eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
813 دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💠▫️یه روز نگاه کردم تو چشمای گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن ،گفتم تو خیلی زیبان و خدا چیزای زیبا رو برای ما نمی ذاره تو این دنیا برای خودش بر می داره 💠▫️مطمئنم حاجی تو وقتی بشی سرت جدا می شه خدا می بره. حاج ابراهیم همت می گه چشمای ابراهیم من بخاطر این قشنگ بود 💠▫️یکی بخاطر اینکه این چشم ها به گناه باز نشد 💠▫️دوم اینکه هر وقت خونه بود پا می شدم می دیدم چشمای قشنگ حاج ابراهیم دارن در خونه چه اشکی می ریزن 💠▫️گفتم من مطمئنم این چشما رو خاطر خواه شده چشمات نمی مونه.آخرش هم تو از بالای دهانش و لبهاش رفت چشما رو خدا با قابش برداشت و برد. 🌹 💚🍃💚🍃💚🍃
🔴 ماجرای تکان‌دهنده از #شهیدی که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده #سرش رو بریدند ولی #زبونش رو باز نکرد تا عملیات لو بره 🔷عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: #امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم.. 🔷عباس اومد #جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه. بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها اونجا موند. 🔷یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود قبل از رفتن #حاج_حسین_خرازی خواستشون و گفت: " به هیچ وجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره.. 🔷تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته. اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد... زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده
از۱۲سال شناسایی شد ✨✨✨✨ *🌹 : ۲۰ / ۶ / ۱۳۴۸ : ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ -تولد: نجف اشرف :اصفهان #ام الرصاص 🕊🕊🕊🕊🕊 🌹شهید معروف به حسن آمریکایی، سر طلا) بیسیم‌چی گردان لشکر (ع) بود.📞 فرمانده‌شان میگویید← «من و حسن در طول همیشه در کنار هم بودیم 🌾🌾🌾🌾🌾🌾 ، به دلیل های مسلسل وار دشمن💥، وسط آب بودیم، یک لحظه متوجه شدم سیم گوشی کشیده شده📞. برگشتم دیدم به پشت روی افتاده🥀 برش گرداندم؛ *دیدم یک تیر توی پیشانی خورده است ولی هنوز یک کم می توانست کند. از من خواست کمی از این خون ها را به بمالم. تا آمدم این کار را انجام دهم، *یک تیر به سینه اش خورد و همان لحظه به رسید 🚤🚤 .🕊️ تا آمدم به عقب برش گردانم، خودم هم خوردم🥀 *و را آب برد.» او بعد از #۱۲ سال پیدا شد🕊️ های از ماندن زیاد در آب ، ای شده بودند ولی چون بود و در لباس مخصوص که تجزیه شدن در آن به راحتی امکانپذیر نیست💫 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 تمام هایش داخل همین لباس مانده بود؛ حتی و و ساعتش* این گونه بود که بعد از #۱۲ سال در پدرش در روز به بازگشت🕊️🕋 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🌾🌾🌾🌾 *شادی روحش صلوات*💙🌹 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
ازیک شهید با ۳ خواسته که اتفاق افتاد ✍بعد از شهادتش کوله پشتی اش را باز کردنددر برگه ای نوشته بود: 1⃣ـ خدایا ! علیه السلام با لب شهید شد ، من هم می خواهم تشنه شهید شوم. ( وقتی او شهید شد ، تانکرهای آب خالی بوده و فرمانده برای رزمنده ها تقاضای آب کرده بود ) 2⃣ـ اربابم با شهید شده و سرش را از پشت بریده اند ، من هم می خواهم از پشت سرم بریده شود ( نقل کردند که از خورده است ) 3⃣ـ سر بریده ی مولایم امام حسین علیه السلام می خواند ، من سرّش را نمی دانم ، ولی می خواهم با سر بریده « » بگویم.در جاده خمپاره خورد و قطع شد. دیدند سر بریده خورد و « یا حسین » می گوید. 🌷طلبه شهیدمصطفی آقاجانی🌱🕊   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