eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.7هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
سوال برخی میگن امامان شفا نمیدن بلکه این شفا گرفتن ها در اثر تلقینیات و انرژی مثبت و انرژی درمانی است که سبب شفا میشه نه قدرت امامان ✅پاسخ: نخست توجه کنید که در قدرت غیبی امامان جای هیچ شکی نیست. ❗ما در گذشته مفصلا از کتب فریقین این مطلب را اثبات کرده ایم که میتوانید به پیام های ما در آرشیو کانال مراجعه فرمائید علامه مجلسی در بحار الانوار بابی دارند تحت عنوان: "امامان قادر هستند بر زنده کردن مردگان،وشفای کوران وبرطرف کردن بیماری پیسی وانجام دادن تمام معجزات انبیا ( وکارهای خارق العاده در عالم هستند) 📗بحار الانوار،ج27 ص29 باب 13 ودر آن باب روایات متعددی را می آورد. در روایتی امام باقر فرمود: "اسم اعظم خدا دارای هفتاد و سه حرف است.نزد آصف تنها یک حرف بود که توانست تخت بلقیس را دریک چشم به هم زدن( از فاصله دور) حاضر کند ونزد ما هفتاد ودو حرف است ویک حرف را خداوند به ما تعلیم نداده است واختصاص به خودش دارد" 📗بحار الانوار،ج27 ص25 ❗حال درمورد انرژی درمانی نکاتی را بیان می کنیم 1⃣در علوم متداول در دانشگاههای علوم پژشکی، روش انرژی درمانی هیچ جایگاهی ندارد وحتی به صورت نظری نیز در کتاب های پژشکی سخنی از آن به میان نیامده است 📗پرسمان،نهاد رهبری در دانشگاه،کلید واژه انرژی درمانی 2⃣به فرض انرژی درمانی صحت داشته باشد همگان توانایی استفاده از آن را ندارند ونیازمند به تمرین وممارست دارد 3⃣در نهایت اگر انرژی درمانی از جهت علمی ثابت شود می تواند یکی از طرق درمان بیماری ها باشد چنان که استفاده از دارو نیز یکی از طریق درمان است.در هر دو طریق انسان نیازمند به توسل به اهل بیت است که این اسباب بهبود بیماری در او موثر واقع شود.لذا اگر انرژی درمانی هم به عنوان یک علم شناخته شده ثابت شود باز هم منافاتی با عنایت وکرامت اهل بیت ندارد ✅پرسمان اعتقادی 🆔ایدی ما در تلگرام برای طرح سوالات از ناحیه دوستان وکاربران محترم @poorseman لینک کانال https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔پرسش ❓خداوند در قرآن به پیامبر می گوید قل انما انا بشر مثلکم « بگو من فقط بشری همانند شما هستم» با این وجود چگونه ما می گوییم امامان و پیامبر علم غیب می دانستند و قدرت تکوینی داشته اند و فوق بشری بودند❕❕ 💠پاسخ💠 ❗️خداوند در دو آیه خطاب به پیامبرش می فرماید: « بگو من فقط انسانی مثل شما هستم که این حقیقت بر من وحی می شود که معبود شما تنها یکی است» 🔶فصلت6 - کهف 109 🔶یعنی بگو من از نظر ساختمان جسمانی بشری مانند شما هستم .می خورم و راه می روم و می خوابم و ازدواج می کنم و ... ❗️من مدعی فرشته بودن نیستم و یا ادعای الوهیت و فرزند خدا بودن را ندارم بلکه انسان هستم با این تفاوت که پیوسته فرمان توحید بر من وحی می شود . 📚تفسیر نمونه ج20 ص214 ❗️بنابراین آیه در صدد نفی غلو و ادعای اولوهیت و فرزند خدا بودن از پیامبر گرامی است و این که او انسان است اما انسانی وارسته که لیاقت دریافت وحی الهی را داشته است . بنابراین شما در حق پیامبر غلو نکنید و ادعای اولوهیت او را نکنید . 🔶امام عسکری در تفسیر آیه فرمود: « یعنی بگو من بشر هستم و مانند شما غذا می خورم ( خدا و فرزند خدا نیستم ) من در بشریت و انسان بودن مانند شما هستم ( در مورد من غلو و ادعای اولوهیت نکنید)» 📚التفسیر المنسوب الی الامام العسکری ص504 ❗️حضرت علی فرمود: « در مورد ما غلو نکنید و بگویید مانند بندگانی هستیم که تحت اداره الهی هستیم ( خدا و فرزند خدا نیستیم) پس از آن هر چه می خواهیم در فضل ما بگویید» 📚خصال ج2 ص614 📚بحار الانوار ج25 ص270 ❗️بنابراین آیه در صدد نفی ادعای اولوهیت در مورد پیامبر گرامی و به تبع امامان است. 👌ما می گوییم آنان بشر و انسان بوده اند و خدا و فرزند خدا نیستند اما انسان هایی وارسته و شایسته که تحت تربیت الهی تمامی اسماء حسنای الهی در آنان ظهور داشته و شایسته ارتباط با غیب و قدرت های ماوراء مادی به اذن الهی هستند. 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔پرسش ❓خداوند در قرآن به پیامبر می گوید قل انما انا بشر مثلکم « بگو من فقط بشری همانند شما هستم» با این وجود چگونه ما می گوییم امامان و پیامبر علم غیب می دانستند و قدرت تکوینی داشته اند و فوق بشری بودند❕❕ 💠پاسخ💠 ❗️خداوند در دو آیه خطاب به پیامبرش می فرماید: « بگو من فقط انسانی مثل شما هستم که این حقیقت بر من وحی می شود که معبود شما تنها یکی است» 🔶فصلت6 - کهف 109 🔶یعنی بگو من از نظر ساختمان جسمانی بشری مانند شما هستم .می خورم و راه می روم و می خوابم و ازدواج می کنم و ... ❗️من مدعی فرشته بودن نیستم و یا ادعای الوهیت و فرزند خدا بودن را ندارم بلکه انسان هستم با این تفاوت که پیوسته فرمان توحید بر من وحی می شود . 📚تفسیر نمونه ج20 ص214 ❗️بنابراین آیه در صدد نفی غلو و ادعای اولوهیت و فرزند خدا بودن از پیامبر گرامی است و این که او انسان است اما انسانی وارسته که لیاقت دریافت وحی الهی را داشته است . بنابراین شما در حق پیامبر غلو نکنید و ادعای اولوهیت او را نکنید . 🔶امام عسکری در تفسیر آیه فرمود: « یعنی بگو من بشر هستم و مانند شما غذا می خورم ( خدا و فرزند خدا نیستم ) من در بشریت و انسان بودن مانند شما هستم ( در مورد من غلو و ادعای اولوهیت نکنید)» 📚التفسیر المنسوب الی الامام العسکری ص504 ❗️حضرت علی فرمود: « در مورد ما غلو نکنید و بگویید مانند بندگانی هستیم که تحت اداره الهی هستیم ( خدا و فرزند خدا نیستیم) پس از آن هر چه می خواهیم در فضل ما بگویید» 📚خصال ج2 ص614 📚بحار الانوار ج25 ص270 ❗️بنابراین آیه در صدد نفی ادعای اولوهیت در مورد پیامبر گرامی و به تبع امامان است. 👌ما می گوییم آنان بشر و انسان بوده اند و خدا و فرزند خدا نیستند اما انسان هایی وارسته و شایسته که تحت تربیت الهی تمامی اسماء حسنای الهی در آنان ظهور داشته و شایسته ارتباط با غیب و قدرت های ماوراء مادی به اذن الهی هستند. 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
❓پرسش ❔خلیفه الله به چه کسی میگن؟ آیا انسان خلیفة الله هستش؟ یا فقط افراد خاصی یعنی انبیا و امامان این مقام رو دارن؟ 💠پاسخ💠 👌خداوند می فرماید: « پرودگار تو به فرشتگان گفت من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد.فرشتگان گفتند آیا کسی را در زمین قرار می دهی که فساد و خونریزی کند ما تسبیح و حمد تو را بجا می آوریم .خداوند فرمود من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید .سپس علم اسمائ را همگی به آدم آموخت بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود اگر راست می گویید اسامی اینها را بر شمارید .فرشتگان گفتند منزهی تو جز آنچه به ما تعلیم داده ای نمی دانیم .فرمود ای آدم آنها را اگاه کن هنگامی که آنها را آگاه کرد خداوند فرمود نگفتم من غیب آسمانها و زمین را می دانم » 🔷بقره31-32 👌بحث اینجاست که آیا خلافت الهی در زمین تنها اختصاص به حضرت آدم و فرزندان ایشان از انبیا و امامان دارد یا شامل تمامی انسان ها می شود و نوع انسان خلیفه الهی است؛ ❕خلاف آنچه در اذهان جاری است که نوع انسانی را خلیفه خداوند می دانند از دلایل نقلی استفاده می شود که مقام خلافت و جانشینی الهی تنها اختصاص به انبیائ و اوصیائ از ذریه آدم دارد و سایر انسان ها را شامل نمی شود 1⃣آیه ذکر شده در ابتدای بحث تنها ظهور در خلافت الهی حضرت آدم برای خداوند در زمین دارد و شامل تمام انسان ها نمی شود . 🔷شاهد این سخن آن است که آدم با تعلیم اسمائ الهی شایستگی برای دریافت این مقام و خلافت را بدست آورد و فرشتگان نیز وقتی از عظمت و جایگاه آدم مطلع شد در برابر او تواضع نموده و به دستور الهی برای آدم سجده کردند. 🔶بقره34 2⃣خلافت و جانشینی حضرت آدم برای خداوند بدین صورت محقق شد که ایشان به عنوان نبی و حجت الهی برای زمینیان معرفی شدند زیرا خلیفه خداوند باید از علم و قدرت الهی برخوردار باشد تا بتواند جانشینی از خداوند را بجا آورد و این دو ویژگی تنها در انبیائ و اوصیائ وجود دارد. 👌در روایات بیان شده است که آدم مسوولیت های پس از خود را به فرزندش شیث واگذار کرد و پس از او شیث وصی او بوده و مقام آدم که همان خلافت الهی و حجت بودن بر بندگان است را به ارث برده است. 👌واین خلافت و جانشینی الهی پشت به پشت به برگزیدگان از فرزندان آدم منتقل شد. 🔶چنان که پیامبر گرامی فرمود: « آدم به شیث وصیت کرد و شیث به فرزندش شبان وصیت کرد و شبان به محلث و محلث به محوق و محوق به عمیشا و عمیشا به ادریس و ادریس به ناحور و ناحور به نوح و نوح به سام و سام به عثامر و ...عمران به ابراهیم و ابراهیم به اسماعیل ...و شعیب به موسی و موسی به یوشع و یوشع به داود و داود به سلیمان وسلیمان به آصف و او به زکریا و زکریا به یحیی و او به عیسی و عیسی به شمعون ...سپس پیامبر فرمود: «وصایت و جانشینی از آدم به من رسید و من به علی وصیت کردم و علی نیز به وصیش و وصی علی نیز به سایر اوصیای از فرزندان علی وصیت می کند تا وصایت منتهی شود به برترین مخلوقات ( حجه بن الحسن)» 📚امالی صدوق ص402 📚بحار الانوار ج23 ص57 🔶می بینیم که روایات تنها سخن از جانشینی و خلافت انبیائ و امامان سخن به میان می آورند نه جانشینی نوع انسانی 3⃣شیخ صدوق روایت می کند که امام صادق فرمود: « خداوند اسامی حجت های خود را به آدم آموخت .آنگاه آنان را که در آن روز ارواحی بودند بر ملائکه عرضه کرد و به فرشتگان فرمود مرا از اسامی این حجت ها خبر دهید اگر راست می گویید که بخاطر تسبیح و تقدیستان از آدم سزاوارتر بخلافت در زمین هستید .فرشتگان گفتند منزهی تو ما جز آنچه تو به ما تعلیم کرده ای علمی نداریم آنگاه خداوند به آدم فرمود فرشتگان را به اسمائ آنان خبر بده پس همین که آدم فرشتگان را به اسمائ آنان خبر داد فرشتگان به منزلت عظیمی که حجت های خدا نزد او دارند پی بردند و فهمیدند که آنان سزاوار ترند به خلافت الهی از ایشان و آن حجت ها هستند که می توانند جانشین خدا در زمین و حجت های او بر خلق باشند .آن گاه حجت ها را از نظر فرشتگان پنهان کرد و ایشان را وادار کرد که تا با ولایت و محبت آن حجت ها او را عبادت کنند» 📚کمال الدین ج1 ص14 📚البرهان ج1 ص165 📚بحار الانوار ج26 ص283 👌این حدیث شریف نیز به روشنی دلالت می کند که جانشینی الهی در زمین تنها اختصاص به آدم و حجت های خداوند از ذریه آدم دارد و شامل تمام انسان نمی شود. 👌ادامه پاسخ 👇👇👇
👌ادامه پاسخ 👇👇👇 4⃣امام رضا فرمود: « ما اهل بیت حجت های خداوند در زمینش و خلفای او در میان بندگانش هستیم» 📚کمال الدین ج1 ص202 👌حضرت علی فرمود: « امامان خلفای الهی در زمین هستند» 📚بحار الانوار ج1 ص189 🔶وفرمود: « خداوند امامان را به عنوان جانشینان و دوستان خود برگزیده است» 📚بحار الانوار ج24 ص379 🔶وفرمود: « ما حجت های الهی و جانشین های او هستیم» 📚بحار الانوار ج26 ص6 📚امالی مفید ص47 👌امام کاظم فرمود: « پدرم مرا به زیارت قبر پیامبر برد و عرضه د اشت که خداوند می فرماید:« من بر روی زمین خلیفه قرار میدهم» .خداوند زمانی که سخنی بگوید به آن عمل می کند ( و ما امامان را به عنوان خلیفه خودش قرار داده است)» 📚الکافی ج1 ص312 👌ودر زیارت جامعه کبیره خطاب به اهل بیت می خوانیم: « وخداوند شما را برگزید برای جانشینی در زمینش و حجت بودن بر آفریدگانش» 📚الفقیه ج2 ص611 👌این روایات و سایر روایات که ذکر نکردیم همگان دلالت دارد که خلافت و جانشینی خداوند پس از حضرت آدم به فرزندانش و به امامان رسیده است و آنان جانشینان الهی در زمین هستند نه نوع انسانی 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔در روایات داریم که در آسمان چهارم کعبه ، بیت المعمور هستش ؟ با توجه به اینکه زمین در حال حرکت هست چطور میشه اینو توجیه کرد ❗️❗️ 💠💠 👌بیت المعمور مکانی است مقدس و پر برکت در آسمان چهارم که با عبادت فرشتگان و آباد است چنان که علی علیه السلام فرمود ؛ « آن خانه‏ اى است در آسمان چهارم ... كه فرشتگان با عبادت خود آن را معمور و آباد مى‏ كنند، هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مى‏ شوند و تا ابد به آن بازنمى‏ گردند » 📚مجمع البیان ج 9 ص 163 ❕ این خانه مبارک مورد خداوند قرار گرفته و می فرماید ؛ « سوگند به بيت المعمور » « وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ » ( طور 4) ❕آنچه در روایات ما آمده است آن است که خانه کعبه به محاذات و موازی بیت المعمور شده است . 👌شیخ صدوق از ابى حمزه ثمالى نقل می کند که گويد ؛ به امام چهارم گفتم چرا طواف هفت دور است؟ فرمود: « چون خدا تبارك و تعالى بفرشته‏ ها فرمود «در من در زمين جانشين گذارم» و آنها در برابر خدا تبارك و تعالى گفتند: «آيا در آن كسى گذارى كه تباهى انگيزد و خونريزد» خدا فرمود «براستى من ميدانم آنچه را شما ندانيد» و پيش از آن آنان را از نور خود محجوب نميكرد و پس از آن 7 هزار سال آنها را از نورش محجوب ساخت، پس به آنها مهر ورزيد و توبه ‏شان را پذيرفت و بيت المعمور را در آسمان چهارم بر ايشان ساخت تا پايگاه و امن آنها باشد و خانه كعبه را زير بيت المعمور نهاد و و امن نمودش و هفت دور طواف بر بنده‏ ها واجب شد در برابر هر هزار سال يك دور » 📚علل الشرایع ج 2 ص 92_ بحار الانوار ج 55 ص 58 👌بنابراین روشن می شود که تنها اصل ساخت ابتدایی کعبه به موازات بیت المعمور بوده است نه آنکه پیوسته خانه کعبه در مقابل بیت المعمور قرار داشته تا این سخن با بحث حرکت منافات داشته باشد ‌. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
⁉️سوال چرا خداوند آنچه را که به واسطه پیامبران به مردم ابلاغ می شد مستقیما به تک تک افراد ابلاغ نفرمود حال چه با وحی یا الهام و نظایر آن؟ 🔷پاسخ: ❗️برای دریافت وحی، وارتباط مستقیم با خداوند انسان ها باید به سطحی از کمال برسند. این کمال امری نیست که به کسی بدون دلیل داده شود بلکه حالتی وجودی است که وجود انسان بر اثر انتخاب های خود، به آن می رسد. به عبارت دیگر، همان طور که بدون ورزش نمی توان بدن ورزیده ای داشت، بدون اعمال و رفتار نیکو و انتخاب افعال نیکو، نیز نمی توان به کمال رسید. بنابراین این چنین نیست که خداوند مانعی ایجاد کرده باشد بلکه این انسان ها هستند که با تلاش خود باید به این سطح از کمال برسند که مخاطب چنین پیامی واقع شوند. 🔷خداوند پیام های خود را به کسی داده است که امکان دریافت آنها را دارد و او نیز آنها را در اختیار ما قرار داده است. ❗️ایت الله مکارم چنین می اورد: «شرط نبوت ( و دریافت وحی)قبل از هرچیز آمادگی روحی،پاکی ضمیر،سجایای اصیل انسانی،فکر بلند،واندیشه ی قوی وبالاخره تقوی وپرهیزگاری فوق العاده در مرحله ی عصمت است ووجود این صفات،مخصوصا امادگی برای مقام عصمت،چیزی است که جز خدا نمیداند،به همین دلیل انتخاب نبی به دست خداست وخدا میداند این مقام را در چه جایی قرار دهد 📚تفسیرنمونه،ج5،ص430 ❗️از این بیانات به دست می اید که چرا تنها افرادی خاصی از نوع بشر شایستگی دریافت وحی و به نبوت رسیدن را داشته اند و چرا دیگر افراد بشر به این مقام نرسیدند 🔶به بیان دیگر: «خداوند با علم ازلی ومطلق خود میدانست که عده ی خاصی از بندگانش با اختیار خود بیش از دیگران ودر بالاترین حد ممکن از استعداد خود بهره برداری میکنند ومسیر تکامل را می پیمایند ❗️علم خداوند به این شایستگی ومنزلت این افراد که با اختیار خودشان فراهم شده،سبب شد که خداوند از میان افراد بشر آنان را برگزیند وتفضلأ پاداش انان را در قالب پیامبری عطا نماید وانان را از علم واراده ای برخوردار کند که به واسطه ی ان به مصونیت کامل برسند» 📚ادب فنای مقربان،ایت الله جوادی املی ج3 ص256 ❗️اعطای نبوت به افراد و دریافت وحی معلول شایستگی انان است واین اعطا بدون حساب نیست واین معنا در بخشهای اغازین دعای ندبه امده است : «خداوندا تو رو سپاس......تو با آنها(اولیاءت)شرط نمودی که نسبت به زینت ها ومنزلت های دنیوی بی اعتنا باشند وانها نیز این شرط را پذیرفتند وچون میدانستی به این شرط عمل خواهند کرد،انان را پذیرفتی ومقرب خود ساختی وفرشتگان را بر انها نازل کردی و با وحی خود انان را گرامی داشتی واز علم بی کران خود بهره ها دادی» 📚دعای ندبه،مفاتیح الجنان،ص704 ❗️چنانکه امام صادق فرمود: «خداوند انسانهایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد وتولد انان را پاک وبدنهای انان را پاکیزه گردانید ،نه بخاطر طلبی که از خداوند داشته باشند،بلکه از انجا که خداوند در هنگام خلقت میدانست که از او فرمانبرداری میکنند واو را عبادت میکنند وهیچ گونه شرکی به او روا‌ نمیدارند پس اینان به واسطه ی فرمانبرداری از خداوند به این کرامت ومنزلت والا در نزد خدا نایل شدند» 📚بحارالانوار،ج10،ص170 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایا عصمت ائمه و پیامبران جنبه جبری ندارد؟ ایا نمیشه گفت که اگر ما هم معصوم بودیم گناه نمی کردیم ؟ ایا عصمت جبری فضیلت است؟ 🗯پاسخ: ❗️بسیارى از افراد هنگامى که بحث عصمت انبیاء یا ائمه را مطالعه مى کنند، فوراً از خود سؤال مى نمایند که مقام عصمت یک موهبت الهى است که الزاماً به پیامبران و امامان داده شده، و هرکس مشمول این «موهبت» گردد در برابر گناه و خطا بیمه شده است، بنابراین معصوم بودن آنها فضیلت و افتخارى محسوب نخواهد شد، هر کس مشمول چنین موهبتى گردد از تمام گناهان و خطاها فاصله خواهد گرفت، و این یک الزام الهى است. ❗️بنابراین با وجود مقام عصمت، انجام گناه و خطا محال است، و واضح است که ترک محال فضیلتى محسوب نمى شود، مثلا اگر ما به انسانهائى که درصد سال بعد مى آیند یا درصد سال قبل مى زیسته اند ظلم و ستم نمى کنیم افتخارى براى ما نیست، چون انجام چنین امرى براى ما محال است 🗯 گرچه این اشکال متوجه اصل مسأله عصمت انبیاء نیست، بلکه فضیلت بودن آن را زیر سؤال مى برد، با این حال توجه به چند نکته مى تواند جواب این سؤال را روشن سازد. 1⃣ کسانى که این اشکال را مطرح مى کنند توجه به ریشه هاى عصمت انبیاء ندارند، آنها چنین مى پندارند که مقام عصمت مثلاً مانند مصونیت در برابر بعضى از بیماریها است که از طریق تزریق بعضى از واکسنها انجام مى شود، و هرکس چنان تزریقى در مورد او انجام شود مبتلا به آن بیمارى نمى گردد چه بخواهد و چه نخواهد. ❗️ولى مصونیت معصومین در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقواى آنها سرچشمه مى گیرد، درست همانند پرهیز از پاره اى از گناهان براى فرد فرد ما که به خاطر علم و آگاهى و ایمان و معرفت آن را ترک مى کنیم. 🔷 مثلا هرگز با بدن لخت قدم در کوچه و خیابان نمى گذاریم، همچنین کسى که اطلاع کافى درباره آثار مخرب مواد مخدر دارد و به خوبى مى داند آلوده شدن به آن سبب قطعى براى مرگ تدریجى است هرگز به سراغ آن نمى رود، مسلماً این ترک مواد مخدر براى او یک فضیلت است که از علم و آگاهى او سرچشمه مى گیرد، و با داشتن این علم هر چند آن را ترک مى کند ولى اجبارى در کار نیست و توانائى استعمال مواد مخدر را دارد. 🗯به همین دلیل ما سعى مى کنیم از طریق تعلیم و تربیت سطح معرفت و آگاهى و تقوا را در افراد بالا ببریم، تا آنها را حداقل در برابر گناهان بزرگ، و اعمال زشت و زننده بیمه نمائیم. ⁉️آیا اگر افرادى به خاطر این تعلیم و تربیت پاره اى از این اعمال را ترک کنند افتخار و فضیلت نیست؟ ❗️به تعبیر دیگر ترک گناه براى پیامبران، محال عادى است، نه محال عقلى، و مى دانیم محال عادى با اختیارى بودن سازگار است، فى المثل محال عادى است که شخص عالم و مؤمنى شراب با خود به مسجد ببرد و در صف جماعت بنوشد، ولى مسلماً این یک محال عقلى نیست بلکه محال عادى است. ❗️کوتاه سخن اینکه: 🗯سطح بالاى معرفت و ایمان انبیاء که خود یک افتخار و فضیلت است سبب افتخار و فضیلت دیگرى که مقام عصمت است مى گردد (دقت کنید). ⁉️و اگر گفته شود آنها این ایمان و معرفت را از کجا آورده اند ❗️ مى گوئیم این از امدادات الهى است، ولى با این قید که امدادهاى الهى بى حساب نیست و لیاقتهائى در اینها وجود داشته است، همانگونه که قرآن درباره ابراهیم خلیل مى فرماید: او تا از عهده امتحانات مهم الهى برنیامد به مقام پیشوائى خلق نرسید 📓بقره124 ❗️یعنى ابراهیم پس از پیمودن این مراحل با اراده و اختیار خود لایق آن موهبت عظیم الهى شد. 🗯در مورد یوسف نیز مى فرماید: «هنگامى که به مرحله بلوغ و قوت و تکامل جسم و جان رسید (و آمادگى براى پذیرش وحى پیدا کرد) ما حکم و علم به او دادیم، و این گونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم» 📓یوسف 22 ❗️جمله «کَذلِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنینَ» شاهد خوبى براى مقصود ما است زیرا مى گوید: اعمال صالح و شایسته یوسف، او را آماده براى آن موهبت بزرگ الهى کرد، درباره موسى نیز تعبیراتى دیده مى شود که این واقعیت را روشن مى سازد، مى فرماید: «ما تو را بارها امتحان کردیم، و سالها در میان مردم مدین توقف کردى (وبعد از آمادگى لازم و بیرون آمدن از کوره امتحانات با سرافرازى و پیروزى) داراى قدر و مقام شدسی» 📓طه 40 ❗️معلوم است که در وجود این بزرگان، لیاقتها و استعدادهائى بوده، ولى شکوفا ساختن آنها هرگز جنبه اجبارى نداشته، بلکه با اختیار و اراده خودشان این راه را پیموده اند، و بسیارند کسانى که لیاقتهائى دارند و هرگز آن را شکوفا نمى سازند و از آن استفاده نمى کنند، این از یک طرف. 🗯از سوى دیگر اگر پیامبران مشمول چنین مواهبى شده اند به موازاتش مسئولیتهاى سنگینى بر دوش آنان گذارده شده، یا به تعبیر دیگر خداوند به همان مقدار که مسئولیت به کسى مى دهد توان و نیرو به او مى بخشد، و سپس در انجام مسئولیت او را امتحان مى کند. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 2⃣پاسخ دیگرى که مى توان به این سوال داد این است که به فرض که انبیاء و ائمه با یک امداد الزام آور الهى از انجام هرگونه گناه و خطا مصون شده باشند تا اطمینان خلایق را جلب کنند و چراغى براى هدایت آنها گردند، ولى در عین حال راه انجام «ترک اولى» یعنى کارى که گناه نیست اما لایق شأن آنها نیز نمى باشد به روى آنها باز است. ❗️افتخار آنها در این است که حتى ترک اولى نمى کنند، و این یک امر اختیارى براى آنهاست، و اگر به ندرت ترک اولى از بعضى از انبیاء سرزده به همان نسبت مورد خطاب و عتاب شدید الهى، و گاه گرفتار پاره اى از محرومیتها شده اند، چه فضیلتى از این برتر و بالاتر که آنها به خاطر اطاعت فرمان حق حتى به سراغ ترک اولى نروند. ❗️بنابراین افتخار انبیاء در این است که به مقدار این مواهب مسئولیت مى پذیرند، و حتى به سراغ ترک اولى نمى روند. و اگر در موارد استثنائى ترک اولائى از آنها سرزده به زودى جبران کرده اند.» 📚تفسیر پیام قرآن،ج7 ص193 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔پرسش ❓می خواستم در مورد چاه جمکران توضیح بدید که چرا مردم در آن نامه می اندازند آیا امام زمان ته چاه است و نامه ها را می خواند❗️❗️ 💠پاسخ💠 👌نامه انداختن در چاه جمکران به آن معنا نیست که امام زمان ته چاه باشد و نامه ها را بخواند بلکه این عمل فلسفه دیگری دارد که ذیلا می آید؛ 1⃣از جمله طرق توسلی که در روایات ما برای توسل به اهل بیت ذکر شده است عریضه نویسی است . ❗️عریضه نویسی به آن معنا است که انسان حاجات خود را در کاغذی بنویسد و با توسل به اهل بیت آن را در آب و نهر جاری یا چاهی بیفکند . 🔶امام صادق علیه السلام فرمود: « زمانی که حاجتی داری و یا از پیشامد حادثه ای هراس داری در یک کاغذ سفید پس از آن که بسم الله الرحمان الرحیم را نوشتی بنویس :« اللهم انی اتوجه الیک باحب الاسماء الیک و اعظمها لدیک و اتقرب و اتوسل الیک بمن اوجبت حقه علیک بمحمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و الائمه ...» سپس حاجات خود را می نویسی و بعد کاغذ را در میان گل قرار می دهی و آن را در آب جاری یا چاهی رها می کنی .خداوند حاجت تو را بر آورده خواهد کرد» 📚المصباح کفعمی ص403 📚بحار الانوار ج99 ص235 🔶ویا فرمود: « کاغذ را در آب یا چاهی رها می کنی حاجت تو به اذن الهی بر آورده می شود» 📚البلد الامین ص157 ❗️به این مضون روایات متعدد دیگری نیز آمده است که جهت آگاهی رجوع شود: 📚بحار الانوار ج99 ص231 باب10 2⃣روشن شد که نوشتن حاجات با توسل به اهل بیت و انداختن آن در آب جاری یا چاه یکی از طرق استجابت دعا می باشد . ❗️بنابراین مهم آن است که عریضه در آب جاری یا چاهی انداخته شود و چاه جکمران فی نفسه موضوعیت ندارد و انسان می تواند در هر چاهی کاغذ و عریضه خود را بیندازد اما از آن جا که در مسجد جمکران انسان در یک حالت معنوی خاصی قرار می گیرد و دنبال توسل و عرضه حاجت به آقای خودش امام عصر می باشد متولیان مسجد جمکران تدارک چاه را دیده اند تا وسیله ای باشد برای عمل شرعی عریضه نویسی و توسل به امام زمان در آن حالات معنوی اما چنان که گفته شد انداختن نامه در چاه جمکران موضوعیت ندارد و انسان می تواند در چاه های دیگر یا آب روان دیگری عریضه خود را بیندازد. 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔از جمله ایرادات اتئیست ها به قرآن ، نسب حضرت مریم(س) هست که میگن در قرآن اومده که او هارون بوده ، درحالی که میدونیم بین این دو زمان بسیار زیادی فاصله بوده و این از اشتباهات فاحش قرآن هست که حضرت مریم را خواهر حضر هارون دانسته و برای این ادعاشون هم به ایه زیر استناد میکنند يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيّاً (019 | مريم - 28) اى خواهر هارون!نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بدكــاره اى!» 💠💠 👌در این رابطه سه تفسیر ارائه شده است . 1⃣هارونی که از او در این آیه یاد شده است مرد معروفی بوده است که در آن زمانی مشهور به و بوده است و بنی اسرائیل افراد فاسق و فاجر را به او تشبیه می کردند و می گفتند تو در فساد و بی بند و باری برادر یا خواهر هارون فاسق هستی ، مردم زمانی که دیدند حضرت مریم بدون ازدواج کردن دارای فرزند شده است ، گمان بد را نسبت به او بردند و او را به فرد فاسقی تشبیه کردند .«معنى قولهم يا أُخْتَ هارُونَ أن هارون كان رجلا فاسقا زانيا فشبهوها به. من أين هذا البلاء الذي جئت به، و العار الذي ألزمته لبني إسرائيل» 📚تقسیر قمی ج2 ص48 2⃣روایتی از پیامبر گرامی وارد شده است که می گویدمنظور از هارون ، هارون برادر حضرت می باشد و از آنجایی که حضرت مریم از نسل هارون نبی بوده است ، بنی اسرائیل چنین خطابی را در مورد او به کار بردند .چنان که قرآن می گوید به سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم و یا به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم ، تعبیر برادر از این جهت است که هود و صالح از جنس و از نسل آنها بودند .«منها أن يكون معنى قوله يا أُخْتَ هارُونَ: يا من هي من نسل هارون أخي موسى (عليه السلام)، روي عن النبي (صلى الله عليه و آله) أنه قال: «هارون هذا الذي ذكروه هو هارون أخو موسى (عليه السلام)...و تأويل يا أُخْتَ هارُونَ يا من هي من نسل هارون، كما قال تعالى: وَ إِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً ، وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً يعني بأخيهم أنه من نسلهم و جنسهم.» 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج3 ص79 3⃣آنچه به نظر مى‏ رسد اين است كه هارون مرد پاك و صالحى بود، آن چنان كه در ميان بنى اسرائيل ضرب المثل شده بود، هر كس را مى‏ خواستند به پاكى معرفى كنند مى‏ گفتند: او برادر يا خواهر هارون است . مردم به مریم گفتند" اى خواهر هارون پدر تو آدم بدى نبود، مادرت نيز هرگز آلودگى نداشت" (يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا).با وجود چنين پدر و مادر پاكى اين چه وضعى است كه در تو مى‏بينيم؟ ❕ مرحوم طبرسى در مجمع البيان اين معنى را در حديث كوتاهى از پيامبر ص نقل كرده است . 📚نور الثقلین ج3 ص333 👌 در حديث ديگرى كه در كتاب" سعد السعود" آمده چنين مى ‏خوانيم: «پيامبر " مغيره" را به نجران (براى دعوت مسيحيان به اسلام) فرستاد، جمعى از مسيحيان به عنوان (خرده ‏گيرى بر قرآن) گفتند مگر شما در كتاب خود نمى‏ خوانيد" يا أُخْتَ هارُونَ" در حالى كه مى ‏دانيم اگر منظور هارون برادر موسى است ميان مريم و هارون فاصله زيادى بود؟ 👌مغيره چون نتوانست پاسخى بدهد مطلب را از پيامبر ص سؤال كرد، پيامبر ص فرمود: چرا در پاسخ آنها نگفتى كه در ميان بنى اسرائيل معمول بوده كه افراد نيك را به پيامبران و نسبت مى ‏دادند» 📚همان مدرک 📚تفسیر نمونه ج13 ص51 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
⁉️سوال اخیرا خیلی از افراد خواسته و ناخواسته ایراد میگیرند بر اخذ اجرتی که سخنرانان مذهبی(روحانیون) و مداحان بر روضه خوانی وحتی آموزه های مذهبی ، میگیرند استدعا دارم با استفاده از مباتی دینی وسیره عقلاء پاسخی مستدلو مفصل وکامل بدهید که بشود آنها را توجیه وقانع کرد 💭پاسخ: ❗️توجه به چند نکته لازم است: 1⃣سیره قطعی انبیای الهی عدم در خواست مزد در برابر تبلیغ بوده است .انان به طور مکرر اعلام می کردند که در برابر تلاش هایی که برای ابلاغ پیام های الهی دارند از مردم چیزی نمی خوهند و تقاضای مزد و پاداشی ندارند 💎سوره شعرای ایات 105 تا180 💎انعام90 💎ص86 2⃣زیانبارترین اثر تبلیغ در برابر پاداش ،تحریف ارزش های دینی است .هنگامی که تبلیغ به صورت کالا در آید مبلغ به جای آنکه نیاز مخاطب را در نظر بگیرد خواست او را مورد توجه قرار می دهد و از این رو سعی می کند کالای خود را مطابق میل وی تنظیم کند و بدین سان چه بسا لازم می داند که ارزش های دینی را تحریف کند تا دنیای خود را تامین کند. ❗️همینطور سبب از بین رفتن اخلاص و کاهش اثر تبلیغ نیز می شود 📚دانشنامه قرآن و حدیث ،ری شهری ج15 ص331 3⃣در روایات متعددی نیز به این مطلب اشاره شده است . ❗️پیامبر گرامی فرمود: "در کتاب خدا نوشته شده است که ای پسر آدم همان گونه که علم را رایگان فرا گرفتی آن را رایگان بیاموز" 📚در المنثور ج1 ص155 ❗️امام علی فرمود: "عالم زمانی عالم است که برای دانش خود چیزی از متاع دنیا را طلب نکند" 📚غرر الحکم ج6 ص437 ❗️امام صادق فرمود: "کسی که مردم به او نیاز دارند تا دین را به انان بیاموزد و او از انان مزد بخواهد شایسته است که خداوند او را در آتش جهنم در افکند" 📚بحار الانوار ج2 ص78 4⃣میان در خواست مزد و اجر در برابر عمل و اعطای هدیه و پاداش در برابر زحمت از طرف مردم تفاوت است. ❗️اثار زیانباری که به آن اشاره شد هنگامی پدید می آید که مبلغ درست بر عکس انبیا الهی عمل کند و مزد تبلیغ بخواهد و با دین خدا مانند یک کالا معامله کند اما اگر مبلغ درخواست مزد نداشته باشد لیکن مردم برای تامین زندگیش چیزی به او اهدا کنند پذیرفتن آن مانعی ندارد. ❗️امام صادق فرمود: "معلم برای مزد تعلیم نمیدهد اما اگر هدیه ای به او داده شد قبول می کند" 📚تهذیب ج6 ص365 ❗️حمزه بن حمران از امام صادق روایت می کند که فرمود: "هر کس از راه علمش نان بخورد مستمند خواهد شد" 💭حمزه می گوید به امام گفتم در میان شیعیان شما گروهی هستند که دانش های شما را فرا می گیرند و منتشر می کنند و در مقابل آن از هدیه مردم بی بهره نمی مانند ❗️امام فرمود: "اینان کسانی نیستند که با علم خود نان می خورند" 📚بحار الانوار ج2 ص116 5⃣مبلغین به خاطر یاد گیری علوم و احکام دین از بسیاری از بر خورداری ها چشم پوشیده اند و عشق به تحصیل انها را به حوزه کشانده است .چنین افرادی مانند سایر مردم نیازهای مادی و معیشتی دارند و پرداختن به دروس سنگین و عمیق حوزه و معارف دینی اجازه به دنبال شغل رفتن را به انها نمی دهد .مردم نیز از ارزش کار انها اگاه هستند و با دادن هدیه از انها سپاسگزاری می کنند.واین غیر از طلب مزد و پاداش است 6⃣انچه در باره روحانیون آمد در مورد مداحان نیز قابل صدق است و انان نیز تنها می توانند هدیه دریافت کنند چنان که علامه امینی می آورد: "اهل بیت به احترام مداحان و شعر سرایان در مدحشان محفلها تشکیل و دوستان خود را به آن محافل دعوت می کردند و با دادن صله و جایزه های گرانبها شعرا و مداحان را مورد نوازش قرار می دادند" ❗️سپس علامه به ذکر روایات در همین موضوع می پردازد 📚ترجمه الغدیر ج3 ص35 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
❓پرسش ❔آیا اگر مردی بزرگ از زنی شیر بخورد به او محرم میشود و رضاع کبیره در اسلام مورد تایید قرار گرفت است❗️اگر چنین است آیا این نقص بر اسلام نمی باشد که چنین حکم موهونی در آن است❔ 💠پاسخ💠 👌رضاع کبیره در اسلام باطل است و شیعه و سنی روایت کرده اند که شیر دادنی سبب محرمیت میشود که فرد شیر خوار از دو سالگی خارج نشده باشد و طفل باشد و پس از سپری شدن این مدت شیر خوردن سبب محرمیت نمیشود. 🔶پیامبر گرامی فرمود: « محرمیت رضاعی پس از دو ساله گی محقق نمیشود» 📚الکافی ج5 ص443 🔶امام صادق فرمود: «محرمیت رضاعی قبل از دو سالگی و از شیر گرفته شدن می باشد» 📚التهذیب ج7 ص318 📚الاستبصار ج3 ص198 👌در این باره روایات متعدد دیگری نیز وارد شده است؛ 📚وسائل الشیعه ج20 ص384 باب5 ❗️همین مضمون در روایات اهل سنت نیز آمده است؛ 🔷از پیامبر گرامی نقل می کنند که فرمود: «رضاع هنگامی درست است که قبل از دو سالگی بوده و طفل با مکیدن از پستان از شیر زن سیر شود» 📚سنن ترمذی ج5 ص458 👌هیثمی روایت می کند که ابن مسعود می گفت: «بعد از دو سالگی محرمیت رضاعی حاصل نمیشود» 📚مجمع الزوائد ج4 ص262 🔷متقی هندی از عمر روایت می کند که می گفت: «محرمیت رضاعی تنها در دو سالگی و زمان شیر خوارگی کودک است» 📚کنزالعمال ج6 ص274 👌اما متاسفانه عایشه در برابر اجماع شیعه و سنی بر ممنوعیت رضاع کبیره ایستاده و عقیده به صحت رضاع کبیره داشت. 🔷در ادعایی دروغین نقل می کند: «آیه رضاع کبیره و آیه رجم در قرآن بوده و در ضمن صحیفه ای زیر رختخوابم بود و چون ما به موت پیامبر مشغول شدیم بزغاله آمد آن را خورد» 📚سنن ابن ماجه ج1 ص625 ❗️بزرگان اهل سنت نقل کرده اند: 🔷« عایشه به خواهرانش دستور می داد به مردانی که او دوست دارد آنها را ببیند و بر او وارد شوند پنج بار شیر دهد اگر چه مردان بزرگ باشند سپس بر او وارد شوند اما ام سلمه و سایر زنان پیامبر با این کار عایشه مخالف بودند که با این نوع شیر خوردن کسی بر آنها وارد شود مگر این که در گهواره شیر خورده باشد» 📚مسند احمد ج6 ص270 📚سنن ابی داود ج2 ص223 🔶ابن حجر پس از نقل حدیث می گوید: «سند این روایت صحیح است» 📚فتح الباری ج9 ص149 ❗️اما امت اسلامی در این حکم عایشه را خطا کار می دانند و هیچ یک از بزرگان شیعه و سنی بر مشروعیت رضاع کبیره فتوا نداده اند مگر عده ای از جاهلان وهابی که مورد اعتنا نیستند. 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
سوال من در اروپا زندگي ميكنم و سر خيلي از مسائل با دوستان مسلمانم تو اروپا و مسيحيان مشكل دارم و هر وقت سر اين مسائل بحث ميكنيم اونا ميگن چون تو قرآن چنين چيزي نيست ما نبايد رعايتش بكنيم سوال من اينه كه باكدام آيه و يا سوره ميشود استناد به احاديث و يا گفته هاي رسول و امامان كرد؟ ✅پاسخ ایت العظمی مکارم شیرازی در کتابی که در بیان عقاید شیعه نگاشته اند،در اصل 32چنین میاورند: «ما معتقدیم هیچکس نمیتواند بگوید تنها کتاب خدا مارا بس است واحادیث وسنت نبوی که در مورد تفسیر وتبیین حقایق قران وفهم ناسخ ومنسوخ وخاص وعام قران است یا مربوط به تعلیمات اسلام در اصول وفروع دین میباشد،نادیده بگیرد» ❗️زیرا ایات قران سنت پیامبر وکلمات وافعال او را برای مسلمین حجت شمرده وان را از منابع اصلی فهم اسلام واستنباط احکام قرار داده است ❗️خداوند میفرماید: «انچه را رسول خدا برای شما اورده(وبشما دستور داده )بگیرید( وعمل کنید )وانچه را نهی کرده خودداری نمایید. 📓حشر،7 ❗️ومیفرماید: «هیچ مردوزن با ایمانی حق ندارد،هنگامیکه خدا وپیامبرش،امری را لازم بدانند،اختیاری در برابر فرمان خدا داشته باشند وهرکس نافرمانی خدا ورسولش را کند،گرفتار گمراهی اشکاری شده است. 📓 احزاب،36 انها که به سنت پیامبر بی اعتنا هستند درواقع قران را نادیده گرفته اند ❗️ودر اصل 33بیان میدارند: «ونیز ما معتقدیم احادیث امامان اهل بیت نیز به دستور پیامبر اکرم واجب الاطاعه هستند،زیرا اولا:در حدیث معروف متواتری که در اغلب کتب مشهور حدیث اهل سنت وشیعه نقل شده به این معنی تصریح شده،در صحیح ترمذی امده است که پیامبر فرمود: «ای مردم من در میان شما چیزی گذارده ام که اگر دست به دامن انها زنید هرگز گمراه نخواهید شد،کتاب خدا وعترتم،یعنی اهل بیتم» 📚صحیح ترمذی،ج5،ص662 ثانیاً:امامان اهل بیت تمام احادیث خود را از پیامبر اکرم نقل کرده اند وگفته اندانچه ما می گوییم از پدرانمان،از پیامبر به ما رسیده است 📚 بحارالانوار،ج2،ص172،باب23 ❗️اری پیامبر اینده مسلمین و مشکلات انها را بخوبی می دیده است و راه حل مشکلات فزاینده انها را تا پایان جهان در پیروی از قران و ائمه اهل بیت شمرده است » 📚اعتقاد ما، ایت الله العظمی مکارم شیرازی ص 54 به بعد 🆔ایدی ما در تلگرام برای طرح سوالات @poorseman 📢کانال ما در تلگرام https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔آیا راست است که وقتی امام زمان ظهور می کند علما و مراجع در برابر امام زمان می گیرند و او را قبول نمی کنند ❗️❗️ 💠💠 👌امام علیه السلام فرمود ؛ « قائم ما چون قیام کند با جهالتی رو به رو می شود که سخت تر از چیزی است که پیامبر با آن از جاهلان روزگار جاهلیت رو به رو شد . پیامبر نزد مردم آمد در حالی که آنان سنگ و صخره و درخت خرما و چوب های تراشیده را می پرستیدند ، و قائم ما چون قیام کند نزد مردم می آید در حالی که همگی کتاب خدا را بر او می برند و با قرآن علیه او احتجاج می کنند » 📚الغیبه نعمانی ص297 📚بحار الانوار ج52 ص362 ❕اینان همان کسانی هستند که پیامبر گرامی آمدن آنان را چنین پیش بینی کرده بود ؛ « زمانی می رسد که از قرآن جز نوشته اش باقی نمی ماند و از اسلام جز نامش نمی ماند ، مسلمان نامیده می شوند اما دور ترین مردم از اسلام اند ، آن زمان بدترین فقها زیر سایه آسمان هستند ، فتنه از آنان بر می خیزد و به آنان باز می گردد » 📚ثواب الاعمال ص301 📚بحار الانوار ج2 ص109 ❕برخی می گویند منظور از علما و فقهایی که در برابر امام زمان علیه السلام می ایستند فقهای نیستند بلکه فقهای مخالف مکتب اهل بیت از علمای وهابیت و اهل سنت هستند ، اما با توجه به آن که روایات عام و مطلق است ، قابل تطبیق بر تمام فقها و علما اعم از و غیر شیعه می باشد . ❔چه بعید است آن دسته از علمای شیعه که به روایات و تعالیم اهل بیت در مسائل اعتقادی و استنباط های فقهی و مسائل عرفانی توجه ندارند و وهمیات ذهنی و تعالیم یونانی و عرفای مخالف مسلک اهل بیت راهنمای آن ها در استنباط مسائل دینی می باشد در برابر امام زمان قرار نگیرند وقتی که ببینند امام زمان علیه السلام مخالف روش و منش و مسلک آن ها می باشد ( تو خود حدیث بخوان از این مجمل ) . ❕البته در این شکی نیست که علما و فقهای بزرگی نیز در طول تاریخ تشیع و در زمان معاصر می باشند که مصداق این روایت شریف هستند که امام علیه السلام فرمود ؛ ❕« دانشمندان شیعه ما مرزداران مرزی هستند که ابلیس و عفریت هایش در ورای آن قرار دارند ، آنان از تسلط یافتن آنان بر پیروان ناتوان ما جلوگیری می کنند و از تسلط ابلیس و پیروان ناصبی او مانع می شوند .کسانی که خود را بر این امر بگمارد هزاران هزار برابر از مجاهدان برتر هستند زیرا انان از دین محبین ما دفاع می کنند اما مجاهدان از بدنهای انها» 📚بحار الانوار ج2 ص5 👌امام علیه السلام فرمود ؛ « اگر پس از غیبت قائم الهی که به سوی او می خوانند و راهنمایی می کنند و از دینش دفاع می کنند و بندگان ناتوان را از تله شیطان و دام های دشمنان اهل بیت نجات می دهند نبودند هیچ کس نمی ماند مگر آنکه از دین باز می گشت ، ولی آنان هستند که زمام دل های ناتوان شیعه را همچون سکان در دست ناخدای کشتی به دست گرفته اند ، اینان همان انسان های برتر خدایند » 📚الاحتجاج ج2 ص502 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🔸 👇 🔸مطلب آخر اینکه آقای کمال حیدری ، از لفظ شهیده برای حضرت زهرا می خواهند شاهد و گواه بر اعمال بودن را استنتاج کنند . ❕در پاسخ می گوییم ، چنان که گذشت ، لفظ شهیده از معنای گواه و شاهد بودن خالی نیست ، اما وسعت بخشیدن ، دایراه گواه و شاهد بودن ، به اعمال تمام امت ، نیاز به دلیل و دارد ، و ما این دلیل و قرینه را تنها در مورد امامان اهل بیت علیهم السلام داریم که آنان تنها شاهدان بر اعمال امتند و اعمال بر آنان عرضه می شود و در روایاتی که علامه مجلسی در بحار تحت همین موضوع جمع آوری کرده است ، این معنا از شاهد و گواه بودن برای حضرت زهرا سلام الله علیها ، نشده است ؛ 📚بحار الانوار ج 23 ص 333 باب 20 🔸البته گاها واژه شهید تنها به معنای گواه و شاهد خالی از معنای مقتول فی سبیل الله به کار می رود که این استعمال در قرآن نیز به کار رفته است ؛ ( نساء 41_ بقره 282_ یوسف 26_ ق 21_ بقره 23 و ... ) ❕این معنا برای واژه شهید در صورتی است که قرینه ای در کار باشد که شهید به معنای مصطلح شرعی یعنی فی سبیل الله استعمال نشده است اما اگر قرینه ای در کار نباشد ، طبق اصطلاح شرعی ، این واژه به معنای مقتول فی سبیل الله است ، چنان که در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها چنین است . 👌به فرض هم که بگوییم واژه « شهید » مشترک لفظی بین مقتول فی سبیل الله و گواه و شاهد بودن صرف ( بدون معنای ) می باشد ، باید با قرینه روشن کرد که کدام معنا از این واژه مراد است . ما در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها قرینه داریم که واژه شهیده به معنای مقتول فی سبیل الله است ، قرینه ما همان نصوصی است که صراحتا شهادت ایشان را طبق شیعه و سنی به اثبات می رساند که جهت آگاهی نمایه های ذیل را مطالعه کنید ؛ ⚫️https://t.me/Rahnamye_Behesht/5204 ⚫️https://t.me/Rahnamye_Behesht/8079 ⚫️https://t.me/Rahnamye_Behesht/5958 🔸در مورد کمال حیدری هم باید توجه داشت که ایشان جایگاهی در نزد تشیع ندارند و اخیرا هم دو عالی قدر ، آیت الله العظمی وحید خراسانی و آیت الله العظمی صافی گلپایگانی ، تصریح به انحراف و ضلالت او کردند و جمعی از بزرگان حوزه علمیه نیز بیانیه ای صادر کردند و از مومنین خواستند که به سخنان باطل او گوش فرا ندهند . متن کامل این بیانیه به شرح زیر است: 🔸بسم الله الرحمن الرحیم  والصلاة والسلام علی سيدنا محمد وآله الطيبين الطاهرين. 🔸اما بعد، در ظروف اخيره نظريات و تشكيكاتی در ضروریات مذهب [از سوی آقای سید کمال حیدری] آشکار شد. 👌از آنجا که ردیه های علمی علما بر وی اثر نداشت و تلاش ها برای جلوگیری از انحرافات وی نافع نبود و از طرفی دیگر مؤمنین سؤالات زیادی درباره عقائد و آراء او پرسیدند، حوزه علمیه قم ــ و در رأس آن، دو بزرگ حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی و حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی دام ظلهما ــ موضع صریح خود را در برابر وی اعلام کرده، همان طور که درباره امثال او پیش از این چنین کرده است و به وظیفه شرعی خود درباره حفظ و صیانت از مذهب از بدعت ها و حفظ مومنین از گمراهی عمل نموده است. 🔸ما نیز حمایت خود را از آنچه مراجع بزرگوار فرموده اند اعلان می داریم و از مؤمنین عدم توجه به این شخص و غیر او از منحرفین علمی و عملی را خواستاریم، والله ولي التوفيق والهداية. ١٥ جمادى الثانية ١٤٣٩ ❕سید علی رضا حائری ــ سید حسین حسینی شاهرودی ــ سید علی حسینی میلانی ــ محمد تقی شهیدی ــ نجم الدین طبسی ــ سید محمدجواد علوی بروجردی ــ سید محمد غروی ــ محمدجواد فاضل لنکرانی ــ محسن فقیهی ــ  علی کورانی عاملی ــ مهدی گنجی- سید محمد یثربی کاشانی ــ  مهدی هادوی تهرانی 🌐http://yon.ir/gTjgF https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔آیا راست است که ابن عربی شیعه بوده است و درکتبش به شیعیان فحاشی کرده است ❗️اگر جواب مثبت است پس چرا علمای شیعه آثار چنین کسی را شرح می زنند ❕❕ 💠💠 👌بحث در رابطه با شخصیت ابن عربی و انحرافات او بسیار گسترده است اما به طور در پاسخ به سوال مطرح شده گفتنی است ؛ 1⃣از آنجا که ابن عربی محبت فراوانی نسبت به ابوبکر و عمر دارد و آن دو را خلفای برحق رسول خدا می‌داند، بیشترین فحاشی و تهمت را نثار شیعیان که آن دو خلیفه را غاصب و ستمگر می‌دانند می‌کند. 👌او در سخنانی انواع و اقسام را به شیعیان می‌زند و ادعا دارد که تمام طوایف شیعه منحرف اند و می‌گوید از همه آنان منحرف تر، شیعیان دوازده امامی هستند. او اعتقاد شیعیان به فضائل اهل بیت علیهم السلام را از وساوس شیطانی می‌داند و در خواطر شیطانی کتاب فتوحات مکیه می‌نویسد: «شیطان آنان (شیعیان) را با اصل صحیحی که در آن هیچ شکی راه نیابد مأنوس می‌کن ، سپس بر آنان از کجی فهمی شبهاتی را القا می‌کند تا شوند. این گمراهی [فقط] به واسطه آن اصل به شیطان نسبت داده می‌شود، و گرنه شیطان در این مسائل شاگرد آن شخص گمراه است. بیشترین مصداق بر این امر، در شیعه، خصوصاً شیعه امامی ظاهر می‌شود. شیاطین جن نخست محبت اهل بیت و پایداری در آن را به آنان عرضه می‌کنند، و آنان (شیعیان) معتقدند که این محبت بالاترین وسیله تقرب به خداست و چنین است اگر در همین حد باقی بمانند. اما آنان به دو گونه از محبت اهل بیت فراتر می‌روند: [یک] برخی از آنان به دشمنی و دشنام صحابه می‌پردازند چون آنان اهل بیت را مقدم نداشتند و گمان می‌کنند که اهل بیت برای خلافت و این مناسبت دنیایی سزاوارتر بوده اند. [دو] و برخی نیز از سبّ صحابه بالاتر رفته به پیامبر و جبرئیل و خدا بد می‌گویند و انتقاد می‌کنن که چرا برای مردم به برتری مقام اهل بیت و تقدم آنان در خلافت تصریح نکرده اند، تا آنجا که برخی از آنان چنین سروده است: «آن کس که جبرئیل امین را فرستاده (خدا) خود امین نبوده است» همه اینها از یک اصل صحیح که محبت اهل بیت است نشأت گرفته است؛ اما در نظر آنان این نتیجه را داده و گمراه شده و گمراه کرده اند.» 📚الفتوحات المکیه ج1 ص281 _282 2⃣ابن آن چنان به شیخین عشق می‌ورزد که می‌کوشد به وسیله فحاشی و ناسزاگویی، حقد و کینه خود را نسبت به آنان که به شیخین ارادت نمی ورزند ابراز کند؛ او کلمه «» را که حاوی خبائث ظاهری و باطنی است به این منظور انتخاب کرده و برای اینکه بهتر در نفوس مؤثر افتد ای اندیشیده است و آن را به عنوان یک مکاشفه از رجال الله مطرح می‌کند و در فتوحات می‌گوید: 👌« و منهم (رجال الله) الرجبیّون و هم أربعون نفساً فی کلّ زمان لا یزیدون و لا ینقصون و هم رجال حالهم القیام بعظمة الله و هم رکن الأفراد و هم أرباب القول الثقیل من قوله تعالی (إنّا سَنُلقی عَلَیکَ قَولاً ثَقیلاً) لقیت واحداً منهم... و کان هذا الذی رأیته... کشف الروافض من أهل الشیعه... فکان یراهم خنازیر... فإذا مرّ علیه یراه فی صورة خنزیر فیستدعیه و یقول له تب إلی الله فإنک شیعی رافضی... ؛ » ❕«رجبیون گروهی از رجال الله هستند که در هر زمان چهل نفر از آنان وجود دارند. عدد آنان نه کم می‌شود و نه زیاد؛ آنان قائم به عظمت الهی هستند؛ آنان رکن افرادند، آنان ارباب قول ثقیل در آیه شریفه (إنّا سَنُلقی عَلَیکَ قَولاً ثَقیلاً... ) می‌باشند. یکی از آنان را ملاقات کردم، آن کس را که من دیدم باطن شیعیان رافضی را کشف کرده بود، آنان را به صورت خوک می‌دید. هرگاه به یکی از آنان می‌گذشت او را به صورت می‌دید و می‌گفت: تو شیعه رافضی هستی، توبه کن.» 📚الفتوحات المکیه ج2 ص8 باب الثالث و السبعون ❕براستی چنین فرد و و ، شایسته تعظیم و تکریم است به گونه ای که برخی بزرگان به جای آنکه عمر شریف را صرف شرح زدن آیات و روایات کنند ، آثار او را شرح زده و از او به عنوان عرفا یاد می کنند ❔ 👌البته انحرافات ابن عربی بیش از آنچه است که ذکر شد و بحث تفصیلی در مورد آن مجال دیگری را می طلبد که می توانید جهت آگاهی بیشتر به کتاب « ابن عربی سنی متعصب » علامه سید جعفر عاملی مراجعه کنید. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔شما که ادعا دارید ابن عربی سنی بوده است و از مخالفان مکتب اهل بیت تلقی می شده است لطفا ادله خود را ذکر کنید ❕ 💠💠 👌دلائل شیعه نبودن ابن عربی ؛ 1⃣ نص و دلیل بر شیعه نبودن ابن عربی ؛ 👌ابن عربی به صراحت می‌گوید که پیامبر وفات نمود و هیچ کس را به عنوان بعد از خود انتخاب نکرد: «و لهذا مات رسول الله [صلی الله علیه و آله و سلم] و ما نصّ بخلافة عنه إلی أحدٍ ولاعیّته... ؛ «و به این جهت رسول خدا [صلی الله علیه و آله و سلم] رحلت کرد و به خلافت احدی تصریح نکرد و برای خود خلیفه تعیین نفرمود.» 📚فصوص الحکم، فصّ داوودیّه، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص ۴۰۹. 👌ابن در ادامه می‌نویسد: «لعلمه أنّ فی امّته من یأخذ الخلافة عن ربّه فیکون خلیفة عن الله مع الموافقة فی الحکم المشروع؛» «چون می‌دانست که بین بندگان خدا کسی است که خلافت را از پروردگارش می‌گیرد [یعنی ابوبکر] و به این خصوصیت که [آنچه به او وحی می‌شود و از خدای می‌گیرد ) موافق حکمی است که [به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم] تشریع شده است.» 📚همان 2⃣ ابوبکر را خلیفه بلافصل رسول خدا می‌داند ؛ 👌ابن عربی در فتوحات مکیه در شش مورد حدیث جعلی «لَو کُنتُ مُتَّخِذاً خَلیلاً لاتَّخَذتُ أبَابَکرٍ خَلیلاً» را شاهد بر عظمت ابوبکر؛ بلکه همتایی یا تالی تلو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بودن او می‌داند؛ بلکه از این حدیث ضرورت خلافت بلافصل ابوبکر را استفاده کرده است. ❕در مکیه می‌گوید: «در خبر آمده است که «اگر من خلیلی بر می‌گزیدم ابوبکر را به عنوان خلیل بر می‌گزیدم، و لکن صاحب شما خلیل الله است»؛ پس بنگر در ذیل این عبارت چه معنای لطیفی نهفته است. و برخی [در قالب شعر] گفته اند: «در من همچون روانم (تخلّل) و نفوذ کرده ای و به همین جهت «خلیل» خلیل نامیده شده است. از اینجاست که خلیل نیست مگر اسمائی برای خلیلش و غیر از او نیست. و در اسماء دلیل‌هایی بر خلیل نیست؛ بلکه آن اسماء عین خلیل اند، آن اسماء در متخلق کامل نفوذ کرده پس او خلیل است » 📚الفتوحات المکیّة، ج ۴، ص ۴۰۴. 3⃣و در دیگری می گوید ؛ «... میم وجود عالم است که پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» به سوی آنان مبعوث گردیده، و نقطه ای که به دنبال میم است ابوبکر، و نقطه ای که به دنبال میم دوم است محمد «صلی الله علیه [و آله] و سلم» است. ابوبکر در جایگاه صدقش قرار دارد، و محمد «صلی الله علیه [و آله] و سلم» در جایگاه حق است؛ و چون درست نیست دو صادق با هم جمع شوند، ابوبکر با وجود پیامبر به پا نمی خیزد و در جایگاه صدقش باقی می‌ماند و چون پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» ازجایگاه مفقود شد (رحلت نمود) و ابوبکر حضور داشت به آن مقام به پا می‌خیزد، و این مقامی است که ابوبکر به آن می‌رسد، این تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم مخصوص ابوبکر است و گفته پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم»: «لَو کُنتُ مُتَّخِذاً خَلیلاً لاتَّخَذَت ابابَکرٍ خلیلاً... » این معنا را تأیید می‌کند. » 📚الفتوحات المکّیه، ج ۱، باب معرفة الأسرار، ص ۱۱۰. 👌لازمه این سخن این است که اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمی بود ابوبکر پیامبر می‌بود، و چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رحلت نمود ابوبکر به حق به جای وی قرار گرفت؛ چه این که مقامش این اقتضا را داشت. از این کلام ابن عربی به وضوح معلوم می‌شود که وی ابوبکر را نیز چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم معصوم می‌داند!! 💠ادامه پاسخ 👇👇👇 4⃣بیان مناقب ؛ ❕ابن عربی برای برخی از رجال الله مقام شامخی قائل است و در بین آنها ابوبکر را صاحب بالاترین مرتبه و مقام می داند ؛ 👌در فتوحات مکیه می‌نویسد: «تا آنجا که نیت نمی کنند مگر آنچه را خدا به آنان امر کرده باشد که قصد و نیت کنند و این مقام بالاترین مقامی است که رجال الله می‌توانند به آن راه یابند و این گروه بسیار اندک اند چون هر کسی به این مقام راه نمی یابد و این مقام نیاز به حضور دائم دارد. بزرگترین شخصی که به این مقام دست یافته ابوبکر است؛ از این رو در جنگ یمامه عمر درباره ابوبکر گفت: حقانیت این جنگ را نیافتم جز به اینکه دیدم خدا سینه ابوبکر را برای جنگ گشاده نموده است، پس دانستم که آن حق است. عمر اشتغال ابوبکر را به باطنش شناخته بود؛ پس کسانی که به این مقام می‌رسند حرکتی در رفتار ظاهری آنان سر نمی زند مگر «ال» و آن کمیاب است. می‌گویند: این سخن نیست مگر از «ال» یعنی کلام خدایی است و سخن مخلوق نیست. 📚الفتوحات المکیّة، ج ۱، باب الثالث و الثلاثون، ص ۲۱۲. 👌از این سخنان این گونه استفاده می‌شود که ابوبکر در محی الدین نه تنها در گفتار و کردار معصوم بوده است؛ بلکه در فکر نیز معصوم بوده تا آنجا ک
ه کلام وی کلامی الهی است به همین جهت است که ابن عربی در فتوحات آورده است که اگر بندگان خالص الهی بخواهند از هر کدام از درهای بهشت وارد شوند وارد می‌شوند، اما ابوبکر از تمام درهای بهشت وارد می‌شود: «وجوه زیادی در ابوبکر وجود دارد که موجب برتری او بر دیگرانی است که این وجوه در آنان نیست؛ از این رو است که چون پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلم» فرمود: بهشت را هشت در است که از هر دری که بخواهند وارد می‌شوند. ابوبکر گفت: چه می‌شد که انسان از همه درها وارد می‌شد؟ پیامبر فرمود: «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» امیدوارم تو از آنان باشی! 📚الفتوحات المکیّة، ج ۱، باب الخامس و الستّون، ص ۳۱۸. ❕وی در شأن و عمر بن خطاب هم سخنان فراوانی دارد، به عنوان نمونه: محی الدین معتقد است که ملائکه با عمر سخن می‌گویند و به اصطلاح وی، او محدّث است. او از قول پیامبر در فتوحات مکیه می‌گوید: «پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» فرمود: اگر در امت من محدَّث‌هایی (کسانی که ملائکه با آنان سخن می‌گویند) باشند، عمر از آنان است. پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» ثابت کرده است که حتماً کسانی هستند که با ملائکه سخن می‌گویند و پیامبر نیستند و این چنین سخن گفتن تشریع احکام از قبیل حلال و حرام کردن نیست... خدا درباره کسانی از ما که به آنچه خدا تشریع نموده [است] عمل می‌کنند، می‌گوید: خدا او را تعلیم می‌دهد و خود برای وی آموزش علومی را عهده می‌گیرد که اعمالش را برای او انتخاب کرده است. خدا فرموده است: (از خدا بپرهیزید و خدا به شما می‌آموزد و خدا به هر چیزی آگاه است) و نیز فرموده است: (اگر تقوا پیشه کنید خدا برای شما فرقان (وسیله شناخت حق از باطل) قرار می‌دهد). عمر بن الخطاب و احمد بن حبنل از اقطاب این مقام اند. 📚فتوحات المکیّه، ج ۱، باب الثلاثون، ص ۲۰۰ 5⃣ابن عربی عمر را می‌داند. ❕محی الدین عربی برای عمر بن خطاب مقام ویژه ای از تقوا و کمالات قائل شده است و آن را منشأ عصمت وی می‌داند، در فتوحات می‌گوید: ... به همین جهت پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» هنگامی که نیرویی را که خدا به عمر بن خطاب داده است به یاد آورد، درباره او فرمود: ای عمر! شیطان تو را در راهی ملاقات نمی کند مگر اینکه راهی غیر از راه تو را می‌پیماید. این حقیقت دلالت دارد که به شهادت معصوم [پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم] عمر معصوم است. زیرا ما می‌دانیم که هیچ گاه ما را به راهی نمی برد مگر راه باطل و آن راه غیر از راه عمر است، پس عمر به دلالت این نص معصوم است و راه‌های حق را می‌پیماید؛ پس او از کسانی است که در تمام روش هایش در راه خدا، از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسد. » 📚الفتوحات المکیّة، ج ۱، باب الثلاثون، ص ۲۰۰. 💠ادامه 👇👇👇 6⃣ابن عربی را نفس پیامبر خدا و خلیفه حق از جانب وی می‌داند محی الدین در منقبت عثمان در صلح حدیبیه فضیلتی را بازگو می‌کند که بزرگان مفسرین اهل سنت همچون طبری، فخر رازی و ابن کثیر و... از آن بی خبرند! او می‌خواهد با این فضیلت عثمان را که در حدیبیه حضور نداشته است در بالاترین مرتبه اصحاب بیعت رضوان قرار دهد و لذا می‌گوید: «پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» در بیعت رضوان خودش با خودش بیعت کرد، دستش را بر دستش نهاد، و را با دستش گرفت و فرمود این از طرف عثمان، و حال آنکه عثمان در این بیعت غائب بود... و جامع بین پیامبرو عثمان انسانی است که آن منشأ حقیقت عبودیت است؛ پس رواست که پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» و عثمان از یکدیگر نیابت کنند و در مقام و جایگاه هم قرار گیرند.» 📚الفتوحات المکیّة، ج ۱، ص ۷۵۲. 👌ابن عربی عثمان را به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌داند، وی در کتاب فتوحات مکیه می‌گوید: «مانند عثمان که جامه خلافت را بیرون نیاورد تا کشته شد، چون می‌دانست حق در بقای او در جامه خلافت است، زیرا رسول خدا «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» او را نهی فرموده بود که از جامه خلافت به درآید. » 📚الفتوحات المکیّه، ج ۲، ص ۳۰۸. 7⃣بی حرمتی به امام علی علیه السلام با نقل حدیث ؛ 👌محی الدین که برای منقبت سازی هر یک از خلفای سه گانه، به احادیث یا مکاشفاتی استشهاد می‌کند، برای امیرمؤمنان علی علیه السلام منقبتی نیافته است جز روایت ساختگی خواستگاری آن حضرت از دختر ابوجهل!! وی در فتوحات می‌گوید: «چون به پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلم» گفته شد که علی [علیه السلام] از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است آن حضرت برای مردم در مورد علی [علیه السلام] خطبه خواند و فرمود: فاطمه [علیها السلام] پاره ای از من است: مرا ناراحت می‌کند هر چه که فاطمه [علیها السلام] را ناراحت کند و شادمان کند مرا آنچه که فاطمه [علیها السلام] را شادمان کند. من حق ندارم آنچه را خدا حلال کرده حرام و
آنچه را خدا حرام کرده حلال کنم... و فرمود: اگر علی [علیه السلام] تصمیم ازدواج با دختر ابوجهل را دارد مرا طلاق دهد. به خدا قسم! دختر دشمن خدا و دختر رسول خدا «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» به عنوان همسر یک نفر جمع نمی شوند.... 📚الفتوحات المکیّة: ج ۳، ص ۵۵۹. 8⃣ به پیروان خاندان طهارت علیهم السلام ؛ ❕ابن عربی به خاطر علاقه فراوانی که به ابوبکر و عمر دارد به پیروان خاندان طهارت علیهم السلام که آنان را غاصب و ظالم می‌دانند بیشترین فحاشی و توهین را می‌کند. شاید در بین اهل سنت و مخالفان شیعه نتوان کسی را همچون ابن عربی پیدا نمود که این گونه بی پروا و آشکار به شیعیان امیرمؤمنان علی علیه السلام فحاشی و توهین کند. وی در کتاب فتوحات مکیه [تمام طوایف شیعه را اولیای شیطان معرفی می‌کند و بیان می‌دارد که در بین طوایف شیعه منحرف ترین آنها شیعیان دوازده امامی می‌باشند. همچنین وی در دو موضع از کتاب فتوحات مکیه و ] و همچنین کتاب «محاضرة الأبرار و مسامرة الأخبار» نقل می‌کند که شیعیان امیرمؤمنان علی علیه السلام توسط برخی از رجال الله - که وی از آنان به نام «رجبیون» یاد می‌کند - در عالم کشف و شهود، سیرت و باطنشان به صورت خوک رؤیت شده است. 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/8170 💠ادامه پاسخ 👇 9⃣ابن عربی آیه «اولی الأمر» را بر مبنای اهل تفسیر می‌کند ؛ 👌یکی از آیات امامت امیرمؤمنان علیه السلام و ائمه معصومین علیهم السلام آیه «اولی الأمر» است؛ این آیه بر عصمت امامان دلالت می‌کند، تا آنجا که امام فخر رازی از مفسران بزرگ اهل تسنن در تفسیر کبیرش بر دلالت آیه بر عصمت اولی الأمر اعتراف کرده است. ❕اما ابن عربی برخلاف اجماع شیعه آیه را تفسیر می‌کند؛ وی متجاوز از ۱۶ مورد از فتوحات و فصوص، اولی الأمر را به معنای حاکم دانسته است هر چند جائر و ستمگر باشد و اطاعت او را اطاعت خدا و رسول خدا می‌داند! وی می‌گوید: 👌«... (وَ أُولِی الاَمرِ مِنکُم) یعنی هرگاه خلیفه ای ای از پیامبر من بر شما حکومت کرد، یا خودتان کسی را بر خود گردانید، همان گونه که خدا برای شما تشریع کرده است سخن وی را اطاعت کنید... » 📚الفتوحات المکیّة، ج ۱، ص ۲۶۴. 👌محی الدین برخلاف بسیاری از علمای اهل سنت که می‌گویند فسق موجب حاکم می‌شود، می‌گوید: «فقها می‌گویند: اگر حاکم مرتکب فسقی شد و یا ظلم کرد شرعاً از حکومتش عزل می‌شود، ولی ما می‌گوییم: تنها در مورد فسقش عزل می‌شود... پس حتماً رسول خدا «صلی الله علیه [و آله] و سلم» روایت را بر آنان ثابت گردانیده [است]، هر چند کنند.... » 📚همان، ص ۲۹۶. 👌وی در مواردی با کمال تعجب ادعا دارد که اگر خلفای مسلط بر مسلمین انسان‌های ظالمی باشند، مسلمانان نباید بر علیه آنان سخنی گویند یا اقدامی کنند؛ زیرا خواست الهی این بوده است. 📚همان 🔟ابن عربی ادعا دارد که اراده خداوند بر این بوده است که ابوبکر و عمر و عثمان در بر امام علی علیه السلام مقدم شوند. 👌وی خلافت را برای خلفا - به ترتیبی که در خارج تحقق یافته است - به اراده و اعطای حق تعالی می‌داند و می‌گوید: «برای زمان است که حکم کند بر مقدم شدن در زمان، و این نشانه تقدم در رتبه نیست؛ مانند خلافت بعد از رسول خدا «صلی الله علیه [و آله] و سلم» که حکمت اقتضا کرد که آن را به ابوبکر سپس عمر و بعد از او به عثمان و پس از او به علی [علیه السلام] عطا کند به حسب عمرهایشان، و حال آنکه هر یک در زمان صلاحیت خلافت کسی که قبل از او بود، صلاحیت و اهمیت و خلافت را داشت و ناگزیر هر یک از آنان می‌بایست ولایت و خلافت را [در زمان مقرر] عهده دار شود و آن کس که متأخر بود اگر مقدم می‌شد ناگزیر باید [با وجود صلاحیتش] کنار زده می‌شد تا بعداً پس از او [در زمان خودش] به خلافت برسد؛ همان گونه که در نزد خدا در سابق علمش بوده، پس خدا خلافت را به ترتیب زمان عُمر خلفا مرتب کرده [است] تا خلع و برکناری کسی که سزاوار بر خلافت است لازم نباید، و اصحاب این امر را ندانستند مگر بعد از مرگ خلفا. » 📚 الفتوحات المکیه، ج ۴، ص ۲۷۶، الباب الثامن و الخمسون و خمسمائة فی معرفة الاسماء الحسنی. 1⃣1⃣طول عمر خلفای دلیل بر حقانیت آنها ؛ 👌محی الدین بدون تحقیق در تاریخ، طول عمر خلفا را دلیل بر حقانیت آنان می‌گیرد و می‌گوید: «هر یک از خلفای چهارگانه نمردند تا سنّشان به شصت و سه سال رسید تا اثبات شود که آنان در اختصاص محمدی قبض روح شده اند نه به حکم قانون مشترک (طبیعی)، پس این منزلت موجب گردید که این چهار نفر تعیین شوند (برای خلافت) نه غیر آنان. 📚الفتوحات المکیّة، ج ۳، ص ۱۹۹. 2⃣1⃣برخلاف عقیده شیعه موعود علیه السلام را از نسل امام حسن مجتبی علیه السلام معرفی می‌کند ؛ 👌همه مسلمانان از جمله اهل سنت به مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم معتقدند و احادیث فراوانی د
ر این باره از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده و حتی کتاب‌هایی در این زمینه نوشته اند، محی الدین نیز بدون ذکر نام حضرت مهدی علیه السلام در فتوحات مکیه می‌گوید: «برای خداوند خلیفه ای است که چون زمین پر از جور و ظلم شد خروج می‌کند و آن را پر از عدل و داد می‌کند، اگر از دنیا باقی نماند جز یک روز، خدا آن روز را طولانی می‌کند تا این خلیفه از عترت پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلم» از فرزندان فاطمه [علیها السلام] که نامش نام رسول خدا «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» است و جدش حسن بن علی بن ابی طالب [علیها السلام] است را به حکومت برساند، او بین رکن و مقام بیعت می‌کند....» 📚 الفتوحات المکیّة، ج ۳، ص ۳۲۷. 💠ادامه 👇👇 3⃣1⃣برخلاف اجماع شیعه می‌گوید حضرت مهدی علیه السلم به حضرت عیسی علیه السلام در هنگام نماز می‌کند ؛ 👌ابن عربی برخلاف اعتقاد تمام شیعیان که می‌گویند حضرت عیسی علیه السلام از آسمان فرود می‌آید و به حضرت مهدی علیه السلام اقتدا می‌کند، عقیده دارد که حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عیسی علیه السلام اقتدا می‌کند؛ وی : «عیسی بن مریم [علیها السلام] در هنگام نماز عصر فرود می‌آید، امام از مقام خود برای عیسی کناره می‌گیرد و او را مقدم می‌دارد و عیسی با مردم نماز می‌خواند و به سنت حضرت محمد «صلی الله علیه [و آله] و سلّم بر مردم امانت می‌کند... و خدا مهدی را به سوی خود پاک و پاکیزه قبض روح می‌کند. 📚الفتوحات المکیّة، ج ۳، ص ۳۳۱ 4⃣1⃣ابن عربی جنایتکار را خلیفه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم و از اولیای بزرگ خداوند می‌داند ، متوکل یکی از خلفای فاسد و ستمگر عباسی است، از خصوصیات وی بغض و کینه شدید نسبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است. وی کسی بود که دستور داد مرقد مطهر سیّد الشهداء علیه السلام را ویران کنند و روی آن آب ببندند تا شیعیان نتوانند به زیارت امام حسین علیه السلام بروند و چه بسیار از شیعیان عاشق و دل سوخته حضرت سید الشهدا علیه السلام که در این ره توسط این جنایتکار به شهادت رسیدند. ❕با این حال متوکل عباسی در ابن عربی منزلت بس بالایی دارد و جزو اولیای حق و اقطاب زمانه است؛ وی در فتوحات می‌گوید: « از آنان [خلفای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اقطاب زمان] کسانی هستند که حکمشان ظاهر است و دارای خلافت ظاهری هستند همان گونه که خلافت باطنی را دارند؛ مانند: ابوبکر و عمر و عثمان و علی [علیه السلام] و معاویة بن یزید و عمر بن عبدالعزیز و متوکل. 📚الفتوحات المکیّة، ج ۲، ص ۶. 👌در نظر ابن عربی گویا جنایات و ظلم متوکل عباسی نسبت به خاندان طهارت علیهم السلام و شیعیان آنان با عدالتش منافاتی نداشته، بلکه آنچه انجام داده به بوده است. 5⃣1⃣بیان مسائل فقهی طبق مذاهب اهل سنت ؛ 👌در اسرار عبادات برای فروغ فقهی اسراری طبق فتوای مذاهب چهارگانه اهل سنت ذکر می‌کند، مانند آنچه در باب «اسرار الطهارة» و... آورده؛ از قبیل: مسح تمام سر، مسح الأذنین (دو گوش) و تجدید الماء لهما (آب برداشتن برای مسح آن دو)، مسح بر عمامه، غسل الرجلین (شستن پاها)، مسح علی الخلف (مسح پشت سر) و... و در باب نواقض وضو (مبطلات وضو) از قبیل مس نساء (دست زدن به زنان)، مس الذکر (دست به زدن آلت)، الضحک فی الصلاة (خنده در نماز) و... 📚الفتوحات المکیّة، ج ۱، ص ۳۲۹ باب الثامن و الستّون فی أسرار الطهارة، صص ۳۴۰، ۳۴۲، ۳۴۳ همچنین صص ۳۵۶ و ۳۵۵. 6⃣1⃣متأسفانه ابن عربی که خود را محقق می‌داند تحت تأثیر دستگاه تبلیغاتی خاندان اموی و عباسی قرار گرفته است و با آن همه ادله روشن و گویا بر ایمان ابوطالب، ادعا دارد که پدر امیرمؤمنان علی علیه السلام کافر بوده و آیه ای هم در مذمت وی نازل شده است؛ ولی در کتاب فصوص الحکم می‌نویسد: «چنان که خداوند در حق اکمل رسل و اعلم خلق و اصدقشان در حال فرمود: [ای پیامبر] تو نمی توانی آنکه را دوست داری هدایت کنی، و لیکن خداوند هر که را بخواهد هدایت می‌کند. و اگر برای همت اثری بود کسی اکمل از رسول الله «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» و اعلی و اقوی همت تر از او نبود و حال اینکه همت او در اسلام ابوطالب [علیه السلام] عموی او اثر نکرد و درباره اسلام ابوطالب [علیه السلام] آیه فوق نازل شد؛ لذا خداوند درباره رسول «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» فرمود: وظیفه تو نیست مگر ابلاغ. 📚ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص ۳۲۵. 👌وی در می گوید ؛ «پیامبر دستور غسل عمویش ابوطالب را داد در حالی که مشرک بود!!» 📚الفتوحات المکیّة، ج ۷، صص ۲۶۱ - ۲۶۲. 👌وی ادعا دارد که حضرت ابوطالب علیه السلام - نستجیر بالله من هذه الأقاویل - در روز قیامت دو کفش آتشین برپا دارد به گونه ای که مغز سرش ذوب می‌شود: «... ابوطالب از همه مردم بیشتر در راه رسول خدا «صلی ال
له علیه [و آله] و سلّم» جهاد کرد؛ اما به دین وی در نیامد از ترس و دشنام، و ترس او از غیر خدا سبب از بین رفتن جهادش گشت، و این چنین حقیقت ترس از غیر خدا به صورت دو کفش از آتش می‌باشد که سبب ذوب شدن مغز او می‌گردد که همان سرش و نابودیش به سبب ذوب شدن می‌باشد. 📚مجموعه رسائل ابن عربی (المجموعة الثانیه)، صص ۴۴۰ - ۴۳۸. 👌ادامه 👇👇 ❕چنان که گذشت ابن عربی مکرر در آثار خود به ویژه فتوحات مکیه - از عظمت و مقام ابوبکر و عمر سخن می‌گوید، و این خود گواه است که او شیعه نمی باشد. 👌البته برخی از پیروان ابن عربی برای وی به دو پاسخ متوسل می‌شوند: 1⃣ این‌ها کتاب ابن عربی است ؛ 💠پاسخ آن است که چون این گونه مطالب در معتبرترین و نفیس ترین نسخه‌های خطی وی موجود است نمی توان با ادعای تحریف روی آن سرپوش گذاشت و موجه نمود ، همچنین اگر این گونه مطالب که به صورت فراوان در آثار ابن عربی موجود است را جزو تحریفات بدانیم، دیگر هیچ اعتباری نباید برای نوشته‌های ابن عربی قائل شد! زیرا زمانی که نسخه‌های نفیس خطی را آمیخته با جعلیات بدانیم در نزد هر عاقلی دیگر مطالب منتسب به ابن عربی اعتبار ندارد. 2⃣ابن عربی در این گونه موارد کرده است ؛ 💠پاسخ ؛ 🔰الف ؛ تقیه یعنی عقیده و در موارد نادری به خاطر شرایط دشوار خلاف عقیده سخن گفتن و نوشتن؛ اما اگر گوینده یا نویسنده ای در آثارش دائم از عقیده ای بگوید و روی آن تأکید کند حمل بر تقیه نمی شود. ابن عربی در سراسر کتاب فتوحات مکیه از غاصبین خلافت (ابوبکر و عمر) سخن گفته و احادیث جعلی در شأن آنها ذکر نموده است و این گونه نوشتن با مقام تقیه سازگاری ندارد. 🔰ب: آن کس که برای اثبات مطلبی استدلال‌های گوناگون می‌آورد هرگز آن سخن را نمی توان حمل بر تقیه کرد. ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه عمر بن خطاب را معصوم معرفی می‌کند، سپس برای اثبات آن ادعا احادیث جعلی را به استخدام می‌گیرد و استدلال‌های گوناگونی را مطرح می‌کند و این با تقیه دارد. 👌اگر ابن عربی تقیه می کرد باید سکوت می کرد و عقاید حقه را بیان نمی کرد زیرا تقیه به همین معناست نه آنکه به بیان عقاید باطل بپردازد . 💠سخن در انحرافات ابن عربی بسیار بیشتر از آنچه گفته شد می باشد و ما جهت جلوگیری از طولانی شدن به همین مقدار بسنده می کنیم اما به سبب اعتراض ها و انتقاداتی که در این مدت به ما به جهت نقد ابن عربی وارد شد ، در این مقدار توقف نمی کنیم و ان شاء الله در روزهای آتی بیشتر حول شخصیت منحرف ابن عربی بحث می کنیم . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔ اگر واقعا نظر شما در مورد ابن عربی چنین است دیدگاه امام خمینی را در مورد این فرد چطور توجیه میکنید ❗️❗️ 💠💠 👌برخی از در رابطه با این سوال چنین پاسخ می دهند ؛ « امام خمینی رحمه الله رهبری کبیر و عالمی والامقام و ربانی است که خداوند متعال مردم ایران و مسلمانان جهان را به برکت وی عزت بخشید. امام خمینی رحمه الله علاوه بر اینکه مرجعی برجسته و رهبری آگاه بود، عارفی وارسته هم به شمار می‌آمد. اما باید توجه داشت که عرفان عملی امام خمینی رحمه الله همان عرفان خاندان طهارت علیهم السلام می‌باشد. بدون شک عرفان عملی و سیره ایشان تماماً برگرفته از تعالیم خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است. ❕آن کسانی که می‌خواهند امام خمینی رحمه الله را مقلد عرفان ابن عربی و از تابعان وی کنند کاملاً در اشتباه اند! روح عظیم این مرد بزرگ، عرفان‌های اصطلاحی و ساخته شده بشر را شکست و دور ریخت و آنچه برای آن رهبر فقید اهمیت داشت همانا کلام خدا و تعالیم خاندان طهارت علیهم السلام بود. 👌امام خمینی رحمه الله به خاطر آن روح حق خویش از همان ابتدای جوانی در مسیر پژوهش و تحقیق بود، به این علت بسیاری از علوم را خواند و به عمق آن رسید و صاحب نظر گشت؛ اما روح بلند وی هرگز از این علوم اقناع و راضی نگردید؛ بنابراین اگر می‌بینیم ایشان برخی از کتب فلاسفه و عرفا را شرح نموده است، هرگز به این معنا نیست که وی همه عقاید عرفا و فلاسفه را پذیرفته باشد. ❕مثلاً امام خمینی رحمه الله که خود استاد علم بود در اشعارش در مذمت آن می‌گوید: «با فلسفه ره به سوی او نتوان یافت ، با چشم علیل کوی او نتوان یافت این فلسفه را بهل که با شهپر عشق ، اشراق جمیل روی او نتوان یافت فاطی که به علم فلسفه می‌نازد ، بر علم دگر به آشکارا تازد ترسم که در این حجاب اکبر آخر ، غافل شود و هستی خود را بازد فاطی که فنون فلسفه می‌خواند ، از فلسفه فاء و لام و سین می‌داند امید من آن است که با نور خدا ، خود را ز حجاب فلسفه برهاند آنان که به علم فلسفه می‌نازند، بر علم دگر به آشکارا تازند ترسم که در این حجاب اکبر آخر ،سرگرم شوند و خویشتن را بازند 📚دیوان اشعار امام خمینی رحمه الله، ص 194 به بعد 👌همچنین امام رحمه الله عرفان که به عرفان نظری مشهور است و ابن عربی در رأس آن قرار دارد را راهی سالم برای کسب معرفت خداوند نمی داند، وی در دیوان اشعارش می‌فرماید: ❕آن کس که به زعم خویش عارف باشد ، غوّاص به دریای معارف باشد روزی اگر از حجاب آزاد شود ، بیند که به لاک خویش واقف باشد تا تکیه گهت عصای برهان باشد ،تا دیدگهت کتاب عرفان باشد در هجر جمال دوست تا آخر عمر، قلب تو دگرگون و پریشان باشد از صوفی‌ها صفا ندیدم هرگز ، زین طایفه من وفا ندیدم هرگز زین مدعیان که فاش أنا الحق گویند ، با خود بینی فنا ندیدم هرگز 📚دیوان اشعار همان، ص ۲۱۲. ، ص ۲۰۶. ، ص ۲۰۷. ، ص ۲۱۷. ❕امام رحمه الله بعد از یک عمر و در عرصه‌های گوناگون علمی، مشهورترین کتاب‌های فلاسفه و عرفا را دام ابلیس معرفی می‌کند و می‌فرماید: « اسفار اربعه [کتاب مشهور ملاصدرا] با طول و عرضش از سفر به سوی دوست بازم داشت، نه از فتوحات [تألیف ابن عربی] فتحی حاصل و نه از فصوص الحکم [کتاب دیگر ابن عربی] حکمتی دست داد... پس از این پیر بینوا بشنو که این بار را به دوش دارد و زیر آن خم شده است؛ به این اصطلاحات که «دام بزرگ » است بسنده مکن و در جستجوی او جلّ و علا باش. » 📚صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۶۵. 💠ادامه 👇👇👇 ❕برخی از طرفداران عرفان ابن جهت تأیید عقاید وی از نام مقدس امام خمینی رحمه الله استفاده ابزاری می‌نمایند و ایشان را مرید عقاید ابن عربی می‌دانند؛ مهمترین دلیل آنان نامه تاریخی حضرت امام خمینی رحمه الله به رهبر شوروی سابق آقای گورباچف است. امام رحمه الله در این نامه مهم - که در اواخر عمر مبارکش به رهبر کمونیست‌های جهان نوشت - بعد از معرفی خدا به گورباچف و نصیحت دلسوزانه به وی، از چند شخصیت بزرگ علمی - اسلامی نام می‌برد و از ایشان تمجید می‌نماید؛ در قسمت پایانی این نامه حضرت امام رحمه الله از ابن عربی به عنوان عارف و دانشمندی بزرگ یاد می‌کند؛ 👌 اما نمی توان گفت که تعریف و تمجید حضرت امام خمینی رحمه الله از نبوغ و علم ابن عربی نشانه تأیید مطلق عقاید وی می‌باشد. آیا زمانی که ما از دانشمندان غربی مثل اینشتین و تعریف می‌کنیم عقاید آنان را هم تأیید می‌کنیم؟ 💠در ثانی باید توجه داشت که نامه امام علیه السلام به رهبر کمونیست‌های جهان است و می‌دانیم که کمونیست عقیده ای به معارف الهی ندارد. 👌 که انسان زندیقی است عقیده ای به ادیان الهی و خدا ندارد و آنچه که برای وی قابل پذیرش است علوم صرفاً بشری ا
ست نه علوم وحیان؛ و از آنجا که ابن عربی یکی از نابغه‌ها و چهره‌های شاخص عرفان بشری است و سلوک او با توجه به قوای وی و استعدادهای خویش است با ملاک‌های گورباچف مقدار زیادی قابل تطبیق است و لذا حضرت امام خمینی رحمه الله در نامه تاریخی خویش از مفاخر علمی حدیثی، تفسیری، قرآنی و فقهی اسلام سخنی به میان نمی آورد و از فلاسفه و برخی از عرفای منتسب به اسلام که علوم آنها صرفاً از علوم بشری است تعریف و تمجید می‌نماید. ❕ دلیل واضح این استدلال انتقادهای شدیدی است که امام رحمه الله نسبت به ابن عربی دارد؛ به عنوان : 1⃣ابن عربی می‌گوید: و لهذا مات رسول الله «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» و ما نصّ بخلافة عنه إلی أحدٍ و لا عیّنه... ؛ (ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص ۴۰۹.) «رسول خدا «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» رحلت کرد و به خلافت احدی تصریح نکرد و برای خود خلیفه تعیین نفرمود. 👌امام خمینی رحمه الله در جواب ابن عربی با می‌فرماید: ❕«هذا من أقبح القبایح، خلافت ظاهری و منصب الهی امری است که بر مردم پوشیده و مخفی است و این باید به نصّ و تعیین آن از جانب وحی اظهار شود؛ زیرا امر خلافت از اعظم فرائض است برای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و تضییع این امر خطیر موجب تشتّت امر خلافت و مختل شدن اساس نبوت و اضمحلال آثار شریعت می‌شود و این از قبیح ترین قبائح است که هیچ کس حاضر نیست چنین کاری را به انسان‌های معمولی نسبت بدهد چه رسد به پیغمبر مکرم و رسول معظم صلی الله علیه و آله و سلم. » 📚تعلیقات بر شرح فصوص الحکم، ص ۱۹۶. 2⃣ابن عربی در فتوحات مکیه می‌گوید: «از جمله رجال الله رجبیون هستند، آنان در عالم مکاشفه شیعیان را به صورت می‌بینند. » 📚الفتوحات المکیّة، ج ۲، ص ۸. 👌ابن عربی مدعی است که شکل خوک علامتی است که خداوند برای پیروان این مذهب؛ یعنی شیعیان إثنی عشری قرار داده است . ❕امام خمینی رحمه الله این اهانت بزرگ ابن عربی به شیعیان را با بیانی چنین پاسخ می‌دهد: « بعضی از نفوس از آنجا که صفحه وجودشان در اثر صفای باطنی هم چون آئینه مصقّل می‌باشد، ممکن است سالک مرتاض عین ثابت نفوس خویش را در آئینه وجود او مشاهده نماید. نظیر مشاهده شیعیان به صورت خنزیر توسط بعضی مرتاضین اهل سنت که گمان کرده اند آن صورت واقعی شیعیان بوده؛ بلکه به واسطه صفای آینه شیعیان، مرتاض صورت خود را که به شکل خنزیر (خوک) بوده در آینه او مشاهده نموده و گمان کرده است که آن صورت رافضی (شیعه) بوده، حال آنکه فقط خود را دیده است. 📚 تعلیقات بر شرح فصوص الحکم، ص ۲۲۱: «بل قد یشاهد السالک المرتاض نفسه و عینه الثابة فی مرآة المشاهدة لصفاء عین المشاهدة، کرؤیة بعض المرتاضین من العامّة الرفضة بصورة الخنزیر بخیاله، و هذا لیس مشاهدة الرفضة کذا؛ بل لصفاء مرآة الرفضیّ رأی المرتاض نفسه، الّتی هی علی صورة الخنزیر فیها، فتوهّم أنّه رأی الرافضیّ، و ما رأی الا نفسه! ». 💠ادامه 👇👇👇 👌همچنین مدافعان ابن عربی در دفاع از وی، این سخن حضرت امام خمینی رحمه الله را پیش می‌کشند: «باید معارف را از ادعیه فهمید... باید معارف را از ادعیه آنها آموخت، چون طرف خطاب در ادعیه حق سبحانه است، لذا می‌بینیم جملات صاحب فصوص در معنی با ادعیه موافق است. منتهی حضرت امیر علیه السلام متأدب بوده و توانسته بیان را ادا نماید و صاحب فصوص متأدب نبوده و نتوانسته حق را ایفا کند. » 📚تقریرات فلسفه امام خمینی رحمه الله، ج ۲، ص ۱۸۳. 👌در جواب کسانی که می‌خواهند از سخن عالم ربانی و عزیزی چون امام خمینی رحمه الله استفاده ابزاری کنند می‌گوییم: 🔰اولاً: تنها معصومین اند که سخنان آنان بی چون و چرا قابل است و سخنان بزرگان، با ملاک قرآن و اهل بیت مورد پذیرش است. 🔰ثانیاً: منظور حضرت امام رحمه الله که فرمود: ابن عربی نتوانسته حق را ایفا کند شاید این باشد که وی تفوه به سخنی نموده است که در فرمایش امام عارفان و امیرمؤمنان علی علیه السلام نمی باشد؛ بلکه خلاف آن است و از این جهت ادب را رعایت نکرده است؛ چون ادب اقتضا می‌کرد که ایشان به همان گونه سخن بگوید که امیرمؤمنان علیه السلام فرموده است؛ نه بیان و کلامی که سبب تحیّر یا احیاناً گمراهی اشخاص از مسیر توحید شود. و منظور از موافقت هم موافقت برخی از سخنان ابن عربی با سخنان امیرمؤمنان علی علیه السلام است آن هم در ظاهر معنا نه در اصل معنا؛ چنان که خود حضرت امام علیه السلام در یکی از بین عرفان اصطلاحی (عرفان نظری ابن عربی و دیگر بزرگان این میدان) و عرفان اهل معرفت به حسب حقیقت و معنا (یعنی خاندان طهارت علیهم السلام و خواص ایشان) تفاوت گذاشته است؛ می‌فرماید؛ ❕«در آن [قرآن] یک سفره ای است که انداخته شده است برای همه طبقات؛ یعنی یک زبانی دارد که این زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان
عرفای اصطلاحی و هم زبان اهل معرفت به حسب واقع. » 📚صحیفه امام رحمه الله، ج ۲۰، ص ۴۰۹ و ۴۰۸. 👌منظور از «عرفای اصطلاحی» آن کسانی هستند که می‌خواهند با الفاظ و اصطلاحات و مباحث علمی به شناخت خداوند برسند، این گروه چون تکیه بر قوای خود دارند در مسیر شناخت عموماً دچار لغزشها و خطاهایی کوچک و بزرگ شده اند که در رأس این عرفان اصطلاحی و نظری ابن عربی قرار دارد. امام خمینی رحمه الله بین این که اسم عارف را یدک می‌کشند با اهل معرفت به حسب واقع فرق می‌گذارد. 💠عرفای واقعی کسانی هستند که خود خداوند تعالی معرفت را در قلب آنان جای داده است و با توجه به سخنان دیگر امام رحمه الله در مواضع گوناگون، این گروه کسی جز خاندان طهارت علیهم السلام و خواص ایشان نمی باشد. ❕ابن عربی هرگز عارف به معنای حقیقی نیست؛ زیرا کسی که عمر بن خطاب را معصوم می‌داند و زشت ترین فحاشی را به پیروان خاندان طهارت علیهم السلام دارد کجا می‌توان وی را عارف نامید؟! بنابراین در دیدگاه حضرت امام خمینی رحمه الله ابن عربی عارف به معنای حقیقی نیست؛ بلکه عارف نماست و از این جهت است که حضرت امام خمینی رحمه الله در اواخر عمر مبارکشان مهمترین کتابهای ابن عربی، یعنی «فتوحات مکیه» و «فصوص الحکم» را ابلیس معرفی می‌کند، چنان که گذشت. 👌با توجه به مباحث پیشین می‌گوییم: ❕امام خمینی رحمه الله هرگز مرید عرفان ابن عربی و بالاتر از وی نبود؛ بلکه حضرت امام رحمه الله مرید کامل خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بود؛ مهمترین دلیل آن همانا اصل مترقی و نورانی «ولایت فقیه» است که در افکار و سیره حضرت امام خمینی رحمه الله همانا ظهور نموده است. 👌حال سخن ما با طرفداران ابن عربی - که سعی دارند وی را شیعۀ ناب و عارفی وارسته و عالمی ربانی معرفی کنند - این است که: ❔آیا کسی که از یک طرف توهین‌ها و جسارت‌ها به پیروان اهل بیت علیهم السلام دارد، و از طرف دیگر «أولی الأمر» را هر حاکمی می‌داند هر چند ظالم و دیکتاتور باشد، و شخص و جنایتکاری چون متوکل عباسی را ولی کامل خدا معرفی می‌کند، می‌تواند عقیده ای به آنچه در افکار نورانی حضرت امام خمینی رحمه الله در تشکیل حکومت اسلامی و اندیشه والای ولایت فقیه تبلور یافته است، را داشته باشد. 👌البته باز هم بگوییم: مباحث عقیدتی نیست و ملاک تعالیم خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است و سخن مخالف تعالیم آنان ارزشی ندارد. 📚ابن عربی از نگاهی دیگر ، سید محسن طیب نیا ، ص157 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA