eitaa logo
📚رمان برتر📚
804 دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
0 فایل
این کانال برای عاشقان داستان‌های عمیق و ماندگار است 📖✨ «هر روز 🌞✨ یک قسمت از دو رمان: 📚 بازگشت به خوشبختی 💖 و 📖 مسیر امید 🌟 را در کانال ما ببینید 👀.» برای ورود به کانال روی eitaa.com/romanbartar کلیک کنید تبادل و تبلیغ: @maman_3
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان "مسیر امید" ژانر: اجتماعی-ماجراجویی قسمت‌ها: 50 خلاصه داستان: گروهی از نوجوانان با مشکلات مختلف در زندگی‌شان مواجه می‌شوند و تصمیم می‌گیرند با کمک یکدیگر، راه‌حل‌هایی برای مشکلات پیدا کنند. این داستان نشان می‌دهد که دوستی، امید و تلاش می‌تواند هر مشکلی را حل کند.
قسمت 2:تشکیل گروه امید 🌥️ هوا ابری بود و نسیم ملایمی در حیاط مدرسه می‌وزید. علی، نیما، سارا و رویا کنار یک نیمکت قدیمی جمع شده بودند. هنوز ایده تشکیل گروه برایشان جدی نشده بود، اما حرف‌های روز قبل در ذهنشان می‌چرخید. رویا که همیشه پر از انرژی بود، دست‌هایش را به هم کوبید و گفت: - خب، بالاخره تصمیم گرفتید؟ می‌خوایم گروه تشکیل بدیم یا نه؟ 🙌 نیما که هنوز تردید داشت، زیر لب گفت: - گروه برای چی؟ ما حتی نمی‌دونیم چیکار باید بکنیم. 😕 سارا با صدای آرام گفت: - شاید بهتره اول هدفمون رو مشخص کنیم. 🤔 علی که به فکر فرو رفته بود، بالاخره سرش را بلند کرد و گفت: - به نظرم هدفمون باید کمک به خودمون باشه. هرکسی از ما مشکلی داره. اگه کنار هم باشیم، شاید بتونیم مشکلاتمون رو حل کنیم. 💪 رویا با هیجان گفت: - عالیه! پس اسم گروه رو می‌ذاریم "گروه امید". چون ما می‌خوایم امید رو زنده نگه داریم. 🌟 همه با شنیدن این اسم لبخند زدند. انگار همین اسم انرژی جدیدی به آن‌ها داده بود. 😊 علی ادامه داد: - ولی برای شروع باید قوانین بذاریم. مثلاً هر هفته یه جلسه داشته باشیم و مشکلاتمون رو مطرح کنیم. بعد همه با هم راه‌حل پیدا کنیم. 📋 سارا با لبخند گفت: - ایده خوبیه. ولی هرکسی باید صادقانه مشکلش رو بگه. چون بدون صداقت نمی‌تونیم پیشرفت کنیم. 🤝 نیما که حالا کمی دلگرم شده بود، گفت: - و شاید حتی بتونیم به دیگران هم کمک کنیم. ولی اول باید خودمون قوی بشیم. 💡 آن‌ها تصمیم گرفتند اولین جلسه رسمی گروه را در خانه علی برگزار کنند. هرکدام با امیدی تازه به خانه برگشتند. شاید این شروع ساده، مسیر زندگی‌شان را تغییر می‌داد... 🚀