28.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عکسهایی دیدنی از سیمین دانشور
بهمناسبت ۸ اردیبهشت، زادروز وی
به کوشش مجلۀ بخارا (علی دهباشی)
#منهای_ویرایش
۱۴۰۲/۰۲/۰۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
تقدیم به نور چشم عزیزم علی دهباشی که در آغاز کار قدمهای درخشان در راه ادبیات برداشته: باش تا صبح دولتت بدمد/ کاین هنوز از نتایج سحر است. هرچند ممکن است آن روز من نباشم، اما چشمبهراه موفقیتهای این جوان فاضل هستم.
۶۱/۱۰/۲۲
سیمین دانشور
یک نکتهات بگویم!
«هرچند ...، اما ...»، که در آخرین جملۀ سیمین دانشور نیز بهکار رفته، از ساختهای نحوی رایج در زبان فارسی است و معمولاً برای تقویت مفهوم تضادی که در جمله وجود دارد بهکار میرود:
«اگرچه اندر آن عالَم نیز تن را نصیب است، ولکن اصلْ دل است و تن تَبَع است.» (غزالی، کیمیای سعادت، ج ۲، ص ۱۴)
گرچه شیریندهنان پادشهاناند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست (حافظ)
بنابراین، چنانکه برخی از ویراستاران پنداشتهاند، این ساخت نحوی (یا «اگرچه ...، ولی ...» و مانند آن) نه حشو است و نه گردهبرداری و نه نادرست.
#ویرایش_زبانی
۱۴۰۲/۰۲/۰۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
بهمناسبت ۱۰ اردیبهشت
روز ملی خلیج فارس
کهنترین نامی که از خلیج فارس بهجا ماندهاست نامی است که آسوریان، پیش از ورود نژاد آریا به فلات ایران، بر این دریا گذاشتهاند. در کتیبههای کهنِ آسوری، از این دریا به نام «نارمرتو»، به معنی «رود تلخ»، یاد شدهاست. در کتیبهای از داریوشِ کبیر نیز، در تنگهٔ سوئز، «دریایی که از پارس آید» ذکر شدهاست. در روزگار ساسانیان، این خلیج را «دریای پارس» میگفتند.
بطلمیوس، دانشمند معروف علم هیئت، که در قرن دوم میلادی زندگی میکرد، در کتاب جغرافیای خود، که به زبان لاتین نوشتهاست، از این دریا به نام «پرسیکوس سینوس» یاد کردهاست، که درست به معنای «خلیج فارس» است. قرنهاست که ترجمهٔ لاتینی «سینوس پرسیکوس» در دیگر زبانهای زندهٔ جهان باقی ماندهاست و همهٔ ملل جهان خلیج فارس را به همین نام خواندهاند. در دوران اسلامی نیز نام این خلیج «بحر فارس»، «البحر الفارسی»، «الخلیج الفارسی»، و «خلیج فارس» یاد شده و در دایرةالمعارف اسلامی نیز همین نامها برای خلیج فارس ضبط گردیدهاست.
اینک نام خلیج فارس در دیگر زبانها، که نام «پارس» نیز در آنها وجود دارد:
- آلمانی: Persischer Golf؛
- انگلیسی: Persian Gulf؛
- ایتالیایی: Golfo Persico؛
- روسی: Persidskizaliv؛
- ژاپنی: Perusha Wan؛
- فرانسوی: Golfe Persique.
برگرفته از: احمد اقتداری، «خلیج فارس و نام آن»، اطلاعات سیاسی ــ اقتصادی، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۹، شمارهٔ ۲۷۱ و ۲۷۲، ص ۶۲-۶۹ (با اندکی تلخیص).
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۲/۱۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا میدانستید «بچه» در اصل «وَچَّگ» (waččag) بوده و املای «بچهگانه» نادرست است؟
#واژهشناسی #املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۲/۱۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
«-ی» نکره را بنویسیم!
