eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
710 دنبال‌کننده
871 عکس
149 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. خانواده‌های انقلابی مجلس و لایحه عفاف و حجاباسماء اسدی پور دعوتم کرد بروم مجلس. خانم یکی از نمایندگان بود. از قبل با هم آشنا بودیم. گفت می خواهیم نگرانی هایمان درباره لایحه عفاف و حجاب را به نمایندگان مجلس اعلام کنیم. گفت تو هم بیا. بچه ها را سپردم به مادر و با دفترچه نکاتم رفتم. با کمیسیونی که لایحه به آن ارجاع شده بود، جلسه ترتیب داده بودند. سخنان رئیس کمیسیون در واکنش به حضور همسران نماینده ها ناراحت کننده بود. انتظار حضور خانواده ها را نداشت. گفت عفاف مهم تر از حجاب است. گفت شما تهییج شده از سمت دشمن هستید. گفت این لایحه تصمیم سران قوا است. گفت چطور ممکن است لایحه مشکل مبنایی داشته باشد و سران قوا متوجه نشده باشند و چهارنفر انقلابی نما در فضای مجازی متوجه شده باشند؟ اما اشتباه کرده بود. مجلس انقلابی یعنی همین که از درون خانواده چینش انقلابی داشته باشد. مجلس انقلابی یعنی اگر همسر نماینده احساس کرد تعلل یا تسامحی بوجود آمده، دست به کار می شود. مجلس انقلابی یعنی همین زنانی که با سخنان منطقی و مستدل خود آمده بودند تا بگویند اگر راه شهدا را ادامه بدهید ما پشتتان هستیم. از هیاهوی باطل نترسید که ان الباطل کان زهوقا. زنانی که گفتند حجاب صورت ظاهری عفاف است و کیست که نداند اگر حجاب نماند، عفاف هم نمی ماند. خانم ها برایش از ولایت گفتند که سه بُعد دارد. بُعد اول پیوستگی شدید درونی جبهه است. یعنی خانواده ها را مقابل خود نبینید. جوانان انقلابی معترض به لایحه را بدون پیش فرض بشنوید. شاید شما بازی خورده اید و دوست و دشمن را اشتباه گرفته ایید. بُعد دوم ولایت بر عدم پیوستگی و انفصال از جبهه های دیگر است. یعنی برای تصویب قوانین الهی به دنبال جویا شدن نظر رقاصان بر محل شهادت شهید علی وردی نباشید. جبهه ی باطل به اندازه کافی رسانه دارد که صدایش را به همه جا برساند. بُعد سوم ولایت که اتصال همه به نقطه کانونی جامعه است. هوشیار باشید که حضرت آقا در دیدار با سازمان تبلیغات می فرمایند کار فرهنگی کنید، در دیدار با بانوان می فرمایند اگر کسی ضعیف الحجاب بود از دایره انقلاب خارج ندانید، اما در دیدار با مسئولین نظام می فرمایند کشف حجاب حرام شرعی و حرام سیاسی است. اگر مخاطب بیانات را حذف کنیم تمام تدابیری که ایشان برای هدایت جامعه چیده اند به هم می خورد. مسئول جمهوری اسلامی باید با قاطعیت و بازدارندگی با حرام سیاسی و شرعی برخورد کند. خانم ها گفتند وقتی جنگ ترکیبی است لایحه متناسب با جنگ ترکیبی تصویب کنید. برای هر دستگاهی مسئولیتش را معلوم کنید. وزارت صنعت در حوزه پوشاک. وزارت ارشاد و صدا و سیما و ساترا در تولیدات تصویری و فیلم ، وزارت بهداشت در حقوق بیمار در رعایت محرم و نامحرم ، محیط های علمی، نسبت دانشگاه و مدرسه با عناصری که در اغتشاشات به دانشجویان و دانش آموزان خط دهی کردند، خانم ها گفتند فرهنگ کشور را رویدادهای فرهنگی می سازد، وقتی رویدادهای فرهنگی کنسرت های کذاست نمی توان نگران نبود. وقتی علوم انسانی غربی در دانشگاه به عنوان علم بی بدیل تدریس می شود، نمی توان انتظاری غیر از این از کف خیابان داشت... نمی دانم رئیس کمیسیون و دیگر نماینده های حاضر در جمع چقدر از پیام خانواده ها را قلبا دریافت کردند اما من معنای اینکه حضرت آقا فرمودند این مجلس انقلابی ترین مجلس بعد از انقلاب است را از زاویه ای دیگر درک کردم، از زاویه خانواده ها که فکر نمی کنم تا پیش از این چنین حرکت هایی از سوی خانواده های هیچ مجلسی به سمت اهداف بلند انقلاب دیده شده باشد. @AFKAREHOWZAVI
. روایت اول ✍طیبه فرید بعد از نماز مغرب می‌روم از صحن جامع رضوی برسم به صفوف پیچ در پیچ زوار در صحن انقلاب که با امام رضا جان وداعیه بخوانم که تلفنم زنگ می‌خورد. صدای پشت تلفن یک‌جوری می پرسد حال‌تان خوب است که مطمئن می‌شوم خبری شده! توقع هر چیزی را دارم الا آن چه را که می‌شنوم! به‌قول شاعر جان "خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود"، راه دور باشی و خبر بد بشنوی! یک لحظه زمان می‌ایستد، زمین هم! شاید برگشته‌ام به چهارم آبان حواسم نیست. اما نه! امشب بیست و دوم مرداد ماه داغ سال ۴۰۲ است و من ارگ بمم درست ساعت پنج و بیست و چند دقیقه پنجم دی آن سال، که خشت به خشتم وسط صحن فرو می‌ریزد. دلم می‌شورد، می‌شکند، می سوزد، می‌ریزد؛ اشکم هم! خبرها را باز می‌کنم. عملیات تروریستی در حرم احمد بن موسی علیهماالسلام با دو شهید! حس غریبی است. خیلی غریب. @AFKAREHOWZAVI
. ✍زهره قاسمی داغ آمده روی داغ و دل گریان است از کوچ ستاره، سینه‌ها طوفان است ای دشمن سست و رذل و دیوانه بدان خون دادن ما نشانه‌ی ایمان است... @AFKAREHOWZAVI
. نزدیک‌تر از همیشه... ✍طیبه روستا _دوسیا شاهچراغ حمله تروریستی شد دوباره، چند نفر شهید شدن، 19:43 _ می‌خوای ما رو بترسونی؟ دوربین مخفیه؟ _ یاابالفضل، خاله م امشب خادمه! تماس گرفتم، گفت یک نفر شهید شده...از وقتی خبر را شنیدم، سرم سنگین شده. بی‌خوابی بیشتر از قبل به جانم افتاده، منجمد و گنگ فقط فیلم‌ها و خبرها را می‌بینم. طاقت نمی‌آورم. فقط دیدن ضریحش آرامم می‌کند. خانمی کنارم در اتوبوس بعد از گپ و گفتی کوتاه می‌گوید: "یک وقت نری سمت شاهچراغ!" با لبخندی کوتاه جواب می‌دهم "اتفاقا مقصدم حرم است..." نماز مغرب و عشا می‌رسم باب المهدی. بسته است! همه درها را بسته‌اند جز باب الرضا! حرم مثل همیشه است. مردم گوشه کنار حیاط نشسته و ایستاده‌اند؛ به گپ و گفت، عکس گرفتن، عده‌ای به نماز، بچه‌ها سرگرم بازی و نقاشی. دوستانم را می‌بینم که مشغول مصاحبه گرفتن و نوشتن روایت هستند. وارد می‌شوم و زیارت می‌خوانم. صورتم را به پنجره خنک ضریح می‌چسبانم. به آقا سلام می‌دهم، از نزدیک، نزدیک‌تر از همیشه... @AFKAREHOWZAVI
«مُهر و مِهر» ✍زهرا نجاتی مُهر را از سبد کنار ورودی حسینیه بر می‌دارم و بدو خودم را به صف می‌رسانم. موقع سجده لبم نردیک به قالی است، اعتنا نمی‌کنم اما با الله‌اکبر پایانی نماز، یک‌دفعه یاد او و جانماز همیشه در کیفش می‌افتم. از همان جوانی تا روزهای بعد فوتش همیشه چندقلم توی کیف‌هایش بود. می‌نشست با حوصله و سلیقه، با گلدوزی و تکه‌دوزی جانمازهای کوچکی می‌دوخت و همیشه توی کیفش یکی از آنها داشت با یك مهر و گاهی دو تسبیح. ما که کم‌کم قد می‌کشیدیم و باید پابه اجتماع می‌گذاشتیم، هردفعه برایمان، چند نکته را گوشزد می‌کرد، از بلندبلند نخندیدن در روضه و صدا به خنده بلند نشدن در کوچه تا اینکه همیشه یک کیف کوچک همراهتان باشد که در آن مُهر باشد و یک خودکار و دفترچه، یک دستمال، شانه و آینه. وقتی بهشتی شد، توی کیف‌هایش هم مُهربود، هم دستمال، هم چند دانه شکلات. این اواخر دیابت داشت و گاه به گاه قندش را با یک شکلات، تنظیم می‌کرد. گوشی همراهش هم بود اما به سبک کودکی‌هایمان شماره دوستانش را در دفترچه داشت با یک خودکار. کیفش هنوز هم در کمد است باهمان شکلات‌ها، برس، دفترچه‌اش را دیگری به یادگار برداشته... پُر بود از تجربه و مادرانگی‌هایش را می‌ریخت در صورت مهربانش و می‌گفت:_خوب است دختر این چیزها را مراعات کند. از روزهای خوش جوانی‌اش خاطرات ساعت سیکوپنجش به یادگار، مانده بود و بااینکه هیچ‌وقت در زندگیش اهل تجمل نبود، اما همیشه سر و وضع مرتبی داشت. اگر حوصله داشت، کرم مرطوب کننده می‌زد و ساعتش در مهمانی‌ها دستش بود. خدایش بیامرزد. ... امروز روانشناسان باور دارند مادرهای خانه دار، قریب ۱۲۰مهارت دارند که باید در تعاملات مادرانه‌شان، به دخترانشان منتقل کنند. همان‌طور که باوردارند قریب ۷۰درصد فرزندان امروز، مهارت آموخته نیستند و همانطور که اعتقاد دارند مهارت به اضافه‌ی دانایی است که توانایی می‌آفریند نه زیبایی، نه شانس، نه ثروت، نه مال و منال پدر و مادر و نه خیلی چیزهای دیگر که به اشتباه برای ما خیلی مهم‌تر شده. ... قبل‌ترها دخترانگی رنگ و لعاب آرایش و اطوار نداشت اما وقار و رفتار توام با متانت، سبکی از سلام و علیک و معاشرت، چیزهایی بودند که مادرها به دختران می‌آموختند، برخلاف حالا که اغلب دخترها، برای ورود به دنیای نوجوانی و جوانی، اول با عشوه‌گری و آرایش و رنگ لاک آشنا می‌شوند، بعد قد شلوارهایشان آب می‌رود، بعد فاصله دو دسته شالشان از گردنشان بیشتر می‌شود، بعد روسری وشال، کمی عقب‌تر می‌رود، بعد... اما از مهارت‌هایی مثل آنچه مادران قدیم می آموختند، از آشپزی و هنر و زنانگی، کمترخبر هست. کاش زنانگی و دخترانگی رابرایمان لوث نکنند، کاش ما مادرها، با کمی حوصله و متانت بیشتر، برای مهارت‌آموزی در کنارمان به دختر و به پسرمان درکناربابا، اهمیت بدهیم! کاش مهارت‌ها، جای خودشان را وسط این همه علم لاینفع، پیدا کنند تا بتوانیم نسلی قوی، دانا و تواناتر برای روزهای پس ازظهور، تربیت کنیم! @AFKAREHOWZAVI
. به رضا رشیدپور و امثالهم ✍ کبرا خالقی نوشته‌ی شما را خواندم؛ نکاتی راجع به آن یکی از سرمایه‌های بزرگ معنوی ما سیمای جمهوری اسلامی ایران است که بنای آن بر پایه‌ی اسلام و مردم است؛ که استقرار آن با خون پاک شهدا و صبوری و استقامت خانواده‌های آن‌ها عجین گشته است؛ راستی خانه‌ی شما کجاست؟ گفتید صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران با نام بزرگان و فرهیختگانی عظمت یافته است بله درست است اما با برنامه‌هایی امثال روایت فتحی که از دریچه نگاه نجیب و زلال شهید آوینی بدون هیچ منّتی به آن پرداخته شده است. نگاه شما کجای این شکل‌گیری معظم است؟ درباره‌ی پیشنهاداتی که به شما شده است بگویم که ظاهرا مدیران روشن‌بین در صدا و سیما از این ضرب‌المثل که مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود؛ غافل شده بودند که به شما پیشنهاد کار دادند. گفته‌اید جامعه‌ی دلیر و شجاع ما خسته است؛ نه تنها خسته نیست بلکه جامعه‌ی مقتدر و مظلومی است که در راه آرمان‌های امام حسین (علیه‌السلام) جان می‌دهد. کجا جانبازی با اهل و عیال کار جامعه‌ی خسته است. اتفاقا هرچه شور و نشاط است؛ اینجاست. این طرز تفکر و نگاه شماست که خسته است؛ همان شهدایی که نام بردید و علاوه بر آن دلیر مردان، جوانان امروز _که شما نامی از آنها نبردید چون در کنار نام مهسا نمی‌توانستید قرار دهید_بر همان عهد مانده‌اند؛ برای اعتلای نام ایران اسلامی و امنیت و منافع ملی در مقابل دشمنان نظام ایستادند و خون، جان، مال و آبرو... دادند. شما در این صحنه چگونه‌اید؟ ما با شما برای حفظ مرز و بوم اسلامی ایران اختلاف نظر شدید داریم؛ تنوع سلیقه بماند. صدای ملت ایران در عین حالی که متکثر است اما در مبنا همه با هم در یک مسیر هستیم همچنان که این چند صدایی نه در عقیده بلکه در سلیقه در تشییع پیکر پاک شهدا و به‌ویژه حاج قاسم عزیزمان جلوه کرد. آرزو دارید در فرصت مناسب بیایید. البته تا زمانی که مردم ایران هشیار باشند؛ فرصت خدمت در زمان مناسب برای شما و امثال تفکر شما حاصل نخواهد شد. الحمدلله به برکت خون روح‌الله ها و آرمان‌ها، طرز تفکر و جریان سکولار و تساهل و تسامح در منگنه و فشار قرار گرفته و طرد شده است و فعلا مُیّسر نیست. این اتفاق و دستاورد بزرگ که توفیق آن با یک کار مجازی کوچک حاصل شد را قدردان و شاکر هستیم. حال تصور کنید اگر به میدان بیاییم چه شود. خدا روح حاج قاسم این مرد میدان رو لحظه به لحظه متعالی کند که این مقاومت را به مثابه یک مکتب در چشم همه‌ی مستضعفان جهان نشاند. گفتید دوقطبی! ما و شما دوقطبی؟! قطب عالم استکبار چهل و پنج سال پیش تاکنون با ملتِ با عظمت ایران درافتاده و به خاک مذلت نشسته است؛ شما که...! ما عادت نداریم که با دشمنان این مرز و بوم رفاقت کنیم؛ زندگی ملت قهرمان سرشار از شور و نشاط است که با شور و شجاعت حسینی جوانش، تنها و بی‌سلاح برابر تروریست مسلح، می‌ایستد و او را از پای در‌می‌آورد. شور و نشاط و قهرمانی ملت ایران از نوع هالیوودی نیست که پوشالی باشد و قهرمانانش از فرط افسردگی، خبر خودکشی آنان تیتر رسانه‌ها شود. و آخر اینکه شاید با عرض عذرخواهی در برابر پیشگاه ملت مومن و انقلابی بتوانید فرزند کوچک ایران قوی باشید. والسلام. @AFKAREHOWZAVI
. خانواده محور تبیین حجاب در جامعه ✍ فاطمه میری طایفه فرد در میدان پیش رو، با مین‌هایی مواجهیم که در زمان غفلت ما در ذهن و فکر جوانان و بانوان کاشته شده‌است. مین‌هایی از جنس ناامیدی، ناتوانی و از همه مهم‌تر تحجر. چیزی که امروز در مسائل پیش رو کشور به ویژه حجاب و در یک کلمه زیست عفیفانه جامعه، به آن محتاجیم، تزریق روحیه‌ی امید و توانمندی و جهاد تبیین است. واژه‌ای پرکاربرد که نیاز به پردازش همه‌جانبه دارد. پردازشی که این امر مقدس را از قالب کلمات در آورده و به کارزار مبارزه و آگاهی می‌آورد. کلام آخر این‌که از باب جهاد بودن، مسئله حجاب، جهادی ویژه است و برای همراهی خانواده، نیاز به تبیین ابعاد مختلف آن احساس می‌شود. این روشنگری نیازمند شناخت دقیقِ سلایق متفاوت و فرهنگ‌های مختلف است و وقتی در آستانه تحقق قرار می‌گیرد که تبیین اتفاق افتاده باشد. اولین گروه همراه با مقوله حجاب، خانواده‌ها هستند. قطعا قانون وضع شده در باید و نبایدهای خانواده، آن‌قدر ارج و منزلت می‌یابد که افراد تحت لوای آن ارگان کوچک اجتماع از آن تبعیت کنند. هرگاه مسئله حجاب و زیست عفیفانه به عنوان یک هنجار پذیرفته در خانواده باشد، وقوع تحقق آن در جامعه بسیار دست‌یافتنی می‌شود. متن کامل در خبرگزاری جوان آنلاین 👇 روزنامه جوان http://www.javann.ir/004wWX @AFKAREHOWZAVI
. 🔖این حرم ایستاده به خون شهداست ✍آمنه عسکری منفرد آمریکا و رژیم‌ غاصب اسرائیل به نمایندگی از تمام دنیای کفر، از سالها قبل بعد از ناامیدشدن از حمله نظامی به ایران اسلامی، به ایجاد تحریم‌های اقتصادی روآوردند تا از این طریق مردم کشور ایران را تحت فشار قراردهند. همزمان با شروع تحریم‌ها جنگ نرم همه‌جانبه را علیه کشور شروع‌کردند، تا «قالب‌های ماهوی جامعه» و «ساختار سیاسی» آن‌را «به‌طورتدریجی» و «زیرسطحی»، دچار آسیب و لغزش‌کنند. در جنگ نرم، «تصویری‌شکست‌خورده»، «ناامید و مایوس» از حریف ارائه‌می‌شود و در مقابل، مهاجم با «نمادسازی» و «تصویرسازی»، خود را پیروز و موفق نشان‌می‌دهد و در اینجاست که «عملیات‌روانی» با «توان فوق‌العاده» صورت می‌گیرد. این همان روشی است که از سال‌های قبل، دنیای غرب برای جنگ با ایران مقتدر درپیش گرفته‌است. هدف جنگ نرم «تغییر باورها و اعتقادات» است؛ که اگر چنین تغییری صورت پذیرد، بازگشت‌به‌حالت‌اولیه-سبک زندگی قبل تحریف- به‌راحتی امکان‌پذیر نخواهدبود. در این روش، دشمن «با خلق‌ ارزش‌های جدید»، «اسطوره‌سازی» و «نمادسازی»، با «مهندسی دقیق» از احساسات جامعه نهایت استفاده را می‌برد، از «عواطف و احساسات» جامعه موردنظر، برای «نفوذ در افکار و اندیشه‌ها» در جهت «ایجاد دگرگونی در باورها» استفاده شود‌، که اگر چنین‌ امری محقق‌شد، نتیجه «بحران‌آفرین» خواهدبود. چنان‌که نفوذی‌های دشمن در سال‌های اخیر در یکی از برنامه‌های خود، با حمایت از شبکه‌های خانگی به تولید فیلم و سریال‌هایی با این هدف پرداختند، تا از این طریق به «عمق باور خانواده‌ها» رسوخ‌کنند و «ارزش‌ها» را مسخ‌نمایند. از طرفی «فضای مجازی و سایبری» محیط اصلی جنگ نرم در شرایط کنونی دنیا به‌حساب‌می‌آید، چرا که این فضا «امکان اغواگری با ایجاد جاذبه‌های گوناگون» و «خلق بسترهای لازم برای سوار شدن به انواع امواج احساسات» را به‌خوبی فراهم‌می‌سازد، زیرا از این طریق به راحتی ضمی‌تواند در «بینش و نگرش» افراد تغییرات اساسی ایجاد کرده و آنها را با خود و اهدافش همراه‌سازد. امروز دشمن پلید ایران زمین، همه این راه را طی‌کرده و متاسفانه تا حدی نیز موفق شده، آنجا که از «غفلت مسئولین امر» استفاده‌کرده، با «قطع‌کردن زنجیره تواصی» و «وارونه‌نمایی» حقیقت، تنفس در فضای مسموم مجازی بیگانه را نه تنها برای مردم عادی، که برای عده‌ای از «خواص جبهه حق» به عنوان «ضرورتی برای فعالیت انقلابی» بر علیه دشمن، «عادی‌سازی»کرده‌ است. غافل‌ از اینکه به فرموده رهبر انقلاب، این فضا می‌تواند مانند «سلاح شیمیایی مخرب» باشد و همه باید بدانند، چون اختیار فضای مجازی بیگانه در دست دشمن است، پس در این فضا چه ببریم و چه ببازیم بازنده‌ایم. آری! امروز دشمنی که مانند «موریانه» به جان «پایه‌های اعتقادی و ایمانی» مردم افتاده و در آنها رخنه‌کرده بود، آسیب‌های جبران‌ناپذیری خصوصاً به «زن» در خانواده و «نوجوان» در جامعه واردکرده‌ است؛ اما همه آسیب‌های فرهنگی، کار بیگانگان نیست و مسئولان فرهنگی و غیر فرهنگی «مقصر» هستند زیرا دچار «کم‌کاری‌ها» و «غلط‌کاری‌ها» بوده‌اند. آنها به جای «تولید پادزهر» برای جلوگیری از سرمایه‌گذاری‌های وسیع دشمنان و نفوذ آنان در ارزش‌های اسلامی، باورها و اعتقادات مردم این فضا را «یله و رها» گذاشته و بر خلاف تاکیدات مکرر رهبر انقلاب در این سالها، در «راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات» کوتاهی‌کردند. تاجایی‌ که دشمن با تکیه بر همین ابزار، در شهریور سال گذشته با «برنامه‌های از پیش تعیین‌ شده» و با هدف «براندازی و استحاله نظام» به‌میدان‌آمد و با «بهانه قرار دادن» مرگ یک دختر جوان، با تمام قوای داخلی و خارجی خود، اقتدار نظام را هدف گرفت و در این راه از هیچ جنایتی فروگذارنکرد. وقتی بر خلاف برنامه‌ریزی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های طولانی مدت خود، ملت بصیر ایران را همراه خود نیافت، بعد از «اجرای تمام گزینه‌های روی میز خود»، از روی «استیصال» و به‌ رسم منافقینِ کثیف در ابتدای انقلاب، به ترورهای‌کور دست زد. چهارم آبان سال گذشته، در حرم شاهچراغ زن و مرد، کودک و نوجوان را به خاک و خون کشید و این روزها بار دیگر به قصد تعرض به حرم جمهوری اسلامی، در حرم شاهچراغ دست به ترور کور زد تا فضا را متشنج کرده، از آب گل‌آلود ماهی بگیرد. اما خصم دون باردیگر دچار «خطای محاسباتی» شده که فکر می‌کند با این جنایات وحشیانه می‌تواند حرم جمهوری اسلامی را از پای درآورد. این حرم ۴۵ سال است بر روی خون شهدای انقلاب و دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و مدافعان امنیت ایستاده است. اگرچه گاهی شیاطین لگد پرانی‌کرده و می‌کنند، اما خود آگاهند که این ستونهای استوار تکیه به صبر زنان و مردان صبور، بصیر و فهیم ایران مقتدر اسلامی دارد که تا آخرین نفس، برای پاسداری از «حرم» می‌ایستند، حتی به قیمت آبیاری درخت تنومندانقلاب با خونشان. @AFKAREHOWZAVI
. یک روز، یک تصمیم ✍الهام سادات حجازی (1) دنبال آزادی می‌گشت. ذهنش پر از سؤال بود. گاهی سؤال‌های بی‌جواب و تردید کلافه‌اش می‌کرد و موهایش را چنگ می‌زد. نمی‌دانست حسی که دارد اسمش چیست ترس است، تردید است، بی‌هویتی است، کنجکاوی است، لجبازی است یا حتی عشق و حال. نگران بود اما نگران چه نمی‌دانست! سرعت نفس‌هایش تند می‌شد اما علتش را نمی‌دانست بالاخره یک روز با یک تصمیم به همه‌ی تردیدهایش پایان داد و با آنها کنار آمد. دل را به دریا زد. اما همچنان همان حس‌های ناشناس به سراغش می‌آمدند. تصمیم سختی بود اما بر احساسات بدش غلبه کرد یعنی با وجود حس بد یک تصمیم گرفت. در دلش گفت «می‌روم» آماده‌ی رفتن شد. جوراب کالج، شلوار اسلش، پیراهن و همین! از خودش پرسید همین؟ و جواب داد همین بله همین. بدون روسری! حتی به کلاه‌های گپ و مینی اسکارف‌های داخل کمدش نیم نگاهی انداخت اما سریع نگاهش را از آنها دزدید. چشم‌هایش را برای چند ثانیه بست و نفس عمیقی را درونش نگه داشت با خودش گفت اگر کسی هم تذکر داد اهمیت نمی‌دهم و از کنارشان می‌گذرم. به سمت جاکفشی رفت تا کتونی‌هایش را بپوشد. بندهای کتونی‌اش را محکم گره زد و آخر سر که ایستاد، خودش را در آینه‌ی قدی کنار در دید. در آینه به چشم‌هایش خیره شد. چشم‌هایش هنوز تردید داشت، ترس داشت، نمی‌دانست چه خواهد شد. برای آرام کردن چشم‌هایش عینک دودی زد و رفت. هوا گرم بود اما عصرها معمولا نسیم ملایمی می‌وزید. آیلین آن روز موهایش را نبسته بود باد از میان تاروپود موهایش عبور می‌کرد و در این گرمی هوا، خوشایند بود. از در خانه تا سر کوچه کسی نبود و این کمی از اضطراب آیلین را کاهش داد و کمی اعتماد به نفسش را برای بدون روسری گشتن افزایش داده بود. اما فقط کمی. با اولین برخوردِ نگاه مجدد همه‌ی حس‌های بد به سراغش هجوم آوردند. خانم چادری‌ای که در این گرما حتی ساق دست به دست داشت. آیلین پشت عینک دودی می‌توانست به چشم‌های آدم‌ها زل بزند. آدم‌هایی که از اطراف آیلین عبور می‌کردند چیزی به او نمی‌گفتند اما نگاهشان برای آیلین پر از حرف بود و آیلین سؤال‌های ذهنش بیشتر و بیشتر می‌شد و روی ذهنش رژه می‌رفتند. -یعنی این خانم راجع به من چه فکر می‌کند؟ -خب من آزادی را انتخاب کرده‌ام. -من در نوع پوششم آزادم. -اصلا دیگران چرا باید به پوشش من کار داشته باشند؟ -هر کس آزاد است هر چه می‌خواهد بپوشد. -من تصمیم گرفته‌ام و باید به تصمیمم احترام بگذارم. -من حتی با کلاه گپ و مینی اسکارف خداحافظی کرده‌ام. -اصلا من اینطوری دوست دارم و راحت ترم. آیلین بین چالش‌های ذهنش گاهی هم خودش را دلداری می‌داد و آرام می‌کرد. -آیلین به خودت فکر کن. -اینکه مردم چه می‌گویند اصلا مهم نیست. (۲) جملات تسکین‌بخش آیلین کمی او را آرام می‌کرد اما لحظات پر تنش وقتی بود که از کنار آقایان و پسرها عبور می‌کرد. دیروز یکی از دوست‌های آیلین در مترو یک تکه کاغذی از یک پسر رهگذر دریافت کرده بود که بر روی آن نوشته بود «ممنون که هستی، شهر را زیبا کرده‌ای» ظاهر آیلین آرام بود اما در تردد جمعیت قلبش از جا کنده می‌شد و مجدد سؤالات ذهنش او را اسیر می‌کردند. -این آقا راجع به من چه فکر می‌کند؟ -ظاهر من برایشان جذاب است؟ یا نگاه جنسی دارد؟ آیلین همیشه در این مواقع می‌گفت او باید چشمش را درویش کند اگر نکند چنین مردانی مریض‌اند و این نباید مانع از تصمیم من بشود. آیلین در سطح شهر افراد شبیه به خودش را هم می‌دید. دخترهایی که روسری نداشتند و حتی لباس-شان خیلی بازتر از چیزی بود که آیلین به تن داشت. دیدن آنها همراه با پلی موزیک «برای» از تردید تصمیمش می‌کاست. آیلین دوست داشت بی روسری گشتن را در خیابان‌ها تجربه کند که تجربه‌اش کرد. 🍃ادامه دارد @AFKAREHOWZAVI
. یک روز، یک تصمیم ✍الهام سادات حجازی (۳) یاد حرف معلمش افتاد که گفته بود تنها گناهی که قضا ندارد بی‌حجابی است. حالا باید چه می‌کرد، آیا همین رویه را ادامه می داد و یا به راه سابق بر می گشت؟ آیا حس الانش عذاب وجدان بود؟ به راستی آیا آزادی‌ای که آیلین به دنبال آن بود به همین جا ختم می شد؟! اصلا معنای آزادی در ذهن او چه می توانست باشد؟ آیا تصمیمش اشتباه بود؟ آیا با این کار خود و هویت زنانگی خود را فروخته بود؟! آیا سبب به گناه افتادن دیگران شده بود؟ آیا به خاطر این رفتار گرفتار عذاب خواهد شد؟ این‌ها تعارضاتی بود که در ذهن آیلین به سرعت می‌گذشت و ابهامات و سؤال‌های بی‌جواب او را بیش از پیش آشفته‌تر می‌کرد. خانم دکتر صادقی پزشکی که در طبقه‌ی بالای آپارتمان آیلینا زندگی می‌کنند. آیلین برگشت و خودش را بین شمشادهای پیاده‌رو پنهان کرد تا خانم صادقی او را نبیند. بعد که خانم صادقی رفت آیلین جلو رفت دید همه‌ی آن عصبانیت‌های دختر تبدیل به خنده و قهقهه شده بود برایش سؤال شد چرا این دختر به این سرعت عصبانیتش فروکش کرد؟ بالاخره جلوتر رفت تا پاسخ سؤالاتش را بفهمد: -سلام می‌تونم بپرسم چی شده بود؟ اون خانم به شما چی گفته بود؟ -سلام داشتم یواشکی ازش فیلم می‌گرفتم -فیلم؟ -آره دیدم موقعیت خوبیه بذارم روی پیچم -حالا چی گفته بود بهت؟ -بدبخت چیزی نگفت من خودم نقش درآوردم -چیزی نگفته بود!! دختر همین‌طور که به کارش می‌خندید از آیلین دور شد. اما آیلین چند لحظه‌ای سر جایش میخکوب شده بود. شب آیلین روی تختش به اتفاقات امروز فکر می‌کرد. به تصمیمش، به آدم‌هایی که از کنارشان عبور کرده بود، به آن دختری که بدون تذکر خانم دکتر صادقی، فیلم ساختگی درآورده بود. آیلین چند دقیقه‌ای به خانم دکتر صادقی فکر کرد، خانم دکتری که چادری هست و خیلی هم موفق. آیلین با اتفاقات امروز تا حدودی به جواب سؤال‌هایش رسیده بود. آزادی‌ای که آیلین به دنبالش بود آزادی‌ای نبود که امروز در خیابان تجربه‌اش کرده بود. آیلین از روی تختش بلند شد و سری به کمد لباس‌هایش زد. به روسری‌هایش نگاهی انداخت و به آن‌ها گفت «همیشه با شما بیرون می‌روم». از بین آن‌ها استایل فردایش را انتخاب کرد. آیلین فهمیده بود حجاب داشتن با آزادی داشتن تعارضی ندارد. مثل خانم دکتر صادقی که با پوشش چادر به آزادی‌های علمی‌اش که همان موفقیت‌های علمی‌اش بود رسیده بود. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. ققنوس‌های وطن ✍فاطمه وجگانی همه آمده بودند، کوچک و بزرگ، آسمان آغوش گشوده، خورشید پر حرارت، سَروها در حال قیام، گلدسته‌ها و مناره‌ها سرود آزادیِ آزادگان را سر داده‌اند. کوچه‌ها بسته به آذین، بوی اسپند و گلاب، چشم‌های منتظر به راه، اشک‌های شوق روان، ذکر حمد خدا بر زبان، دل‌های پر تپش را تسکین می دهد. او می آید.. اشک‌های شوق بر بومِ کوچه‌های خاکی می چکد و بوی خاکِ تربت می‌آید. مسافرانِ ندیده حرمِ دوست(حسین علیه السلام) ، بر بال ملائک سوار می‌آیند. لحظه‌های انتظار به تپش افتاده، عقربه‌های ساعت گیر کرده‌اند.. نگاه‌ها خیره به راه، مهره‌های تسبیح پدران سرعت گرفته، سیلِ جمعیت کلافه شده است از انتظار.. او آمد.. دسته‌های گل با گل صلوات محمدی نثارش می‌شود. بر بلندای سکویی هدایتش می‌کنند تا راز خاطراتش را بازگو کند. لبخند آرامی بر لبانش نشسته است، گودی چشمانش، سیاهی و کبودی چهره اش، لباس خاکی اش، شانه های لاغر و افتاده، چشمان سربه زیر و.. حاکی از اسارت را فریاد میزند. دلتنگی به پایان می رسد، همه خوشحالند، لبخندها زیباتر می‌شوند گرد و غبار اسیری را از تنش می‌تکانند، همه از خاطراتشان می‌گویند و می‌گوید. اما دلتنگی آن‌ها پایان ناپذیر است، آن روز از نامردی بعثی ها دیدند و امروز از بی‌غیرتی و بی‌حیایی و بیکفایتی... دلگیرند. رنج آن سفر عقده ای شده در آشیانه ی قلبشان.. درمانشان در دستان منتظَر است. ای سرو قامتان، یادتان جاوید و نامتان ماندگار. 26 مرداد روز آزادی آزادگان تقدیم به آزادگان سرافراز وطن @AFKAREHOWZAVI
. در ستایش دست‌ها ✍🏻زهرا کبیری‌پور دست‌ها عضو جالبی هستند. دستی که دعا می‌کند، می‌نویسد، می‌نوازد، می‌آفریند، مداوا می‌کند، غذا درست می‌کند و... اما در کنار تمام کارهایی که دست در مشاغل و مناسک گوناگون انجام می‌دهد، لذت جسمانی نوشتن با دست چیزی است که تنها یک نویسنده آن را درک می‌کند. دست برای یک نویسنده تنها یک دست نیست، دست نویسنده حافظه‌ی اوست همان‌طور که «ربکا وست» داستان‌نویس انگلیسی، معتقد است حافظه‌ی نویسندگی‌اش در دست‌های اوست. دست یک نویسنده تمام مهارت‌هایی است که او با توانایی‌های بصری و سمعی‌اش آموخته است. نویسنده‌ای می‌گفت: کوفتگی دست‌هایش به هنگام نوشتن به او نشاط می‌بخشد. ارتعاش صدایی که از کیبورد فضا را پُر می‌کند زمانی‌که دست‌های یک نویسنده بر روی کیبورد ضربه می‌زند و بدون وقفه می‌نویسد، می‌تواند گوش‌نوازترین آهنگ باشد. در طول تاریخ اما نویسندگانی نیز بوده‌اند که از لذت نوشتن و نعمتی که دست‌ها جاری می‌کنند محروم ماندند و ناگزیر برای نوشتن به سراغ کاتب یا منشی رفتند، مثل «بورخس» که از نیمه‌ی دوم عمرش نابینا شد و برای نوشتن سراغ منشی رفت. اگرچه نویسندگانی محروم از این نعمت هم در طول تاریخ بوده‌اند اما دست‌های یک نویسنده یکی از مهمترین ابزارهای کار او و بهترین رفیق اوست. بهترین رفیقی که می‌تواند جوش و خروش افکار او را به بند کلمات بکشاند. به عقیده‌ی من یک نویسنده بعد از خلق هر کدام از آثارش بعد از کش و قوسی که به دستانش می‌دهد باید از خالق آن‌ها تشکر کند. پ.ن: مقاله‌ی دست‌های نویسنده‌ی آقای اخوت را خواندم، احساس کردم باید برای دستانم چیزی بنویسم. متعالم من از تمام نعمت‌های و توانایی‌هایی که دادی فقط دست‌هایم را خوب دیدم... @AFKAREHOWZAVI
. صفر الخیر ✍️نجمه صالحی صَفَر، صفرالمظفّر یا صفرالخیر دومین ماه قمری است. از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده؛ زیرا هنگام انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است. نقل‌های منفی در مورد ماه صفر زیاد شنیده می‌شود اما به نظرمن این ماه هم مانند سایر ماه‌های قمری است! هنگامی که با انرژی مثبتِ حاصل از صدقه و کار نیک، این ماه را بگذرانیم چه فرقی می‌کند که صفر باشد یا ربیع الاول؟! دعا همراه امیدواری و تلاش برای بهتر شدن شرایط، انرژی و نور مضاعف بر زندگی‌ ساطع می‌کند. مهم این است در آغاز هر ماه، تلاش کنیم گامی در مسیر سعادت دنیا و آخرتِ خود برداریم! بنابراین چسباندن برچسب مبارک یا نحسی و‌ نامیمونی به آنها زیبنده نیست! آنچه موجبِ نامبارک شدن روز و ماه می‌شود، رویدادها هستند؛ البته در طول تاریخ، رویدادهای تلخ و غمباری در ماه صفر اتفاق افتاده که غم‌بارترین آن‌ها رحلت عصاره‌ی هستی، رسول مهربانی‌هاست؛ اما امکانِ وقوع خاطراتِ خیر و مبارک در این ماه، برای هر فردی، وجود دارد. به عنوان نمونه، برای من ماه صفر، مصادف است با ماه وصل! ماه یادآوری خاطرات خوب سال‌های متمادیِ پیاده‌روی جاده‌ی عشق، ساک‌ بستن و مهیای سفر شدن، آماده شدن برای گام نهادن در جادهٔ آرزوها! ماه صفر، ماه دیدار خواهر و برادر پس از چهل روز فراق است! ماه رسیدن به مقتل عشق! عشق و محبت او در جانم ریشه دوانده و مانند گل میخکی که به دور درختان مو پیچ و تاب می‌خورد، نام او برای همیشه به قلب‌م سنجاق و زمزمه قلب‌م شده است! درست است با آغاز این ماه، دلتنگی‌ام بیشتر می‌شود‌، اما دلتنگی همراه امید! دلتنگ روزهایی می‌شوم که برای رسیدن به حریمش سه روز پای پیاده گام برمی‌داشتم و با جابر‌های زمانه هم‌مسیر بودم! دلتنگ روزهایی که در حرم ارباب، زیارت عاشورا می‌خواندم و اشک شوق دیدار از چشمانم سرازیر بود. دلتنگ روزهایی می‌شوم که در حیرت انتخاب رفتن بین دو حرم بودم و هر ثانیه نفس کشیدن در کنار ضریح شش گوشه‌، برایم مانند سال‌های همچون زَر، ارزشمند بود. دلتنگی آن روزها، اشک فراق از گوشه چشمان جاری می‌کند و فقط با زیارت التیام می‌یابد.‌ 🍃اللهم ارزقنا کربلا🤲🍃 @AFKAREHOWZAVI
. تبلیغ، زبان فرا ملی می‌خواهد ✍صدیقه عالیپور تبلیغ همیشه یکی از کا‌ر‌ویژه‌های مهم حوزه بوده که به تناسب شرایط زمانی و سیاسی و اجتماعی مختلف، در جامعه تأثیر‌ داشته است. تبلیغ در اسلام به معنای رساندن حقایق، معارف اسلامی و تشویق مردم به رعایت و اطاعت از فرامین الهی و تأسی به سیره انبیاء و ائمه اطهار علیهم السلام به كار رفته است، اولین مبلغان پیامبران الهی بودند که با فعل و قول خود دستور العمل زندگی را متناسب با زمان وظرفیت‌های بشری و با هنر رایج زمانه در اختیار بشریت قرار می‌دادند. لذا یكی از رسالت‌های مهم علمای دین به عنوان وارثان پیامبران این است که آنچه از سرمنشا وحی یا از رسول دریافت کرده اند، بدون كم و زیاد با توجه به مخاطب و با در نظر گرفتن زبان خاص در اختیار خلایق قرار دهند. امروزه گرایش به مسلمانی در میان همه ملل مشهود است، زیرا مکتب اسلام دارای یک غنا ومحتوا ی ذاتی و پر باری است که برای مشکلات بین المللی راه حل دارد. امام خمینی (ره )می فرماید: دانستن همه زبان‌ها، برای تبلیغ، عبادتی بزرگ است، گرچه امروز در اکثر کشورها اسلام مطرح است، ولی ما نمی‌توانیم برای مردم آمریکا و سایر کشورها آموزه های دینی را بگوییم، زیرا ما آشنا به زبان مخاطب نیستیم ،ولی می طلبد ما برای مخاطب فرا مللی، مسلط به زبانهای بین المللی شویم. اگر چه در تبلیغ درون کشوری احتیاجی به زبان‌های خارجی نبود، ولی امروز احتیاج است. زبان‌های زنده، وآنهایی که در همه دنیا شایع تر است به مبلغان وروشنفکران ونخبگانی که قصد تبلیغ دین را دارند،آموزش داده شود و این باید یکی از چیزهایی باشد که در مدارس و دانشگاه‌های علوم ومعارف اسلامی و حوزه‌های علمیه مد نظر قرار بگیرد، چراکه در این برهه محل نیاز است، مثل دیروز نیست که ما صدای‌مان از ایران بیرون نمی‌رفت، ما امروز می‌توانیم در ایران باشیم و به زبان دیگری، همه جای دنیا تبلیغ کنیم، در همه جا مبلّغ باشیم. لذا تبلیغ بین‌المللی لازمه اش این است که مسلط به سلاح زبان شویم، زیرا با وجود زبان اهلی ارتباط با مخاطب، تفاهم وانتقال معنابه راحتی صورت می گیرد و این از امور جزء واجباتی است که باید عملی شود. علما و بزرگان ما در عرصه بین الملل منشاءخدمات فراوان بوده اند ،که دراین راستا می توان به افرادی چون شهید بهشتی ،آیت الله آصفی ،مرحوم موسوی لاری، شهدای صدر، حجت الاسلام زکزاکی و پور حسینی و...اشاره نمود، زندگینامه این بزرگان باید مورد توجه واقع شود وباید از این بزرگان درس بگیریم وتجربیات بین المللی آنها را مورد توجه قرار دهیم. پس می‌توان گفت:در تبلیغ بین المللی، زبان شناسی ومخاطب شناسی ازمهم‌ترین ابعاد است ،که می طلبد ما در این راستا جریان سازی داشته باشیم و فعالیت‌های متفرقه شخصی و دولتی وغیر دولتی را براساس یک نگاه راهبردی واحد، انجام ونقش خودرا در اعتلای کلمه الله داشته باشیم. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. در محضر او ✍ نظیفه‌سادات مؤذّن نشسته بود روی همان صندلی. مثل همیشه، همان‌قدر ساده و مقتدر و دوست‌داشتنی؛ و می‌گفت: ما از بخش زیادی از مسیر با وجود شیب‌ تند عبور کرده و به قله‌ها نزدیک شده‌ایم بنابراین امروز روز خسته شدن و نا امیدی نیست بلکه روز شوق و امید و حرکت است و مسئولان کشور باید با این روحیه حرکت کنند. ٫۱٫ و من حس کردم، پدر دارد قرآن می‌خواند: وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ ٫۲٫ فقط منم که این‌قدر از این جمله، بوی نوید ظهور می‌شنوم؟! ____________________ ٫۱٫ بیانات در دیدار مجمع سپاه پاسداران. ۴۰۲٫۵٫۲۶ ٫۲٫ ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! سوره مبارکه القصص آیه ۵ @AFKAREHOWZAVI
. 🏴 هئیت باورساز مهتا صانعی شب‌های هئیت، شب‌های سازندگی روح و فراخ و بسط باورهای آدمی‌ست. اینکه یک هئیت را عاری از وجود و روح زنانه بدانیم سخت در اشتباهیم چرا که مادرانمان ما را زِ کودکی خادم این حرم بار آورده‌اند. زنان شاکله‌ی اصلی موقعیت‌های زینب‌گونگی در مسیر هیئات و باورسازی‌ها هستند. اما چگونه؟ سال ۶۱ هجری‌ست. کاروان اسرا به سرزمین شام رسیده است. زن تراز فرهنگ عاشورا، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها شاکله‌ و ستون عزاداری و انتقال فهم صحیح روایت‌ها از حادثه‌‌ی عاشوراست. سیره‌ی گفتاری و رفتاری بانو نشان‌دهنده‌ی نیاز آن زمان به حضور و بروز یک زن در تمام شئون زنانگی‌ست. حال قیاس آن حضور با حضور زن تراز انقلاب اسلامی و ایراد و ابراز نقش‌ها و تکالیف در قرن‌ها بعد، به واسطه‌ی انقلاب اسلامی به منصه‌ی ظهور می‌رسد. بانوان ما در بستر انواع و اقسام روایت‌ها از دفاع مقدس تا برگزاری هیئات و مناسک مذهبی خود را وام‌دار همان موقعیت زینب‌گونگی می‌دانند. یکبار پشت جبهه‌ها در «حوض خونِ» فرزندانشان بانوی «صد خرو» می‌شوند و یکبار هم در هئیتی میان‌دار و برگزار کننده‌ی تجمعات. در هر مسیر قدرت اصلی همان الگومحوری‌ است. هیئت و مناسک مذهبی ما از قدیم‌الایام به واسطه‌ی زنده نگهداشتن مادرمان به قدرت باروری اذهان و رشد و آگاهی رسیده‌اند. زنانِ ما به تاسی از همان الگوها در هیئت هم علاوه بر شور حسینی به دنبال ره‌یافتی برای بستر سازی شعور و باورسازی قدم برمی‌دارد. تلفیق احساس و آگاهی همان رکن اصلی حضور زن در مناسبات آگاهی‌ساز است. چرا که زن توانمندی تنظیم اراده‌ها را دارد. پ‌ن: اشاره به بانوی «صد خرو» در بیانات رهبری؛ یاد خیر النساء جهاد است. حفظ یاد شهیدپرور جهاد است. شهیدپرور کیست؟ پدر، مادر، معلّم، همسر، رفیق خوب... یاد آن کسانی که از این جهاد در طول دفاع مقدّس یا بعد از آن تا امروز پشتیبانی کردند، جهاد است؛ یاد آن بانویی که در دِه «صد خَرْو» یا هر جای دیگر در خانه‌اش ده تا تنور میزند که برای رزمندگان نان بپزد، جهاد است. انتشار یادداشت در روزنامه سراسری سراج https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/18499 @AFKAREHOWZAVI
. درسی برای همه‌ی دوران ✍زینب نجیب کودتای ۲۸ مرداد حادثه‌ای عبرت آموز بود که در سال ۱۳۳۲ به وقوع پیوست البته درس از این واقعه نه فقط برای ایران بلکه برای کل ملتها مطلوب خواهد بود. درسی که هرگز کهنه نمی‌شود، تازگی‌اش را از دست نمی‌دهد و تحولات گوناگون از ضرورت آن نمی‌کاهد. درسی که ویرانگریِ حاصل از جهل و غفلت را نشان می‌دهد. چراکه غفلت از یک اصل می‌تواند یک حرکت عظیم را در آستانه‌ی پیروزی با شکست مواجه کند و دستاورد عظیمی که با تلاش و کوشش بسیار حاصل شده است را به نابودی کشاند و در یک کلام، ملتی در مسیر پیشرفت را دچار ارتجاع کند. کودتای ۲۸ مرداد یا عملیات آژاکس در سال ۱۳۳۲ علیه دولت مصدق اجرا شد دولتی که توانسته بود منبع ثروت ملی کشور را از چنگ انگلیسی‌ها به کمک افرادی همچون کاشانی خارج کند اما بر اثر غفلتی دچار یک خطا شد. اشتباه او اعتماد به آمریکا بود چرا که تصور می‌کرد آمریکا در عرصه‌ی بین‌الملل حامی او خواهد بود اما همین آمریکا بود که با عوامل خود در ایران زمینه‌های کودتا را فراهم کرد و با سقوط دولت مصدق حکومت ایران به سلطنت پادشاهی تبدیل شد. همین بازگشت به دوران سلطنتی سرمنشأ حوادث تلخ تاریخی بسیاری در ایران شد. ملی شدن صنعت نفت و قطع ید بریتانیای کبیر از ذخایر ملی، توسط دولت مصدق، خشم دولت انگلیس را برانگیخت و همین دلیلی شد تا سرنگونی دولت مصدق در دستور کار انگلیس قرار گیرد. البته نه این محل بحث است نه حتی حرکت زيرکانه‌ی انگلستان در همراه کردن آمریکا خیلی قابل توجه. چرا که روباه با مکرش زنده است. درس اصلی، دیدن دست‌های پشت پرده و اهداف و علل دشمنی‌هاست. مسلم است که دشمن به طور طبیعی دشمنی می‌کند و دشمنی او بنا به دلايلی‌ست که این دلایل هرگز رنگ نمی‌بازد و تا زمانی که حق و باطل هر دو در صحنه‌ی حیات بشر نقش ایفا می‌کنند این دلایل ثابت‌اند. بنابراین روزی نخواهد رسید که دشمنان دست از خصومت بردارند. اما عقلانیت این است که انسان چنین میدانی را فهم کند و با خرد و تدبیر برخورد نموده و از میدان توطئه‌های دشمنان بر حذر باشد. حال این دلایل دشمنی آنها چیست که حتی مصدق، فردی را که نه فقط به آمریکا اعتماد داشت بلکه به آنها ارادت می‌نمود را برنتابیدند؟ دکتر مصدق در برابر انگلیس موضعی تهاجمی و مخالف داشت در عوض به آمریکایی‌ها اعتماد کرد. اما چه شد که ماجرای اصلی کودتا زیر سر آمریکا شکل گرفت و آنها به مصدق نیز پشت کردند؟ علت حقیقی این است که  آمریکایی‌ها حتی به مصدق راضی نبودند. مصدق استقلال طلب بود در حالی که آنها نوکر و سرسپرده می‌خواستند. فردی همچون محمدرضا پهلوی که دست بسته و تسلیم در برابر آنهاست. بنابراین ما شاهد آنیم که دشمنی اصلی آمریکا با ایران بر سر دوستی و اعتماد و ارادت نیست. متن کامل در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
. 👶جنین‌ها هم چشم می‌گذارند ✍اشرف پهلوانی قمی جسمم روی صندلی ایستگاه مامایی نشسته بود و فکرم به دنبال راه‌کاری برای شکفتن غنچه‌های امید در خانواده و جوان‌سازی ایران عزیز. - خانوم تکلیف من چیه؟ سرم را به طرف صدایی که به صدای نوحه بیشتر شبیه بود چرخاندم. زن بیست و هفت هشت‌ساله‌ای بالای سرم ایستاده بود. لب‌های رنگ‌پریده‌اش را چندبار جنباند و حرفش را تکرار کرد. با نوک انگشت به اتاق چهار اشاره کردم: «تختِ...؟» هنوز شماره را نگفته حرفم را تایید کرد و منتظر جواب سؤالش شد! نگاهی به پرونده‌اش انداختم. از دیشب به دلیل درد شدید شکم و پهلوی راست بستری شده بود و هر آن‌چه از دست دکتر بخش برآمده بود از آزمایش و سونوگرافی و مشاوره با متخصصین مختلف انجام داده بود تا خیالش راحت شود که چیزی را از قلم نیانداخته است! نتیجه همه‌شان یکی بود: هیچ. همه چیز نرمال بود الّا یکی. آزمایش بارداری‌اش مدام بالا می‌رفت؛ در حالی‌ که در سونوگرافی، جنینی مشهود نبود. هر چه پرونده را زیر و رو کردم جوابی برای این تناقض‌ پیدا نکردم. نفسم را پر سر وصدا به بیرون هل دادم. سرم را که بلند کردم چشم‌های درشتی را دیدم که همراه من پرونده را ورق می‌زد. -باید به دکتر زنان زنگ بزنم. بلافاصله گوشی را برداشتم و با دکتر مشورت کردم‌. معنای جوابش، همان از سربازکردن بود: «فعلا تحت نظرباشه تا فردا ببینیم چی می‌شه!» کلام دکتر را که شنید با لب‌های آویزان و چانه‌ای که به دکمه سفید پیراهن صورتی‌اش چسبیده بود به طرف اتاق چهار حرکت کرد. هنوز دو قدم برنداشته بود که برگشت. -من بچه‌م پنج ماهشه می‌خوام ببینم اگه حامله‌م، زودتر... بقیه حرفش را با بغضی که توی گلویش بود قورت داد. ماهی‌های مشکی چشمانش در لایه کم‌عمقی از آب شناور شدند. نیازی به گفتن نبود. قصه‌ تکراری خیلی‌ها بود؛ غم روزیِ روزی‌خواری که روزی‌دهنده‌اش تنها خدا بود. کودکی که شاید آن پس و پشت‌های رحم، چشم گذاشته بود و منتظر بود که مادر با ذوق و شوق بیاید و او را پیدا کند و چقدر وظیفه ما در مسیر پیداکردن این موجود معصوم سنگین است. @AFKAREHOWZAVI
. «فرداهایی پر از امید» ✍زهرا نجاتی رهبرمعظم‌ انقلاب در دیدار اخیرشان به نکاتی اشاره کردند که بی‌تعارف باید گفت در نگاه نخبگانی هم، غریب باقی مانده است. بعضی‌وقت‌ها، در نگاه‌دانشگاهی نخبگانی حتی جمع‌های مذهبی و انقلابی، این نوع نگاه با جهت‌گیری بسیارمنفی گاهی از بین رفته است. حتی گاهی رهبر معظم و حکیم انقلاب، محکوم به خوشبینی افراطی یا امیدبخشی واهی برای حفظ نظام شده‌اند. در حالی‌که در همین روزهای اخیر، دریکی از روزنامه‌های اسراییل، خبری مبنی بر مقبولیت ۷۸ درصدی نظام، توسط مردم، قید شده است. همچنین از نکات حائز اهمیت دیدار دیروز، قدرشناسی رهبرانقلاب از مجموعه سپاه پاسداران انقلاب و تعیین وظایف امروز جامعه است. باتوجه به تغییر بیان ایشان نسبت به هفت ماهه گذشته که قبلا ایران را در شرف گذر از پیچ تاریخی و دیروز گذرکرده از این پیچ و نزدیکی به سمت قله، دانستند، به نظر می‌رسد اهمیت توصیه‌های درخشان و کارآمد ایشان بیش از پیش مشخص شود. اول اعتماد به خلوص و علاقه، ایمان و توکل و حرکت با تمام توان مجموعه دولت در راستای اهداف کشور، دوم، تلاش برای مراقبت از انقلاب در همه زمینه‌ها و توسط اقشار مختلف، سوم وحدت ملت آن هم در آستانه انتخابات، که طبیعتا بر آتش اختلافات، دمیده می‌شود و کمک به آحاد مردم است. اما به طورحتم، مخاطب ویژه سه‌ دستور ایشان، مسئولین هستند: یک: کارجهادی و دوم: مشارکت دادن مردم در امور مدیریتی و سوم: وحدت. آنچه با توجه به فرمایشات رهبر معظم انقلاب، برای همه‌ ما ضروری به نظر می‌رسد و جای خالی آن در مجامع نخبگانی و حتی بعضا مجامع بسیجی و متدین، به چشم می‌خورد؛ تطبیق افق‌نگاه با افق دید رهبری، امیدواری و امیدبخشی و انتشارِ اخبارِ مثبت و امیدبخش و دریک کلام، ولایت‌مداری صددرصد در تمام ابعاد، می‌تواند ما را نجات ببخشد و درطوفان‌های آخررسیدن به قله، دستگیر و نجات‌بخش این مردم و این مرز و بوم باشد. در این وانفسا، به قول رهبر انقلاب، باید هرکس نقش خودش را بیابد و خودش را مرکز دنیا بداند و با جان و دل برای اهداف بلندمان تلاش کند. بدون شک در این میان، اقشار و خانواده، قدرت ایفای نقش بالایی خواهند داشت. شایدحالا وقتش باشد با جانی پر از امید، قدم‌های آخر را به سمت قله‌های تمدنی و کسی چه می‌داند شاید روزهای دولت مهدوی، برداریم. @AFKAREHOWZAVI
. 《تطهیر کودتا به نام قیام ملی》 ✍فاطمه شکیب رخ در تاریخ معاصر ایران ما، کودتای ۲۸ مرداد و برکناری دولت مصدق، نشانگر قدرت و سلطه بیگانگان بر سیاست و تصمیمات سلطنت پهلوی بوده که مهمترین نمایه منفی آن، در راس حاکمیت یعنی شاه منفعل و حلقه به گوش ایادی استکبار دیده می شود. چندسالی ست که در تطهیر این بی ارادگی و البته برای مقاصد خاص، طرح تطهیر کودتا با عنوان 《قیام ملی》 کلید خورده است. این کودتا به رغم وجود اسناد و مدارک بی شمار که همه اثبات کننده ی دخالت و اراده مستقیم آمریکا و انگلیس می باشند، به واسطه ی خودِ عاملان این کودتا از جمله آمریکا نیز، در سال ۱۳۹۶ با انتشار اسناد، بر ادعاها و گمانه زنی های مطرح صحه نهاده است، در حالی که این واقعه همچنان با تطهیر کورکورانه سلطنت طلبان مواجهه است. اخیرا نیز [آقای ب] با ادعای ارائه ادله حقوقی، این اقدام شاه را عملی قانونی خوانده بود و تمام قد به دفاع از عنوان قیام ملی در برابر کودتا ایستاده بود! لازم به ذکر است که نگرش حقوقی به پدیده ای تاریخی که با انواع زاوایای درونی، بیرونی و پنهانی روبرو بوده است، بدون تردید کار یک حقوقدان ساده نبوده و این امر نیازمند به تاریخ پژوهی با رویکرد حقوقی می باشد! ضمن آنکه این سوال مطرح می گردد که جناب حقوق دان، چگونه بدون هضم علت تاریخی کودتا و شرح تفسیر متن واقعه، در صدد تفسیر حقوقی آن واقعه برآمده است؟! چنانچه تنها از زاویه بیرونی به ماجرای کودتای ۲۸ مرداد، عواملی مانند حضور آمریکا به علت نزدیکی مصدق به حزب توده و احتمال قدرت یابی شوروی در ایران، به همراه حضور انگلیس به خاطر مسئله نفت و قراردادهای شکست خورده خویش و یا عوامل داخلی مانند عدم حمایت روحانیت به جهت انتخاب بین گزینه بد و بدتر یعنی گسترش نفوذ حزب توده مشهود است، هرچند که عامل داخلی، با عدم انتخاب گزینه ی حمایت از مصدق، به رغم ادعای اخیر، همراه توطئه ی دلار بیگانگان نیز نگردید! گذشته از شرح و اثبات صحت اسناد موجود در دخالت مستقیم آمریکا و انگلیس در شکل گیری کودتای ۲۸ مرداد، صرف پرداختن مکرر به امثال چنین مسائلی، رسانای نکات زیر می تواند باشد؛ ۱.اینکه تطهیر اقدامات شاه منفعل، بی اراده، فاسد، وابسته به استکبار، در جامعه کنونی توسط افرادی مانند[آقای ب]، به جهت زاویه معناداری که با نظام اسلامی دارد، امکان پذیر است، نشان‌دهنده‌ی وجودِ ظرفیت تطهیرسازی‌های بعدی و البته قابلیت تبدیل به تاریخ‌سازی و یا اسطوره سازی ها غیر واقعی را نیز هدف خواهد داشت! (آقای ب حقوقدانی با سابقه در مشاغل شغلی دولتی و دانشگاهی بوده که مدعی آگاهی یافتن از خطای گذشته خود یعنی همکاری با نظام اسلامی و اصلاح خطاهای پیشین خود، یعنی ضدیت با نظام اسلامی شده است!) ۲. تطهیر حقوقی کودتا و تبدیل آن به یک قیام ملی، بیانگر آغاز تطهیر حضور بیگانگان و پذیرش آنان در کشور اسلامی ایران خواهد بود، همانطور که در منظر هم فکرهای این جناب نیز، روابط عادی با اسکتبار، پیامد منفی در جوامع اسلامی به دنبال نخواهد داشت، بلکه در جهت حفظ مصالح مسلمانان نیز توصیه شده است و این یعنی مخالفت با متن صریح قرآن《 أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ》که سفارش اکید بر مخالفت با کفار نموده است. ودر آخر آنکه، تحریف وقایع تاریخی به منظورِ تجویز و ترویج افکار لیبرال محور، مشخصه اصلی گفتمان های جاری است که شاخص هدف چنین افرادی قرار گرفته است. @AFKAREHOWZAVI
|نشست نقد کتاب « داستان بریده بریده » 💠 با حضور نویسنده کتاب حجت‌الاسلام علیرضا نظری خرّم و ناقدین محترم خانم دکتر منصوره رضایی پژوهشگر ادبیات آئینی و آقای ابراهیم اکبری دیزگاهی مدرس و محقق روش‌شناسی، نقد ادبی و رمان نویس در مدرسه فکرت برگزار می‌شود. ▫️شرکت در این نشست رایگان بوده و امکان مشارکت حضوری و مجازی فراهم است. ساعت: ۱۷ تا ۱۹ مکان: قم، بلوار بسیج، موسسه شناخت 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ @Fekrat_Net
آزادی یا اباحه‌گری؟ ✍الهام سادات حجازی یکی از معضلاتی که در جامعه‌ی امروز با آن مواجه‌ایم مسئله‌ی کشف حجاب است. ریشه‌ی این بحرانِ اجتماعی رفتار اباحه‌گری است. افراد با شعار آزادی فعلی حرام را مباح و جایز می‌شمرند. در نتیجه اباحه‌گری یک روحیه یا طرز تفکر است که به مقتضای آن، انسان به خود حق می‌دهد که نسبت به حدود و ضوابط شرعی بی‌اعتنا شده و مرزهای حلال و حرام را زیر پا بگذارد. در واقع چنین افرادی در ایدئولوژی ذهنیشان قائل به حدودپذیری نیستند و به دلیل تبعیت از غرائز نفسانی و میل به آزادی‌های فردی و اجتماعی به حدودشکنی پرداخته‌اند. در واقع آزادی نزد چنین افرادی به معنای حدودشکنی است، درحالی که حدود و ضوابط شرعی و کوشش در انجام دقیق و کامل فرامین الهی یکی از مسائل مهم در حوزه‌ی فرهنگ اسلامی است. اباحه‌گری دارای ریشه‌های فلسفی، اخلاقی و کلامی است. ریشه‌ی اباحه‌گری فلسفی به جهان‌بینی مادی برمی‌گردد. در جهانی که خدا در آن غایب باشد و حذف شده باشد، انجام هر کاری مجاز خواهد بود زیرا در چنین جهانی محور فقط و فقط منافع انسانی است و دلیلی برای پرهیز از انجام محرمات باقی نمی‌ماند. در حوزه اخلاق عدم پذیرش حدود موجب بروز رفتار اباحه‌گری می‌گردد. تأکید اخلاق بر حدودپذیری است و این تأکید در مواردی در قرآن به صراحت مطرح شده است به طور مثال در بیان احکام طلاق و توجه به حقوق زوجین پس از وقوع طلاق در چندین نوبت با عبارت «تلک حدودالله» بر حدود پذیری تأکید می‌شود. و یا در سوره نساء پس از ذکر احکام ارث می‌فرماید: «تلک حدودالله». و موارد متعدد دیگر در آیات قرآن کریم ذکر شده و قرآن برای این حدود ارزش خاصی قائل شده است تا آنجا که یکی از صفات مؤمنان را «و الحافظون لحدود الله» (توبه/112) می‌داند. و درهم شکنندگان حدود الهی را کافر، ظالم و فاسق معرفی می‌کند. (مائده/44.45.47) در اباحه‌گری یکی از مسائلی که تجلی پیدا می‌کند شکستن حدود الهی و زیرپاگذاشتن آن اوامر است. قرآن کریم در سوره قیامت علت این امر را میل به آزادی می‌داند که باعث می‌شود انسان مطابق این میل به شکستن همه موانعی که در مقابل خود احساس می‌کند اقدام کند. خداوند در آیات 5 و 6 سوره قیامت می‌فرماید: «بل یرید الانسان لیفجر امامه یسأل ایان یوم القیامه» یعنی انسان مایل است که (موانع) پیش روی خود را از بین ببرد. (لذا) سؤال می‌کند که قیامت کی فرا می‌‌رسد. ریشه‌ی این سؤال یک مسأله‌ی اخلاقی است و آن میل به آزادی است. آن هم آزادی مطلق. زیرا آزادی نسبی و در چهارچوب حدود و ضوابط امری بدیهی و مقبول است. بنابراین انسان اخلاقی از نظر اسلام، انسانی است که مقید به حدود و ضوابطی است که اسلام آن را برای سعادت انسان تعیین کرده است. اباحه‌گری در بعد اجتماعی و چه در بعد فردی خلاف اخلاق اسلامی است و انحرافات شدید انسانی را به بار خواهد داشت. ریشه‌ی ظهور اباحه‌گری در بعد کلامی ناشی از انکار رابطه‌ی ایمان و عمل و جدایی این دو از هم است. این نوع انکار هم یک نوع رویکرد در بعضی از افراد است. بعضی صرف نیت و ایمان قلبی را کافی تلقی می‌کنند و جلوه‌ و بروز این ایمان قلبی را در جنبه‌ی عملی لازم نمی‌دانند و لذا شاهد عدم رعایت ضوابط شرعی در افرادی هستیم که ظاهر قرآن و سنت را پذیرا هستند. در واقع در مواجهه با تکالیف الهی یؤمن ببعض و نکفر ببعض هستند، این درحالی است که عمل به ضوابط شرعی جزء لاینفک ایمان است و این در روایات ائمه علیهم السلام مطرح شده است که بیان می‌دارد ایمان از سه رکن تشکیل شده است که عبارتند از: تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل به ارکان. بنابراین آزادی به معنای عدم پذیرش محدودیت نیست و آدمی در این دنیا در هر بعد زمانی و مکانی محدودیت دارد و این جزئی از قانون دنیای مادی است و اگر چنین نباشد و نقض این قانون سنگ را روی سنگ بند نمی‌کند. و اتفاقا برعکس، پذیرش حدودپذیری انسان را به آزادی واقعی می‌رساند. افراد کشف حجاب کرده در سطح شهر، آزادی‌ای که به دنبالش هستند آزادی‌ای نیست که در خیابان تجربه کرده‌اند و برعکس دچار تضاد بشری شده‌اند. اسیر شهوت، خشم، حرص و آز اسمش آزادی نیست. اباحه‌گری اسارت نفس اماره است. حواس‌مان باشد دچار خطای شناختی نشویم. اباحه‌گری افراد در سطح شهرها در زمینه‌ی حجاب حتما مقطعی خواهد بود و تعبیرات لازم برای برچیدن آن صورت خواهد گرفت اما آدمی هر لحظه باید خود را و اعتقادات خود را غربال کند و مراقب باشد در دنیای مادی غرق نشود و دچار تفکر سکولاری نشود تا در نتیجه حرام خدا در اجتماع قبحش شکسته نشود. توجه به مادیات اگر در کنار توجه به معنویات نباشد معادباوری را در انسان کمرنگ می‌کند و تا مرحله‌ی انکار انسان را پیش می‌برد و ارتکاب حرام الهی را امری کم ارزش نشان می‌دهد. انتشار در روزنامه سراسری سراج https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/18520 @AFKAREHOWZAVI
لطفا با صدای بلند زندگی نکنید ✍زهرا گندمکار دیل چرا یک عده حریم خصوصی زندگی‌شان را مجازی می‌کنند؟ چرا عشق و محبت به همسرشان را در معرض عموم می‌گذارند؟ باور کنید چنین عشق‌هایی زودگذر هستند و آن قشنگی‌ها، ماندگاریشان را از دست می‌دهند.. عشقی ماندگار است که در چارچوب خانه همراه با "خلق و خوی اسلامی" باشد و چشم در چشم منتقل شود. همین فضای مجازی باعث شده که افرادی ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خودشان مقایسه کنند. لطفا خوشیهایتان را فریاد نزنید. همیشه آن چیزی نیستیم که وانمود می‌کنیم! هر چند این ظاهر خوش، پسندیده است ولی نکته قابل تأمل، نیتی است که مسیر ما را به هدف شیطانی یا الهی سوق می‌دهد. برای آرامش مردم ، محبت و خدمت به آنها لبخند می‌زنیم یا برای خودنمایی و پز دادن؟ اگر ذره‌ای باور کنیم دنیا دایره‌وار هر چه کردیم باز می‌گرداند، باز حاضر می‌شویم زندگی خود را با چشم زخم و حسد و کینه و .... به آتش نفرت دیگران بکشیم؟ یا فریاد خوشحالیمان، آنقدر اهمیت دارد که به تمام رنجهای بعدش بیارزد؟! آیات خدا را فراموش نکنیم. تفاخرکنندگان به نعمت ، در پیشگاه خداوند محبوبیت ندارند. وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي ۚ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ( آیه ۱۰ ،سوره هود) و اگر بعد از شدت و رنجی که به او رسیده، نعمتهایی به او بچشانیم، می‌گوید: «مشکلات از من برطرف شد، و دیگر باز نخواهد گشت! » و غرق شادی و غفلت و فخرفروشی می‌شود. یکی دیگر از نقطات ضعف انسان‌های بی‌ایمان این است که به هنگام ناز و نعمت‌، چنان خودباختگی و غرور و تکبر بر آنها چیره می‌شود که همه چیز را فراموش می‌کنند، چنان که قرآن می‌گوید: و اگر نعمتهایی بعد از ناراحتیها به این انسان برسد چنان از خود مغرور می‌شود که می‌گوید دیگر همه مشکلات و ناراحتیهای من برطرف شد و هرگز باز نخواهد گشت، و به همین جهت شادی و سرور بی حساب و فخر فروشی و غرور بیجا سر تا پای او را فرا می‌گیرد آن چنان که از شکر نعمتهای پروردگار غافل می‌گردد. لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ(آیه ۲۳,سوره حدید) این بخاطر آن است که برای آنچه از دست داده‌اید تاسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید و خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد فایده‌ی اینکه حوادث دنیا را مکتوب و مقدر بدانیم برای این است که نه از دست دادن، اندوهگین بشویم و نه از به دست آوردن خوشحال و بی‌خود شویم. در میان آیات قرآن مجید،مفسران آیات (51 سوره قلم و 67 سوره یوسف) را دلیل بر وجود چشم زخم دانسته‌اند، یکی آیه «وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون» (آیه۶۷,سوره یوسف)؛ «گفت:ای پسران من، از یک دروازه داخل مشوید از دروازه‌های مختلف داخل شوید و من قضای خدا را از سر شما دفع نتوانم کرد و هیچ فرمانی جز فرمان خدا نیست. بر او توکل کردم و توکل کنندگان بر او توکل کنند». پی نوشت:اگر تفاخر به نعمت کنیم،ممکن است دچار چشم زخم شویم‌. @AFKAREHOWZAVI