ان قَدَر عاشق شدم که اختیارم رفته است
من زنم اما غرور و اعتبارم رفته است
روی خط ریل ها ماندست جای پای شعر
سوت دور ی گفت با من که قطارم رفته است
چشم هایت چشم هایت چشم هایت عشق من
کشت منطق را حساب از دست کارم رفته است
مثل یک دیوانه گرد شهر می خندم فقط
رفتی و دیگر ببین صبر و قرارم رفته است
می نوازم شعر را در وصف چشمانی که نیست
اختیار از دست سنتور و سه تارم رفته است
باختم باران شدم لیلا شدم در بیت ها
فصل پاییزم ،،بهار از روزگارم رفته است
میچکد از هر مژه انگور تاکستان عشق
یک بیابان پیش رو دارم سوارم رفته است
#زینب_حسامی
دیدی همهجا رنج من تنها را
آرام نــکــردی تن غـمپیما را
از خانهٔ تاریک و شلوغ ذهنم
بــردار بــبــر ردّ نــبــودنهــا را
#رباعی
#پریسا_مصلح
من اسیرم در کف مهر و وفای خویشتن
وَرنَه او سنگین دلِ نامهربانی بیش نیست
#رهی_معیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردا احساس ندارند.
مردا:😢
#علیرضا_قربانی
به بر و بحر نخواهی دید کسی چنین که منم آتش
دو سوم بدنم آب است، تو سوم بدنم آتش
نهنگ شعلهوری هستم که میتوانم اگر باشی
میان آبیِ اقیانوس محیط را بزنم آتش
چه کرده داغ تو با قلبم که با تپیدن این کوره
رسوخ کرده به جای خون، به پارههای تنم آتش؟
چه کردهای که منِ آرام میان پیلهی ابریشم
چو اژدها شوم و یکسر بریزد از دهنم آتش؟
چه دوزخیست حیات من که روز واقعه هم حتی
بعید نیست که چون ققنوس، برآید از کفنم آتش
نه شیخم و نه ز صنعانم، جوان کافر زنجانم
که چشمِ خیرهسری انداخت میان پیرهنم آتش
زهی زبان پر از قندی، که سوخت جان مرا چندی
نداد آب حیات اما، نهاد در سخنم آتش
#غلامرضا_طریقی
هر شام ز ماه رمضان صبح امیدی است
هر روز ازین ماه مبارک شب عیدی است
هر آه جگرسوز که از سینه برآید
در دامن صحرای جزا سایه بیدی است
هر نوع شکستی که ترا روی نماید
چون موج درین بحر پر و بال جدیدی است
تا خلوت یوسف که صبا راه ندارد
از دیده یعقوب عجب راه سفیدی است
در دامن دشتی که تو می می کشی امروز
هر لاله او شمع سر خاک شهیدی است
صائب اگرت دیده بیدار نخفته است
در پرده شبگیر عجب صبح امیدی است
#صائب_تبریزی
#ماه_مبارک_رمضان
كربلايی حسين طاهری_تنظيم استوديويى منو كمك كن-1501735760.mp3
5.96M
میخوام یه آدم دیگه بشم . . .🌾
#حسین_طاهری
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش مـــــی شد در کنارت موقع تحویل ســـال
سفره ی دل باز می کردم به جای هفتسین
#طلا_کاظمی
چشم بر هم بِگُذاری رمضان هم رفته
از زمان بهره نگیری،که زمان هم رفته
میرسد یک شب قدر و تو به غفلت گذری
ناگهان در تب غفلت ضربان هم رفته
نکند نامهٔ اعمال بگوید آن شب
نگران آمده بود و نگران هم رفته
تا نفس داری و دستت برسد کاری کن
میروی در سفر و یک چمدان هم رفته
چمدان دل من پر شده از رخت سیاه
کاش گویند بر آن آب روان هم رفته
از همین لطف خدایی طلب بخشش کن
که خدایت پی جبران همان هم رفته
#سید_مرتضی_س_طباطبایی
گفتم از دیوانگی زلفش بگیرم،عشق گفت
لایق این حلقهی زنجیر هر دیوانه نیست!
#فروغی_بسطامی
در منزلِ خجستهی اسفند،
همسایهی سراچهی فروردین،
با شاخههای تُردِ بلوغِ جوانهها،
باران به چشم روشنی
صبح آمده است...
زشت است
اگر که من یارِ قدیم
و همدمِ هم ساغرِ سَحَر،
در کوچههای خامُش و خلوت
نجویمش ،
یا با جامِ شعرِ خویش
خوشآمد نگویمش ...
#شفیعی_کدکنی
تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت...
غیر از تو، من به هیچ کس انگار هیچ وقت...
اینجا دلم برای تو هی شور میزند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ وقت...
اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
من باورم نمیشود اخبار هیچ وقت...
حیفند روزهای جوانی نمیشوند
این روزها دومرتبه تکرار، هیچ وقت
من نیستم بیا و فراموش کن مرا
کی بودهام برات سزاوار؟ هیچ وقت!
بگذار من شکسته شَوَم تو صبور باش
جوری بمان همیشه که انگار هیچ وقت...
#نجمه_زارع
ربنا...
دوباره حس غریبی فرا گرفته مرا
دوباره مثل همیشه، دوباره لطف خدا
چقدر آینه اینجا، چقدر آیهی نور
دوباره حضرت باران گشوده پنجره را
هبوط سدره نشینان به میهمانی عرش
چه اتفاق قشنگی...!حلول ماه خدا
نوای دلکش یا ربنای قبل اذان
صدای بال ملائک به دور مأذنهها
به میهمانی سجادههای مسجد شهر
نسیم روضهی رضوان، صدای «انزلنا...»
پر از تجسم آیینههای روشنی ام
پر است سینهام از چشمه های ذکر و دعا
سلوک ساده ی دستم به استغاثه بلند
شروع می شوم از خم به سمت هرچه شما
به آیه آیه ی «امن یجیب...» می شنوی
شبی الهی و الغوث و الامان...مرا
الهنا به محمد«ص»...الهنا به علی «ع»...
به حق آیه ی عصمت...به حق آل عبا...
#حمیدرضا_سرورعظیمی
زیر سقفت تا منم، معمار می خواهی چه کار؟
با ستون شانه ام ديوار می خواهی چه کار؟
سرشماری میکنی در سرزمین قلب من
یک نفر... تنها تویی! آمار میخواهی چه کار ؟
میکُشی با چشمهای قهوه ای رنگت مرا
روی میزت قهوه ی قاجار می خواهی چه کار؟!
مثل گلدانی عتیقه اعتبار موزه ای
خاک خوردن گوشه ی انبار میخواهی چه کار؟
خنده ی شیرین تو متن خبرهای جهان!
در کنارم تلخی ِ اخبار می خواهی چه کار؟
فصل خرمنکوبی ِ تبدار آغوشت رسید...!
اینهمه خوشه به گندمزار می خواهی چه کار؟
عشق یعنی راهی ِ پیچ و خم " حیران " شدن!
همسفر! یک جادهی هموار می خواهی چه کار؟
#محمد_علی_نیکومنش
خیر باشد خواب میدیدم شبی با رفتنت
زیر باران عصر یک جمعه کبابم میکنی
من تو را میخواهم اما مثل مجنون عاقبت
عاشقی اسطوره ای لای کتابم میکنی
سربزیرم گرچه دل همچون پلنگی وحشی است
با خجالت هم نشد چون شمع آبم میکنی
اوج مضمون غزل در عاشقی چشمان توست
مثل بم با لرزه ی پلکت خرابم میکنی
میروم من تا "تو آباد" و تو با افسونگری
در مسیر هفت شهر عشق خوابم میکنی
از همین حالا بدان ای سنگدل با رفتنت.
در میان لاشه ای بیجان تو قابم میکنی
#حسین_مرادی
آتش بزن مرا که به جز شاخههای خشک
باقی نمانده از تن من چیز دیگری!
#فاضل_نظری
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
در خانه، جماعتی پیِ معجزهها
بر طاقچه، قرآن فراموش شده
#میلاد_عرفانپور
جدل ورزان مشتاق نشستیم
هبل سازان گوساله پرستیم
اسیر بی سوادی مدرنیم
به زعم خویش روشنفکر هستیم
#محمدعلی_ساکی
بگو به عقربه ها موقع دویدن نیست
که شب همیشه برای به سررسیدن نیست
به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد
شبی که پیش منی، وقت خواب دیدن نیست
من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانم
میان ما دو نفر گفتن و شنیدن نیست
نگاه کن به غزالان اهلی چشمم
دو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست
بگیر از لب داغم دو بیت بوسه ی ناب
همیشه شعر سرودن که واژه چیدن نیست
برای من قفس از بازوان خویش بساز
که از چنین قفسی میل پر کشیدن نیست
تو آسمان منی، جز پناه آغوشت
برای بال و پرم وسعت پریدن نیست
#سیده_تکتم_حسینی
#مناجات_با_خدا
#ماه_مبارک_رمضان
شمیم عفو خدا بر مشام میآید
برای زخم گناه التیام میآید
اگر چه بندگیام ناقص است و ناچیز است
ز سوی حضرت حق، فیض عام میآید
بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم
دوباره مرغ اجابت به بام میآید
ملائکه همه چشم انتظار ما بودند
ز عرش و فرش، طنینِ سلام میآید
اگرچه طُعمهی شیطان برای مؤمن هست
اگرچه نفس به همراه دام میآید...
بناست پاک شود نامهی گناهانم
اگر که از منِ شرمنده نام میآید
شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی
برس به داد خدایا! صِدام میآید؟...
چه روشن است دل من در این شب تاریک
برات رفتن تا کربلام میآید
و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه
گریز مرثیه از سمت شام می آید
گرسنه است به ویرانه دختری اما
ز خانهها همه بوی طعام میآید...
#محمدحسین_مهدی_پناه
با کوه گناه، این سراپا تقصیر
رو کرده به درگاه تو ای توبه پذیر
از آتش دوزخ و گرفتاریها
غیر از تو نجات بخش من کیست مجیر؟
#محمدجواد_منوچهری
#الهیالعفو
@gida13