eitaa logo
اینو خوندی
140 دنبال‌کننده
227 عکس
8 ویدیو
6 فایل
﷽ 📚 #اینو_خوندی 📚 تقدیم به ساحت مقدس امام جواد الائمه علیه السلام 📌 تکه کتاب های خواندنی کاری از گروه گرافیکی #مطیع کیفیت اصلی تصاویر در motigraphic.ir 👈🏻 کانال اصلی◀️ @motigraphic 👤 ارتباط با ادمین◀️ @motigraphicAdmin التماس دعا...
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ؟ 🥉 ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📗 📖 ۲۲۴ صفحه 📝 🖨 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 «آن روزها الیاس به سن و سالی نرسیده بود که بتواند را درک کند. فکر می‌کرد زندگی در چهار دیواری روستا عین عدالت است. همین که بتواند به برود و درس بخواند و خانی باشد و رعیتی و نان و آبی سر سفره بیاید و پدر از کارش راضی باشد و مادر بعد غذا دست‌هایش را به سمت آسمان بگیرد و بگوید الهی شکر که دو پسر شاخ شمشاد دارد وشوهری این حق است و عین عدالت. اما کشته‌شدن برادرش یوسف، آن هم جلوی چشم خودش و اینکه که پسر خان بود همینطور راست‌راست در آبادی راه برود و کسی جرات نداشته باشد چیزی بگوید، خیلی زور داشت...» ➕ روایتی ساده از ماجرایی پیچیده رمانی جذاب و خواندنی و پرتحرک و خالی از سکون در حال و هوای ویژه گروه سنی به بالا. اگر نوجوانی هستید و می‌خواهید در خود شور و هیجان و حس خودباوری ویژه‌ای ایجاد کنید حتما این رمان جذاب رو کنید. 🔗 🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphic
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 آیت‌الله حاج‌آقا 📖 ۳۷۶ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 «فرزند انسان در بعد معنوی، هم خداجو و هم خداخواه است... او علاوه بر اینکه فطرتاً دنبال خدا می‌گردد، او را نیز دوست‌دارد؛ او علاوه بر که مربوط به اوست، بسیاری از دستورات را نیز درک می‌کند. او فطرتاً می‌داند که فحش، دروغ و خیانت، دور از انسانیت است... بر این اساس وظیفه والدین در امر تنها این‌است که زمینه شکوفا شدن این فطریات را مهیا سازند. فرزند، خودش در بعد الهی و انسانی سرمایه دارد؛ نیازی به سرمایه‌گذاری والدین ندارد. تنها کاری که باید انجام بدهند، آن‌است که وقتی او به دنیا آمد، خراب کاری نکرده و با رفتار و گفتار خود، فطرت الهی او را از بین نبرند! انسان اگر به دست خود به فرزندش ضربه نزند، او رشد خواهد کرد. پس در این امانت الهی خیانت نکن!» ➕ تربیت فرزند عنوان سوم حاج‌آقا مجتبی طهرانی در مجموعه است. در این کتاب به ترتیب، تربیت در سه محیط خانواده، آموزشی، رفاقتی و شغلی مورد بررسی قرارمی‌دهد. که مهمترین و اولین این محیط‌ها، محیط خانوادگی است... نکته‌مهم در این مجموعه این‌است این مطالب را تواماً از دو نگاه خواند، یکی از نگاه تربیت خود و دیگری از نگاه تربیت دیگران؛ به ویژه فرزندان... ایشان برخلاف خیلی‌ها معتقند که تربیت فرزند خیلی مشکل نیست؛ ولی دارای ظرافت‌های علمی فراوانی است... 🔗 🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphi
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۲۱۶ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 «شروع بازی جعفر (در ) با قنوتی بود که می‌گرفت. ثریاخانم که همان ردیف اول نشسته بود و داشت تماشا می‌کرد، وقتی این صحنه‌ را دید با همان لحن عامیانه‌اش گفت:«جعفر! چرا را شروع نکرده قنوت می‌گیری؟ ابتدا رکعت اول را بخوان، بعد در رکعت دوم قنوت بگیر.» جعفر هم همانجا وسط نمایش به ثریاخانم جواب داد: «خانم معلم‌مان اینطوری گفته؛ به شما چه مربوط؟»... بگومگوی جعفر و ثریاخانم که بالا گرفت بعضی‌ها از این طرف و آن‌طرف سالن به ثریاخانم گفتند:«ثریاخانم! این نمایش است نماز واقعی که نیست...» او هم بدون توجه مدام تکرار می‌کرد: «نه نماز او باطل است و اصلا الان که وقت نماز نیست! نه نماز صبح، نه ظهر و...» هرچه می‌گفتم بعداً برایت توضیح می‌دهم، قبول نمی‌کرد که نمی‌کرد. خلاصه آن‌روز ثریاخانم بساط مارا به هم زد، اما خود این اتفاق برای بچه‌هایی که نماز بلد نبودند نوعی آموزش بود...» ➕ حتما در خلال مطالعه این کتاب هوسِ مربای گل محمدی می‌کنید حتی اگر تا به حال طعم آن را نچشیده باشید... مربای گل‌محمدی گزیده‌ای است از مربیان دهه شصت که در کنار هم گلستانی را تصویر می‌کند که گل‌های خوشرنگ این سرزمین، در آن سرکشیده و قدافراشته‌اند. در این کتاب خاطراتی از مبارزه باگروهک‌های سیاسی، نقش دانش‌آموزان و مدارس در به کمک به جبهه ، مطلوب انقلاب در مدارس، و نمایش‌های دانش‌آموزی و... روایت شده‌است. مطالعه این کتاب به همه مربیان و متصدیان امور توصیه می‌شود... 📗 همچنین شما می‌توانید از طریق آدرس زیر قسمتی از کتاب را مطالعه کرده و کتاب را خریداری کنید... 👉 https://plink.ir/e8oGY 😉 یا کتاب رو به صورت فیزیکی از وبسایت عماریار دریافت کنید: 👉 b2n.ir/mrbm 🔗 🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphic
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۱۵۷ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 «حالا بچه‌ها حرفی برای گفتن دارند... زوری در بازویشان است تا گره‌ای باز کنند و دردی را تسکین دهند. حجم سخاوت‌شان به حدی رسیده که بتوانند برای از بین بردن بی‌عدالتی و نابرابری‌ها به اندازه خودشان کاری کنند. وقتش رسیده به حد وسعشان نخودی در آش بریزند. ساده‌اند و از همه مهم‌تر بی‌ادعا... خودشان را فقط وسیله‌ای برای رساندن رزق سی خانواده می‌دانند. دلشان به این خوش‌است که بتوانند به بهترین شکل ممکن اسباب آرامش این سی خانواده را فراهم کنند. حالا که این کارها وی روال افتاده و درآمد شرکت تثبیت شده‌است، بچه‌ها به شکرانه این موفقیت تصمیم گرفته‌اند یک درصد ازچرخش مالی شرکت را که بخش قابل توجهی از سود شرکت می‌شود، صرف امور خیریه کنند...» ➕ از همان روزهای اول دانشگاه می‌خواستم از لابه‌لای جزوه‌ها و ‌ها و کلاس‌ها راهی برای پول در آوردن پیدا کنم؛ اما هفت ترم گذشت و رفت و آمدهایم به چیزی عایدم نشد تا این‌که ترم آخر، سه واحد در چشمانم زل زد... همه کارهای مهم و بزرگ اولش یک فکرند، یک ایده یا جوانه‌ای که گوشه مغزمان سبز شده‌است. فکرهایی از همین جنس، با همین سر و شکل. هفته‌ای چند بار از همین جوانه‌ها گوشه و کنار مغزمان سرک می‌کشند و خیلی وقت‌ها آن‌ها را نادیده می‌گیریم. ولی قصه جدی گرفتن جوانه‌ها خیلی دل‌نشین است وقتی از یک جوانه به خوبی مراقبت بشود هوایش را داشته باشیم. صبر و صبر و صبر. تلاش و تلاش و تلاش . پشت‌کار و پشت‌کار و پشت‌کار هر کدام ازاین‌ها را هر روز به پای ایده و جوانه‌های مغزمان بریزیم تا بالاخره قد کشیدنش را ببینیم و برگ و بار بدهد... آرزوهای دست‌ساز قصه همین جوانه‌هاست. جوانه‌هایی که یک گوشه از مغز دانشجوی سال آخر کارشناسی سر بر آورده و با صبر و تلاش و پشتکار تغذیه شده است. این کتاب یک روایت واقعی و پر نشاط جوانانه است از شکل‌گیری یک شرکت که در آن تمام از پا افتادن‌ها، خسته شدن ها و دوباره و چندباره دست به زانو گرفتن و یاعلی گفتن جوان‌هایی آمده که می‌خواستند برای کشورشان بال باشند... ✏️ 📗 همچنین شما می‌توانید از طریق آدرس زیر قسمتی از کتاب را مطالعه کرده و کتاب را از وبسایت خریداری کنید: 👈 * [مشاهه و خرید](https://plink.ir/t4rmH) * 😉 یا آن را از وبسایت خریداری کنید: 👈 * [مشاهده و خرید](https://plink.ir/osiF6) * 🔗 🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphic
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۲۷۲ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 «خاطرم هست که شما قبلاً گفتید اوج فعالیت‌هایی که برای پشتیبانی جنگ انجام می‌دادید، در هنرستان مطهری بوده است... درباره‌اش می‌گویید؟ بله خیلی فعال بودیم؛ من از مراکزی که برای جبهه کمک جمع می‌کردند، مواد غذایی مختلف مثل حبوبات،برنج و قند و... می‌آوردم. با بچه‌ها آنها را بسته بندی می‌کردیم. مثلاً یک روز اعلام می‌کردم بچه‌ها فردا می‌خواهیم قند بشکنیم همه قندشکن می‌آوردند و بساط قند شکستن را در حیاط پهن می‌کردیم. یک روز برنج پاک می‌کردیم و یک روز نخود و لوبیا بود. یا فصل بِه که می‌شد، مرباپَزون داشتیم. بعد هم مرباها راداخل شیشه می‌ریختیم و تحویل می‌دادیم...» ➕ نه این‌که لباس فرم داشته باشند... بلکه سبک کار و دغدغه‌های‌شان آن‌ها را شبیه هم کرده بود. صدای‌شان را تقریبا هر روز از بلندگوی مدرسه می‌شنیدیم و تصویر برای قد کوتاه‌ها شفاف بود و بچه‌هایی که به جرم قد بلندشان آخر صف بودند تصویر مات‌تری نصیب‌شان می‌شد. اصلا مفهوم صف را در مدرسه‌های دهه شصت و هفتاد باید معنی کنیم. معلم پرورشی‌ها از همان اول صبح که می‌آمدند با چادرهای کش‌دار و مقنعه چانه‌دار تا خود ظهر که مدرسه تعطیل می‌شد راه می‌رفتند، روزی چند کیلومتر؟!. با بچه‌ها صحبت می‌کردند، از حال آن‌ها با خبر بودند. برای کارهای فرهنگی تشویق‌شان می‌کردند، غصه اردوی بچه‌ها را داشتند، تابلو اعلانات را نونوار می‌کردند. شان و جایگاه مربی در سال‌های بعد از انقلاب جان گرفت. معلم یا پرورشی حالا یک رکن اساسی مدرسه بود که بدون او هرگز ... خلاصه اگر شما هم از خواندن لذت برده و در میان صفحات این کتاب‌ها دنبال درس‌های خوب می‌گردید خانم مربی انتخاب خوبی است. این کتاب حاصل چندین ساعت مصاحبه با یکی از معلم‌های پرورشی این سال‌هاست. خانم صدیق زاده، کسی که حجم دغدغه‌اش برای و دانش‌آموزان باعث شده باور نکنیم حالا دیگر او یک فرهنگی بازنشسته است. در میان صفحات این کتاب خاطره‌بازی کنید و از یادآوری ظرائف روزهای نه چندان دور و حال‌وهوای مدرسه‌ها لذت ببرید... ✏️ 📗 همچنین شما می‌توانید از طریق این لینک قسمت کتاب را از وبسایت خریداری کنید 👈 [مشاهده و خرید](https://plink.ir/pDw96) 😉 یا کتاب رو به صورت فیزیکی از وبسایت خریداری کنید 👈 [مشاهده وخرید](https://plink.ir/Lk1n2) 🔗 🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphic
📚 ؟ 🍉 | *تابستانی برای مردهزارچهره* 1️⃣ تابستان اول | *در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلندی* 😎 همیشه دوست داشتم آدم خَفنی باشم. همه‌فن‌حریف. از هر انگشتم یک هنر بریزد. دانشمند، مخترع، سرباز، کارآگاه، سیاستمدار، مدیر، بازیگر، فوتبالیست و خلاصه یک همه‌فن‌حریف که از پس همه‌چیز بربیاید. یک دوره دوست داشتم چیزهای مختلف اختراع کنم. یک اسلحه عجیب‌وغریب. موشکی که با سوخت هویج به فضا برود. یک‌زمانی هم دوست داشتم کارآگاهی باشم که پیچیده‌ترین پرونده‌ها را حل کند. من می‌خواستم از اتفاقات خطرناکی که هیچ‌کسی خبر ندارد، خبر داشته باشم و از آن‌ها جلوگیری کنم. منتظر بودم تا به بروم و تمام این تجربه‌های جالب را در مدرسه داشته باشم. 😒 وقتی مدرسه رفتم، دیدم آنجا اصلاً جایی برای کارهای خفن نیست. مدرسه جایی است که فقط باید یک سری چیزهای تکراری بخوانی و امتحان بدهی. به این نتیجه رسیدم، خفن بودن در مدرسه به نمره بالاست. نمره‌ای که برای من نه نان شد و نه آب. بالاخره یک‌راهی برای رسیدن به علاقه‌هایم پیدا کردم. تابستان بهترین فرصت بود. سه ماه که می‌شد بدون فکر به نمره و مدرسه، خفن بودن را تمرین کرد. اینجا می‌خواهم چند ماجرا از آن تابستان‌ها را تعریف کنم. 📜 یکی از رؤیاهای بزرگم، نوشتن یک بلند بود. 11سالم بود، چند تا برگه کوچک A6 در کمد پیدا کردم، همه را باهم منگنه و یک دفترچه درست کردم. یک نقاشی روی جلدش کشیدم و یک عنوان دهان‌پُرکن برایش گذاشتم. «در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند». حالا یکی نبود بگوید: چرا این اسم رو گذاشتی؟! یخچال به درد کی می‌خوره که بره دنبالش. ولی من در همان عالم نوجوانی فکر می‌کردم کلاً جست‌وجو جالب‌ترین کار دنیاست، حالا جست‌وجوی چیزهای عجیب‌تر، جالب‌تر هم هست. اسم‌های خارجی برای شخصیت‌های داستانم گذاشته بودم که رمانم جذاب‌تر بشود. اسم‌هایی مانند تام، جیم، سام و .... خواهرم دست به نوشتنش خیلی بهتر از من بود. سرعتش هم بیشتر بود. یک روز قصه‌ای که در ذهنم بود را برایش تعریف کردم و او هم نوشت. 16صفحه شد. به همه پز می‌دادم که «من یه داستان 16صفحه‌ای نوشتم، تازه هنوزم تموم نشده.» بعد از این تجربه خوب، به خاطر علاقه‌ای که به داستان داشتم، کتاب داستان‌های خواهر و خاله‌ام که خیلی کتاب‌خوان بودند را می‌گرفتم و می‌خواندم. کلاً معروف شده بودم به اینکه در هر حالتی کتاب می‌خوانم، حتی در خیابان. سال‌ها بعد که دانشجو شدم استاد دانشگاهمان چند بار به من گفت که در خیابان مرا در حال کتاب خواندن دیده و هرچه برایم دست تکان داده و سلام کرده، من متوجه نشدم. خواندنم خیلی کند بود، ولی در همان تابستان‌های کودکی، تعداد زیادی و فیلم‌نامه از نویسنده‌های مختلف را خواندم. کتابی خواندم که در آن چند نوجوان، یک انجمن مخفی درست کرده و اشعارشان را برای هم می‌خواندند و این کار برایم همیشه یک آرزو بود. در دانشگاه از همان سال اول سعی کردم نمایشنامه و داستان بنویسم. الآن چند تا کتاب داستان و شعر کودک نوشتم. نوشتن برایم دوست‌داشتنی است. همین مهارت نوشتن، در پایان‌نامه، نامه‌نگاری‌های اداری، ارائه گزارش کار، تدریس و تدوین کتاب‌های علمی پژوهشی کلی کارم را راه انداخته و باعث شده محتاج کسی نباشم.... 🌀 ادامه دارد... 📝 🔗 🔰 @ino_khundi | 🌱 @Nojavan_khamenei
اینو خوندی
📚 ؟ 🥈 ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۴۱۶ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 «هنگام با صدای آهسته بخندید، همسایه‌ها‌ خوابیده‌اند...» همان ابتدا که را در دست گرفته و آن را برمی‌گردانید علاوه بر جلد خوش‌مزه آن، این جمله توجه شما را جلب خواهد کرد؛ که پر بی‌راه هم نگفته است... 😃 اگر در میان مطالعه خود به دنبال زنگ تفریحی می‌گردید که برای چند روز فقط بخندید و سرگرم شوید آبنات هل‌دار برای شما پیشنهاد می‌شوند. ممکنه است از اول تا آخر کتاب هیچ نکته آموزنده‌ای پیدا نکنید ولی همین دنیای کوچک و سرخوشِ «محسنِ» آبنبات هل‌دار، دنیا را در نظرتان کوچک و ساده می‌کند. محسنی که فاصله غم و شادی و خنده و گریه‌اش شاید چند دقیقه بیشتر هم طول نکشد یا حتی در چندجا باهم آمیخته شود آنقدری که حتی خودش هم نفهمد الان اشکش از غصه است یا شوق... 😅 خلاصه چندروزی با محسن همراه شوید تا حتی در غمناک‌ترین قسمت‌های این رمانِ هم، به او و اتفاقات پیرامونش بخندید... . ➕ برشی از متن کتاب: [مامان] گفت که مثلا از الان یکی را برای من در نظر گرفته که وقتی بزرگ شدم همان را برایم بگیرند. لابد منظورشان رویا، دخترخاله اقدسش، بود که هم سبیل‌هایش از مال من بیشتر بود و هم شماره کفشش، هم قد و هیکلش... از حرف مامان قرمز شده بودم؛ ولی کسی خبر نداشت خودم یکی را در نظر دارم. می‌خواستم بزرگ که شدم با خانم معلممان عروسی کنم. البته قبل از من حمید می‌خواست با او عروسی کند؛ اما وقتی او با خط‌کش تنبیهش کرد، تصمیم گرفت برود با مجری برنامه کودک عروسی کند ...😬 📘 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/msUNw) * 📗 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/wq6qa) * 🔊 خرید در * [اینجا](https://plink.ir/JqUx3) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۱۴۴ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 ده اصل اساسی برای به همراه مثال‌های خوب و کاربردی برای کسانی که می‌خواهند در ، یا به صورتی گروهی، کارفرهنگی‌شون رو شروع کنند یا در حال کارفرهنگی هستند یا نسبت به کار فرهنگی‌ خود دلسرد شده و یا میخوان خلاصه بیش‌تر بدونند و بیشتر راجع به کار فرهنگی کنند. اصل‌هایی مثل مردم، مشارکت‌، گروه‌محوری، هنرمحوری، تهدیدها و فرصت‌ها به اضافه‌ ضمیمه‌ای درباره برگزاری یادواره‌های . حداقل فایده این کتاب این است که شما می‌تونید یک بار از بالا و با نگاهی بی‌طرفانه به مسائل و مشکلات کارفرهنگی خود نگاه کنید... ➕ برشی از متن : گفتیم که گاهی چون فکر می‌کنیم مردم نمی‌توانند کار را به درستی انجام دهند. از سپردن کار به آن‌ها می‌ترسیم. پیش خودمان فکر می‌گوییم «مردم که بلد نیستند.» حرف بی‌راهی نیست. هرکاری را که نمی‌شود به هرکس سپرد! در این حالت چه باید کرد؟! اینجاست که پای وسط می‌آید؛ «آموزش واقعی». آموزش واقعی؛ یعنی آموزشی که نیازی را برطرف کند و باری از روی دوش مردم بردارد... 📘 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/jvLbN) * و از فروشگاه در * [اینجا](basalam.com/raheyar) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir