرمودند: «الْجَهْلُ أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ» جهل؛ اصل و ریشه هر بدی است. آری! «بیداری و نجات از جهالت و گمراهی»، ایجاب می‌کند، شخصی مثل امام حسین(ع) در با آن وضع فجیع، به برسند. در ، شهادت، مؤثرترین و اصیل‌ترین راه و روش بیدارسازی مردمان است. در همین راستاست که (س) هم بمناسبت شهادت در قسمتی از سخنرانی خود (۱۳۵۸/۲/۱۴) فرمودند: «بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می‌شود.»! (صحیفه امام جلد ۷ ص ۱۸۳) حضرت امام راحلمان، صریحاً «بیداری» را به «شهادت» نسبت دادند. زیرا که به راستی؛ «شهدآء»؛ «شمع» محفل بشریت‌ند. نسبت به همان روشنی و بیداری یعنی و شفافیت است. چنانکه این از همان آغاز ایران، بوضوح خود را به رخ همگان کشید. خونین گرامی‌داشت شهدای قیام (۱۳۵۶/۱۰/۱۹) قم در تبریز (۱۳۵۶/۱۱/۲۹) موجب تحرک مردم یزد شد و آنهم بنوبه خود تبدیل گردید به تداوم گسترده و سراسری زنجیره چلچله (بزرگداشت چهلم‌های در شهرهای ایران) در دستگاه الهی، آنچنان ضرورت (اهمیتی و اولویتی) دارد که خدای متعال برای آن، سنگین‌ترین سرمایه‌گذاری خود را انجام داده و می‌دهد و خواهد داد. البته قرار هم نیست که همه مردمان بیدار شده و خود را از اردوگاه و حاکم بر آن، بسوی و حاکم بر جبهه او جلّ‌جلاله خارج سازند، بلکه بیداری همان عده قلیلی که حیف است بیهوده جهنمی بشوند، کفایت می‌کند! همان‌ها که ناخواسته در چنبره فریب‌های بی‌شرف‌ها گرفتار می‌شوند! ولیکن در خصوص شهادت سیدین عزیزین؛ رئیسی و آل‌هاشم، بنظر می‌رسد که قضیه از این مطلب، پله‌ای فراتر است! عملکرد افرادی از قبیل؛ فریدون، صدیقی و ظریف در جای‌گاه‌هایی مثل؛ ، و در دهه اخیر، و را به چنان قهقرای تاریکی و سیاهی و ناامیدی و بی‌اعتمادی سراسری به روحانیت و دولت‌مردان ، سوق داد که یکی از بازخوردهای منفی آن؛ افسارگسیختگی روزافزون در است! در نیاز بود که این و ، خنثی شود ولیکن با قربانی کردن بهترین‌های روزگار در جای‌گاه‌های ، و و قرعه فال بنام حجج اسلام؛ و و دکتر امیرعبداللهیان افتاد؛ «لیسنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»! 👈مرحوم آیت‌الله : گیرا است. کسیکه در تشییع شهدا شرکت می‌کند، گرفتار این می‌شود؛ این خون او را جذب می‌کند؛ او را منقلب می‌کند؛ او را از دنیا می‌کَند، دنیا را در نظر او کوچک می‌کند، خدا در نظر او بزرگ میشود، این مراسمی است که (علیه‌السلام) به آن نظر دارد. ..ادامه دارد. ✍ حسینی(منتظر) ۳/۳/۴ 🆔 @chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212تبریک و اعلام آمادگی برای همکاری با ، امر جناب آقای ، برای دوره چهاردهم، تثبیت شد. قاعدتاً از امروز ، تخریب است و لذا بنده (ضمن حفظ همیشگی خود در قبال دولت‌ها و صاحبان قدرت‌ها)، بنا بر توصیه مبنی بر ضرورت کمک به دولت ایشان و نظر به فراخوان ریاست محترم جمهوری از ، اینجانب بعنوان مؤسس (منجر به تشکیل ریاست جمهوری) و دارای ده‌ها طرح فنی_مهندسی و صدها ایده ، ، ، ، ، ، ، و... برای نیل به و صاحب سبک و با تقدیم رزومه مختصر خود ()!، بدینوسیله اعلام می‌کنم که حاضرم، پلیدی شوم و پلشتی کهنه را با استفاده از روش خلاقانه خود، در دوران ریاست ، از کلیه ، ریشه‌کن نمایم تا در افتخار یکی از دستاوردهای (که پیامد آن، انحلال رسمی و بالتبع حذف یکی از ردیف‌های خواهد بود)، سهیم باشم ان‌شاءالله 👌و نیز اعلام می‌کنم؛ اگر موفق به انجام این نشدم، قبل از اتمام قانونی ریاست جناب پزشکیان (حفظه‌الله)، حاضرم در ملأ عام بشوم! تا درس عبرتی باشد برای همه «مهاجمین به مناصب نظام» که از بی‌بهره‌اند! لطفاً این پیام را بچرخانید تا برسد به دست رئیس جمهور محترم 🙏💐 ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۷ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 رئیس جمهور اشتباهی! در آستانه هشتمین دوره (۱۳۸۰/۳/۱۸)، بنده طرحی نوشتم در «ضرورت فرهنگی و هنری » و آنرا برای رئیس «حوزه اندیشه و هنر » فرستادم که ۱۱ روز مانده به انتخابات، این جوابیه☝️را نوشت. دغدغه آن‌روزهای محمدعلی زم؛ رئیس حوزه هنری، سخیفی سطح تبلیغات تجاری بود و اینکه عاری از جنبه‌های فرهنگی و هنری بوده و در نیستند. و دغدغه بنده، عاری از ملاحظات فرهنگی و هنری بودن رؤسای جمهور در تراز نهضت+نظام اسلامی ایران در سطح جهانی بود! چنانکه در آستانه انتخابات سال جاری هم تحریر مقاله‌ای با عنوان کدام چهره؟، دنباله همان دغدغه دهه‌های پیشین بود. مفهوم آن پروپوزال این بود که در باره «وجاهت رفتار و گفتار و چهره نامزدها و شاکله شخصیتی هنری و فرهنگی آن‌ها» از مراکز تخصصی مثل هم، استعلام بگیرد! زیرا که او ملت و است و باید تناسب لازم را داشته باشد. حال با مشاهده اشکالات معنوی و سیرتی و نیز نابسامانی مادی و صورتی در نطق‌های تکراری و در عین‌حال ناتمام و فاقد شالوده‌ای معقول و تُپق‌های مکرر ()، بنظرم وقت آنست که این مسئله، جدی گرفته شود و بر است که طی طرحی، نامزدهای ریاست را رسماً موظف نماید که از مراکز حرفه‌ای، درجه مقبولیتی بگیرند که نشان دهد در ایران و جای‌گاه ریاست جمهوری آنان هستند. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۲۸ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲هم‌اندیشی چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۳) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت دوم): در مقطعی که دنبال اسپانسر برای سناریوی بنده بودیم، طی نشستی باتفاق ع.ع. با آقای محمدزاده (مدیرعامل ) هم صحبت مفصلی داشتیم که وی از نوع نگرش هنری-سیاسی و صحبت‌های فرهنگی-انقلابی بنده خیلی خوشش آمد (بلحاظ إشرافیتی که به افکار و عقاید یافته بودم و...) و تقاضا کرد که بعنوان نماینده آن بنیاد به اعزام بشوم تا به پسر او در گزینش فیلم‌های سینمایی مورد نیاز جامعه ، مشاوره بدهم! تا او خودش ماهی یکبار بیاید فرانسه و قرارداد ببندد. ولیکن بمحض مطرح کردن پیشنهاد او برای پدرم با مخالفت خانواده‌ام مواجه شدم! همه اعضای خانواده معتقد بودند که رفتن یک پسربچه تازه بالغ به فرانسه و‌ دیدن انواع فیلم‌های سینمایی غربی (ولو جهت گزینش برخی از آنها که متناسب برای باشد)، اصلاً صحیح نیست! در حالیکه من نوجوانی بودم که می‌توانستم گلیم خود را از آب بکشم! ولیکن نهایتاً تسلیم مخالفت شدید خانواده‌ام شدم که متفقاً زیر بار نرفتند و به صلاح من ندانستند و لذا من هم نرفتم! حرف حسابشان هم این بود که چه معنی دارد؛ پسر مجرد تازه بالغ یک در ۱۷ سالگی خود برود در و فساد و فساق، آن‌هم نه برای تحصیلات بلکه برای این که بنشیند صبح تا شب، انواع فیلم‌های سینمایی فاسد و مفسد غربی و هالیودی را تماشا بکند تا تعدادی را مثلاً گلچین کند که فرضاً مناسب حال و هوای مردم انقلابی سینمارو ایران باشد؟! غرض این که؛ در آن دوره، از اینگونه جلسات هم برای هم‌افزایی در پیشبرد اهداف‌مان داشتیم. تا اینکه یک روزی، عموی کوچک ع.ع. به من خبر داد که قرار شده ، برای برپائی مراسم جشن گرامیداشت اولین سالگرد در ایران (یا فقط در تهران؟)، مبلغ ۴٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان به مرکز سینمایی فجر پرداخت نماید! که بعنوان بزرگترین تشکل فعال هنری شناخته شده است! اما عبداله و دو برادر من (همان رهبر ارکستر و اخراجی ) سه‌تایی تصمیم گرفته‌اند که با این پول به فرار کنند! بنده هم با شنیدن این خبر تلخ، یک‌راست رفتم سراغ در آموزش و پرورش (حاج‌آقا موسوی و کارپرداز او آقای حاج‌سیدجوادی) و گفتم؛ اگر این خبر صحیح باشد، بهتر است که شما هم که اینهمه امکانات در اختیار ما گذاشته‌اید، در این امر بزرگ، و حتی دخالت داشته باشید. زیرا من به علیخانی‌ها اعتمادی ندارم و نگرانم که آن پول هنگفت ، حیف و میل شود! ولیکن حاج‌سیدجوادی، ترجیح داد که همان روز هر دو ساختمانی را که در اختیار ما گذاشته بود، پلمپ کند! وقتی من به او معترض شدم که بجای درست کردن ابرو چرا داری چشم ما را کور می‌کنی؟! عبداله متوجه شد که قضیه آن‌ها لو رفته طلبکار شد و لذا با چاقوکشی انتقام‌جویانه در صدد کشتن من برآمد که چرا خبرچینی کرده‌ای و...؟! و من با کمک عموی کوچک او از مهلکه گریختم! بدینگونه شد که مرکز سینمایی ما (فرهنگسرای بزرگی با عضویت صدها هنرپیشه در خیابان سمنان و روبروی ی فعلی) به فروپاشی رسید! بعد از آن بنده، فیلمنامه خود (نبرد تا آزادی) را بردم برای که بنظرم بهار ۱۳۵۹ بود. با توجه به قدوقواره نوجوانی‌ام اول مرا فرستادند به «واحد کودک و نوجوان»! در آن‌جا تشخیص دادند که فیلمنامه بنده فراتر از مفاهیم کودک و نوجوان است و لذا مرا فرستادند به «واحد جوانان» که مجری خوش‌تیپی هم داشت بنام ناصر عنصری اگه اشتباه نکنم! در آنجا هم فیلمنامه مرا که مطالعه کردند، گفتند برای «واحد فیلم و سریال»، مناسب‌تر است و لذا مرا درگیر واحدی نمودند که مراجعین آن‌جا همه بزرگسال و بعضاً پیرمردها و پیرزن‌ها بودند و من در لابلای آن‌ها بنظر می‌رسید که بچه آن‌ها باشم!😂🥴 ولیکن در این واحد هم بعد از چندین ماه رفت و آمد، صریحاً و خیلی جدی به بنده اعلام کردند که خمیرمایه فکری شما که بودن است در اثر شما مشهود و لذا مردود است! و تأکید بنده بر این نکته که تشکیلات بنده (با عنوان انجمن توحیدی مستضعفین بازار) در از بنی‌صدر، حمایت کرده است، به خرج آن‌ها نرفت! به صراحت می‌گفتند: اگرچه حامی بنی‌صدر بوده‌اید اما بنیاد فکری و تربیتی و اعتقادی شما کاملاً مکتبی است و از پلن به پلان فیلمنامه شما مشهود و ملموس است! البته بنظرم آن حرف‌ها نوعی بهانه‌جویی هم بود! زیرا در آن مقطع (۱۳۵۸ و قبل از هجوم به ایران)، بنده نوجوانی ۱۷ ساله بودم و حضورم در جلسات دست‌اندرکاران و مراجعین به واحد مذکور، چندان به چشم نمی‌آمد و لذا پی بردم که آن واحد، عمدتاً تحت تأثیر کسانی قرار گرفته که در صدد... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۴) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت سوم): ... که در صدد تصویب بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانه‌‌های مختلفی از مدار بررسی خارج می‌کردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از و !) خورد و مردود شد!! دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آن‌روزها بود. یک‌طرف، جریان حزب‌اللهی‌ها با رهبری و و طرف دیگر جریان لیبرال‌ها به سرکردگی و سایر تفاله‌های غربی بود از جمله معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای ایران، تکیه زده بود! الغرض؛ همکاری بنده با ، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبی‌ها و لیبرال‌ها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنه‌های نبرد مستقیم با و سایر در جبهه‌های شدم. اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر بودن»! موجب بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در ببینم که یکطرف بود (با حمایت حزب‌الله و ) و طرف دیگر آن (با حمایت غرب‌زدها و ) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ به مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنی‌صدر بشویم. درآمد من در آن‌سال‌ها از کارگری در بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی ، قبل از در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلی‌های بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان بنی‌صدر هم فعال بود و از آن‌جا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد! ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبی‌ها و لیبرال‌ها، بود که در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار می‌رفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در ، متوقف کرد! متهم به و و بود (که البته بود) و ، متعهد به و بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آن‌ها بود. فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنی‌صدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاری‌های مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارت‌های بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطب‌زاده معدوم، مردود اعلام شد! دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابی‌ام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطب‌زاده)، موجب شد که دریابم در عرصه‌ای وارد شده‌ام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی می‌نماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم! در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه شتافتم. اما ذهنم به شدت مشغول علت‌یابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل می‌کردم نتیجه‌ای جز این نمی‌گرفتم که؛ ۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستان‌های استاد تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع ) بود. داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که را در صدر اسلام پذیرا شدند. و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ به ایران و که البته در قالب آن‌هم می‌شد به همین سؤال جواب داد. بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجات‌اللهی-کریمخان) رفته بودم. «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۴) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت سوم): ... که در صدد تصویب بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانه‌‌های مختلفی از مدار بررسی خارج می‌کردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از و !) خورد و مردود شد!! دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آن‌روزها بود. یک‌طرف، جریان حزب‌اللهی‌ها با رهبری و و طرف دیگر جریان لیبرال‌ها به سرکردگی و سایر تفاله‌های غربی بود از جمله معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای ایران، تکیه زده بود! الغرض؛ همکاری بنده با ، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبی‌ها و لیبرال‌ها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنه‌های نبرد مستقیم با و سایر در جبهه‌های شدم. اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر بودن»! موجب بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در ببینم که یکطرف بود (با حمایت حزب‌الله و ) و طرف دیگر آن (با حمایت غرب‌زدها و ) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ به مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنی‌صدر بشویم. درآمد من در آن‌سال‌ها از کارگری در بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی ، قبل از در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلی‌های بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان بنی‌صدر هم فعال بود و از آن‌جا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد! ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبی‌ها و لیبرال‌ها، بود که در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار می‌رفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در ، متوقف کرد! متهم به و و بود (که البته بود) و ، متعهد به و بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آن‌ها بود. فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنی‌صدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاری‌های مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارت‌های بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطب‌زاده معدوم، مردود اعلام شد! دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابی‌ام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطب‌زاده)، موجب شد که دریابم در عرصه‌ای وارد شده‌ام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی می‌نماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم! در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه شتافتم. اما ذهنم به شدت مشغول علت‌یابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل می‌کردم نتیجه‌ای جز این نمی‌گرفتم که؛ ۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستان‌های استاد تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع ) بود. داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که را در صدر اسلام پذیرا شدند. و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ به ایران و که البته در قالب آن‌هم می‌شد به همین سؤال جواب داد. بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجات‌اللهی-کریمخان) رفته بودم. «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 مکران؛ بهشت گمشده ایران ؛ منطقه پهناوری در امتداد سواحل تا است که شامل نواحی جنوبی استان‌های سیستان و و شده و از شمال به استان و از شرق به کشور ، وصل است. دریای عمان در شمال اقیانوس هند؛ یکی از پنج حوزه استراتژیک جهان است. فلذا این پهنه را از لحاظ سوق‌الجیشی و ژئوفیزیکی، می‌توان و به تعبیر ؛ ایران نامید. عمران و آبادانی این ، موجب رونق ایران خواهد شد که یک سوم مرزهای دریایی را به خود اختصاص داده است تا آن‌جا که شاید بتواند در آینده، ارزش ژئوپولیتیکی هم پیدا کند. مقام معظم رهبری، از همان ابتدای پیروزی بویژه در مقطع خودشان، توجه خاصی بدان داشته و لذا اصرار به آبادی آن داشته و دارند ولیکن دولت‌های بعدی، اهتمام کافی به آن نورزیدند! در نتیجه، استان‌های مذکور به بیراهه رفت و جنوب‌شرقی کشور آسیب‌پذیر گشت. و اما اینکه؛ آیا این منطقه، قابلیت مرکزیت جغرافیائی (پایتختی) را دارد؟ لایه‌های زیرین پهنه تهران در فوران‌های آتشفشان ، تخلیه شده و خالی‌ست. فلذا این کلان‌شهر، از لحاظ وجودی (و !)، هیچ آینده روشنی ندارد و دیر یا زود نابود و از کاملاً محو خواهد شد و لازم به ترک است. البته انتقال ، تابع متغیرهای مختلفی از قبیل؛ ، ، و امثالهم است. ✍حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۰/۱۸ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 قابل پیش‌بینی بودن پزشکیان! 👈بخش قبلی👉 بنده در همان «ساعت اولِ شنیدن اسامی نامزدهای انتخاباتی» (در دقایق پایانی اخبار ۱۴ شبکه اول )، کلیپ مرتبطی را پیدا کردم و در ذیل آن نوشتم: «پیام صریح و شفاف مموتی به مدعیان اصولگرایی (اعم از چنار و پاچنار!) که گمان می‌کنند برنده انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ خواهند شد! توضیحات بیشتر 👈 @SMHM212👉 ۵+۱ 😭» ⁉️ چرا از همان ساعت نخست و در اولین پیام خود، پزشکیان را از بین شش نامزد مورد ، (با #) ترند کردم؟! و چرا شکلک گریه زیاد و شدید😭را ضمیمه آن نمودم؟! و چرا نامزدهای انتخاباتی را در قالب ۵+۱ دیدم؟! 👌مطمئناً نه داشتم و نه با نظام، ارتباطی (و بالتبع اطلاعی) داشتم، ولیکن بر مدار تحلیل‌های واقع‌بینانه می‌چرخیدم و می‌دیدم که پزشکیان می‌آید و اشک😭ملت را با انواع ناترازی‌ها در می‌آورد! و بر بدبختی‌های تحمیلی وی در دوره ریاست جمهوری او بر ملت و نظام و نهضت و کشور و امت اسلام و اسلام گریست! (چگونه می‌توان باور کرد که حم، این مسائل را از همان لحظه نخست، دید و نوشت اما شورای نگهبان و نظام ندیدند؟! آیا حکمتی در میان بوده است؟! چه سیاستی در این میان، میدان‌داری کرد؟!) در یادداشت مورخه ۱۴۰۳/۴/۱ نیز (از باب سوق دادن مخاطبین خود به ) نوشتم: «🕶 مثلاً خوب است که منتخب ما، 👓 باشد تا (که انتظار داریم ما را بعنوان و خود در و بپذیرند) بفهمند که ، اهل مطالعه و و بالتبع نکته‌سنج هستند! و خوشبختانه ۵ نفر از ۶ نفر عینکی هستند! فلذا اگر را برگزینیم، دنیا خواهد فهمید که ایرانیان، متأسفانه اهل و و اهل دقت و مطالعه نیستند!» (پزشکیان، شاید جراح متخصصی باشد ولیکن با و ، بیگانگی عجیب مطالعاتی و شنیداری دارد!) ⁉️ آیا کسی که؛ «دادْسِتان و دادْسِتانی» را «دادِسْتان و دادِسْتانی» 👈این‌جا👉، «مُتَرَصِّد» را «مِتْرْصَد» 👈این‌جا👉، «شِقشِقَة» را «شَقشَقیّه» 👈این‌جا👉، «امام خمینی؛ رحمة الله علیه» را «امام خمینی ره» 👈این‌جا👉 و «...» را «...»! تلفظ می‌کند، حکایت از این ندارد که او «اهل و و اهل دقت و مطالعه [نبوده و] نیست»؟ و مایه سرافکندگی ملی ملتی است که بجز فرهنگهنر و اخیراً پهباد و موشک!)، حرفی برای گفتن در دنیا ندارد! 👌شَقشَقیّه! به گمانم یکی از دستاوردهای دوره چهاردهم ریاست جمهوری؛ ابداع کلمات جدیدی‌ست که فرهنگستان زبان و ادب فارسی (یکی از چهار فرهنگستان ایران)، هنوز در هنگ به سر می‌برد و نتوانسته (نخواسته!) موضعی در قبال آن‌ها بگیرد! می‌توان اسمش را فرضاً گذاشت «فرهنگ پوزیده» یا «فرهنگ پشمکیان» و یا «فرهنگ مصعودیه/مسعودیه» (زیرا تعداد واژه‌سازی‌های مسعودخان دائماً در حال صعود و افزایش است با سرعتی فراتر از حرکت لاک‌پشتی فرهنگستان‌های رسمی)! (البته این‌ها پلیدی نیست ولیکن پلشتی که هست و بنده علاوه بر پلیدی‌ها با پلشتی‌های بویژه در آن، مشکل دارم و نمی‌توانم دم بر نیاورم!) 👌اگرچه حرف‌های سخیفی مبنی بر اینکه؛ «شیطان بزرگ ما را آدم حساب کند»! و حرف‌های دون شأن ایران از قبیل اینکه؛ «ما با شیطان بزرگ برادریم»! و امثالهم، فراتر از پلشتی است و بلکه مفهومی بجز پلیدی ندارد. و در پایان همان یادداشت ۱۴۰۳/۴/۱ (در موضوع حذف اجتناب‌ناپذیر ۵ کاندیدا با تعبیر پر پر کردن دسته‌گل‌های شورای نگهبان و نهایتاً ترجیح یکی از آن‌ها برای ریاست جمهوری) نوشتم: «۴) اولین دسته‌گلی که باید پر پر کنیم، جناب آقای مسعود پزشکیان است. زیرا؛ ۴/۱- هفتاد سالگی، سن مناسبی برای حمل بارهای فوق‌العاده سنگین نهضت+نظام اسلامی نیست وقتی که جوان‌ترها در میدان هستند. ۴/۲- کسانی که ایشان را احاطه کرده‌اند مصداق هستند و باید از آن‌ها بگریزد نه اینکه به هر قیمتی به آن‌ها بیآویزد! «... وَ مَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا» .. و من گمراه‌کنندگان را دستيار خود نمى‌گيرم. (سوره ۱۸/آیه ۵۱)» ⁉️ آیا آویختن پوزیده به و امثال وی (به قیمت لگدمال کردن و بی‌اعتنایی به منویات و نادیده گرفتن مطالبه ایران و پشت پا زدن به تقاضای نمایندگان )، مصداق بارز «به هر قیمتی» نیست که بنده پیش‌بینی کرده بودم؟! ⁉️ هشت ماه و اندی پیش، بنده از کجا می‌دانستم که پوزیده به هر قیمتی به ظریف، خواهد آویخت؟! 👌البته اعتراف می‌کنم که فکرش را هم نمی‌کردم و هم به او خواهند آویخت تا از طریق وی برای خود در مقابل حضرت () بتراشند! ✍حسینی(منتظر) | حیفه نبینی | نظرات ۱۴۰۳/۱۲/۲ 🙏