♥️🍃| #سیره_شهید
#بابڪ گفت:
میخوام برم #خارج از #ڪشور
مردم #فڪر ڪردند میخواد
بره #آلمان
همچون #برادرش
اما #بابڪ به جای آلمان
#سوریه را انتخاب ڪرد بود...
#شهید_بابک_نوری_هریس 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
5⃣7⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠مادر شهید مدافع حرم
#شهیدمحمدامین_کریمیان
🔸محمد امین دانشجوی ترم ۶ #فلسفه و مسلط به دو زبان انگلیسی و عربی بود و از یک دانشگاه در #آلمان بورسیه شده بود
🔹اما همه را رها کرد و برای جهاد به #سوریه رفت.به مدت دوسال هم در کلاس نقد و بررسی فیلم📽 شرکت کرده بود
🔸و اخیراً که #حضرت_آقا در یکی از سخنرانی های خود فرمودند: جای افرادی مثل #شهیدآوینی در کشور🇮🇷 خالی است و نیاز است جوانان ما راهش را ادامه دهند✊
🔹محمد امین تصمیم گرفت دوره #ارشد خود را در رشته فیلم سازی🎬 ادامه دهد و حتی برای این کار دوربین فیلم برداری 📹سفارش داد که چند روز بعد از #شهادتش به دست ما رسید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
9⃣8⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠بعضی ها هنوز فکر می کنند مجید آلمان یا ترکیه رفته است.
🔸«آقا افضل» #پدر_مجید بارها میان صحبتهایش از مجید بیهوا میگوید:. «تعریف کردن فایده ندارد❌. کاش الآن همینجا بود خودش را میدیدید خیلی #پسرخوبی بود. پسرم بود. داداشم بود. رفیقم بود💞.
🔹وقتی رفتیم #سوریه وسایلش را تحویل بگیریم. حرم ✨حضرت رقیه✨ رفتم و درست همانجایی که مجید در #عکسهایش نشسته بود، نشستم و درد و دل کردم.
🔸گفتم هر طور که با #حضرت_رقیه درد و دل کردی❤️ حرف من همان است
اگر دوست داری #گمنام و #جاویدالاثر بمانی حرفی نمیزنیم🔇. هر طور که خودت دوست داری حرف ما هم همان است✓.
🔹از وقتی #شهید شده خیلیها خوابش😴 را میبینند. یکبار #پیرزنی بیهوا آمد خانه ما و گفت شما #پدرمجید هستید؟ من هم گفتم بله.
🔸گفت من مشکل سختی😣 داشتم که پسر شما حاجتم را داد.من فقط یکبار #خواب مجید را دیدهام. خواب دیدم یک لباس سفید⚪️ پوشیده است.
🔹 #ریشهایش را زده است و خیلی مرتب ایستاده است. تا دیدمش بغلش کردم و تا میتوانستم #بوسیدمش.
با گریه😭 میگفتم #مجید_جانم_ کجایی؟ دلم میخواهد بیایم پیش تو.
🔸حالا هم هیچچیز نمیخواهم 🚫اگر روی پا ایستادم و هستم به خاطر #دخترهایم است؛ اما دلم میخواهد بروم پیش #مجید. بدجوری دلم برایش تنگشده💔 است.».
🔹تحول و #شهادت مجید آنقدر سریع اتفاق افتاده که هنوز عدهای باور نکردهاند.هنوز فکر میکنند مجید #آلمان یا #ترکیه رفته است؛ ⚡️اما مجید تمام راه #باسر دویده است. مادرش هنوز نگران است.
🔸نگران نمازهای #نخواندهاش، نگران روزههای باقیمانده مجید که آنقدر #سریع گذشت که نتوانست ⭕️آنها را بهجا بیاورد.
🔹نگران آنکه نکند جای خوبی نباشد📛
«گاهی گریه میکنم😭 و میگویم. پسرِ من نرسید #نمازهایش را بخواند. گرچه آخریها #نماز_شب خوان هم شده بود؛ ⚡️اما آنقدر زود رفت که #نمازو_روزه قضا دارد
🔸اما دوستانش میگویند.
مهم #حقالناس است که به گردنش نیست❌ و چون مطمئنم حقالناس نکرده، دلم آرام میگیرد.»
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_جاوید_الاثر_مجید_قربانخانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
9⃣6⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰در #کارشناسی ارشد یکی از دانشگاه های تهران در #رشته_حقوق قبول شد و در حلال احمر ⛑هم مشغول به کار بود.
🔰بابک جوان امروزی بود⚡️ اما #غیرت دینی داشت همین غیرت دینی بود که او را به #زینب_وکربلای امام حسین رساند.
🔰میگفت:خانم حضرت زینب مرا #طلبیده باید بروم😊 تاب ماندن ندارم🚫.همیشه میخندید خوش تیپ بود👌 و زیبا بابک پراز #شادی بود اما بخاطر اعتقادش و برای پیوستن به خدا💞 از همه اینها گذشت.
🔰بابک فرزند سوم و چهارم این انقلاب بود دلبستگی های💞 زیادی داشت امروزی بود و تمامی اینهارا به خاطر از #حریم آل الله و خانم حضرت زینب رها کرد💕.
🔰برادرش برای اینکه از فکر دفاع👊 بیرون بیاید به او پیشنهاد داد تا به #آلمان برود اما او قبول نکرد❌ و میگفت:من باید بروم اگر نروم کی برود باید بروم تا شما در #امنیت باشید خواب هایی از بانو #حضرت_زینب دیده بود اما هیچگاه برایمان تعریف نکرد.
🔰خواب هایی که با شهادتش🌷 تعبیر شد فقط میگفت:من باید حضرت زینب
(س) را #زیارت کنم.
#شهید_بابک_نوری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8⃣3⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠بعضی ها هنوز فکر می کنند مجید آلمان یا ترکیه رفته است.
🔸«آقا افضل» #پدر_مجید بارها میان صحبتهایش از مجید بیهوا میگوید:. «تعریف کردن فایده ندارد❌. کاش الآن همینجا بود خودش را میدیدید خیلی #پسرخوبی بود. پسرم بود. داداشم بود. رفیقم بود💞.
🔹وقتی رفتیم #سوریه وسایلش را تحویل بگیریم. حرم ✨حضرت رقیه✨ رفتم و درست همانجایی که مجید در #عکسهایش نشسته بود، نشستم و درد و دل کردم.
🔸گفتم هر طور که با #حضرت_رقیه درد و دل کردی❤️ حرف من همان است
اگر دوست داری #گمنام و #جاویدالاثر بمانی حرفی نمیزنیم🔇. هر طور که خودت دوست داری حرف ما هم همان است✓.
🔹از وقتی #شهید شده خیلیها خوابش😴 را میبینند. یکبار #پیرزنی بیهوا آمد خانه ما و گفت شما #پدرمجید هستید؟ من هم گفتم بله.
🔸گفت من مشکل سختی😣 داشتم که پسر شما حاجتم را داد.من فقط یکبار #خواب مجید را دیدهام. خواب دیدم یک لباس سفید⚪️ پوشیده است.
🔹 #ریشهایش را زده است و خیلی مرتب ایستاده است. تا دیدمش بغلش کردم و تا میتوانستم #بوسیدمش.
با گریه😭 میگفتم #مجید_جانم_ کجایی؟ دلم میخواهد بیایم پیش تو.
🔸حالا هم هیچچیز نمیخواهم 🚫اگر روی پا ایستادم و هستم به خاطر #دخترهایم است؛ اما دلم میخواهد بروم پیش #مجید. بدجوری دلم برایش تنگشده💔 است.».
🔹تحول و #شهادت مجید آنقدر سریع اتفاق افتاده که هنوز عدهای باور نکردهاند.هنوز فکر میکنند مجید #آلمان یا #ترکیه رفته است؛ ⚡️اما مجید تمام راه #باسر دویده است. مادرش هنوز نگران است.
🔸نگران نمازهای #نخواندهاش، نگران روزههای باقیمانده مجید که آنقدر #سریع گذشت که نتوانست ⭕️آنها را بهجا بیاورد.
🔹نگران آنکه نکند جای خوبی نباشد📛
«گاهی گریه میکنم😭 و میگویم. پسرِ من نرسید #نمازهایش را بخواند. گرچه آخریها #نماز_شب خوان هم شده بود؛ ⚡️اما آنقدر زود رفت که #نمازو_روزه قضا دارد
🔸اما دوستانش میگویند.
مهم #حقالناس است که به گردنش نیست❌ و چون مطمئنم حقالناس نکرده، دلم آرام میگیرد.»
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_جاوید_الاثر_مجید_قربانخانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠حمید #آلمان که می خواست برود، نشسته بود خودش و #اعتقاداتش را روی کاغذ پیاده کرده بود. می خواست وقتی آنجا می رود یادش نرود که #کیست و برای چه آمده است؟!
نامه #پر بود از نقاط مثبت و منفی اش؛ از خصلت های ارثی تا خصلت های تأثیر گرفته شده از خانواده و محیط.
💠می گفت: اینها را نوشتم تا وقتی رسیدم آلمان #غرور برم ندارد و یادم نرود چه کسی هستم و برای چه آمده ام و نباید به #خطا بروم.
همه را نشانم داد. البته این ها را به این قصد به من نشان داد تا نقاط #ضعفش را بدانم و خیلی پیش خودم بزرگش نکنم.
#به_روایت_همسر
#کتاب_نیمه_پنهان_ماه
#شهید_حمید_باکری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷|محمدامین 22 سال بيشتر سن نداشت، اما پايه 10 درس #حوزوی و سطح سه و ترم شش رشته #فلسفه بود. به زبان #انگليسي و #عربي تسلط داشت.
برخي فكر ميكنند كساني كه براي دفاع از حرم شهيد ميشوند براي #پول است اما پسرم در #رفاه بزرگ شد، هيچ نياز مالي نداشت حتي زماني كه به سوريه اعزام ميشد هزينه #بليت هواپيما را #پدرش داد.
محمدامین از يك دانشگاه در #آلمان بورسيه شده بود، اما همه را رها كرد و براي #جهاد به سوريه رفت🌷|
#شهید_محمدامین_کریمیان🌷
#نخبه_حوزه_و_دانشگاه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
8⃣8⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠میگفت میروم آلمان، اما از #سوریه سر درآورد
🔰مجید تصمیمش را گرفته است؛ 💥اما با هر چیزی #شوخی دارد. حتی با رفتنش. حتی با #شهید شدنش. مجید تمام دنیـ🌍ـا را به شوخی گرفته بود.
🔰عطیه #خواهر درباره رفتن مجید و اتفاقات آن دوران میگوید: «وقتی میفهمیم #گردان امام علی رفته است. ما هم میرویم آنجا🚕 و میگوییم راضی نیستیم و مجید را نبرید🚷 آنها هم بهانه میآورند که چون #رضایتنامه نداری، تک پسر هستی و #خالکوبی داری تورانمی بریم و بیرونش میکنند. بعدازآن گردان دیگری میرود که ما بازهم پیگیری میکنیم و همین حرفها را میزنیم و آنها هم #مجید را بیرون میاندازند😄
🔰تا اینکه مجید رفت #گردان_فاتحین اسلامشهر و خواست ازآنجا برود. راستش دیگر آنجا را پیدا نکردیم😔 وقتی هم فهمید که ما #مخالفیم. خالی میبست که میخواهد به #آلمان برود. بهانه هم میآورد که کسبوکار خوب است.
🔰ما با آلمان هم مخالف بودیم. #مادرم به شوخی میگفت مجید همه پناهجوها را میریزند توی دریا🏝 ولی ما در فکر و خیال💬 خودمان بودیم. نگو مجید میخواهد #سوریه برود و حتی تمام دورههایش را هم دیده است.
🔰ما #روزهای_آخر فهمیدیم که تصمیمش جدی است. مادرم وقتی فهمید پایش میگیرد و بیمارستان بستری🛌 میشود. هر کاری کردیم که حتی الکی بگو #نمیروی. حاضر نشد🚫 بگوید. به شوخی میگفت: «این #مامان_خانم فیلم بازی میکند که من سوریه نروم» وقتی واکنشهایمان را دید گفت که نمیرود🚷
🔰چند روز مانده به رفتن لباسهای #نظامیاش را پوشید و گفت: «من که نمیروم ولی شما حداقل یک عکس یادگاری بیندازید📸 که مثلاً مرا از زیر قرآن📖 رد کردهاید. من بگذارم در لاین و تلگرامم الکی بگویم #رفتهام سوریه. مادر و پدرم اول قبول نمیکردند. بعد #پدرم قرآن را گرفت و چند عکس انداختیم. نمیدانستیم همهچیز #جدی است.»😔
#شهید_مجید_قربانخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰شهیدی که بر همه قضاوتها خط کشید
🔸شهیدی که #تیپ و چهرهاش برتر از هنرمندان بود😍 و این موضوع سبب شد تا به وی لقب #زیباترین_شهید مدافع حرم را بدهند👌
🔹شهیدی که علاوه بر ظاهر بسیار زیبایی✨ که داشت #سیرت و باطنش هم زیبا بود و #نماز_شب را ترک نکرد، بابک روی قضاوت خیلیها خط کشید🚫 قضاوتی که معیار و اندازهاش #چشم آدمها بود.
🔸 #دهه_هفتادےها در حماسه سوریه و دفاع از حرم بینظیر👌 عمل کردند و شهید زیباروی مدافع حرم🌷 نیز درس و دانشگاه و سفر به #آلمان و پول و امکانات رفاهی که در اختیار داشت را رها کرد تا به عشقش♥️ که دفاع از حرم حضرت زینب(س) و #شهادت بود دست پیدا کند.
#شهید_بابک_نوری_هریس
#سالروز_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌺باکری را همه میشناسند
نامش که برده میشود، #شجاعت و خدمت در پسِ ذهنها نقش میبندد😌
🎀دو برادر👥 بودند که قلبشان برای #انقلاب میتپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی میکردند.
🎀قلم اینبار از #حمید بنویسد...
#حمید_باکری، مبارزه را از برادر بزرگترشان #علی آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید🕊
🎀قد میکشید اما روح بلندش😇 وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز #آرامَش نمیکرد. به #سوریه و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به #آلمان برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در #پاریس، حمید را به آنجا کشاند!
🎀تمامِ فکر و ذکرش #خدمت بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا میریختند❣️
🎀رنگ و بویِ #جبهه را که دید، گویی روحش به #تکامل رسید، خستگی ناپذیر بود💪 و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمیکرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد #جهاد بود و میدان جنگ🙂
🎀بیوقفه در تکاپو بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را #شکست دهد. شاید هم به قول #حاج_احمد_متوسلیان "استراحت را گذاشته بود بعد از شهادت"🌷 شهادتی که در #خیبر اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از مجنون باز نگشت😔 اما آنچه حاکم است، #عشقی است به حمید که در دلها مانده❤️
🎀فرمانده حمید؛ این روزها به چون تویی نیاز داریم ...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد✅درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به #مقام و منصب و میز نباشد❌
🎀از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگها فاصله است
برای روحِ زمینگیرمان #فاتحه بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند!
🎊گرچه #شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما...
#سالروزِ_زمینی_شدنت_مبارک فرمانده😍🌺
✍️نویسنده: #زهرا_قائمی
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_حمید_باکری
#مفقودالاثر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh