.
🌿روزنگاشت اربعین ۱۴۰۳
✍️ طیبه فرید
«عین .صاد *با شلوار کتانی»
عصر هوا خُنَکان راه افتادیم توی جاده.با خوف و رجاء.خوف از اینکه سفر است و هزار جور فراز و نشیب دارد.ظهر که داشتم خانه را جارومی کردم و غبار روی وسایل را می گرفتم از ذهنم گذشته بود که شاید بار آخر باشد،کاش حداقل به کربلا برسم.سفر اربعین که همه اش پیچ و تاب است.اما امیدم بیشتر از خوفم بود.رجای به اینکه ارزش نیّت آدم پیش خدا محفوظ است.هرچند یک آدم اهلی سر به راه از اعماق دلم آرزو کرده بود یک بار دیگر توی غروب آفتاب ،ابتدای بین الحرمین بایستم و یک دل سیر امامحسین را از باب الشهدا نگاه کنم و یکی یکی شهدا را توی ذهنم مرور کنم.بیاد مصطفی صدرزاده ، سید علی زنجانی ، حاج احمد متوسلیان ،هادی ذوالفقاری.....بیاد.....ان شاالله روزیِ خودم.
صدای حسینخیرالدین از بلندگوهای ماشین سرریز شده بود و بدجوری به جنبه های رجائی حس و حالم دامن می زد.
یا جمیلاً زاده الحزن جمالاً
شَیبَه المخضوب یکسوه جلالاً
یا هلالا فوق رمح یتلالا
اذن الله له ان یتعالی...
انت الذی هدیتنی....
آدم اهلی درونم هی می گفت ان شاالله می بینمش.از پنجره باب الشهدا.می روم دیوارها و درهای حرمش را بغل می کنم...
عطر شالیزارهای برنج، جاده«مصیری_بابا میدان» را گذاشته بود روی سرش.مسیر پیش رویمان جاده همیشگی بود اما حس وحال جایی که داشتیم با سرعت صد و بیست تا به سمتش فرار می کردیم سایه انداخته بود روی سر راه.همیشه همینطوری بود .انگار فصل اربعین جوهرِ حرکت جوهری عناصر میان مبدا و مقصد از زمان های معمولی خیلی غلیظ تر بود.ما و جاده و ماشین ها و مغازه ها و خانه ها و آدم ها همه داشتیم رو به جایی حرکت می کردیم. حتی موکب های بین راهی...
آداب موکب داری عراقی ها آن قدر جوهرش پر رنگ بود که پس داده بود به این وَرِ مرزها.انگار آدم ها خوش نداشتند توی عاشقی از هم عقب بیفتند.گرچه سفره داری باشد.الله اکبر اذان مغرب رسیدیم کوپن.عطر شالی ها بیشتر از هر جای دیگر مسیر غوغا کرده بود.پشه ها دخلمان را آوردند که خدایی نکرده دل به آن یُسر کوتاه عطر شالیزار برنجو نوای دلنشین فأهدنا بکربلای حسین خیرالدین نبندیم و از حالت خوف و رجایمان در نیائیم.
جای ایستادن نبود.حسابی مستفیضمان کردند.دوباره سوار شدیم وموکب بعدی جوانان حسینی گچساران ایستادیم تا نفسی بگیریم و دوباره جاده را گز کنیم.همان اثنای پیاده شدن صحنه آشنایی چشمم را گرفت!
آقای عین .صاد طوری بی عبا و عمامه با شلوار کتانی و پارچ آب به دست داشت برای ملت تشنه لیوان لیوان آب می ریخت!
آدم اهلی درونم دوباره شروع کرد به بافتن که «عین .صاد سفره دار روحآدم ها بود و هست. افکارش همین پارچ آبست هر کسی اندازه پیاله اش و شدت تشنگی اش از دست او آب می گیرد.بین زائرهای اربعین آدمهائی هستند که امسالشانبا سال قبل خیلی توفیر دارد فقط بخاطر خواندن آثار عین .صاد.کار او اگر سفره داری نبود پس چی بود؟»
خیلی حرف می زد اما پر بیراه نمی گفت.
مگر سفره داری فقط آب و غذا دست مردم دادن است؟!
او را با شلوار کتانی در قاب دوربینم ثبت می کنم.باشد که رستگار شوم.
*علی صفائی حائری
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
💠 #حدیث روز 💠
🚩 اگر مردم میدانستند ...
🔻امام صادق علیه السلام:
لَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِی زِیَارَتِهِ مِنَ الْخَیْرِ وَ یَعْلَمُ ذَلِکَ النَّاسُ لَاقْتَتَلُوا عَلَى زِیَارَتِهِ بِالسُّیُوفِ وَ لَبَاعُوا أَمْوَالَهُمْ فِی إِتْیَانِه ...
❇️ اگر مردم میدانستند چه خیری در زیارت اباعبدالله (علیهالسلام) است برای زیارت رفتن با هم جنگ میکردند و همۀ اموالشان را برای زیارت خرج میکردند.
📚 کامل الزيارات (باب الثالث عشر)، ج ۱، ص ۸۶
•┈┈••✾••┈┈•
@HawzahNews
.
#سفرنامه_اربعین0⃣1⃣
تمدن و تمرین
✍نجمه صالحی
اربعین حماسهی ظهور است! اینجا پایگاه یاوران آخرین موعود است و عجیب عطر انتظار در میان عمودها به مشام میرسد!
در این مسیر رنگ و نژاد معنایی ندارد. همه جا پر از انسانهای دلدادهای است که دل به دریای عشق حسین علیهالسلام دادهاند و در مسیر این خیل عظیم با قصد یکی شدن، در حرکت هستند.
یکی از ویژگیهای اربعین، «نظم معنوی» آن است. بر خلاف آنچه که در بعضی موارد به نظر میرسد شاید نظم دقیقی رعایت نشده باشد، مثلاً در مقولهی بهداشت، اما وقتی به صورت کیفیتر تأمل میکنیم، متوجه میشویم در اینجا نوعی نظم حاکم است که باعث میشود میلیونها نفر در یک زمان و جغرافیای محدودی بتوانند حوائج عادی زندگی خودشان را تأمین کنند و در عین حال، احساس سلوک در یک طریق معنوی داشته باشند.
ویژگی دیگر اربعین حسینی، تفاوت و حتی توسعه معنایی برخی مفاهیم معنوی است. معنویتهایی مانند اعتکاف معمولاً یک مکان خاص و یک ثبات و تمرکزی دارد، اما گویی اربعین حسینی یک اعتکاف جمعی سیار است، عبادتش از جنس عبادتِ در حال حرکت است که در آن اقداماتی از جنس زندگیِ عادی نظیر خوردن، حرف زدن، خوابیدن، نماز خواندن و هر کاری از این جنس کنشها، انجام میشود لذا در اینجا مفهوم "اعتکاف" توسعه مییابد.
اربعین حسینی مقیاسهای عددی و آماری را نیز تغییر و توسعه میدهد؛ مثلا نهایتِ اطعام یک وعده غذایی عظیم، در جوامع امروزی کمتر از پنج میلیوننفر با کمک چندین کشور ذیل هدایت صلیب سرخ به زلزلهزدگان بوده است؛ حال آنکه مردم عادی سوای دولت و نیروهای اجباری، در طریق الحسین علیهالسلام نقش اساسی دارند و عهدهدار چند وعده غذایی برای افرادی چندین برابر این تعدادند.
از طرف دیگر اگر روحیه معنوی حاکم بر مراسم اربعین، در همه امور حاکم شود؛ دیگر کار در ادارات، کسل کننده و حداقلی نخواهد بود. اقتضاء تمدن اسلامی این است که بازیگران و افرادش با روحیه جهادی و حتی فراتر از آن باشند و این حلم و صبر در مسیر پیادهروی هویداست و حضور در این مسیر، تمرینی برای تحقق تمدن نوین اسلامی و روزهای ظهور، ان شاءالله.
