eitaa logo
[نگاه ِ تو]
298 دنبال‌کننده
483 عکس
48 ویدیو
2 فایل
‌ من، بی نام ِ تو‌ حتی یک لحظه‌ احتمال ندارم. چشمان تو‌ عین الیقین من،‌ قطعیت "نگاه ِ تو‌" دین من است.‌‌‌ [قیصر امین‌پور] ‌ ‌ 🌱 روایت لحظه‌های زندگی 🌱‌ ‌ ‌ برای معاشرت: @MoHoKh ‌ ‌صفحه اینستاگرام: @fatemehakhtari14‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
Gipsy Kings - Amor Mio (128).mp3
3.77M
‌ ‌ mio عشقِ من Amor mio por favor عشقِ من؛ خواهش می‌کنم Tu no te vas از من، دور نشو Yo cuentare a las horas من، ساعت‌ها را می‌شمارم Que la ya veo تا وقتی که او را ببینم Amor mio عشقِ من Amor mio por favor عشقِ من؛ خواهش می‌کنم Tu no te vas از من، دور نشو Yo cuentare a las horas من؛ ساعت‌ها را می شمارم Que la ya veo تا وقتی که او را ببینم Vuelve برگرد! @Negahe_To
۶ اسفند ۱۴۰۲
‌ ‌ ‌اگه قراره با مرور خاطرات خوب‌مون هم فقط دچار دلتنگی، دلگرفتگی، غم، حسرت و حال بد بشیم، اصلا چرا خاطره می‌سازیم و با عکس و نوشته هم موندگارش می‌کنیم؟ کسی رو اطرافتون می‌شناسین که با مرور خاطرات خوب گذشته‌اش، حالش بهتر بشه؟ @Negahe_To
۷ اسفند ۱۴۰۲
‌ ‌ 🌱 یکم زیادی، در حسرت گذشته و عجله برای آینده نیستیم؟ @Negahe_To
۷ اسفند ۱۴۰۲
هدایت شده از گاه نوشته‌هایم
۱۱۶۳ صفحه تمام شد. به همت دوستی عزیز، با بودجه‌بندی روزانه ۳ تا ۴ صفحه، یکسال قدم‌به‌قدم از سیرۀ پیامبر مهربانی‌ها خواندیم؛ خواندیم و به خود بالیدیم از اینکه مومن به چنین پیامبری هستیم؛ خواندیم و شرمنده شدیم از اینکه زیست‌مان از او اینقدر فاصله دارد؛ خواندیم و فهمیدیم چقدر از «او» نمی‌دانیم؛ ▫️▫️▫️ آن روایتِ حلالیت‌طلبیدن حضرت در روزهای پایانی عمر شریف‌شان را در کتاب دینی ایام تحصیل خوانده بودم ولی کیفیت روایت قاف، با من چنان کرد که قاف‌خوانی آن بخش‌ام بیشتر از همیشه به درازا کشید. ▫️▫️▫️ کتاب به جمله‌ای عجیب تمام شد: ``رسول گفت: اسلام پدید آمد و غریب بود. و بعد از این، به عاقبت، هم غریب شود.`` که اگر اسلام اینهمه سال و امروز غریب نبود، ظهور آخرین وعده حق، اینقدر طولانی نمی‌شد. @gahnevis
۹ اسفند ۱۴۰۲
هدایت شده از پالونیا
زندگی به اندازه کافی پر از دلیل برای زندگی نکردن. ارزو کردن اینکه نباشی، تموم بشه، درد نکشی. این وسط اونایی برنده هستن که تونستن یه دلیلی پیدا کنن که صبحها خوشحال از خواب بیدار شن. برات ارزو میکنم که کسی رو داشته باشی که بهش بگی: «و كأن وُجودك وسيلة لحُبّ الحَياة.» و انگار که بودنت، دست آویزی ست برای دل بستن به این زندگی... 😊باید یکی رو داشت که بشینی کنارش، اینو بگه و بره دم رفقا گرم🤝 @paulowni
۹ اسفند ۱۴۰۲
‌ ‌ ‌📚 ما همدیگر را برای چه می‌خواهیم؟ جوابش واضح است. ما دیگر هر کدام‌مان جزئی از کل یکدیگریم. @Negahe_To
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
‌ ‌ ‌📚 ای سوخته سوخته سوختنی عشق آمدنی بود نه آموختنی بعد از "آمدنش"، "نگه‌داشتنش" آموختنی است. اگر تو بیاموزی که آنچه را که به صورت ناب‌ترین هدیه‌ها، "آمدنی" بوده، خرابش نکنی و من هم یاد بگیرم که با توجه به حالات روحی تو، مهره‌ها را در جای درستش بگذارم، در این بازی شطرنج زندگی، هیچکس نمی‌تواند من و تو را مات کند حتی شاه‌اش. @Negahe_To
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
‌ ‌ راستی در میان این همه اگر تو، چقدر بایدی... @Negahe_To
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
‌ ‌ «هاروکی موراکامی، کسی که تا توانست راه نرفت.» این جمله قرار است نوشته روی سنگ قبر هاروکی موراکامی، نویسنده ژاپنی هفتاد و پنج ساله باشد. موراکامی، یک نویسنده دونده یا یک دونده نویسنده است. «از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم»، اولین کتاب موراکامی است که آن را خواندم. کتابی با محوریت دویدن که بخش مهمی از زندگی نویسنده در آن شکل گرفته است. خاطراتی که در دل جملات آن، می‌توان ارتباط‌های قشنگی بین دویدن با هر کار دیگه‌ای، به خصوص نویسندگی پیدا کرد. تعریف کتاب را زیاد شنیده بودم اما دوستش نداشتم و به سختی تمامش کردم. حس می‌کنم مهم‌ترین اشکال کتاب، ترجمه ناخوب متن از ژاپنی یا انگلیسی به فارسی است. ترجمه‌ای که مثل یک دیوار نامرئی بین من و موراکامی فاصله می‌انداخت و نمی‌گذاشت لحن و آهنگ کلامش به گوشم برسد. ابتدا کتاب را در اپلیکیشن نوار با ترجمه علی حاجی قاسم و انتشارات نگاه گوش دادم. بعد هم رفتم سراغ فایل الکترونیک از طاقچه و نشر چشمه؛ اما ترجمه مجتبی ویسی هم به نظرم نتوانسته کار را آنطور که باید دربیاورد. من در ادامه، به سراغ کتاب‌های دیگر موراکامی هم می‌روم. شخصیت این آدم را دوست دارم و می‌خواهم بیشتر بشناسمش. @Negahe_To
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
‌ ‌ ‌سایت مستر نوت mrnote را خیلی گشتم. توی سررسیدهای سال 1403 نتوانستم تصویری از خودم را پیدا کنم. به جایش آن قاب از زندگی که خیلی دوستش دارم را پیدا کردم. قابی که انگار خودم پشت دوربین عکاسی ایستاده‌ام و با ذوق، عکس گرفته‌ام. تصویری پُر از نگو، نشان بده. پُر از نشانه‌های رنگی. پُر از جزییات دوست‌داشتنی و سرشار از بوی زندگی. تصویری از یک خانه‌ با پنجره‌ چوبی بزرگ که رو به آسمان آبی فیرزه‌ای و دشت سبز چمنی باز می‌شود. خانه‌ای که هر جایش را نگاه می‌کنی، شاخه گلی یا گلدانی نشسته. خانه‌ای که همه جایش بوی چوب می‌دهد و مهم‌تر از همه، خانه‌ای که در آن روی همه چیز نور پاشیده شده. نوری که از آسمان می‌آید و به همه چیز رنگ امید می‌بخشد. نوری که برای عبور از روزهای سخت زندگی در قلبت ذخیره می‌شود. 🌱 یک زندگی پر از نور، و یک سال نورانی، روزی قلب‌های مهربان‌تان. پ.ن. یکبار دیگر عکس را با دقت نگاه کنید. حالا کتابخانه بزرگ چوبی دیواری‌ام را هم پشت دوربین می‌بینید؛ درست است؟ ۱۴۰۲/۱۲/۱۲ @Negahe_To‌
۱۲ اسفند ۱۴۰۲