eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
میشود ترمه بپوشی و دلم را ببری کل احساس مرا یکسره یغما ببری میشود خنده کنی عشق کنم گل بانو با تبسم تو مرا  حالت اغما ببری میشود لیلی من باشی و مجنون بشوم ثانیه ثانیه من را تو به رؤيا ببری صورتت ماه منو گیسوی تو لیل من است دارد امکان که مرا زود به یلدا ببری مژه‌ات ساحل و آن آبی چشمت دریا میشود قایق من را تو به دریا ببری؟ جاده‌ی خط لبت ختم به شهر عشق است میشود بوسه‌ی من را تو به آنجا ببری؟! میشود وقت صدا کردن اسمم بانو! آخرش بیست و شش حرف الفبا ببری؟ کردی دیوانه‌ام و رو به جنون آوردم باید امروز مرا وادی  صحرا ببری.!!
در حیرتم که دیده از او بر نداشتم دل را چگونه بُرد که چشمم خبر نداشت؟!
رفتم که به نجوای دلم گوش کنم تا یاد تو را به شرط چاقوش کنم دور از تو جناغ می‌شکستم با تو دور از تو نشد تو را فراموش کنم
نفـــسِ گـــرم تـــو عشـق است و مرا راحت جــــان بودنت عشــق ترین حالت عـشـق است بـدان 
دیروز اثر به اشک و آهم دادند امروز در این حرم پناهم دادند فردا به تمام عاشقان خواهم گفت: در حصن ولایت تو راهم دادند
چشم مستت چه کند با مـنِ بیمار امشب؟ این دل تنگ من و این دل تب دار امشب آخـر ای اشـڪ دل سـوخـتـه ام را مـددی؛ که به جز نـالـه مـرا نیست پرستار امشب...
نه رام مردم اهلم، نه صید مردم شهر نشسته‌ام که نسیمی کند شکار مرا
سلام صبحتون به‌خیر🌼🌼🌼🌼
دو چشمِ رنگ رنگت باغِ آلو لبت شاتوتِ سرخ و آلبالو بیا با خنده ای خورشید خانم بپا کن هفته ای دور از هیاهو @nabzeghalam
همین که می‌دهی در بارگاه قدسی‌ات راهم به چشمم مینهم چون توتیا خاک حرم را، هم صراط المستقیم عالمی، غیر از تو راهی نیست مسیرم هر کجا باشد به جز این خانه، گمراهم نمک‌گیر است از بس آب سقاخانه‌ات، با شور از اینجا می‌بَرد محض تبرک آب، دریا هم چه اکسیری میان بارگاه خویش داری که توسل می‌کنند اینجا مریضان هم، اطبا هم؟ مرامت کرده مبهوت خودش شیخ بهایی را که داری این‌چنین لطفی به زائر بین رویا هم من آن اشکم که می‌ریزد به دامان پر از مهرت که از چشم خودم افتاده‌ام، از چشم دنیا هم سراپا عذر تقصیرم، پناه آورده‌ام ای شاه نگاهی می‌کنی بر این گدای بی‌سر و پا هم؟؟ کلاغی روسیاهم در سپیدیِ کبوترها و دل گرمم به اینکه خوب و بد را می‌خری با هم
هدایت شده از هوای شعر
همسفر: بیا و پرده‌ای در ساز من باش رهایی را، پرِ پرواز من باش ازین شب، تا به شهر صبح پوید، چراغی در رهِ آواز من باش 🍁https://eitaa.com/havayesheer
معرفی کانال هوای شعر👌👌🌼🌼
هر كسٖي از يار چيزي خواست هنگام وصال من به محض ديدن او، خاطرش را خواستم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تحقیق کن ببین که در این مدّت فراق جز با خیال تو به کسی آشنا شدم؟
خدا ذلیل کند این دل هوایی را  مرا به دست تو داد و خودش کنار کشید...
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای توأم نیست هیچ دست‌آویز
هدایت شده از هوای شعر
«دریا شود آن رود که پیوسته روان است» 🍁https://eitaa.com/havayesheer
تنهایی شاعر یک شب کنار پنجره تنها نشسته بود باغ ستاره را به تماشا نشسته بود تا نشکند سکوت دل انگیز خاطرش در خلوتی به وسعت دنیا نشسته بود شعری به رنگ آبی مهتاب می سرود بر بال شاعرانه رویا نشسته بود یادش بخیر آن شب زیبا که تا سحر بر کشتی صداقت دلها نشسته بود تصویر آب را چه نجیبانه می کشید دریا دلی که بر لب دریا نشسته بود با کوله بار حسرت دیروز لحظه‌ها در انتظار دیدن فردا نشسته بود از واژه‌های سبز غزل‌های آرزو لبریز بودو غرق تمنا نشسته بود شعرشباب زمزمه می کرد زیر لب با خاطرات خویش به نجوا نشسته بود وقتی به قاب پنجره نزدیک‌تر شدم دیدم " فراز" بود که تنها نشسته بود
از طرف یه دوست قدیمی 😍
هدایت شده از شعر | محسن علیخانی
شکر خدا که مقصد من مشهدالرضاست روزی من زیارت ارباب آشناست دل می‌تپد به شوق زیارت هزار بار! تا مشهدالرضا فقط اذکار من «رضا»ست ارباب آشنا کرمش گُل نموده است ورنه زیارت حرمش سهم اغنیاست! ناشکری‌اش مگو که کرم خُلق و خوی اوست او میزبان خُرد و کلان، رعیت و گداست پیر و جوان به رأفت او دل سپرده‌اند آقای ما امامِ رضا معدن سخاست بر شعر من تو خرده مگیر ای فقیه دین! او بنده است یا نکند او خود خداست؟! مهمان‌نوازی و کرمش چون زبانزد است او را اگر «خدای کرم» خوانده‌ام، رواست! روزیِ خَلق دست رضا بوده از ازل! از ابتدای خلقت ما شکر او سزاست! رُکن و مقام و کعبه و اِحرام ما رضاست! سَعی صفا و مشعر و زمزم، رضای ماست! اصلا ببین رضایت حق در رضای اوست! اصلا کجا امام رضا از خدا جداست؟! هر کس مراد و مقصد او جای دیگریست شکر خدا که مقصد من مشهدالرضاست @MohsenAlikhanySher
کانال اشعار جناب
28.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
05148888 شماره رفیقم سید رضا هاشمی التماس دعا
درعشق گریزی به‌هوس می‌زد دل حرف توشد ونفس نفس می‌زد دل... انگار درونِ سینه... زندانی... بود وقتی‌که خودش را به‌قفس می‌زد دل...
لبهای تو هنگام سخن جام شراب است جذابیت چشم تو تک بیتی ناب است وقتی نزنی شانه به مویت وسط باد حال همه‌ی شهر ازین غصه خراب است ترکیب عسل ترشی و تلخی است رخ تو معنای لبت خنده و ابروت عتاب است شد میوه‌ی باغ تن تو سوژه و مضمون هر قسمت از اعضای تو هفتاد کتاب است هر چند که آرامش چشم تو زیاد است لبهای پذیرنده‌ی تو عضو شتاب است غوغای النگو قدمت پیچش مویت موسیقی رقص‌آور بی حد و حساب است اینکه تو نشستی و غزل خوان شده‌ام من بیداری محض است و یا شورش خواب است ؟ سرمستی و رقص و غزل و جام لبالب افسوس که این صحنه فقط خواب و سراب است