📚 #اینو_خوندی؟
📙 #روایتی_ساده_از_ماجرایی_پیچیده
📝 #ابراهیم_حسن_بیگی
📇 نشر #سوره_مهر
📖 224 صفحه
🔗 #رمان #نوجوان #انقلاب_اسلامی #داستانی
🔰 @ino_khundi
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟ 📙 #روایتی_ساده_از_ماجرایی_پیچیده 📝 #ابراهیم_حسن_بیگی 📇 نشر #سوره_مهر 📖 224 صفحه 🔗 #
#اینو_خوندی؟
📙 آن روزها الیاس به سن و سالی نرسیده بود که بتواند عدالت را درک کند. فکر میکرد زندگی در چهار دیواری روستا عین عدالت است. همین که بتواند به مدرسه برود و درس بخواند و خانی باشد و رعیتی و نان و آبی سر سفره بیاید و پدر از کارش راضی باشد و مادر بعد غذا دستهایش را به سمت آسمان بگیرد و بگوید الهی شکر که دو پسر شاخ شمشاد دارد وشوهری این حق است و عین عدالت. اما کشته شدن برادرش یوسف، آن هم جلوی چشم خودش و اینکه قاتل که پسر خان بود همینطور راست راست در آبادی راه برود و کسی جرات نداشته باشد چیزی بگوید، خیلی زور داشت...
➕ #روایتی_ساده_از_ماجرایی_پیچیده رمانیجذاب و خواندنی و پر تحرک و خالی از سکون در حال و هوای #انقلاب_اسلامی ویژه گروه سنی #نوجوان به بالا. اگر نوجوانی هستید و میخواهید در خود شور و هیجان و حس خودباوری ویژه ای ایجاد کنید حتما این رمان جذاب رو مطالعه کنید.
📝 #ابراهیم_حسن_بیگی
📇 نشر #سوره_مهر
📖 224 صفحه
🔗 #رمان #نوجوان #انقلاب_اسلامی #داستانی
🔰 @ino_khundi
📚 #اینو_خوندی؟
📘 #آن_بیست_و_سه_نفر
📝 #احمد_یوسف_زاده
📖 ۴۰۶ صفحه
📇 نشر #سوره_مهر
📌 "سیلی و اسیری ملازم یکدیگرند. اگر بیست سال جایی اسیر باشی، آغاز اسارتت درست زمانی است که اولین سیلی را میخوری! اولین سیلی حس غریبی دارد. یکدفعه ناامیدت میکند از نجات و خلاصی و همه امیدت به سمت خداوند میرود. خودت را دربست میسپاری به قدرت بزرگی که خدای آسمانها و زمین است. درد میکشی و تحقیر میشوی و این دومی کشنده است. تحقیر شدن من با اولین سیلی حدّ و حساب نداشت. داشتم از مرد عرب سیهچردهای سیلی میخورم که با پوتینهایش روی خاک وطنم راه میرفت. سیلی خوردن از متجاوز دردی مضاعف دارد. برای تخمین درد یک سیلی ملاک هست؛ اینکه کدام سوی خط مرزی باشی. اگر این طرف، در خاک خودت، باشی درد این سیلی فرق میکند تا آنکه آنسوی مرز در خاک دشمن باشی و من این طرف، روی زمین خوزستان، سیلی خوردم؛ یک سیلی پردرد!"
🔗 #شهدا #کتاب_زندگی #روایتگری #زندگینامه #خاطره #اسارت
🔰 @ino_khundi
🌿 @almolahezat
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📘 #گریه_های_امپراطور
📖 ۸۳ صفحه
📝 #فاضل_نظری
📇 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅┅─┅─
📌 *بی قـرار توام و در دل تنگم گـله هاست
آه بی تاب شدن عادت کـم حــوصله هاست
مـثل عـکـس رخ مـهتاب که افــتاده در آب
در دلـم هـستی وبین من وتو فاصله هاست
بی تو هر لـحظه مـرا بـیـم فرو ریختن است
مـثل شـهری که به روی گـسل زلـزله هاست *
➕ کتاب گریه های امپراطور اولین و شاید زیبا ترین مجموعه اشعار عاشقانه فاضل نظری در قالب #غزل است، که به زبان ساده و خوشخوان سروده شده است؛ و هر دل عاشقی میتواند از آن لذت ببرد.
🔗 #شعر #عاشقانه
🔰 @ino_khundi
🌿 @almolahezat
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📘 #فرنگیس
📖 ۳۵۴صفحه
📝 #مهناز_فتاحی
📇 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅┅─┅─
📌 «فرنگیس» روایت زن قهرمانی است که در سختترین لحظات جنگ، دشوارترین تصمیم را گرفت و به دنیا نشان داد زنان ایرانی چه غیرت و شجاعتی دارند. داستان زندگی او در کتابی همنام خودش چاپ شده؛ داستانی که حضرت آقا آن را یکداستان استثنائی میدانند.
با روایت زندگی این بزرگ زن همراه شوید...
➕ خرید نسخهی چاپی، صوتی و الکترونیک کتاب فرنگیس با تخفیف ویژه 👇
https://www.sooremehr.ir/fa/book/2255/
🔗 #دفاع_مقدس #شهدا #شهید #جنگ_تحمیلی
🔰 @ino_khundi
🌿 @almolahezat
📚 #اینو_خوندی؟
🏆 #پیشنهاد_طلایی
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #خاطرات_سفیر
📝 #نیلوفر_شادمهری
📖 ۲۲۴ صفحه
🖨 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 امبروژا گفت: «یه چیزی رو میدونی؟ از روزی که تو با یقین گفتی از اون آبناتها نمیخوری چون ژلاتین #خوک توشه، من هم دیگه نخوردم...!»
گفتم: «اما اون دستور مال مسلموناست... تو چرا نمیخوری؟»
گفت: «مگه تو نگفتی #خدا این رو گفته؟... وقتی حرفی رو خدا بزنه، دیگه به دین ربطی نداره... هممون باید همون کارو انجام بدیم...!»
➕ خاطرات سفیر، خاطرات نیلوفر شادمهری دانشجوی #بورسیه رشته طراحی در #فرانسه است... او به دلیل #هویت ایرانی خود، به صورت ناخودآگاه باید پاسخگوی همه نقاط ضعف و قوت ایران و در یک کلام نماینده یا سفیر و حافظ منافع #ایران در فرانسه باشد...
✅ این #کتاب برای همه مفید است، برای هر ایرانی، مسلمان، مبلغ است یا هر کسی که در گوشهای مشغول #کار_فرهنگی است... بخونید و لذت ببرید و روحیه بگیرید...
📗 شما میتوانید بخشی از این کتاب زیبا را از طریق آدرس زیر مطالعه کرده و #نسخه_الکترونیکی آن را به صورت #کامل خریداری کنید:
👉 https://b2n.ir/khateratesafir
🔗 #زندگی_نامه #خاطرات #تبلیغ #زن #زنان #دختران #دخترانه #بانوان #دانشجو #دانشگاه #مهاجرت
🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphic
📚 #اینو_خوندی؟
🥉 #پیشنهاد_برنزی
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📗 #روایتی_ساده_از_ماجرایی_پیچیده
📖 ۲۲۴ صفحه
📝 #ابراهیم_حسن_بیگی
🖨 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 «آن روزها الیاس به سن و سالی نرسیده بود که بتواند #عدالت را درک کند. فکر میکرد زندگی در چهار دیواری روستا عین عدالت است. همین که بتواند به #مدرسه برود و درس بخواند و خانی باشد و رعیتی و نان و آبی سر سفره بیاید و پدر از کارش راضی باشد و مادر بعد غذا دستهایش را به سمت آسمان بگیرد و بگوید الهی شکر که دو پسر شاخ شمشاد دارد وشوهری این حق است و عین عدالت. اما کشتهشدن برادرش یوسف، آن هم جلوی چشم خودش و اینکه #قاتل که پسر خان بود همینطور راستراست در آبادی راه برود و کسی جرات نداشته باشد چیزی بگوید، خیلی زور داشت...»
➕ روایتی ساده از ماجرایی پیچیده رمانی جذاب و خواندنی و پرتحرک و خالی از سکون در حال و هوای #انقلاب_اسلامی ویژه گروه سنی #نوجوان به بالا. اگر نوجوانی هستید و میخواهید در خود شور و هیجان و حس خودباوری ویژهای ایجاد کنید حتما این رمان جذاب رو #مطالعه کنید.
🔗 #رمان #نوجوان #داستانی #رمان_نوجوان #کودک_و_نوجوان
🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphic
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #رسول_مولتان
📝 #زینب_عرفانیان
📖 ۲۱۵ صفحه
📇 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 «یادم نیست چند بار مسیر بین دفتر علی و راهرو را رفتیم و بدنهای خونی را دیدیم و برگشتیم. میآمدم خانه و با خودم فکر میکردم صحنههایی که دیدم، واقعیت ندارد. برمیگشتم تا دوباره ببینم و مطمئن شوم. طفلک مهدی (پسرم) هم پابهپای من میآمد. حیران و سرگردان، پای برهنه روی خونها، بین بدنهای بیجان راه میرفتیم و برمیگشتیم خانه...»
.
➕ #داستان زندگانی مدیر #شهید پرتلاش و جهادگر #خانه_فرهنگ_ایران در کشورهایی مثل #هند ، #افغانستان ، #پاکستان ، غنا و... که به معنای واقعی به #جهاد_فرهنگی معنا بخشیده بود... ولی صد افسوس که هیچکس در زمان حیاتش به جز مردم منطقه قدر او را ندانست و نفهمید که او در دوره مسئولیتش چه کارهای بزرگی انجام داده است؛ تا اینکه در آخرین روز ماموریتش در مولتان به دست وهابیان خبیث که بیشترین ضربهها را از او خورده بودند در دفتر کارش به شهادت رسید... ماجرایی که خیلی جای کار دارد ولی تاکنون به آن خیلی پرداخته نشده است...
🔗 #زندگینامه #خاطرات #شهدا #زندگی_نامه_شهدا #خاطرات_شهدا
🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphic
📚 #اینو_خوندی؟
🥈 #پیشنهاد_نقره_ای
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #دختر_شینا
📝 #بهناز_ضرابی_زاده
📇 انتشارات #سوره_مهر
📖 ۲۶۳ صفحه
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 «هنوز پیشانیام از داغی بوسهاش گرم بود... به هر زحمتی بود، بلند شدم و آمدم توی اتاق بچهها گریه میکردند؛ هیچطوری نمیتوانستم ساکتشان کنم. از طرفی دلم برایشان میسوخت. به سختی بلند شدم. عکس را از روی طاقچه پایین آوردم. گفتم: «بیایید بابایی! ببینید بابایی دارد میخندد.»
بچهها ساکت شدند. آمدند کنار عکس نشستند. مهدی عکس صمد را بوسید. سمیه هم آمد جلو و به مهدی نگاه کرد و مثل او عکس را بوسید. زهرا قاب عکس را ناز میکرد و با شیرینزبانی بابا بابا میگفت...»
.
➕ دختر شینا خاطرات #قدم_خیر_محمدی کنعان همسر شهید سردار حاج #ستار_ابراهیمی هژیر است. روایت #همسران_شهدا در پشت جبهه #دفاع_مقدس همواره مملو از ناراحتی و غم و سختی و فداکاریست... ۸ سال #عشق همراه با دوری و فراق و غربت از شهری به شهر دیگر، زنی که به خاطر #جهاد و عشق همسرش به #امام_خمینی ره از ابتدای انقلاب تا شهادتش شاید دوسه ماه بیشتر نتوانست او را ببیند... شهید ابراهیمی هژیر با تمام عشقی که به همسر و خانواده دارد، هدف برتر را انتخاب نموده و جان خود را فدای هدف والایش می کند.
⚠️ #مطالعه_نقادانه
اینطور که به نظرمیرسد متاسفانه در این کتاب راوی خوب نتوانسته اهمیت جهاد و #دفاع_مقدس را جا بیاندازد... بیشتر به سختیهای زنی که شوهرش به خاطر شغلش از او دور است پرداختهاست. شاید بهتر بود بیشتر در باره این هدف مقدس خانوادگی بحث میشد... حتی به نظر میرسد در آخر کتاب هم ناراحتی راوی بیشتر
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
🥈 #پیشنهاد_نقره_ای
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #آبنبات_هل_دار
📝 #مهرداد_صادقی
📖 ۴۱۶ صفحه
📇 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 «هنگام #مطالعه با صدای آهسته بخندید، همسایهها خوابیدهاند...» همان ابتدا که #کتاب را در دست گرفته و آن را برمیگردانید علاوه بر جلد خوشمزه آن، این جمله توجه شما را جلب خواهد کرد؛ که پر بیراه هم نگفته است... 😃
اگر در میان مطالعه خود به دنبال زنگ تفریحی میگردید که برای چند روز فقط بخندید و سرگرم شوید آبنات هلدار برای شما پیشنهاد میشوند. ممکنه است از اول تا آخر کتاب هیچ نکته آموزندهای پیدا نکنید ولی همین دنیای کوچک و سرخوشِ «محسنِ» آبنبات هلدار، دنیا را در نظرتان کوچک و ساده میکند. محسنی که فاصله غم و شادی و خنده و گریهاش شاید چند دقیقه بیشتر هم طول نکشد یا حتی در چندجا باهم آمیخته شود آنقدری که حتی خودش هم نفهمد الان اشکش از غصه است یا شوق... 😅
خلاصه چندروزی با محسن همراه شوید تا حتی در غمناکترین قسمتهای این رمانِ #طنز هم، به او و اتفاقات پیرامونش بخندید...
.
➕ برشی از متن کتاب:
[مامان] گفت که مثلا از الان یکی را برای من در نظر گرفته که وقتی بزرگ شدم همان را برایم بگیرند. لابد منظورشان رویا، دخترخاله اقدسش، بود که هم سبیلهایش از مال من بیشتر بود و هم شماره کفشش، هم قد و هیکلش... از حرف مامان قرمز شده بودم؛ ولی کسی خبر نداشت خودم یکی را در نظر دارم. میخواستم بزرگ که شدم با خانم معلممان عروسی کنم. البته قبل از من حمید میخواست با او عروسی کند؛ اما وقتی او با خطکش تنبیهش کرد، تصمیم گرفت برود با مجری برنامه کودک عروسی کند ...😬
📘 خرید #نسخه_الکترونیکی از #طاقچه در * [اینجا](https://plink.ir/msUNw) *
📗 خرید #نسخه_فیزیکی از #پاتوق_کتاب_فردا در * [اینجا](https://plink.ir/wq6qa) *
🔊 خرید #نسخه_صوتی در * [اینجا](https://plink.ir/JqUx3) *
🔗 #رمان_طنز #خنده_دار #لبخند #بروجرد #مدرسه #عاشقانه #عشق_و_عاشقی
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #پنجره_های_تشنه
📝 #مهدی_قزلی
📖 ۳۵۴ صفحه
📇 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 نامهای نشان داد و گفت:«این را با خط کودکانه در بساط ضریح پیدا کردیم همراه گوشوارهای کوچک و بچگانه.» در نامه نوشته شدهبود: « #امام_حسین علیهالسلام تو میدانی که از همه دنیا همین گوشواره را دارم فقط. از تو میخواهم من و مادرم و بیبی را ببری #کربلا .» حاج خلج نامه را گرفت و وارنداز کرد و گفت: «کاش شماره تلفنش را نوشتهبود.»
.
➕ پنجرههای تشنه داستان حرکت کاروان ضریح جدید امام حسین علیهالسلام از قم به کربلاست که در خلال مسیر با عواطف و احساسات میلیونها نفر از مردم سرزمینمان ایران مواجه میشود و مهدی قزلی توانسته است گوشهای از آن را به تصویر بکشد. ضریحی که تشنه آرام گرفتن به دور معشوق خود است. همراه مطالعه کتاب هم میخندید و هم اشک میریزید و حتی ممکن است گاهی در حین مطالعه #کتاب مانند مسافران این کاروان خسته بشوید ولی میتوانید چند روزی را با امام خود بگذرانید...
📘 خرید #نسخه_الکترونیکی از #طاقچه در * [اینجا](https://plink.ir/6bs4s) *
🔗 #خاطرات #سفرنامه #محرم #ضریح #عتبات_عالیات #سفر
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📕 #خیابان_۲۰۴
📖 ۲۴۸ صفحه
📝 #زهرا_کاردانی
🖨 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅
📌 در این کتاب با یک #مستند_نگاری بدون روتوش از فاجعهای روبرو میشویم که اگر چه بعضی ابعادش بعد از ۵ سال هنوز باورکردنی نیست، ولی چه بخواهیم و چه نخواهیم رخ داده است. خیابان ۲۰۴ روایت امانتدارانه و صادقانه زهرا کاردانی از #فاجعه_منا است... این روایتها در چهار بخش تقسیم شدهاند. از شاهدان عینی ماجرا بگیرید تا خانواده #شهدا و گروهی که با نام گروه #تفحص حالا شناخته میشود. گروه تفحص همان تیمی است که به قول خودشان با دو تا دستکش و یک ماسک ابدان مطهر ۴۰۰ شهید این فاجعه را از بین پنج هزار حاجی به شهادت رسیده شناسایی کردند. نویسنده بدون بهرهجویی از واژهها خواننده را با واقعیتهایی روبرو میکند که گاه هیچ وقت در هیچ خبری منتشر نشدند. در میان اکثر این روایتها تغییر رفتار سعودیها قبل و بعد از هشدار #رهبر_انقلاب واضح و غیر قابل انکار است، آنجا که فرمودند: «دولت عربستان در انتقال ابدان مطهر جانباختگان به وظایف خود عمل نمیکند و جمهوری اسلامی ایران نیز تاکنون با خویشتنداری و ادب اسلامی، حرمت برادری را در دنیای #اسلام نگهداشتهاست، اما این را بدانند در صورت عکسالعمل، عکسالعمل ایران اسلامی خشن و سخت خواهد بود.» ۷ مهر ۹۴
➕ برشی از متن کتاب:
من شانه چپ خیابان ایستاده بودم اما وقتی جمعیتی که از روبهرو میآمد را دیدم، کمکم خودم را به طرف شانه راست کشاندم. هفت هشت دقیقه همانطور بیحرکت ایستاده بودیم. هوا بیش از حد گرم بود. انگار که توی یک فضای بسته، مثل یک بادکنک بزرگ قرار بگیری... به اینها شرجی بودن را هم اضافه کنید. نفسم بیرون نمیآمد. حوله احرامم را بالای سرم تکان میدادم. هوا کمی جابهجامیشد و میتوانستم نفسی بگیرم و لحظه بعد دوباره همان حال احساس خفگی میکردم. حوله را که تکان میدادی کمی کنار میرفت و اکسیژن میآمد...
📗 خرید نسخه فیزیکی از #پاتوق_کتاب_فردا در * [اینجا](https://b2n.ir/p01197) *
🔗 #روایت #روایتگری #مستند #منا #حج #حج_تمتع #حادثه_منا #آل_سعود #عربستان_سعودی
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📕 #پوتین_قرمز_ها
📖 ۳۹۲ صفحه
📝 #فاطمه_بهبودی
🖨 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅
📌 اگر اهل #مطالعه در حوزه #دفاع_مقدس هستید، حتما کتابهایی درباره خاطرات اُسرایجنگی نیز زیاد خواندهاید... ولی احتمالاً کتابی راجع به اسرای عراقی جنگ، کمتر یا اصلا نخواندهاید... البته پوتین قرمزها صرفا به #روایتگری یا #خاطره_نگاری از آنها نمیپردازد؛ بلکه موضوع اصلی کتاب در حوزه #جنگ_روانی و #عملیات_روانی بر روی آنها و #رژیم_بعثی عراق است. این کتاب، خاطرات #مرتضی_بشیری ، بازجو و مدیر مسئول جنگروانی قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) در دوران دفاعمقدس است. او طیِ مصاحبههایی به همت فاطمه بهبودی، خاطرات خود را از بازجویی افسرهای ردهبالای عراقی بیان کرده است...
➕ برشی از متن کتاب:
چشم اسرا را بستم و در عقب وانت جا گرفتيم ... باد سردی میوزيد و سرِ بي موی سرهنگ از سرما سرخ شده بود. کلاه کاموايیام را زا سر برداشتم و روی سر او کشيدم. سرش را به اين طرف و آن طرف گرداند، کلاه را لمس کرد و با صدای بغض آلودی گفت: (شما ديگر چه مردمی هستيد) نمیدانستم بغضش از عذاب وجدان است يا میخواهد عواطفم را تحت تاثير قرار دهد. جوابی ندادم و چشم دوختم به جاده. صدای سوز گريه سرهنگ را در ميان زوزه باد میشنيدم...
📕 دریافت نسخههای فیزیکی، الکترونیکی و صوتی از سایت ناشر در * [اینجا](https://sooremehr.ir/book/2541) *
🔗 #خاطرات #روایتگری #بازجویی #کتاب_صوتی #اسرای_جنگ #اسیر #اسرای_عراقی #جنگ #جنگ_ایران_و_عراق
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
🥈 #پیشنهاد_نقره_ای
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📔 #فرنگیس
📝 #مهناز_فتاحی
📖 ۳۵۴ صفحه
📇 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 اگر تا به حال به #کرمانشاه سفرکرده باشید، حتما کنار پارک شیرین مجسمه این زن تبر به دست را دیدهاید... زنی که آقا در سخنرانی در دیدار با مردم گیلان غرب از آنها خواست که او و هویتش را برای خودشان حفظ کنند! آری #فرنگیس_حیدرپور همان بانوی غیور روستاییاست که یک سرباز عراقی را کشت و دیگری را اسیر کرده و با دست بسته تقدیم رزمندگان اسلام کرده است...
اگر به دنبال روایتی متفاوت از بانوان دفاع مقدس هستید فرنگیس کتاب خوبیاست... فرنگیس روایت مردان و زنانی روستاییاست که یکی درمیان جانبازند و هنوز با مینها دست و پنجه نرم میکنند. مردمی که جنگ برایشان در آن هشتسال تمام نشد و همچنان پشت سرهم، شهید و جانباز تقدیم انقلاب میکنند... به قول آقا بانو فرنگیس را باید بزرگ داشت...
➕ برشی از متن کتاب:
نشستم و غذا خوردنشان را تماشا کردم. به آنها چای هم دادیم. با هم حرف میزدند. کنجکاو بودم بدانم چه میگویند. وقتی از مهاجر عراقی پرسیدم، خندید و گفت: « از تو میترسند! میگویند نوبتی بخوابیم، نکند این زن ما را بکشد.»
یکی از آنها نشست و دوتای دیگر خوابیدند! لحظهای چشم از آنها برنمیداشتیم. کنارشان نشسته بودم که مادرم برگشت و گفت : «وقتی میگویم فرنگیس مثل گرگ شده، دروغ نمیگویم!»
اسیرها تا غروب پیش ما بودند. همهجا صدای بمب و خمپاره میآمد. دایی حشمت گفت: «فرنگیس، زود باش اسیرت را بیاور تا برویم و تحویل رزمندهها بدهیم.»
یکی از اسلحهها را دستم گرفتم و با دایی و سه تا اسیر راه افتادیم. مادرم مرتب میگفت:«فرنگیس مواظب باش بلایی سرشان نیاوری.»
➕ خرید نسخهی چاپی، صوتی و الکترونیک کتاب فرنگیس 👇
🌐 https://sooremehr.ir/book/2255
🔗 #دفاع_مقدس #شهدا #شهید #جنگ_تحمیلی #چغالوند #گیلان_غرب #گورسفید #زن #زنان #بانوان #جنگ #مادر #تقریظی #رمان #پیشنهادی #خاطرات
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir