#فوری🔴🔴🔴
⬅️درگیری مسلحانه در "سیستان و بلوچستان"/ #شهادت یک بسیجی
🔵روابط عمومی قرارگاه قدس #سپاه در جنوب شرق کشور:
در درگیری رزمندگان قرارگاه قدس با قاچاقچیان #موادمخدر در شهرستان سراوان سه نفر از این #قاچاقچیان به هلاکت رسیدند.
🔵در این درگیری یک #بسیجی طرح امنیت نیز به فیض شهادت نائل آمد🕊 و سه تن از مأموران #ناجا مجروح شدند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠معرفی کتاب 2⃣3⃣ 📗 آخر شهید می شوی 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖این کتاب به بیان خاطرات شهید مدافع حرم، #شهید_صا
#تولدت_مبارک شهید عاشق❣
خوش به حال #اردیبهشت که هم آمدنت را شاهدبود هم رفتنت را🕊🌷
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تولدت_مبارک شهید عاشق❣ خوش به حال #اردیبهشت که هم آمدنت را شاهدبود هم رفتنت را🕊🌷 #شهید_صادق_عدالت
🌸عشق مهمان مقدسی است و قلب، میزبان مهربانی. #عاشق که باشی، جان تازه میگیری از وجودش. گاهی دل با شنیدن روضه ای، ذکری هم چون #یاحسین، یارقیه، #یا_زینب یازهرا(س) می لرزد💓 و ناگهان می بینی "عاشق اهل بیت" شده ای.
💖صادق عاشق #حضرت_زهرا(س) بود. برای ازدواجش شرط کرد شریک زندگی اش حتما از #سادات باشد.
با یک بانوی سیده ازدواج💍 کرد. به قول همسرش در جلسات خواستگاری هم حرف از #شهادتش بود.
🌸به یاد #شهید_تجلایی از همسرش خواست تا در روز عقد برای شهادتش دعا کند🤲 پس از بله گفتن، #گلزار_شهدا و شهیدی هم اسم #صادق، دل عروس خانم را به بازی گرفت و او برای نیمه گمشده اش که به تازگی پیدا کرده بود با اشک #دعای_شهادت خواند😢
💖با شهادت #محمودرضا_بیضایی، چهره آقای خانه، حسرت های دل اش را رسوا کرد😞 و آنجا بود که همسرش فهمید خودخواهی است #صادق را فقط برای خودش بخواهد.
🌸برات کربلای نوکر ارباب در #اربعین امضا شد. همسرش نامه ای💌 نوشت و به جدش قسم داد که پاره تنش به آرزویش برسد و از اهل کربلا خواست که همچون #قاسم_بن_الحسن شهد شیرین شهادت🌷 نصیب رفیق زندگیاش شود. نامه را به او داد تا در حرم #ابا_عبدالله امانتی را به "صاحبش" بسپارد.
💖صادق عاشق خدا♥️ بود و همسرش #عاشق_صادق. می گویند دعای عاشق ها در حق هم #مستجاب می شود. راه شهادت🕊 برایش باز شد. در اسفند ماه عازم سوریه شد. همسرش لحظه وداع، در حضور وابستگی ها و دوست داشتن هایش، او را با قرآن📖 بدرقه کرد. می دانست او رفتنی بود. ندایی در درونش می گفت:
من با دو #چشم خویشتن
دیدم که #جانم می رود😔
💖۵۷ روز برای #مرد_زندگیش دعا کرد. گریه کرد😭 در ذهنش بارها مراسمی را تصور کرد که با حضور یار سفرکرده و خودش و خدا برگزار می شود. اما همین ۵۷ روز کافی بود برای #پرواز کبوتر🕊 مدافع حرم
🌸بعضی آدم ها اهل زمین نیستند فقط می آیند تا تلنگری💥 باشند برای آن ها که قلب هایشان، #زمین_گیر شده است. صادق عدالت اکبری هم اهل همین #قافله بود. مراسم #تشییع، استقبال همسرش با "لباس سفید" و بی قراری دوستانش، دلهای بسیاری را منقلب کرد💗
💖حال یک سنگ قبر، لبخند زیبای شهید یک #بانوی_سیده با دنیایی دلتنگی💔 قصه عشق را برای ساکنان زمین روایت می کند..
✍نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
در چشمهای #حسرتیان
خیره ماندهای
شرم از تـو کُشتِمان😔
#نگهت را نگاهدار ...
🔹زخمی شده بود و به دلیل ضربه به #سر قدرت حرف زدن نداشت. زیر بغلش را گرفته بودند تا سوار ماشین🚑 کنند و بـه عقب بفرستـند.
