eitaa logo
فلسفه ذهن
886 دنبال‌کننده
137 عکس
68 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📎 گونه ای از که بنحوی با هم سازگاری دارد، ویژگی‌هاست؛ به این معنا که جوهرها همگی فیزیکی‌اند، اما ویژگی‌ها بعضاً فیزیکی و بعضاً فرافیزیکی هستند. 📎 این دیدگاه در معمولاً با رابطه (Supervenience) توضیح داده می‌شود. رابطه ابتناء، نوعي سوارشدن يك ويژگي بر روي ويژگي ديگر است؛‌ به‌گونه‌اي كه تغييرات در ويژگي پايه، موجب تغييرات در ويژگي ابتناءيافته باشد و نه بالعکس. البته اين ويژگي ابتناءيافته - برخلاف ويژگي پايه - مي‌تواند فيزيكي نباشد. ایده‏ ای که در پس توسّل به تئوری ابتناء وجود دارد، این است که هرچند ویژگی‌های ذهنی، غیرفیزیکی‌اند، اما بنحوی نگران‏ کننده هم غیرفیزیکی نیستند که بصورت رها و شناور بر فراز عالم فیزیک لحاظ شوند. (Macdonald, C., & Mcdonald, G., 2010, "Emergence and Downward Causation", p.145.) 📎 اما فیزیکالیست‌ها به این نکته توجّه می‌دهند که رابطه ابتناء چیزی درباره این نمی‌گوید که چگونه ویژگی ذهنی M از ویژگی فیزیکی P مشتق یا نتیجه می‌شود؟ یا چیزی درباره این نمی‌گوید که چگونه این واقعیت که یک شیء، دارای ویژگی M است، می‌تواند براساس این واقعیت تبیین گردد که دارای ویژگی P است؟ کیم می‏گوید رابطه ابتناء، چیزی بیش از نوعی هم‏ تغییری بین ویژگی ابتناء یافته و ویژگی پایه ابتناء، نیست. به اعتقاد او این مقدار نمی‏تواند توضیحی کافی برای بیان رابطه دو ویژگی مذکور باشد. رابطه‏ ای که آن‏قدر کلّی است که به گونه‏ های مختلف قابل تفسیر می‏ باشد. (Kim, 2006, "Being Realistic About Emergentism", p.200) . @MHomazadeh @PhilMind
📚 راهنمای جوهری از انتشارات بلک‌ول که ویراست اوّل آن در سال ۲۰۱۸ و ۵۰۰ صفحه بچاپ رسیده، به سرفصل‌هایی مهم و به‌روز درباره می‌پردازد. 📖 دوگانه‌انگاری جوهری در یک معنای وسیع، این دیدگاه کلّی را پشتیبانی می‌کند که: یک روح/نفس/خود وجود دارد که غیرمادّی و دربردارنده هویت شخصی (Personal Identity) است. 📙 با توجّه به طیف وسیع تئوری‌هایی که درباره چیستی این جوهر/شبه‌جوهر غیرمادّی و نحوه شکل‌گیری آن وجود دارد، دوگانه‌انگاری جوهری نه فقط دیدگاه دکارتی، بلکه تنوّع چشمگیری از نظریه‌ها را شامل می‌شود؛ از جمله انواع دیدگاه‌های تومیستی، نوخاسته‌گرایی قوی (Strong Emergentism)، انسان‌شناسی جاناتان لو، تئوری صدرایی، و ... . 📕 پس از مقدّمه، در بخش اوّل تشریحی از دوگانه‌انگاری جوهری را می‌خوانیم و سپس طی سه فصل، دوگانه‌انگاری نوخاسته‌گرا، دوگانه‌انگاری تومیستی و دوگانه‌انگاری دکارتی، هرکدام با ارائه یک مقاله در دفاع و یک مقاله در نقد آن‌ها بررسی شده‌اند. در فصول ۵ و ۶ نیز به ترتیب موضوعات وحدتِ آگاهی و تجریبات نزدیک به مرگ (NDE) مورد بحث قرار گرفته‌اند. 📗 در بخش دوم که به جایگزین‌های دوگانه‌انگاری جوهری اختصاص دارد، به ترتیب هرکدام از دیدگاه‌های حیوان‌انگاری (Animalism)، فیزیکالیسم غیرتحویل‌گرا، تقوّم‌گرایی (Constitutionalism)، و تفرّدگرایی نوخاسته (Emergent Individualism) با مقالاتی در دفاع و نقد آن‌ها محور فصول 8 تا 11 را تشکیل می‌دهند. و در نهایت دوگانه‌انگاری جوهری در قیاس با الهیات و کتاب مقدّس و طی سه فصل 12 تا 14 بررسی شده است. @PhilMind
👈 (Property Dualism) برخلاف دوئالیسم کلاسیک ( : Substance Dualism)، تمامی جواهر را فیزیکی می‌داند و جوهر غیرفیزیکی به نام یا را رد می‌کند. اما در عین حال ویژگی‌ها را به دو دسته کلّی فیزیکی و غیرفیزیکی تقسیم می‌کند که انسان‌ها علاوه بر ویژگی‌های فیزیکی (شکل و جرم و اندازه و رنگ و ...)، یکسری ویژگی‎های غیرفیزیکی (ویژگی‌های ذهنی) هم دارند که همگی این ویژگی‌ها بر جوهری فیزیکی حمل می‌شوند. 👈 دوگانه‌انگاری ویژگی‌ها معمولاً در قالب قوی (Strong Emergentism) تبیین می‌شود. برخی فیلسوفان نوظهورگرا تمایل دارند تا آنجا که امکان دارد، خودشان را نزدیک به کلاسیک حفظ کنند؛ بنابراین هستی‌شناسی‌شان را همچنان بر محور میکروفیزیک سامان می‌دهند. کارل گیلِت از نمایندگان این مکتب فکری است. 👈 این گروه از فیلسوفان، دوگانه مطرح‌شده توسّط جاگون کیم را نفی می‌کنند؛ آنجا که کیم هشدار می‌دهد اگر علل فیزیکی (Physical Closure) نقض شود، تئوری کامل فیزیکال در کار نخواهد بود. به اعتقاد کیم، قائلین به چنین دیدگاهی باید از محض دست بکشند و بسراغ نیروهای علّی فرافیزیک تقلیل‏ناپذیر بروند. (Kim, 1998, Mind in a Physical World, p.40) 👈 نوظهورگرایانی مانند گیلِت پاسخ می‌دهند که می‌توانند این اصل را نقض کنند و همچنان فیزیکالیست باقی بمانند؛ بدین معنا که اولویت‌های هستی‌شناختی را به سطح میکروفیزیک، نسبت دهند و پدیده‌های ذهنی واقع در چند لایه بالاتر (حتی غیرفیزیکی) را نهایتاً تعیّن‏یافته بوسیله آرایش ذرّات فیزیکی بنیادین در پایین‌ترین لایه بدانند؛ که این پدیده‌های ذهنی شامل اراده انسان و میل و باور و ... او نیز هست. این تعیّن‏بخشی را می‌توان تعیّن جزء – کلّ نامید که بر تحقّق و تعیّن کلّ بوسیله آرایش جزء، تأکید دارد. (Bedau, & Humphreys, 2008, Emergence: Contemporary Readings in Philosophy and Science, pp.11-12.) 👈 اما در ادبیات فلسفه ذهن، دوئالیسم ویژگی‌ها معمولاً در دسته قرار داده نمی‌شود؛ گاه بعنوان قسمی از و گاه بعنوان دسته‌ای سوم توضیح داده می‌شود. ون اینواگن را می‌توان نمونه‌ای از دیدگاه اخیر دانست: «منظورمان از "موجودات فیزیکی" آن‌هایی هستند که بطور کامل از چیزهایی ساخته شده‌اند که طبیعت‌شان را علم فیزیک بررسی می‌کند ... اگر یک موجود نه خودش چیزی فیزیکی باشد و نه یک چیز فیزیکی را بمثابه جزئی از خود در بر داشته باشد، آن را موجودی غیر فیزیکی می‌نامیم. باید توجه داشته باشیم که این تعریف، امکان موجوداتی که نه فیزیکی هستند و نه غیرفیزیکی را نفی نمی‌کند. موجودی که هم چیزهای فیزیکی و هم چیزهایی غیر فیزیکی را بمثابه اجزاء خویش داشته باشد، نه یک موجود فیزیکی خواهد بود و نه یک موجود غیر فیزیکی. می‌توانیم چنین موجودی را ملقمه (Amalgam) بنامیم.» (Van Inwagen, 2015, Metaphysics, p. 224) @PhilMind
📚 📒کتاب «ما نفسیم یا بدن؟» نوشته ریچارد سوئین‌برن با ترجمه دکتر مهدی ذاکری و توسط انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و در ۲۳۳ صفحه بچاپ رسید. 📗سوئین‌برن بعنوان یکی از چهره‌های معاصر، در این کتاب سعی در ارائه استدلال‌های فلسفی جدیدی به سود جوهر نفس مجرد دارد که توسط برخی یافته‌های علوم اعصاب معاصر پشتیبانی شود. 📕نویسنده پس از بیان برخی مقدمات در فصل اول، فصل دوم را به « و دوگانه‌انگاری ویژگی‌ها» اختصاص داده. مترجم در پیوست سودمندی در انتهای این فصل، دیدگاه سینوی و صدرائی در این موضوع را نیز اضافه کرده است. 📘فصل سوم به نظریات درباره پرداخته و فصل چهارم با عنوان «استدلال دکارت برای نفس»، شکل گرفته است. مترجم در این‌جا نیز چند پیوست درباره استدلال به سود در از طریق اینهمانی شخصی، و نیز برتری استدلال تصورپذیری بر استدلال دکارتی و ... افزوده است. 📙فصل پنجم به علم و اطلاع درونی ما از خودمان می‌پردازد و فصل ششم به تعامل نفس و بدن. در این‌جا پیوست مترجم در نقد دفاع سوئین‌برن از استدلال به سود جوهری قابل توجه است. فصل آخر (هفتم) به این پرسش اختصاص دارد که آیا علم می‌تواند نفس را تبیین کند؟ @PhilMind