سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی ؛ عشق محمد بس است و آل محمدﷺ
#میلاد_پیامبر_اکرم
#میلاد_امام_جعفر_صادق
@One_month_left
💐🌸☘🌸☘🌸☘🌸
🌸🌺🌺🌺
☘🌺
🌸🌺
☘
🌸
ولادت فخر عالمیان سرور کائنات،
حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص)،
رحمت العالمین، پیامبر رحمت و مهربانی
و امام جعفر صادق(ع) مبارک باد.
#میلاد_پیامبر_اکرم
#میلاد_امام_جعفر_صادق
@One_month_left
زن،زندگی،آزادی؟!
نه ممنون!
ما خودمون پیامبری داریم که در دوره ی زنده به گور کردنِ دختران فرمود:
فاطمه پاره ی تنم و نورِ چشمم است!
اولین حامیِ دخترا ؛تولدت مبارک(:❤️
#میلاد_پیامبر_اکرم
@One_month_left
یا محمد 🍂
اشک میریخت
گفتند چرا گریه میکنی ؟
گفت: زمین میکندم، دخترم هم با دست های کوچکش کمکم میکرد و پیشانیم را پاک میکرد
گفتند: خب گریه ات بابت چیست؟
گفت: نمیدانست زمین را برای او میکنم ...
رحمت خدا بر محمد(ص) که آمدنش نجات بخش دختران سرزمین عربستان و پایان دهنده به رسم ساکنان حجاز بود💚
#میلاد_پیامبر_اکرم
@One_month_left
امروز میلاد پیامبر بزرگوار ماست.
کتاب سنن النبی علامه طباطبایی رو میخوندم. ۲۰ ویژگی پیامبر رو انتخاب کردم و خیلی روان براتون نوشتم.
بخونید.
هم لذت می برید که عجب پیامبری داریم هم ان شاء الله بتونیم بهش عمل کنیم. هرجمله ش کلی حال آدمو خوب میکنه.
جا داره اینا تابلو بشه و تو سطح شهر و حتی تو خونه هامون نصب بشه.
این ویژگیها نشان دهنده #عظمت، #جامعیت و #جذابیت شخصیت پیامبر اکرم است.
🍀 در کار خیر از همه پیش قدم بود.
🍀 خوش رو، خوش برخورد و خوش مجلس بود.
🍀 با هرکسی روبرو میشد در سلامکردن پیشی می گرفت.
🍀 وقتی به کسی توجه میکرد با تمام بدن رو میکرد.
🍀 به کسی خیره نمیشد و کوتاه نظر میکرد.
🍀 هیچ نعمتی را مذمت نمیکرد.
🍀 سختی های دنیا او را خشمگین نمیکرد ولی هنگامی که پای حق در میان بود از شدت خشم کسی او را نمیشناخت.
🍀 هرکسی که دین و اخلاق بیشتری داشت بیشتر احترام می کرد.
🍀 با مردم انس میگرفت و هیچکس را از خود رنجیده خاطر نمی کرد.
🍀 در کارها میانهروی داشت و افراط و تفریط نمی کرد.
🍀 اخلاق نیکویش جوری بود که همه ی مردم او را پدری دلسوز می دانستند.
🍀 هیچکسی را سرزنش نمی کرد و عیب کسی را پی نمیگرفت.
🍀 با خویشانش رفت و آمد داشت و بین آنها تفاوتی قائل نبود.
🍀 با اینکه به همه نیکی می کرد اما از نیکی هایش قدردانی نمی شد.
🍀 فروتن بود اما خود را کوچک نمی کرد، بخشنده بود اما اسراف نمی کرد.
🍀 نمازش در عین کامل بودن از نماز همهی مردم سبکتر بود.
🍀 همیشه لبخند بر لب داشت و با مردم شوخی میکرد.
🍀 نگاهش را بین یارانش تقسیم می کرد و به همه یکسان می نگریست.
🍀 وقتی یکی از یارانش را غمگین می دید با شوخی کردن دل او را شاد میکرد.
🍀 هرگز به کسی فحش و ناسزا نگفت.
عیدهمگی مبارک 🌺🌺🌺
#میلاد_پیامبر_اکرم
#احکام
@One_month_left
شماره آخرتلفنتچنده؟
برایاونشهید۵تاصلواتبفرست
1 شهید حاج قاسم سلیمانی
2 شهیدمحسنحججی
3 شهیداحمدیوسفی
4 شهیدعباسدانشگر
5 شهیدابراهیمهادی
6 شهیدمحمودکاوه
7 شهیدانگمنام
8شهیدمحمدحسینفهمیده
9شهیدجهادمغنیه
0 شهیدفیروزحمیدیزاده
کپیکنازثوابشجانمونی...😉
#ثواب_یهویی🌿
خببب✨✨
امروز روز تولد پیامبر اکرم (ص) هست
روز صلوات هست
شما برای تولد پیامبر چند تا صلوات میفرستید؟
۱۰۰ تا ✨
۳۰۰تا🎊
۵۰۰تا☺️
۶۰۰تا🥳
۱۰۰۰تا😍😍
ایدی:
@Arman_AliVardi
#فور
#میلاد_پیامبر_اکرم
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
خببب✨✨ امروز روز تولد پیامبر اکرم (ص) هست روز صلوات هست شما برای تولد پیامبر چند تا صلوات میفرستید؟
💜Fatemeh Hasanpour💜:
۱۰۰ تا
دِلتَنگِڪَربَلا :):
سلام علیکم ✋🏻❤️
عیدٺون مبـٰارک✨🎊
قبول بـٰاشہ :)😍
بیحجابییعنیرایگاندراختیاردیگران
قراردادنخود...‼️
اونیکهحجابدارهوآرایشنمیکنه
ضعیف،زشتویاعقبافتادهنیست🚫
اتفاقااونیکهبیحجابهخودشهضعیف
فرضکردهوبهراحتیزینتهایخودشو
جلودیدچشمایمردایهوسرانقرار
میده...🍂
خانومهایمحترمقدرجایگاهدرجهخودتون
روبدونید🌸
اسلامزنرومحدودنکرده!!
بلکهبهشگفتهتوارزشتبالاترازاینهاست
کههرکیازراهبرسهببینتت✔
زیباییتوبرایهمسرهتوهستکهبرای
بهدستآوردنتتلاشمیکنه🎈
اسلاماتفاقادنبالآزادیشماهست⛓
اونمآزادیازنگاههرزهیمردهاییکه
بهشمابهعنوانوسیلهرفعنیازشون
نگاهمیکنن🚶🏻♂️🍂
پسهمینالانخودتوازاینوضعیت
بکشبیرونبذاربهتبگنضعیف...🤷🏻♂️
#تلنگرانه
@One_month_left
#دانستنی
میدونستی که علامت چشم زخم، علامت شیطان پرستی هست 🧿
@One_month_left
🤔🤔🤔🤔🤔🤔
❌چرا حجاب داری خانم؟
✔️چون با ارزشم
❌یعنی چی!!
✔️یعنی عمومی نیستم
❌اگه خوشگل بودی حجاب نمیکردی حتماً یه چیزی کم داری
✔️آره بیعفتی و بیحیایی کم دارم
❌یعنی من بیعفتم..!؟
✔️اگه با عفت بودی نمیذاشتی از نگاه کردنت لذت ببرن
❌کیا..!؟!
✔️همه مردا غیر از شوهرت
❌خب نگاه نکنن
✔️خب وقتی داری گدایی نگاهشونو میکنی چجوری ردت کنن؟
❌من واسه دل خودم خوشگل کردم..!!
✔️حواست به دل اون خانمی که شوهرش با دیدن تو نسبت بهش سرد میشه یا اون پسر جوونی که شرایط ازدواجو نداره هم هست؟
❌به اینش فکر نکرده بودم..!
✔️خدایی تو خونه هم واسه شوهرت اینجور شیک میکنی؟
❌راستش نه کی حوصله داره آخه..!
✔️پس شوهرتم مجبوره بیاد زنای خیابونی رو نگاه کنه مثل این مردایی که زل زدن به تو!!
❌داری عصبیم میکنی دختره امل
✔️من خودمو خوب پوشوندم تو مثل...
لباس پوشیدی پس به من نگو امل
❌خب مُده
✔️آخرین مُدت کَفَنه خانمی
❌هنوز جوونم بذار جوونی کنم فرصت دارم
✔️اگه تو همین حالت ملک الموت بیاد ببرتت چی؟
❌ینی جهنمی میشم؟! نهنه!
✔️یعنی واقعاً بیحجابی ارزش سوختن داره؟!
❌راستش نه
✔️پس خواهر گلم هم خودتو هم مردمو از این فتنه نجات بده
❌چطوری؟!
✔️با حجاب با حیا با عفت با خدا
❌چیکار کنم که بتونم؟!
✔️به رضایت خدا فکر کن به بهشت به امنیت حجاب به پاکیت
❌راستش چادر گرمه دست و پاگیره
✔️بگو آتش جهنم گرمتر است اگر میدانستند (تؤبه۵۱)
✔️دستو پا گیر بودنش حرف نداره
✔️نه میذاره پاهات کج بره
✔️نه دستات آلوده گناه شه
✔️خب خواهرم ؟
❌ینی خدا میبخشه؟
✔️إنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیِعاً
✔️خدا همهی گناهان رو میبخشه
❌چقد مهربون، ولی آرزوهامو دوستامو... چیکار کنم؟
✔️الَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ؟
✔️آیا خدا برای بندهاش کافی نیست
#احکام
#چادر
@One_month_left
#تلنگر
هروقتديديدشیطانازبیرون
ونفسازدرون؛ روییکچیزیخیلیفشارمیاورد
و وسوسهتانمیکند؛ بدانیدآنجاخبریهست،
مقاوت کنید، گنجهمانجاست...
@One_month_left
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این رو همیشه به یاد داشته باشید.
#استوری
@One_month_left
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_سیصد_و_شانزده
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
نیایش رفت رضایت اون هارم کسب کرد
از بقیه هم معذرت خواهی کرد و شاد و خرامان نشست کنار من و امیر علی
ستایش هم دوان دوان اومد
-ای ته قاری حسود
بغلش کردم
ستایش: منم ببخشید
-بخشیدم
نگاه زینب احساس کردم روی خودم ولی توجه نکردم
ستایش بقیه داداش هارو هم بغل کرد و نشست وسط امیر علی و امیر حسین
بعد شام کمی صحبت کردیم و بعد آماده رفتن شدیم
وارد خونه شدیم
لباس هامو عوض کردم مسواکم زدم و آماده خواب شدم
زینب هم اومد کنارم خوابید برگشتم اون سمت
زینب: رضا ، اون زمان من حسادت کردم به نیایش ولی وقتی گفتم می خوام تنها برم بیرون واسه این بود که فکر کنم و وقتی فکر کردم متوجه شدم کارم اشتباه بوده بلخره خواهرته ، همون جور که من سر علیرضا غیرتی میشم و علیرضا سر من ، توام همین کار رو می کنی
خلاصه متوجه اشتباهم شدم و رفتم با نیایش صحبت کردم تا کلا ختم بخیر بشه
حالا هم تو قهر نکن برگرد
بر نگشتم
زینب: آهای رضا خوابی؟
چیزی نگفتم
زینب: رضااا ، باشه برنگرد ولی من فقط تو بغل تو می خوابم برنگردی خودم برت می گردونما ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست.▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_سیصد_و_هفده
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
بازم چیزی نگفتم
زینب: آهای رضا ناز نکن
سکوت
زینب: رضااا ، باشه خودم برت میگردونمم
اومد برم گردونه
زینب: ماشاالله عین خرس می مونه
خندم گرفت ولی خودمو کنترل کردم
زینب: آهای چرا بر نمی گردیی چقدر سنگینی ، چند کیلویی تو اخههه
اووووف خداااا ، آهای رضای گنده بک برگرد دیگههه
دیگه نتونستم به خندم کنترل کنم زدم زیر خندم
زینب: اهاااا بیدار شد
برگشتم طرفش: اگه گذاشتی من بخوابم
زینب: برگرد اینور منم بخوابم
-بیا برگشتم
زینب: دستات باز کن
-باز کردم
زینب: آهااان
سرش گذاشت رو دستام و چشم هاش بست دستم گرفت داخل مو هاش فرو برد
زینب: نوازش کن بخوابم
-بد عادت شدیاا
زینب: اهوم
-اونوقت وقتی بچه بیاریم می خوای چیکار کنی؟ تا وقتی بچه بیاریم من همین جوری قربون صدقت میرم بعد که بچه آوردیم تو دلم میرم
چشم هاش باز کرد و بهم نگاه کرد
زینب: عههه همین جوریش به زنا حسادت می کنم حالا دیگه باید به بچه خودمم حسادت کنم ، بی خوود اصلا من بچه نمیارم
خندیدم : بی خود من نی نی می خواااممم
اییی قربونش برم ، نی نی نازههه ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_سیصد_و_هجده
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
زینب: آی آی
-توام نی نی منی خببب
صداش بچه گونه کرد
زینب: آفرین بابایی ، حالا نوازشم کن بخوابم
-چشم
زینب رسوندم دانشگاه رفتم خونه مامان اینا
-بشین مامان زحمت نکش
مامان: یه چاییه چیزی نیست که
-دستت درد نکنه ، نیایش کی تعطیل میشه؟
مامان: ساعت سه
-باشه پس من میرم دنبالش کارش دارم
شاید رفتیم پارکی جایی
مامان: باشه ، راستی رضا دایی محمد اینا باز دوباره درخواست خواستگاری کردن
-مادر من یه دفعه اومدن جوابشونو دادیم و تمام ، بابا اینا به درد هم نمی خورن مگه ما نرفتیم مشاوره؟
چی گفت ؟ گفت اینا به درد هم نمی خورن نمی تونن باهم بسازن
جز فامیلیشون هیج نقطه مشترکی ندارن
مامان: ماهم همینو گفتیم ولی میگن باهم ازدواج کنن درست میشه
-نه خیر ، اون پسر احترام مادرشو نداره مادرش این همه سعی کرد درست شد؟ الان دختر دسته گلمونو بدیم بهشون بعد چی تحویل بگیری؟
خداوکیلی مگه ازدواج فاطمه و مهدی نبود؟ مشاور گفت می تونن ازدواج کنن
من سنگ اندازی کردم؟
مامان: نه تو جلوی راهشون رو هم باز کردی ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_سیصد_و_نوزده
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
-مامان می دونی که خداوکیلی من برای افتخاراتم نگفتم واسه این گفتم که اگه این ازدواج هم خوب بود من خودم پیش قدم می شدم ، نزار بیان
مامان: بابات هم حرف های تورو میزنه ، باشه خیالت راحت
-منم باید برم با نیایش صحبت کنم
ساعت سه جلوی در مدرسه منتظر نیایش موندم
اومد بیرون با دوستاش
سرم رو پایین انداختم و کمی رفتم جلو تر مجبورا کمی بلند تر گفتم: نیایش
اگه جلو تر می رفتم می خوردم به اون همه دختر
نیایش به سمتم برگشت براش دست تکون دادم از دوستاش خداحافظی کرد و اومد سمتم
نشست تو ماشین
-سلام خسته نباشید
نیایش: سلام سلامت باشید
-چه خبر خوش گذشت؟
نیایش: بد نبود
-خب خداروشکر
رفتیم سمت پارکی که اونجا بود ماشین پارک کردم
نیایش: چرا اومدیم اینجا ؟
-کیفت بزار تو ماشین پیاده شو
در ماشینو قفل کردم و به سمت صندلی که اونجا بود رفتم
نیایش: نگفتی چرا اومدیم اینجا؟
-آمدم کلت بکنم
خندید
نیایش: عهه
-شوخی کردم اومدم باهات صحبت کردم
نیایش: بزار من یه چیزی بگم
-بفرما
نیایش: می دونی همه به داشتنت حسرت می خورن؟ ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_سیصد_و_بیست
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
با خنده گفتم
-بعلههه کیه که لیاقت بدونه
نیایش زد پس کلم: کوفت
-ایی موهام بهم ریخت
نیایش: زینب از دستت چی میکشه
-گل میکشه
نیایش: بی مزههه ، راستیی دوستام فکر کردن زن نداری و...
-نوچ نوچ نوچ ، اگه زینب بفهمه دمار از روزگارشون در میاره
دوتایی خندیدیم
-خب بریم سر مطلب اصلی ، ببین خواهری آوردمت اینجا باهات حرف بزنم خوب گوش بده!
یادته دایی محمد اینا اومدن خواستگاری تو بعد رفتیم مشاوره؟ یادته مشاور چی گفت ؟ ما به خاطر همون دلایل میگیم نه!
الان نبین خوش خوشانته! بعد ازدواج همه چیز تغییر می کنه! چشم هات باز کن داری میری تو منجلاب گناه! بیا بیرون!
سبحان از لحاظ فرهنگی به ما نمی خوره! از لحاظ تحصیلی به ما نمی خوره
آدم درستی نیست! بد دهنه!
پس فردا روت نمیشه بگی این شوهرمه!
تنبله اهل کار نیست!
خدا میگه از تو حرکت از من برکت
نمیشه بنشینی تو خونه بگی روزی خدا می رسونه باید بری دنبالش
اونم ماشالا نمیره
اهل نماز ، روزه هست؟
روسری تورو از سرت درآورد یادته؟
محرم نامحرم براش فرقی نداره!
یادته؟ با دخترا و پسرا داشت بازی می کرد بعد به معصوم عمه دست زد روسری اونم برداشت؟ ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_سیصد_و_بیست_و_یک
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
یادته چه دعوای بزرگی شد؟
حتی تو خودت هم ناراحت شدی باهاش قهر کردی اومدی پیش من بهم گفتی!
نگاه به گذشته اش بنداز!
بعد تصمیم بگیر اون از بچگی اون جوری بزرگ شده
احترام مادر و پدرشو از بچگی نداشت!
یادت رفته هشت سالش بود به دایی محمد چی گفت ؟ گفت تو هیچی بلد نیستی فقط حرف میزنی!
این حرفه که آدم به پدرش بزنه؟
یادته زندایی فاطمه چقدر اذیت کرد و کتک زد؟
نیایش سرت از زیر برف بیار بیرون
ما دشمنت ، مشاوره چی؟
مشاور مدرسه رفتیم گفت به درد هم اصلا نمی خورن
مشاور بیرون رفتیم همون حرفو زد
کسی که هیچ وقت احترام پدر و مادرش نداشته باشه هیج وقت تو زندگی عاقبت بخیر نمیشه!
کلی باهاش حرف زدم و در آخر گفت به صحبت هام فکر می کنه
باهم به دنبال زینب رفتیم و بعد نیایش رساندیم و به خونه رفتیم
وقتی رفتیم خونه برای زینب تعریف کردم
دی ماه رسید
زینب با اجبار گفته بود که باید عمل کنم وگرنه نه من نه اون و من قبول کردم که عمل انجام بدم عمل موفقیت آمیزی بود و خیال زینب راحت شد ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️