#جهاد_روایت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
#روایت_اربعین
وادی السلام
✍زهرا مهرجویی
از او سوال کردم مادرت را در کجا به خاک سپردید؛ نجف یا حله ؟ و او بدون هیچ درنگی پاسخ داد:وادی السلام !!
مکان عجیبی است این وادی السلام، قبرستانی به قدمت تاریخ بشریت؛ شخصیتهای تاریخی از پیامبران الهی از جمله هود و صالح و علمای برجستهای چون قاضی و قاضی زادهها ، حکیم و حکیمزادهها و صدر و صدر زادهها در آن دفن شدهاند .
اما از آن عجیبتر توجه خاص مردم عراق به دفن امواتشان در این قبرستان است. طوریکه دوستم که به تازگی مادرش را از دست داده و ما برای عرض تسلیت به خانهشان در حله رفتیم از سوال نابه جای من متعجب شد!
برای عراقیها مهم نیست از کدام استان باشند یا متعلق به چه خاندانی، ثروتمند باشند یا فقیر؛ مهم این است که مردگانی که برایشان ارج و قرب خاصی دارند و یا به عبارتی بزرگ خاندان محسوب میشوند حتما باید در وادی السلام و در جوار امیر المومنین علیه السلام به آرامش ابدی برسند !!
دقیقا نمیدانم اهمیت این قبرستان برای عراقی ها از کجا نشات می گیرد؟ از روایاتی که اشاره به نجات یافتن مردگان دفن شده در وادی السلام از عذاب الهی و یا امان یافتن مردگان در جوار امام علی علیهالسلام ؟؟ (۱)
شاید یکی از دلایل ناشناخته بودن این قبرستان برای من، داستانهای ترسناکی باشد که از این قبرستان شنیدهام اما دیشب وقتی ناخواسته مجبور به عبور از این قبرستان تاریک وخلوت شدم ، احساس آرامش عجیبی داشتم . کسی چه میداند شاید خدا خواست و روزی من هم در این قبرستان آرام گرفتم.
(۱) امیر المؤمنین علیهالسلام میفرماید: «... مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یمُوتُ فِی بُقْعَةٍ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِ إِلَّا قِیلَ لِرُوحِهِ الْحَقِی بِوَادِی السَّلَامِ وَ إِنَّهَا لَبُقْعَةٌ مِنْ جَنَّةِ عَدْنٍ؛ الکافی ، ج۳ ص۲۴۳
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🔴 وقتی فضای مجازی هم اعتقادات را دستکاری میکند و هم بازار طلا را
صف طولانی مردم برای خرید طلا در ۱۳ صفر/ در سالهای گذشته چنین چیزی را ندیده بودیم/ ما هم تعجب کردیم
نایب رییس اتحادیه طلا و جواهر:
🔹در پی انتشار محتوای فضای مجازی درباره اینکه خرید هر مقدار طلا در روز ۱۳ صفر خوش یمن است و به اصطلاح «شگون» دارد، روز گذشته شاهد صف طویل خرید طلا بودیم و بازار بسیار شلوغ بود.
🔹این تقاضای قابل توجه برای خرید طلا در حالی بود که در سالهای گذشته چنین رسم و رسومی را در بین مردم ندیده بودیم و باید بررسی شود چگونه فضای مجازی توانسته بر باورها و اعتقادات مردم چنین اثری بگذارد/ایلنا
اتفاقا ما هم در پرسشهای این روزها با این مسأله مواجه شدیم. خرافهگرایی از جمله آسیبهای دینداری است که عوامل متعددی میتواند زمینهساز آن شود.
یکی از مهمترین دلایل گرایش مردم به خرافات، وجود مشکلات و عدم توانایی در حل مسائل زندگیست. افرادی که فهمِ درستی از موضوع توسل ندارند و یا رنگِ توکل بر خدا و توسل بر اهلالبیت علیهمالسلام در زندگیشان کمرنگ است پتانسیل بیشتری برای جذب خرافات دارند.
✍️ زهرا ابراهیمی
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan
.
هَلابیکُم بزُوار ابوسجاد
✍ طاهره میراحمدی
کولهپشتی را برای صدمین بار چک میکنم تا چیزی از قلم نیفتد.
صدای زنگ گوشیام که به تازگی عوض کردهام توی خانه میپیچد:
#عشق یعنی به تو رسیدن
یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت
عشق یعنی تموم سال و همیشه
بی قرارم برای اربعینت
اسم حسین را که میبینم با سرعت انگشتم را روی صفحه میکشم: جانم حسین خوبی پسرم
تُن صدای حسین مثل همیشه نیست لرزش صدا و بیقراربودنش آشوب به دلم میاندازد: مااااماان یهیه چیز میگم قول بده هوووول نشی
یه کوچولو تصادف کردم، حالم خوبه...
گوشی از دستم روی مُبل رها میشود.
صادق کمی آنطرفتر رنگپریدهام را میبیند و بدو به طرفم میآید: چی شده نرگس؟ کی زنگ زد؟
گوشی را برمیدارد: حسین تویی؟ چیشده؟ خب الان کجایی؟ الان میام پیشت...
نفهمیدم کِی بیهوش شدم که با پاشیدن آب به روی صورتم، چشم باز کردم.
اشک از گوشه چشمم به روی گونههام سرازیر شد: صادق! پسرم...
_ نرگسجان، نگران نباش! بهم گفت چیزیش نشده، الان میریم بیمارستان تا خیالت راحت شه!
حسین روی تخت اورژانس با سر باندپیچی شده دراز کشیده است.
با دیدن من و بابایش، اشک توی چشمانش جمع میشود.
یک هفته مانده به اربعین برنامه سفر بهم میخورد، اصلا فکرش را هم نمیکردم امسال هم اسمم جزو لیست زائرین اربعین نباشد.
صدای مردم عراق توی گوشم میپیچد: هَلابیکُم بزُوار ابوسجاد
عکس زن عراقی با چادر عربی و صورت آفتابسوخته و خندان پیش چشمانم جان میگیرد. دم در ایستاده و خوشآمدگویی میکند: اهلاوسهلا
دختر سه ساله موفرفری و چشم سیاه عراقی، که دستمال کاغذی را دو دستی گرفته و به من تعارف میکند را به ذهن میآورم.
عمودهای آخر را از خاطر میگذرانم چیزی به آخرین قدمهایم نمانده:
من ایرانم و تو عراقی، چه فراقی چه فراقی...
ریحانه دستمال کاغذی را به طرفم میگیرد: مامان تورو خدا گریه نکن!
بغلش میکنم و موهای سرش را میبوسم.
با خود زمزمه میکنم: چه کردی دوباره اسمت جزو جاماندگان نوشته شد!
صدای مداح به گوشم میرسد روضه عباس میخواند.
آه میکشم و با خود میخوانم:
بر علمدارت بگو من از قلم افتادهام
تا بداند حضرت سقا خیالاتی شدم
یک دل و یک حسرت و یک کربلا یک اربعین
در میان روضهات حالا خیالاتی شدم
#جامانده
#اربعین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
روایت ....
( هنوز اسم مناسبی برای این روایت پیدا نکردم)
✍س.غلامرضاپور
بالاخره با سلام و صلوات اتوبوس راه افتاد. جاده طولانی بود و هوا گرم. خوابیدن سخت بود و بیدار ماندن سختتر.بچه ها اما خوابیده بودند. باید مسیر را برای خودم آسان میکردم.
یاد خاطرات بیست سال پیش زیارت دوره کاظمین و سامرا افتادم. وقتی بعد از سقوط صدام برای اولین بار به زیارت عتبات آمدیم؛ همه جا پر بود از تانکها و سربازهای آمریکایی و به فاصله های کوتاه، ایست بازرسی های نفس گیر. توی جاده بیشتر از سواری و اتوبوس، تانک و نفربر و انواع ماشینهای جنگی عجیب و غریب رفت و آمد میکرد. روی بعضی هایشان یک سربازِ تا دندان مسلح امریکایی پشت تیر بار نشسته بود و هر از چندگاهی سرِ تیربارش را به چپ و راست میچرخاند. وحشت توی جاده ویراژ میداد.