🔸قـدرت بـدنی اش را از دست داده و تمـام مدت، سـرش پایـین بود😔 و برای همین با این که چند #عکس گرفتم، اما صورتش را نتوانستم ثبت کنم.
🔹اما وقتی روی صندلی جلو ماشین
نشست، سـرش را بلـند کــرد و یـک آن
نگاهـش🙁 در نـگاه مـن گـره خـورد، ایـن عکس حاصل آن لحظه #کـوتاه بود، چرا که خیلی زود دوباره سرش روی شانهاش خـم شد و بی رمق در خـود فـرو رفـت😞
🔰این عکس را فروردین۱۳٦۰ در ارتفاعات #بازیدراز، مشرف به دشت ذهاب گرفتم. جایی که عملیات کوچک برای آزادسازی قلهی ۱۱۱۰ انجام شده بود.
📸عکاس: سعید صادقی
#جنگ_به_روایت_تصویر
#نوجوانان_دفاعمقدس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
13961123000724.mp3
1.86M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه هود✨
#قرائت_صفحه_دویست_وسی_ویک
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🕊بر بال خاطره ها 🕊
🌴چند وقت از شهادت علی جان می گذشت ساعت ۱۰ شب🕰 یکدفعه #امیرمحمد آمد گفت:
بابا آمده. بابا آمده #بابا_آمده
بیاید دنبالم
🌴همه با تعجب به امیر محمد نگاه می کردیم😟 که رفتیم داخل اتاق خواب گفت ببین #بابا اینجاست، پیراهن بابا👕 را گرفت و با اشک و خنده بومی کرد.
🌴می گفت بوی بابا میده. #بوی_بابا میده و آن شب پیراهن بابا را پوشید و بعد از مدتها با آرامش خوابید😴
راوی: پدر شهید
امیر محمد فرزند شهید
#شهید_علی_عابدینی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بابای قشنگ امیرمهدی و نازنین زهرا جون؛ #تولدت، تولد تمام خوبیهاست🌺
هر شهید #دو_بار تولد میگیرد🎊
چقدر زیبا که تولد زمینی و تولد آسمانی تو، هر دو در #اردیبهشت ماه هست🌺
🎀تولد زمینی ۱۳۶۴/۲/۲
🎀تولد آسمانی ۱۳۹۵/۲/۱۶
#شهید_حسین_مشتاقی
#سالروز_ولادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔊سَݪام رُفَقا✋😁
🔥پَنج شَنبِہ چہار ⏰ اُردیبِہِشٺ🔥
ٺَۅَݪُّدِه🎈شَہید حَمید سیاهڪاݪے مُرادے عَزیزہ❤️
میخایم رڪۅرد 🚴♂ خَٺمِ صَݪَۅاتِ🥇 ایٺا رۅ بِشڪَنیم.🔨
ٺِعداد صَݪَۅاٺِٺۅن🎁رۅ بِہ آے دے زیر بِفرِستین💯
📩 @cha2re_khaki
ڪَم نَزارین🙏
داداش حَمید جَۅابِتۅنۅ میده👌
#دلمتنگشدهاستــــ💔
•⇜برایآوینی
•⇜برایچمران
•⇜برایعلمالهدی
•⇜برای #خرازی
•⇜برای هاشـمی
•⇜برایابراهیمهادی
↶دلمتنگشدهاستبرایباقری😔
↵برایکاوهو #همت
↵برای دیـالمــه
↵برای کاظمی
↶دلمتنگشدهاستبرایبروسنی😞
🔻شجاعتسلیمانی
🔻غیـرت #علوی
🔻و بصیرت #فاطمی
🔻اخلاص، پشتکار، صفـا، محبت
#عشق، ایثـاروایمان
آوینیوکاوه
#رفقـا کجایید⁉️
که ببینید مـا اینجا
تیرخلاصی #شیطان😈 نصیبانمیشود
و مـا در راه ماندگـانِ مسیـر خداییم
🌷شهیدسیدمرتضیآوینی
«راهکاروان #عشق ازمیـان تاریخ
میگذرد وهـر کس در هـر زمره که میخواهد مـا را بشناسد! داستـان #کربلا را بخواند
اگـرچهخواندن داستـان را سودی نیستــ
اگـر #دل کربلایی نباشد😭
#التماسدعایشهادتدرراهحق🤲
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸 #مداح بود. تمام روضهها را از بَر بود. انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش میآ
🍃🌷🍃🌷🍃
🔸مرامهای خاص زیاد داشت اما بعضی چیزها برایش قانون بود و #خط_قرمز داشت⭕️ و یکی از آن خط قرمزها این بود:
🔹محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشمخورش از بقیه جاها بیشتر بود👌 را به عکس #شهدا تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا🌷 را در خانه رعایت کنی وگرنه ✘✘
🔸قرارداد که تمام میشد و خانه🏡 را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکسها هم #نو میشد! یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد😍 که #عکسهای بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد.
راوی: همسر شهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷 #شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد #قسمت_بیست_وششم 6⃣2⃣ 🔮آن شب قرار
❣﷽❣
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_بیست_وهفتم 7⃣2⃣
🔮گفتم مصطفی من #رضایت نمی دهم و این دست شما نیست❌ خب هروقت خداوند اراده اش تعلق بگیرد من راضیم به "رضای خدا" و منتظر این روزم ولی چرا فردا؟ و او اصرار می کرد که من فردا از این جا می روم(شهید می شوم)، می خواهم با رضایت کامل تو باشد و آخر #رضایتم را گرفت✅
🔮من خودم نمی دانستم چرا راضی شدم. نامه ای💌 داد که #وصیتش بود و گفت تا فردا باز نکنید. بعد دو سفارش به من کرد گفت اول این که ایران #بمانید. گفتم ایران بمانم چه کار؟ اینجا کسی را ندارم. مصطفی گفت تعرب بعد از هجرت نمی شود. این جا دولت اسلامی داریم وشما تابعیت ایران دارید. نمی توانید برگردید به کشوری که حکومت اسلامی نیست🚫 حتی اگر آن کشور خودتان باشد
🔮گفتم پس این همه ایرانی ها که در خارج هستند چه کار می کنند؟ گفت آن ها اشتباه می کنند اما نباید به آن آداب و رسوم برگردید... #هیچ_وقت. دوم هم این بود که بعد از او ازدواج کنم💍 گفتم نه مصطفی، زن های حضرت رسول(ص) بعداز ایشان... که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم. گفت این را نگویید این #بدعت است، من رسول نیستم. گفتم می دانم می خواهم بگویم مثل رسول کسی نبود و من هم دیگر مثل شما پیدا نمی کنم😔
🔮غاده همیشه دوست داشت به مصطفی #اقتدا كند و مصطفی خیلی دوست داشت تنها👤 نماز بخواند. به غاده می گفت نمازتان خراب می شود و او نمی فهمید شوخی می کند یا جدی می گوید ولی باز بعضی نمازهای واجبش را به او اقتدا می کرد و می دید #مصطفی بعد از هر نماز به سجده می رود، صورتش را به خاک می مالد، گریه می کند😭 چه قدر طول می کشید این سجده ها...
🔮وسط شب که مصطفی برای #نماز_شب بیدار می شد غاده طاقت نمی آورد می گفت بس است دیگر استراحت کن، خسته شدی و مصطفی جواب می داد "تاجر" اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست می شود باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم #ورشکست می شویم.
🔮اما او که خیلی شبها از #گریه های مصطفی بیدار می شد کوتاه نمی آمد. می گفت: اگر این ها که این قدر از شما می ترسند بفهمند این طور گریه می کنید... مگر شما چه معصيت دارید⁉️ چه گناه کردید؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک #توفیق است، آن وقت گریه مصطفی هق هق می شد، می گفت: آیا به خاطر این توفیق که خدا داده او را شکر نکنم؟ چرا داشت با فعل گذشته به مصطفی فکر می کرد؟ مصطفی که کنار او💞 است.
نگاهش کرد ...
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#نیمه_پنهان_ماه 1
زندگی #شهید_مصطفی_چمران
🔻به روایت: همسرشهیــد
#قسمت_بیست_وهشتم8⃣2⃣
🔮گفت: یعنی فردا که بروید دیگر تو را نمیبینم؟ مصطفی گفت #نه. غاده در صورت او دقیقا شد و بعد چشم هایش را بست😌 و گفت: باید یاد بگیرم تمرین کنم چطور صورتتان را با چشم بسته ببینم. #شب_آخر با مصطفی واقعاً عجیب بود نمیدانم آن شب چی بود‼️ صبح که مصطفی خواست برود من مثل همیشه لباس و اسلحه اش را آماده کردم و آب سرد دادم دستش برای تو راه. مصطفی اینها را گرفت و به من گفت: تو خیلی دختر خوبی هستی☺️ بعد یک دفعه یک عده آمدند توی اتاق و من مجبور شدم بروم طبقه بالا.
🔮صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود🌆 کلید برق را که زدم چراغ اتاق روشن و یک دفعه خاموش شد، انگار #سوخت. من فکر کردم، یعنی امروز دیگر مصطفی خاموش می شود، این شمع دیگر روشن نمی شود😞 و نور نمی دهد. تازه داشتم متوجه می شدم چرا این قدر اصرار داشت و تأکید می کرد که امروز ظهر #شهید می شود. مصطفی هرگز شوخی نمی کرد❌
🔮یقین پیدا کردم که مصطفی اگر امروز برود دیگر بر نمی گردد🚷 دویدم و کلت کوچکم رابرداشتم، آمدم پایین. نیتم این بود مصطفی را بزنم، بزنم به #پایش تا نرود. مصطفی در اتاق نبود. آمدم دم ستاد و همان موقع مصطفی سوار ماشین شد🚗 من هر چه فریاد می کردم، می خواهم بروم دنبال مصطفی، نمی گذاشتند. فکر می کردند دیوانه شده ام، كلت دستم بود. به هر حال، مصطفی رفته بود و من نمی دانستم چه کار کنم.
🔮در ستاد قدم می زدم، می رفتم بالا، می رفتم پایین و فکر می کردم، چرا #مصطفی این حرفها را به من می زند. آیا می توانم تحمل کنم که او شهيد شود و بر نگردد⁉️ خیلی گریه می کردم، گریه سخت😭 تنها زن ستاد من بودم. خانمی در اهواز بود به نام «خراسانی» که دوستم بود. با هم کار می کردیم. یک دفعه #خدا آرامشی به من داد.
🔮فکر کردم، خب، ظهر قرار است #جسد مصطفی بیاید، باید خودم را آماده کنم برای این صحنه. مانتو شلوار قهوه ای سیری داشتم آنها را پوشیدم و رفتم پیش "خانم خراسانی" حالم خیلی منقلب بود. برایش تعریف کردم که دیشب چه شد و این که مصطفی دیگر امروز شهید می شود🌷
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5764820660786299501.mp3
4.81M
✰هر کی که شد #فدایی_تو روسفیده
✯اون #عاشقه❣ که از همه دنیا بریده
✰هر جا میرم
✯این روزا صحبت از #شهیده
#اللهم_الرزقنا_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
عشـ♥️ـق را
خواهـی بسنجی
#عهدوایمـانش بسنج
آنکه پای #دین خود
جان میدهد
عاشـق تر اسـت...😍
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
اگر چه #روز_من و روزگار می گذرد
دلم خوش است كه با یاد یار♥️میگذرد
چقدر خاطره انگیزو شادو رویاییست😍
قطار عمر كه در #انتظار می گذرد
#اللهم_عجل_لولیـک_الفـرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃❤🍃🌼🍃❤️🍃
#صبح میخندد و من
گریه کنان😢 از غم دوست
ای دم صبح، چه داری⁉️
خبر از مقدم #دوست
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠برادر شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی: 🌷سید میلاد لیسانس عمران داشت و دو سال در آزادراه ساوه همدا
شهید سیدمیلاد مصطفوی
شهیدی که پیکرش به دست #داعش افتاد و "سر و دست و پاهایش" را از تنش جدا کردند💔
و بعد از مدتها به #خواب دوستش آمد و محل پیکرش را نشان داد😔
#شهید_سیدمیلاد_مصطفوی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸بعد از #شهادت اصغر رفت و امد در منزل🏘 زیاد شد. همش به فکر این بودم که یه خانه تکانی حسابی انجام بدم
🔹برای گذران زندگی من هم مجبور بودم همراه همسرم #کار کنم و اصغر معمولا تنها در خانه🏡 می ماند. وقتی هم می امدم منزل خسته میشدم و البته بارها به زبان می اوردم که #اصغر الان چایی☕️ می چسبه بعد هم درست میکردم و میخوردیم.
🔸یه روز وقتی از کار برگشتم دیدم اصغر برام چایی دم کرده😍 اما خیلی #داغ_نبود تفاله چایی هم رو استکان مشخص بود. من به اصغر سپرده بودم که در نبود من دست به اجاق گاز نزنه❌
🔹واسه همین پرسیدم: فدات شم چطور چایی درست کردی⁉️ تمام قد و جدی جلوم ایستاد و گفت: هیچی مامان اب ریختم #کتری. توی حیاط گذاشتم جلو آفتاب ☀️داغ که شد چای ریختم قوری و برات آماده کردم
🔸نمی دونستم گریه کنم یا بخندم
"الهی #مادر فدات بشه"، میخواست من رو خوشحال کنه. منم دلش رو نشکوندم
چایی رو خوردم😋 و خندیدم. گفت: مامان #خستگیت در اومد؟؟ گفتم: اره عزیییزم♥️
راوی: مادرِ شهید
#شهید_اصغر_الیاسی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
محال است
به خنده اش نگاه کنے
و #حال_دلت عوض نشود♥️
#خندیدنَش فرق دارد
از عمق وجودش میخندد😍
ازجایے که اسمش #حَرمُ_الله ست
#شهید_عبدالکریم_پرهیزگار🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh