eitaa logo
وصیت ستارگان 🌷💫
4.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
5 فایل
بسم رب الشهداء 🌷شهدا امام زادگان عشقند که مزارشان زيارتگاه اهل یقین است. آنها همچون ستارگانی هستند که می‌توان با آنها راه را پیدا کرد🇮🇷 🌹وصیت وزندگینامه شهیدان 🌹مفاهیم انقلابي،بصیرتی ارتباط با اعضا☆☆☆ @yazaynab72
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 💫بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْن(ع) اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🇮🇷 🌸✨💚💚✨ 🇮🇷یادشان_باصلوات🇮🇷 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ✨
🌸💚💚✨🏴 امام عصر(عج) فرمودند: خدا را به حق عمه ام زینب(س) قسم دهید تا فرج مرا نزدیک گرداند 🤲🥺 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج به حق زینب کبری(س) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔵کانال وصیت ستارگان 🕊 ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
🤔 نمی توانند سکولار باشند هیئت امام حسین ما نداریم هر کس علاقه مند به امام حسین است یعنی علاقه مند به اسلام است اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است معنای اعتقاد به این است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔵کانال وصیت ستارگان 🕊 ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
وصیت ستارگان 🌷💫
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚 دلتنگ نباش😞 🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚 دلتنگ نباش😞 🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️ (قسمت صد و بیست) ادامه... زینب تا این را شنید🌷... با نگاهش کرد " چی کارمی خوای بکنی؟ می خوای مأموریت رو کنسل کنی؟ تو این همه زحمت کشیدی روح‌الله. حالا که بهت دادن، نمی خوای بری؟😳 _ آخه با این عنوانی که میخوان من را ببرن، نداره. من دلم نمی خواد اینجوری😔... زینب بلافاصله حرفش را قطع کرد: " باشه میدونم، اما تو از فروردین ماه رفتن هستی. حالا که شهریور می خوان اعزامت کنن، می گی نمی رم! اسمت رفته تو لیست‌ حتما بهت داشتن که گفتن بیا.🤨 باید این مأموریت را بری. این همه تلاش کردی. این مأموریت را برو برگرد، بعد برو دنبال کارای ." به فکر فرو رفت.🤔 زینب کلافه تر از همه بود وقتی روح‌الله مأموریت می رفت، آن هم جای دوری مثل . اما دلش نمی آمد مانع کارش شود، آن هم به دو دلیل؛ یکی این که نمی توانست به (س) نه بگوید و دیگر آنکه تلاش های روح‌الله را دیده بود.💚 بارها می شد وقتی به اتاقش می رفت تا برایش چای ببرد، می دید تمام جزوه ها و کتاب های نظامی جلویش باز است. روح‌الله تمام ها و کتاب هایش را برای بار چندم می خواند. 📚 آن قدر خوانده بود که همه را از بَر بود، اما باز هم می خواند. وقتی هم سر کار بود، در حال ورزش و افزایش آمادگی بود.🤸‍♀ حالا زینب نمی توانست ببیند روح‌الله بعد از این همه تلاش و این همه سختی ای که در این کشيده است، راحت مأموریتش را کنسل کند.🥺 روح الله حرف های زینب را که شنید، شد. به نظرش حرف درستی می زد. حالا که او را برای مأموریت خواسته بودند، باید می رفت. و بر می گشت، بعد برای انتقالی اش می کرد. این شد که دیگر پی انتقالی اش را نگرفت. تاریخ اعزام، ۱۹ شهریور بود.💚❤️ از اول کم کم کارهایش را می کرد. باز هم از زینب خواست را جمع کند. زینب دوباره برایش خشکبار و خوراکی خرید و در ساکش گذاشت. 🧳 هم قرار شد اعزام شود. همگی با هم رفتند فروشگاه تا چیزهایی را که می خواستند، بخرند. روح‌الله دو دست برداشت؛ یک دست برای خودش، یک دست برای حسین. با خنده به سید می گفت: "حسین منه. هرچی می خرم، باید برای اونم بخرن."☺️ بعد از خرید همه با هم رفتند... 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 ادامه دارد....🇮🇷 🔵کانال وصیت ستارگان 🕊 ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
2_144182259119301105.mp3
5.66M
نیـا منـو از این خجـالت آب نـکـن این‌همه‌شهر،کوفه‌روانتخاب‌نکن💔 حاج‌سیدمهدی🎙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔵کانال وصیت ستارگان 🕊 ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮    https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
💚💚🌸🥺 خنده‌کنان‌مۍرود، روزجزادربهشټ هرکه‌به‌دنیاکند،گریه‌ براۍحـسـیـن...💔 شهــ حـاج قاسـم سلـیمانی 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔵کانال وصیت ستارگان 🕊 ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینب رسید به کربلا 😭 اینجا که قلب ها به شماره می‌افتد. اینجا که التهاب مهمان کاروان می‌شود. اینجا که امر بر برپایی خیمه ها‌ست. نکند همان زمین‌ست که کربلای‌ش می‌خوانند. نکند فصل جدایی فرارسیده‌. نکند این همان آخرین منزلی‌ست که مردان غیرتمند قبیله‌ی بنی‌هاشم، به علمداری سقای ادب، از مرکب‌ها پیاده‌مان می‌کنند. نکند... این گودال!!! نه! اعوذ بالله من الکرب و بلا! سلام بر قلب صبور زینب! سلام بر ساکنان زمین کربلا!!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔵کانال وصیت ستارگان 🕊 ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮    https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
🕊 💫بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْن(ع) اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🇮🇷 🌸✨💚💚✨ 🇮🇷یادشان_باصلوات🇮🇷 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ✨
💚🖤💚 السلام علیک یا اباصالح المهدی عجل الله ای عشق ندیده ی من، ای یار ای ماه بلند در شبـــــِ تار از من به تو ای عزیز در هر یڪ بار نه، صد بار نه، بسیار ! اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج ❤️ 🔵کانال وصیت ستارگان ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨❤️✨ 🏴_چرا اینقدر در و صفر، ماتم و اشک و گریه و عزا رو بین مردم رواج میدین؟! پاسخ را در کلیپ بالا 👆 ❤️ 🔵کانال وصیت ستارگان ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
وصیت ستارگان 🌷💫
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚 دلتنگ نباش😞 🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚 دلتنگ نباش😞 🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️ (قسمت صد و بیست و یکم) ادامه... بعد از خرید همه با هم رفتند بهشت زهرا(س)🌷 قرار بود قبل از اینکه و سید به مأموریت بروند، خانم هایشان را ببرند گردش. ☺️ آخر سر هم سر از بهشت زهرا(س) در آوردند.اما به خانم ها دادند بعد از مأموریت شان همگی با هم ده روزه بروند .🕌 روح‌الله سید را برد سر مزار مادرش. سید نشست و شروع کرد به خواندن ، روح‌الله گفت: "ببین مامان من سید بود.ما با هم فامیلیم. تو پسر دایی منی و منم پسر عمه تو."😊 سید خندید و گفت: "راست میگی،مریم خانم سید بوده. چرا یادم ننداختی صدات کنم؟" روح الله خندید و گفت: "ان شاءالله از این به بعد."😊 سر مزار و هم رفتند. چون غروب شده بود، زودتر برگشتند.🕊🕊 یک داشت که در آن‌ مطالب نظامی و عکس هایش را ریخته بود. قبل از آن‌ ها را سپرد دست مهران و گفت که بعد از او آن‌ ها را چکار کند.🌱 چند دیگر هم کرد. علی و پدرش، را هم به او سپرد. این اولین باری نبود که به مأموریت می رفت. این حرف ها بین شان معمول بود.🌸 دو روز قبل از اعزامش، با رفتند خانهٔ پدرش. نشست پایین پای او. پاهایش را ماساژ داد و گفت: "بابا،من یکی، دوماهی می خوام برم مأموریت. شما اجازه میدی؟"💚 پدرش گفت : "کجا میخوای بری؟ پس زینب چی؟ _جای نیست. می رم. یکی دوماهه می ام بعد هم علی را کنار کشید و گفت: " داداش خیلی حواست به بابا باشه. خیلی باش. مراقب خودتم باش. من یه چند وقتی می رم. به امید خدا برگشتم، همگمی با هم می ریم .❤️ دیگه سفارش بابا را نکنم ها! خیلی هواشا داشته باش." از همه خداحافظی کرد و برگشتند خانه. خانواده زینب قرار بود یک روز قبل از روح‌الله، بروند مشهد.🇮🇷 شب قبل از سفرشان، روح‌الله و زینب رفتند خانه شان. وقتی می خواستند سوار بشوند، دیدند پنچر شده است.😔 روح‌الله همان طور که وسایل پنچری را از پشت ماشین بیرون می آورد، 🥌 زینب گفت: " بیا وایسا کنارم، بهت یاد بدم چطوری بگیری. ممکنه لازمت بشه." روح‌الله با دقت و حوصله تمام، مراحل را به زینب توضیح داد.🌷 پنچری ماشین را که گرفتند، حرکت کردند به سمت خانهٔ پدرخانمش. روح‌الله از همه خداحافظی کرد.🤚 را کنار کشید و گفت: "من نیستم حواست به زینب باشه. دستت درد نکنه، به بابام و علی هم سر بزن. تو برام مثل برادر بودی. تو شش سال از من کوچیک تر بودی، هم شش سال از تو کوچیک تره. را داشته باش، جای من را براش پر کن." حسین در این مدت حسابی به او وابسته شده بود. طاقت شنیدن حرف هایش را که شبیه بود، نداشت.🥺 این حرفا چیه روح الله؟!..... 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 ادامه دارد....🇮🇷 🔵کانال وصیت ستارگان 🕊 ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