eitaa logo
فلسفه ذهن
862 دنبال‌کننده
137 عکس
67 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ کتاب 570 صفحه‌ای خصیصه آگاهی (2010/انتشارات آکسفورد) را می‌توان جزو بهترین و مهم‌ترین کتب منتشرشده در موضوع دانست. ✅ چالمرز قبلاً در کتاب ذهن آگاه: «The Conscious Mind» (1996) به مباحثی درباره آگاهی پرداخته بود. هرچند کتاب ذهن آگاه هم با استقبال و بازخوردهای فراوانی مواجه شد، اما به بیان در مقدّمه خصیصه آگاهی: «آن کتاب از یک اثر کامل در این زمینه، فاصله زیادی دارد ... ضمن این‌که مباحث مرتبط متعدّدی وجود دارد که در آن‌جا دنبال نشده است ... در این کتاب می‌خواهم آگاهی را با تصویری واضح‌تر، کامل‌تر و متناسب‌تر ارائه دهم.» ✅ فصول کتاب البته ابتدا در قالب مقالاتی جداگانه نوشته شده، اما مؤلف در بازنویسی تلاش کرده آن‌ها را به مجموعه‌ای واحد تبدیل نماید. فصل 1 کتاب، مسائل آگاهی را به‌نحوی قابل فهم معرفی می‌کند. فصول 2 تا 4 تصویری از چگونگی عملکرد علم تجربی آگاهی ارائه می‌دهد. فصول 5 تا 7 با استدلال تفصیلی علیه دیدگاه‌های مادّی‌انگارانه و به سود دیدگاهی تقلیل‌ناپذیر، به آگاهی می‌پردازد. فصول 8 تا 10 هم با شرح مفاهیمی که برای تفکّر درباره آگاهی به کار می‌گیریم و معرفت متمایزی که از آگاهی داریم، آگاهی را دنبال می‌کند. فصول 11 تا 13 آگاهی ادراکی و شیوه‌ای که جهان خارج را بازنمایی می‌کند، محور قرار می‌دهد. فصل 14 نیز به وحدت آگاهی می‌پردازد. بخش ضمیمه نیز طرحی کلّی از چارچوب دو بُعدی ارائه می‌دهد که نقشی محوری در فصول فنّی‌تر کتاب ایفا می نماید. . @MHomazadeh @PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✴️ این کلیپ با ترجمه اختصاصی، درباره نگاهی توضیح می‌دهد که را قابل تبیین یا تعریف با واقعیت‌های بنیادین‌تر نمی‌داند؛ بلکه برای آن هم یک جایگاه بنیادین در جهان قائل است. ✴️ به اعتقاد برتراند و برخی دیگر از فیلسوفان (که امروزه در حال جلب توجهات آکادمیک است)، علم صرفاً ویژگی‌های بیرونی و نسبی اشیاء را آشکار می‌سازد؛ اما چیزی درباره ویژگی‌های درونی و ماهیت ذاتی اشیاء نمی‌گوید و نمی‌تواند بگوید. ✴️ راسل این دیدگاه را مطرح کرد که اصلاً در دنیای واقعی، فقط یک سنخ رویداد وجود دارد که گاه بصورت فیزیکی و گاه بصورت ذهنی انعکاس می‌یابد. بدین ترتیب نوعی () مطرح شد که ویژگی‌ها/حقایق غیرفیزیکی را نیز به رسمیت می‌شناخت و ذهن را با این قبیل ویژگی‌ها تبیین می‌کرد. ✴️ البته در نسخه خام خود (یگانه‌انگاری خنثی) طرفداران چندانی ندارد؛ اما نسخه‌های به روز شده آن - از جمله یگانه‌انگاری راسلی پدیداری (Phenomenal Russelian Monism) - که توسط دیوید ارائه شده و مبنای نظریه (Panpsychism) قرار گرفت، توجهات و حمایت‌های روزافزونی برانگیخت. @PhilMind
🧩 یک نتیجه قطعی از یافته‌های اینست که بین تجربیات آگاهانه درونی و فرآیندهای مغزی، همبستگی () وجود دارد. و تقریبا قطعی بنظر می‌رسد که هر نوع خاص از تجربیات اول‌شخص، با گونه‌ای خاص از فعالیت‌های نورونی همبسته است؛ تجربه e1 با فرآیند عصبی n1 همبسته است، تجربه e2 با فرآیند عصبی n2 و ... . 🧩 اما آیا این یافته‌ها برای تبیین کافی‌اند؟ در این‌جا گروهی از دانشمندان (به پیشتازی دانیل ) اساسا منکر وجود پدیده اول‌شخص شده‌‌اند و تمام حقیقت آگاهی را همان کارکردهای مغزی و بدنی دانسته‌اند. گروهی دیگر (طرفداران اینهمانی)، داده‌های اول‌شخص را به داده‌های سوم‌شخص تقلیل می‌دهند. ایشان منکر وجود نیستند، اما آن را دقیقا معادل همین همبسته‌ها یا کارکردهای عصب‌شناختی (مثلا و ...) تعریف می‌کنند. 🧩 منظر علوم تجربی اساسا منظری سوم‌شخص و ابجکتیو است و وقتی به سراغ مطالعه پدیده‌ای می‌رود که ماهیتا منظری اول‌شخص و سابجکتیو دارد، یک تفاوت متدولوژیک بکار گرفته می‌شود که در نهایت تبیین پدیده مورد مطالعه را مناقشه‌برانگیز می‌سازد. استدلال‌های فلسفی مختلفی در این‌باره ارائه شده که می‌توان به مقاله حس و حال خفاش‌بودن (what it is like to be a bat) از تامس نیگل، مقاله "آنچه مری نمی‌دانست" از فرانک جکسون، مقاله "نامگذاری و ضرورت" از سول کریپکی، استدلال «امکان زامبی» و ... اشاره کرد که قبلاً در این کانال بدان‌ها پرداخته‌ایم. 🧩 بنظر می‌رسد برای حرکت به سمت دانشی تجربی درباره آگاهی (a science of ) باید این شکاف بین داده‌های اول‌شخص (درباره تجربیات آگاهانه) و داده‌های سوم‌شخص (درباره فرآیندهای عصب‌شناختی) را به رسمیت شناخت و بجای انکار پدیده اول‌شخص یا تقلیل غیرموجه آن به یافته‌های سوم‌شخص، بدنبال شناسایی و فرمولیزه‌کردن ارتباط بین این دو سطح از داده‌ها بود. 🧩 به بیان ، در جایی که بین دو دسته از داده‌ها هم‎‌تغییری سیستماتیک وجود دارد، می‌توانیم انتظار اصولی سیستماتیک داشته باشیم که زیربنا و تبیینی برای این هم‌تغییری باشند. در مورد آگاهی، می‌توان انتظار اصول پل‌زننده (bridging principles) را داشت که زیربنا و تبیین هم‌تغییری بین داده‌های سوم‌شخص و داده‌های اوّل‌شخص را فراهم آورد. یک نظریه تجربی درباره آگاهی در نهایت نظریه‌ای درباره این اصول خواهد بود. @PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥کریستوف (چهره ) در این گفتگو👆 از ایده بنیادی‌بودن (نوعی ) دفاع می‌کند. 🔥دیوید (از لیدرهای پنسایکیزم) هم مانند کوخ نسبت به تئوری یکپارچه‌سازی اطلاعات () سمپاتی دارد و بین پیچیدگی‌های و رخداد ، ارتباط منسجمی برقرار می‌سازد. 🔥کوخ در اینجا از تفاوت بین بخش‌های مختلف در ارتباطشان با آگاهی نتیجه می‌گیرد که فقط تعداد نورون‌ها در پیچیدگی لازم برای ایجاد آگاهی کافی نیست و چیزی بنیادین باید وجود داشته باشد. او به همین دلیل () را درست نمی‌داند. 🔥اما در تاریخ فلسفه هرگاه پس از تلاش‌های بسیار برای تبیین پدیده‌ای به مشکل برخورده‌اند، یک راه‌حل پیشنهادی، بنیادین دانستن آن پدیده بوده تا نیاز به تبیین براساس چیز دیگری نداشته باشد. 🔥چه بسا طرفدار نوظهورگرایی در پاسخ کوخ بگوید آن حد از پیچیدگی که در سطح پایینی برای ظهور آگاهی لازم است، فقط وابسته به تعداد نورون‌ها یا حتی حجم پردازش اطلاعات نیست و عوامل دیگری هم دخالت دارند. چه عواملی؟ نوظهورگرا آن را موکول به پیشرفت دانش تجربی می‌کند و پنسایکیست به امر بنیادین ارجاع می‌دهد. بنظر می‌رسد هر دو ناکامی‌هایی دارند. @PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 درباره دیدگاه خودش که طبیعت‌گرایانه (Naturalistic ) می‌نامد، توضیح می‌دهد👆 نظریه‌ای که را از یکسو غیرفیزیکی و از سوی دیگر غیرمتعلق به عالم ارواح و بهشت و ... می‌داند؛ بلکه جایگاهی برای آن در همین جهان طبیعت و سازگار با قوانین دانش تجربی می‌جوید. توضیحات بیشتر در این‌باره را می‌توان در کتاب ۲۰۱۰ او با عنوان خصیصه آگاهی (The Character of ) دنبال کرد. 🟠بطور کلی تلاش‌های نودوئالیستی بسیاری در دهه‌های اخیر بدنبال پیشرفت‌های تجربی در و بطور خاص اتفاق افتاده که با فاصله‌گرفتن از دیدگاه کلاسیک قائل به یک جوهر مستقل مجرد، سعی دارد نگاهی طبیعی‌گرا و سازگار با علم تجربی داشته باشد. فیلسوفان و دانشمندان موحد در عین حال تلاش می‌کنند این همسازی، آموزه‌های معاد و زندگی پس از مرگ را هم توضیح بدهد. 🟡البته در تاریخ نیز نقطه عطف مهمی از سوی رقم خورده و نفس بعنوان روح ازلی افلاطونی یا جوهر مستقل سینوی (که با امر الهی حادث می‌شود)، به و پیدایش از فرآیندهای جنینی در رحم مادر تقلیل یافته است. و البته که در ادامه برای سازگاری با آموزه‌های دینی و عرفانی نیز توضیحات مفصلی ارائه داده است. 🟢چالمرز هرچند بصراحت در مورد خداوند و ادیان لاادری است و اعتقادی ندارد، اما تلاش وی در سازگارکردن آگاهی بعنوان پدیده‌ای غیر فیزیکی با دانش تجربی و البته نقدهای مهمی که به ساده‌سازی‌های ماتریالیستی در این‌باره دارد، نقش مهمی در توسعه انواع دیدگاه‌های نودوئالیستی معاصر داشته است. @PhilMind
28.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥همراف و در این گفتگوها👆 دیدگاه خود در مورد را توضیح می‌دهند. 💥ولی همان‌طور که دیوید توضیح داده، دیدگاه مبتنی بر فرآیندهای کوانتومی در همان دسته‌ای قرار می‌گیرد که سایر نظریات فیزیکی قرار دارند و پرسش از اینکه چرا این فرآیندهای خاص فیزیکی باید به تجربه آگاهانه بینجامد را کاملا بی‌پاسخ می‌گذارد. 💥این‌که آگاهی نقشی فعال در فروپاشی تابع موج کوانتومی ایفا می‌کند یا از آن ناشی می‌شود، هیچ امیدی برای «تبیین» در قالب فرآیندهای کوانتومی، پیش روی ما نمی‌گذارد و مشخصا چیزی درباره این نمی‌گوید که "چرا" آگاهی از برهم‌نهی‌ها (در هنگام فروپاشی توابع کوانتوم) و هماهنگ‌سازی آن‌ها توسط میکروتوبل‌های مغز به وجود می‌آید؟ 💥در واقع به بیان چالمرز، انتقادی مشابه علیه هر تقریر صرفا فیزیکی از آگاهی قابل طرح است. در مورد هر فرآیند فیزیکی، یک پرسش بی‌پاسخ وجود دارد: چرا این فرآیند فیزیکی خاص باید به ایجاد آن تجربه آگاهانه خاص منجر شود؟ چیزی که با نام می‌شناسیم. و اساسا چرا فرآیندهای فیزیکی باید منجر به هرگونه تجربه آگاهانه‌ای بشوند؟ () هرکدام از این فرآیندهای فیزیکی را که در نظر بگیرید، بلحاظ مفهومی کاملا سازگار است که در غیاب تجربه آگاهانه نیز تحقق یابند. @PhilMind