eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
این تنها گوشه ای از خدمات *رضاشاه پدر نوین ایران* به میهن و ملت است، دشمنان ایران بدانند این خدمات را : 🔹1)جدایی رشته کوههای و بخشیدن آن به 🔸2)کشتار و تبعید بیش از 24 هزار نفر از مردم ایران 🔹3)اجبار تحقیرآمیز ایران به پوشیدن لباس یک شکل و کلاه شاپو (کلاه ژاندارمهای فرانسوی)! 🎩 🔸4) توهین به عفیف ایرانی و دستور و هتک حرمت وحشیانه میلیونها زن ایرانی در هر کوی و برزن 🔹5)امضای قرارداد ننگین و واگذاری بخشهای زیادی از ایران به 3 کشور ترکیه، عراق و افغانستان به فرمان انگلیسی ها 🔸6)بخشیدن کل 💧 به و زمینه سازی آغاز جنگ تحمیلی 8 ساله علیه ایران 🔹7) جدایی مناطق «بولاغ‌باشی»، «جوزر»، «قوری‌گل» ایران توسط ترکیه در زمان 🔸8) جدایی روستاهای «سیرو» و «سرتیک» و برخی مراتع متعلق به کردهای «جیکانلو» ایران توسط ترکیه در دوره رضاشاه 🔹9) جدایی دشت ناامید در و بخشیدن آن به به مساحت 3 هزار کیلومتر در سال 1317 🔸10) با جدایی دشت ناامید از ایران سرچشمه رود از سیستان و بلوچستان خارج و سیستان تبدیل به شد. 🔹11) جدایی دهکده توریستی فیروزه در خراسان شمالی 🔸12) موافقت با طرح انگلیسی راه آهن شمال به جنوب برای استفاده انگلیسی ها در جنگ (جهانی دوم) راه آهنی که برای استفاده مردم ایران نبود و از هیچ شهر بزرگی عبور نمیکرد 🔹13) غصب زورمندانه 2167 روستای شمال کشور و صدور 44هزار سند مالکیت این روستاها به نام خود و خاندان ! 🔸14)اعطای امکانات به باستان شناسان امریکایی و تاراج آثار توسط این باستان شناسان 🔹15) غارت سی هزار از الواح گلی دوره توسط باستان شناسان امریکایی از تخت جمشید در دوره رضاشاه برای مخفی کردن بخش مهمی از تاریخ و تمدن پیشرفته ایران قرنها پیش از 🔸16) قلع و قمع ایران و تبعید بسیاری از آنان و سیاست تخته قاپو برای خلع سلاح عشایر در برابر تجاوز بیگانگان 🔹17) قتل 25 تن از دلیران سران بختیاری و قشقایی و ممسنی و بویر احمدی توسط رضاشاه (هنوز لرستان، جنایات قصاب رضا شاه، سپهبد امیراحمدی را به یاد دارد) 🔸18)کشتن شعرا، روشنفکران، روحانیون و ادیبانی همچون ، میرزاده ، ، شهید و بسیاری از نویسندگان و روحانیون ایرانی به جرم انتقاد از اقدامات ضدانسانی رضاخان 🔹19)تبعید نامی ایرانی به بیابانهای نیشابور 🔸20)غارت آثار باستانی دوره ساسانی و اسلامی از جمله محراب 1400 ساله اصفهان (هم اکنون در موزه متروپولیتن) 🔹21) قلع و قمع تمامی جنبشهای ضدانگلیسی در گوشه گوشه ایران (میرزا کوچک خان در شمال، محمدتقی خان پسیان در مشهد و همدان، عشایر فارس و...) 🔸22)قتل عام و مجروح کردن بیش از 1500 تن از مردم عادی در مسجد به جرم اعتراض به بخشنامه‌ی اجباری شدن کلاه‌فرنگی برای ایرانیان 🔹23) ممنوعیت عزاداری سالار شهیدان در ماه و صفر برای نابودی فرهنگ ضدظلم 🔹24) مرگ هنر و علم و اندیشه در ایران بنحوی که ایران در دوران رضاشاه، یک هنرمند برجسته، دانشمند و .. به خود ندید (بجز چند زن آوازه خوان) 🔸25) نگهداشتن مردم ایران در غذا و بهداشتی (برخلاف تبلیغات) تا علیه او شورش نکنند 🔹26) تغییر پوشش گیاهی هزاران ساله ایران به تقلید از کشورهای غربی و جایگزینی بومی و بارور ایران با درختان سمی و بیفایده چون و چمن و مورت و.. 🔸27) ورود انگلیسیها به سیستم ایران (امیرکبیر آنها را بیرون رانده بود) و پایه گذاری نظام آموزشی تقلیدی و بی توجه به نیاز بومی کشور که در دوره پسرش ادامه یافت و هنوز تبعات آن در کشور ادامه دارد 🔹28) لغو تبلیغاتی قرارداد نفتی دارسی و سپس امضای سی ساله قرارداد استعماری با انگلیسی ها در سال 1312 (10درصد درآمد نفت از ایران، 90درصد از آن انگلیس) که نهضت ملی شدن علیه این قرارداد استعماری ایجاد شد. 🔸29)ایجاد اولین خانه ها در ایران و آغاز فساد جنسی در تاریخ همیشه عفیف ایرانی 🔹30) کشتن بیرحمانه بسیاری از نزدیکان خود به جرم کوچکترین انتقاد (قتل سردار اسعد بختیاری وزیر جنگ با آمپول هوا، قتل نصرت‌الدوله فیروز از مشاوران، به شکل فجیع در زندان سمنان، قتل علی‌اکبر داور معمار دادگستری نوین ایران که تأسیس «اداره‌ی ثبت احوال»، تدوین «قانون ثبت اسناد»، «قانون ثبت املاک»، «قانون ازدواج و طلاق» و تأسیس بیمه‌ ایران را در کارنامه خود داشت، قتل ناجوانمردانه‌ دکتر اسدی و..) 🔸31) ایران در مدت سه روز توسط و مقاومت نکردن حتی یک روز در برابر لشکر متفقین با آن همه تبلیغات پرهیاهو درباره رضاخانی! و...... آری پدرنوین ایران! چنین خدماتی را به انجام داد @کانال_روشنگری 👉 @roshangarii 🌹
✍ڪاش مے شد بچہ ها را جمع ڪرد .. #سنگر آن روزها را گرم ڪرد .. ڪاش مے شد بار دیگر #جبهہ رفت ... جنگ #عشقے ڪردو تیرے خورد و رفت ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#سربنـد يا حسينت . . . نشان از عشقے کهن دارد #عشقے ڪہ تمام مبتلايان را نيازمند #شفا مے ڪند شفايی از جنس #شهـادت . . . #لبیڪ_یا_حسین #شهید_مدافع_حرم #شهید_رضا_حاجی‌زاده 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
ای شهید! سربنـد #يا_حُسينت... نشان از عشقی کهن دارد #عشقی که تمام مبتلايان را نيازمند #شفا می‌کند شفايی از جنس #شهـادت ... #شهید_رضا_حاجی_زاده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
سربنـد #يا_حسينت نشان از عشقی کهن دارد... #عشقی که تمام مبتلايان را نيازمند #شفا می‌کند شفايی از جنس #شهـادت... #شهید_مدافع_حرم #شهید_احمد_مشلب🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
سربنـد يا زهرایت ... نشان از #عشقی کهن دارد، عشقی که تمام مبتلايان را نيازمند #شفا می کند.. شفايی از جنس شهــ🌷ــادت 🏴شهادت حضرت فاطمه(س)تسلیت باد. #شهید_مرتضی_عطایی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#سربنـد يا حسينت🚩 نشان از #عشقی کهن دارد عشقی♥️ که تمام #مبتلايان را نيازمند #شفا می کند شفايی از جنس #شهـادت🌷 شهید مدافع حرم #شهید_رضا_حاجی‌_زاده #لبیک_یا_حســین (ع) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ •به نام او •که جایگاهش •قلب من♥️ است متعال حسی وصف ناپذیر دل هایی در هم آمیخته 💞 دو دوست، دو همراه👥 دو همسفر و دو همسرانی که روح شــــان در هم تنیده شده برای پرواز🕊 دل از هم می ستانند و هم میشوند و سرانجام دل هاشان را به دلدار حقیقی دل های عالمیان می سپارند💖 از برای ⇜مرد ما عمار همت است ⇜و زن، سمیه فطرت ↵اینجا، هم دوشی و هم جوشی و هم خروشی جاریست👌 ↵اینجا، لبریز از لطافت ابریشم کلام . ↵اینجا، قرار خزان🍂 پا بر جاست. ↵اینجا، مقربان از میان سادگی ها به پا می خیزند. ↵اینجا، سرزمین آشفته دلانی است که آخرین دوستت دارم♥️ هایشان موسوم گشته به . ✍ به قلم: 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌼☘🌼☘🌼☘ 🌾روزی دیـگر و صبحـى🌤 دیـگر و تازه‌تر از دیـروز با شما . . .😍 🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌺باکری را همه می‌شناسند نامش که برده می‌شود، و خدمت در پسِ ذهن‌ها نقش می‌بندد😌 🎀دو برادر👥 بودند که قلبشان برای می‌تپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی می‌کردند. 🎀قلم اینبار از بنویسد... ، مبارزه را از برادر بزرگترشان آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید🕊 🎀قد می‌کشید اما روح بلندش😇 وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز نمی‌کرد. به و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در ، حمید را به آنجا کشاند! 🎀تمامِ فکر و ذکرش بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا می‌ریختند❣️ 🎀رنگ و بویِ را که دید، گویی روحش به رسید، خستگی ناپذیر بود💪 و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمی‌کرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد بود و میدان جنگ🙂 🎀بی‌وقفه در تکاپو بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را دهد. شاید هم به قول "استراحت را گذاشته بود بعد از شهادت"🌷 شهادتی که در اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از مجنون باز نگشت😔 اما آنچه حاکم است، است به حمید که در دلها مانده❤️ 🎀فرمانده حمید؛ این روزها به چون تویی نیاز داریم ...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد✅درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به و منصب و میز نباشد❌ 🎀از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگ‌ها فاصله است برای روحِ زمین‌گیرمان بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند! 🎊گرچه ، طلوعِ جاودانگی تو بود اما... فرمانده😍🌺 ✍️نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز تولد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تو را میبینم دلم قرص میشود قرص میشود که را دارم.. تویی که سرشار از .. عشقی که بوی میدهد.. شهادتی‌که ازجنس است که خریدارش، (س).. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن⚘ ⚘به مناسبت سالروز شهادت ⚘شهید_هادی_شجاع 🗓تاریخ تولد : ۲۳ /۸/ ۱۳۶۸ 🗓تاریخ شهادت : ۲۸ /۷/ ۱۳۹۴ ⚘مزار شهید : امامزاده عباس ⚘محل شهادت : سوریه ⚘چیزی درباره اش نمیدانستم، تنها گه گداری نامش راشنیده بودم میان جستجوهایم چشمم به نامِ کتابش خورد «وهب زمان»! ⚘دروغ چرا؟! ترسیدم! قلمم لرزید و تا آخَر ماجرا را خواندم. دیگر دست و دلم به نوشتن نمیرفت اما دلِ کنار گذاشتنش را نداشتم. حیف میشد اگر شناختن را از دیگران منع میکردم. ⚘کم کم کلمات را کنار هم جای دادم شروع به نوشتن کردم؛ از بچگی گفتم، همان وقتی که با دست هایی پر از تیله به خانه آمده بود و مردانه گفته بود میخواهد بچه مثبت شود از همان نه سالگی هم به دنبال بسیجی شدن بود ، به دنبال ادامه دادن راه ارباب بی کفن. مگر نه این که میگویند: «حسین! رفیق خوب زندگیمی امام حسینِ بچگیمی...» ⚘کم کم هادی قد کشید و مادر سر و جان را فدای قامت جوانش میکرد! دانه های اسپند بر روی ذغال بالا و پایین میپریدند تا هر چه بدی هست از دور کنند؛ مبادا چشم و چراغ خانه چشم بخورد! ⚘مادر هم میان روزمره های زندگی اش دعا برای هادی را از یاد نمیبرد! آنقدر برای عاقبت بخیری اش دعا میکند که خدا اسباب را برای پسر رشیدش جور میکند... ⚘هادی، تحت نظارت فرمانده اش و با رفاقت عجیب با عمه سادات عجین میشود و اینجاست که همه شان تلمیحی میشوند برای: «شهیدان را شهیدان میشناسند» ⚘دلم نمیخواهد داستانش را به آخر برسانم، طولش میدهم اما دلم جایی میان دامادی و پرسه میزند. پر میکشم به شب خواستگاری، فاطمه هنوز هم نمیدانست پسر همسایه که تا به حال یکبار هم اورا ندیده چگونه اینجا آمده است؟! ⚘اما خدا هارا خود برای حسین هایش انتخاب میکند، فاطمه رباب میشود برای ؛ و هادی همان وهب نصرانی که عشق به ، خیال داماد بودن را از سرش پرانده و راهی معرکه کرده بود... ⚘فاطمه، عروس چهار روزه هادی بود، این را زمانی فهمیدم که با افتخار و سربلند اما با بغض در گلویش میگفت: «ما فقط چهار روز زندگی کردیم» ⚘حال او با کمری خم شده بر روی ویرانه ی آرزوهایش ایستاده! همچنان عاشق و مجنونِ ؛ چشم دوخته به گنبد طلایی (س) و سربلند است که خدا فدایی اش را پذیرفته است. ⚘مبادا از یاد ببریم دلیل استواری الآن ما است که هادی ها و فاطمه ها زیر پا گذاشته اند.... برای سلامتی امام عصر عجل الله... هدیه به ارواح مطهر شهدا....امام شهدا.... شهیدسرافراز<<هادی شجاع>> <<صلــــــــــوات>> 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*بسم الله الرحمن الرحیم* 🍂چیزی درباره اش نمیدانستم، تنها گه گداری نامش راشنیده بودم میان جستجوهایم چشمم به نامِ کتابش خورد «وهب زمان»! 🍂دروغ چرا؟! ترسیدم! قلمم لرزید و تا آخَر ماجرا را خواندم. دیگر دست و دلم به نوشتن نمیرفت اما دلِ کنار گذاشتنش را نداشتم. حیف میشد اگر شناختن را از دیگران منع میکردم. 🍂کم کم کلمات را کنار هم جای دادم شروع به نوشتن کردم؛ از بچگی گفتم، همان وقتی که با دست هایی پر از تیله به خانه آمده بود و مردانه گفته بود میخواهد بچه مثبت شود😅 🍂از همان نه سالگی هم به دنبال بسیجی شدن بود ، به دنبال ادامه دادن راه ارباب بی کفن. مگر نه این که میگویند: «حسین! رفیق خوب زندگیمی بچگیمی...» 🍂کم کم هادی قد کشید و مادر سر و جان را فدای قامت جوانش میکرد! دانه های اسپند بر روی ذغال بالا و پایین میپریدند تا هر چه بدی هست از دور کنند؛ مبادا چشم و چراغ خانه چشم بخورد! 🍂مادر هم میان روزمره های زندگی اش دعا برای هادی را از یاد نمیبرد! آنقدر برای عاقبت بخیری اش دعا میکند که خدا اسباب را برای پسر رشیدش👱‍♂ جور میکند. 🍂هادی، تحت نظارت فرمانده اش و با رفاقت عجیب با عمه سادات عجین میشود و اینجاست که همه شان تلمیحی میشوند برای: «شهیدان را شهیدان میشناسند» 🍂دلم نمیخواهد داستانش را به آخر برسانم، طولش میدهم اما دلم جایی میان دامادی و پرسه میزند. پر میکشم به شب خواستگاری، فاطمه هنوز هم نمیدانست پسر همسایه که تا به حال یکبار هم اورا ندیده چگونه اینجا آمده است⁉️ 🍂اما خدا ها را خود برای حسین هایش انتخاب میکند، فاطمه رباب میشود برای ؛ و هادی همان وهب نصرانی که عشق به حرم🕌خیال داماد بودن را از سرش پرانده و راهی معرکه کرده بود. 🍂فاطمه، عروس چهار روزه هادی بود، این را زمانی فهمیدم که با افتخار و سربلند اما با بغض😢 در گلویش میگفت: «ما فقط چهار روز زندگی کردیم» 🍂حال او با کمری خم شده بر روی ویرانه ی آرزوهایش ایستاده! همچنان عاشق♥️ و مجنونِ ؛ چشم دوخته به گنبد طلایی (س) و سربلند است که خدا فدایی اش را پذیرفته است. 🍂مبادا از یاد ببریم دلیل استواری الآن ما است که هادی ها و فاطمه ها زیر پا گذاشته اند💔 ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۲۳ آبان ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت: ۲۸ مهر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید: امامزاده عباس 🕊محل شهادت: سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh