eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
712 دنبال‌کننده
917 عکس
167 ویدیو
13 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃آرزوی سادات خانم🍃 ✍️نجمه صالحی 🍃 آخر سال یک هفته به عید که می‌شد، مادر کاسه‌هایش پر از آجیل بود و اسکناس‌های نو در کیف کوچک چرمی‌ مشکی‌اش، گوشه کمد چشم انتظار سال نو. همیشه منزلش به لطف و همت دختران، تمیز و مرتب می‌شد و اسباب اضافه و کهنه به بیرون خانه هدایت. با وجود اینکه از تمیزی خانه لذت می‌برد ولی غر می‌زد که وسیله‌هایش را لازم داشته و آن‌ها نمی‌گذارند راحت باشد. یک هفته به عید، آب حوض تعویض و خاک گلدان‌های کنار باغچه زیر و رو شده بود و باغچه‌ها و گل محمدی وسط حیاط جان تازه گرفته بود. خمره‌های سرکه و ترشی کنار حوض هم با ترفندهای عجیب و غریب دختران، تخلیه و بین همسایه‌ها تقسیم شده بود. برای نظافت حیاط و مرتب کردن اطراف حوض و تخلیه خمره‌ها مجبور به ترفند بودند چون اگر مادر می‌فهمید با ناراحتی می‌گفت که این‌ها را برای مهمان کنار گذاشته است. کوزه آغشته از خاکشیر تازه سبز شده را روی طاقچه می‌گذاشت و گلدان‌های شمعدانی را روی تراس خانه. همیشه ظرف آجیل و تخمه‌ای در گنجه داشت که برای روز مبادا گذاشته بود و گاهی پروانه‌های کوچک داخل خانه، دختران را به گنجه هدایت می‌کرد و تنقلاتی که خراب شده بود و مجبور می‌شدند خوراکی‌های تازه را جایگزین آن کنند. می‌گفتند: مادر جان خودت بخور و لذت ببر! قبول نمی‌کرد. دوباره با اعتراض می‌گفتند: اگر مهمان هم آمد که روزی خودش را دارد، باز هم بی فایده بود. پاسخ همیشگی او این بود :"مهمان حبیب خداست و باید بهترین چیزها را جلویش گذاشت" و با این جملات، دختران مجبور به سکوت می‌شدند. دختران، جوانان بیست، سی ساله نبودند! آن‌ها خودشان مادر و مادربزرگ شده بودند ولی طبق یک قانون نانوشته هرساله، یک هفته به عید به قول خودشان بسیج می‌شدند تا نظافت و پاک‌سازی‌های لازم را انجام دهند و خانه مادر که بزرگ فامیل هم بود، مرتب شود و آماده پذیرایی از مهمان. این داستان هر سال تکرار می‌شد و او به همین روزها دل‌خوش بود. شب چهارشنبه آخر سال به‌خاطر شاد کردن دل نوه‌ها اجازه می‌داد سر و صدای ترقه‌شان در بیاید و هر آتشی که دل‌شان می‌خواهد بسوزانند. پنج‌شنبه آخر سال نیز همه باهم به گلزار شهدا می‌رفتند و به نوه و داماد ارشدش که جزو شهدا بودند، ادای احترام می‌کردند. اغلب آجیل و برگه و لواشک‌های دستپخت مادربزرگ بین مردم پخش می‌شد و فاتحه و صلواتی برای شادی روح شهدا قرائت می‌کردند. روزهای نزدیک تحویل سال، دل توی دلش نبود و همه چیز را وارسی می‌کرد که کاری از قلم نیفتاده باشد. چند بار به دخترش، تذکر می‌داد که میوه‌های خوبی تهیه کند. شغل همسر مرحومش باعث شده بود روی میوه دقیق‌تر باشد و توقعش از خرید میوه، بهترین‌ها بود. همه چیز مرتب بود و او به لطف ایام نوروز از تنهایی در می‌آمد. روز اول عید همه نوه‌ها کنارش می‌آمدند و اتاق از اقوام پر و خالی می‌شد. لبخند رضایتش در صورت گل انداخته‌ی میان چارقد سفید، دیدنی بود. اسکناس‌های نویی که از کیف در می‌آورد و به مهمان‌ها هدیه می‌داد و دیدن برق شادی در چشمان بچه‌ها هنگام شمارش پول‌هایشان، قند در دلش آب می‌کرد. با صدای بلند می‌گفت:" کاش همیشه عید باشد و ما دور هم." آرزوی سادات خانم بود ولی فقط در ایام عید عملی می‌شد و او به این روزها دلخوش بود. سال‌هاست سادات خانم، مهمان اجدادش شده است ولی هر سال دل نوه‌ها به سمت آن روزها پر می‌کشد و دفتر خاطرات زندگی را ورق می‌زنند و یادی از رفتگان می‌کنند. همیشه حسرت آن دورهمی‌های هر ساله و دیدار اقوام دور و نزدیک و افسوس از دست رفتن موهبت‌های گذشته، گوشه دل آن‌هاست اما امید دارند که روز قیامت، روز حسرت سادات خانم با این همه سخاوت و مهربانی نخواهد بود. بعون الله @AFKAREHOWZAVI
بریزید تو خیابون ها ✍معصومه فاطمی دادستان‌ نیویورک قصد دارد ترامپ را به‌دلیل پرداخت پول به یک بازیگر فیلم‌های مستهجن برای سکوت در مقابل رابطه‌ای که ظاهراً با او داشته، متهم کنند به‌همین دلیل رئیس‌جمهور سابق آمریکا گفته که روز سه‌شنبه بازداشت می‌شود. و از هوادارانش خواسته تظاهرات کنند. پ.ن: چند سالی هست گزارش های فساد جنسی و در واقع ظلم به زنان در غرب، دستمایه سیاست بازی شده تا افراد شناخته شده به وسیله این گزارش ها، از جایگاه سیاسی یا اجتماعی تنزل پیدا کنند. اما آنچه حل نشدنی است و ظلم افزوده بر داستان هست ابزار شدن زنان در این سیستم هست . که گاهی در واقعیت و گاهی در یک سناریوی دروغین، زنان به بالا یا پایین رفتن عیار مردان سیاسی کمک می کنند. اما بی توجهی جامعه آمریکا به این عیار سنجی نشان از بی حسی جامعه آمریکا نسبت به فساد جنسی رهبرانش دارد. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفت سین ما امسال به ۶۳ شین مزین است... ✍️ فاطمه شکیب رخ به لحظه های آخر عمر سال ۱۴۰۱ نزدیک می‌شویم، چه سال عجیبی بود... پر از روزهای نفس گیر و اشک های داغی که سوز آن، هنوز بر سینه هایمان آه می نشاند، آهی که در پرواز ۶۳ تن از بهترین فرزندان این کشور بلند شد. یادمان نمی رود ستارگانی را که به سیل خروشان شهدای دفاع مقدس پیوستند، همان عشاقی که علی اکبر وار رفتند و حتی اربا اربا هم بر نگشتند و تنها با چند تکه استخوان بازگشتند، بگذریم از شهدای امنیت گفتیم از شهید روح الله عجمیان، شهید آرمان علی وردی، شهید مهدی زاهدلویی، شهید حسن مختارزاده و ۵۹ تن دیگری که بهار عمرشان به شهادت در راه خدا ختم گردید. حالتان شهدایی باد که عمریست با خون همین شهدا سرمان بلند است، قدممان استوار است، دل هایمان امیدوار است، دشمنانمان در هراس اند... روزگارتان با شهدا سپری باد که تا نور چشمی های اباعبدالله (ع) در این کشور چشم بر جهان می گشایند، امنیت خاک پاک مان پا برجاست... @AFKAREHOWZAVI
تعبیرخواب درهفت سین+دو ✍سمیه رستمی در کتاب تعبیر خواب قیلوله بن چُرتیه، ابن ابی‌الکابوس آمده است. سکه خواب دیدن سکه بر چند وجهه است: اول مال؛ مرد خواب ببیند سکه‌ می‌شوید، بداند پول چرک کف دست است و خرید عید صابون آنتی‌باکتریال. ابن دیرین می‌گوید: دیر نباشد، عیالش بگوید در پاساژها چه جنس‌های نویی آوردند، بازار مرا می‌خواند، کارت‌هایت کو، باید امشب بروم و به‌اندازه موجودی کارتت بخرم هرچه که هست. تا که از کاسه برون آورم چشم همه فک و فامیلت را. دویُّم وقت؛ مرد خواب ببیند سکه قدیمی در جیب لباس جدید می‌یابد باید میان اهل خانه‌اش، چالش لباس‌های ۱۰ سال قبل راه بی اندازد تا بفهمند؛ چقدر لباس قابل‌استفاده دارند، بیهوده وقت و پول خود را برای خرید لباس جدید تلف نکنند. ابن سریش می‌گوید: اگر خواب دید سکه‌هایش را گم‌کرده در وقت نامناسب به خرید می‌رود باید اواسط هفته برود که خلوت‌تر باشد. سِیُّم احضاریه؛ اگر خواب دید از جیب‌هایش صدای جرینگ سکه می‌آید، بداند به‌زودی برای خرید به بازارها و مراکز خرید احضار می‌شود. اگر تمکین نکند احضاریه دادگاه به دستش می‌رسد. ابن دیرین می‌گوید صدای جرینگ سکه در جیب‌های خالی، نشان پرداخت مهریه است. سبزه خواب دیدن سبزه خوش‌یمن است؛ مرد باشد، علف زیر پایش سبز می‌شود تا خریدهای عیالش تمام شود و شاید به‌عنوان فعال محیط‌زیست جایزه بگیرد. زن باشد؛ ببیند هرچه سبزه را کوتاه می‌کند بازرشد می‌کنند، نشان اسکناس است که خرج می‌کند ولی تمام نمی‌شود. پس بداند شوهرش اختلاس کرده، وقعی ننهد. دختر دم بخت باشد؛ فی‌الفور سبزه‌ها را آب بدهد. نشان دانشگاه است تا دکترا درس بخواند، بلکه شوهر پولدار در زندگی‌اش سبز بشود. سماق مردی در خواب ببیند سماق روی کباب می‌ریزد؛ نوش جانش! خوابش را بازگو نکند وگرنه از وی کباب بخواهند. باید برود در صف گوشت بایستد و سماق بمکد؛ اما ابن دیرین در کتاب خواب‌های پریشان می‌گوید: دیر نباشد در پی چشم‌وهم‌چشمی عیالش، کباب می‌شود. اگر زنی در خواب دید سماق‌ها را پیدا نمی‌کند؛ بداند خواب زن چپ است و تعبیر ندارد. ابن سریش می‌گوید: لباس شوهرش را ببوید اگر بوی کباب می‌دهد، دل شوهرش از دست ریخت‌وپاش‌های او کباب شده. سیب مردی خواب ببیند تا سیب سرخ گاز میزند، دستش درد می‌گیرد. حمل کردن پاکت‌های خرید دستش را چلاق می‌کند. حکما گفته‌اند سیب سرخ برای دست چلاق مفید است. زنی سیب سبز ببیند که کِرم دارد؛ بداند آن بلوز سبزرنگ با هیچ‌کدام از لباس‌هایش ست نمی‌شود. اقوام میگویند: شبیه عمه شِرِک شده است! اما ابن سریش صاحب کتاب چرت‌های بی‌وقت می‌گوید: شبیه کلم بروکلی می‌شود. ماهی مرد خواب ببیند؛ ماهی قرمز را نمی‌تواند بگیرد پس موجودی کارتش مثل ماهی از دستش می‌رود. بهتر آن‌که هنگام خرید پول نقد همراه داشته باشد تا خود به چشم خویشتن ببیند موجودی‌اش می‌رود. زن اگر در تنگ ماهی قورباغه سبز ببیند؛ یکی از اقوامش همان بلوز سبزه را خریده که در تعبیر سیب ذکرش شد و دیگر خز شده. سنجد سنجد تعبیر خاصی ندارد. اگر خواب دید سنجد را در مشتش به‌اندازه ریخته‌اند؛ برای خرید اعضای خانواده اندازه معین کند. حالا سنجد تعبیر ندارد اما خرید که باید حساب‌کتاب داشته باشد. ابن دیرین می‌گوید: در خرید عجله نکند. دیر نباشد از حراجی‌ها حساب‌شده، خرید کند. ابن سریش می‌گوید: اگر خواب ببیند پوست سنجد را کنده و گوشتش را می‌خورند؛ نشان خرید بی‌برنامه است. پوست از مرد بکند و گوشت تنش آب شود به حول و قوه الهی. سیر اگر مردی در خواب سیر می‌بیند بهتر است در و پنجره را باز بگذارد، یک‌وقت روح اموات به خوابش می‌آیند، خوبیت ندارد خوابش بوی سیر بدهد. خرناس خورپوفیان در کتاب خواب‌مرگی می‌گوید: سیر نشان باجناق بد است. از خریدهای عید عیب تراشی می‌کند اما خودش را باید به‌عنوان سلطان جنس بنجل اعدام کرد. زن در خواب سیر ببیند، تعبیری ندارد. ولی میرزا کپیده لحاف‌دوز گفته: سیر نشان شامپو سیر است و کچل شدن قریب‌الوقوع ناشی از رؤیت قیمت‌هاست. پس مداومت کند بر آن. تخم‌مرغ رنگی تخم‌مرغ رنگی تعبیری ندارد مگر املت و نیمرو. چون تخم‌مرغ سین ندارد، خواب دیدنش ربطی به خرید عید ندارد. ولی ابن دیرین گفته اگر خواب ببیند تخم‌مرغ قناری را به‌جای تخم شترمرغ رنگ کرده‌اند دستش داده‌اند، دیر نباشد که جنس بنجل به‌جای اصل بخرد. ابن سریش می‌گوید: اگر زنی در سبدی تخم‌مرغ‌های رنگارنگ داشته باشد؛ کیف و کفشش با لوازم سرویس بهداشتی‌شان ست نیست. پس سال جدید زندگی‌اش آشفته خواهد شد. سمنو ... 🔗متن کامل در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
شبکه ورزش نظرسنجی مردمی برای معرفی قهرمان ایرانی قرار داده است. یکی از کاندیداهای معرفی شده سلماهمتیان است.پدیده ایرانی 8 ساله شطرنج آسیا که با این جمله معروف شد: خوشحالم روی سکو با چادر پرچم ایران را بالا گرفتم. شما هم میتوانید در نظرسنجی که در تلویزیون، روبیکا، و... قرار داده شده شرکت کنید و به این قهرمان رأی بدهید. @AFKAREHOWZAVI
✔️مرور کارها ✍م *صالحی 🤍بیایید امروز مروری کنیم بر همهٔ کارهایی که سال گذشته انجام دادیم، به عبارتی محاسبهٔ اعمال، اگر اعمال خوب ومفیدی داشتیم، خدا را شکر کنیم زیرا توفیقش را او داده، و اگر گناه و اعمال زشتی داشتیم، دلی شکستیم، غضب کردیم، غیبت، تهمت، بدزبانی.... داشتیم، استغفار کنیم. بنا داشته باشیم به ترک گناه در سال جدید. 🤍خاطرات یک‌سال را که مرور می کنیم، ممکنه از بعضی‌ها دل آزرده شویم و بعضی‌هایش لبخند به لب‌مان آورد. بیایید غم‌ها را رها کنیم و از آن‌ها درس عبرت بگیریم، کینه‌ها و نفرت‌ها راه دور بریزیم و با قلبی آکنده از آرامش به استقبال سال جدید برویم. تصمیم بگیریم با عزم و اراده جدی و محکم که اگر صفات رذیلهٔ اخلاقی داریم آنها را کنار بگذاریم. مهر و محبت را سرلوحه کارهای خود قرار دهیم. 🤍اصولاً یکی از درس‌های بهار که گیاهان و درختان در آن سرزنده و شاداب می‌شوند بعد از این که در زمستان خشک و پژمرده شده بودند، این است که به ما یادآوری می کند:شما صحنه های معاد را همه ساله در این دنیا با چشم خود می بینید، دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری با سرعت در گذرند، ای کاش به بهترین نحو بتوانیم از ثانیه‌ها و دقایق زندگی‌مان بهره بگیریم. بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین/کاین اشارت ز جهان ما را بس 🤍به همین دلیل در جای جای قرآن کریم خداوند می فرماید: در زمین گردش کنید، به‌عنوان نمونه «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ» (الأنعام، 11) ترجمه: بگو: در (روى) زمين بگرديد، سپس بنگريد كه عاقبت تكذيب كنندگان چگونه بوده است! 🤍سِیر درلغت به معنی گردش کردن است ولی منظور ازآن، سفر به هر دلیل و شکل و برای هر نتیجه ای نیست، بلکه هدف بصیرت و رشد و کمال است. سفر باید سبب تعقل و تفکر و درس باشد. در اکثر آیاتی که کلمه «سیروا فی الارض» آمده، بلافاصله فرموده «ثم انظروا» یعنی در سفر نظاره کردن لازم است. نظاره با دیدن چشم تفاوت دارد، چنین سیری هم هستی شناسی و توحید را ارتقا می دهد وهم درس عبرت از تجارب و سرگذشت پیشینیان است. 🍃آخرین روز زمستان و آخرین روز سال‌تان به‌خیر و آرامش، ان شاءالله سال خوبی پیش رو داشته باشیم. سفرهای نوروزی‌تون بسلامت ومملو از درس، خدا به همراه لحظه‌هاتون 🤲🍃 @AFKAREHOWZAVI
📌دهه نودیِ سید‌علی ✍آمنه عسکری منفرد 🇮🇷وقتی نجیب هستی و ارزش گوهر وجودت را به عنوان «کیمیایِ خلقت» دریافتی، حتما از اینکه «پرچمدارِ میراثِ مادرٍ ۱۸ساله شیعیان» باشی، افتخار می‌کنی! 🇮🇷وقتی «شجاع، فهیم و مقتدر» باشی؛ قطعا هنگام وزیدن تندبادهای بی‌حیایی و بی‌عفتی، با افتخار «حجاب برتر» –چادر– را برمی‌گزینی! –هرچند هنوز مکلف نیستی– 🇮🇷وقتی در این سن در اندیشهٔ افتخار آفرینی برای اسلام و انقلاب هستی؛ قطعاً در دامان مادری پاکیزه و پدری متعهد، اینچنین بالنده شدی، که معنای «جهاد» را درک کرده‌ای! 🇮🇷وقتی متعهدانه و با صلابت روی سکوی قهرمانی، گوهر وجود پاکت را در صدف چادر پوشاندی و با افتخار پرچم سربلند ایران مقتدر را بالای سر گرفتی، قطعا مایه مباهات و آرامش قلب و جان امامت هستی! 🇮🇷گوارایت باد! حلاوت این اقتدار به‌یادماندنی. 🇮🇷–سلما همتیان: «همیشه دوست داشتم افتخار اسلام باشم. به همین دلیل با چادر بالای سکوی قهرمانی آسیا ایستادم.»– @AFKAREHOWZAVI
«شرح یک فاصله» ✍طیبه فرید در صدر اسلام مساجد نقش محوری و حیاتی در گسترش فرهنگ و تربیت اسلامی داشتند. دانش و معارف در حلقه های مردمی مساجد گسترش پیدا می کرد، درگیری ها و تنش ها در مساجد برطرف می شد، زندگی ها در مساجد سروسامان می گرفت و مسجد پایگاه انسان سازی بود. در دوران معاصر مسجد از کاربری گذشته خود فاصله گرفت و اداره آن از شکل سنتی و محلی به شکل فعلی آن درآمد. این تغییر کاربری تا جایی پیش رفت که فرهنگ تمدن ساز با محوریت مسجد، استحاله شد و به شکل امروزی آن درآمد. یکی از مسائل پر حاشیه در شیوه جدید اداره مساجد به عنوان محیطی برای عبادت، شکل حضور کودک و نوجوان در آن است. بر اساس نظر کارشناسان دینی و مشاوران یکی از مهم ترین روش های نمازخوان کردن کودک و نوجوان، حضور در مساجد است. ما در میان مستندات نماز در مسجد با حضور کودکان با دو دسته روایت مواجهیم. دسته اول روایات بیانگر کراهت حضور کودک در مسجد، و دسته دوم روایاتی که حضور کودک را بلامانع می داند. این روایات همگی معتبرند و تناقضی ندارند ومی توان بین آن ها را جمع کرد و با تخصیص روایات، مسئله را حل کرد. در تحلیل روایات دسته اول باید به این مسئله توجه داشت که در گذشته اسباب و شرایط حفظ طهارت کودکان مثل امروز وجود نداشته بنابرین طبیعی بوده که حضور کودک موجب به هم خوردن طهارت مسجد باشد این مطلب را شهید ثانی هم مطرح می‌کند که منظور از کراهت حضور کودکان، مواردیست که توانایی حفظ طهارت خود را ندارند. مضاف بر اینکه در فتاوای مراجع عظام مطلبی آمده که قابل شرح و تبیین است که اگر حضور کودک موجب آزار نمازگزاران باشد آن هم مکروه است(عبارت ایذایی بودن رفتار کودک را باید بر اساس معیار تحلیل کرد نه بر اساس شرایط شخصی افراد کم تحمل یا...) .با توجه به روایات حضور حسنین (علیهم السلام) در مسجد و بالا رفتن از پشت پیامبر (ص) در اثنای نماز و همچنین روایات متعدد دیگر که از توثیق برخوردارند جمع میان روایات این می شود که منظور از آزار و اذیت کودکان که موجب کراهت حضور در مسجد است چیزی از جنس رفتارهای دیوانگان است (جنبوا مساجدکم‌ مجانینکم‌ وصبیانکم‌)،بنابرین بسیاری از رفتارهای کودکان در مسجد قابل تعمیم به آزار و اذیت نیست. چیزی که ما در مساجد در نحوه تعامل با کودکان مشاهده می کنیم از جنس رفتارهای تراز اسلامی نیست و غالبا ناشی از کم حوصلگی و ناآگاهی اصحاب مومن و بزرگوار مسجد است. مطابق آموزه های اسلامی حضور کودکان در مسجد بر نوع شناخت ایشان از دینداری در آینده تاثیر بسزایی دارد، در حدیثی از امام باقر(ع) آمده که هنگام اقامه نماز کودکان را در انتهای صف رها نکنید بلکه کودکان میان جماعت بزرگسالان به نماز بایستند، امام با طرح این مطلب به شکل مصداقی به حل مسئله سرو صدای کودکان پرداخته. حرف آخر:باید این سوال را از خودمان بپرسیم که اگر کودک در مسجد و حسینیه و تکیه با مفاهیم دینی آشنا نشود کدام نهاد و کدام مدرسه و کدام مرکز فرهنگی این بار را به دوش خواهد کشید. ما ناگزیریم برای نجات دین دست از عملکرد سلیقه ای و بی تراز برداشته وکاربری تمدن سازی را به آن مکان مقدس برگردانیم. ولله عاقبة الامور @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صد سال به از این سال‌هانجمه صالحی فرا رسیدن بهار، همیشه نویدبخش افکار نو، کردار نو و تصمیم‌های نو برای آینده است. آینده‌ای که همه امیدواریم بهتر از گذشته باشد. آینده‌ای که به روزهای خوب ظهور منتهی شود. در‌ سال جدید شادی، تندرستی، مهر و دوستی و عشق و روزی حلال و وسعت رزق را برای شما همراهان عزیز آرزومندم. پیروز و سربلند باشید و از خداوند مهربان بهترین‌ها را برای همه شما مسألت دارم. پ.ن: انیمیشن کاری از فاطمه خانی حسینی(دخترم) و فاطمه دهقان @AFKAREHOWZAVI
رسم جالب بابا بزرگزینب شرافتی با ارسال خاطره‌ای به جمع نویسندگان افکار بانوان حوزوی پیوست هيچ وقت یادم نمی‌آید بین نوه‌ها فرقی گذاشته باشد، حتی دختر و پسر برایش فرق نداشت. فقط یک جا تبعیض قائل بود و کسی هم اعتراض نداشت؛ بابا بزرگ رسم جالبی داشت او قانون گذاشته بود هرکس اولین نفر به عید دیدنی‌اش بیاید، عیدی بیشتری دریافت می‌کند. حالا نه خیلی زیادها شاید فقط هزار تومان بیشتر! ولی این قانون این‌قدر برای نوه‌ها جذاب بود که همه در تلاش بودند نفر اول باشند نه برای عیدی بیشتر گرفتن بلکه برای شادی بیشتر دل بابابزرگ! حالا از اون سال‌ها خیلی گذشته، نوه‌ها بزرگ شدند. پدربزرگ دیگر عیدی نمی‌دهد؛ ولی نوه‌ها به عشق شادی بابابزرگ همچنان رقابت دارند که نفر اول باشند. .... یادمان باشد لحظات تحویل سال بیشتر از همه به فکر شادی دل بابابزرگ‌ها و مامان‌بزرگ‌ها باشیم. @AFKAREHOWZAVI
نعمتم در بهار کامل شد ✍زهره قاسمی، عضو تحریریه مجتهده امین یا مقلب القلوب و الابصار با دو دستت جوانه ها بیدار ای که نامت سرود زیبایی ای که یادت ثنای گندم زار قلب من پشت پرده ی زنگار جان من غرق ناله و بیمار آسمانت به وسعت رحمت ابر بغضم به لطف خود بردار ای تمنای لاله های زار ای شکوه تو در دل اسرار هرچه خواهم برای تو پیداست وصف مهرت برای من دشوار پادشاهی ، رحیمی و ستّار من گدای ضعیف و بی مقدار خانه ی دل به دست تو امن است غرق لطفت همیشه ام سالار فصل گرمت سرای برخوردار فصل پاییز تو همه تب دار نعمتم در بهار کامل شد در زمستان ببینمت بسیار عمر من رفته در پی دلدار روز و شب کار من شده تکرار تشنه ام چون کویر پر حسرت احسنِ حالِ من تویی ، دادار تن ، اسیر است و حکم او اخطار روح ، زخمی ، ولی پر از انوار یک بهار از جوانی ام کم شد دست بر دامنِ تو ای غم خوار ای که گفتی بخوانمت غفّار غصه از دست خود دو صد خروار عادتت بخشش است و آقایی پشتِ من گرم نصرتت ، ای یار ... @AFKAREHOWZAVI
دغــــــــــــــــــــــدغه💟 ✍زهرا نجاتی دوستانم به اردوی راهیان نور رفته‌اند.خیلی‌هاشان ..خیلی‌ها هم کربلایی شده‌اند... 💟من اما دلم را خوش کرده بودم به دیدار با نورچشمم نه؛ امید قلبم نه؛امیدزندگیم و نمی‌دانم شاید دلیل زندگی‌ام. رهبرم... و نه که این همه بد باشد. نه اما... بسیارمی‌شناسم کسانی که به دنبال امام زمان و رهبر می‌دوند و عملا کیلومترها از دغدغه‌هایشان فاصله دارند! ♻️این حرف‌ها اما وقتی بیشتر درجانم رخنه کرد که فهمیدم رهبر انقلاب به حاج حسین یکتا پیام داده:«مشتاق دیدارش هستمـ. بگویید بیاید اینجاـ و وقتی او را دیده؛ نهایت رضایت خود را اعلام کرده.» ومی‌دانی حاج حسین؛ نمونه‌ی بارز یک انقلابی؛ یک بسیجی حقیقی و همیشه درمیدان است. نه خسته شده؛ نه ناامیدـ نه دنبال نام و نان و نشانـ.. همسر می‌گفت:_ خود رهبر را دیده‌ای؟ نه حج می‌رود نه کربلا نه راهیان! دلش هم به این چیزها خوش نیست. ✅ دلش به وظیفه خوش است. به آنچه باید بکند. تمام عمرش درحال انجام تکلیف است‌. به جز گاه‌گداری که به جمکرانی برود و سالی یک‌بار که به مشهد. همان سفرها هم تبلیغی است... ✅راست می‌گفت. خود رهبر هم در خاطراتش می‌فرمود: که در اوان جوانی امید داشته درحوزه‌ی قم درس بخواندـ اما نتوانسته چون پدرنابینایش از او خواسته کنارش بماند و او بازهم وظیفه‌اش را ترجیح داده‌. به آرزوهایش. به آمالش. به احساسات جریحه‌دار و اشک‌هایی که می‌توانست در حرم بریزد و خیلی هم احساس مقدس مابانه‌ای داشته باشد‌. اما نکرد و زندگی طلبگی و براساس وظیفه را به همه‌ی اینها ترجیح داد. البته که خدا هم خوب برایش تلافی کرد. به جای همه‌‌ی چیزهایی که معلوم نبود به کجا برساندش؛ او را دقیقا به دعا و آرزوی نمازشب‌های ۱۳ سالگیش رساند.‌ همان دعای زیبا که: "اللهم اجعلنی محیی دینک" 💟حالا سی و دو سال از سکانداریش می‌گذرد. سکانداری برای انقلابی که خار چشم دشمنان خداست و خورشید امید مستضعفین جهان. حالا اسلام را او زنده‌ نگهداشته.. و دراین پند بزرگی‌ است برای همه‌ی کسانی که امید دارند قدم درراه حق گذاشته باشند اما شیاطین انسی و جنی پیوسته حال خوش ظاهری را چنان برایشان قالب می‌کنند که حس وظیفه و انجام تکلیف لا به لای عطر روزمره‌های به ظاهرمعنوی‌شان گم می‌شود. رونوشت به‌همه‌ی کسانی که در میانه‌ی راه خسته می‌شوند! رونوشت به کسانی که گرفتاری‌های روزمره؛ دغدغه‌های بسیحیشان را ازیاد برده! رونوشت به خودم اگر لحظه‌ای از کار و وظیفه، دست‌بردارم... در این لحظات آغازین سال نو؛ برایتان دلی پردرد از آمال مسلمین جهان، سری پر دغدغه ازدغدغه‌های رهبری؛ قلبی دریایی و مالامال ازعشق به اعتقادات و نور دارم سال نوتان مبارکـــــــــــــ دلهاتــــــــــــــــــــان پرنور سرهاتــــــــــــــــــــــان پر دغدغــــــــــه قلـــــــــــــــــــــب‌هاتان پر از عشــــــــــــــق الهی @AFKAREHOWZAVI
📝 پیام نوروزی رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۲ 🔻تأکید رهبر انقلاب در پیام نوروزی ۱۴۰۲ بر گشایش در زندگی مردم @AFKAREHOWZAVI
جشن نو شدن ✍🏻زهرا کبیری‌پور اینکه در حلقه‌ی وصل شیعیان به خداوند نام حسین بن علی(ع) همیشه درخشان بوده است، باور پرشکوهی است در تاریخ. اینکه شیعیان نخواسته‌اند اول سال قمری که محرم است و مقارن با شهادت اباعبدالله(ع) را جشن بگیرند و آمده‌اند مبدأ سال شمسی را به عنوان جشن آغاز سال قرار داده‌اند، مهر تأییدی است بر ولایتمداری آن‌ها. شیعه باشی و آغاز ماهی را که اربابت به شهادت رسیده است، جشن بگیری؟!!! هیهات... این اندیشه‌ی درخشان شیعیان از پس قرن‌ها پیش که نویدآور بهار را برای جشن آغاز سال مناسب دیده‌اند، نه ماه عزای سیدالشهداء(ع) را احساس غرور عمیقی در دل‌ها می‌گُستراند. سال نو مبارک منبع: مقاله‌ی نوروز در فرهنگ شیعه، رسول جعفریان. @AFKAREHOWZAVI
آخر سال یک هفته به عید که می‌شد! ✍فاطمه وجگانی درختان بادام پر از شکوفه های صورتی و درختان گوجه سبز و قیصی با گل‌های سفید و جوانه‌های برگ‌های سبز از درون باغ بزرگ مژده‌ی بهاران خجسته باد سر می‌دادند. بوی عید بیش از همه جا از خانه‌ی استاد عباس می‌آمد. استخرهای بزرگ سیمانی، لبریز از آب‌های چاهِ قنات، گاهی سرریز از لبه‌های حوض می‌شدند، داخلش پر از ماهی‌های سفید و سیاه و قرمز گُلدفیش، کوچک و بزرگ، نه تنها برای سفره‌ی هفت‌سین خودشان چرخی در تنگ ماهی می‌زدند، بلکه به تمام اقوام و دوست و آشنایان هم داده می‌شد. خانه‌ی بسیار بزرگ پنج دری با سقف های ضربی قدیمی و ستون‌های محکم سیمانی به‌طرف باغ باز می‌شد. باغچه‌ای جلو اتاق‌ها بود که بوی یاسش همه را مدهو‌ش می‌کرد و درختان گل هفت‌رنگ هرشبی به رنگی خود نشان می‌دادند. گل‌های پیچک رونده به دور سیم‌کشی‌های فلزی نمای دلربایی به فضای حیاط داده بود. داخل باغچه تخم ریحان و شاهی و تربچه می‌کاشتند ولی هنوز سبز نشده یا به اندازه‌ی یک بند انگشت شده بود. کنار حیاط مرغ و خروس‌های استاد عباس به رنگ‌های حنایی و سیاه و گل باغالایی (سیاه و سفید) داخل یک گنجه‌ای با دستان خود استاد برایشان ساخته ‌شده بود و جای تعجب بود که چرا باغ به این بزرگی، خانه‌ی مرغ‌ها کوچک بود به‌طوری که باید خم می‌شد و داخلش می‌رفت تا تخم‌هایی که مرغک ها داخل جعبه‌ای پر از کاه و علف داده بودند را می‌آورد. صدای گاو استاد عباس از ته باغ داخل طویله می‌آمد و می‌گفت استاد کجایی؟ استاد ظرف شیردوشی داشت و بعد از ناز کردن گاوش با مهربانی او را می‌دوشید و از او تشکر می‌کرد. شیرهای گاوِ استاد عباس خیلی چرب و خوشمزه بود، چون غذاهای خوبی به او می‌داد. از یک هفته به عید اقوامِ خانم استاد عباس از تهران تماس می‌گرفتند و برای مهمان شدنِ منزلِ استاد، جا رزرو می‌کردند. صفا و مهربانی ِ این خانواده یک‌طرف، دل‌شان تنگِ تخم مرغ های رسمی و سرشیر محلی و سالم و رب انارهای خانمِ استاد بود. استاد عباس بسیار حلال‌خور و مهمان نواز بود. به‌خانمش می‌گفت: «مهمان حبیب خداست، قربان قدم‌شان ما چیزی از سفره مان هنوز کم نشده است، روزی شان پیش پیش می آید»‌. خانم استاد عباس از یک هفته به عید و اغلب جلوتر از آن، قوطیِ رنگی می‌خرید و از پسرها درخواست می‌کرد تا چارچوب درها را رنگ کنند. نوروز را حیات و جان گرفتن زندگی می‌دانست. چه زیبا با پنج الی ده هزار تومان کلی رنگ کاری و همه چیز را نو می‌کردند. موکت‌های سبز راه راه را داخل حیاط خانه می‌انداخت و صدا می‌زد مهدی، محمد.. بیایید کمک. قالی‌ها و مخصوصا قالیچه‌ی آشپزخانه را هم بیرون می‌انداخت و با آب و تاید و وایتکس و شامپو فرش، با کاسه و برس و... به جانش می‌افتاد. نوبت پتوها که می‌شد داخل لگن بزرگی می‌انداخت و با آب ولرم، خودش و گاهی بچه ها چنان ورز می‌دادند، سفیدش می‌کردند و همه را روی تخت‌های چوبی و آهنی که داخل باغ بود پهن می‌کردند. چقدر مقتصد و مدیر بودند، از تولید به‌مصرف شیر و ماست و پنیر و تخم مرغ و سبزی و میوه‌ی باغ‌شان همه محصول دست خودشان بود. ماهی‌هایی که داخل استخرها حدود یک‌سال پرورش داده بودند را یک هفته به عید می‌فروختند و با پولش سبزی پلو ماهی شب عید را فراهم می‌کردند. تخمه‌های هندوانه را خانم استاد عباس از یک شب جلوتر در آبِ چلو، داخل هوای سرد می‌گذاشت تا نازک شود. تخمه بو داده‌هایش، باب دهان مهمان‌های او بود. عید و غیر عید فرقی نداشت، نظم در زندگی‌شان حرف اول را می‌زد. سبک زندگی‌شان درست بود. کار و تلاش و امید جریان داشت. همه‌ی این برکت ها به‌خاطر شاکر بودن استاد عباس بود. خانه‌ی زیبایِ استاد، با طرح شهرسازی خراب شد، اما راه بر خلایق آباد شد. خانه‌ی امروزشان کوچک شده است. اثری از محصولات‌شان نیست ولی زندگی جریان دارد.... @AFKAREHOWZAVI
📌تحقق عملی شعار سال ✍آمنه عسکری منفرد 🔹برای تحقق شعار «مهارتورم، رشد تولید»، ابتدا باید تورم خودباختگی، خودفریبی و دمیدن موج ناامیدی را که در جنگ شناختی توسط عناصر داخلی و خارجی بیگانه به کشور تزریق می‌شود را مهار کنیم، تا با تولید روح امید به آینده‌ی روشن کشور، توانایی اندیشه به خودباوری انسانی و اسلامی دست یابیم که در سایه‌ی آن، برای عظمت هرچه بیشتر ایران قدرتمند بکوشیم. 🔹کوششی هدفدار که با محاسبه‌ی صحیح، نقاط ضعف را با تکیه بر توانمندی‌های بی‌شمار رفع خواهد کرد. این تحول نیازمند ایجاد و تقویت اعتماد به نفس ملی و حس استقلال طلبی بیش از پیش است. @AFKAREHOWZAVI
روش مبارزاتی رهبر معظم انقلاب در جنگ محاسباتی ✍زينب نجیب 🔻 رهبر انقلاب در پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۲ فرمودند: [در سال ۱۴۰۱] در قضیه‌ی اقتصاد هم، تلخی‌ها وجود داشت، شیرینی‌هایی هم وجود داشت. هم در بعضی از بخش‌ها که حالا اشاره می‌کنم تلخی بود، هم در بعضی از مواردی که منتهی می‌شود به قضیّه‌ی اقتصاد شیرینی‌هایی وجود داشت؛ این‌ها را باید با همدیگر، در کنار هم دید و مجموع این‌ها را محاسبه کرد. ۱۴۰۲/۱/۱ رهبر انقلاب در تحلیل‌هایشان همیشه دقت کامل را مبذول می‌دارند تا عدالت نفی نشود. یعنی دیدن شیرینی‌ها و نقاط قوت در کنار تلخی‌ها و ضعف‌ها. البته وجود این ویژگی در شخص ولی‌فقیه واجب است اما باید دانست راه برون‌رفت از بازی دشمن در جنگ محاسباتی همین روش است. یعنی؛ از آنجاکه نبرد محاسبات، سناريوي مهم و راهبردي نظام سلطه در مقابله با جمهوري اسلامي ايران است ودشمن سعی دارد شرایط را به‌گونه‌ای به تصویر بکشد که دچار خطای محاسباتی شویم، اما ما باید دقتی مضاعف داشته، در تحلیل‌هایمان، نقاط مثبت و منفی، نقاط تلخ و شیرین، نقاط قوت و ضعف را با هم و در کنار هم ببینیم به ‌عبارتی، نه در وصف طرفی مبالغه کنیم و نه در وصف طرفی کوتاهی. ✅ این است محاسبه‌ی صحیح. @AFKAREHOWZAVI
. سوت قطار سال ✍️نجمه صالحی همیشه بعد از گذشت: ۳۶۵روز ۱۲ماه ۸/۷۶۰ساعت ۵۲۵/۶۰۰دقیقه ۳۱/۵۳۶/۰۰۰ثانیه فصل بهار می‌آید و فرصت‌ تغییر و نو شدن را نوید می‌دهد. قطار سال، قطارِ در حال حرکتی است که از مسیرهای متفاوتی عبور کرده است؛ گاه عبور از طوفان‌ها و رسیدن به نسیم و آرامش، گاه عبور از تونل‌های تاریک و پر ابهام شب و رسیدن به نور و طلوع خورشید؛ عبور از تلاطم دریا و رسیدن به آرامش ساحل؛ عبور از دره‌های عمیق و راه‌های پرپیچ و تاب و رسیدن به جاده‌ای هموار و بالاخره عبور از جاده سرد زمستان و رسیدن به مسیر سر سبز بهار. حرکت دائم این قطار توقف ناپذیر، نویدبخش پویایی است. او در جستجوی نتیجه‌ی مطلوب است، نتیجه‌ای که محصول تلاش ۳۶۵ روز و چند ثانیه‌ای اوست. او در راه لزوما زیباترین چهره، پولدارترین فرد و شادترین انسان را همراه خود نمی‌کند بلکه پاک‌ترین و زیباترین قلوبی که تیرگی‌ها هنوز در وجود آن‌ها نفوذ نکرده را بیشتر همراه است. او برای آن‌ها، بهترین و برترین فرصت‌ها و نقشه‌ی هموارترین مسیرها را به ارمغان آورده است. رسیدن فصل بهار یعنی سوت قطار سال، دوباره برای تلاشِ بیشتر زده شده و در حال گذر است و کسانی سوت این گذار را می‌شنوند که مانند او پویا و در پی تکاملند. به قول نادر ابراهیمی نویسنده کتاب" یک عاشقانه آرام": "حق است که بهار را یک آغاز پر شکوه بدانیم؛ نه تنها به دلیل رویشی خیره کننده: امروز، بوته‌ی سبز روشن؛ فردا غرقِ صورتیِ گلِ محمدی؛ امروز، یاسِ بسته‌ی خاموش؛ فردا سیلابِ نوازنده‌ی عطر ... نه فقط به دلیل این رویش خیره‌کننده، بل به علت حسی از خواستن، طلبیدن، عاشق‌شدن، بالا پریدن، فریاد کشیدن، خندیدن، شکوفه‌کردن، باز شدنِ روح ..."  حال که بهار آغاز رویش است، ایستایی و رکود مساوی است با جاماندن از قطار؛ پس باید تلاش را بیشتر کنیم تا هنگام برداشت ثمره‌ی آن، محصولی مقبول برداشت کنیم. قال اميرالمؤمنين علیه‌السلام: ⏱ما أسرَعَ السّاعاتِ فِي اليَومِ، و أسرَعَ الأيّامَ فِي الشَّهرِ، و أسرَعَ الشُّهورَ فِي السَّنَةِ، و أسرَعَ السّنينَ (السَّنَةَ) فِي العُمرِ ! چه زود مى‌گذرد ساعات روز و روزهاى ماه و ماه‌هاى سال و سال‌هاى عمر! *نهج‌البلاغه، خطبه۱۸۸ @AFKAREHOWZAVI
. ستارگان کیهان ✍فاطمه وجگانی، عضو تحریریه مجتهده امین روز است. روشنایی دوچندان شده است. نیمکت‌های سبز رنگ، بوم آسفالت حیاط، حباب های سفیدرنگ باغچه و.. همه چیز برق می‌زند. سیلابی از شرشر باران در شیارهای کف حیاط سرازیر و راه برای پنهان شدن در سفره های زیرزمینی را می‌جوید. آسمان می‌جوشد، شدت دانه های مروارید قلقل کف آب درست کرده است. کاج های سبز و سبزتر در یک صف منظم سر به آسمان گشودند با قدهای کوتاه و بلند، کشیده و چتری و در لابلایش درختان زیتون مایه‌ی صلح و دوستی را نمایان‌گر است. باغچه‌ها گل تازه طلب می‌کنند تا باغبانی بیاید و چندیدن شمشاد و گل محمدی و یاس ارغوانی مهمان‌شان کنند. باز باران پائیزی با صدای تق تق، تند و آرام، صدای کِش کِش کفش دختران، جیغ و هورای آن‌ها، در بغل هم پریدن و ساندویچ‌های نان و پنیر خوردن زیر باران بعد فراغ از امتحان جانی دوباره می‌دهد. بعضی با پلیورهای سبز و زرد و سرخ و سرخابی، آبی، دودی، سرمهای و بعضی بدون کاپشن خود را خیس می‌کنند. گاهی دانه‌های باران روی شیشه‌ی عینک‌شان، قل می‌خورد و دنیای مدرسه را متفاوت می بینند. یک روز دیگر هم دیگ آش رشته ای پختند و دختران سرزمین کیهان با چه شور و نشاطی با کشک و سرکه، دورهمی جشن شب نیمه تا نوروز در حیاط مدرسه را چشیدند. از رشته‌ای که داخل آش ریختند و تا قابلمه‌ای که شستند همه را در خاطرات‌شان سبز کردند. در این ایام، مدرسه اسکان نوروزی شده است ولی نیمکت‌ها در فراغ دخترکان گردخاک می‌خورند و ندای ستارگان کجائید را طلب می‌کنند. میز و تخته منتظر هر نگاه آنهاست تا با قلم‌شان نوشته‌ها را بنگارند. میزها دل‌شان تنگِ کیف‌های پراز کتاب دختران است. دل‌شان تنگِ دستان دختران است تا دستی به سرشان بکشند و صورت آنها را با دفتر خود لمس کنند. دختران به شهر و آبادی‌های مادری و پدری‌شان رفتند تا نوروز را نو روزی کنند. حتما در بهار طبیعت که جانی چند برابر گرفته با آمدن بهار معنویت و ماه مبارک و ندای «ربنا و یا علی و یا عظیم» دخترانم نیز خود را برای پیشواز ماه نزول قرآن آماده می‌کنند. مشق فارسی و ریاضی و علوم... را املاء می‌کنند، درس زندگی و اخلاق را خوب می‌خوانند و پای سفره‌ی افطار امتحان بندگی می‌دهند. از طرف امین مدرسه هدیه به ستارگان مهندس کیهان، با آرزوی موفقیت شما عزیزان @AFKAREHOWZAVI
. نوروز ما به آخر شعبان رسیده است ✍زهره قاسمی شکرخدا که فصل بهاران رسیده است نوروز ما به آخر شعبان رسیده است عطر بهشت و دلبری لاله را ببین فصل شکوفه دادن انسان رسیده است از گردش نسیم، امیدم جوانه زد ماه نزول رحمت یزدان رسیده است در ماه بندگی دل خود را تکان بده شکر خدا که لطف، فراوان رسیده است آغوش کردگار به گرمی گرفته است هرکس که عاشقانه به ایمان رسیده است... @AFKAREHOWZAVI
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 جای کسی همیشه در این شهر خالی است جای كسی كه چشم و چراغ اهالی است هر چند رفته،راه درازی نرفته است لحظه به لحظه آمدنش احتمالی است! پس منتظر بمان،چه كسی گفته عطر سيب، بال فرشته،لحن اذانش خيالی است؟ پس اينهمه نشانه تو را می دهد خبر چشم تو پاسخ جملات سوالی است می آيی و گلی به زمين هديه می دهی آغاز فصل سبز پس از خشكسالی است يك گل،فقط گلی كه تو باشی بهار عشق جايش ميان اينهمه نوروز خالی است! 💠 @shaeranehowzavi
📌مرور سریع بیانات رهبر انقلاب در حرم مطهر رضوی ۱۴۰۲/۰۱/۰۱ (بخش اول) ✍ نسا خلیلی 🔴 عنصر اصلی سخنرانی؛ تحول 🔻نقش خدا: ما تحول را از خدا می‌خواهیم؛ اما باید در این مسیر تلاش کنیم تا افضل خدا شامل حال ما شود. 🔻نقش افکار مردم در تحول/ هر مسئله‌ای: ۱. اندیشه‌ها فعال می‌شود ⬅️ فکر را به نصاب لازم می‌رساند. ۲‌. اگر استقبال نکنند: فکر و عمل محقق نمی‌شود و فراموش می‌شود. ۳. برای تحقق خواسته‌ها/ مطالبات بزرگ باید با مردم/ صاحبان فکر مطرح شود. ۴. عناصر موثر در ادامهٔ یافتن بحث: صاحبان فکر/ دانشجویان/ دانشگاهیان 🔻تحول = دگرگونی ( نقطه مشترک ما و دشمن تنها در لغت است.) 🔻تحول/ دگرگونی/ تغییر ساختار مورد انتظار دشمن = تغییر هویت جمهوری اسلامی ۱. تغییر قانون اساسی ۲‌. تغییر ساختار نظام اسلامی ۳. حذف تمام مواردی که مردم را یاد انقلاب و اسلام می‌اندازند؛ مانند حذف تکرار نام امام، مطرح‌شدن تعالیم امام، ولایت فقیه، راهپیمایی ۲۲ بهمن، روز قدس و... ۴. حذف انتخابات و حضور پُر شور مردم 🔻علت همراهی برخی عناصر با دشمن: غفلت/ بی‌توجهی/ انگیزه‌های دیگر 🔻هدف دشمن از تحول: تبدیل مردم‌سالاری اسلامی به حکومت باب میل استکبار ۱. حکومت فردی که او مطیع آنها باشد ۲. حکومتی مبتنی بر دموکراسی غربی (دموکراسی دروغ و فریب) ۳. حکومتی که بتوانند الف) تهدید و تطمیعش کنند. ب) با تهدید و تطمیعش به خواسته‌ی خودشان برسند. @AFKAREHOWZAVI
"خودمان" ✍زهرا سبحانی از خودمان برای خودمان می‌ترسم! از «خودمان» که مدعی خط مقدم‌ است، اما حدّش، به پشت خطی‌ هم نمی‌رسد! از «خودمان» که همه‌چیزبلد است ولی معرفت‌ش، راه نشان نیست! از «خودمان» که مدعی پا در رکابی‌ست‌ اما در عمل، نمره‌اش بالاتر از صفر نیست! چرا که به ادعا نیست همینطور به شب و روز تمنای سربازی «او» در قنوت نیست؛ تا تمرین نباشد، نمی‌شود که نمی‌شود! نمی‌شود «او» بیاید و راه را نشانمان بدهد و ما به جای اندیشیدن و هموار کردن راه، خواسته‌های سوداگران مدعی را جار بزنیم! نمی‌شود بایدها و نبایدها را بگوید و خودفریبی را مذمت کند؛ آن وقت، ما با تقطیع کلام‌ش، نقادان، را ضدانقلاب و دشمن بنامیم و یا در بهترین حالت، نقدشان را به بهانه‌ی «ممبر» و «لایک»، زیر سوال ببریم! بدتر از آن، با وصله‌ی ناجور ناامیدی، امنیت متجاهرین را تامین کنیم! نمی‌شود او هشدار دشمنی را بدهد که امیدش نابودی ارزش‌هایمان باشد، و ما با دست و پا زدن در مردابِ اسلامِ از من درآوردی و دو قطبی‌های سرکاری، لگد به اسلام و انقلابِ ناب بزنیم! نمی‌شود، از جذب حداکثری مشترک المبانی‌ها بگوید؛ آن وقت ما سرخوش به جذب بهایی‌ها و در یک کلام لامبانی‌ها شویم! نمی‌شود از اتحاد زیر لوای کلمه توحید بگوید و ما اینجا به غلط، آن را دوستی که هیچمان به هم ربط ندارد، معنی و تفسیر کنیم... با این ادعاها باید بترسیم از سرباری که سرباز نیست، که سربه دار نیست که سردار نیست! سرباز اگر سربار «جانشین» باشد؛ مثل روز روشن است که سرباز «فرمانده» هم نمی‌شود! خدایا! در اولین روز ماه مبارک رمضان، به تو پناه آورده‌ایم، تا حقیقت گمشده‌مان در مجازی دروغ و فریب، را بیابیم! می‌دانیم بدون تو فقط قافیه را باخته‌ایم، هوایمان را داشته باش تا در تمرین سربازی برای «او» به این نقطه برسیم که برای عشق سر دهیم... @AFKAREHOWZAVI
بچه که بودیم... «... وقتى بچه بوديم، ما را به حمام مى‏ فرستادند. چند تا بچه بوديم، گاهى سه ساعت در حمام مى‏‌مانديم؛ همديگر را مى‌زديم و پوست همديگر را مى‌كنديم. ولى وقتى مى‌آمديم خانه، پشت گوش‏ ها و پاهامان همه كثيف مانده بود. ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم...رمضان‏ ها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته‌ايم و جدّى نبوده‌ايم!» ✍️ استاد مرحوم علی صفایی حائری پ‌.ن: حالا که قرار است ماه رمضان، گناهان را پاک کند؛ کاش با باران رحمت ماه رمضان از شدّت حرارت خطاهایمان کم شود و آخر ماه مبارک سبکی روح و وصل شدن به سیم معنوی اهل‌بیت علیهم‌السلام را با تمام وجود درک کنیم. الهی به حق مولا و صاحب این ماه که بتمامه، انسان کامل بود و با کلام "فُزت و رب‌الکعبه" به دیدارت آمد... یا امیرالمؤمنین مددی! 🕊الهی که اونی می‌خواهیم بشه و از همه مهم‌تر؛ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🕊 @AFKAREHOWZAVI
. ماه رمضان ✍زهرا نجاتی در آستانه‌ی رمضان؛ در شروع یه بند رفتن شیاطین و خلوت انسان با نفسش و خداوند! پای سفره کریمانه‌ی تقدیر و عزت که ا«ن العزه لله جمیعا»، تمام هم و غم‌مان اگر این باشد برای دنیا و آخرت‌مان کافی است! من را از هم و غم‌تان قرار دهید؛ به تعبیر ترجمه‌ی مفاتیح حریم امام رئوف؛ «به فکر من هم باشید و من را از حزب‌تان قرار دهید» دلیلش هم روشن است؛ آخر مگرما چقدر توان مقاومت داریم در برابر دنیا؛ در برابر مار خوش خط و خال وساوس شیطان؟ خدایا! ما مناجات جناب داوود را از ته دل می‌خوانیم:«تا درست‌مان نکنی؛ تا لطف به ما نکنی؛ تا دست‌مان را نگیری؛ آدم نمی‌شویم!» مولای من! ما را هم امام‌مان و درحزب او قرار بده؛ حتی اگر علیل، حتی اگرضعیف؛ حتی اگر بد؛ در این اول رمضانی؛ تو را به بندبند «الهی‌» های مناجات شعبانیه؛ قسم می‌دهیم؛ تو را به بندبند عالیه المضامین؛ به بندبند جامعه؛ به بندبند دعای پس از زیارت امام رئوف؛ به « اللهم نشکوا الیک فقد نبینا» ای مفتاح؛ و به «لا تودبنی بعقوبتک»های ابوحمزه؛ قسم می‌دهیم؛ کمترین بهره‌ی ما را در این ماه را، از همّ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، شدن و حزب او بودن‌مان قرار بده! آمین @AFKAREHOWZAVI