eitaa logo
پژوهشگاه حم
268 دنبال‌کننده
783 عکس
852 ویدیو
36 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۴) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت سوم): ... که در صدد تصویب بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانه‌‌های مختلفی از مدار بررسی خارج می‌کردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از و !) خورد و مردود شد!! دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آن‌روزها بود. یک‌طرف، جریان حزب‌اللهی‌ها با رهبری و و طرف دیگر جریان لیبرال‌ها به سرکردگی و سایر تفاله‌های غربی بود از جمله معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای ایران، تکیه زده بود! الغرض؛ همکاری بنده با ، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبی‌ها و لیبرال‌ها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنه‌های نبرد مستقیم با و سایر در جبهه‌های شدم. اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر بودن»! موجب بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در ببینم که یکطرف بود (با حمایت حزب‌الله و ) و طرف دیگر آن (با حمایت غرب‌زدها و ) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ به مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنی‌صدر بشویم. درآمد من در آن‌سال‌ها از کارگری در بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی ، قبل از در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلی‌های بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان بنی‌صدر هم فعال بود و از آن‌جا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد! ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبی‌ها و لیبرال‌ها، بود که در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار می‌رفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در ، متوقف کرد! متهم به و و بود (که البته بود) و ، متعهد به و بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آن‌ها بود. فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنی‌صدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاری‌های مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارت‌های بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطب‌زاده معدوم، مردود اعلام شد! دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابی‌ام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطب‌زاده)، موجب شد که دریابم در عرصه‌ای وارد شده‌ام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی می‌نماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم! در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه شتافتم. اما ذهنم به شدت مشغول علت‌یابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل می‌کردم نتیجه‌ای جز این نمی‌گرفتم که؛ ۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستان‌های استاد تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع ) بود. داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که را در صدر اسلام پذیرا شدند. و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ به ایران و که البته در قالب آن‌هم می‌شد به همین سؤال جواب داد. بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجات‌اللهی-کریمخان) رفته بودم. «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۵): 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت چهارم): ... «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده علیه (در سال ۱۳۵۶ در محله جنوب تهران) نیز اقتباسی از عنوان یکی دیگر از داستان‌های حماسی-مذهبی همین استاد پر برکت بود (که دو ماه پیش ۱۴۰۳/۶/۳۰ در سن ۸۰ سالگی رحلت کردند) و به نوبه خود در شورآفرینی انقلابی در نسل دهه چهلی‌ها نقش بسزایی داشت. (در باره دهه چهلی‌ها مقاله مستقلی خواهم نوشت. همانان که نیروهای گهواره‌ای امام خمینی‌ره نامیده شدند! همان نسل سلحشور بی‌نظیری که دودمان و بلافاصله را بر باد دادند و عرصه زمین را بر در جهان، تنگ‌تر و تنگ‌تر کردند و ادامه دارد.) ۲) در نحوه تبدیل داستان به فیلمنامه (با آن آهنین) هم که بنده حرفه‌ای کار کرده بودم و هیچکسی هم از لحاظ شکلی و تکنیکی و فرم به آن ایرادی نداشت. ۳) برای تولید آن بصورت فیلم سینمایی هم آنقدر ارزش و مطلوبیت داشت که بنده و ع‌.ع. و خیلی از دوستان برای آن یک‌سال دوندگی بکنیم و تشکیلات نسبتاً معظمی بنام «مرکز سینمایی فجر» را پدید آوریم که تبدیل به اولین اسلامی ایران شد. ⁉️ ولیکن چرا در مقایسه با ، پس زده شد؟! از طرف گروه فیلم و سریال ، به بنده نگفتند که فرضاً بودجه و امکانات محدودی داریم و به دلایلی، سریال ، اولویت یافته است و اثر شما بماند برای فرصت‌های بعدی، بلکه صریحاً بخاطر اینکه بافت محتوایی آن، ارزیابی شد، مردود اعلام کردند! در واقع به زعم خودشان، یک بدان زدند! و حال آنکه مکتبی بودن محتوای آن، افتخارآمیز بود نه اینکه عیب اساسی غیرقابل اغماضی باشد! حال می‌شود تصور کرد که چه دست‌هایی در کار بودند از طرف قطب‌زاده تا به تفکرات امثال بنده، میدان ندهند! اما برای بنده، تجربه جالبی بود و بنده را واداشت تا موضع خودم را تعیین بکنم. یا باید مکتبی بودن را رد بکنم و ادعا بکنم که من مکتبی نیستم و بلکه لیبرال‌مسلک هستم! و یا باید مکتبی بودن را بپذیرم و پای هزینه‌های آن هم بایستم. لذا موضوع تحول پیدا کرد به موضوع و ! این مسئله باعث شد که بنده مکتبی بودن و مکتبی‌تر شدن را ترجیح بدهم و بحمدالله تاکنون بر همین مدار (ضدیت با هر نوع و ) مانده‌ام و صد البته که هزینه‌های گزافی هم تاکنون پرداخته‌ام! آری! در آن مقطع، در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق به دنیا بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و از کارگری نه چندان مثمر در بازار تهران هم (بعد از ۴ سال) دیگر خسته شده بودم! لذا بمحض احضار متولدین سال ۱۳۴۱ به ، رفتم ! که بعد از آموزشی دو ماهه در پادگان زیبای لشگرک ، به افتادم و لذا خودم را به پادگان شماره ۲ معرفی کردم و بعنوان جمعی گروه ۴۰۴ ، مشغول خدمت شدم ولیکن در همان ماه اول به درخواست قرارگاه لشکر ۸۱ زرهی، به قرارگاه مرکزی اعزام شدم که سربازان آن، زندگی خیلی مرفهی داشتند! اما با من سازگاری نداشت و لذا چندان دوام نیاوردم و به گروهان خودم برگشتم و این‌بار توسط شعبه عقیدتی-سیاسی پادگان جذب و بعنوان مسئول نظارت بر آشپزخانه پادگان (که یکی از اهداف تخریبی نفوذی‌های سازمان منافقین برای مسمومیت سربازان بود)، مأمور شدم که رفاهیات بیشتری نسبت به قرارگاه داشت که مهمتر از همه، آنقدر وقت اضافی داشتم که به عضویت «اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی باختران» در آمدم و تقریباً یک‌روز در میان در تمرینات آن شرکت می‌کردم و منتهی شد به اجرای نقشی در نمایشی با عنوان «ما تا آخر ایستاده‌ایم» که بمناسبت دهه فجر ۱۳۶۰ در کرمانشاه، سالن نمایش ایلام، پادگان الله‌اکبر اسلام‌آباد غرب، پادگان ابوذر سرپل‌ذهاب، پادگان هوانیروز کرمانشاه و برخی مساجد کرمانشاه به نمایش در آوردیم. بعد از اتمام تمرینات و اجرای نمایش مذکور، خوشی سربازی در آشپزخانه پادگان و‌ رفت و آمد آزاد به شهر، زد زیر دلم و داوطلب حضور در جبهه‌های شدم که به گردان ۱۱۹ تیپ الله‌اکبر مستقر در معرفی شدم (۱۳۶۱). اما بنده در اتفاق افتاد (۱۳۶۲) که مصادف شد با اتمام دوره سربازی و احتیاط و به تهران برگشتم. و در دوره نقاهت خود، وارد شرق تهران (مدرسه علمیه آیة‌الله جلالی خمینی) شدم و و بودنم تبدیل شد به و در همان دهه شدم شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران! و اما نخست‌وزیری؛ ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
69.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ توضیحات شیخ حسین انصاریان درباره دیدار اخیر با خاتمی و ابطحی ╔═🍃🌺🍃══════╗ 🙋@mohafezan ╚══════🍃🌺🍃═╝ ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌توجیهات فزاینده ابهامات! (بخش۱): جناب شیخ‌حسین انصاریان (دامت افاضاته)! علت دیدار اشخاصی از قبیل؛ سلطان قطب گنابادیه رئیس انجمن حجتیه رئیس حزب پوزیده رئیس فرقه باغیه با جنابعالی؛ ⁉️آیا بمنظور گرامیداشت شما بعنوان یکی از سرمایه‌های ، صورت گرفته است یا به قصد مصادره جنابعالی به نفع ؟! 👌این ابهام، مهمترین و جدی‌ترین پرسشی است که انتظار می‌رفت در 👈اعترافات حدود ۱۳ دقیقه‌ای خودتان👉بدان پاسخ می‌دادید که متأسفانه هیچ اشاره‌ای هم نکردید! تمام (حیثیت، اعتبار و احترام) جنابعالی، در دو چیز بوده است: ۱) عمری در ذکر (ع)، جانانه کوشا بودید. ۲) در پیوند قلبی با نقش‌آفرینی داشتید. چه رزمندگانی که قبل از اعزام به با به استماع شما در هیئت مشهور به «حسین‌جان» می‌شتافتند و چه رزمندگانی که جنابعالی در جبهه‌ها به دیدارشان می‌شتافتید. اصل شما همین دو امر بوده است که البته تکاپوی دوم شما موجب تقویت و ارتقاء تکاپوی اول شما گردید وگرنه روضه‌خوانان و (ع)، کم نبوده و نیستند الحمدلله! ⁉️قریب باتفاق بیانات شما، لازم به نقادی‌ست ولیکن آنچه واجب‌تر است، اندیشیدن جنابعالی در این مسئله خطیر است که در شما چه دیده‌اند که به شما ورزیده‌اند؟! ..ادامه دارد. ✍️حسینی(منتظر) 🌐 حیفه نبینی | نظرات ۱۴۰۴/۳/۱۲
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 استعمار⏪سازندگی⏪توسعه پیچیدگی‌های هاشمی رفسنجانی (بخش دوم): 👈بخش قبلی👉 ... اما با اصرار نفوذی‌ها در کلمه و مفهوم مبهم در ، ، ناچاراً گارد بسته‌تری گرفتند و بنظر آمد که معظم‌له از عبارت توسعه، نفرت دارند! در بخش قبلی، اشاره کردم که بین و ، در نحوه ، اختلاف بوده است که در قضیه معطوف به ، خود را عیان می‌سازد! هاشمی به بهانه انتشار «کتابی گزارش‌گونه در آمریکا (تاور)»، مصمم می‌شود که در ایران هم کتابی گزارش‌گونه منتشر شود اما به قلم کسی که خارج از گود کابالاهاست! و بدین‌منظور فرد منتخب خود را به عنوان «مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام» حکم می‌زند و آن‌را هرگز پس نمی‌گیرد. ولیکن مأموریت محوله به قدیری، به علت عدم همکاری روحانی، شکست می‌خورد. خب! هاشمی در مقابل گزارش ، بازی قدیری ابیانه را راه‌اندازی می‌کند اما روحانی آن‌را ظاهراً به شکست می‌کشاند! بنظر بنده، اختلافی در بین نبوده است (چنانکه جناب قدیری تصور کرده است!) بلکه یک بازی سیاسی-روانی بوده است که نتیجه آن را باید در جای خاص خود جستجو کرد. بعنوان مثالی دیگر؛ مسئله نقش در این معرکه است که ادعا می‌شود وی صرفاً یک بین‌المللی بوده است و از آنجا که با هم روابطی داشته است و از طرفی به نیاز ایران به سلاح‌های آمریکایی (و حداقل قطعات یدکی سلاح‌های خریداری شده قبل از ) واقف بوده است فلذا برای وارد معرکه فروش سلاح به ایران شده است که به رسوایی انجامید! و ایران هم محتاج چنین ارتباطاتی بوده است و... ولیکن وقتی می‌بینیم که قربانی‌فر از طرفی مشاور بوده و از طرفی با مقامات رژیم منحوس هم روابط نزدیکی داشته است و از طرفی میرنورد، نامزد از طرف شده است و عبارت توسعه بازاختراع کابالاهاست، قضیه قطعاً از سطح فرصت‌طلبی یک قاچاقچی بین‌المللی فراتر می‌رود و رد پای کابالاها و ماسون‌ها را به میان می‌آید. (در باره ماسون بودن هم گزارشاتی مطرح است که ظاهراً قرار بوده اسناد آن‌را در افشاگری کند که قبل از رسیدن به مجلس با دهها گلوله آتشین، شد. یعنی که این پرونده اساساً خونین و رازآلود است!) یا فرضاً ادعا می‌شود؛ با توجه به حمایت همه‌جانبه و حداقل؛ تسلیحاتی و از ، آمریکا هم مصمم شده است تا در این ، سلاح‌های خود را به بفروشد و صرفاً قصد داشته است! ولیکن دو مسئله باعث می‌شود که این القائات پوچ، رنگ ببازد: ۱) آمریکا چرا بخشی از این سلاح‌ها را از سلاح‌های ، عاریت گرفت؟! ۲) چرا مشخصات سلاح‌های اسراعیلی، از روی آن‌ها ازاله نشده تحویل ایران گردید؟! قطعاً فقط قضیه، حرف اول را در نمی‌زده است و عمق ماجرا حکایت از دیگری داشته است. البته جناب 👈قدیری در مصاحبه خود👉، «عادی‌سازی روابط ایران با دشمنان» را ورای مطلب معرفی می‌کند ولیکن فراتر از این نمی‌رود که هدف اصلی دشمن از این عادی‌سازی روابط چیست؟! بلی! هم وقتی تشخیص داد که دشمنان در صدد عادی‌سازی روابط هستند، علیرغم نیاز شدیدی که به سلاح‌های ارسالی آمریکا و اسراعیل داشتند، سلاح‌های اسراعیلی را پس فرستادند! تا تسلیم آن‌ها نشوند. (حالا اگر ادعا می‌کند که با نشان دادن تبلیغاتی مشخصات اسراعیلی موشک‌های مورد استفاده ایران در جنگ تحمیلی، صداقت ج.ا.ا. در مبارزه با اسراعیل را زیر سؤال بردند، باید به این پرسش هم بیاندیشد که وقتی سلاح‌های اسراعیلی، پس فرستاده شدند، صدامیان آن مدارک نیم‌سوخته خود را از کجا آوردند؟! و آیا نباید احتمال داد که پشت‌پرده آن هم آمریکا بوده است و آن مدارک، بوده‌اند؟ آوردن نیم‌سوخته تعدادی سلاح اسراعیلی به عراق بمنظور بدنام‌سازی ایران، برای آن‌ها که آواکس‌های را در خدمت قرار داده بودند، آیا کار سختی بوده است؟!) ولیکن اگر هدف دشمنان را صرفاً به خلاصه کنیم، قطعاً گرفتار خواهیم شد. نکته حائز تحلیل دیگر اینست که فرضاً روابط محرمانه مک‌فارلین (از مقامات کاخ سفید) با هاشمی و روحانی، با خیانت (از سران بیت )، و با چاپ خبر آن در «جریده الشراع لبنان»، لو رفت، ولیکن چرا هاشمی برای طرح قضیه در تهران از اجازه گرفت؟! باز هم ممکنست گفته شود، «آن مقطع؛ رسوا کردن آمریکا مهمتر از حفظ روابط مخفیانه اقتصادی و نظامی با آمریکا و اسراعیل بوده است.» و می‌شد گزارش الشراع و ادعای را بی‌اساس جلوه داد! ..ادامه دارد. ✍حسینی(منتظر) 🌐 حیفه نبینی | نظرات ۱۴۰۴/۳/۱۴
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 آتش‌بس و مذاکره؛ نیرنگ مؤثر ۷۰ ساله صهاینه بر اعراب بیچاره تمام عمر ننگین در همیشه بر مدار و ارتکاب با و بلافاصله تقاضای و چرخیده است! البته صلح و سازشی که بجز هیچ ثمری نداشته است. آتش‌بس؛ مکمل عملیات هجومی راهبرد همیشگی اسراعیل+نفوذی! سیاست راهبردی، قدیمی و همیشگی ، تقاضا و حتی تمنای بعد از بوده است. معمولاً تا هر جا که بتواند می‌تازد و آنگاه بمنظور اخته کردن حملات حریف خود و برای و ، پروپاگاندای عجیبی برای سوق دادن حریف به ، دم از آتش‌بس می‌زند و هیچگاه هم به آتش‌بس خود کمترین وفاداری بخرج نمی‌دهد. زمانی که دشمن صهیونی یا اذناب آن، دم از آتش‌بس بزنند، نشانه یک است. هر کسی که دم از آتش‌بس و بزند، بدون تردید، مزدور یا دشمن است فلذا طبق سیاست ولایی، این‌ها را (حتی در زمره !)، بلافاصله باید به رگبار انقلابی بست. دشمن کرد حمله هوایی تا بدهد پاس گل طلایی بیش از ۳۸۰۰ سال است که محرمانه و مخفیانه برای نابودی ، از هیچ غلطی از خیانت و جنایت که خواسته و توانسته، دریغی نورزیده است. ولیکن روزگار با در خود، کار را به اینجا رسانید که این کهنه‌ترین تقابل و دشمنی تاریخی بالاخره خود را در رو در روئی آشکار تجلی پیدا کند تا زمینه انتقام‌جویی هزاران ساله ایرانیان از این دشمنان وحشی، نژادپرست، و فراهم گردد. آری! حمله هوایی اسراعیل به ، اهدای یک پاس گل طلایی بود که باید آن‌را احمقانه‌ترین عملیات این نامید. و خدای را سپاس که دشمنان ما را از احمق‌ها قرار داد. یک ضرب‌المثل ترکی می‌گوید؛ «کوپگین دونر گسی دُنَنَّه گِدَر صاحابونی توبراسونو داغودور» ترجمه لغوی: سگی که بدبیاری بیاره (و روزگارش از بدشانسی سیاه بشه)، می‌ره توبره صاحبشو داغون می‌کنه! به عبارتی بهتر؛ «سگ گله را أجل گر بِرَسد، سفره چوپان خود را بِدَرَد» اینک کوچک با حمایت سگ هار بزرگ ، به خود جرأت دادند و را دریدند! حال یک برای ایرانیان است که دودمان این سگ‌های هار صهیونیزم جهانی را یکجا خاکستر کند و بر باد دهد. متقابلاً ترورهای دشمن هرگز محدود به ، ، ، و نخواهد ماند و شامل حال کلیه ایرانیان (حتی ایرانیانی از ) هم خواهد شد. زیرا این و با اصل ، پسرکشتگی دارد! زیرا خاخام‌های شیطانی، به تار و پود این‌ها باورانیده‌اند که خدا هستند و مابقی انسان‌ها اگر برده این‌ها نباشند، لابد دشمنانی هستند که باید از صفحه روزگار محو شوند بویژه ایرانیان و یمانیان که در ، پسران آن‌ها را خواهند کشت فلذا برای ابطال این پیش‌گویی واجب است که ملیت این دو ملت از ریشه، خشکانیده گردد. البته ما با ، پدرکشتگی داریم ولیکن آن‌ها با ما پسرکشتگی دارند، البته پسرانی که قرار است در به دنیا بیایند و طبق ادعای خاخام‌ها به دست ایرانیان، کشته خواهند شد! فلذا ما ، امروز همانند ۳۸۰۰ سال گذشته، گرفتار «قصاص قبل از جنایت» هستیم! صهاینه علیه ایران، نه اولین‌بار است و نه آخرین‌بار و تا سرش به سنگ کوبیده نشود، دست از سر ایرانیان برنخواهند داشت. چنانکه پشت پرده ماجرای هجوم سراسری به ایران در سال‌های ۶۷-۱۳۵۹، بود که ده‌ها کشور را پشت سر ، علیه ایران به خط کرد. فلذا حملات صهیونیزم به ایران، معمولاً غیرمستقیم بوده است ولیکن این‌دفعه، گرفتار جنونی شد که مستقیماً به ایران بتازد تا برای هزارمین بار «بزن در رو» را تحقق بخشد! غافل از اینکه دوران بزن در رو تمام شده است. این قوم ، تاب ورود به جنگ‌های کلاسیک و رعایت مقررات انسانی و اخلاقی در جنگ‌ها را (که معمولاً سایر ملل آن‌ها را مراعات می‌کنند)، ندارند و همان جماعتی هستند که به علت شدت و آرزوهای طولانی برای این دنیا و وحشت شدید از کشته شدن در جنگ، حاضر به یاری (ع)، نشدند و به او گفتند: تو با خدای خودت برو به جنگ و وقتی که آن‌ها را شکست دادید به ما اطلاع بده که بیاییم! فلذا (ع) از این‌ها مأیوس گردید و آن‌ها را به حال خود رها کرد تا چهل سال، سرگردان بیابان‌ها شوند. در عین‌حال نحوه ورود آن‌ها به ، شیوه خاصی است؛ مبتنی بر و عملیات سریع و کاملاً ناجوانمردانه و برای ، شعار سر دادن و.. ✍حسینی(منتظر) 🌐 حیفه نبینی | نظرات ۱۴۰۴/۳/۲۸
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 آتش‌بس و مذاکره؛ نیرنگ مؤثر ۷۰ ساله صهاینه بر اعراب بیچاره تمام عمر ننگین در همیشه بر مدار و ارتکاب با و بلافاصله تقاضای و چرخیده است! البته صلح و سازشی که بجز هیچ ثمری نداشته است. آتش‌بس؛ مکمل عملیات هجومی راهبرد همیشگی اسراعیل+نفوذی! سیاست راهبردی، قدیمی و همیشگی ، تقاضا و حتی تمنای بعد از بوده است. معمولاً تا هر جا که بتواند می‌تازد و آنگاه بمنظور اخته کردن حملات حریف خود و برای و ، پروپاگاندای عجیبی برای سوق دادن حریف به ، دم از آتش‌بس می‌زند و هیچگاه هم به آتش‌بس خود کمترین وفاداری بخرج نمی‌دهد. زمانی که دشمن صهیونی یا اذناب آن، دم از آتش‌بس بزنند، نشانه یک است. هر کسی که دم از آتش‌بس و بزند، بدون تردید، مزدور یا دشمن است فلذا طبق سیاست ولایی، این‌ها را (حتی در زمره !)، بلافاصله باید به رگبار انقلابی بست. دشمن کرد حمله هوایی تا بدهد پاس گل طلایی بیش از ۳۸۰۰ سال است که محرمانه و مخفیانه برای نابودی ، از هیچ غلطی از خیانت و جنایت که خواسته و توانسته، دریغی نورزیده است. ولیکن روزگار با در خود، کار را به اینجا رسانید که این کهنه‌ترین تقابل و دشمنی تاریخی بالاخره خود را در رو در روئی آشکار تجلی پیدا کند تا زمینه انتقام‌جویی هزاران ساله ایرانیان از این دشمنان وحشی، نژادپرست، و فراهم گردد. آری! حمله هوایی اسراعیل به ، اهدای یک پاس گل طلایی بود که باید آن‌را احمقانه‌ترین عملیات این نامید. و خدای را سپاس که دشمنان ما را از احمق‌ها قرار داد. یک ضرب‌المثل ترکی می‌گوید؛ «کوپگین دونر گسی دُنَنَّه گِدَر صاحابونی توبراسونو داغودور» ترجمه لغوی: سگی که بدبیاری بیاره (و روزگارش از بدشانسی سیاه بشه)، می‌ره توبره صاحبشو داغون می‌کنه! به عبارتی بهتر؛ «سگ گله را أجل گر بِرَسد، سفره چوپان خود را بِدَرَد» اینک کوچک با حمایت سگ هار بزرگ ، به خود جرأت دادند و را دریدند! حال یک برای ایرانیان است که دودمان این سگ‌های هار صهیونیزم جهانی را یکجا خاکستر کند و بر باد دهد. متقابلاً ترورهای دشمن هرگز محدود به ، ، ، و نخواهد ماند و شامل حال کلیه ایرانیان (حتی ایرانیانی از ) هم خواهد شد. زیرا این و با اصل ، پسرکشتگی دارد! زیرا خاخام‌های شیطانی، به تار و پود این‌ها باورانیده‌اند که خدا هستند و مابقی انسان‌ها اگر برده این‌ها نباشند، لابد دشمنانی هستند که باید از صفحه روزگار محو شوند بویژه ایرانیان و یمانیان که در ، پسران آن‌ها را خواهند کشت فلذا برای ابطال این پیش‌گویی واجب است که ملیت این دو ملت از ریشه، خشکانیده گردد. البته ما با ، پدرکشتگی داریم ولیکن آن‌ها با ما پسرکشتگی دارند، البته پسرانی که قرار است در به دنیا بیایند و طبق ادعای خاخام‌ها به دست ایرانیان، کشته خواهند شد! فلذا ما ، امروز همانند ۳۸۰۰ سال گذشته، گرفتار «قصاص قبل از جنایت» هستیم! صهاینه علیه ایران، نه اولین‌بار است و نه آخرین‌بار و تا سرش به سنگ کوبیده نشود، دست از سر ایرانیان برنخواهند داشت. چنانکه پشت پرده ماجرای هجوم سراسری به ایران در سال‌های ۶۷-۱۳۵۹، بود که ده‌ها کشور را پشت سر ، علیه ایران به خط کرد. فلذا حملات صهیونیزم به ایران، معمولاً غیرمستقیم بوده است ولیکن این‌دفعه، گرفتار جنونی شد که مستقیماً به ایران بتازد تا برای هزارمین بار «بزن در رو» را تحقق بخشد! غافل از اینکه دوران بزن در رو تمام شده است. این قوم ، تاب ورود به جنگ‌های کلاسیک و رعایت مقررات انسانی و اخلاقی در جنگ‌ها را (که معمولاً سایر ملل آن‌ها را مراعات می‌کنند)، ندارند و همان جماعتی هستند که به علت شدت و آرزوهای طولانی برای این دنیا و وحشت شدید از کشته شدن در جنگ، حاضر به یاری (ع)، نشدند و به او گفتند: تو با خدای خودت برو به جنگ و وقتی که آن‌ها را شکست دادید به ما اطلاع بده که بیاییم! فلذا (ع) از این‌ها مأیوس گردید و آن‌ها را به حال خود رها کرد تا چهل سال، سرگردان بیابان‌ها شوند. در عین‌حال نحوه ورود آن‌ها به ، شیوه خاصی است؛ مبتنی بر و عملیات سریع و کاملاً ناجوانمردانه و برای ، شعار سر دادن و.. ✍حسینی(منتظر) 🌐 حیفه نبینی | نظرات ۱۴۰۴/۳/۲۸