eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آرزوی اوج و آهنگ صعود هست در من، رخصت پرواز نیست گرد خود چون دود می پیچم، دریغ روزنی در پیش پایم باز نیست *   *   * چون بمیرم از گنه پاکم کنید پاک با آب طربناکم کنید تا ببوسم پای پیر می فروش بر در میخانه ای خاکم کنید *   *   * با خاک مَحرمیم نه با تخت زرنگار دست تهی کجا و تمنّای وصل یار آن نخل پُر بریم که در باغ زندگی آتش به کام ریشه ی ما ریخت روزگار استاد
تاریخِ تولّد را، محبوبِ دلم پرسید در پاسخِ او گفتم: روزی که تو را دیدم...
سلامی بی جواب از جانب خوبان نمی ماند به سمت کربلا هر صبح میگویم سلام آقا
تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر "یا ایُّهَاالجَواد! تَصَدَّق عَلَی الفَقیر" حس کرده است ثروت عالم به دست اوست وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر از حدّاکثر همه سر بوده هر زمان از تو رسیده است به حدّاقل، فقیر این گوشه‌چشم توست که اکسیر اعظم است با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر از دیگران زیاد شنیده، ولی فقط دیده همیشه جود تو را در عمل فقیر با دست پُر به خانه‌ی خود رفته هر زمان با دست خالی آمده در این محل فقیر از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد شد روزگار تلخ به کامش عسل فقیر "دارایی جواد به منزل نمی‌رسد" درباره‌ی تو ساخته ضرب‌المثل فقیر این بیت‌ها گدای جوادالائمه‌اند با این نیّت ردیف شده در غزل فقیر یابن‌الحسن! به نیّت تعجیل در ظهور "الغوث" دم گرفته غنی، "العجل" فقیر
ای دوست به درگهت مراد آوردم از دست ستم‌ها به تو داد آوردم نام تو جواد است و خدای تو جواد امید به لطف دو جواد آوردم مرحوم
در عــالــم جــــود، جـــاودان است جواد بر آل عـــلی، عــزیــز جـــان است جواد یا فــــــــــاطمه! گریه کن به حال پسرت جان داده به غربت و جوان است جواد
سروده‌ی زیر را در سال 1396 سرودم و در کانال تلگرامم موجود است. خوب به خاطر دارم عده‌ای که امروزه دولت تزویر (روحانی) را شماتت می‌کنند آن زمان به حمایت ایشان برآمدند و علیه بنده به جهت این سروده سخت حمله‌ور شدند. خواستم به امثال ایشان بگویم حواس‌تان باشد آنگونه از کاندیداها تبلیغ و حمایت کنید که فرداروز رنگ عوض نکنید. ‌ ‌ای که بر غرب جهانخوار شدی عبد و غلام از چه تنقید کنی از سر افلاسِ مدام ؟ نقد کردند تو را تا که به خود باز آیی نه که با دشمن دون، یکسره دمساز آیی گفت: ای در صف اول بنِشسته به خود آی وقت خدمت گذرد زود ، تأمل بنمای بخدا آنچه "مطیعی" به تو گوید بشِنو با درایت بنما نسخه ی تحقیر ، وِتو نسخه‌هایی که برای تو بپیچد دشمن بخداوند بوَد دست خطِ اهریمن کن تواضع به محبان ولایت، ز شرف تا مبادا بدهی عزت خود را از کف گو به آنان که به ظاهر، همه همراهِ تواند با چنین شیوه به همراهِ تو در چاه تواند چاه حرمان و ندامت که ندارد سودی بی ولایت ، به خدای ازلی نابودی گوش جان دِهْ! به مواعیظ و کلام رهبر بگذر از آنچه که دشمن به تو گوید، بگذر رأی ملت ندهد حیثیتت را بر باد نکنی دشمن ما را ، ز جهالت امداد دشمن ما و تو در اصل ، یکی هست یکی هست بیراهه و این جاده‌ی بن‌بست یکی راه بیهوده مرو ، عاقبتت حیرانی‌ست دل مبندی به چنین جاده که سرگردانی‌ست روشنی نیست؛ مزن چنگ بر این تاریکی چشم دل باز کن اکنون تو در این تاریکی که کمین کرده یکی روبَه و گرگی خونخوار تا درآرند به یکباره ز اسلام ، دَمار با بصیرت بنِگر، غرب همان ابلیس است که ز "برجام" ندانی که پیِ تدلیس است تو ز برجام به جایی نرسی هیچ که هیچ بیهُده در پیِ دجّالِ ستمکار ، مپیج ! ملّت آزادگی از دامنِ مادر دارد باغِ این مُلک، بحق نخلِ تناور دارد دست بردار از این فتنه و تزویر مدام مکن این‌گونه خودت را چو "بنی صدر" تمام آهنِ داغ ، علی زد چو به دستان عقیل دوستی در حقِ او گشت به غایت تکمیل داد زنهار که ترسد ز مکافات جحیم لحظه‌ای کرد بر او آتش دوزخ ترسیم پس بترس آی! از آن آتش بنیان‌سوزت ندهی در شب دیجورِ جهالت ، روزت دست بردار ز بیگانه و بیهوده مکوش! مشو اغفال چو اطفال و مزن بانگِ خروش بشنو این پند ز (ساقی) به صداقت، کامل تا مبادا بشوی نزد خداوند ، خجل‌ ‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) تیرماه 1396 @shamssaghi
گر چشم دوختم به تماشای این و آن می‌خواستم که از تو بیابم نشانه‌ای
گفتی چه خبر؟ گفتم و هرگز نشنیدی جز دوری‌ات ای عشق، به قرآن خبری نیست ..
مثل آن شیشه که در همهمه‌ی باد شکست ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست...💔
آنقدر شعر مرا خواندی‌ و گفتی احسنت فکرت افتاد که شاید تو دلیلش باشی؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ای که می‌پرسی چرا در دامِ دل صیّاد رفت عشق گاهی می‌کشد در بند آهو شیر را ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هر گُلی در باغ می‌بیند به چشم؛ داغ سنگین خزان برگ را پنجشنبه می‌دهد بوی فراق می‌چشد هر نفس طعم مرگ را
بخند، خنده سلامِ زبان مشترک است که در تمام جهان یک نشان مشترک است زمان گفتنِ آرامِ دوستت دارم جواب آینه‌ها یک بیان مشترک است بخند، خنده بهار است... خنده خورشید است برای تازه‌شدن یک جهان مشترک است برای شاد شدن یک بهانه پیدا کن که خنده حاصل یک ناگهان مشترک است بخند، خنده به لب‌های ناز می‌آید شرابِ شعر در این استکان مشترک است برای شادی گنجشک‌های بی‌سامان کتابِ دست تو یک آشیان مشترک است همین که زنده و آرام و ساده‌ای، کافی‌ است که زندگانی یک داستان مشترک است...
نوشته بود کسی را آنچنان دوست داری که برایش بجنگی؟ گفتم از جنگ ها برگشته ام، با زخمها و موی سپید و یاد گرفته ام که صبور باشم و به تماشا قانع...
بسم الله الرحمن الرحیم آفتاب با گریه گفت مادر او زیر آفتاب خشکیده است حنجر او زیر آفتاب خاک عراق داغ شد از بس که جبرییل آتش گرفت شهپر او زیر آفتاب بر پشت بام مانده جوادالائمه تا باشد وداع آخر او زیر آفتاب بال کبوتران سپرش شد اگر نسوخت آن پیکر مطهر او زیر آفتاب قربان آن‌که تشنه و عریان به روی خاک مانده سه روز پیکر او زیر آفتاب مانده به خاک زینت دوش نبی ولی بر نیزه می‌رود سر او زیر آفتاب اینجا امام سایه‌نشین بود همسرش آنجا نشست همسر او زیر آفتاب وقتی که چشم حرمله‌ها سمت خواب رفت روضه به سمت روضه‌ی بس کن رباب رفت
نفرین به هوای بی ثباتت ای عشق پیچیدگیِ معادلات ای عشق این من منِ ساده بی هوا خامت شد لعنت به تمام خاطراتت ای عشق
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 (ع) 🌴روضه امام جواد(ع) 🌴السلام علیک یا محمد بن علی 🎤حاج 👌بسیار دلنشین 🍃🌹🍃😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🍃دلبر که جان فرسود از او🍃 تویی که هرطرفی میروم همان سویی ‌دلم گرفته ، کمی از خودت نمی‌گویی ؟ ‌ ‌چگونه مثل شقایق درون سینه ی دشت ‌میان بازوی گلدان سینه می‌رویی ؟ چگونه در دل این شعر های پرچانه ‌سکوت می‌شوی و در سرم هیاهویی ؟ هزار سال گذشت و من از تو نگذشتم ‌چه سر سری تو از این دست ،دست می‌شویی آهای شیر! سرشت تو سر به زیری نیست ‌اگر هنوز به دنبال چشم آهویی به شرح‌موبه‌موی ماجرای آغوشم‌ به من بیا که تو یک مرد ماجراجویی
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست که هرچه بر سر ما می‌رود ارادت اوست
آن روز کاظمین چو بازار شام شد دنیا برای بار نهم بی‌امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام در بارش ملائکه خود، بار عام شد تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد.. آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفقار علی در نیام شد آتش نشست در جگر کربلایی‌اش یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد..
به معنی دیده را چون باز کردم تو را از ابتدا آواز کردم عزیزا لذت سنگت حرامم اگر از بام تو پرواز کردم *   *   * به قدر آسمان غم دارم امشب چو باران گریه را کم دارم امشب بیا ای اشک و همپای دلم باش که قصد کوی ماتم دارم امشب *   *   * امیدش گر به زیبایی نمی رفت نگاهم هر زمان جایی نمی رفت بیابانگرد کی می شد دل من اگر خاری کف پایی نمی رفت *   *   * اگر شاعر تمنایش نسوزد دل کس را غزل هایش نسوزد نمی بخشد پریشا روشنی شمع به محفل تا سراپایش نسوزد استاد •••✾•🌿🌺🌿•✾•••
داد درویشی از ره تمهید سر قلیان خویش را به مُرید گفت از دوزخ ای نکوکردار قدری آتش به روی آن بگذار بگرفت و ببرد و باز آورد عِقد گوهر ز دُرج راز آورد گفت در دوزخ آنچه گردیدم درکات جحیم را دیدم آتش هیزم و زغال نبود اخگری بهر انتقال نبود هیچ کس آتشی نمی‌افروخت زآتش خویش هر کسی می‌سوخت استاد •••✾•🌿🌺🌿•✾•••
سلام علیکم عرض تسلیت به مناسب شهادت امام جواد علیه‌السلام 🏴 در حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها دعاگوی اهالی آبادی هستم