eitaa logo
فلسفه ذهن
962 دنبال‌کننده
140 عکس
69 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 تمایز بین و براساس نگرشی است که مرزی بین فیزیک و فرافیزیک قرار می‌دهد. پیش از این البته بجای فیزیکالیسم مطرح می‌شد. اما بعدها که علاوه بر ماده، هویاتی مانند انرژی و نیرو و میدان هم در فیزیک جدید کشف شد، (ماتریالیسم) به (فیزیکالیسم) تغییر نام داد تا این هویات تازه را نیز در بر گیرد. 🚩 کشفیات مذکور البته برخی اشکالات سابق ماتریالیستی در را بی‌اثر می‌ساخت. مثلا اشکال مبتنی بر ضرورت تماس و اِعمال نیروی جنبشی برای توضیح . این از تبعات مهم ورود قلمرو غیر ماده به فیزیک بود. امروزه اما آن‌چه به عنوان قلمرو غیر فیزیکی تلقی می‌شود نیز در تئوری‌های مهم فیزیک وارد شده و مرزبندی بین فیزیک و فرافیزیک را هم زیر سؤال برده است. 🚩 به عنوان مثال تئوری گیج (gauge theory) نظریه‌ای اساسی در به شمار می‌رود که بر مبنای آن تعریف می‌شود. فادیف و پوپوف - دو فیزیکدان برجسته در حوزه - نشان داده‌اند که وقتی یک دگرگونی در یک میدان فیزیکی (مثلا میدان کوارک‌ها) اِعمال می‌کنیم، مجبور به افزودن پارامتر جدید غیرفیزیکی به تئوری گیج هستیم تا آن را معنادار سازد. این یک الزام تئوریک (و نه یک آپشن) است تا بتوان محاسبات را با تئوری مذکور به انجام رساند. 🚩 این پارامتر را خیالی (fictitious) و غیر متناسب با کلیت تئوری‌های امروز دانسته‌اند و آن را میدان روح (ghost field) نامیده‌اند (روح در این‌جا به معنای روح انسان نیست). میدان روح با این‌که به معنای رایج، فیزیکی نیست، اما در محاسبات دیاگرام‌های اغتشاش فریمن (framan perturbation) حضور می‌یابد و نقش و تأثیر قابل توجهی در محاسبه اعداد حاصل از تئوری گیج برجای می‌گذارد. این نه یک بحث حاشیه‌ای، بلکه جزو متون تدریس تئوری کوانتوم قرار دارد. 🚩 بدین‌ترتیب مناقشه معنای فیزیکالیسم دوباره زنده می‌شود که آیا براساس علم فیزیک فعلی تعریف می‌گردد یا علم فیزیک کامل (ایده‌آل)؟ اگر فیزیکالیسم را برمبنای علم فیزیک کامل در نظر بگیریم، چه بسا حرارت نزاع فیزیکالیسم و دوئالیسم کاهش یابد و حتی مرز بین فیزیک و غیرفیزیک هم با چالش جدی روبه‌رو شود. 🚩 این نکته یادآور نگرش پیوستار به عالم است که از سطح ماده تا بالاترین سطوح هستی را در قالب یک حقیقت پیوسته و چارچوبی واحد در نظر می‌گیرد. ما بازاء چنین نگرشی را در می‌توان در تعریف و تحلیل از پیگیری کرد. @PhilMind
📚 📕«ذهن و نوخاستگی؛ از تا » اثر یکی از لیدرهای () در سال 2005 و در 215 صفحه به چاپ رسیده است. 📘کتاب در 5 فصل تنظیم شده که در فصل 1 به ظهور و افول ، تاریخچه و انواع نوخاسته‌گرایی، تکامل ، نسخه قوی نوخاسته‌گرایی و چالش‌های نسخه ضعیف آن می‌پردازد. 📙در فصل 2 معانی نوخاستگی و تردیدها درباره آن، علیت رو به پایین، و نوخاستگی و ...، محور بحث قرار می‌گیرد. 📗فصل 3 بر ارتباط بین نوخاستگی و تمرکز دارد و نوخاستگی از ، ، انتقال به ، و فلسفه نوخاسته‌گرای زیست‌شناسی را مرور می‌کند. 📒فصل 4 به انتقال از سطح زیست‌شناسی به سطح می‌پردازد و جایگاه آگاهی و نقش آن‌ها در حل را مدنظر قرار می‌دهد و در انتها به یک نظریه نوخاسته‌گرا درباره ذهن و ملاحظات علمی و فلسفی پیرامون آن می‌رسد. 📓در فصل آخر (5) نیز شاهد مباحثی از قبیل ارتباط ذهن با ، پیش‌فرض‌های ، سطوح نوخاسته بالاتر از ذهن، محدودیت‌های تبیین‌های طبیعی و یکسری پرسش‌های الهیاتی هستیم. 📚چکیده‌ای از رویکرد مؤلف را می‌توان در این پاراگراف از مقدمه کتاب ارائه کرد: «نه و نه فیزیکالیسم تقلیل‌گرا، داستان کاملی درباره موضوع آگاهی به ما ارائه نمی‌دهند. من با استخراج ادله از فلسفه و علم معاصر، از تز نوخاسته‌گرایی دفاع می‌کنم که ذهن (ویژگی‌های ذهنی) را - بمثابه مرحله‌ای فراتر در فرآیند تکامل - برآمده از دنیای طبیعی می‌داند». @PhilMind
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️اینکه علم برای تبیین هویات و رویدادهای سطح بنیادین ذرات بکار گرفته می‌شود، و اینکه علم برای تبیین سطح مولکولی کاربرد دارد، و اینکه علم در سطح سلولی جواب می‌دهد، برخی دانشمندان و فیلسوفان را واداشته تا درباره بیندیشند و اینکه آیا می‌تواند به علمی تجربی برای تبیین تجربه‌های آگاهانه منجر شود؟ ♦️البته فرمولیزه‌کردن فاکتورهای تاثیرگذار در پدیده آگاهی و ارائه دانشی شبیه سایر علوم تجربی در سطح ذهن، بسیار دشوار بنظر می‌رسد. چراکه در یافتن ساختار و کارکرد نواحی مختلف مغز خلاصه می‌شود و دانش ما را نسبت به ساختار شبکه نورونی و همبسته‌های عصبی کارکردهای ذهنی افزایش می‌دهد. ♦️اما همانطور که توضیح می‌دهد، این یک خلاء متدولوژیک در نوروساینس بشمار می‌رود که اساسا به تبیین آگاهی نمی‌انجامد. کشف ساختارها و کارکردهای مغز از آنجا که تمام قابلیت علم تجربی است (که از منظر سوم‌شخص و آبجکتیو به مطالعه سوژه می‌پردازد)، در نهایت آگاهی را (که پدیده‌ای اول‌شخص و سابجکتیو است) باقی می‌گذارد. ♦️در نتیجه بنظر می‌رسد تغییر روش‌شناسی نوروساینس برای تبیین آگاهی بدلیل محدوده قابلیت علم تجربی ممکن نیست، اما آیا دستیابی به برخی اصول تبیینی هم از این طریق امکان ندارد؟ و آیا افزودن برخی اصول و فرضیه‌های فلسفی به یافته‌های آزمایشگاهی نمی‌تواند به شکل‌گیری چارچوبی برای علم آگاهی بینجامد؟ این‌ها پرسش‌هایی اساسی است که علوم مختلف از تا بیولوژی و نوروساینس را با درگیر می‌کند. @PhilMind