ته وَن چند مرد قلچماق نشسته بودند؛ ازآنها که یقه شان همیشه تا ناف جر خورده و زنجیر طلا به گردن، سر کوچه ها می ایستند و با یک زنجیر که مدام ازچپ و راست دور انگشت اشاره دست راست شان میچرخد، دنبال نفس کش میگردند.
حال و روزشان دیدنی و خنده دار بود.
رنگشانمثل گچ سفید شده بود و از ترس داشتند قالب تهی میکردند. مدام به هم میگفتند: " توروخدا به چشمهاشون نگاه نکنید الان بهمون مشکوک میشن ماشینو نگه میدارن همه مونو میکشن"
دروغ چرا من هم میترسیدم. اگر با یک انفجار تکه تکه میشدم بهتر ازین بود که اسیر باشم؛ حتی برای یک لحظه.
یاد آن خانوادهی ایرانی مقیم نجف که در بازگشت از زیارت امامین عسگریین در دام داعش افتاده بودند هم جگرم را میسوزاند. *طلبهی سیدی با یک فرزند کوچک و همسر باردارش. این روزها خانه شان در شارع الرسول نجف حسینیه اسکان زوار است.
جاده انگار کش آمده بود. هرچه میرفتیم نمیرسیدیم. از بیست سال پیش تا الان جاده های عراق انگار همینجور ثابت مانده و هیچ تغییری نکرده است. کم از برهوت محشر ندارد. آنجایش که اصلا نمیدانی کجایی و کی قرار است این وحشت تمام شود. پر دست انداز و بی چراغ. نه حتی تابلویی که لااقل بدانی چقدر تا مقصد فاصله داری.
خاطراتم هم ته کشیده بود. در اتوبوسی که تا مغز پرشده و کل مسیر محکوم به نشستن باشی ،خمیازه در دست و پایت گیر میکند. باید به زور هم که شده بخوابم؛ اما انگار خواب از چشمهایم فرار کرده .
اذان مغرب بود که بالاخره به کاظمین رسیدیم. راننده پاسپورتهایمان را گرو گرفت و تاکید کرد که سر ساعت بیایید.
سه ساعت وقت داشتیم برای عرض ارادت به دو امام. مسیر ماشین تا حرم ، رفتن تا سرویس بهداشتی و تجدید وضو خودش دوساعت وقتمان را گرفت. به نماز جماعت که نرسیدیم. در صحن مشرف به صحن اصلی روی فرشها نماز خواندیم و بعد از نماز رفتیم زیارت. دلچسبی این زیارت برای ما قمی ها بیشتر به این است که سلام دختری را برای پدرش و عمهای را برای برادرزاده اش می بریم.
از طرف هر کس که به گردنم حقی داشت سلام کردم و نماز خواندم.
عوضش به سامرا که رسیدیم از سمت شش گوشه امام هادی و حکیمه خاتون درست مقابل ضریح نشستم . زیارتنامه را که خواندم دلم میخواست فقط به اطرافم نگاه کنم. مدام با نگاه از انگورهای ضریح تا سقف بالا میرفتم و دوباره از چلچراغ بزرگ بالای ضریح سُر می خوردم پایین. طلایی، فیروزه ای، نیلی، آبی لاجوردی ، رنگهای بهشتی که چشمها را جلا میداد. تمام سرمنرای ایَش همینجا جمع شده بود.
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان،کلا عراق را یک گذرِ خان بزرگ میبینم با خیابان چهارمردان کنارش، با کلی بوی درهم برهم ، البته نه به آن خرمی و تمیزی . ولی انصافا شهرهای ایران کجا و شهرهای عراق کجا؟
زباله موج میزند، نه در اطراف حرمها ،که در کل شهر؛ حتی مسیرهای بین شهری و تنها جای تمیزش همین حرمها هستند.
#شوق_زیارت
#سخت_های_شیرین
* #شهید_سید_رضا_بطحایی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
شکستِ جان آدمی، زنگ پایان زندگی نیست؛ بلکه آغاز حیات واقعی است، اگر که هنر زندگی کردن را آموخته باشیم!
به آینه بنگر که بهنگام شکست، بی هنر آن را به زباله دان می رساند و هنرمند از آن اثری ماندگار و درخشنده خلق می کند! که چشم را روشن می سازد و دل را می نوازد!
حرمش را با آینه های شکسته، پر کرده اند؛ تا به هنگام پابوسی انس و ملک، از یاد نرود که اگر در حریم کبریا شکسته بال قدم نهیم؛ به لطف مرحمت او، قیمت می یابیم و چشم نواز خواهیم شد!
شهد شیرین زیارت حضرات عالم تاب، گوارای وجود زائران پیاده بالِ این روزها باد، گرچه از مسیر جامانده ایم، اما با جان های شکسته ی خویش در تمام سفر کنارتان هستیم.
✍🏻فاطمه شکیبرخ
#التماس_دعا
#طریق_الحسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
از من به تو سلام
✍زهرا مهرجویی
درست نمیدانم امسال چندمین سالی است که به زیارت اربعین و پیاده روی مشرف می شوم، اما انچه برایم قطعی و مسلم است اینکه هیچ دو سالی به هم شبیه نبودند. هر سال اتفاقات، آدمها، رفتارها و... با سال قبل فرق دارند.
امسال توی مسیر، نوشته یک جوان عراقی توجه ام رو به خودش جلب کرد؛ نوشتهای ساده که روی کوله پشتیاش چسبانده بود.
"امام زمانم شاید تو از کنار من عبور کنی اما من تو را نشناسم؛ از من به تو سلام"
چه تلنگر زیبایی آنهم از طرف جوانی به ظاهر ساده و روستایی.
امام زمانم حضور شما در این مسیر قطعی است و مطمئنم نفس گرم شماست که سختیهای این مسیر رو آسان و شیرین می کند. غفلتهایمان را ببخش و سلام گرم فرزندانت را پذیرا باش به امید روزی که با شما همقدم این جاده باشیم و با صدایی رسا سلام کرده و جواب سلام شما را بشنویم .
🍃اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان🍃
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
مکان
✍مریم حمیدیان
از غروب همه تلاشم را کردم برنامهها طوری پیش بروند که بچهها زودتر آماده خواب شوند. مدتی است شبها زود که نه، اصلا نخوابیدهام. دغدغههای زنانه خواب را از چشمانم برده است. با همه تدابیرم دخترها نیم ساعت زودتر خوابیدند. آخيش جانداری گفتم و خود را رها کردم در رختخواب. مثل همیشه به تله افتادم. یکی از کانالهای مهمم را چک کردم. رئیس جبهه اصلاحات که زن هم هست، با افتخار از عمل کردن پزشکیان به یکی از وعدههایش یعنی معرفی وزیر زن خبر داده است و تلویحا از مجلس خواسته رای اعتماد بدهد تا چهارمین وزیر زن دنیا در سال میلادی، در حوزه مهم زیر ساخت باشد!
درسالهای اخیر تامین مسکن مهمترین دغدغه دولتها بودهاست. وعدههای انتخاباتی زیادی برای ساخت خانه دادهاند. آنچه مورد غفلت مانده، توجه به مطالبات شاغلان در خانه است. یعنی کسانی که بیشترین وقت خود را با مسئولیتهای مهمی مثل خانهداری و فرزندداری در خانه میگذرانند.
لابد اگر زنی وزیر راه و شهرسازی باشد، فریاد لطافتهای محبوس زنانه در خانههای قوطی کبریتی است.
شاید او بهتر از همه میداند آنچه دولتها وعده میدهند، مسکن نیست، مکان است!
شاید او برود و فریاد خاموش ما خانهداران بیخانه را به مردها بگوید.
دخترها پهلو به پهلو میشوند. هنوز انرژی کودکانهشان تخلیه نشده. فضایی برای جست و خیز ندارند. اکثر بازیهایمان هم نشستنی است تا طبقات دیگر هم اذیت نشوند.
فرضیات ذهنم را دنبال میکنم. به امید زنی که مشکلات من را زندگی کرده باشد میگردم. تفکرات و سوابق کاریش را جست و جو میکنم.
با گروهی از مدیران شهری، نامهای به رئیس جمهور داده و دوازده پیشنهاد برای بازار مسکن مطرح کرده از جمله کوچک سازی!
نگاهی به کودکانم میکنم. دلم برای کودکی و آیندهشان میسوزد. منزلشان چقدر باید کوچکتر شود؟
چشم میاندازم به محل سکونتمان!
۸۵ متر در طبقه سوم، بدون حیاط، بدون باغچه، بدون فضایی برای زندگی، حتی بدون یک بند رخت در آفتاب!
اینها نیازهای جسممان است. دقیقتر بخواهم بگویم روح زنانهام حوض آبیرنگی
میخواهد که کنار شیر آب کوچکش خستگیها را بشوید. دخترانم دورش بدو بدو کنند. هندوانه عقب موتور مرد خسته از کار را بیندازم داخلش.
دوست دارم موهای من و دخترها بدور از نگاه غریبهها آفتاب بخورد.
روح زنانهام زندگی میخواهد. من خانهدارم و بیش از هرچیز خانهای میخواهم که دیوارهایش مرا نخورد!
اما آن وزیر معرفی شده زن، از الزامات خانهداری چیزی نگفته. توی نامهاش به رئیس جمهور حرف از زن نزده، ننوشته چون خانهها زندان است، فرزندآوری کم شده. خیلی راحت به سبک مردها نوشته اندازه خانوارها کوچک شده و لازم است، واحدهای مسکونی مساحتشان کمتر شود!
شاید ذوق رئیس جبهه اصلاحات از معرفی زن برای وزارت راه و شهرسازی، نمایش زنی در قامت وزارت است. وگرنه بعید است روح زنانه در ایشان نمرده باشد و مکان را خانه بنامد!
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
💠 #حدیث روز 💠
🚩 ثواب پیادهروی برای زیارت قبر سیدالشهدا (ع)
🔻امام جعفر صادق علیه السلام:
من أتى قَبرَ الحُسَینِ(ع) ماشِیا کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطوَهٍ ألفَ حَسَنَة، و مَحا عَنهُ ألفَ سَیِّئَة، و رَفَعَ لَهُ ألفَ دَرَجَة
◻️ هر کسی پیاده به نزد قبر حسین(ع) برود، خداوند براى هر قدمش هزار حَسَنه مینویسد، و هزار گناه را از او میزُداید، و او را هزار درجه بالا میبَرد.
📚 کامل الزیارات، ص ۲۵۵ ح ۳۸۱
•┈┈••✾••┈┈•
@HawzahNews
.
💢 کنار قـــــــدمهای جابــــــــــر
✍ ایرانپور
از قبیله خزرج بود و فرزند شهید. پدرش در غزوه اُحُد به شهادت رسید. رشته محبت میان او و پیامبر در اولین سالهای رسالت گره خورده و از زبان مبارک پیامبر مژده عمری طولانی را شنیده بود. آنقدر طولانی که سلام پیامبر را به امام باقر علیهالسلام رساند. جابر بن عبدالله انصاری، پیرمردی که عمر طولانیاش را با محبت علی و فرزندانش سپری کرده و بر سینهاش مُهر «علیٌّ خَیر البشر» حک شده بود. هنگام وقوع حادثه کربلا، جابر در مدینه بود و کهولت سن، دستش را از میدان رزم کوتاه کرده بود اما پس از شهادت فرزند رسولالله به قصد زیارت تربت سیدالشهداء از مدینه راهی کربلا شده و بنیانگذار زیارت اربعین شد. در روزگاری که رسانه و تبلیغات، فرزند پیامبر را خارجی و شورشی خوانده و حتی از دفن شهدای کربلا خودداری کردند، جابر بن عبدالله که مسلمانی سرشناس و معتبر است برای زیارت همان شهید رها شده در صحرای کربلا به جاده میزند و آبرو خرج میکند تا همه بدانند که این مدفون در کربلا نور چشم پیامبر و همان سرور جوانان اهل بهشت که رسولالله روی دوشش نشاند و مردم را به محبت او سفارش کرد.
جابر، این صحابی معمر پیغمبر در سالهای آخر عمر خود و بنا بر روایاتی با چشمانی نابینا، علناً اعلام میکند که به نیت زیارت تربت حسینبنعلی(ع) رهسپار کربلا میشود. جابر با آدابی شبیه آداب حج به زیارت میرود. در فرات، غسل میکند و لباس احرام میپوشد و مُحرِم محبت حسین میشود. قدمها را آهسته برمیدارد تو گویی نفسهای رسیدن به قطب عالم را میشمارد. «عطیه عوفی» همسفر و همقدم اوست، علت را جویا میشود که چرا این گونه میروی؟ جابر جواب میدهد از پیامبر شنیدم «هر قدمی در راه زیارت سیدالشهداء ثواب چندین حج و چندین عمره را دارد.»[۱]
پیامبر در مقام یک خارجی که با او رفتار غیر مسلمان کردهاند این روایت را بیان فرموده است؟ خیر، جابر بلندگوی جهاد تبیین را برداشته و به تمام تاریخ اعلام میکند که این حسین که من به زیارتش آمدهام ذریه فاطمه زهرا (س) و نسل پیغمبر است. جابر به کمک عطیه، مرد همراهش خودش را به قبر میرساند و دستش که به تربت حسین علیهالسلام میرسد بیهوش بر روی قبر میافتد. عطیه میگوید به صورت جابر آب پاشیدم تا به هوش آمد آنگاه سه بار صدا زد: «یا حسین» و ادامه داد: «حَبيبٌ لا يُجيبُ حَبيبَهُ»؛ آيا دوست، پاسخ دوستش را نمى دهد؟!
سپس با خودش گفت: «چگونه (حسين) پاسخت را بدهد، در حالى كه ميان خون آغشته شده و بين بدن و سرش جدايى افتاده است؟».[۲]
و حالا یک اربعین است و خیل سیاهپوشانی که پشت حکومت استکبار را به لرزه درآورده و تیتر اخبار آزادگان جهان است. این کشتی نجات به راه افتاده و هر سال دست هزاران رنگ و نژاد و تفکر را گرفته و تا مقصد آزادگی میرساند.
پیام خیل زائران پیاده اربعین ادامه بانگ «اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعروف و اَنهی عَنِ المُنکَر» امام حسین علیهالسلام است. معروف چیست که سیدالشهداء به خاطر احیای آن ترک وطن کرده و شهید غربت شد، آن معروف، همان ولایت و حکومت صالحی است که در طول تاریخ زیر چکمههای ظلم له شده و حالا نفیر فریادش از حنجره مردم ستمدیده غزه و فلسطین بلند است. معروف، محفوظ نگه داشتن هیهات منالذله است که ابی عبدالله با نثار خون خویش بر آن مهر زده است. اما منکر چیست؟ منکر همان حکومت ظالم و غاصبی است در مقابل آزادگی انسانها و ارزشهای الهی قد علم میکند، منکر همان وحوشی هستند که از کودکان و نوزادان غزه سر بریده و با ناله مادران بی دفاعشان سمفونی مرگ و حسرت مینوازند. این است پیام سیاهی لشکران مشایه که ما میآییم و هر ساله میآییم تا در این مسیر، علَم امر به حکومت صالح و نهی از ستم ستمگران صهیون را بر نقطه نقطه عالم کوبیده و در این راه صدها هزار جان میدهیم.
پینوشت:
[۱]. کاملالزیارات، ص۱۳۳.
[۲]. مجلسی، بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۹۶.
#طریقالحسین
#طریقالقدس
#طریقالیالاقصی
#اربعینتمدنساز
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
مشتری ظهور
✍وجگانی
مغازه میوه فروشی رفتید؟
معمولا میوه فروش ها یک قاچ میوه ی برش زده بعنوان نمونه برای فروش محصول و جذبِ بیشترِ مشتری گذاشتند.
اربعین نشئه ای از منظره ی ظهور است.
خدا گوشه ی چادر اربعین را کنار زده تا یک نمه (قطره) از زیبایی های ظهور و دولت کریمه امام مهدی (عج) را به ما نشان بدهد.
محبت و حسّ انسان دوستی، ارتباط عاطفی عمیق بین زائرین پیاده و سواره، انس و الفتی بین عرب و عجم، سیاه و سفید، چهار امامی و دوازده امامی، پیر و جوان، فقیر و غنی... در سفر اربعین وجود دارد که انگار سالهاست هم خانه، همسایه و هم کیش همند.
سخاوت عجیبِ عربها، همراهی و همدلی عجم ها، دستها همه یکصدا بالا و لبیک یاحسین بر زبانها، خط شکن حَبس نفس هاست؛ دری از باب مهدی و دولت ظهور را باز می کند.
زیبایی های ظهور نمود پیدا کرده و سیل انبوه مردم در کنار همدیگر زندگی می کنند. به جایی خواهند رسید که هرکسی هزینه ی راهِ دیگری را حساب کند و دست در جیب همدیگر، یکدست و امت واحده شوند.
ستون ها و عمودهای مشایه را هر پنجاه متر طی می کند تا خود را به ستون ولایت برساند. عشق به امام او را مجنون و دیوانه وار در گرما و سرما دل به خاک و دریا نهاده و گاهی خود را به ستون حنّانه بسته؛ زاری و مویه می کند تا امام راه را برایش باز کند.
زمان ظهور نیز فرشی از سیم و زر و طلا برایش می آورند و می گویند بیایید ببرید. وقتِ دولت ظهور است. کریم می بخشد و توبره ها از طلا آلات پر می شود ولی وقت رفتن یک نگاه مهدی (عج) را نمی دهد همه ی آنها را بگیرد. طلا روی طلا و زر روی زر ریخته و خود را در آغوش امام محو می کند.
السلام علیک یا اباعبد الله الحسین علیه السلام
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله فرجه
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
#سفرنامه_اربعین3⃣1⃣
تحقق معنای ابن السبیل
✍نجمهصالحی
در میانهی پیادهروی اربعین، خانم عراقی را با حجاب کامل و پرچم سفیدی بر دوش، دیدیم که انواع مختلف دینار عراقی را به پرچم سنجاق کرده بود. ظاهرا رسم است که برای برآورده شدن نذر این کار را انجام میدهند و افرادی که در مسیر مشایه، نیاز به پول دارند از آن استفاده میکنند.
رقم پولهای چسبانده شده روی پرچم زیاد نبود، که البته شاید یکی از دلایل آن به طمع نیفتادن افراد سودجو باشد! و جدا کردن از پرچم نشان میداد که فرد استفاده کننده قطعا به آن نیاز دارد! تا زمانی که ما در مسیر بودیم کسی دست به این پرچم نزد! احتمالا در مواقعی بخاطر مناعت طبع افراد محتاج هم بود! بخاطر همین، گاه با دیدن این افراد، صاحبان مواکب مستحقین را معرفی میکردند و پولها در جای درست و برای محتاجین واقعی خرج میشد و حکم فقهی ابن السبیل نیز تحقق مییافت.
در قرآن و روایات اسلامی، ابن السبیل به عنوان یکی از گروههای مستحق دریافت زکات و خمس معرفی و در آیه ۶۰ سوره توبه، ابن السبیل یکی از هشت گروه دریافتکنندهی زکات، شمرده شده است. همچنین در سورههای بقره، نساء، اسراء و روم نیز به این افراد اشاره شده است.
برخی از فقها معتقدند که اگر مسافری در شهر خود توانایی مالی دارد اما در سفر برای رسیدن به مقصد با ناتوانی مالی مواجه شده، نیز مستحق دریافت زکات است. این کمکها میتواند شامل هزینههای سفر، غذا و سایر نیازهای ضروری باشد. در برخی روایات، به میهمان نیازمند و فردی که توانایی مسافرت را ندارد نیز ابن السبیل گفته شده است؛ و چه خوب این نذر و حرکت زیبا، در مسیر مشایه اجرا میشد! یقینا اربعین، تمرینی برای تحقق دولت کریمه و روزهای ظهور است.
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«از جنوب تا کربلا»
✍🏻سیده ناهید موسوی
🏴 از جنوب کشورم مینویسم. از جنوبی که مرزهایش روزگاری دژی مستحکم دربرابر دشمنان بود، تا حسرت یک وجب خاک وطن به دلشان بماند. چذابه و شلمچه، فکّه و طلائیه،این مسیرهای مقدسی که هشت سال قتلگاه جوانان شد تااکنون، گذرگاههایی امن برای قدم زدنِ زائران شوند و محلی برای خدمت عُشاق اباعبدالله و لذت از نوکری در این دستگاه.
🏴 از جنوبی که گرمترین روزهای سال را یکی پس از دیگری سپری میکند، همان آب و هوایی که شرجی و خرماپزانش را با یک حَبه رُطب از یاد میبریم. هوا گرمتر شده، اما شبیه گرمای هرسال خودمان نیست بلکه گرما از سوی قدمهایست که زائران در جنوب برمیدارند. از نفسهایی که به عشقی یگانه زنده هستند. نیرویی از جنس مغناطیس که دلدادگان را به مسیر میکشاند. مَشایه حالا یک «طریق» است، طریقی به بلندای «حب الحسین» با ادامه این خطی مشی است که حُب الحسین یجمعنا.
🏴 مرد و زن، پیر و جوان و اغلب خانوادگی روانه مرزهای جنوب شدند. چند هفتهای میشود که سیل مُحبان اهل بیت (ع)، پازل ستاره دنبالهدار بین الحرمین را تکمیل کردهاند. زهی سعادت برای جنوب و جنوبیها که قدمگاه زُوار ارباباند و خُدامِ دلهایی که به شوق رسیدن سختیهای مسیر را پذیرفتهاند.از جنوب،شرق، غرب و... راههای زمینی و هوایی منتهی به کربلای جَدم اباعبدالله فراوان است اما، باید ایمان آورد که مسیر قدس از کربلا میگذرد.
🏴 این روزها هرآنچه از خدمت، تلاش شبانه روزی، پیادهرویهای طولانی و گرمازدگی شنیدهایم کم نبوده است. اما همگی با شکرگزاری و از ذوق زیارت شش گوشه، زبانشان عنایت خداوند و لطف اباعبدالله را بازگو میکند. دلهای بازماندگان گاه و بیگاه بیتاب میشود اما دلخوش کردهاند، به سلامهای از راه دور و دعاهای دوستان، باشد که در این مسیرهای پُر از ارادت و اخلاص کربلای امروزمان یعنی غزه را با دعا و توسل از یاد نبریم.
نصرٌ من الله و فتح قریب
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«چند قاب در مجلس»
✍🏻فاطمه شکیبرخ
🔺در قاب اول آقای #پزشکیان در نزد مجلس انقلابی تایید اجمالی حضرت آقا را نسبت به وزراء اعلام کرد و رأی بسیاری از مخالفین به سوی تایید کابینه پیشنهادی برگشت!
🔻قاب دوم اما جالب بود؛ رای کامل به تمام کابینه پیشنهادی دولت چهاردهم انجام شد و توپ بر زمین فرمانده کل قوا افتاد، تا در حواشی آینده، مبنی بر مورد تایید بودن وزراء توسط رهبر انقلاب، برای بستن دهان منتقدان، استفاده گردد!
🔺قاب سوم نیز متعلق به سیاست بازی نمایندگان مجلس بود؛ زیرا پندار شرایط جنگی ایجاب می کرد که برای سلب هر بهانه جویی از طرف دولت، هیچ کرسی از وزرات خالی نماند و احتمالا بعد از پایان یافتن این دوران، فرصت استیضاح میسر خواهد شد؛ که البته آنهم بستگی به پایان شرایط فعلی دارد!
🔻سرانجام در قاب چهارم #نهاد_رهبری، اظهار آقای پزشکیان را تلویحاً در خصوص تایید حضرت آقا، نسبت به وزراء را رد کرد!
🔺و در اینجا مشخص گردید که سیاست باز اصلی این مجلس، آقای پزشکیان و مشاوران بودند که با نقل خبری ناموثق، در عین سادگی کلام، توانستند از این قاب، سربلند خارج شوند، نه نمایندگانی که بدون تحقیق ،خبر را پذیرفتند!
#دولت_چهاردهم
#جهاد_تبیین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✨ضرورت ایجاد گفتمان حجاب✨
✍زینب نجیب
امروز ما با پدیدهای به نام کشف حجاب مواجهیم که از سال ۱۴۰۱ در سطح جامعه علنی شد اما مسئلهی ضعیف الحجاب یا به عبارتی شل حجاب نیز به دهههای پیش از این باز میگردد. علت چیست؟
بسیاری از پاسخها در حیطه فرهنگی و قانون حجاب بحث میشود که پاسخهای بیراهی نیست؛ اما کامل نیست و به همه ابعاد نمیپردازد. اگر بخواهیم واضحتر سخن بگوییم باید به این پرسش پاسخ دهیم که ما برای نهادینه کردن فرهنگ حجاب در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب چه تدابیری اندیشیدهایم؟ جز چند نمایشگاه محصولات حجاب و یا نگارش چند کتاب داستانی برای کودکان و تشویق گاه و بیگاه بانوان باحجاب، در باب کدام کار عمیق فرهنگی دیگری، مبادرت ورزیدهایم؟ آیا برای صنعت پوشاک و مد و لباس، نظارتی همه جانبه پیشبینی شده است؟ یا در برنامههای صداوسیما به غیر از کنترل حجاب مجریان زن و بازیگران، آن هم، تنها در سریالهای تلویزیونی و نه سینمایی و نه حتی فیلمهای خانگی، راههای دیگری اتخاذ شده است؟ آیا وقتی حتی در باب نظارت بر قانون حجاب در جامعه؟ پدیده گشت ارشاد ایجاد شد و با سر و صدا پا به میدان گذاشت، به همان اندازه، بدون اشکال و در سطح وسیع با روشهای جدید مأموریت خود را انجام داد؟
در کنار این سؤالات نیز برخی از منتقدان از ترک فعل مسئولان، ناکارآمدی قوانین، تخصیص بودجه ناکافی و فقدان ساختاری به عنوان خلاءهای اصلی نام میبرند. آیا میشود غیر از اینها دلایل دیگری جستجو کرد؟ به نظر میرسد یک دلیل بیش از هر چیزی برجسته است اما مغفول مانده. از دیدگاه رهبری، گفتمان به مفهوم روح کلی حاکم بر اندیشهها و انگیزههای جامعه است که به حرکت عمومی کشور جهت میدهد و حتی تصمیمها و اقدامات کارگزاران نظام نیز از آن متأثر است. ایشان میفرماید:" گفتمان یعنی یک مفهوم، و یک معرفت، همهگیر بشود. در برههای از زمان در یک جامعه، گفتمان یک جامعه مثل هوا است. همه تنفسش میکنند چه بدانند چه ندانند چه بخواهند چه نخواهند. گفتمان یعنی باور عمومی یعنی آن چیزی که به صورت یک سخن مورد قبول عموم تلقی بشود. مردم به آن توجه داشته باشند".
بحث گفتمان سازی، خود ریشه در بحث ولایت در اسلام دارد. ولایتی که پیوستگی آحاد جامعه را تضمین میکند و آنها را مانند مهرههای یک تسبیح، گرد هم میآورد. بدینترتیب به نظر میرسد باید تمام فعالیتهای فرهنگی و حتی ضمانت اجرای آن در جامعه حتی به صورت قانون و نظارت ذیل همین گفتمان طرح شود. گفتمانی که پشتوانه تمام اقدامات است و همگی در جهت تقویت گفتمان انجام میگیرد.
در گفتمانسازی معمولا نخبگان پیشگام هستند و به همین منظور باید اول توجه این قشر را جلب کرد. متأسفانه امروزه گفتمان ترویج حجاب در بین مسئولان کشور وجود ندارد. نخبگان باید این گفتمان را ایجاد کنند و مسئولان را در جهت آن وادار به اقدام کنند. ما مردم نیز مانند مسئولان در زمینهی گفتمان ترویج حجاب، مسئولیم.
از سوی دیگر همین نخبگان با سازوکاری مناسب باید جریانسازی کنند.
به عنوان مثال باید تحول در محتوای درسی در آموزش و پرورش و آموزش عالی در همین راستا اتفاق بیفتد. کنشگری معلمان، حوزویان، مبلغان، هنرمندان و ...همگی باید در همین جهت تقویت شوند، نیروهای زبدهی پرورشی در همین راستا تربیت شده و در کنار کادر مدرسه فرهنگسازی کنند و...
از سوی دیگر برای گفتمانسازی، ایستادگی، هوشیاری و شجاعت لازم است.
باید توجه کرد که این مسیر تنها مخصوص گفتمانسازیِ خوب نیست و گفتمانسازی بد و غلط نیز همین مسیر را طی میکند. پس همان روزی که حجاب در جامعه ضعیف شد همین مسیر را طی کرده بود و امروز برای اصلاح وضع موجود راهی جز اصلاح گفتمانی نداریم.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
#سفرنامه_اربعین5⃣1⃣
ناپیدای تأثیرگذار
✍نجمه صالحی
درطول تاريخ به ويژه تاريخ اسلام، ذکر نام مردان در صحنههای مختلف فرهنگی، سیاسی، بیشتر از بانوان بروز دارد و شمار زنانی كه نامشان در اين زمينه به ثبت رسيده، معدودند اما حضور زنان در ساحتهای گوناگون، امرى جدید محسوب نمیشود. بانوان، در عرصههای گوناگون حضورى پویا داشته و همواره از خود آثار و نشانی به جاى گذاردهاند و این امر تا به امروز ادامه دارد.
در گردهمایی اربعین نیز که به عنوان یک جنبش جهانی تبدیل شده، نقش زنان در آن بسیار تأثیرگذار است اما در بخش ناپیدای جادهی عاشقی. زنان در این رویداد نه تنها به عنوان زائر، بلکه به عنوان مدیران و موکبداران حضور دارند، که نشاندهنده ظهور الگوی سوم زن مسلمان است؛ زنی که هم محترم و مقدس است و هم آزاد و مختار، و در عین حال در جامعه و سطح بینالمللی تأثیرگذار است.
این بانوان به فکر دیده شدن و امتیاز خاص و... نیستند بلکه در حال انجام وظیفهی خود هستند اما نیاز به رسانهای شدن و جریانسازی پس از اربعین وجود دارد تا پیام و اهداف آنان نظیر دفاع از حریم حیا، عفاف و خانواده، در سراسر جهان گسترش یابد.
اگر يک زن، در شناخت امام و هدف و راه او مستحكم باشد و به معرفت اصلی رسيده باشد، در شناخت و معرفت فرزند، خانواده و جامعه تأثيرگذار است. پيمودن جادهی انتظار، استقامت و پايداری، در این وادی، وابسته به درک صحيح از پيشوای موعود است، چه بسا این بانوان به این درک رسیدهاند و خلوص این مادران در وجود تک تک فرزندانشان نهادینه شده است.
رویداد بزرگ اربعین فراتر از کشورهای مسلمان، افراد مختلفی از سراسر جهان را نیز جذب کرده است، از جمله زنانی که پس از آشنایی با اربعین به اسلام گرویدهاند و با اقدامات خود، جریانساز شدهاند.
#کربلای_معلی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«اربعین، ظهور تو را کم دارد»
مولای من در این هزار و اندی سال که هنوز زمان انتظار به سر نرسیده است؛ شیعه هزارساله شما با چشم براهی برای آمدنتان، حیات اجتماعی خویش را به بالندگی نزدیک کرده است.
اربعین حسینی، برجسته ترین نقطه اتصال حیات شیعه هزارساله است و چه وصف ناپذیر می توان اتصالی فارغ از مرز و هویت های تعیینی را با محوریت عشقی
آسمانی به گفتار کشاند!
اینک که اربعین، مسیری متفاوت از تمام بایسته های تمدن ظاهری غرب را با کشیدن خط بطلان بر آن به عرض وجود نهاده است، تبیین بی کلام مواهب انتظار در مکتب اسلام به خوبی دریافت می شود! و می توان گفت که انتظار آمدن شما، همان شیعه مقاوم در راه هدف را پرورش داده است!
بازآ که آخرین تعیّن بالندگی شیعه هزارساله، همان پله ی آخری ست که جز با ظهور شما مداوا نشود!
بیا که اربعین حسین (ع) تو را کم دارد!
✍🏻فاطمه شکیبرخ
#روز_جمعه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
69.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سفر_اربعین
سخته ولی شیرینه
سختیش به دل میشینه
سفر تنها برای گشت و گذار و تفریح نیست بلکه موجب پختهگی آدمی نیز میگردد، طبق گفتهی شاعر:
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
پخته شدن نیاز به تحمل سختی دارد، نظیر برنجی که تا به قدر کافی حرارت و مرارت نبیند به تعبیر آشپزها زنده است پخته نشده است، رنجهای سفر نیز ما را رشد داده و به پختهگی میرساند.
سفر میرویم تا قدر داراییهایمان را بهتر بدانیم، زیرا در سفر حتی برای داشتههایی که در زندگی روزمره برایمان مهیاست و بسیار عادی شده از قبیل آب، خوراک، محل اسکان و ... دغدغهی زیادی پیدا میکنیم، به زحمت میافتیم و همهی اینها از این جهت است که عافیتطلبی و راحتطلبیمان کاهش یافته و به حداقل ممکن برسد؛ اینجاست که برخی هنگام بازگشت از سفر نفس راحتی میکشند و میگویند: هیچ جا خانهی آدم نمیشود.
ما در دنیا نیز مسافری بیش نیستیم، آنگاه که عزم سفر کردیم و بله گفتیم باید منتظر بلا باشیم چرا که در همین بلاها، سختیها و ناملایمات است که عیار انسان محک خورده و مشخص میگردد، معایب و محاسن اخلاقیاش بر او مکشوف میگردد تا هم میزان صبر و استقامتش سنجیده شود و هم میزان صبر او افزایش یابد و سعه صدر پیدا کند؛ بنابراین اگر در سفر سختیهایی بر ما غلبه نمود ملول نگردیم، فقط منتظر رفاه، آسایش، خوشی و شادیِ نباشیم زیرا در سفر نیز همانند حَضَر سختی و آسانی در هم تنیده و گاه حتی سختی آن بیش از راحتیست پس همانند کوههای جاده استوار باشیم.
🖊مرضیه رمضانقاسم
#مسافر
#سفر_زندگی
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
.
روایت دیدار
✍س.غلامرضاپور
شب را در سامرا ماندیم. از همان اول ورود به حرم صحن و رواقهای مردانه از زنانه جدا شده بود. حیاط پر بود از زائران خستهای که زیر نور ماه خوابیده بودند. روی یک فرش کنار امانتداریِ کیف و کالسکه، سمت خانمها نشستیم. هوا گرم بود و زمین گرمتر. بچه ها طاقت گرما را نداشتند. اما من دوست داشتم دستم را بچسبانم به زمین داغ تا دردش کمتر شود. بچه ها خوابآلوده رفتند جای خواب خنکی پیدا کنند؛ ولی با چشمهای باز و پر از شوق برگشتند. آشنا دیده بودند. همسفرهای پارسالشان را بین جمعیت خوابیده در زیرزمین حرم پیدا کرده بودند و با دیدن چشمهای آشنا بین آن همه جمعیت توان تازهای گرفته بودند.
دلم میخواست مثل بچهها تا صبح در صحنها، رواقها، سرداب، کنارضریح و هرجا که ممکن است راه بروم و بگردم؛ بلکه من هم چشمان آشنایی را ببینم که سالهاست منتظر است؛ شاید...
یادم هست بیست سال پیش سرداب سامرا یک دالان مارپیچ پلهای بود بدون سنگ کاری که دو نفر از کنار هم به سختی رد میشدند. اما حالا به راحتی میشد رفت و دو رکعت نماز خواند. تنها چیزی که درآن سرداب به ذهن میرسد دعا برای ظهور است. درست مثل کسی که دنبال گم کردهاش، تمام مسیر را به عقب برمیگردد تا می رسد به همانجا که عزیزش را گمکرده و مدام دنبال یک ردی ،نشانی از او میگردد. انگار تمام تاریخ را به عقب برگشتهایم و به سرداب رسیدهایم. از همینجا بود که دیگر ندیدیمش.
اینبار هم به نیت حقداران و هم به نیت همه آنهایی که به گردنشان حق داشتم دو رکعت نماز خواندم و از حقم به نیت ظهور گذشتم.
تا ظهر خودمان را به کربلا رساندیم. محل اسکانی که از قبل هماهنگ کرده بودیم در خیابان علقمی بود. خیابان علقمی مشرف به حرم باصفای سقاست و مسیر اصلی حرکت سقا از فرات به سمت خیمه ها.
روبروی محل اسکان چشمم به ویلچری خورد که دو دختر بچه بر روی آن نشسته بودند. بسکه آفتاب به سرم خورده بود، برای لحظاتی نفهمیدم؛ اما یکهو دوزاریَم افتاد که اینها چقدر آشنایند.
#شوق_زیارت
#سخت_های_شیرین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🔰انتشار گفتگوی سرکار خانم دکتر نجمه صالحی، سردبیر مجله افکار بانوان حوزوی، با خبرنگار خبرگزاری حوزه:
🔺حضور زنان در پیاده روی اربعین نشاندهنده ظهور الگوی سوم زن مسلمان است؛ زنی که هم محترم و مقدس است و هم آزاد و مختار، و در عین حال در جامعه و سطح بینالمللی تأثیرگذار است.
🔻ادامهی گفتگو در لینک زیر:
https://hawzahnews.com/xd2V3
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🔖بانوان اربعینی، تمدنسازند
✍آمنه عسکری منفرد
اربعین، «هجرت» از خود است به «حسین»،
هجرت از منیّتهاست به آزادگیها،
هجرت از فراق است به «وصل»،
و چون ذات هجرت «جهاد» را به دنبال دارد، وقتی آن را برمیگزینی یعنی سختیها و رنجهای جهاد را برگزیدی، زیرا جهاد یعنی انتخاب سختترینها با بالاترین رتبهاش برای رسیدن به معشوق، به شوق اینکه او نیز تو را برگزیند و از آنجا که انسان را در رنج آفریدهاند تا به تکامل رسد «لقد خلقنا الإنسان فی کبدٍ» (بلد/۱۴)، پس این «رنج» نیز حلقهی اتصال بین عاشق و معشوق خواهد شد، اگر آن را مقدس بیابی و آنگاه برگزینی.
«رنج مقدس» یعنی انتخاب آرمانهای والا، یعنی خود را در معشوق فنا کردن، یعنی در دنیای محدودیتهای فانی زیستن اما محدود به مادیاتِ تن نبودن، یعنی پای ارادت به معشوق را به زمین نبستن، یعنی روح را به بلندای حقیقت پرواز دادن و در یک کلام، یعنی اعلام تبری کردن از همهی شرک و فریاد تولی بر آوردن به همهی توحید.
و بار دیگر در ایام اربعین حسینی که صحنهی بروز و ظهور رنج مقدس است، اینجاست که درمییابی، پابهپای حسین و کاروان عاشوراییان قدم به بیابانهای کرب و بلا نهادن و مظلومیت و حقانیت راه حسین را فریاد زدن؛ با استعانت از صبر، هجرت را برگزیدن و با عشق در این راه جهادکردن، حقیقت رنج مقدس است، گاه با جهادی از جنس ازخودگذشتن و به خدا رسیدن و گاه با جهادی از جنس جهادِ تبیینِ حضرت زینب (سلامالله علیها) که با سختکوشی برای روایت صحیح حق و حقیقت در اوج خفقان رسانهای، همراه است. ما معتقدیم «این حرکت، حرکت عشق و ایمان است؛ هم در آن ایمان و اعتقاد قلبی و باورهای راستین، تحریککننده و عملکننده است، هم عشق و محبّت هست و این مختص تفکر شیعی است.» (بیانات رهبر انقلاب، ۹ آذر ۹۴) و تاثیرگذاری این تفکر و حرکت جهادی با حضور پررنگ زنان، مؤثرتر و پایدارتر خواهد گشت.
زنان انقلابی اربعینی در این مسیر، با هجرت از خود و برگزیدن جبههی جهاد زنانه در عصر غیبت، با خودشناسی و خودآگاهی به نقش خود در تربیت نسل انقلابی و تمدنساز پیبرده، مسیر «حسین» را برگزیدند و با انتخاب رنج مقدس ، برای روزگار پساز ظهور تربیت میشوند و تربیت میکنند.« زن مسلمان ایرانی تاریخ جدیدی را پیش روی زنان جهان گشود و ثابت کرد که میتوان زن بود، عفیف، محجبه و شریف بود و در عینحال در متن مرکز بوده و در عرصۀ سیاسی و اجتماعی نیز سنگرسازیهای جدید کرد و فتوحات بزرگ به ارمغان آورد.» (امام خامنهای، اسفند ۹۱ در کنگرۀ ملی هفت هزار زن شهید کشور)
آنان میدانند تجربهی زیستهی زن انقلاب اسلامی، خانواده انقلابی میسازد و خانواده انقلاب اسلامی، تمدنساز خواهد بود، بنابراین در دنیای رنگارنگ مملو از مادیزدگی که در کنار سرخوشیهای مستانه، سرشار از اضطراب و هیاهوی ناشی از غفلت و گمراهی است، نقش تاریخساز و جریانسازِ زن را باور دارند و آرامش، امنیت و سعادت خویش و خانواده را در مسیرِ امنِ توحید و ولایت میطلبند و اینگونه با پایِ ارادت، سر در راه پر مشقت اما شیرین و مقدس پیادهروی اربعینی خانوادگی میگذارند تا با همراه کردن کودکان و نوزادان خود در این مسیر حماسهساز، فریاد تمدنی امنیت در سایهسار ولایت الله را از سرزمین کرب و بلا به گوش جهانیان برسانند. آنان عشق به حسین را با شیرهی جان به کودکان خود نوش میکنند و با ارادتی از روی اخلاص، دلداری و رسیدگی به کودکان خسته از پیادهروی در مسیر را به خستگی مخدرات اسیر کربلا پیوند میدهند.
و امروز زنان اربعینی دوشادوش مردان انقلابی، از گوشه گوشهی دنیای اسلام، عَلَمِ وحدت و حقانیت اسلام و ولایت را به دوش دارند و با تبیین اهداف عاشورا قدم جای قدمهای زنان عاشورایی میگذارند، زیرا یقین دارند بانوان تمدنساز تاریخ اسلام، از صحرای کربلا به صبح ظهور میپیوندند، اگر جایگاه و نقش خود را در نقشهیجامع ولیّ زمان بیابند و جریانساز شوند.
#لبیک_یا_حسین
#اربعین_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
✍معصومه ایرانمنش
اقیانوسی بی کرانه از فوران عشق و دلدادگی با امواجی خروشان از مهرومحبت به عاشقان، که با هر موج گوهرهایی ناب و دست نیافتنی به ساحل را در پی دارد!
اینجا هوای بهشت را تنفس میکنی! آبی زلال از چشمهسار بهشت مینوشی! مهمان سفرآقا امام حسین(علیه السلام) هستی، هرلحظه انتظار شوق دیدار یار را در سر میپرورانی!
نگاهم منتظر دیداراست طلب ظهور میکنم، هرچه از خدابخواهی تقدیم میشود یا برائت ثبت و ضبط میشود، اینجا مسیر بهشت، اصلا خود بهشت است، همه اخلاقیات حسنه موج میزند، کلیدواژههای این مسیر؛ هلبیکم یازوار، تفضل، خوش آمدید، العفو، اهلاوسهلا
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
روایت کم آبی
✍س.غلامرضاپور
فاطمه و آمنه بودند؛ بچههای برادر همسرم. با مادرشان زیر سایهی درختی ایستاده بودند. پدر و برادرهایشان هم مقابل محل اسکان ایستاده بودند. یک روز بعد از ما راه افتادند و تازه رسیده بودند کربلا. نمیدانستم خوشحال باشم یا ناراحت؛ بالاخره داشتن همسفر نعمتی است که فقط باید در سفر باشی تا قدرش را بدانی. از طرفی ما خودمان هفت نفر بودیم با چالشهای مخصوص به خودمان. دو تا دهه هشتادی و دولت خودمختارشان، دوتا دهه نودی و کل کلهای گاه و بیگاهشان و یک دهه چهارصدی در مسیر خواب و در اسکان بیدار. زن و شوهرهاهم که همیشه عزیزم جانم، نیستند؛ گاهی ممکن است به هزارویک دلیل آبشان توی یک جوب نرود، خصوصا آخرهای سفر که یقینا خستگی و گرما و کلافگی به کوله بارشان اضافه میشود و دیگر حتی حوصله لباس تنشان را ندارند؛ چه برسد به چالشها و تنشها و قضاوتها . برای همین دوست داشتم فقط خودمان باشیم؛ اما ظاهرا تقدیر برایمان چیز دیگری نوشته بود. گردن ما هم که باریک تر از مو، این آب نطلبیده را پذیرفتیم و همسفر شدیم.
مسئول اسکان جایمان را در طبقه سوم که ظاهرا پشت بامی بود که تغییر کاربری داده بود، مشخص کرد. فضای بازی داشت که برای بازی زینب و دخترعموهایش مناسب بود اما برای سرویس بهداشتی و حمام باید تا طبقه اول میرفتیم. با اینکه حق انتخاب نداشتیم اما فضای باز را به دستشویی نزدیک ترجیح دادیم.
همان بدو ورود آب قطع بود. حتی برای تجدید وضو مشکل داشتیم. میگفتند زائر زیاد شده و فشار آب بسیار کم است. ماکه دلمان را به پنج دقیقه دوش آب گرم خوش کرده بودیم به تعویض لباس اکتفا کردیم. این شرایط تا شب ادامه داشت و آب فقط به اندازه شیر سماوری که داخلش املاح گرفته می آمد. سه طبقه زائر و آب قطره چکانی.
اما ساختمان مردها آب داشت. مشکل را که جدیتر مطرح کردیم، پیگیری کردند و معلوم شد منبع آب ساختمان خانمها مشکل پیدا کرده و الا آب شهر خیلی هم کم فشار نیست؛ اما طول میکشد تا مشکل رفع شود.
بچهها مشغول بازی شدند و ما نگران دستشویی رفتنشان که خبر آوردند بچهای روی راه پلهها .... . به سرعت دویدم و دیدم بله گل بود به سبزه نیز آراسته شد.
دلم میخواست مثل ننآقای بهار در فیلم نفس* دو دستی به صورتم بکوبم و با لهجه قمی غلیظ بگویم: " ای خدا حالا من چو کُنم؟" بعد با ترکهی دراز انارم دنبال بچه بیفتم. اما مگر میشد چیزی به زوار امام حسین گفت؟ قربان صدقهاش هم رفتم . طفلکی دست خودش نبود بسکه کولرها فضا را یخ کرده بودند، سردیاش کرده بود. این بستههای آب یک نفره عراقی هم که برایش جذاب بود. دوست داشت هی ازآن آبها بخورد. سریع بردمش توی سرویس بهداشتی. با همان جوی باریکهی آب هم بچه را آب کشیدم هم لباسهایش را هم راه پله و موکتش را.
دو روز بعد وقتی داشتیم محل اسکان را ترک میکردیم تازه آب وصل شده بود.
#شوق_زیارت
#سخت_های_شیرین
* #نفس_ساخته_ی_نرگس_آبیار
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI