4_169858844090958136.mp3
16.13M
🎵مداحی #شهدای_گمنام
🎤🎤سیدرضا نریمانی
حال و هوای این روزهای معراج شهدا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت [3] 🔖 قسمت اول #حضرت_آدم علیه السّلام 3⃣ #آدم علیه السّلام و #شیطان
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران و #مهدویت(5)
4⃣ #آدم علیه السّلام در #زمین
🔻با هبوط به زمین و آغاز زندگی زمینی تلاش آدم علیه السّلام به عنوان نخستین پیامبر خدا برای #راهبری بشر به سوی غایت خلقت آغاز می شود. آیات قرآن کریم دلالت دارد که با توجه به آنچه در جریان شجره ممنوعه گذشت، در آدم علیه السّلام عزم جدی ای برای #استقرار_ملک و زمینه سازی آن شکل نیافت، و لذا است که نام او در میان پیامبران اولوالعزم قرار نگرفت ،
🔻 اما در هر حال آدم و حوا علیهما السّلام که شیطان را به خوبی شناخته بودند در معرض وسواس او قرار نگرفتند و لذا ناچار شیطان آن دو را رها ساخت و به دنبال اغوای فرزندان ایشان رفت تا بدین ترتیب نخست جای پا را در زمین برای خود فراهم نموده باشد.
🔻این نخستین حرکت شیطان در زمین از راه #اختلاف_افکنی میان دو برادر صورت گرفت تا به ما بفهماند اختلاف میان برادران از مهمترین راه های #نفوذ شیطان است. در ادامه در تاریخ بشر به نمونه های بی شماری از این جریان برخواهیم خورد که تا به امروز به عنوان کارآمدترین حربه شیطان از آن استفاده می شود.
🔻نام فرزندان آدم علیه السّلام در قرآن کریم نیامده است، اما به نقل تورات آنان #هابیل و #قابیل نام داشتند. چون زمان آزمون تقدیم قربانی رسید، گوسفند هابیل به دلیل اخلاص و تقوا در عمل پذیرفته شد و گندم قابیل از آن جا که از بدترین محصول وی جدا شده بود پذیرفته نشد. همین سبب شد تا زهر تلخ دشمنی در کام قابیل جوشش گیرد و اقدام به قتل برادر کند و بدینسان خود را به عنوان سرسلسله برادرکشان و قاتلان تاریخ معرفی نماید.
🔻 در این جریان چند نکته برای ما قابل تأمل است:
1⃣نخست سبب شکل گیری این اختلاف که به تصریح قرآن کریم موضوع قربانی و تقوای هابیل و بی تقوایی قابیل بوده است. در اینجا نیز همچون موارد قبل تورات و اسرائیلیات تلاش نموده اند تا موضوع را به داستان ازدواج این دو و تمایل قابیل به همسر هابیل برگردانند که باز موضوع زن و خانواده را برای چندمین بار در این مقطع کوتاه تاریخی پیش می کشد.
1⃣نکته دوم بروز #قتل و کشتن انسان ها به عنوان نقطه اوج خواست شیطان است که در این مقطع در میان بشر شکل می گیرد و تا به امروز نیز به طور وسیع جریان دارد، همان روی سکه که ملائکه از آن بیم داشتند. کشته شدن انسان ها و جلوگیری از رشد مطلوب آنان در زندگی زمینی خواست نهایی شیطان است.
و در این راه فرقی میان مؤمنان و پیروان شیطان وجود ندارد. شیطان به دنبال روزی است که بر زمین حتی یک نفر زندگی نکند تا امکان پرستش خداوند و خلافت وی وجود داشته باشد. بروز جنگ های بزرگ تاریخی و استفاده از سلاح های کشتار جمعی در تاریخ و اصرار بیش از حد دشمنان ما بر قرار دادن واقعه ای مجعول به نام #آرماگدون را در آینده بشر با ابعاد تخریبی حداکثری بایستی در همین راستا توجیه نمود.
3⃣سومین نکته که از این داستان قربانی این دو برادر به دست می آید این است که بر این اساس هابیل دامدار و قابیل به اصطلاح امروز ما کشاورز بوده است و این در حالی است که مدت زیادی از زندگی آنان بر زمین نگذشته بوده و این خود می تواند حجتی باشد در تأیید قول آنان که آموزش های انبیا را در زندگی بشر دارای تأثیر و جایگاهی بی بدیل می دانند. در این داستان دامداری و کشاورزی حداقل از علومی است که به واسطه پیامبران به انسان تعلیم داده شده است.
🔻به هر حال با وقوع قتل و برادرکشی #شیطان جاپای خودی را در زمین تثبیت می کند و نسل آدم علیه السّلام از طریق دیگر فرزندان او ادامه حیات و گسترش می دهد.
🔻 فرزندانی از آدم علیه السّلام از جمله #شیث نبی علیه السّلام به پیامبری می رسد تا نوبت به نخستین پیامبر اولوالعزم #نوح_نبی علیه السّلام می رسد.
🔹🔹🔹 #ادامه_دارد...
⏮ قسمت بعدی #حضرت_نوح علیه السلام
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پرسش و پاسخ مهــدوی
4_310226054725763709.mp3
15.75M
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی 50
✍ گناه، زیاد داری؟
آیا نگران عقوبت ها و بلاهایی هستی،
که ممکنه بدنبال گناه،بهت برگرده؟
🔻خیلی راحت میتونی،جلوي همشونو بگیری!
گوش کن👆
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
فقط یک آرزو دارم....!!! گفت: «توی دنیا بعد از شهادت فقط یک #آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به #گلو
#تکلیف
💎هر چه بهش گفتیم و گفتند فایده ای نداشت. #حکمش آمده بود باید فرمانده گردان #عبدالله بشود،ولی زیر بار نرفت که نرفت.
💎روز بعد، #صبح زود رفته بود مقر تیپ.به فرمانده گفته بود:چیزی رو که ازم خواستین #قبول می کنم.
💎از همان روز شد #فرمانده گردان عبدالله.با خودم می گفتم:نه با این که اون همه #سرسختی داشت توی قبول کردن فرماندهی،نه به این که خودش پاشده اومده پیش فرمانده #تیپ.
💎بعدها،با #اصراری که کردم،علتش رو برایم گفت :
🔴شب قبلش امام زمان (سلام الله علیه) را #خواب دیده بود؛ حضرت بهش #تکلیف کرده بودن
#شهید_عبدالحسین_برونسی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ به شدت عصبانی شد. لب هم به #غذا نزد☝️ گفت: دلیلی نداره برای ما که فرمانده ایم #چلوکباب بیارند و بر
🔰داییش تلفن کرد☎️ گفت: #حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان🛌 افتاده، شما همین طور نشستین⁉️
🔰گفتم: نه. #خودش تلفن کرد. گفت: دستش یه خراش کوچیک👌 برداشته پانسمان می کنه می آد. گفت: شما نمی خواد بیاین🚫 خیلی هم #سرحال بود.
🔰گفت: چی رو پانسمان می کنه⁉️دستش #قطع_شده. همان شب رفتیم یزد، بیمارستان.
به دستش نگاه کردم گفتم: #خراش_کوچیک
🔰خندید😄
گفت:
" دستم قطع شده، #سرم که قطع نشده.
#شهید_حسین_خرازی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴 #نصف_پاداش_شهید
💠 مردى، نزد پيامبر (ص) آمد و گفت: #زنى دارم که هرگاه وارد (خانه) مىشوم، به #استقبالم مىآيد و هرگاه (از خانه) خارج مىشوم، بدرقهام مىکند، و هرگاه مرا #اندوهگين مىبيند، مىگويد: چرا اندوهگينى؟ اگر غمِ روزیات را مىخورى، غير تو (خداوند) آن را برايت #ضمانت کرده است، و اگر غم #آخرتت را دارى، پس خداوند بر اندوهت بيفزايد.
💠پيامبر خدا فرمود: خداوند، #کارگرانى دارد و اين زن، يکى از کارگران اوست. براى او نصف پاداش #شهيد در نظر گرفته شده است.
📙 وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسر_شهید: وقتی که از مراسم #وداع با شهید برگشتم ساعت یازده صبح بود که با همان چادر سیاه خسته #خوا
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
#کلام.شهید
🔰می روم تا #انتقام سیلی #مادرم رابگیرم.
🔰#همسرعزیزم خودت میدانی که چقدر #دوستت دارم وبهترین و شیرین ترین لحظات را در #کنارهم سپری کرده ایم #وجدایی بسیار #سخت است.
🔰اما عشقی #فراتر از هرعشق دیگری،در #قلب هردوی ما وجود دارد که آن، عشق به بانوی دوعالم بی بی #زینب سلام الله علیها است و باید برای این عشق فراتر،از وابستگی ها و عشق های دیگر،گذشت.
🔰میدانی که چقدردوست دارم که عاقبت با #شهادت از این دنیا بروم.و من جز #شهادت،از خداند #مرگ دیگری را نمیخواهم.
🔰اما نمیگویم که دعا کنید بروم وشهید شوم.. #آرزویم شهادت است.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حسین_هریری 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 #کلام.شهید 🔰می روم تا #انتقام سیلی #مادرم رابگیرم. 🔰#همسرعزیزم خودت میدانی که چقدر #دوس
8⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰قبل از آنکه کارهای #اعزامی حسین درست شود در هشتم آبانماه🗓 با هم به #بهشت_رضا رفتیم. سر مزار شهید مصطفی عارفی دوست، همسرم از خاطره این شهید گفت.
🔰میگفت: #پیکرش را بعد از شهادت🌷 خودش عقب آورده بود تا از دست تروریستها سالم بماند😔. به گفته حسین لباسهایش به #خون_شهید متبرک✨ شده بود
🔰من و حسین همیشه نمازهای📿 خودمان را دو نفره👥 به #جماعت میخواندیم که آن روز هم قسمت شد و در بهشت رضا #آخرین_نماز جماعت دونفره را در پای مزار شهید مصطفی عارفی خواندیم.
🔰 بعد از اتمام نماز هر دو با مزار #شهید خلوت کردیم. موقع رفتن دیدم آقا حسین اشاره کرد به قبر دوستش و گفت: « #آقامصطفی حرفهایی که بهت زدم فقط یادت نرود📛.» من هم آن لحظه از او سؤال نکردم که شما چه خواهشی از #شهید داشتی. فردایش دیدیم که به حسین زنگ زدند☎️ و کارهای اعزامیاش به صورت معجزهوار جور شد.
🔰 #شب_شهادتش در آخرین تماس📞 به من گفت برو سر قبر شهید مصطفی عارفی🌷 و از او #تشکرکن. گفتم: برای چی⁉️ در جواب گفت: چون حاجت من را داد. بعد از شهادت آقا حسین متوجه شدم #حاجتش چی بود.🕊
🔰همسرم وصیتنامه کتبی📜 نداشت ولی به من گفت موقع #شهادتم نگذار #نامحرم صدای گریهات😭را بشنود. صبوری را از حضرت زینب(س) بخواه و هر وقت دلت برای من تنگ شد💔 برو در روضههای #اهل_بیت(ع) گریه کن.😭
#شهید_مدافـع_حـرم
#شهید_حسیـن_هریری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷🌿🌹🌿🌷🌿🌹🌿 #خون شهید، جاذبهی #خاک را خواهد #شکست؛ و #ظلمت را خواهد درید؛ و معبری از #نور خواهد گشو
#کلام.شهید
💢هیچکس نیست که راهی #کربلا نیست،
مگر نه این است که کربلا #قیامت است و ما #راهیان قیامت!!!
💢ترس ما از #مرگ،
همان #فاصله ماست تا کربلا
و فاصله ی ما از کربلا همان دوری ما از #شهادت است!!!
💢اگر کربلا میروی، #دلت را ببر
و اگر باز میگردی، #نیاور!!!!
#شهید_مرتضی_آوینی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#بازی_های_پدرانه 🌷شهید محمدتقی سالخورده🌷 بافرزند دلبندش زینب خانم 📎شهدای کربلای خان طومان 🌹🍃🌹🍃 @s
#الگو_برداری_از_شهدا
🔻هر موقع می خواستم از محمد #ماشینش و قرض بگیرم مثلا بهش می گفتم:
محمدتقی امروز ماشین نیاز دارم و می خوام برم فلان جا.
محمدتقی هم به #شوخی می گفت:
صبر کن تو دفتر ببینم کی تو #نوبته! و بعد #قولشو بهت بدم و می خندید...
🔻محمد این حرفو به شوخی می زد ولی در واقع همین طور بود.
ماشین ظاهرا مال محمدتقی بود ولی خیلی وقت ها دست یه نفر دیگه بود.. یکی از بهترین ویژگی های محمد #بخشندگی بود...
مردان خدا #دلبستگی به مال دنیا ندارند و من این ویژگی رو خیلی مواقع در محمدتقی می دیدم.
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#الگو_برداری_از_شهدا 🔻هر موقع می خواستم از محمد #ماشینش و قرض بگیرم مثلا بهش می گفتم: محمدتقی امر
9⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شیوه امربه معروف شهیدسالخورده
🔰توی سرویس🚌 که صبح ها میرفتیم #لشکر، من و #محمدتقی و رفقای نکا با هم می نشستیم، ما و بعضی از دوستان که خدا حفظشون❤️ کنه توی سرویس خیلی شوخی می کردیم😅 و سر به سر هم می ذاشتیم.
🔰به هر حال طبیعی هم بود مثل خیلی از #رفقای هم سن وقتی کنار هم👥 باشن و #یکدل💞 سعی می کنن شاد باشن، حقیقتش این بود که بعضی مواقع #شوخی_ها حد و مرز متعارف رو رد می کرد🙊
🔰اما رفتار #محمدتقی جالب و آموزنده بود ان شاء الله به درد خیلی ها بخوره، اول از همه وقتی می خواست #امربه_معروف کنه دل کسی رو نمی شکست💔 و یه جوری حرف نمی زد که #طرف مقابل جبهه بگیره، در همه این حس رو ایجاد می کرد که حرفاش از روی #خیر_خواهیه.
🔰بعدش هم سعی می کرد حرفاش رو با یه #مثال به بقیه انتقال بده. می گفت: اگه این سرویس ما نبود❌ و یه ماشین خطی بود🚎 و مردم عادی کنارتون نشسته بودند👥 بازم پیششون از این جور #شوخی ها می کردین⁉️
🔰و البته همه ی این حرفها رو #باخنده و خوشرویی می گفت و به کسی بر نمی خورد🚫
با گذشت زمان⌛️ و تکرار این جور حرف زدن ها، #حرفاش کم کم روی دوستان تاثیر می گذاشت.
🔰امیدوارم همه مون از این #خاطره_ها درس بگیریم که زندگی دوامی نداره❌ و یکی از #مهمترین درس های زندگی؛ درس مهربانیه💖
که #آقامحمدتقی این درس رو به خیلی از ماها داده
راوی: آقای جواد خشنود
#شهید_محمدتقی_سالخورده 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پروردگارا! #رفتن در دست توست، من نمیدانم چه موقع خواهم رفت. ولی میدانم که از تو باید #بخواهم مرا در
❤️🌱سبک زندگی شهدا
#ڪمڪ_به_دیگــران
✍ڪمڪ به آدم های #مستحـق، ڪار همیشگیش بود.
یڪ سوم حقـوقـش را به مـن می داد برای #خرجی، بقیه اش را صـرف این جـور ڪارها می ڪرد. 🍁چهـل ـ پنجـاه روزی از #شهـادتش می گـذشت ڪه چند نفری آمدند خانه مان. 🍁
می گفتند: ما نمی دونستیـم ایشـون #فــرمــانـده بوده. #نمی_شنـاختیمش. فقط می اومد بهمان ڪمڪ می ڪرد و می رفت. عڪسش رو از تلـویـزیـون دیدیم.
#سردارشهید_صیاد_شیرازی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پستهای روز
4_1141739312438576050.mp3
6.39M
🎵 #صوت_شهدایی
✨به خدا نمی ارزه به هیچ قیمتی
✨بابات بره دیگه برنگرده
🎤🎤 سیدرضا #نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یکی از دوستان و همرزمان شهید حسین ولایتی فر نقل می کرد که: وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و #هیاهو هم
تو تبریز دوره عمومی #پاسداری با هم درباره تست های #پزشکی سپاه صحبت می کردیم.
وقتی من رفتم برای #چک پزشکی یک دکتر بود که خیلی #سخت میگرفت؛ یعنی تقریبا هرکس قبل از من رفت داخل رو #رد کرده بود.
تا اینکه نوبت من شد، منم رفتم داخل. تا نشستم همون دکتره که میگفتن خیلی #سختگیره، گفت: اوه اوه واستا ببینم تو چقدر قیافت شبیه #شهداست!
بیا دفترچت رو بگیر و برو.دفترچم رو #بدون چک پزشکی امضا کرد و اومدم.
دکتر تو فاصله یه باز و بسته کردن در و نشستن روی صندلی با دیدن چهره ای که یه #لبخند همیشه نشسته بود یه گوشه اش، همه چیز رو تا آخر #حکایت فهمیده بود...
راوی: سیدجواد ژیان اخوان
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
#شهید_ترور_اهواز
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ به شدت عصبانی شد. لب هم به #غذا نزد☝️ گفت: دلیلی نداره برای ما که فرمانده ایم #چلوکباب بیارند و بر
بسم رب الشهدا والصدیقین🌷
ما دنیایی را #جدی گرفتهایم که شما به آن #خندیدید و رفتید ...
#شهید_حسین_خرازی 🌷 #مرا_جدایی_از_شهدا_خدا_نکند
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بسم رب الشهدا والصدیقین🌷 ما دنیایی را #جدی گرفتهایم که شما به آن #خندیدید و رفتید ... #شهید_حسین_
0⃣5⃣8⃣ #خاطرات_شهدا
💠 آرامش شهدا
🌾فرمانده ها شلوغ می کردن سر به سر #حاج_حسین میذاشتن باز ساکت بود؛ کاظمی گفت: حاجی! حالا همین جا صبحونمونو🌯 می خوریم، یه ساعتی⏰ می خوابیم، بعد هم هرکسی #کارخودش
🌾گفت؛ من #بایدبرم خط با بچه های مهندسی قرار گذاشتم, زاهدی بلند شد رفت بیرون سوار ماشین #حاج_حسین شد🚙، بعد فرو کردش توی گِل. چهار چرخ ماشین توی گل بود.
🌾گفت؛ حالا اگه میتونی برو! #لبخندش از روی
صورتش پاک شد. بدون اینکه حرفی بزنه، رفت سوار شد🚙. دنده عقب➡️ گرفت. ماشین از توی گل درآمد رفت. فقط #نگاهش میکردیم
⭕️وقتی #دلمون_و_ذهنمون همه اش برای #خدا باشه آرامش داریم؛ شبیه #شهدا🌷 رفتار کنیم
#شهید_حسین_خرازی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh