eitaa logo
گنبد فیروزه
57 دنبال‌کننده
553 عکس
173 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ تحریری «اسلامیت؛ قدر مشترک نهضت+نظام» و خطر سهمگین عدم فهم این مطلب خطیر!! (بخش ۰۱): مزیت و ایران، بر تمام انقلابات و نظامات تاریخ انسان در کل جغرافیای زمین، همین است که هر دو عنوان مذکور، اجازه نمی‌دهد بین و ، پارادوکس و تضاد مرسوم همه آن‌ها برقرار باشد. بزرگترین دهشتناک و بالتبع ضربه سنگین مهلک بر «نهضت+نظام» از جانب کسانی بر ، تحمیل گردید که انقلاب و نظام را آشتی‌ناپذیر تلقی کرده و حتی بر آن تصریح و تأکید می‌کنند! در این بر آنیم تا چنین معضلی را که بسیاری از و را به کام خود کشیده است، مورد قرار دهیم. نگارنده این سطور بلحاظ خانواده (روحانی سنتی بودن ابوی و روشنفکر شورشی بودن اخوی - در قالب شریعتی‌زدگی! - و لاجرم مباحثاتی طویل در حد مشاجراتی شدید!) بالتبع از مقطع ۱۴ سالگی (از ۱۳۵۵ هجری شمسی) وارد فعالیت‌های گردید که شاید زودهنگام ولیکن نقطه عطفی در مسیر زندگانی او بود! و شاید اولین و مهمترین دغدغه بنده از همان سال، همین بود که بدنبال مطالعه مقاله‌ای از ! با عنوان «نهضت و نظام» شکل گرفت که؛ نهضت یا نظام؟! و یا هر دو؟! توصیه می‌کنم متن کامل مقاله مذکور را در فصل ذی‌ربط کتاب و آن (در ذیل سلسله مباحث وی) مطالعه بفرمائید. (گلچینی از متن و صدای ذی‌ربط، ضمیمه این مقاله است) بعد از مطالعه مقاله مذکور، مصمم به ورود در انقلابی شدم که فرجام آن، استقرار بود که بعداً با به «جمهوری اسلامی» تغییر یافت. ولیکن با این دغدغه که آیا خواهیم توانست، نظامی را اقامه کنیم که انقلاب را قربانی خود نسازد؟! اشاره‌ای به جغرافیای زمانی این دغدغه: در سال ۱۳۵۱ از روستا به مهاجرت کرده و به مدت پنج سال در محله جنوبی ، ساکن بودیم و بنده در شهاب (واقع در ضلع جنوبی که بعد از انقلاب، به مجتمع آموزشی بعثت تغییر یافت) مشغول تحصیل بودم و در مقطع سوم راهنمایی، با شور انقلابی‌گری خود، اقدام به تشکیل سرّی نمودم. در آن دوران، شیفته داستان‌های ، بودم که عنوان خود را از نام یکی از کتاب‌های وی اقتباس کرده بودم. ایجاب می‌کرد که با اتمام ، کرده و در به (شاگردبازاری) بپردازم و اولین من زیر یک‌هزار تومان بود که حداقل فایده آن درآمد ناچیز، این بود که لااقل سربار خانواده نباشم و در مسیر قرار بگیرم. در بازار تهران () فعالیت‌های سیاسی بنده، تشدید شد و اقدام به تشکیل سرّی «گروه انقلابی بازار» نمودم. کارگران انجمنی؛ انقلابی‌تر از دانش‌آموزان سلحشوری بودند! میرزای حجره ما از اعضای بود که به قرابت و ارادت خاصی داشت که دارای گرایش‌های مثلاً ملی_مذهبی بود و در طیف و وفاداران به به شمار می‌رفت. بنده بلحاظ ملاحظات اسلامی، قاعدتاً با آن‌ها مرزبندی داشته و نمی‌توانستم جذب آن جریان بشوم که تدریجاً هم همه آن‌ها از بام بلند نهضت+نظام ما افتاد! گروه (و بتعبیری دقیق‌تر؛ گروهک!) ما نقش قابل توجهی در از طریق به آشوب و تظاهرات کشیدن سراهای آن داشت. لازم به ذکر است که تهران دارای سه طبقه اجتماعی بود که عبارت بودند از؛ ۱) ارباب‌ها که صاحبان سرمایه بودند و تجار نامیده می‌شدند. این عده معمولاً ساعت ۱۰ به بعد به حجره خود سر می‌زدند و هنگام ناهار هم می‌رفتند. ۲) میرزاها که طبقه کارمندان را تشکیل می‌دادند و معمولاً از ساعت ۸ الی ۹ صبح وارد محل کار شده و چند ساعتی پس از صرف ناهار، بازار را ترک می‌کردند. ۳) شاگردها که عمدتاً امور خدماتی (نظافت، آبدارچی، نامه‌بری، باربری و امثالهم) را بر عهده داشتند که معمولا از ساعت ۷ الی ۸ صبح در محل کار خود حضور یافته و تا غروب مشغول کار بودند. بنده جزو طبقه سه بودم اما کارهای من آنقدر زیاد نبود که و نداشته باشم. (حضور کارگرانه بنده در بازار؛ یک سال منتهی به ۱۳۵۷ تا یک سال بعد از آن بود. در سال ۵۹-۱۳۵۸ در سودای به همه جهان، قدم در راه و گذاشتم که با وقوع به محاق افتاد و لذا در سال ۱۳۶۰ عازم جبهه‌های شدم. غرض از ... ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) بهار ۱۳۹۸ چلچراغ و حم: https://eitaa.com/joinchat/741802216C0aad7d8aff
☫﷽☫ 🤡خیانت بزرگ مصدق! کودتای نمایشی ۲۸مرداد (خطاب به آنهائی که بمناسبت سالمرگ وی در ۱۴ اسفند، علیه شمشیر کشیده‌اند): یک رذل بود. او نفوذی بود. دو مسئله بزرگی که و را ویران کرد عبارت بودند از: ۱) ۲) ، «جای‌گاه سیاسی» و «وابستگی حکومت به نفت»، «جای‌گاه اقتصادی» را تحت‌الشعاع خود قرار داد تا آنجا که مصمم شد برای نابودی هر دوی آن‌ها و انتقام از ملت، به در آمده و کودتای ۲۸ مرداد را علیه ملت و ، فراهم سازد! او در ۹ سالگی (در زمان پیشکاری پدرش برای ) - مالیات جمع‌کن - و سپس و... شد. در همان زمان مستوفی‌گری خود مرتکب خیانت‌ها و جنایت‌ها و رذالت‌هائی گردید که او را از دایره مسلمانی خارج کرد. کما اینکه ، نبودن وی را مورد اشاره قرار داد! ، عمدتاً با هدف قطع درآمد از نفت و انتقال آن از به بود که جایگزین شده بود. این مهم تبدیل به نهضتی گردید که بویژه آنرا رهبری نمودند و یاران از مبارزین گروه با حذف در آن نقش‌آفرینی مؤثری ایفاء کردند. درآمد ناشی از خام‌فروشی نفت، بساط مستوفی‌ها را به هم ریخته بود و مرکزی از وابستگی به جمع‌کن‌ها خارج شده بود و سلطه به حضیض فروپاشی رسیده بود و تخصص امثال مصدق، باد هوا شده بود و همین مسئله کافی بود تا وی هم شود. اما وی که در صدد بازگردانیدن «حکومت+نفت» به قاجار منقرض بود، به افتاد و اولین مزد مزدوری هم که گرفت، مدرک و عنوان بود تا بتواند خود را به و سپس به مقام برساند که رسانید. با وجود (متأثر از نهضت مشروطه و اشخاصی مثل در آن)، هرگز نمی‌توانست به خود در ایران برسد ولیکن با ، راحت‌تر به تبانی‌های لازم دست می‌یافت. از طرف انگلیس تغییر یافت به نابودی و «اضمحلال آثار نهضت مشروطه» از جمله مجلس شورای ملی، از طریق بازگردانیدن به که بزرگترین خیانت سیاسی در تاریخ این ملت بود. و بزرگترین خیانت آشکار او فراهم‌سازی زمینه کودتای نمایشی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود! در واقع کودتاچی اصلی، خود مصدق بود! زیرا وی بعنوان یک حقوق‌دان مثلا برجسته، بهتر از هر کسی می‌دانست که ملی توسط ، طبق قانون وقت، باعث هم هست و در خلاء مجلس و دولت، طبق وقت، شاه مسئول مطلق امور حاکمیتی می‌شود. وقتی که وی (که فرزند مجلس بود) مجلس شورای ملی را کرد، در واقع همزمان دولت خود را هم عملاً طبق قانون، کرد و در واقع حکومت را دو دستی به فرصت‌طلب تقدیم کرد. بنابراین قبل از آنکه کودتائی رخ بدهد، او دولت خود را بدست خودش قانوناً ساقط کرده بود زیرا دولت وی با انحلال مجلس شورای ملی، دیگر و قانونی نداشت که لازم باشد فرضا با کودتا ساقط شود. و اما کودتای ۲۸ مرداد، مضحکی بود برای ساده‌لوحان و سطحی‌نگران که توسط انگلیس همیشه مکار شد تا با جعل عنوان این خود را تبدیل به یک و البته (پوچ+شال) بکند و را فریب بدهد! و اما زمین‌های مصدق؛ وی در دوران مستوفی‌گری خود، آنها را از ملتی که نتوانسته بودند مالیات بدهند، غارت کرده بود و یا از آن‌ها رشوه گرفته بود تا مالیات کمتری بپردازند. و همچنین به طرقی دیگر 👇 تحصیل کرده بود: https://eitaa.com/chelcheraaqHM/2003 بخشیدن زمین به دیگران هم نمایشی بیش نبود تا سابقه زمین‌خواری‌های خائنانه خود را بپوشاند که این بذل و بخشش‌ها هم بسیار ناچیز بود و هنوز که هنوز است، با ، کسانی در ایران مسئول فروش زمین‌های مصدق و آن به هستند (حتی همین امروز!) تا به مصرف و سایر کثافت‌کاری‌های فرزندان و برسد! هنوز هم بخشی از زمین‌های جنوب‌شرقی ، متعلق به مصدق است و عجیب آنکه چرا نشده‌اند! ووو... لطفاً را و را جلوه ندهید. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) اسفند ۱۴۰۰ (بازنویسی بمناسبت سالیاد کودتای ۲۸ مرداد ۱۴۰۲) این را هم ببینید 👇 https://eitaa.com/chelcheraaqHM/2005 💠کانال اطلاع‌رسانی چلچراغ معارف و احکام حم 👇 eitaa.com/chelcheraaqHM 🙏گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام👇 https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
هدایت شده از پژوهشگاه حم
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۰): میزان دخالت روحانیت در حکومت!؟ ... این توجیه مشوّش، بازتولید همان اعوجاجاتی بود که قبلاً هم توسط (ساواش) و ، رواج داده می‌شد که «سیاست از دیانت جداست» و تا زمان ظهور امام زمان(عج)، هیچ شخصی حق تشکیل حکومت ندارد و هر پرچمی که بلند شود، محکوم به شکست است! این القائات هنوز هم (و بلکه شدیدتر!) ادامه دارد که از دیگر چالش‌های جدی امام برای تشکیل نظام بود و در جای خود بدان خواهیم پرداخت. آنچه که در اینجا لازمست استطراداً بدان اشاره نمایم اینست که؛ علت عدول بدون قید و شرط امام کاملاً شفاف است ولیکن نیازمند تفسیر صحیح هم است: نظر اولیه ، بازگشت بعد از به و و عدم دخالت در بود (چنانکه خودشان هم در کشور نمانده و به مشرف شدند) ولیکن بنا به ملاحظاتی (خطر بازگشت تفاله‌های شاهنشاهی بواسطه و غیره)، از این نظر خود فرمودند و در راستای بعنوان ، ورود روحانیت به را، مجاز دانستند و خودشان هم مقیم گشتند. زیرا که بعد از پیروزی انقلاب، خطر سلطه مجدد تفاله‌های غربی، سریعاً رخ عیان نمود! آن‌هم با شدّت و‌ حدّتی در حد ترورهای گسترده و نفوذهای فراگیر که می‌رفت دوباره مملکت را بر باد دهد! بعد از عدول مذکور، این مسئله هم پیش آمد که ابعاد و اعماق ورود روحانیت به نظام، باید چه میزان باشد؟ قاعدتاً ورود مذکور بعنوان ، امر موقتی بود و می‌بایستی متناسب با سلطه‌جویی و ، تنظیم می‌گردید. تفصیل این مطلب بماند برای جای‌گاه خودش! یکی از اعضای گروه، در اعتراض به بارگذاری نماهنگی توسط عضوی دیگر (باشتراک گذاشتن در شماره بعدی)، نوشت: «به نظر بنده پخش این چیزها که باب مباحثی را باز میکند که بسیار تخصصی است و برای کسانی که مطالعه لازم در متون اسلامی را ندارند، ایجاد گره ذهنی و شبهه می کند، در این فضاها، اشتباه است و نوعا شبهات هم بی پاسخ می مانند و آمدیم ابرو را درست کنیم، میزنیم چشم را هم کور می کنیم!!! اصولا این بحث، بحث مشروعیت و مقبولیت است و سر دراز دارد، اما من باب مثال توضیحی عرض میکنم و ارجاع میدهم دوستان را به مطالعه کتاب امامت آیه الله مطهری یا بزرگانی مثل ایشان با این عنوان، این مبحث مشروعیت و مقبولیت از آنجایی آغاز شد که در صدر اسلام و پس از رحلت پیامبر،در محفلی در محل سقیفه ساعدیه،ابوبکر به جای امیرالمومنین علیه السلام که مستقیما توسط خدا در غدیر به امامت و خلافت مسلمین پس از پیامبر نصب شده بود و پیامبر این نصب را به اطلاع مردم رساند، انتخاب شد(در همین انتخاب حرف ها هست) ولی ما فرض را درست می گیریم و از بحث دور نیفتیم عرض میکنم که این دو(مشروعیت و مقبولیت) گاهی با هم جمع می شوند مثل زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از ۲۵ سال محرومیت از تصدی امر ولایت و امامت جامعه اسلامی، با استقبال مردم به خلافت رسید، گاهی هم، از هم جدا می افتند مثل زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام به دلیل خیانت خواص و همراهی بخشی از مردم با آنها از تصدی امر ولایتمداری مردم و جامعه اسلامی محروم شد. و امر به فرد دیگری واگذار شد!!! حالا آنچه ما باید توجه داشته باشیم این است که از نظر اسلام، عدم تصدی حضرت در آن ۲۵ سال موجب عدم مشروعیتش نمی شود و نشد، و چون محرومیت بر او تحمیل شد، لذا امرش هم در جامعه نافذ نبود،و اجرا هم نمی شد!!! همان طوری که کسانی که جای او را در حاکمیت گرفتند،(من تعمدا لفظ غصب را به کار نبردم) هر چند به فرض، مقبولیت را به دست آوردند(چون اجبار و الزام عده ای هم در کار بوده) و امرشان هم نافذ بود، ولی از نظر اسلام مشروعیت نداشتند و لذا نه آنها و نه مردم،هیچکدام، در نزد خدا معذور نیستند و هر دو مآخذه خواهند شد. پس معلوم شد که مبانی اسلام با دموکراسی تفاوت دارند، این کار را دموکراسی مثل اسلام محکوم نمی کند!!! چون در دموکراسی رأی اکثریت نافذ است(البته در اینم که همیشه چنین باشد حرف است و گاهی اکثریت سازی می شود و...) اما در اسلام باید کار، مبتنی بر احکام الهی باشد، فرضا در حکومت های با فرض مبتنی بر اکثریت شرب خمر، همجنس بازی، فحشاء و منکرات و... هست که قانونی است(حالا نظر اکثریت در پذیرش لحاظ شده یا نه، آن بحث دیگری است)و آزاد است و... اما اسلام از مبنا مخالف این امور است و هرگز مجاز نمی شوند، و لو فرضا اکثریت هم بخواهند، خلاصه خلاف، خلاف است و با رأی اکثریت قانونی و مجاز نمی شود!!! خلاصه این مباحث محل خاص و افراد اهل تخصص را لازم دارد تا شبهه ایجاد نشود و لذا همان گونه که عرض کردم، جاش در گروه ها نیست.» (پایان نقد) ..ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 تأملاتی در خراسان جنوبی!! ⁉️ تهران به کجا می‌رود! ⁉️ ⁉️ آ.رئیسی با ، عزم خود را جزم کرده تا اتمام خود را با اتمام وکالت در شورای ، همزمان سازد! ⁉️ در حالی که بیشترین تعداد قطارهای کشور به تهران، اختصاص یافته است و خراسان جنوبی حتی یک هم ندارد، مشارکت‌جوئی خراسان جنوبی، چنان بالاست که به گرد پای آن هم نمی‌رسد! ⁉️ استان‌های ، پا به پای استان ، در انتخاباتی، کردند و خراسان جنوبی بر همه این‌ها پیشی گرفت! ⁉️ خراسان جنوبی بر خلاف تهران، درگیر رقابت و «انقلابی‌نماهای سابقاً انقلابی» نبود! ⁉️ خراسان جنوبی بر خلاف تهرانی‌ها، درگیر پدیده‌های شوم ، کانال‌های ماهواره‌ای، حضور فعال و نفوذی‌ها نبود! ⁉️ علی‌رغم تخصیص بیشترین امکانات به تهران، این شهر حاوی بیشترین توده‌های انسانی است و به همین نسبت دارای بیشترین که فاقد هستند و برای آدم‌های معتدل، خطرناک‌ترین شهر ایران به شمار می‌رود! زیرا که بیشترین تعداد انسان‌های بی‌منطق (بعبارتی دقیق‌تر؛ وحشی‌ترین‌ها) را در خود جای داده است! «کرگدن‌های ویران‌گر و کوروکودیل‌های غارت‌گر»ی که آن‌ها در ، باعث سقوط خواهند شد! (طبق پیش‌گوئی علیه‌السلام) 🤲 ای‌کاش آ.رئیسی باندازه خراسان جنوبی، به تهران هم اهمیت و برای بخشیدن به اهالی آن، اهتمام بخرج بدهد! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🌹
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 تأملاتی در خراسان جنوبی!! ⁉️ تهران به کجا می‌رود! ⁉️ ⁉️ آ.رئیسی با ، عزم خود را جزم کرده تا اتمام خود را با اتمام وکالت در شورای ، همزمان سازد! ⁉️ در حالی که بیشترین تعداد قطارهای کشور به تهران، اختصاص یافته است و خراسان جنوبی حتی یک هم ندارد، مشارکت‌جوئی خراسان جنوبی، چنان بالاست که به گرد پای آن هم نمی‌رسد! ⁉️ استان‌های ، پا به پای استان ، در انتخاباتی، کردند و خراسان جنوبی بر همه این‌ها پیشی گرفت! ⁉️ خراسان جنوبی بر خلاف تهران، درگیر رقابت و «انقلابی‌نماهای سابقاً انقلابی» نبود! ⁉️ خراسان جنوبی بر خلاف تهرانی‌ها، درگیر پدیده‌های شوم ، کانال‌های ماهواره‌ای، حضور فعال و نفوذی‌ها نبود! ⁉️ علی‌رغم تخصیص بیشترین امکانات به تهران، این شهر حاوی بیشترین توده‌های انسانی است و به همین نسبت دارای بیشترین که فاقد هستند و برای آدم‌های معتدل، خطرناک‌ترین شهر ایران به شمار می‌رود! زیرا که بیشترین تعداد انسان‌های بی‌منطق (بعبارتی دقیق‌تر؛ وحشی‌ترین‌ها) را در خود جای داده است! «کرگدن‌های ویران‌گر و کوروکودیل‌های غارت‌گر»ی که آن‌ها در ، باعث سقوط خواهند شد! (طبق پیش‌گوئی علیه‌السلام) 🤲 ای‌کاش آ.رئیسی باندازه خراسان جنوبی، به تهران هم اهمیت و برای بخشیدن به اهالی آن، اهتمام بخرج بدهد! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🌹
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 یاد ایامی (بخش ۱) اولین سالگرد پیروزی ایران (۱۳۵۸/۱۱/۲۲) من وارد اولین روز از ۱۸ سالگی خودم شده بودم (متولد ۲۱ بهمن ۱۳۴۱ هستم) که طی پیام تبریک خود فرمودند؛ «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم» + «باید همه بپا خیزیم و را نابود کنیم»!! این سخن ( + ) از دو جهت برای من مهم بود: ۱) رؤیای «شهادت در حوالی » شریف (قبل از ، خواب دیده بودم که در نبرد آزادسازی ، کشته می‌شوم) ۲) شعار اصلی من در تظاهرات ۲۲بهمن۱۳۵۷ لغایت ۲۲بهمن۱۳۵۸ تأکید بر این بود؛ «بعد از نوبت آمریکاست»! در آن‌مقطع، معمولاً هر روز آ.سیدمرتضی را می‌دیدم (در مجیدیه هم‌محل بودیم) و یادمه که اولین موضوع صحبت ما راجع به همین مطالبه امام خمینی بود و اینکه ما (دو نوجوان ۱۷ ساله) چه می‌توانیم بکنیم؟! پسرعمو گفت: من شنیده‌ام داره نیرویی تشکیل می‌شه بنام و من به آن نیرو خواهم پیوست! اتفاقاً خبر تشکیل (از ۱۳۵۸/۲/۲) کاملاً درست بود و سیدمرتضی هم به آن پیوست و تا زمان بازنشستگی خود هم در آن نیرو خدمت کرد. ولیکن نگاه من برای صدور انقلاب، نظامی‌گری نبود و بیشتر به راهکارهای و و رسانه‌ای می‌اندیشیدم. (چنان که یکی دو سال هم بصورت غیررسمی به پرداختم! برای تمرین، معمولاً دوربین عکاسی خود را همراه داشتم و مشغول گزارش‌نویسی از اوضاع پیرامونی خود بودم که گزارشی از روستای (زادگاهم از توابع شهرستان قزوین) در شماره ۵۹ مجله هفتگی در سال ۵۹ نمونه‌ای از آن اهتمام بود.) البته برداشت من از صرفاً «نظامی‌گری تلقی کردن سپاه»، ناقص و اشتباه بود وگرنه آمادگی کارهای فرهنگی بنده در ضریب با ظرفیت‌های سپاه، قطعاً اوضاع متفاوتی را رقم می‌زد. اگرچه بعداً در قالب همکاری‌های مقطعی (بعنوان یا برای نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در و یا عضویت در شورای راهبردی فرهنگی/سیاسی سپاه تهران)، داشتم ولیکن هرگز به آن نمی‌رسید که از ابتدای امر بصورت سازمانی به در می‌آمدم تا «زمان و هزینه» خود را بیهوده مصروف فعالیت‌های انفرادی و پراکنده نکنم. «صدور انقلاب اسلامی به تمام جهان»، مطلبی نبود که امام خمینی، ناگهان مطرح کرده باشند. بلکه از همان لحظه سقوط ، این مطلب در ذهن ، امر جا افتاده‌ای بود و سخن امام صرفاً به مثابه به رسمیت شناختن و بازتاب آن تفکر بود. چنان‌که اشاره کردم، شعارهای ما بعد از فرار شاه (۱۳۵۷/۱۰/۲۶)، عبارت بودند از؛ «بعد از شاه، نوبت آمریکاست»، «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر ارتجاع» و «سرنگون‌باد حکام مرتجع عرب»! چنانکه دیدن یک ، برای من نقطه عطف مهمی در این قضیه شد! من قبل از حتی یک‌بار هم پای در هیچ سینمایی نگذاشته بودم (در خانواده‌ام، و حرام بود) بعد از انقلاب، داشتم از خبرنگاری اولین تهران به امامت آیةالله (۱۳۵۸/۵/۵) برمی‌گشتم به منزلمان (که در محله جی - جنوب‌غربی - بود) دیدم در سینمای جنوب‌غربی ، فیلم به نمایش گذاشته شده که برایم جلب توجه کرد و لذا برای اولین‌بار قدم به سینما گذاشتم و با دیدن آن فیلم (اسم اصلی آن، ۲۱ ساعت در مونیخ و در موضوع گروگانگیری ورزشکاران در المپیک بود تا بدینوسیله توجه رسانه‌های دنیا به مسئله جلب شود) و از همان‌جا مصمم شدم که سینما را پایگاه صدور انقلاب اسلامی بپندارم. نفس نمایش فیلمی با موضوع آزادی فلسطین، خود گویای گرایش عمومی جامعه به نبردهای فراسرزمینی هم بود. بعد از خروج از سینما برگشتم به کتاب‌فروشی‌های ضلع جنوبی تهران و تمام پول خودم (اندوخته حقوقم از در تهران) را صرف خرید کتاب‌هایی نمودم که مرا با صنعت و هنر سینما آشنا می‌کرد! بنابراین، اولین گام من برای ورود به امر صدور انقلاب اسلامی، مطالعه سینما بود و گام دوم من، نوشتن فیلم‌نامه سینمایی از قصه‌ای بنام «نبرد تا آزادی» از استاد بود و سومین گام من، تأسیس ! تأسیس و تشکیل و سپس انحلال «مرکز سینمایی فجر» (۶۰-۱۳۵۹)، ماجرای مفصل و مستقلی دارد که بعداً به آن خواهم پرداخت. ولیکن با آغاز ، تدریجاً خود را آماده شرکت در نمودم و در ماه پایانی ۱۳۵۹ اسمم را در نوشته و ماه آغازین ۱۳۶۰ عازم مناطق جنگی شدم. یکی از علل ورودم به «کشتیرانی ج.ا.ا.» هم آشنایی با جهانی بود که انقلاب باید به آن‌ها صادر می‌شد! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۳۱ فروردین۱۴۰۳ (۰۳/۰۲/۰۱)! 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
آثار صلاح و در جامعه (بخش ۴): 👈(بخش ۱)👉 🌹 👈(بخش ۲)👉 🌹 👈(بخش ۳)👉 فساد عالِم = فساد عالَم «إذا فَُسِدَ العالِم فَسَدَ العالَم» در بیانات امام خامنه‌ای «هر مقداری که انسان عظمتش زیادتر باشد مسئولیتش زیادتر است و چون عظمتش زیاد است، مسئولیتش زیاد است، عظمتش زیاد است برای اینکه می‌‌کند جوان‌ها را و در دست معلم تربیت می‌شود. زیاد است برای اینکه اگر این جوان‌ها و نیروی جوانی در دست خوب تربیت بشوند آتیۀ کشوری خوب است، سعادتمند است، و اگر چنانچه معلمین داشته باشند و بکنند، به کشیده می‌شود. بنابراین شما جوانها همان قدری که بزرگ هستید برای اینکه هستید، هستید و بعد هم ان‌شاءاللّه‌ معلم خواهید شد، همان قدر که بزرگ هستید و شغلتان یک شغل شریف و بزرگ است، مسئولیت‌تان هم یک است. ملتها چشمشان به دانشمندها دوخته است، اگر چنانچه فاسد بشود فاسد می‌شود، «اذا فسد العالِم فسد العالَم» برای اینکه عالَم چشمش را به عالِم دوخته است توجه تودۀ مردم به کشور است، به است. اگر خدای نخواسته آنها بشوند همۀ کشور به کشیده می‌شود، و اگر آنها باشند همۀ کشور به و سداد کشیده می‌شود. بنابراین هم شما که می‌خواهید بشوید ان‌شاءاللّه‌ ـ و خواهید شد ان‌شاءاللّه‌ ـ هم شما بزرگ هستید و بزرگوار و هم شما مسئول هستید و ملتفت باشید که این را، این باری که به دوش شما آمده است، خواهی نخواهی به دوش شما و به دوش همه این مسئولیت آمده است، و خدای تبارک و تعالی از شماها انتظار این معنا را دارد که شماها تربیت کنید را، و این یک بزرگ است که اگر خوب انجام بگیرد این خدمت اینقدر ارج دارد که نمی‌توانیم ما تعریفش را از عهده برآییم. و اگر خدای نخواسته بد انجام بگیرد، فسادش آنطور است که عالَم فاسد می‌شود، اگر عالِم فاسد بشود اینطور نیست که مثل یک آدم عادی است که اگر فاسد شد خودش فاسد است، [اما] این [یکی مرضش؛] مرضی مسری است، ساری است، سرایت می‌کند به همۀ قشرها ... سابقاً یکوقتی می‌رفتم بعض از شهرها را می‌دیدم که مردمش صالحند، خوبند وقتی که توجه می‌شد که چطور اینها همه خوبی هستند؟! معلوم می‌شد که عالِم آن شهر، خیلی خوبی است، اینها همه اقتدا کرده‌اند به آن عالم که خوب است. مقاومت انسانهای در برابر و باید از حالا که نفوس شما یک نفوس نزدیک به است، یک نفوسی است که زیاد وارد در این بند و بست‌های دنیایی نشده است، از آلودگی الآن کمتر آلوده است از حالا به فکر باشید که خودتان را کنید و خودتان را کنید برای آتیۀ . اگر شماها مهذب شُدید، ، مهذب شدند مهذب می‌شود. اگر مملکت مهذب شد، زیر بار نمی‌رود، زیر بار نمی‌رود. همه این برای این است که فاسد هستند قشرها که به واسطۀ فرض کنید که وعده‌های دیگران یا به واسطۀ زور دیگران زیر بار می‌روند، اگر مهذب باشند نه وعدۀ دیگران در آنها تاثیر می‌کند، نه ارعاب دیگران درشان تأثیر می‌کند. من از خدای تبارک و تعالی، و و همۀ را می‌خواهم و شما جوان‌های برومند که فردا ان‌شاءاللّه‌ مسئولیت یک مملکت به دوش شماست.» 👈(منبع بیانات)👉 در بیان ازغدی: «حسن رحیم‌پور در آخرین سخنرانی‌اش در با بیان اینکه برخی در حوزه‌های علمیه، تهمت بی‌دینی به (ره) زدند چرا که معتقد بودند و را باید از و جدا کنید، تاکید کرد: امروز در و و و ، دارد و دارد لشگر طلابی را راه می‌اندازد تا #امام و و را تا دهه‌های دیگر از بین ببرد.» 👈(منبع مطلب)👉 ☝️از پیام‌های گلچینی☝️ 👌 در موضوع تأثیرات خطرناک و ، در تعابیر بزرگان از جمله ، مطالب فراوانی قابل احصاء و اعلام است که بعنوان نمونه، به همین میزان، اکتفاء می‌کنیم تا برسیم به بررسی (و نه !) درگذشت و مدفون ۳/۳/۳ او در شرق و غرب ! ان‌شاءالله آنچه که می‌خواهیم مورد توجه قرار بگیرد، مقایسه‌ای میان؛ 👈 دو روحانی در قامت 👈 دو روحانی در قامت 👈 دو دکتر در قامت هستیم از لحاظ تأثیر عملکردشان در باورهای . مقایسه عجیبی است! هر دو آن‌ند اما این کجا و آن کجا؟!! ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳/۳/۳ 🆔 کانال @chelcheraaqHM 💠 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۲) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت اول): به محض اسلامی در ۱۳۵۷/۱۱/۲۲ بنده همانند هزاران نفر انقلابی دیگر در اندیشه ایران به جهان بودم تا اینکه در تاریخ ۱۳۵۸/۵/۵ (اقامه اولین تهران به امامت آیة‌الله ) بمناسبتی که در پیام قبلی اشاره کردم، تصمیم خود را گرفتم که از طریق تولید فیلم‌های سینمایی به این مبادرت بورزم. ولیکن قبل از آنکه موفق بشوم، رخ داد و لذا را رها کرده و داوطلبانه عازم جبهه‌های شدم. بنده قبل از رفتن به سراغ ، در صدد تشکیل یک نهاد خصوصی بودم که با مشارکت - که بعداً تهیه‌کنندگی فیلم‌های زرد را دنبال کرد - و با همکاری وزارت و رهنمود شهیدان و ، «مرکز سینمایی فجر» را تأسیس کردم اما نامبرده عضو گروهک چپگرای در آمد و ناسازگاری نمود! البته وی هم اگرچه کارگردان اولین فیلم سینمایی پس از بود (با عنوان از داستانهای که به نظر هم رسیده بود) اما همانند بنده، نوجوانی ناپخته بود و لذا تحت تأثیر عموهای معلوم‌الحال خود! تهیه‌کننده بسوی ساحل، (قبل از فیلم بلمی بسوی ساحل)، سپاه پاسداران بود که حدود ۳۰۰٫۰۰۰ تومان هزینه کرده بود و فرمانده آن (برادر سلیمانی) به همین علت که «کل بودجه سال سپاه ری» را صرف آن فیلم نه چندان هنری کرده بود، توبیخ شده بود!) آشنائی بنده با ع.ع. بعد از درج مصاحبه با وی بود که باعث شد بروم سراغ شهر ری و نشانی خانه‌اش را از گرفتم و اولش گمان می‌کردم او یک سپاهی است! اما آشنایی او با من، با مطالعه «سناریوی نبرد تا آزادی» بنده با آن بود و او (که سینماآموخته پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود) پنداشت که بنده سینما را در سطح عالی‌تر و حرفه‌ای‌تری آموخته‌ام! (و حال آنکه بنده را از کتاب‌های خودآموز، یاد گرفتم!) تأثیرپذیری وی از حرفه‌ای بودن سناریوی بنده، باعث شد که با هم برویم دنبال سرمایه‌گذار و سراغ انواع اسپانسرها هم رفتیم و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که خودمان مؤسسه بزنیم که آنرا «مرکز سینمایی فجر» نامیدیم و... پدرش را خاطرم نیست چکاره بود اما او بیشتر گرفتار آفت عموهای خود و... بود. وی سه تا عمو داشت که بزرگ آن‌ها از اعضای بود و وسطی آن‌ها علیرغم آنکه اخراجی و نیز اخراجی مجله بود، با لباس سپاه مشغول سوءاستفاده‌های خود بود و کوچک آن‌ها نسبتاً انقلابی و سالم بود که با من همکاری داشت از پشت‌پرده‌های عبداله! همکاری من و ع.ع. (به دلیل بودن بنده و لااُبالی بودن او) به جایی نرسید و بعد از یکسال، به شکست انجامید! اما بهانه اصلی دعوای ما به ماجرای عجیب دیگری هم برمی‌گشت که بد نیست آنرا هم در اینجا بگویم! در نخستین انقلاب اسلامی ایران، « و » همچنان در پی تغییر و تحولات ساختاری و عنوانی خود بود! و الآن خاطرم نیست که «وزارت ارشاد ملی» در آن مقطع به «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» تغییر عنوان داده بود یا نه؟ ولیکن برپائی جشن نخستین سالگرد پیروزی ، موضوعیت یافته بود. اسلامی و بالتبع هم هنوز تشکیل نشده بود! و چنانکه در یادداشتی با عنوان 👈حرف‌های پزشکیان؛ نماد گیج‌فرهنگی ایرانیان👉 اشاره کردم، ما برای تأمین مخارج مرکز سینمایی فجر، سالن اصلی تهران را اجاره کرده بودیم و فیلم سینمایی را پخش می‌کردیم! در خلأ فعالیتی و بلکه در خلاء وجودی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و نیز «سازمان تبلیغات اسلامی» و «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» و بالتبع سرگردانی و فقر انبوه هنرمندان و هنرپیشگانی که به خارج از کشور متواری یا در گوشه‌ای پنهان نشده بودند، «مرکز سینمایی فجر» (بعنوان نخستین NGO فرهنگی هنری) ما چراغ تابانی بود که توجه آن‌ها و بالتبع خواص را به خودش جلب کرده بود! البته دیگری هم در زمینه و فعال شده بودند که یکی از آن‌ها (بنیاد هنر در اسلام) بود که عمدتاً در عرصه واردات فیلم‌های سینمایی و دوبله آن‌ها فعالیت داشت. بنظرم اولین فیلمی که بنیاد مذکور وارد کرد و در سینماها به نمایش گذاشت، فیلم بود. بعد‌ها فیلم سینمایی صهیونیستی؛ (به کارگردانی و بازیگری در نقش ) هم توسط همان بنیاد صورت گرفت که تقریباً هر سال از رسانه ملی هم پخش شده و می‌شود! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۵): 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت چهارم): ... «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده علیه (در سال ۱۳۵۶ در محله جنوب تهران) نیز اقتباسی از عنوان یکی دیگر از داستان‌های حماسی-مذهبی همین استاد پر برکت بود (که دو ماه پیش ۱۴۰۳/۶/۳۰ در سن ۸۰ سالگی رحلت کردند) و به نوبه خود در شورآفرینی انقلابی در نسل دهه چهلی‌ها نقش بسزایی داشت. (در باره دهه چهلی‌ها مقاله مستقلی خواهم نوشت. همانان که نیروهای گهواره‌ای امام خمینی‌ره نامیده شدند! همان نسل سلحشور بی‌نظیری که دودمان و بلافاصله را بر باد دادند و عرصه زمین را بر در جهان، تنگ‌تر و تنگ‌تر کردند و ادامه دارد.) ۲) در نحوه تبدیل داستان به فیلمنامه (با آن آهنین) هم که بنده حرفه‌ای کار کرده بودم و هیچکسی هم از لحاظ شکلی و تکنیکی و فرم به آن ایرادی نداشت. ۳) برای تولید آن بصورت فیلم سینمایی هم آنقدر ارزش و مطلوبیت داشت که بنده و ع‌.ع. و خیلی از دوستان برای آن یک‌سال دوندگی بکنیم و تشکیلات نسبتاً معظمی بنام «مرکز سینمایی فجر» را پدید آوریم که تبدیل به اولین اسلامی ایران شد. ⁉️ ولیکن چرا در مقایسه با ، پس زده شد؟! از طرف گروه فیلم و سریال ، به بنده نگفتند که فرضاً بودجه و امکانات محدودی داریم و به دلایلی، سریال ، اولویت یافته است و اثر شما بماند برای فرصت‌های بعدی، بلکه صریحاً بخاطر اینکه بافت محتوایی آن، ارزیابی شد، مردود اعلام کردند! در واقع به زعم خودشان، یک بدان زدند! و حال آنکه مکتبی بودن محتوای آن، افتخارآمیز بود نه اینکه عیب اساسی غیرقابل اغماضی باشد! حال می‌شود تصور کرد که چه دست‌هایی در کار بودند از طرف قطب‌زاده تا به تفکرات امثال بنده، میدان ندهند! اما برای بنده، تجربه جالبی بود و بنده را واداشت تا موضع خودم را تعیین بکنم. یا باید مکتبی بودن را رد بکنم و ادعا بکنم که من مکتبی نیستم و بلکه لیبرال‌مسلک هستم! و یا باید مکتبی بودن را بپذیرم و پای هزینه‌های آن هم بایستم. لذا موضوع تحول پیدا کرد به موضوع و ! این مسئله باعث شد که بنده مکتبی بودن و مکتبی‌تر شدن را ترجیح بدهم و بحمدالله تاکنون بر همین مدار (ضدیت با هر نوع و ) مانده‌ام و صد البته که هزینه‌های گزافی هم تاکنون پرداخته‌ام! آری! در آن مقطع، در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق به دنیا بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و از کارگری نه چندان مثمر در بازار تهران هم (بعد از ۴ سال) دیگر خسته شده بودم! لذا بمحض احضار متولدین سال ۱۳۴۱ به ، رفتم ! که بعد از آموزشی دو ماهه در پادگان زیبای لشگرک ، به افتادم و لذا خودم را به پادگان شماره ۲ معرفی کردم و بعنوان جمعی گروه ۴۰۴ ، مشغول خدمت شدم ولیکن در همان ماه اول به درخواست قرارگاه لشکر ۸۱ زرهی، به قرارگاه مرکزی اعزام شدم که سربازان آن، زندگی خیلی مرفهی داشتند! اما با من سازگاری نداشت و لذا چندان دوام نیاوردم و به گروهان خودم برگشتم و این‌بار توسط شعبه عقیدتی-سیاسی پادگان جذب و بعنوان مسئول نظارت بر آشپزخانه پادگان (که یکی از اهداف تخریبی نفوذی‌های سازمان منافقین برای مسمومیت سربازان بود)، مأمور شدم که رفاهیات بیشتری نسبت به قرارگاه داشت که مهمتر از همه، آنقدر وقت اضافی داشتم که به عضویت «اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی باختران» در آمدم و تقریباً یک‌روز در میان در تمرینات آن شرکت می‌کردم و منتهی شد به اجرای نقشی در نمایشی با عنوان «ما تا آخر ایستاده‌ایم» که بمناسبت دهه فجر ۱۳۶۰ در کرمانشاه، سالن نمایش ایلام، پادگان الله‌اکبر اسلام‌آباد غرب، پادگان ابوذر سرپل‌ذهاب، پادگان هوانیروز کرمانشاه و برخی مساجد کرمانشاه به نمایش در آوردیم. بعد از اتمام تمرینات و اجرای نمایش مذکور، خوشی سربازی در آشپزخانه پادگان و‌ رفت و آمد آزاد به شهر، زد زیر دلم و داوطلب حضور در جبهه‌های شدم که به گردان ۱۱۹ تیپ الله‌اکبر مستقر در معرفی شدم (۱۳۶۱). اما بنده در اتفاق افتاد (۱۳۶۲) که مصادف شد با اتمام دوره سربازی و احتیاط و به تهران برگشتم. و در دوره نقاهت خود، وارد شرق تهران (مدرسه علمیه آیة‌الله جلالی خمینی) شدم و و بودنم تبدیل شد به و در همان دهه شدم شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران! و اما نخست‌وزیری؛ ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻 @SMHM212 آینده شوم تهران! (قسمت ۰۷): لزومی هم ندارد که را در دشمنان بیرونی ببینید (لااقل به این زودیها) زیرا اول باید آن صورت بگیرد. ظاهراً خرابی آن به غرق شدن این شهر در متعفنی است که خود پدید می آورند. شاید هم در پی یک سنگین رخ بدهد که اتفاقاً یکی از تهدیدات جدی و فعلی این شهر هم است. بنده چند سال پیش شنیدم که حتی گروهی ژاپنی از متخصصین زلزله وقتی دعوت شدند که زلزله احتمالی تهران را مورد بررسی علمی قرار بدهند و قرار بوده که دو ماه در اینجا مطالعه میدانی داشته باشند ناگهان بعد از دو هفته عازم فرودگاه می‌شوند تا را ترک کنند. آنها قراردادشان را عملاً ابطال می‌کنند و می‌گویند حضور در این شهر دیوانگی است! تهران یک بیش نیست که هر لحظه ممکن است همه اهالی آنرا معدوم سازد! [طبق برخی مطالعات؛ طبقات زیرین ، همانند غار و مغاره، خالی است و پیش‌بینی می‌شود که طاقدیس‌های آن، روزی درهم شکسته و کل کلانشهر تهران (العیاذ بالله) در قعر زمین که مملو از است، فرو می‌رود! و لذا تا تهران از صفحه روزگار، و و متعفن و آن، نشوند، (عج) هم تشریف فرما نخواهند شد!] البته اگر را ملاک تصمیم‌گیری خود بدانیم فعلاً جای نگرانی نیست زیرا هنوز آن تشکیل نشده و هنوز تبدیل به نشده است! و هنوز ... اگرچه سایر مقدمات منتهی به این مسائل در حال شکل‌گیری هستند و بنده نشانه‌های آنها را آشکارا می‌بینم و برای شما هم خواهم گفت. شاید کسی گمان کند که این روایات معتبر نباشند. چه بسا ممکن است که فرضاً روزی کسی آمده به تهران و در اینجا مورد اذیت و آزار اراذل و اوباش آن قرار گرفته و از جانب دیگران هم حمایتی نشده و دستی هم به قلم داشته و لذا نشسته در وصف این شهر و مردمانش چنین حرفهایی را نوشته! آیا چنین چیزی یا امثال آن در میان بوده است؟ باید عرض کنم که خیر! زیرا بخشی از این روایات در کتبی مثل ، و درج شده‌اند؛ کتابهایی که قبل از بوجود آمدن تهران (بعنوان شهر) تألیف گشته‌اند. تهران حدود ۳۰۰ سال است که شهر شده و از خود اسم در کرده وگرنه در زمان نوشتن آن کتابها معلوم نیست حتی یک روستای کوچکی بوده است. مطلب دیگر نامیدن این شهر در برخی از روایات است و اینکه در تفسیر آن از هم اسم برده شده (و جالب آنکه اسم تیم ملی هم در حال حاضر است!) ولیکن بازهم متأسفم که به‌اطلاع برسانم خیر! این ، خود تهران است. زیرا (ع) نشانی دقیقی می‌دهند و صریحاً می‌فرمایند: در آینده شهری بنا نهاده خواهد شد در حوالی (سرزمین و در آنزمان مشهور بوده و شهر ری وجود خارجی داشته و حتی عمربن‌سعد (علیه اللعنة) در رؤیای استانداری آن تن به مشارکت و آغاز در قتل (ع) داد)، آدرس شفاف‌تری می‌دهند: در دامنه کوهی بلند و «تسمی بالطهران»! تهران نامیده خواهد شد. آیا کوهی بلندتر از کوههای شمال تهران و دامنه در حوالی ری سراغ دارید. آری همینجاست. همین شهری که بنده و شما آن به شمار می‌رویم! و فراموش نکنیم که امام صادق(ع) بعد از آدرسي‌كه مي‌دهند (در مضمون «في حوالي الري ... تبني ... بلدة ... تسمي بالطهران» يعني در آينده شهري بنياد نهاده خواهد شد در حومه شهر ري و در دامنه كوهي بزرگ كه ناميده خواهد شد)، در باره طهران فرموده‌اند؛ «فـرّوا منـها» (از آنجا فرار كنيد). یعنی هر گونه مقاومتی هم بی‌فایده است! حال اگر این روایت باشد و ما واعظین که مقتدایمان امام صادق(ع) است آیا مکلفیم که این را به اطلاع برسانیم یا خیر؟! و چگونه این کار را به انجام برسانیم؟ فرار از تهران به کجا؟! سرانجام چیست؟ روایات می‌گویند: «[سید] در پی نبرد با وی وارد می‌شود و نیروهای یمنی و جهت رویاروی با سفیانی وارد عمل می‌شوند و از چنین ظاهر می‌شود که نقش نیروهای یمن در نبرد سفیانی، نقش پشتیبانی از نیروهای ایرانی است؛ زیرا از لحن اخبار چنین فهمیده می‌شود که طرف درگیر با سفیانی، مردم مشرق‌زمین یعنی و هستند و گویا یمنی‌ها پس از یاری رساندن به آنان به باز می‌گردند.» (فرهنگ الفبایی مهدویت؛ موعودنامه/ چاپ۲۴/ مجتبی تونه‌ای/۱۳۹۰/ ص۷۸۵) ... ادامه دارد. 👌تذکر: این مقاله در سال ۱۳۹۰ تألیف شده (که بازنویسی بنده در همان سال بود که در محل انجام گرفت و مورد اعتراض شدید واقع شد!) و نکات داخل کروشه [...] را جهت توضیحات بیشتر، امروز بر آن‌ها افزودم. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۲۴ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 اعوجاجات پوزیده! بنده در ۷۵-۱۳۷۲ توفیق داشتم که از طرف جمعیت فعال در (تحت زعامت مرحوم آیةالله غیوری‌ره؛ نماینده ویژه در )، به ارائه شبانه‌روزی خود در زابل بپردازم. از جمله در جایگاه مدرس «دومین حوزه علمیه زابل» و نیز دبیر «دانشسرا و دبیرستان بخش مرکزی زابل» و نیز امام جماعت «سازمان عمران سیستان» و مسجد جامع بنجار و... بد نیست این خاطره را هم بیافزایم که در یکی از روزهای بازگشائی مدارس، استاندار وقت به زابل آمده و قصد افتتاح مدارسی را داشت که در طی آن سال در سیستان، احداث و آماده بهره‌برداری شده بودند و لذا آمده بود که این کار را باتفاق زابل انجام دهد. حاج‌آقا بیانی از بنده هم خواستند که در معیت باشم. از صبح زود راه افتادیم و تا تاریکی غروب روستا به روستا مشغول شرکت در مراسم افتتاحیه مدارس تازه تأسیس بودیم. اولش تعجب می‌کردم که چرا استاندار در هر مراسم چند دقیقه بیشتر حضور پیدا نمی‌کند و سریعاً مراسم را ترک می‌کند! تا اینکه تدریجاً متوجه شدم علتش تعداد بالای مدارسی بود که در نوبت افتتاح بودند و سفری واقعاً خسته کننده بود و من که از همه جوان‌تر بودم، کمردرد گرفتم! با اینکه ماشین استاندار، شاسی بلند و راحت بود. با تاریکی هوا و اصرار راننده، از افتتاح مدارس باقیمانده صرف‌نظر شد و به شهر برگشتیم. در آن‌جا بود که بنده هم متوجه پهناوری منطقه سیستان شدم و هم اینکه در آنجا چقدر کارهای عمرانی فراوانی انجام شده است و مورد غفلت است! اگرچه بعضی‌ها در 👈این‌جا👉و👈این‌جا👉 سعی کردند که پوچ بودن (بدتر شدن اوضاع زابل نسبت به قبل از انقلاب!) را با اشاره به طرح‌های اجرا شده در آن خطه، اثبات نمایند. ولیکن بنظر بنده، زابل به آن پیشرفتی که باید می‌رسید، هنوز نرسیده است و مقصرین مسئله هم افسادطلبان بوده‌اند که دول بعد از انقلاب را در چنگ خود داشتند که اتفاقاً پزشکیان عضو همان قبیله منحوس است! فلذا مدعی، خود عضوی از متهمین این و است. در آن سال‌ها آن خطه در صدد بودند که استان و ، به صفت توصیف نشود و بلکه بعنوان نامیده شود! (حتی کم‌برخوردار نامیدن آن را هم قبول نداشتند!) و سعی می‌کردند به هزار و یک دلیل، اثبات نمایند که و و سایر شهرهای این استان، از خارج شده و مثل ، توسعه‌یافته هستند! فلذا یک‌روز به پسر وقت زابل گفتم که از حاج‌آقای بیانی بخواهد تا او به مسئولین تذکر دهد که ادعای خلاف واقع نکنند. او گفت؛ علت چنین تکاپویی دو علت دارد: ۱) محروم نامیدن این استان، از موانع جذب است. ۲) طبق آمارهایی که خودم [پسر امام جمعه] در مراجعه به انواع دستگاههای دولتی در تهران بدست آوردم، واقعیت این است که این استان در تخصیص تسهیلات و منابع مالی و... بین همه استان‌ها، رتبه اول کشوری را دارد. یعنی هیچ استانی در ایران به اندازه این استان، جذب نداشته است ولیکن به علت با ، قرب باتفاق منابع تخصیص‌یافته، بمحض وصول به استان، از استان خارج شده و در سایر استان‌ها و حتی در سایر کشورها سرمایه‌گذاری شده است. یعنی بیت‌المال به نام اما به کام ، مصرف شده است. لذا در مدارک و مستندات دولتی، بیشترین بودجه استان‌ها به این‌جا تخصیص داده شده اما در عمل کمترین نشست را در این استان داشته است! و اگر شخصی حقیقی یا حقوقی بخواهد مجرمین و متخلفین را شناسایی و مجازات کند، یک لشگر را باید به استنطاق بکشد! جعبه سیاه این تخلفات سنگین هم عمدتاً بعد از انقلاب و هستند! جناب آقای پزشکیان که دم از می‌زنی! اگر ذره‌ای صداقت و شجاعت و درایت در تو باشد، بهتره که دنبال بیت‌المال به یغما رفته در کابین عروس‌های و مرکزی بیافتی و بیت‌المال تخصیص‌یافته به زابل و امثال آن را از حلقوم آن‌ها بیرون بکشی تا زابل و حوالی آن از محرومیت، خارج شوند. کافیست کلیه فرماندارهای استان را تحت تعقیب قرار بدهی! زیرا آن‌ها بهتر از هر کسی می‌دانند که بودجه‌های سنگین این استان از کجاها سر در آورده است! و این را هم بدان که کلیه نهادها و دستگاه‌های (نظارت، ارزیابی و بازرسی)، خود از زمره مظنونین قضایا هستند! و همچنین پرونده برخی از آسمان‌خراش‌های تهران، مشهد و حتی دوبی و نیز برخی شرکت‌های حمل‌ونقل و همچنین کارخانه‌های مواد غذایی و نوشیدنی‌های ایرانی و عربی و شهرک‌های ویلایی شمال وو.. را بیرون بکش و آنگاه بیا به رسانه‌ها آمار بده که اوضاع زابل، چرا مطلوبیت ندارد و به تعبیر خودت بدتر هم شده است! ✍حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۰/۲۶ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
15.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و دانش‌آموزان 🔺مطالبی که از دیدنش خواهید کرد 🔹دریافت فایل با کیفیت جهت نمایش در دانشگاه‌ها و...‌ سایر قسمت‌های مجموعه آمریکای زیبا را اینجا ببینید اندیشکده راهبردی سعداء @soada_ir ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌غرب وحشی بنده توفیق(!) نداشتم، قدم در خاک بگذارم اما وقتی که وارد ونکوور شدم، احساس کردم وارد یک باغ وحشی شده‌ام که دست‌کمی از باغ وحشی بنام (و سایر کشورهای اروپایی که قبلاً دیده بودم) نداشت! البته آرام‌ترین قسمت آن کلان‌شهر، بود که بوی می‌داد! زیرا ده‌ها هزار (۷۰٫۰۰۰ الی ۱۴۰٫۰۰۰ نفر) و ضدانقلاب و... در آن‌جا زندگی می‌کردند و گویی که یکی از محلات است! اما وحشی‌ترین محله، متعلق به رنگین‌پوستان بود که فاقد حداقلی بود و هر کسی از غروب به بعد، جرأت تردد در آن‌جا را نداشت! زیرا مشهور بود که اول انسان را می‌کشند و سپس جیب‌هایش را خالی می‌کنند! با این‌حال نمایشگاه عکسی از که در کشتی محل خدمت خود برپا کرده بودم (همراه با کاریکاتورهایی که فرهنگی چاپ کرده بود)، وقتی مورد تماشای کانادایی‌ها قرار می‌گرفت، استقبال کرده و صریحاً می‌گفتند: توحش یانکی‌ها را خیلی خوب به تصویر کشیده‌اید! وقتی می‌گفتم؛ برایم خیلی عجیب است که شما آمریکایی‌ها را نماد و تجسم وحشی‌ها می‌دانید! و حال آنکه من کادانا را هم وحشی می‌بینم! می‌گفتند: معلومه که آمریکا نرفته‌اید، وگرنه باید می‌فهمید که ما کانادایی‌ها خیلی متمدن هستیم! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۱/۲۹ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