اگر واژهای پایانیافته به i باشد (مانند «ایرانی» و «کشتی») و پس از آن نیز «-ی» نکره بیاید، به این صورت نوشته میشود: ایرانیای؛ کشتیای. ولی معمولاً نویسندگان «-ی» نکره را در پایانِ این واژهها نمینویسند، که درست نیست:
نادرست:
- هر ایرانی باید از میهنش دفاع کند.
- آنها از کشتی که در حال سوختن بود خارج شدند.
درست:
- هر ایرانیای باید از میهنش دفاع کند.
- آنها از کشتیای که در حال سوختن بود خارج شدند.
یادآوری:
«-ی» نکره، در پیوند با واژههای پایانیافته به «...های» و «...یی»، به این صورت نوشته میشود:
- خانۀ اجارهایای که در آن زندگی میکردیم.
- ترکیبات شیمیاییای که در کِرِمها وجود دارد.
نادرست: *اجارهایی، *اجارهاییی، *اجارهاییی، *اجارهایئی
نادرست: *شیمیاییی، *شیمیاییایی، *شیمیایییی، *شیمیاییئی
#املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۲/۱۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
۳ کاربرد رایج نقطهویرگول
۱) برای شمردن یا جدا کردن بخشهای یک مجموعه یا فهرست:
- کارگاه متنوک سه سرفصل اصلی دارد: دستورزبان فارسی؛ ویرایش صوری؛ ویرایش زبانی.
یادآوری:
بخشهای تککلمهای را میتوانیم با ویرگول جدا کنیم و بخشهایی که جملۀ کاملاند را با نقطه:
الف) بخشهای تککلمهای:
- اسم بهلحاظ شمار سه نوع است: مفرد، جمع، مجموعه.
ب) جملههای کامل:
«واژه» در زبان فارسی معمولاً در سه معنا بهکار میرود:
- آنچه نزد فارسیزبانان تداول دارد و با «لغت» مترادف است.
- آنچه در حوزۀ صرف بهکار میرود و lexeme نامیده میشود.
- آنچه در نهادهای واژهگزینی بهکار میرود و معادل term است.
۲) در پانوشت یا پینوشت، میان دو یا چند منبع مستقل و پیاپی:
- فرهنگ بزرگ سخن، ج ۱، ص ۴؛ فرهنگ فارسی عمید، ص ۲۱۱.
- بقره، آیۀ ۵؛ تحریم، آیۀ ۳؛ یس، آیۀ ۲۱.
۳) در کتابنامه، میان ارکان اصلی مشخصات کتاب یا مقاله (در این کاربرد، شیوهنامهها متفاوت است):
- نجفی، ابوالحسن؛ غلط ننویسیم: فرهنگ دشواریهای زبان فارسی؛ چاپ اول: تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۶.
- صادقی، علیاشرف؛ «برگزار یا برگذار»؛ مجلهٔ فرهنگنویسی، شمارۀ ۴، بهمن ۱۳۹۰، ص ۲-۱۵.
#نشانهگذاری
۱۴۰۲/۰۲/۱۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
دستور خطّ فارسی (ویراست جدید)
چاپ اول: تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۴۰۱ (اردیبهشت ۱۴۰۲)، ۸۸ ص
پس از گذشت دو دهه، ویراست جدید دستور خطّ فارسی بیرون آمد. این چاپ نیز، مانند نسخۀ قبلی، همچنان کاستیها، لغزشها، و حتی نادرستیهایی دارد که شایستۀ نهادی چون فرهنگستان نیست. به نظر من، با اینکه ویراست جدید، کمابیش و بهطور کلی، برتریهایی دارد، باز هم نمیتواند مرجعی برای اهل قلم بهویژه ویراستاران باشد، زیرا با این وضع نهتنها از نایکدستی و آشفتگی در رسمالخط و املا جلوگیری نمیکند، بلکه بیتردید به آن دامن میزند.
امیدوارم که فرهنگستان از کارشناسانِ صاحبصلاحیت و خبرهتری برای گردآوری دستور خط یاری بجوید و نسخهای دقیقتر و دستکم بیاشکال بیرون دهد.
#کتاب_خوب_بخوانیم #املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۲/۱۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
شستوشوی مغزی
۱) در علم زبانشناسی و فن ویرایش زبانی، «گردهبرداری» (یا به یک اعتبار، «ترجمۀ قرضی») یکی از فرایندهای رایج واژهسازی برای بیان مفاهیم جدید در زبان است که از رهگذر آن، هریک از بخشهای یک واژه یا عبارت از زبان مبدأ به زبان مقصد ترجمه میشود. گردهبرداری لزوماً ناپسند و نادرست نیست و معمولاً موجب غنای واژگانی زبان میشود.
۲) در فارسی، هزاران واژۀ گردهبرداریشده وجود دارد که یکی از آنها «شستوشوی مغزی» (brainwashing) است. این اصطلاح به معنای «کوشش سازمانیافته برای از میان بردن باورهای شخص و جایگزینی باورهای دیگر از راه جدا کردن او از محیط فکریاش و ایجاد محیطی متفاوت با آن» است و درست است:
«امروزه شستشوی مغزی بهسادگی صورت میگیرد و [...] تجربه اثبات کردهاست کسانی که شستشوی مغزی میشوند از عقاید خود تا پای جان دفاع میکنند.» (جلالالدین قیاسی، مبانی سیاست جنایی حکومت اسلامی، ص ۳۰۴)
«باید شما را شستوشوی مغزی داد. باید این افکار منجمدِ مبتذل را از مغزتان بیرون کرد.» (امیرحسن چهلتن، دخیل بر پنجرۀ فولاد، ص ۱۲۲، به نقل از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «شُست»)
«مردم رو شستشوی مغزی میده و نمیذاره حرفهام رو باور کنن.» (مهناز کریمی، سنج و صنوبر، ص ۱۱۱)
۳) سخن پایانی (the last word): اگر ترجمۀ آزاد (free translation) کردیم یا برای مثال (for example) کتابی بازچاپ (reprint) شد، با آغوش باز (with open arms) به پیشواز هرگونه ترجمۀ قرضیِ (loan translation) مفید برویم و البته غلطهای املایی (spelling mistake) را هم بگیریم، زیرا کسانی که تحصیلات دانشگاهی (university education) دارند، در کشورهای جهان سوم (the Third World) و درحال توسعه (developing country)، با آسایش خاطر (peace of mind) گردهبرداریها را بهکار میبرند و آنها را بیشتر موجب آزادی بیان (freedom of speech) میدانند تا تهدیدی (threat) برای زبان. این فرسته (post) صرفاً جهت شستوشوی مغزی (brainwashing) شماست! 😊
#زبانشناسی #گردهبرداری
۱۴۰۲/۰۲/۲۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
#چالش_ویرایش
موضوع: داستان و رمان
مخاطب: عموم
پاسخ:
زندگی به من آموخت آدمها نه دروغ میگویند نه زیر حرفشان میزنند؛ اگر چیزی میگویند، صرفاً احساسشان در همان لحظه است. نباید رویَش حساب کرد.
مهمترین نکتهها:
۱) اگر پیوند همپایگیِ «نه ... نه ...» بدون «و» بیاید، میان آن ویرگول نمیگذاریم.
۲) همیشه پس از جملهٔ شرطی ویرگول میگذاریم، چه کوتاه باشد و چه بلند.
۳) پیش از جملهای که نهاد آن به قرینهٔ لفظی حذف شده باشد نقطهویرگول میگذاریم.
۴) عبارت «روی کسی یا چیزی حساب کردن» یکی از هزاران گردهبرداریِ رایج در زبان فارسی است. این عبارت در گونۀ غیررسمی و گفتاری بهکار میرود و، مانند هزاران تعبیر مَجازی دیگر، درست است. بسنجید با «سر کسی توی حساب بودن» و «کسی را بهحساب آوردن»، و مانند اینها.
#نشانهگذاری #گردهبرداری
۱۴۰۲/۰۲/۲۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
۲۵ واژۀ عربیِ رایج در فارسی و برابر آنها
بهمناسبت ۲۵ اردیبهشت، روز پاسداشت زبان فارسی
ایابوذهاب ← رفتوآمد/ رفتوبرگشت
حقالزحمه ← دستمزد
حوادث غیرمترقبه ← پیشامدهای ناگهانی
دایرةالمعارف ← دانشنامه
سایرِ ← دیگر
سریعالسیر ← تندرو
صعبالعلاج ← سختدرمان
عکسالعمل ← واکنش
علیالخصوص ← بهویژه
فارغالتحصیل ← دانشآموخته
فوقالذکر ← پیشگفته/ یادشده
فیالمثل ← برای نمونه
قدیمالایام ← دیرباز/ گذشتههای دور
قرون وسطیٰ ← سدههای میانه
کثیرالانتشار ← پرشمارگان
کشفالآیات ← آیهیاب
کشفالابیات ← بیتیاب
کمافیالسابق ← مانند گذشته/ همچنان
لاینفک ← جدانشدنی/ جداییناپذیر
لوازمالتحریر ← نوشتافزار
محترقه ← آتشزا
محیرالعقول ← شگفتانگیز
معالاسف ← با افسوس/ با دریغ
منحیثالمجموع ← رویهمرفته
و امثالهم ← و مانند آنها/ اینها
یادآوری:
هنگامی میتوانیم واژۀ فارسی را بر واژۀ بیگانه ترجیح دهیم که هردو دستکم بهلحاظ سبکی و معنایی یکسان باشند و بتوان آنها را با ارزش یکسان بهکار برد. برای نمونه، «دانشنامه» بر «دایرةالمعارف» ترجیح دارد، ولی «کارمایۀ» فارسی بر «انرژیِ» فرانسوی ترجیح ندارد یا بهجای «مراقب آزمون سراسری» نمیگوییم و نمینویسیم «نگهبان/ دیدهبان آزمون سراسری».
#ویرایش_زبانی #واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۲/۲۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
شیوۀ نگارش گروههای خونی
بهمناسبت ۱۷ مه، روز جهانی فشارخون
گروههای خونی A و B و AB و O، در حالت اضافه، به دو صورت نوشته میشوند:
۱) بدون «ی» میانجی:
آ مثبت/ منفی؛ ب مثبت/ منفی؛ آ.ب مثبت/ منفی؛ اُ مثبت/ منفی.
۲) با «ی» میانجی:
آی مثبت/ منفی؛ بی مثبت/ منفی؛ آ.بی مثبت/ منفی؛ اُی مثبت/ منفی.
با استناد به «پیکرۀ فارسی روز» (به سرپرستی فرهاد قربانزاده)، گروههای خونی، در حالت اضافه، بیشتر بدون «ی» میانجی نوشته میشوند و بنابراین همین صورت نیز ترجیح دارد.
#املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۲/۲۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
یک نکتهات بگویم!
بهمناسبت ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت خیام
در نگارش امروزی، همیشه واژۀ پایانیافته به واکۀ i + «است» را بافاصله مینویسیم: «نه هرچه دانستنی است دیدنی است و نه هرچه دیدنی است گفتنی است و نه هرچه گفتنی است نبشتنی است.» (رسالۀ سپهسالار، ص ۲۶)
اما در شعر، به ضرورت وزن، یا بافاصله مینویسیم و یا با نیمفاصله:
خیام! اگر ز باده مستی، خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است (/nistiyast/)
انگار که نیستی، چو هستی، خوش باش
خاکی که به زیر پای هر نادانیست (/nâdânist/)
کفِّ صنمیّ و چهرۀ جانانیست (/jânânist/)
هر خشت که بر کنگرۀ ایوانیست (/eyvânist/)
انگشت وزیر، یا سر سلطانیست (/soltânist/)
#املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۲/۲۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
بهمناسبت ۳۰ اردیبهشت
روز ایرانگردی و ایرانشناسی
ایرانشناسی و ایرانشناسان
برگزیدۀ مقالات دانشنامۀ زبان و ادب فارسی
به سرپرستی اسماعیل سعادت
به کوشش سمیه پهلوان (چاپ اول: تهران، انتشارات سخن، ۱۳۹۹، ۹۹۱ ص)
کتاب ایرانشناسی و ایرانشناسان برگزیدهای است از مقالههای دانشنامۀ زبان و ادب فارسی که به کوشش سمیه پهلوان گردآوری شدهاست. این مجموعه ۱۱۱ مقاله دارد و دربارۀ ایرانشناسانی است که در زمینۀ فرهنگ، تمدن، تاریخ، و زبان و ادبیات ایران پژوهش کردهاند و آثار بسیار ارزشمندی از خود بهجا گذاشتهاند.
در بخش نخستِ این مجموعه، «ایرانشناسی» اینگونه تعریف شدهاست: «ایرانشناسی عبارت است از مطالعه و تحقیق در کلیهٔ جنبهها و مظاهر تمدن ایران و شناساندن این تمدن به جهان.»
در هریک از مقالهها، که همگی به ترتیب الفبا هستند، یک ایرانشناس شناسانده شدهاست، ایرانشناسانی از آلمان، آمریکا، انگلستان، دانمارک، فرانسه، و برخی کشورهای همسایۀ ایران.
#کتاب_خوب_بخوانیم
۱۴۰۲/۰۲/۳۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
نشست برخط نقد و بررسی کتاب «غلط ننویسیم»
ارائهدهندگان:
سید محمد بصام (مدرس ویرایش و مدیرعامل مؤسسۀ آموزشی متنوک)
فرهاد قربانزاده (زبانشناس و فرهنگنویس)
فیلم نشست در تلگرام مؤسسه:👇
t.me/Matnook_com/4243
#زبانشناسی #ویرایش_زبانی #کتاب_خوب_بخوانیم
۱۴۰۲/۰۳/۰۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قاعدۀ شکستهنویسی «را»
درِ یخچالو ببند یا یخچالو یا یخچال رو؟
#گفتارینویسی #املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۳/۰۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت «معنا» و «معنی»
+ یک نکتهٔ فاصلهگذاری مهم!
#واژهشناسی #فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۳/۰۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
مثلث سهمیم در ویرایش
در ویرایش، متن و موضوع و مخاطب اهمیت بسزایی دارد. این سه مقولۀ میمدار مثلثی را به نام «مثلث سهمیم» میسازند که سبک و گونۀ زبانیِ هر نوشتهای را تعیین میکند و معیاری است برای ویرایش و حتی نگارش (در کارگاه، دربارۀ آن بهتفصیل سخن میگویم).
متن: آنچه بتوان آن را خواند و فهمید و انتقالدهندۀ پیامی باشد.
موضوع: آنچه دربارۀ آن سخن میگویند یا مینویسند.
مخاطب: آنکه برای او سخن میگویند یا مینویسند.
برای مثال، متنی با موضوع زبانشناسی برای متخصصان یا دانشجویان این رشته است و متنی با ژانر داستانِ کوتاه برای عموم مردم. پس سبک و گونۀ زبانیِ هریک (مثلاً معیار یا غیررسمی) باید مطابق و متناسب با موضوع و مخاطب آن متن باشد و بر همان اساس هم ویرایش شود.
دو اصطلاح و اصل در ویرایش:
۱) درستنویسی؛ یعنی بهگونهای بنویسیم که متناسب با متن و موضوع و مخاطب اثر باشد. (مثلث سهمیم)
۲) سادهنویسی؛ یعنی بهگونهای بنویسیم که نوشتۀ ما آسان خوانده و ساده فهمیده شود، نه اینکه لزوماً از تعابیر ساده و پیشپاافتاده استفاده کنیم.
بنابر آنچه گفته شد، به نمونههای زیر بنگرید.
ناویراسته:
شما در گذشته نیز اقدام به مشاهده این فیلم کردهاید. در صورت تمایل میتوانید ادامه آن را تماشا کنید.
ویراسته:
در گذشته، بخشی از این فیلم را دیدهاید. اکنون میتوانید ادامهٔ آن را هم ببینید.
ناویراسته:
براساس برخی گزارشها، دستکم شش تیراندازی و دو انفجار انتحاری در پاریس انجام شدهاست و این برای نخستین بار در تاریخ فرانسه است که عملیات انتحاری در خاک این کشور انجام میشود.
ویراسته:
طبق برخی از گزارشها، دستکم شش تیراندازی و دو انفجار انتحاری در پاریس روی داده، که در تاریخ فرانسه بیسابقه بودهاست.
این را هم ببینید: جملههای «دیریاب» و «زودیاب».
#ویرایش_زبانی
۱۴۰۲/۰۳/۰۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
جملههای «دیریاب» و «زودیاب»
جملهها را از جهات مختلفی میتوانیم بررسی کنیم. از جهت خوانش، جمله ممکن است «دشوارخوان» یا «خوشخوان» باشد. از جهت تعداد واژهها، میتواند «کوتاه» یا «بلند» باشد. و از جهت درک و دریافت، میتواند «دیریاب» یا «زودیاب» باشد. دیریابی و زودیابیِ جملهها ارتباطی به کوتاهی یا بلندی آنها ندارد. چهبسا جملهای که کوتاه باشد و دیریاب و جملهای که بلند باشد و زودیاب. مهمترین عاملی که به نظر من موجب زودیابی یا دیریابی جمله میشود آرایش واژهها و گروهها در جمله است. اگر سازههای جمله را با یک بار خواندن بفهمیم و روی برخی از آنها درنگ نکنیم، با جملۀ زودیاب روبهروییم. ولی اگر جمله یا سازههای آن را دو بار یا بیشتر بخوانیم یا لازم باشد برای فهم آن درنگ کنیم، با جملۀ دیریاب روبهروییم. به عبارت دیگر، اگر برای فهم سازههای جمله مدام آنها را در ذهن خود پسوپیش میکنیم، جملهمان دیریاب است. ولی اگر چنین نمیکنیم، یعنی زنجیرهوار پیش میرویم و بیدرنگ میفهمیم، جملهمان زودیاب است. چند مثال ببینیم:
دیریاب:
امروزه با توجه به افزایش روزافزون کاربران سیمکارتها، شرکت همراه اول که بهعنوان اولین اپراتور کشور که از دیرباز خدمات زیاد و کاربردی را در اختیار مشترکین قرار دادهاست، بهتازگی خدمتی جدید نیز ارائه کردهاست.
زودیاب:
شرکت همراه اول بهعنوان اولین اپراتور در کشور همواره به مشترکان/ مشتریان خود خدمات کاربردی و فراوانی داده و بهدلیل افزایش روزافزون کاربران، خدمت جدیدی نیز ارائه کردهاست.
دیریاب:
همچنین میتوانید در صورتی که تمایل داشته باشید توضیح این را که انتقال وجه بابت چه کاری است را در بخش توضیحات وارد کنید.
زودیاب:
در صورت تمایل، علت انتقال وجه را در بخش توضیحات بنویسید.
دیریاب:
خوشحالم که میبینم تعداد شما کسانی که آنچه را در آموزش همگانی و اجباری ما شایستهٔ فراگرفتن است فراگرفتهاید بسیار زیاد است.
زودیاب:
خوشحالم که میبینم شمار فراگیرانی که آموزش همگانی و اجباری ما را دیدهاند بسیار فراوان است.
در نتیجه، بهترین جمله جملهای است که فقط یک بار خوانده شود و با همان یک بار هم سریع و آسان فهمیده شود. فرقی هم ندارد که موضوعش چه باشد و مخاطبش چه کسی، چون مثلاً کتابی با موضوع فیزیک را برای دانشجویان زبان انگلیسی نمینویسند و برعکس. پس برای هر مخاطبی و در هر موضوعی که مینویسیم، باید از جملههای زودیاب استفاده کنیم. این کار یکی از اصول مهم در «سادهنویسی» است.
#ویرایش_زبانی
۱۴۰۲/۰۳/۰۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
#فارسی_چه_بدی_داشت_که_یک_بار_نگفتی!
فرهنگستان زبان و ادب فارسی «شهرآورد» را برای واژۀ انگلیسی derby تصویب کردهاست. در این واژه، «آورد» به معنای «نبَرد» و توسعاً «مسابقه» است و بنابراین «شهرآورد» یعنی «مسابقۀ ورزشی بین دو تیم رقیب از یک شهر یا منطقه».
شهرآورد پایتخت یا شهرآورد سرخابی یکی از معروفترین شهرآوردهای ایران و جهان است که در ورزشگاه آزادی میان دو تیم استقلال و پرسپولیس برگزار میشود.
۱۴۰۲/۰۳/۱۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
یک نکتهات بگویم!
الگوی «واژه + بُن مضارع + -ی» اسم میسازد و همیشه با نیمفاصله یا بیفاصله نوشته میشود. مثال: درستنویسی: درست (واژه) + نویس (بن مضارع «نوشتن») + «-ی».
۴۰ مثال دیگر:
آبرسانی، آدمفروشی، اتوشویی، اندازهگیری، ایمنسازی، بستهبندی، پاکسازی، پندپذیری، تندرَوی، جمهوریخواهی، خانهداری، خودزنی، خودکشی، خوشنویسی، خونریزی، دروغگویی، دوستیابی، رُکگویی، روشنبینی، زبانشناسی، سُسخوری، سهلگیری، شکستهنویسی، عقبنشینی، علمآموزی، عوامفریبی، فرصتطلبی، قالیشویی، کارتنسازی، کتابخوانی، کمدانی، کنارهجویی، گاهشماری، مردمگریزی، مشکلگشایی، ملیگرایی، نامهرسانی، واژهپژوهی، هستیبخشی، همهپرسی، و ... .
یادآوری:
بن مضارع = فعلِ امر منهای «بـ»: برو ← رو.
#فاصلهگذاری
۱۱۴۰۲/۰۳/۱۳
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺معصومه تقیزاده، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی و مترجم ۸ عنوان کتاب
🔰کانال مؤسسه در ایتا:
@Matnook_com
فاصلهگذاری ۱۵۵ حرف ربط مرکب
«حرف ربط» عنصری دستوری است که میان دو یا چند واژه، گروه، یا جمله پیوند برقرار میکند. ازاینرو به آن «پیوند» نیز میگویند. این پیوندها یا از نوع همپایگیاند (که جملهها را همپایه میکنند) یا از نوع وابستگیاند (که معمولاً در آغاز جملههای پیرو میآیند).
پیوند همپایگی: هنگامه ثروتمند است، ولی خوشبخت نیست.
پیوند وابستگی: چون برف میبارید، دانشگاه را تعطیل کردند.
پیوندها بهلحاظ ساختار دو گونهاند: ساده (مانند «اما» و «زیرا») و مرکب (مانند «برای اینکه» و «چنانکه»).
رایجترین پیوندهای مرکب:
آنچنان که، آنجور که، آنطور که، آنگونه که، از این جهت که، از این حیث که، از این رو که، از آن جهت که، از آن حیث که، از آن رو که، از آنجا که، از آنجایی که، از زمانی که، از وقتی که، از هنگامی که، اگر چنانچه، اگرچه، اینجور که، اینطور که، اینگونه که، با اینکه، با آنکه، با توجه به اینکه، با توجه به آنکه، با وجود این، با وجود اینکه، با وجود آنکه، با وجودی که، بدان ترتیب که، بدان جهت که، بدان خاطر که، بدان دلیل که، بدان سبب که، بدان علت که، بدین ترتیب که، بدین جهت که، بدین خاطر که، بدین دلیل که، بدین سبب که، بدین علت که، برای اینکه، برای آنکه، بعد از اینکه، بعد از آنکه، به اعتبار اینکه، به اعتبار آنکه، به اندازهای که، به جهتی که، به حالتی که، به حدی که، به شرط اینکه، به شرط آنکه، به شرطی که، به شکلی که، به صورتی که، به طرزی که، بهطوریکه/ به طوری که، به قدری که، به قِسمی که، به گونهای که، به مجردی که، به محضی که، به مقداری که، به میزانی که، به نحوی که، به نوعی که، بهازای اینکه، بهازای آنکه، بهجای اینکه، بهجای آنکه، بهجهت اینکه، بهجهت آنکه، بهخاطر اینکه، بهخاطر آنکه، بهدلیل اینکه، بهدلیل آنکه، بهسبب اینکه، بهسبب آنکه، بهعلت اینکه، بهعلت آنکه، بهعنوان اینکه، بهعنوان آنکه، بهلحاظ اینکه، بهلحاظ آنکه، بهمجرد اینکه، بهمجرد آنکه، بهمحض اینکه، بهمحض آنکه، بیآنکه/ بیآنکه، پس از اینکه، پس از آنکه، پیش از اینکه، پیش از آنکه، تا اندازهای که، تا اینکه، تا آنجا که، تا آنجایی که، تا آنکه، تا جایی که، تا حدی که، تا زمانی که، تا موقعی که، تا وقتی که، تا هنگامی که، جز اینکه، جز آنکه، جوری که، چراکه، چنانچه، چنانکه، چندانکه، چونکه، حال آنکه، درحالیکه/ در حالی که، در حینی که، در زمانی که، درصورتیکه/ در صورتی که، در موقعی که، در وقتی که، در هنگامی که، زمانی که، زیراکه، صرفنظر از اینکه، صرفنظر از آنکه، طوری که، علیرغم اینکه، علیرغم آنکه، غیر از اینکه، غیر از آنکه، قبل از اینکه، قبل از آنکه، گرچه، مگر اینکه، مگر آنکه، موقعی که، وقتی که، هر جور که، هر جوری که، هر طور که، هر طوری که، هر کجا که، هر گونه که، هر وقت که، هر وقتی که، هرچند که، هرچند، هرگاه که، همانجور که، همانطور که، همانقدر که، همانگونه که، همچنانکه، همینجور که، همینطور که، همینقدر که، همینگونه که، هنگامی که.
#دستورزبان #فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۳/۱۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
یک نکتهات بگویم!
های بیان حرکت (مثل آخر «مدرسه») + ضمیرهای شخصی پیوسته (-َم، -َت، -َش، -مان/ -مون، -تان/ -تون، -شان/ -شون) چگونه نوشته میشود؟
۱) صورت رسمی:
✅درست:
مدرسهام، مدرسهات، مدرسهاش،
مدرسهمان، مدرسهتان، مدرسهشان
❌غلط:
مدرسهیمان، مدرسهیتان، مدرسهیشان،
مدرسهٔمان، مدرسهٔتان، مدرسهٔشان
۲) صورت گفتاری:
✅درست:
مدرسهم، مدرسهت، مدرسهش،
مدرسهمون، مدرسهتون، مدرسهشون
❌غلط:
مدرسم، مدرست، مدرسش،
مدرسمون، مدرستون، مدرسشون
#املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۳/۱۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
تفاوت املا با رسمالخط چیست؟
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
۳۰ قید حرفاضافهای فارسی
این قیدها همواره با نیمفاصله نوشته میشوند:
بهآسانی، بهاجبار، بهاشتباه، بهاندازه، بهتدریج، بهتنهایی، بهخصوص، بهخوبی، بهدرستی، بهدقت، بهراستی، بهروشنی، بهزحمت، بهزودی، بهزیبایی، بهسادگی، بهسختی، بهسرعت، بهسلامتی، بهشدت، بهظاهر، بهعلاوه، بهقاعده، بهمرور، بهموقع، بهناگاه، بهنسبت، بهوضوح، بهوفور، بهویژه.
یادآوری:
پنج قید عربی داریم که «بـ» در آنها حرف جَرّ است و بنابراین همیشه سرهم نوشته میشود: بذاته، برأیالعین، بشخصه، بعینه، بنفسه.
نادرست:
بهذاته، بهرأیالعین، بهشخصه، بهعینه، بهنفسه.
#فاصلهگذاری #املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۳/۱۷
سید محمد بصام
@Matnook_com