#معرفی_کتاب
✅ کتاب 570 صفحهای خصیصه آگاهی (2010/انتشارات آکسفورد) را میتوان جزو بهترین و مهمترین کتب منتشرشده در موضوع #آگاهی دانست.
✅ چالمرز قبلاً در کتاب ذهن آگاه: «The Conscious Mind» (1996) به مباحثی درباره آگاهی پرداخته بود. هرچند کتاب ذهن آگاه هم با استقبال و بازخوردهای فراوانی مواجه شد، اما به بیان #چالمرز در مقدّمه خصیصه آگاهی: «آن کتاب از یک اثر کامل در این زمینه، فاصله زیادی دارد ... ضمن اینکه مباحث مرتبط متعدّدی وجود دارد که در آنجا دنبال نشده است ... در این کتاب میخواهم آگاهی را با تصویری واضحتر، کاملتر و متناسبتر ارائه دهم.»
✅ فصول کتاب البته ابتدا در قالب مقالاتی جداگانه نوشته شده، اما مؤلف در بازنویسی تلاش کرده آنها را به مجموعهای واحد تبدیل نماید.
فصل 1 کتاب، مسائل آگاهی را بهنحوی قابل فهم معرفی میکند. فصول 2 تا 4 تصویری از چگونگی عملکرد علم تجربی آگاهی ارائه میدهد. فصول 5 تا 7 با استدلال تفصیلی علیه دیدگاههای مادّیانگارانه و به سود دیدگاهی تقلیلناپذیر، به #متافیزیک آگاهی میپردازد. فصول 8 تا 10 هم با شرح مفاهیمی که برای تفکّر درباره آگاهی به کار میگیریم و معرفت متمایزی که از آگاهی داریم، #معرفتشناسی آگاهی را دنبال میکند. فصول 11 تا 13 آگاهی ادراکی و شیوهای که جهان خارج را بازنمایی میکند، محور قرار میدهد. فصل 14 نیز به وحدت آگاهی میپردازد. بخش ضمیمه نیز طرحی کلّی از چارچوب دو بُعدی ارائه میدهد که نقشی محوری در فصول فنّیتر کتاب ایفا می نماید.
.
@MHomazadeh
@PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✴️ این کلیپ با ترجمه اختصاصی، درباره نگاهی توضیح میدهد که #آگاهی را قابل تبیین یا تعریف با واقعیتهای بنیادینتر نمیداند؛ بلکه برای آن هم یک جایگاه بنیادین در جهان قائل است.
✴️ به اعتقاد برتراند #راسل و برخی دیگر از فیلسوفان (که امروزه در حال جلب توجهات آکادمیک است)، علم #فیزیک صرفاً ویژگیهای بیرونی و نسبی اشیاء را آشکار میسازد؛ اما چیزی درباره ویژگیهای درونی و ماهیت ذاتی اشیاء نمیگوید و نمیتواند بگوید.
✴️ راسل این دیدگاه را مطرح کرد که اصلاً در دنیای واقعی، فقط یک سنخ رویداد وجود دارد که گاه بصورت فیزیکی و گاه بصورت ذهنی انعکاس مییابد.
بدین ترتیب نوعی #یگانهانگاری (#مونیسم) مطرح شد که ویژگیها/حقایق غیرفیزیکی را نیز به رسمیت میشناخت و ذهن را با این قبیل ویژگیها تبیین میکرد.
✴️ #یگانهانگاری_راسلی البته در نسخه خام خود (یگانهانگاری خنثی) طرفداران چندانی ندارد؛ اما نسخههای به روز شده آن - از جمله یگانهانگاری راسلی پدیداری (Phenomenal Russelian Monism) - که توسط دیوید #چالمرز ارائه شده و مبنای نظریه #همه_روان_انگاری (Panpsychism) قرار گرفت، توجهات و حمایتهای روزافزونی برانگیخت.
@PhilMind
🧩 یک نتیجه قطعی از یافتههای #نوروساینس اینست که بین تجربیات آگاهانه درونی و فرآیندهای مغزی، همبستگی (#correlation) وجود دارد. و تقریبا قطعی بنظر میرسد که هر نوع خاص از تجربیات اولشخص، با گونهای خاص از فعالیتهای نورونی همبسته است؛ تجربه e1 با فرآیند عصبی n1 همبسته است، تجربه e2 با فرآیند عصبی n2 و ... .
🧩 اما آیا این یافتهها برای تبیین #آگاهی کافیاند؟
در اینجا گروهی از دانشمندان (به پیشتازی دانیل #دنت) اساسا منکر وجود پدیده اولشخص شدهاند و تمام حقیقت آگاهی را همان کارکردهای مغزی و بدنی دانستهاند. گروهی دیگر (طرفداران اینهمانی)، دادههای اولشخص را به دادههای سومشخص تقلیل میدهند. ایشان منکر وجود #تجربه_درونی نیستند، اما آن را دقیقا معادل همین همبستهها یا کارکردهای عصبشناختی (مثلا #پردازش_اطلاعات و ...) تعریف میکنند.
🧩 منظر علوم تجربی اساسا منظری سومشخص و ابجکتیو است و وقتی به سراغ مطالعه پدیدهای میرود که ماهیتا منظری اولشخص و سابجکتیو دارد، یک تفاوت متدولوژیک بکار گرفته میشود که در نهایت تبیین پدیده مورد مطالعه را مناقشهبرانگیز میسازد.
استدلالهای فلسفی مختلفی در اینباره ارائه شده که میتوان به مقاله حس و حال خفاشبودن (what it is like to be a bat) از تامس نیگل، مقاله "آنچه مری نمیدانست" از فرانک جکسون، مقاله "نامگذاری و ضرورت" از سول کریپکی، استدلال «امکان زامبی» و ... اشاره کرد که قبلاً در این کانال بدانها پرداختهایم.
🧩 بنظر میرسد برای حرکت به سمت دانشی تجربی درباره آگاهی (a science of #consciousness) باید این شکاف بین دادههای اولشخص (درباره تجربیات آگاهانه) و دادههای سومشخص (درباره فرآیندهای عصبشناختی) را به رسمیت شناخت و بجای انکار پدیده اولشخص یا تقلیل غیرموجه آن به یافتههای سومشخص، بدنبال شناسایی و فرمولیزهکردن ارتباط بین این دو سطح از دادهها بود.
🧩 به بیان #چالمرز، در جایی که بین دو دسته از دادهها همتغییری سیستماتیک وجود دارد، میتوانیم انتظار اصولی سیستماتیک داشته باشیم که زیربنا و تبیینی برای این همتغییری باشند. در مورد آگاهی، میتوان انتظار اصول پلزننده (bridging principles) را داشت که زیربنا و تبیین همتغییری بین دادههای سومشخص و دادههای اوّلشخص را فراهم آورد. یک نظریه تجربی درباره آگاهی در نهایت نظریهای درباره این اصول خواهد بود.
@PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥کریستوف #کوخ (چهره #نوروساینس) در این گفتگو👆 از ایده بنیادیبودن #آگاهی (نوعی #پنسایکیزم) دفاع میکند.
🔥دیوید #چالمرز (از لیدرهای پنسایکیزم) هم مانند کوخ نسبت به تئوری یکپارچهسازی اطلاعات (#IIT) سمپاتی دارد و بین پیچیدگیهای #پردازش_اطلاعات و رخداد #تجربه_آگاهانه، ارتباط منسجمی برقرار میسازد.
🔥کوخ در اینجا از تفاوت بین بخشهای مختلف #مغز در ارتباطشان با آگاهی نتیجه میگیرد که فقط تعداد نورونها در پیچیدگی لازم برای ایجاد آگاهی کافی نیست و چیزی بنیادین باید وجود داشته باشد. او به همین دلیل #نوظهورگرایی (#emergentism) را درست نمیداند.
🔥اما در تاریخ فلسفه هرگاه پس از تلاشهای بسیار برای تبیین پدیدهای به مشکل برخوردهاند، یک راهحل پیشنهادی، بنیادین دانستن آن پدیده بوده تا نیاز به تبیین براساس چیز دیگری نداشته باشد.
🔥چه بسا طرفدار نوظهورگرایی در پاسخ کوخ بگوید آن حد از پیچیدگی که در سطح پایینی برای ظهور آگاهی لازم است، فقط وابسته به تعداد نورونها یا حتی حجم پردازش اطلاعات نیست و عوامل دیگری هم دخالت دارند. چه عواملی؟ نوظهورگرا آن را موکول به پیشرفت دانش تجربی میکند و پنسایکیست به امر بنیادین ارجاع میدهد. بنظر میرسد هر دو ناکامیهایی دارند.
@PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴#چالمرز درباره دیدگاه خودش که #دوئالیسم طبیعتگرایانه (Naturalistic #Dualism) مینامد، توضیح میدهد👆
نظریهای که #آگاهی را از یکسو غیرفیزیکی و از سوی دیگر غیرمتعلق به عالم ارواح و بهشت و ... میداند؛ بلکه جایگاهی برای آن در همین جهان طبیعت و سازگار با قوانین دانش تجربی میجوید. توضیحات بیشتر در اینباره را میتوان در کتاب ۲۰۱۰ او با عنوان خصیصه آگاهی (The Character of #Consciousness) دنبال کرد.
🟠بطور کلی تلاشهای نودوئالیستی بسیاری در دهههای اخیر بدنبال پیشرفتهای تجربی در #علوم_شناختی و بطور خاص #نوروساینس اتفاق افتاده که با فاصلهگرفتن از دیدگاه کلاسیک قائل به یک جوهر مستقل مجرد، سعی دارد نگاهی طبیعیگرا و سازگار با علم تجربی داشته باشد.
فیلسوفان و دانشمندان موحد در عین حال تلاش میکنند این همسازی، آموزههای معاد و زندگی پس از مرگ را هم توضیح بدهد.
🟡البته در تاریخ #فلسفه_اسلامی نیز نقطه عطف مهمی از سوی #ملاصدرا رقم خورده و نفس بعنوان روح ازلی افلاطونی یا جوهر مستقل سینوی (که با امر الهی حادث میشود)، به #حدوث_جسمانی و پیدایش از فرآیندهای جنینی در رحم مادر تقلیل یافته است. و البته که در ادامه برای سازگاری با آموزههای دینی و عرفانی نیز توضیحات مفصلی ارائه داده است.
🟢چالمرز هرچند بصراحت در مورد خداوند و ادیان لاادری است و اعتقادی ندارد، اما تلاش وی در سازگارکردن آگاهی بعنوان پدیدهای غیر فیزیکی با دانش تجربی و البته نقدهای مهمی که به سادهسازیهای ماتریالیستی در اینباره دارد، نقش مهمی در توسعه انواع دیدگاههای نودوئالیستی معاصر داشته است.
@PhilMind
28.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥همراف و #پنروز در این گفتگوها👆 دیدگاه خود در مورد #آگاهی_کوانتومی را توضیح میدهند.
💥ولی همانطور که دیوید #چالمرز توضیح داده، دیدگاه مبتنی بر فرآیندهای کوانتومی در همان دستهای قرار میگیرد که سایر نظریات فیزیکی قرار دارند و پرسش از اینکه چرا این فرآیندهای خاص فیزیکی باید به تجربه آگاهانه بینجامد را کاملا بیپاسخ میگذارد.
💥اینکه آگاهی نقشی فعال در فروپاشی تابع موج کوانتومی ایفا میکند یا از آن ناشی میشود، هیچ امیدی برای «تبیین» #آگاهی در قالب فرآیندهای کوانتومی، پیش روی ما نمیگذارد و مشخصا چیزی درباره این نمیگوید که "چرا" آگاهی از برهمنهیها (در هنگام فروپاشی توابع کوانتوم) و هماهنگسازی آنها توسط میکروتوبلهای مغز به وجود میآید؟
💥در واقع به بیان چالمرز، انتقادی مشابه علیه هر تقریر صرفا فیزیکی از آگاهی قابل طرح است. در مورد هر فرآیند فیزیکی، یک پرسش بیپاسخ وجود دارد: چرا این فرآیند فیزیکی خاص باید به ایجاد آن تجربه آگاهانه خاص منجر شود؟ چیزی که با نام #شکاف_تبیینی میشناسیم.
و اساسا چرا فرآیندهای فیزیکی باید منجر به هرگونه تجربه آگاهانهای بشوند؟ (#مسئله_دشوار)
هرکدام از این فرآیندهای فیزیکی را که در نظر بگیرید، بلحاظ مفهومی کاملا سازگار است که در غیاب تجربه آگاهانه نیز تحقق یابند.
@PhilMind