امشب بعد از مدتها باز فرصت شد تا با دوستان کتابخوان مبناییام بنشینیم دورهم. در یک جمع صدنفره، چهارساعت معاشرت کردیم. کتاب خواندیم. انگیزه گرفتیم. معرفیهای جذاب از کتابهای خوب شنیدیم. جایزه دادیم؛ و مهمتر از همه، دلتنگیهایمان را دود کردیم و فرستادیم هوا.
یکی از بخشهای جذاب ماراتن امشب، صحبتهای آقای جواهری @mim_javaheri با موضوع #چالش_چند_از_چند و بیان راهکارهایی برای خواندن هر چه بیشتر کتاب در یک سال بود. خیلی پیشتر این چالش را در کانال ایشان @hornou دیده بودم اما به دلایلی رغبت نداشتم تا پایان سال درباره تعداد کتابهای خوانده شدهام حرفی بزنم.
خلاصه که سرتان را درد نیاورم، با صحبتهای امشب احساس کردم شاید نوشتنشان کمکی باشد برای کسی و انگیزه و نور امیدی ایجاد کند در قلبی. من پارسال ۴۰ کتاب خواندم. فکر میکنم آستانه تحمل درد برایم حداکثر خواندن ۶۰ تا کتاب باشد یا شاید حتی ۵۰ تا. اما میدانم باید به عدد قشنگی برسم! عددی که ظاهرش را هم دوست داشته باشم.
#روایت_زندگی
#ماراتن
#حلقه_کتابخوانی_مبنا
#چالش_چند_از_چند
@Negahe_To
آسمان را...!
ناگهان آبی است!
از قضا یک روز صبح زود میبینی
دوست داری زود برخیزی
پیش از آنکه دیگران
چشم خوابآلود خود را وا کنند
پیش از آنکه در صف طولانی نان
باز هم غوغا کنند
در هوای صبح
دست و رویت را بشویی
حوله نمدار و نرم بامدادان را
روی هُرم گونههایت حس کنی
و سلامی سبز
توی حوض کوچک خانه
به ماهیها بگویی
دوست داری
بی محابا مهربان باشی
تازه میفهمی
مهربان بودن چه آسان است...
#شعر
#قیصر_امینپور
@Negahe_To
📚 حالا که من در بیداری، اینطور کنار شما خوش بودهام، دیگر چطور میتوانم دلم را به رویا خوش کنم؟
#یک_پیاله_کتاب
#کتاب_شبهای_روشن
@Negahe_To
مسئولین محترم ایتا، میشه لطف کنین کلا چیزی به اسم قابلیت سرچ رو از این شبکه قدرتمند بردارین که خیالمون راحت بشه کلا نیست! نداریم! والا دیوانه شدیم رسماااا !
@Negahe_To
🌱 وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَىٰ أَجَلٌ مُسَمًّى ۖ ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
اوست کسی که شبها وقت خوابیدن، جانتان را میگیرد؛ درحالیکه کارهای در طولِ روزتان را میداند. روز که شد، وقت بیدارشدن جانتان را برمیگرداند تا... آنهنگام که مرگ حتمیتان برسد. دستآخر، بهسوی اوست برگشتنتان. بعد، شما را از کارهایتان باخبر میکند.
#رزق
#قرآن
#سوره_انعام
#صبح_شد_خیر_است
@Negahe_To
🌱 وقتی تلخ میشی، تلخی هم از زمین و آسمون برات میباره.
#دلنوشته
@Negahe_To
رفیقم با ناراحتی بم پیام داده که فاطمه احساس میکنم دارم کمکم خر میشم و ممکنه برم فلان کار رو انجام بدم.
براش صوت گذاشتم و گفتم آره منم دارم نشونههای خر شدن رو در وجناتت میبینم🙃
به نظرتون جواب خوبی بش دادم آیا؟😁
پ.ن. اول. میدونین که در اصفهان "خر" واژه شریفی است🤪
پ.ن. دوم. این رفیقم اصفهانی نیستا🙃
#روایت_زندگی
#خرشدن_یا_خرنشدن_مساله_اینست
@Negahe_To
[نگاه ِ تو]
"هر صبح میمیریم" را تقریبا یک نفس سر کشیدم. خواندنش تلفیقی از حس هیجان و آشفتگی برایم داشت. هم
سید احمد بطحایی آدم جالبی است. شخصیت ساده و دمدستی ندارد. در ابتدای آشنایی به راحتی میتواند تو را دچار این سوءتفاهم کند که من فقط یک استاد سختگیرِ نویسندگی با نقدهای بیرحمانهام. اما هرچه بیشتر میشناسیاش، بیشتر گیرت میاندازد. انگار به صورت خودآگاه اراده دارد، مهربانی ذاتیاش را پشت چهره جدی و نگاه تیزبینش پنهان کند. البته که در این کار خیلی هم موفق نیست. کافیست کمی با او معاشرت کنی تا طعم شیرین مهربانیاش را در عمق جانت بچشی. همان حس قشنگی که او خوب بلد است لای زرورق کلمات بپیچد و به قلبت هدیه بدهد.
"هر صبح میمیریم" را دی ماه ۱۴۰۲ خواندم و امشب در جمع بچههای خوب سهکتاب، نشستیم پای یک گپوگفت شیرین با نویسنده. بعد از این جلسه، تکتک شخصیتهای این رمان را بیشتر از قبل دوست دارم. بخصوص مریم و احمد را. احمد، شخصیت اصلی کتاب، به راحتی به خواننده راه نمیدهد برای شناخته شدن. تا وقتی که بتوانی به دنیایش راه پیدا کنی، حتما بارها و بارها، گیج و آشفته و عصبانی شدهای. این هنر نویسنده است که در انتهای کتاب، چشم باز میکنی و میبینی این قاتلِ لعنتی را هم دوست داری. احمد، یک عاشقِ مجنون است. کسی که در تمام روزهای زندگیاش، هر صبح میمیرد.
▪️خواندن این کتاب را به دوستانی که روحیه حساس دارند توصیه نمیکنم.
#کتاب_هر_صبح_میمیریم
#سید_احمد_بطحایی
#سهکتاب
@Negahe_To