رمان "مسیر امید"
ژانر: اجتماعی-ماجراجویی
قسمتها: 50
خلاصه داستان: گروهی از نوجوانان با مشکلات مختلف در زندگیشان مواجه میشوند و تصمیم میگیرند با کمک یکدیگر، راهحلهایی برای مشکلات پیدا کنند. این داستان نشان میدهد که دوستی، امید و تلاش میتواند هر مشکلی را حل کند.
#_قسمت_اول_مسیر_امید
#_قسمت_دوم_مسیر_امید
#_قسمت_سوم_مسیر_امید
#_قسمت_چهارم_مسیر_امید
#_قسمت_پنجم_مسیر_امید
#_قسمت_ششم_مسیر_امید
#_قسمت_هفتم_مسیر_امید
#_قسمت_هشتم_مسیر_امید
#_قسمت_نهم_مسیر_امید
#_قسمت_دهم_مسیر_امید
#_قسمت_یازدهم_مسیر_امید
#_قسمت_دوازدهم_مسیر_امید
#_قسمت_سیزدهم_مسیر_امید
#_قسمت_چهاردهم_مسیر_امید
#_قسمت_پانزدهم_مسیر_امید
#_قسمت_شانزدهم_مسیر_امید
#_قسمت_هفدهم_مسیر_امید
#_قسمت_هجدهم_مسیر_امید
#_قسمت_نوزدهم_مسیر_امید
#_قسمت_بیستم_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_یکم_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_دوم_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_سوم_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_چهارم_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_پنجم_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_ششم_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_هفتم_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_هشتم_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_هشتم_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_نهم_مسیر_امید
#_قسمت_سی_ام_مسیر_امید
#_قسمت_بیست_و_دوم_مسیر_امید
قسمت ۲۲: چالش تازه
گروه با انرژی مضاعف و حمایت مالی آقای جلالی، پروژههای خود را ادامه میدادند. همه چیز بهنظر خوب پیش میرفت تا اینکه یک مشکل غیرمنتظره پیش آمد.
علی که در حال مرور حسابهای مالی جدید بود، متوجه موضوعی عجیب شد. او رو به دیگران گفت:
- بچهها، به نظرم یه جای کار میلنگه. انگار یکی از کمکها بهطور اشتباه ثبت شده.
نیما با تعجب پرسید:
- اشتباه؟ یعنی چی؟ 🤔
علی توضیح داد:
- یکی از کمکها از طرف فردی ثبت شده که اصلاً اسمش توی لیست اهداکنندهها نیست. شاید یه اشتباه سیستمی باشه، ولی باید مطمئن بشیم.
رویا که همیشه نگاهی مثبت داشت، گفت:
- شاید کسی ناشناس خواسته کمک کنه. ولی بهتره بررسی کنیم تا خیالمون راحت بشه.
سارا که دقیق و محتاط بود، پیشنهاد داد:
- من میتونم لیست اهداکنندهها رو دوباره بررسی کنم. شاید بتونیم سرنخی پیدا کنیم.
گروه تصمیم گرفتند این مسئله را بهطور کامل بررسی کنند. در همین حین، ایمیلی عجیب به آنها رسید که در آن یک فرد ناشناس درباره خیریهشان سوالاتی پرسیده بود.
علی با نگرانی گفت:
- فکر میکنید این ایمیل ربطی به اون کمک ناشناس داره؟
نیما که کمی نگران شده بود، گفت:
- ممکنه. باید با احتیاط عمل کنیم.
رویا با لبخند گفت:
- شاید یه ماجرای جالب در راه باشه. آمادهاید برای کشفش؟
این چالش جدید، مسیر جدیدی برای گروه باز کرد که آنها را وارد ماجرایی ناشناخته میکرد... 🚪